امنیت به عنوان یک مقوله مهم و حیاتی در حیات و سرنوشت کشورها از دیرباز مورد توجه قرارگرفته و بر نقش آن در حیات فردی و جمعی انسانها در قبال کشورها، مناطق وجهان تاکید شده است و همواره با تحول مفهومی همراه بوده است. در مفهوم امنیت آن چه که در ابتدا به ذهن میآید نبود تهدید نظامی یا به عبارت بهتر، عدم احساس تهدید نظامی است. اگر مفهوم «امنیت منطقه ای» را از نظر ترکیب واژگانی در نظر بگیریم، دارای دو واژه «امنیت» و «منطقه ای» است .( مورگان، ۱۳۸۰: ۴۰ ) هر دو واژه پیچیده است و تعریف قابلقبول مشترکی برای آن ها وجود ندارد، و شاید بهترین راه برای نزدیک شدن به این موضوعات قیاس و مقایسه باشد. پس با توجه به مشکلات نظری فراوانی که درباره این دو واژه وجود دارد و با توجه به بررسی نظریههای موجود، تعریفی منطقی میتوان ارائه کرد که عبارت است از اینکه «امنیت منطقه ای» مجموعه تمام تصورات و تعبیرات از امنیت ملّی است که اعضای یک نظام منطقهای در زمانی خاص آن را به کار میبرند. بنابراین، امنیت یا ناامنی منطقهای میتواند از مجموعه سطوح کشمکش در یک منطقه، اعتبارات نظامی و نهادها و اتحادیههای جمعی به دست آید.( افتخاری،۱۳۸۱: ۲۶۶ )
مفهوم «مجموعه امنیتی منطقهای» برای نخستین بار توسط باری بوزان درکتاب مردم، دولتها و هراس مطرح گردید. بوزان برای تعریف و مشخص نمودن مجموعه امنیتی منطقهای ویژگیهایی را برای آن متصور است. در این رابطه وی اشاره دارد که «از لحاظ امنیتی منطقه به معنای شبه سیستم مشخص و مشهوری از روابط امنیتی بین مجموعه ای از دولتهاست که از لحاظ جغرافیایی نزدیک یکدیگر باشند»( بوزان، ۱۳۸۷: ۲۱۳ )در این تعریف، دو نکته مهم و برجسته وجود دارد. نخست وجود شبکه ای از روابط امنیتی میان واحدهای سیاسی و دیگری وجود نزدیکی جغرافیایی میان اعضای مجموعه. نکته مهمتر همانگونه که اشاره گردید وجود الگویی از روابط امنیتی میان اعضاء میباشد که در واقع زیربنای اصلی شکل گیری یک مجموعه امنیتی منطقهای را تشکیل میدهد و از طرف دیگر باعث تمایز این مجموعهها از سایر اشکال گروهها و احتمالاً مجموعههای اقتصادی، فرهنگی و … می شود.
عکس مرتبط با اقتصاد
دیگر ویژگی تشکیلدهنده یک مجموعه امنیتی منطقهای از نظر بوزان، وجود “الگوی دوستی و دشمنی میان دولتها” میباشد. منظور وی از دوستی بیان این مطلب است که در روابط میان دولتها طیف وسیعی از دوستی واقعی تا انتظار حمایت و حفاظت را شامل میگردد و منظور او از دشمنی اشاره به روابطی میان واحدهاست که در آن سوءظن و ترس حاکم باشد.( بوزان، ۱۳۸۷: ۲۱۵ ) بنابراین وجود الگوی دوستی و دشمنی شرطی اساسی برای تشکیل یک مجموعه امنیتی منطقهای در دیدگاه بوزان میباشد. به خصوص وجود سوءظن و ترس در روابط و تعاملات امنیتی میان اعضای مجموعه مهم خواهد بود. زیرا با توجه به تعریفی که در ادامه از مجموعه امنیتی خواهد آمد وجود در واقع وجود ترس و هراس است که باعث می شود تا اقدامات هر یک از اعضای مجموعه موقعیت سایرین را به خطر اندازد. شرط دیگر در شکل گیری یک مجموعه امنیتی منطقهای از نظر بوزان، وجود “وابستگی متقابل شدید” میان گروهی از کشورهاست که اعضای این مجموعه را تشکیل میدهند. وی بیان میدارد که مجموعه امنیتی در جایی وجود دارد که شبکه ای از روابط امنیتی شدید میان برخی از کشورها امنیت آن ها را به هم پیوند زده و امنیت آن ها را از سایرین جدا نموده باشد. بطوریکه شدت وابستگی متقابل امنیتی در میان اعضای مجموعه در مقایسه با واحدهای خارج از مجموعه بیشتر باشد.( بوزان، ۱۳۸۷: ۲۱۹) منظور از وابستگی متقابل امنیتی نیز تاٴثیر و تاٴثر اعضای تشکیلدهنده مجموعه میباشد به طوریکه هر گونه تغییر و تحول در موقعیت یک بازیگر در مجموعه باعث ایجاد تغییر و تحول در موقعیت سایر اعضای مجموعه گردد.(عبدالله خانی، ۱۳۸۳: ۲۷۹) بدین ترتیب میتوان یک خصیصه مهم برای شناسایی مجموعههای منطقهای را مورد شناسایی قرار داد که مانع از تعریف و تشخیص گسترده مجموعههای منطقهای میگردد. بدین گونه و با توجه به اولین معیار یعنی قرابت جغرافیایی، وجود الگوی دوستی و دشمنی و به خصوص این مورد اخیر یعنی وابستگی متقابل امنیتی وجود شبکه ای از روابط امنیتی میان اعضا سبب می شود تا در بسیاری از نواحی عدم شکل گیری مجموعههای امنیتی منطقهای را شاهد باشیم. به عنوان مثال میان کشورهای واقع در آفریقای مرکزی با وجود قرابت جغرافیایی، به دلیل نبود الگوهای مستحکم دوستی و دشمنی و نیز فقدان وابستگی متقابل شدید میان کشورهای این ناحیه نمیتوان شکل گیری یک مجموعه امنیتی منطقهای را انتظار داشت.
۶-۷- محور مقاومت
محور مقاومت اصطلاحی سیاسی است که نخستین بار توسط روزنامه لیبیایی (به عربی: الزحف الأخضر) در مقابل اصطلاح محور شرارت که توسط جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۲ مطرح شد، عنوان شد و در آن عنوان شده بود که کشورهایی که رئیسجمهور آمریکا از آن ها با عنوان «محور شرارت» نام میبرد، در اصل کشورهای «محور مقاومت» در مقابل ایالاتمتحده آمریکا و تلاش آن برای سلطهگری بر سایر کشورها محسوب میشود. امروزه عنوان محور مقاومت به کشورها و تشکلهایی اطلاق میشود که هدفشان مقابله با نفوذ صهیونیست و امپریالیسم در منطقه خاورمیانه میباشد. این کشورها و گروهها عبارتاند از: جمهوری اسلامی ایران، سوریه، حزبالله لبنان، حماس (fa.wikipedia.org/wiki )
از دیدگاه نگارنده محور مقاومت شامل محوری است که در مقابل توسعهطلبی رژیم اسرائیل و آمریکا در منطقه خاورمیانه مقاومت می کند و شامل کشورهای جمهوری اسلامی ایران، عراق، سوریه، لبنان و جنبش حماس است.
۸- پیشینه تحقیق:
از جمله کتابها و مقالاتی که در ارتباط با موضوع این پایاننامه منتشر شده، میتوان به کتاب ” ایران و امریکا : تعامل در عرصه عراق” گردآوریشده توسط افسانه احدی از انتشارات پژوهشکده تحقیقات استراتژیک اشاره کرد که در سال ۱۳۸۷منتشر شد و در مقاله سوم آن با عنوان « نقد نظریه نقش منطقه ای ایران » عمدتاً به نقش ایران در عراق پرداخته شده و به ویژه این مسئله مورد نظر قرار گرفته است که سیاستهای خاورمیانهای امریکا و شرایط منطقه متأثر از این سیاستها، تا چه حد چنین نقشی را تقویت یا تضعیف میکند. در مقاله چهارم با عنوان « رویکرد امریکا در عراق وشرایط ایران» عمدتاً به بررسی دلایل شکست سیاستها و استراتژی امریکا در عراق پرداخته و از طرف دیگر سیاستهای جدید امریکا را مورد تحلیل قرار داده است. در این رابطه پیامد سیاستهای جدید امریکا در عراق و منطقه مورد تحلیل قرار گرفته، به ویژه برخی سیاستهای مبنی بر مسلح ساختن گروههای سنی، به عنوان عاملی برای رفع بحرانهای آینده در عراق و حتی کل منطقه دانسته شده است.
از دیگر کتابهایی که به این مسئله پرداخته است،کتاب «ایران، عراق جدید و نظام سیاسی _ امنیتی خلیج فارس » نوشته دکتر کیهان برزگر میباشد که با همکاری مرکز تحقیقات استراتژیک در سال ۱۳۸۷ چاپ شده است. این پژوهش کوششی مقدماتی برای تبیین تغییرات بعد از سقوط صدام در عراق و محیط منطقهای آن بوده و بر این باور است که تحولات عراق در درجه اول منجر به تغییرات جدید ژئوپلتیکی در منطقه شده که نتیجه آن جابجایی در میزان نقشها و اهمیت بازیگران منطقهای و فرا منطقهای بوده و در درجه دوم، بحران عراق چشم اندازهای قدرت و سیاست در سطح منطقه خاورمیانه و خلیجفارس را تغییر داده و تضادها و واقعیتهای ساخت پیچیده قدرت و سیاست را در سطح خاورمیانه آشکار کرده است.
کتاب عراق پس از صدام و بازیگران منطقهای گردآوریشده توسط علیاکبر اسدی از انتشارات پژوهشکده تحقیقات استراتژیک در سال ۱۳۸۷ میباشد نیز از دیگر پژوهشهای است که به مسائل عراق جدید پرداخته و سیاست کشورهای تأثیرگذار در منطقه همچون ایران، عربستان، ترکیه و اسرائیل را به ترتیب بررسی کرده، که این خود نمایانگر تلقی این کشورها از شکلگیری دوره جدیدی از تعاملات میان بازیگران منطقهای، توازن قدرت در خاورمیانه و در مجموع تصویر نوینی از منطقه پس از سقوط صدام را ارائه می کند.
کتاب قدرت نرم سیاست خارجی امریکا، نوشته ترزا رینولد و ترجمهشده توسط مجید رسولی از انتشارات دانشگاه امام صادق در سال ۱۳۸۹ نیز کتابی است که به بررسی قدرت نرم در دو دوره جنگ امریکا علیه عراق در سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ از لحاظ استفاده از قدرت نرم پرداخته و خاطرنشان می کند که چربش قدرت سخت امریکا در جنگ ۲۰۰۳ باعث شد که سیاستهای امریکا موفقیت چندانی نسبت به جنگ ۱۹۹۱ کسب نکند.
کتاب چشمانداز عراق آینده؛ بررسی روندهای داخلی و خارجی به اهتمام غلامرضا خواجه سروی از انتشارات مطالعات راهبردی در سال ۱۳۹۰به بررسی چشمانداز و افق عراق آینده در دو عرصه داخلی و خارجی پرداخته و با اشاره به جایگاه عراق در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تغییر رژیم بعثی و دگرگونی در ساخت قدرت عراق، این حادثه را نقطه عطفی در تاریخ روابط دو جانبه به شمار میآورد و خاطرنشان میسازد که این واقعه به ایفای نقش مسلط منطقهای ایران در خلیجفارس کمک کرده و درعینحال چالشها و تهدیداتی را متوجه ایران ساخته است که نگرانی اعراب از افزایش قدرت تهران، بالا گرفتن تنش در روابط ایران و آمریکا و ابهام در وضعیت عراق از جمله آن ها میداند.
کتاب خاورمیانه ویژه تحولات عراق از انتشارات موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران در سال ۱۳۸۷ با ارزیابی تحولات عمومی و راهبردی عراق به عنوان یکی از تأثیرگذارترین همسایگان بر محیط امنیت ملی ایران، ضمن مشاهده هدفمند تحولات و رویدادهای این کشور به گردآوری اطلاعات پرداخته و در دو حوزه کلی، رویدادهای عمومی شامل سیاست خارجی و داخلی و تحولات راهبردی عراق را مورد توجه قرار داده است.
از جمله مقالاتی که در این رابطه قابلذکر میباشد ، مقالهای تحت عنوان« استراتژی کلان: پیامد جنگ عراق و خاورمیانهی جدید و قدیم» نوشته آنتونی اچ کوردزمن، ترجمهشده توسط محمدجواد موسوی از انتشارات مطالعات دفاعی و امنیتی در سال ۱۳۸۲ است که در به بررسی پیامدهای این جنگ بر دول منطقه خاورمیانه و خلیجفارس پرداخته است. در این راستا، تهدیدها و فرصتهایی که در این جنگ در برابر دول منطقه قرار میگیرد به طور جداگانه بررسی و در ادامه موانع و مشکلاتی که ایالاتمتحده برای ملتسازی در عراق و تداوم حضور نظامی خود در منطقه با آن ها روبه رو است را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.
مقالهای دیگر با عنوان « تجزیه و تحلیل سیاست خارجی آمریکا در عراق پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱» نوشته محمد زروندی و فاضل فیضی از انتشارات فصلنامه علوم سیاسی در سال ۱۳۹۰ به بررسی استراتژی های آمریکا در خاورمیانه به صورت گذرا پرداخته و در نهایت به استراتژی های امریکا در طول اشغال عراق پرداخته و به طور کلی تغییرات گستردهای که در سیاست خارجی امریکا پس از ۱۱ سپتامبر رخ داده است میپردازد و عواملی باعث این تغییرات شده است را نام میبرد.
از جمله مقالات دیگر که درخور توجه میباشد و به زبان عربی نوشته شده است مقاله « ایران و خاورمیانه جدید» نوشتهشده توسط حماده امل در سال ۲۰۰۳ در مجله سیاست بینالملل میباشد که نویسنده در این مقاله با اشاره به این که خاورمیانه با توجه به نزاع دائمی میان کشورهای منطقه نه تنها هیچگاه آرامش و ثبات نداشته این عدم ثبات و استقرار را همیشه در بطن و متن خود خواهد داشت. نویسنده این سؤال را مطرح می کند که چه کشورهای در خلال اجرای برنامههای امریکا در عراق مشکلاتی برای امریکا ایجاد خواهند کرد؟ و در پاسخ به کشورهای ایران و ترکیه را به عنوان کشورهای مخالف امریکا در عراق و کشورهای عربی را به عنوان همپیمان امریکا نام میبرد. و همچنین این سؤال را که آیا امکان توافق و همکاری بین ایران و امریکا در قضیه عراق وجود خواهد داشت که پاسخ آن را به آینده موکول می کند.
مقاله دیگر که با عنوان « چشم انداز اسرائیل: جنگ عراق و بعد از آن» نوشته عماد جاد به زبان عربی، انتشارات مجله سیاست بینالملل، سال ۲۰۰۳ به چاپ رسیده است. نویسنده در این مقاله اشاره می کند که رژیم صهیونیستی نفع برنده اصلی از تغییر رژیم بعث میباشد که این امر به واسطه هماهنگی سیاستهای این کشور با ایالاتمتحده امریکا در منطقه خاورمیانه صورت گرفته است. ولی چشمانداز این تغییر را به این دلیل که شاید منافع دولت آینده عراق و رژیم صهیونیستی در تعارض قرار گیرد برای این رژیم مبهم ارزیابی می کند.
مقاله با عنوان « عملیات عراق و تاثیر آن بر ایران » نوشته امیر سعید ایروانی در سال ۱۳۸۸ از انتشارات فصلنامه روابط خارجی به بررسی عملیات عراق در عراق و نتایج آن می پردازد. سؤال محوری این مقاله این است که چرا آمریکا وارد جنگ عراق شد؟ آیا گریزی از جنگ نبود؟ آیا آمادگی برای دوران پس از جنگ ایجاد شده بود؟ آیا شناخت کافی نسبت به شرایط بعد از جنگ وجود داشت؟ فرضیه اصلی این پژوهش این میباشد که عدم شناخت کافی نسبت به واقعیتهای صحنه عراق و در نتیجه استراتژی های نامناسب ناکامی عملیات آمریکا در عراق در ابعاد مختلف را در پی داشته است. در این راستا ابتدا به سیاستهای آمریکا در عراق تا پیش از حمله به این کشور اشاره شده است. سپس به وضعیت داخلی عراق و در بخش دیگری به نگرانیهای ایران از حمله آمریکا به عراق پرداخته است.
ویژگیهایی که تحقیق حاضر را از پژوهشهای قبلی متمایز میسازد وجود دیدی کلی و همه جانبه نسبت به مسائل و تحولات و پیامدهای تحولات پس از تغییر رژیم صدام و همچنین استفاده و پیاده کردن چارچوب نظری موازنه قدرت و دیدی چارچوب مند به این مسئله بوده است. که در تحیقات دیگر یا این دید وجود نداشته و یا به صورت ناقص به آن پرداخته است. و دامنه زمانی آن نسبت به دیگر تحقیقات مدت بیشتری را در برگرفته است.
۹– اهداف تحقیق:
این تحقیق در صدد میباشد که اولاً سیاست دولتهای آمریکا را به عنوان کشوری که مداخله و تأثیر مستقیم در سرنگونی رژیم دیکتاتوری صدام حسین را بر عهده داشته و همچنین در ایجاد تأثیرات بعد از اشغال عراق، از جمله تغییرات در ساختار حکومتی و نقش اجرایی آن در برقراری ارتباط بین گروههای مختلف و معارض عراقی، حامی و الگو دهنده به ساختار دموکراتیک، حافظ امنیت عراق به مدت ۸ سال و کلیه سیاستها و استراتژی های امریکا را مورد بررسی قرار دهد.
ثانیاً نقش و تأثیرگذاری کشورهای قدرتمند خاورمیانه همچون جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، عربستان، اسرائیل در پی این رخداد تحول ساز در منطقه ژئو استراتژیک خاورمیانه و بررسی اینکه در پس این رخداد کفه ترازوی قدرت در منطقه به نفع چه کشورهای سنگینی کرده مورد واکاوی قرار میدهد. به عبارت بهتر تأثیر سقوط صدام بر موازنه قوا در خاورمیانه از اهداف اصلی این تحقیق است.
به طور کلی میتوان گفت اهداف تحقیق توصیف شرایط تأثیرگذار بر تصمیمات سیاستمداران امریکا در طول اشغال عراق و عواملی که باعث تغییر در استراتژی دولتمردان امریکا ، که به نوبه خود باعث سردرگمی آن ها در عراق شد و پیامد این سیاستهای نسبتاً متضاد بر تغییر موازنه قوا در خاورمیانه، که قبل از آن عمدتاً در جهت حامیان منافع امریکا وبر ضد کشورهای مخالف و بر هم زننده تعادل قوا بوده میباشد.
۱۰- روش تحقیق و ابزار گردآوری اطلاعات:
روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش توصیفی _تحلیلی است. روش توصیفی مجموعهای از ارزشهاست که هدف آن توصیف کردن شرایط یا پدیدههای مورد بررسی میباشند، همچنین در این تحقیق سعی شده است به روش تحلیلی نیز پرداخته شود. ابزار گردآوری اطلاعات نیز کتابها، مقالات، اسناد و یادداشتهایی است که در این مورد نوشته شده است. همچنین در این پژوهش از سایتهای معتبر اینترنتی نیز برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است.
۱۱- سازماندهی تحقیق:
این پژوهش شامل پنج فصل است. در فصل نخست کلیات و طرح تحقیق قرار دارد. فصل دوم شامل چارچوب نظری و مفهومی است. فصل سوم عوامل تأثیرگذار بر اشغال عراق توسط ایالاتمتحده را مورد بررسی قرار میدهد. فصل چهارم سیاستهای و راهبردهای آمریکا پس از سقوط صدام را مطالعه می کند و فصل پنجم تأثیر سیاستها و راهبردهای آمریکا پس از اشغال عراق بر موازنه قدرت در منطقه خاورمیانه را مورد بررسی قرار میدهد و در پایان نیز نتیجهگیری و آزمون فرضیه اصلی قرار دارد.
فصل دوم:
چارچوب نظری: نوواقع گرایی؛ موازنه قدرت
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
تاریخچه موازنه قدرت
موازنه قدرت به عنوان یک موضوع تاریخی توسط پژوهشگران، نویسندگان و نظریهپردازان مختلف مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار گرفته است. مطالعه این نوع نوشتهها پراکندگی و عدم هماهنگی در معنی این واژه در ذهن جوینده به وجود میآورد. تلاش برای فهم نظریه موازنه قوا در روابط بینالملل به بیش از پانصد سال پیش بازمیگردد. به طور تلویحی پذیرفته شده است که پیدایی و کاربرد این نظریه به هند و یونان باستان بازمیگردد. علاوه بر این، موازنه قوا در حوزه مطالعات بینالملل و سیاست خارجی بسامد فراوانی داشته است. در پی این اهمیت و پیشینه است که عدهای موازنه قوا را شناختهشدهترین و احتمالاً مؤثرترین نظریه موجود برای توضیح ماهیت روابط بینالملل از قرن پانزدهم به بعد دانستهاند. پس از جنگ جهانی دوم، مورگنتا موازنه قوا را به صورت نظریهای تدوین نمود و سپس متفکرانی چون اسپایکمن، آرون، کسینجر، مکیندر و راینهولت نیبور آن را کامل کردند. در خصوص نظریه موازنه قوا نظریه واحدی وجود ندارد. هر یک از نظریهها از این فرضیه هستهای واقعگرا الهام گرفتهاند که دولتها بازیگران اصلی نظام بینالملل هستند که تحت فشارهای نظام آنارشیک بینالمللی، به طور عقلایی در پی افزایش قدرت و یا امنیت خود هستند. این نظریه بیش از هر چیز کوششی برای فهم هر چه بیشتر ثبات و صلح در سیاست بینالملل است. ( لیتل، ۱۳۸۹: ۱۲) مکانیسم موازنهی قوا، از لحاظ تاریخی، از سالهای ۱۶۴۸-۱۷۸۹و ۱۸۱۵-۱۹۱۴ در اروپا حاکم بود. انعقاد قرارداد صلح وستفالی (۱۶۴۸) سرآغاز موازنهی قوا در اروپا دانسته شده است؛ قراردادی که اثرات آن شامل «استقلال و تساوی کشورها»، «عدم مداخلهی پاپ و کلیسا در امور خارجی دولتهای اروپایی»، «تکوین حقوق بینالملل و رعایت آن» و «موازنهی قوا» بوده است. راه حل موازنهی قدرت، از بروز جنگهای وسیع و ظهور یک قدرت برتر تا ۱۷۸۹ جلوگیری کرد. پیامد انقلاب فرانسه در این سال، توسعهطلبی ناپلئون بناپارت بود که آرمان اروپای تحت سلطهی فرانسه او موجب برهم خوردن موازنه گردید. با شکست ناپلئون در «واترلو» و تشکیل «کنگرهی وین» در سال ۱۸۱۵، دوباره موازنه برقرار گردید که تا جنگ جهانی اول یعنی سال ۱۹۱۴ ادامه داشت. ( بهزادی، ۱۳۷۶: ۵۷-۵۶ و ۲۵۲-۲۶۴)
مفهوم موازنه قدرت
موازنه قدرت به عنوان یک وضعیت ناشی از رضایت نسبی کشورها از تقسیم قدرت در میان آنان میباشد. موازنه قدرت به عنوان یک تمایل عمومی و قانون رفتار دولتها در پی پدید آمدن یک عامل بر هم زننده موازنه باعث ترس و وحشت اعضای سیستم خواهد گردید و آنان را به عکسالعمل متقابل وا خواهد داشت. موازنه قدرت به عنوان راهنمای دولتمردان آنان را به عاقلانه عمل کردن وا میدارد و به علاوه به آنان میآموزد که همیشه برای ایجاد اتحاد و ائتلاف در آمادگی کامل بسر برده، تا بدین نحو بتوانند با بر هم زننده موازنه مقابله نمایند. موازنه قدرت به عنوان اسلوبی برای حفظ خصوصیات سیستم بینالمللی زمانی کاربرد دارد که تمام اعضای جامعه بینالمللی بخواهند از این طریق هویت، استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ کنند ( علی بابائی، ۱۳۷۰: ۱۷ ) نظریه توازن قوا (Balance of Power) که جزء نظریه های کشمکش و منازعه است، هم برای تبیین دوران تاریخی مبتنی بر توازن قوا ارائه شده است و هم برای توصیه به سیاستمداران؛ توصیه برای سیاستی که اساس آن را موازنهی قدرت شکل دهد.
توازن قوا دارای معانی مختلفی است و تحلیلگران این نظریه نتوانستهاند بر معنای واحدی اتفاق کنند. برخی آن را وضعیت یا شرایطی دانسته اند که رضایت خاطر نسبتاً گستردهای از توزیع قدرت وجود دارد. به عبارت دیگر، قدرتهای مهم و عمده از نحوهی توزیع قدرت راضی هستند. عدهای اعتقادشان بر آن است که توازن قوا به نظام و سیستمی اشاره دارد که بازیگران اصلی، هویت، تمامیت و استقلال خود را از طریق فرایند ایجاد توازن، تأمین و حفظ می کنند. بنا بر تعریف بعضی محققان دیگر، موازنهی قدرت، قانون رفتار دولتهاست، بدین معنا که آنان در صورت رویارویی با قدرتی متجاوز و برهم زنندهی تعادل، به تأسیس یک ائتلاف متوازن کننده مبادرت ورزیده و از ظهور قدرتی مسلط و برتر جلوگیری میکنند.( دوئرتی و گراف، ۱۳۷۲: ۶۷ )
مفهوم موازنهی قوا، بنا به مقتضیات گوناگون اوضاع بینالمللی، معانی مختلفی چون توزیع قدرت، تعادل قوا بین دو یا چند قدرت متخاصم، و تفوق نیرو پیدا کرده است. مثلاً ارنست هاس برای مفهوم موازنهی قدرت ۸ معنا و مارتین وایت ۹ معنا، و بالأخره کنت والتز ۱۰ معنا در نظر گرفتهاند. اما در کلیهی این مفاهیم گوناگون، نوعی اتفاق نظر نسبت به موجودیت مفهوم قدرت وجود دارد. منظور آن است که در بطن نظریه موازنهی قوا این فرض نهفته است که همهی روابط بین المللی ناشی از منافع ملی است که از طریق قدرت کسب می شود.( سیف زاده،۱۳۶۷: ۴۹ )
تعاریف ارنست هاس از موازنه قوا عبارتاند از: ۱ـ هرگونه توزیع قدرت، ۲ـ نوعی فرایند تعادل یا متوازن سازی، ۳ـ استیلاء یا طلب استیلاء، ۴ـ ثبات و صلح در حالت اتفاق قدرتها، ۵ـ بیثباتی و جنگ، ۶ـ سیاست مبتنی بر قدرت به معنی اعم، ۷ـ نوعی قانون جهانشمولی تاریخی، ۸ـ نوعی نظام و راهنما برای سیاستگذاران. به گفتهی اینیسال. کلود جونیور «مشکل توازن قدرت، نداشتن معنا نیست بلکه داشتن معانی بیش از حد است».( دوئرتی و گراف، ۱۳۷۲: ۶۶ )
پیشنیازهای عمدهی موازنهی قوا
شرایطی چند برای تحقق موازنهی قدرت ضروری است که مهمترین آن ها عبارتاند از:
۱٫ بازیگران متعدد سیاسی: حداقل سه و حداکثر پنج قدرت مهم باید وجود داشته باشند تا یک نظام موازنهی باثبات ایجاد شود. از آن جا که وجود کشور «موازنه دهنده» از اهمیت برخوردار است، چنین اظهار می شود که تعداد بازیگران بهتر است فرد باشد.
۲٫ فقدان یک قدرت مرکزی و مشروع: هیچ قدرت برتر و واحدی که دیگران را تحت سلطهی خود قرار دهد، نباید وجود داشته باشد.
۳٫ توزیع نابرابر قدرت: میان بازیگران صحنهی سیاست بینالملل نباید برابری قدرت وجود داشته باشد. این تفاوت موجب دستهبندی دولتها به بزرگ، متوسط و کوچک می شود که از نخستین شرایط موازنهی قوا محسوب می شود.
۴٫ رقابت مستمر اما کنترل شدهی مناقشات میان بازیگران سیاسی حاکم برای کسب ارزشها و منابع کم یاب جهان.
۵٫ تفاهم میان رهبران قدرتهای بزرگ درباره نفع مشترک ناشی از استمرار مکانیسم توزیع قدرت که شامل حفظ ثبات و تأمین امنیت و تداوم صلح میباشد.( قوام، ۱۳۷۰: ۶۱ )
۱- اهداف و کارکردهای موازنهی قوا
هدف حیاتی و اولیهی موازنهی قوا، حفظ صلح و امنیت با تکیه بر قدرت میباشد. با این وجود، میتوان چندین هدف اصلی و فرعی را برای آن فرض کرد:
۱٫ جلوگیری از بروز و استقرار یک قدرت برتر و مسلط.
۲٫ حفظ موجودیت عناصر تشکیلدهنده موازنهی (دولتهای عضو) و خود نظام موازنه.
۳٫ تأمین ثبات و امنیت ملی و بینالمللی.
۴٫ تقویت و تداوم صلح که ناشی از عدم وقوع جنگ است.
۲- شیوه های تأمین و حفظ موازنهی قوا
نظریهپردازان موازنه قوا با بررسی روشهای مورد استفادهی کشورهای عضو نظام موازنهی قوا طی قرنهای هفدهم تا نوزدهم، موارد زیر را استخراج کردند.
۱٫ سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن.
۲٫ بازگرداندن اراضی اشغالشده توسط دولت تجاوزگر.
۳٫ ایجاد دولتهای حائل
۴٫ تشکیل اتحادیهها.
۵٫ ایجاد حوزه های نفوذ
۶٫ مداخله.
۷٫ چانهزنی دیپلماتیک.
۸٫ رقابت یا مسابقه تسلیحاتی.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:46:00 ق.ظ ]