با توجه به تنوع شکل گزارش مجلات نمی­ توان مقایسه­ دقیقی بین اطلاعات مقالات انجام داد. به عنوان مثال چیلی بک و همکاران افزایش معنی­دار پرس سینه را بین پیش آزمون، هفته­ی دهم و هفته­ی بیستم ( ۱۱۰)، کرامر و همکاران (۲۰۰۳) افزایش معنی­دار قدرت را در ورزشکاران تنیس باز زن (۹۹) و در نهایت ویلیس و همکاران (۲۰۱۲) افزایش توده­ی عضله را در افراد دارای اضافه وزن گزارش کردند (۱۵۳). در هر سه مقاله زمان اجرای دوره­ تمرینی به ترتیب بیست هفته، نه ماه و ۸ ماه بوده و همچنین افزایش معنی­دار قدرت در هر سه مقاله گزارش شده است با این حال درصد افزایش قدرت تنها در مقاله­ کرامر گزارش شده است. لذا همسو بودن این مقالات با نتایج پژوهش حاضر بدیهی است ولی در مورد کیفیت همخوانی این مقالات باید با احتیاط سخن گفت. به عنوان مثال اگر چه تمام پژوهش­های ذکر شده همانند پژوهش حاضر، افزایش معنی­دار قدرت را گزارش کرده ­اند با این حال مدت زمان طولانی پژوهش­های مذکور کیفیت متفاوتی از سازگاری به تمرین را نسبت به زمان ۸ هفته­ای در پژوهش حاضر ارزیابی می­ کند.
چاربونی و همکاران به مقایسه­ زنان و مردان با میانگین سنی ۶۲ سال پرداختند و افزایش معنی­دار قدرت را در هر دو گروه زنان و مردان (۲۲۵ نفر) بدنبال ۱۰ هفته تمرینات مقاومتی گزارش کردند (۴۹). حسینی و همکاران (۱۳۹۱) و سنگدوینی و همکاران (۱۳۹۱) هر دو در پژوهش­های جداگانه­ ای اثر یک دوره تمرین مقاومتی به مدت ۸ هفته را به ترتیب در کشتی­گیران جوان و مردان تمرین نکرده مورد بررسی قرار دادند حسینی و همکاران اعلام داشتند که پرس سینه در الگوهای هرمی دوگانه و پلکانی معکوس به ترتیب ۲۹ و ۲۸ درصد افزایش داشت که هر دو مورد گزارش شده از نظر آماری نیز معنی­دار بودند (۱۰). با توجه به نزدیکی دوره­ تمرینی در پژوهش حسینی و همکاران و همچنین ورزشکار بودن آزمودنی­ها افزایش ۳۲/۴۵ درصدی در میانگین قدرت آزمودنی­های پژوهش حاضر بیش از انتظار بوده است، که به آن می­پردازیم.
افزایش قدرت با مدت زمان اجرای دوره­ تمرین رابطه­ای مثبت و قوی دارد، لذا ابتدا به بررسی این موضوع می­پردازیم. فریدمن و همکاران ۱۸ درصد افزایش قدرت عضلانی را بدنبال تنها ۶ هفته تمرین مقاومتی در مردان ورزشکار گزارش کردند. چنین افزایش قابل توجهی در این زمان کوتاه تنها در مطالعاتی دیده شده که از آزمودنی­های تمرین نکرده (۱۱۹و۲۵) یا از سالمند (هانتر و همکاران) استفاده کرده ­اند. به عنوان مثال هانتر و همکاران پس از ۲۵ هفته تمرین مقاومتی در زنان و مردان سالمند تا ۳۸ درصد افزایش قدرت بیشینه را گزارش کردند(۶۱). فابیو و همکاران (۲۰۱۰ ) نیز پس از ۹ ماه تمرین مقاومتی افزایش ۲/۳۵ درصدی قدرت را گزارش کردند(۹۸) و بالاخره قراخانلو و همکاران که افزایش چشمگیر ۶۰ تا ۷۰ درصدی قدرت را بدنبال ۸ هفته تمرین مقاومتی در مردان تمرین نکرده گزارش کردند(۲۰). در بین پژوهش­های مذکور قراخانلو و همکاران بیشترین مقدار افزایش قدرت را گزارش کرده بودند که ویژگی زمانی برابری با تمرین حاضر داشته است. با این حال جنسیت مذکر آزمودنی­ها و همچنین غیر ورزشکار بودن آن­ها از طرف خود مولفین نیز به عنوان عوامل چنین افزایش قابل توجهی مطرح شده است.
کرامر و همکاران (۱۹۹۷) گزارش کردند آزمودنی­ها بسته به سطح تمرین ممکن است در پاسخ به تمرین مقاومتی، سازگاری متفاوتی از خود نشان دهند. اما عده­ی دیگری از محققان افزایش ۴۰ درصدی قدرت در آزمودنی­های بی تمرین و افزایش ۲ درصدی را در آزمودنی­های تمرین کرده گزارش کرده ­اند(۹۹). کرامر و همکاران در پژوهش دیگری اخیراً افزایش معنی­دار قدرت دست و سینه را در پاسخ به نه ماه تمرین مقاومتی گزارش کردند و مقادیری معادل ۱۷ تا ۲۳ درصد افزایش در حرکت پرس سینه را در ورزشکاران تنیس باز زن اعلام کردند (۹۹) که بیش از افزایش گزارش شده و پیش بینی شده برای ورزشکاران محسوب می­گردد. این در حالی است که میانگین افزایش ۳۲/۴۵ درصدی قدرت درپژوهش حاضر با توجه به نتایج پژوهش­های مانند قراخانلو، هانتر و فابیو توجیه پذیر می­باشد.
دانلود پایان نامه
از طرفی هم نتایج مطالعه­ میرزایی و همکاران (۱۳۸۹) نشان داد که سازگاری­های اولیه (شش هفته­ی نخست تمرین مقاومتی) در قدرت و حجم عضلانی، با اعمال روش باردهی ثابت در هر نوبت و افزایش تدریجی بار از یک نوبت تا نوبت بعدی تفاوت قابل ملاحظه­ای با هم ندارند (۲۱) لذا استفاده از روش بار دهی در تمرین حاضر نیز نمی­تواند منحصراً مسئول چنین افزایشی در قدرت و حجم عضلات باشد.
بروان و همکاران پس از ۶ ماه تمرین مقاومتی در زنان ورزشکار ۱۵ تا ۴۴ درصد افزایش قدرت را در پرس سینه گزارش کردند. این در حالی است که افزایش ۹۴/۲۳ و ۷/۶۶ مربوط به قدرت پنجه و عضلات سینه­ای پژوهش حاضر با نتایج مذکور همپوشانی دارند با این تفاوت که دامنه­ وسیع افزایش قدرت در پژوهش براون در پاسخ به یک برنامه­ی تمرین مقاومتی احتمالاً به دلیل استفاده از سه گروه وزنی مختلف بوده است.
در افراد غیر ورزشکار بیشتر قدرت کسب شده ناشی از سازگار­ های عصبی عضلانی است(براون و همکاران). در حالی­که افزایش قدرت در افراد ورزشکار بیشتر ناشی از سازگاری­های مورفولوژیک است. با توجه به ورزشکار بودنِ آزمودنی­های پژوهش حاضر و با استناد به افزایش ۹۱/۱۶ درصدی در سطح مقطع عضلات، می­توان نتیجه گرفت سازگاری به افزایش قدرت در خلال ۸ هفته تمرین مقاومتی عمدتاً از طریق مکانیسم­های مرتبط با هایپرتروفی عضله انجام گرفته است.
براساس گزارش های ویلمور (۱۹۷۴) قدرت بالا تنه­ی زنان نسبت به قدرت اندام تحتانی آنها تفاوت زیادی در پاسخ به تمرینات دارد (۱۵۴) وی همچنین نشان داد که قدرت نسبی اندام فوقانی (نسبت به توده­ی چربی بدن) پس از ۱۰ هفته تمرین بسیار کمتر از مردان است در حالیکه قدرت نسبی اندام تحتانی زنان برابر یا حتی بیشتر از مردان است. با توجه به اینکه آزمودنی­های پژوهش حاضر زنان معلول بوده ­اند تنها اندام فوقانی آن­ها مورد بررسی قرار گرفت. از طرفی میزان بالای افزایش قدرت در پژوهش حاضر گویای قابلیت بارز زنان در سازگاری به تمرینات مقاومتی است.
در گذشته عقیده بر این بود که نقش هایپرتروفی عضلانی یا به عبارتی تغییرات موفولوژیک در هفته­های آغازین تمرین ناچیز است و افزایش قدرت عمدتاً ناشی از سازگاری­های عصبی عضلانی است، این در حالی است که شواهد اخیر نشان می­ دهند که هایپرتروفی حتی در هفته­های آغازین تمرین مقاومتی بصورت بسیار وسیع اتفاق می­افتد، به گونه ­ای که تارهای عضلانی حتی پس از ۲ هفته تمرین مقاومتی دچار هایپرتروفی می­شوند (۱۲۹). اگر چه مطلب مذکور مخالفان زیادی نیز دارد با این حال شواهد رو به رشدی نیز از آن حمایت می­ کنند.
نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که در مرحله پس آزمون قدرت پرس سینه آزمودنی­ها در گروه تجربی به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل است ولی این تفاوت در قدرت ایستای عضلات پنجه دست دیده نشده است. از سوی دیگر، مقایسه میزان تغییرات قدرت پرس سینه و پنجه دست از مرحله پیش آزمون به پس آزمون بین دو گروه تجربی و کنترل نیز معنی دار بوده و میزان این تغییرات در گروه تجربی بیشتر از گروه کنترل می باشد که مبین اثر تمرین است.
نتایج پژوهش حاضر نیز با توجه به زمان نسبتاً کوتاه اعمال دورۀ تمرین مقاومتی و افزایش معنی دار در توده­ی بدون چربی و افزایش چشمگیر سطح مقطع عضلات، گفته­های مذکور مبنی بر بروز زود هنگام هایپرتروفی در خلال هفته های آغازین تمرین را تایید می­ کند.
۵-۳-۳٫ اثر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر استقامت عضلات بالاتنه بازیکنان
دستگاه عصبی – عضلانی به دلیل توانایی سازگاری بالایی که دارد مطابق با تمرین اعمال شده، ویژگی های منحصر بفردی به خود می­گیرد. از آنجا که تمرین از نظر زمانی پر هزینه است و وقت ورزشکاران را نمی توان در فعالیت های زمان بر و کم بازده تلف کرد لذا استفاده از تمرینات مقاومتی به عنوان راه کار مطلوب و چند منظوره بطور گسترده­ای توسط متخصصین علوم ورزشی به ورزشکاران توصیه می شود. یکی از فواید تمرینات مقاومتی نیز چند منظوره بودن آن­ها است به این معنی که در بسیاری از طراحی­های تمرینی می­توان همزمان افزایش قدرت و استقامت را مد نظر قرار داد مانند نتایجی که از پژوهش حاضر بدست آمده است یعنی با انجام تمرینات قدرتی، فوایدی نیز عاید بخش استقامتی می­گردد. البته بدیهی است که تمرینات مقاومتی مخصوص ورزشکاران استقامتی، بصورت گسترده­ای طراحی و استفاده می­ شود. البته اگرچه ۸ هفته تمرین مقاومتی در بازیکنان زن والیبال نشسته تغییرات معنی­داری را در متغیرها در نظر گرفته شده برای استقامت عضلانی داشت با این حال به دلیل اختصاصی نبودن طراحی تمرین باید این تغییرات را علیرغم معنی­داری جزو فواید جانبی این نوع تمرین محسوب کرد.
حامدی نیا و همکاران(۱۳۸۹) به مقایسه­ ۱۲ هفته تمرین مقاومتی با دو برنامه­ی زمان بندی خطی معکوس و موجی روزانه با شدت و حجم برابر بر استقامت عضلات بالا تنه و پایین تنه ۳۰ آزمودنی مرد تمرین نکرده پرداختند (۸). آن­ها پس از ۱۲ هفته تمرین در هر دو برنامه­ی تمرینی افزایش معنی­دار استقامت عضلات بالا تنه (۲۴ درصد افزایش استقامت عضلات سینه­ای ) و تنه (۲۱ درصد افزایش استقامت عضلات شکمی) را گزارش کردند این در حالی است که استقامت عضلات شکمی (تنه) و سینه ای در پژوهش حاضر به ترتیب افزایش معنی دار و چشمگیر ۷۱/۳۳ و ۳۸/۳ درصد را نشان دادند که با توجه به ورزشکار بودن آزمودنی­ها بیش از مقادیر مورد انتظار بودند.
حسینی و همکاران(۱۳۹۱) بدنبال ۸ هفته تمرین مقاومتی افزایش چشمگیر استقامت پویای عضلات سینه­ای را به ترتیب برای الگوی باردهی هرمی دوگانه و پلکانی معکوس به میزان ۹۰ و ۸۸ درصد و برای استقامت ایستای عضلات دست ۵۲ و ۴۳ درصد را گزارش کردند(۱۰) که با توجه به ماهیت استقامتی طرح تمرینات اجرا شده، مورد قبول است لذا استفاده از این نوع تمرینات برای معلولین که لازمه­ی اجرای آن­ها جابجایی مداوم وزنه در خلال تمرین است، بسیار دشوار بوده و با توجه به شرایط معلولین تنها در شرایطی امکان پذیر است که به ازای هر آزمودنی حداقل دو یار کمکی اختصاصی وجود داشته باشد.
فایگنبوم و همکاران (۲۰۰۱) با طراحی و اجرای چهار طرح تمرینی مختلف به بررسی آثار این تمرینات بر استقامت عضلات دختران و پسران تمرین نکرده پرداختند. آن­ها افزایش استقامتی را در گروه­هایی که تکرار بیشتری در تمرینات خود داشتند را گزارش کردند به گونه ­ای که تکرار پرس سینه­ی آزمودنی­ها در دو گروهی که نتایج آن­ها معنی­دار بودند به ترتیب ۲/۵ و ۹/۵ تکرار افزایش پیدا کرده بود(۱۶۱). مقدار افزایش تکرار در پژوهش حاضر برای حرکت پرس سینه ۱۳/۱۱ تکرار بود که با توجه به بزرگسال بودن آزمودنی­ها و همچنین مهارتی بودن حرکت پرس سینه قابل قبول می­باشد. آگارد و همکارارن نیز در پژوهش جالبی اثر تمرینات مقاومتی را بر استقامت عضلانی در ورزشکاران استقامتی نخبه مورد بررسی قرار دادند. آن­ها افزایش معنی دار ظرفیت بلند مدت و میان مدت را در ورزشکاران تمرین کرده و نخبه بخصوص در پاسخ به تمریناتی گزارش کردند که با جحم بالا و بار سنگین اجرا می­شدند. با توجه به اینکه تمرینات بکار گرفته شده در پژوهش حاضر با در نظر گرفتن شرایط آزمودنی­ها می­بایستی با احتیاط انتخاب می­شدند لذا امکان استفاده از بارهای تمرینی بالا یا حجم های تمرینی بالا امکان پذیر نبود. با این حال عواید این نوع تمرین نیز با استناد به نتایج بدست آمده کاملاً مشهود است.
اگرچه تمرینات تمرین حاضر بصورت اختصاصی برای بهبود استقامت یا قدرت طراحی نشده بودند با این حال بدلیل انفجاری نبودن ماهیت طراحی تمرین، استقامت عضلات تنه و سینه افزایش معنی­داری نشان داده­اند.
۵-۳-۴٫ اثر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر حجم عضله دو سر بازویی
اگرچه هایپرتروفی در زنان به اندازه­ هایپرتروفی در مردان نمی­رسد ولی می ­تواند مسئول بخشی از افزایش قدرت در اثر تمرینات مقاومتی باشد (۱۲۳). پژوهش­های بسیاری افزایش قدرت و حجم عضلات را در پاسخ به تمرینات مقاومتی نشان داده­اند (۱۲۷). شلدون و همکاران در اوایل ۱۹۵۴ متوجه شدند افراد با فیزیک بدنی مختلف، توانایی­های متفاوتی برای کسب توده­ی عضله در سازگاری به تمرینات مقاومتی دارند (۱۳۲). عوامل شناخته شده­ای که روی افزایش حجم عضله در پاسخ به تمرینات مقاومتی اثر می­گذارند شامل سن، جنس، سطح فعالیت بدنی، وضعیت تمرینی قبل و شرایط غدد درون ریز می­باشند (۵۵و۱۲۸). در این بین جنسیت اثر بازری بر مورفولوژی عضلات و افزایش قدرت در سازگاری به تمرینات مقاومتی دارد(۱۲۸).از گذشتۀ دور برخی از پژوهش­های، تفاوت مشخص در تغییر قدرت مطلق یا اندازه­ عضله پس از تمرینات قدرتی را بین دو جنس تبیین کرده ­اند(۱۵۴و ۱۱۳). به عنوان نمونه هوبال و همکاران افزایش حجم نسبی بیشتری از عضلات را در مردان نسبت به زنان را پس از ۱۲ هفته تمرینات مقاومتی گزارش کردند ، با این حال هوبال و برخی دیگر از محققین نتیجه گرفتند که بین کسب اندازه­­ی نسبی عضله بین زنان و مردان تفاوت زیادی وجود ندارد (۱۳۰) در واقع بسیاری از پژوهش­های اخیر تشابهات زیادی را بین دو جنس در قدرت و اندازه­ اکتسابی نسبی پس از تمرینات مقاومتی مطرح کرده ­اند. لذا استفاده از پژهش­های که از آزمودنی­ها مرد استفاده کرده بودند در بحث حاضر مد نظر قرار گرفته است.
در مطالعات پیشرو در دهه­ هفتاد و قبل از آن در حیطه­ی تمرینات قدرتی در زنان ورزشکار مانند پژوهش براون و همکاران ، قابلیت افزایش قدرت عضلانی در اثر تمرینات مقاومتی در زنان ورزشکار تایید گردید. براون و همکاران افزایش معنی دار محیط اندام فوقانی و عدم تغییر محیط اندام تحتانی را در اثر شش ماه تمرین مقاومتی گزارش کرد ولی شواهد اندکی برای وقوع هاپیرتروفی در زنان ارائه کرد که در قسمت اول یعنی افزایش محیط اندام فوقانی، با پژوهش حاضر همسو است و با توجه به اینکه آزمودنی­های پژوهش حاضر از بازیکنان والیبال نشسته بودند قسمت دوم (پایین تنه) را نمی­ توان مورد بررسی قرار داد. دلیل نتیجه ­گیری براون احتمالاً استفادۀ وی از سه گروه وزنی مختلف از زنان وزشکار در پژوهشش بود که افزایش، کاهش و یا عدم تغییر وزنی آزمودنی­ها را نیز به همراه داشت.
در مجموع در مطالعات گذشته سه طیف، مشخص می­گردد: الف) افزایش حجم عضلات ب) عدم تغییر حجم عضلات و ج) ترکیبی از افزایش و عدم تغییر در حجم عضلات مختلف. طرح این مسئله ضروری است زیرا سه وضعیت متفاوت را در مقابل نتایج حاضر قرار می­دهد. البته در برخی از پژوهش­ها که انگشت شمار هستند، کاهش محیط اندام نیز گزارش شده است که به دلیل تعیین نکردن سهم دقیق عضله و چربی یا استفاده از آزمودنی­های چاق و غیر ورزشکار در تفسیر اطلاعات باید احتیاط لازم را بکار برد. از جمله این پژوهش­ها می توان به مطالعه­ ری و همکاران اشاره کرد که کاهش معنی­دار محیط ران در اثر تمرینات مقاومتی را نشان دادند(۱۲۸).طراحی تمرینات به منظور افزایش استقامت عضلانی در پژوهش ری و همکاران احتمالاً از دلایل اصلی این تفاوت محسوب می­گردد. در دسته­ی دیگری از پژوهش­ها عدم تغییر حجم عضلات گزارش شده­ است که از این جمله می­توان به پژوهش حامدی نیا و همکاران(۱۳۸۹) اشاره کرد که با اجرای برنامه­ی زمان بندی خطی معکوس و موجی روزانه به مدت ۱۲ هفته تغییر معنی­داری در محیط اندام (بازو- سینه- شکم- باسن-ران) مشاهده نکردند( ۱۳۲). ری و همکاران نیز در پژوهش دیگری نشان دادند که بعد از انجام تمرینات مقاومتی محیط سینه و ران تغییری نکرده است. عدم تغییر محیط اندام در تمرینات مقاومتی مطالعات گزارش شده، احتمالا بدلیل ماهیت طراحی تمرین برای بهبود استقامت عضلانی یا انتخاب آزمودنی هایی با مورفولوژی و تیپ بدنی خاص بوده است. البته با توجه به افزایش قدرت گزارش شده در پژوهش­های مذکور می­توان تغییر محتوای اندام اندازه گیری شده را دلیل عدم تغییر دانست.
در دسته­ی دیگری از مطالعات که نتایجی همسو با پژوهش حاضر را ارئه داده­اند می­توان به فریدمن و همکاران اشاره کرد که افزایش معنی دار و ۷ درصدی سطح مقطع عضلات ورزشکاران مرد را بدنبال تمرینات مقاومتی گزارش کردند.البته با توجه به مرد بودن آزمودنی­ها، اگرچه تفاوت معنی­داری گزارش شده، احتمالاً تنها دلیل افزایش نه چندان بارز، دوره­ تمرینی کوتاه (۶ هفته) بوده است، در واقع عواملی مانند سطح اولیه تمرین، پروتکل تمرین و تفاوت های فردی نیز در این مساله دخیل هستند. بوفورد(۲۰۰۶) نیز در مطالعه ­ای نشان داد محیط سینه و ران در اثر تمرینات مقاومتی، افزایش معنی دار می یابند(۱۵۹). میرزایی و همکاران(۱۳۸۹)(۲۱) بدنبال ۶ هفته ، چاربونی و همکاران بدنبال ۱۰ هفته و حسینی و همکاران (۱۳۹۱)پس از ۸ هفته تمرین مقاومتی افزایش معنی­دار سطح مقطع بازو را نشان دادند. کونگزگارد و همکاران نیز در افراد سالمند مبتلا به بیماری انسداد مزمن ریوی به ترتیب ۲/۴ و ۱۴ درصد افزایش معنی دار در سطح مقطع عضله و قدرت را پس از ۱۲ هفته تمرین مقاومتی گزارش کردند (۱۰). نتایج پژوهش­های مذکور با نتایج پژوهش حاضر همسو بود.
چیلی بک و همکاران نیز اثر بیست هفته تمرین مقاومتی را در دختران جوان بررسی کردند(۱۱۰) و اگر چه افزایش قدرت در هفته­های دهم و بیستم معنی­دار گزارش شد، با این حال افزایش توده­ی بدون چربی در قسمت­ های مختلف بدن الگوی دیگری را دنبال کرد به این صورت که در ده هفته­ی اول افزایش معنی­دار توده­ی بدون چربی در دست­های آزمودنی­ها رخ داد ولی این افزایش در تنه تنها در هفته­ی دهم تا بیستم دیده شد.در واقع در اجرای حرکاتی مانند پرس سینه و اسکات که حرکاتی چند مفصلی هستند و پیچیدگی بیشتری دارند، سازگاری­های عصبی– عضلانی طولانی تری القاء می­ شود بنابراین می­توان گفت که سهم هایپرتروفی یا سازگاری­های عصبی در افزایش قدرت ناشی از تمرین معمولا تا حد زیادی بوسیله­ی پیچیدگی مهارتی در تمرین مقاومتی بکار گرفته شده است، تعیین می­ شود و احتمالاً به همین دلیل در تنه و پاها، هایپرتروفی دیرتر اتفاق می­افتد. مطلب مذکور و نتایج پژوهش چیلی بک(۱۱۰) ، میرزایی (۲۱) و چاربونی با افزایش سطح مقطع عضله­ی بازویی در پژوهش حاضر همخوانی دارند.
توضیح احتمالی درباره افزایش چشمگیر سطح مقطع عضلات (۹۱/۱۶ درصد) ورزشکاران معلول به دنبال تمرینات مقاومتی به ویژگی­های درونی آزمودنی­ها مربوط می­ شود به این معنی که علاوه بر تعداد بیشتر گیرنده­های آندروژنی در عضلات بالا تنه نسبت به عضلات پایین تنه، گیرنده­های آندروژنی در اندام فوقانی نیز از حساسیت بیشتری نیز برخوردارند(۹۰). به زبان ساده­تر، افزایش ۹۱/۱۶ درصدی در سطح مقطع عضله­ی دو سر بازویی را می­توان به تعداد و حساسیت گیرنده­های آندروژنی نسبت داد.
افزایش قدرت و حجم عضلانی منوط به ترکیبی از فشارهای متابولیکی، فعالیت غدد درون ریز و کنترل عصبی- عضلانی است. وینگرن نیز اخیراً GH را به عنوان عامل عامل اصلی رشد عضلانی و در نتیجه افزایش قدرت در پاسخ به تمرین مقاومتی معرفی کرده است(۱۶۰). بنابراین چالش در مورد معرفی عوامل اصلی بروز هایپرتروفی همچنان ادامه دارد از همین رو علارغم گمانه زنی­هایی که پیش­تر به آن­ها پرداختیم (مانند گیرنده­های آندروژنی یا سهم بالای در بروز هایپرتروفی و …) همچنان نمی­ توان توضیح دقیقی برای نتایج پژوهش­های اخیر و پژوهش حاضر در مورد افزایش چشمگیر توده­ی عضلانی در زنان ارائه داد. با این حال می­توان به ضرص قاطع افزایش قابل توجه حجم عضلانی را بدنبال تمرینات قدرتی در زنان ورزشکار انتظار داشت.
جالب توجه است که گروه کنترل نیز در مقادیر متغیرهای محیط اندام­ها و سطح مقطع عضلات بدون اجرای تمرینات مقاومتی افزایش معنی داری نشان دادند و اگرچه این مقادیر معنی دار بودند به لحاظ آماری از قدرت بسیار کمتری نسبت به گروه تجربی برخوردار بودند. در واقع نتایج آزمون تی مستقل در مورد مقایسه­ میزان تغییرات شاخص­ های حجم عضلانی (قطر بازو، محیط بازو و سطح مقطع عرضی بازو) از مرحله­ پیش آزمون به پس آزمون در بین دو گروه تمرین مقاومتی و کنترل معنی دار بود و به نظر می رسد با توحه به نتایج آزمون تی مستقل در مقایسه­ میزان تغییرات شاخص­ های مذکور از پیش تا پس آزمون ناشی از تاثیر متغیر مستفل (پروتکل تمرین مقاومتی) بوده است.
در مجموع با توجه به افزایش چشمگیر در سطح مقطع عضله در پژوهش حاضرمی­توان نتیجه گرفت که هایپرتروفی عضلانی در پژوهش حاضر مسئول بخش عمده­ای از افزایش ۷/۶۶ و ۹۴/۲۳ درصدی در قدرت عضلات سینه­ای و پنجه­ی دست می­باشد.
۵-۴٫ نتیجه ­گیری
بسیاری از تفاوت های نتایج در مطالعات مختلف که همسو یا غیر همسو با نتایج مطالعه حاضر هستند احتمالا بدلیل ویژگی های برنامه­ی تمرین مقاومتی مانند حجم، شدت، مدت، طول زمان استراحت بین دوره های تمرین و مقدار توده­ی عضلانی که در تمرین بکار گرفته شده است، می باشد. بنابراین در تفسیر نتایج پژوهش­های که از تمرینات مقاومتی استفاده می کنند باید موارد مذکور را مد نظر قرار داد.
تمرینات مقاومتی زمانی که آهسته، کنترل شده و با دقت اجرا شوند، حتی برای جامعه­ معلولین و سالمندان نیز شکل ایمنی از ورزش محسوب می­شوند. از نتایج پژوهش حاضر بر می ­آید که حتی دوره­ کوتاه ۸ هفته­ای تمرینات مقاومتی می ­تواند از طریق بهبود ترکیب بدن شامل کاهش درصد چربی بدن و افزایش توده­ی بدون چربی، فواید سلامتی زیادی را به همراه داشته باشد.
تمرینات مقاومتی رایج در پژوهش­ها معمولاً دامنه­ای از ۸ تا ۲۰ هفته را در بر می­گیرد و افزایش قدرت در مراحل اولیه عمدتاً ناشی از سازگاری­های عصبی- عضلانی است(۵۳). با این وجود مطالعات بسیاری، سطح ورزشکاران را عاملی تعیین کننده برای معرفی دلیل افزایش قدرت می­دانند. بنابراین اگرچه در پژوهش حاضر دوره­ تمرینی ۸ هفته بوده است و همچنین بر اساس نتایج متغیرهای حجم عضلات درپژوهش حاضر می­توان نتیجه گرفت که بخش از افزایش قدرت به دلیل افزایش حجم عضلات صورت گرفته است. به عبارت دیگر با توجه به افزایش ۹۱/۱۶ درصدی در سطح مقطع عضله در پژوهش حاضرمی­توان نتیجه گرفت که هایپرتروفی عضلانی درپژوهش حاضر مسئول بخش عمده­ای از افزایش ۷/۶۶ و ۹۴/۲۳ درصدی در قدرت عضلات سینه­ای و پنجه­ی دست می­باشد. لازم به ذکر است چند مفصلی بودن و نیاز به مهارت بیشتر در اجرای حرکت پرس سینه باید سازگاری دیرتری را در تمرین با وزنه ایجاد کند ولی نتایج پژوهش حاضر خلاف آن را نشان می­دهد به این معنی که قدرت پنجه افزایش کمتری یافت که دلیل آن نیز به طور مستقیم به شرایط آزمودنی­ها یعنی استفاده از ویلچر و کراچ بر می­گردد. برنامه ­های تمرینی بر اساس نوع طراحی بر متغیرهای آنتروپومتریکی و آمادگی جسمانی اثر می­گذارند، ولی متغیرهایی مانند حداکثر قدرت و حجم عضلات تنها زمانی تحت تاثیر قرار می­گیرند که بیشترین واحد حرکتی در خلال تمرین بکار گرفته شود. در واقع بدلیل استفاده­ی روزانه از ویلچرو کراچ و ورزیده بودن عضلات دست آزمودنی­ها احتمالاً تمرین با وزنه اضافه بار لازم برای افزایش قدرت در این ناحیه را به میزان مشاهده شده در عضلات ناحیه­ی سینه­ای ایجاد نکرده است. در نهایت ذکر این مطلب نیز ضروری است که تعیین دقیق سهم هایپرتروفی و سازگاری­های عصبی – عضلانی در افزایش قدرت تنها با بهره گرفتن از ارزیابی­هایی مانند الکترومایوگرافی ممکن می­ شود. اگرچه در مورد اولویت نوع سازگاری مورفولوژیک یا عصبی به تمرینات مقاومتی نظر محققین به سمت اولویت سازگاری در غیر ورزشکاران است با این حال موارد نقض این گرایش نیز وجود دارد به عنوان مثال شیخ الاسلامی وطنی و همکاران پس از ۶ ماه تمرینات مقاومتی منتخب بر پارامترهای عصبی شامل سرعت هدایت عصبی و زمان تاخیر، بین اندام پروران زبده و آزمودنی­های غیر ورزشکار هیچ گونه تفاوتِ تغییرِ معنی داری را گزارش نکردند(۱۹). آن­ها در ادامه وراثت و محیط را به عنوان عوامل مداخله گر قوی در این پژوهش بر شمردند. بنابراین افزایش چشمگیر در هایپرتروفی عضلانی در آزمودنی­های معلول در پژوهش حاضر علارغم اینکه آزمودنی­ها ورزشکاران حرفه­ای بودند، توجیه پذیر است.
۵-۵٫ پیشنهادات
۵-۵-۱٫ پیشنهادهای کاربردی:

 

    1. بهبود ترکیب بدن منعکس کننده­ کسب سلامتی عمومی است. به افراد معلول پیشنهاد می­ شود برای حفظ سلامت عمومی و آمادگی جسمانی از تمرینات با وزنه استفاده کنند.

 

    1. به افراد معلول ورزشکار پیشنهاد می­ شود برای رسیدن به اجرای مطلوب مهارت­ های ورزشی، تمرینات مقاومتی را در تمرینات خود بگنجانند.

 

    1. به معلولین واجد شرایط والیبال نشسته که فشار زیادی بر اندام­های فوقانی خود می­آورند پیشنهاد می­ شود در راستای حفظ عملکرد ورزشی و روزمره از تمرینات مقاومتی استفاده کنند.

 

    1. بسیاری از معلولین به دلیل محدودیت­های حرکتی دچار آتروفی عضلانی می­شوند، پیشنهاد می­ شود معلولین برای افزایش و حفظ حجم عضلات خود از تمرینات مقاومتی استفاده کنند.

 

۵-۵-۲٫ پیشنهادهای پژوهشی:

 

    1. با توجه به اینکه توده­­ی چربی و توده­ی بدون چربی را می­توان به عنوان اجزای حیاتی عملکرد ورزش­های بی­هوازی مد نظر قرار داد، پیشنهاد می­ شود پروتکل مشابهی همراه با بررسی رابطه­ ترکیب بدن با مهارت­ های عملکردی و توان بی هوازی در ورزش معلولین اجرا شود.

 

    1. پیشنهاد می­ شود پروتکل مشابهی برای ارزیابی تفاوت پاسخ­گویی ترکیب بدن، در دو گروه ورزشکاران و غیر ورزشکاران معلول اجرا گردد.

 

    1. پیشنهاد می­ شود متغیرهای ترکیب بدن، قدرت و استقامت ورزشکاران معلول در پاسخ به تمرین مقاومتی با شدت، زمان بندی یا حجم متفاوت مورد ارزیابی قرار گیرند.

 

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:01:00 ب.ظ ]