قطر، کشوری فاقد ملت است و مردم بومی آن استمرار ترکیب جمعیتی عربستان سعودی محسوب میشوند و در واقع، استمرار قبایلی هستند که از عربستان آمده و در آنجا سکونت یافتهاند. قطریها به لحاظ اجتماعی و مذهبی نیز استمرار مذهب و ساختار اجتماعی حاکم بر عربستان محسوب میشوند و دومین کشور بعد از عربستان سعودی هستند که در آن گرایش وهابیت ریشه دارد. به استثنای پنج درصد اقلیت مسیحی، بقیهی مردم قطر مسلمان هستند که بیش از پنجاه درصد آنان پیرو مذهب وهابیتاند. وزارت اوقاف و امور اسلامی، مسئولیت تبلیغ و دعوت اسلامی، حمایت از آثار و ارزشهای مذهبی انتشار فرهنگ دینی و تحکیم روابط با سازمانها و مؤسسات اسلامی جهان را برعهده دارد. در قطر بین وهابیت و حکومت و نیز بین علمای و رهبران سیاسی این کشور با رهبران عربستان سعودی پیوندهای مستحکمی وجود دارد. با وجود این، مسلمانان غیر وهابی در قطر از آزادی رضایتبخش در انجام شعائر مذهبی خود برخوردار هستند. در واقع، امیرنشین قطر با سیاستهای شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر این کشور و نخستوزیرش شیخ حمد بن جاسم بن جابر آل ثانی، و به لطف ادارهی درست سیاسی و اقتصادی این کشور کوچک و مهم خلیج فارس به همراهی ثروت ناشی از منابع نفت و گاز در سالهای اخیر نشان داده است که به رغم وسعت و جمعیت بسیار کم، سیاستهای خود را از پدر معنوی کشورهای حوزهی عربی خلیج فارس، یعنی عربستان و تفکرات وهابی حاکم بر آن جدا کرده است و با مشی مستقل، سعی در تعاملات مثبت منطقهای و بینالمللی دارد. حوادث اخیر در بحرین و دخالت نظامی مستقیم عربستان در این کشور نیز به نگرانی مقامات قطری از همسایهی زورمند خود دامن زده است.[۷۹]
عکس مرتبط با اقتصاد
در همین خصوص، گزارشی که چندی پیش در تیرماه ۱۳۹۰ از سوی جوانان وابسته به انقلابیون بحرین موسوم به انقلاب ۱۴ فوریه منتشر شده است، نشان میدهد که مقامات ارشد دولت کویت و قطر به شدت نگران توسعه طلبی و قدرت طلبی آل سعودی هستند و معتقدند که اگر وهابیون بتوانند در بحرین موفق عمل کنند، در مرحله و گام بعدی به فکر اشغال کشور کویت و قطر خواهند بود. در این گزارش بیان شده که دولت مردان کویت و قطر یقین دارند که آل سعود اگر قدرت داشت، حتی یک لحظه هم از اشغال این دو کشور پرهیز نمیکرد؛ بنابراین آنان مایلاند که ارتش عربستان هرچه سریعتر از بحرین خارج شود، تا اولاً به منزلهی شکستی برای این ارتش باشد و ثانیاً، به فکر اشغال کشورشان نیفتد. این گزارش جوانان انقلابی بحرین اشاره میکند که مقامات ارشد سعودی به ویژه شاهزاده نایف بن عبدالعزیز آل سعود که طراح اصلی لشکرکشی به بحرین بود، در حال حاضر به دنبال بهانهای میگردد تا کویت و قطر را نیز اشغال کرده و به این دوکشور نیز لشکرکشی کند، چرا که برای آنان، اشغال این دو کشور دشوار نیست و تنها نکتهای که وجود دارد، نبود بهانهای است. قطر به دلیل کوچک بودن و ضعف قدرت نظامی به راحتی قابل اشغال است. در کویت نیز به دلیل کثرت شیعیان که میتواند بهانهای مانند بحرین برای اشغال این کشور باشد، در کنار ضعف ارتش کویت، اشغال این کشور را نیز برای ارتش سعودی آسان کرده است.[۸۰]
وهابیت در عمان
عمان و مردم آن از اولین کشورهایی بودند که در زمان پیامبر با آغوش باز دعوت به اسلام را پذیرفتند. پس از ظهور خوارج یک شاخهی فرعی از مذهب اسلام، به نام اباضی پدید آمد که عمان را محل عمدهی فعالیتهای خود قرار دادند و کمکم با گرایش مردم عمان به آن ها، دست به تشکیل حکومت اسلامی برمبنای مذاهب اباضی که شاخهای از مذهب خوارج نهروان و یکی از مذاهب هشتگانهی اسلامی است، زدند. حدود ۳۰ درصد مردم عمان از اهل سنت و ۲۳ درصد را شیعیان تشکیل میدهند. شیعیان نیز به طور عمده در مسقط و نیز شهرهای «استان ساحلی باطنه» زندگی میکنند. میتوان گفت که میزان پایبندی و گرایش مردم به مذهب در عمان از بسیاری از کشورهای عربی دیگر بیشتر است، که این امر، نتیجهی قرنها حکومت رهبران مذهبی بر این سرزمین است که با اصول شرعی مملکت را اداره کردهاند. از این رو، مذهب وهابی برخلاف بیشتر کشورهای همجوار عربستان سعودی در کشور عمان توانسته کمترین نفوذی داشته باشد. با وجود این، وهابیون با هدف انتشار هرچه بیشتر اندیشه و افزایش نفوذ خود در منطقه، اخیراً فعالیت در کشورهای عربی اطراف عربستان سعودی به ویژه عمان و اردن را افزایش دادهاند. گفته میشود که مناطق جنوبی کشور عمان یکی از بیشترین مناطقی است که فعالیتهای تبلیغاتی وهابیون طی چند سال اخیر در آن افزایش یافته است. به همین دلیل، کارشناسان مسائل سیاسی- اجتماعی اعلام کردند که مقامات مسئول در عمان باید با هدف مقابله با تلاش وهابیت برای نفوذ در عمان، به جمهوری اسلامی ایران نزدیکتر شوند، زیرا ایران ترویج کنندهی وحدت بین مذاهب اسلامی و حامی اول مقامت در منطقه است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
به نظر میرسد این دسته از کارشناسان عمانی، عمان نیز باید به قطر که اخیراً روابط خود را با تهران نزدیک کرده و در صف کشورهای حامی مقاومت ایستاده، بپیوندد.[۸۱]
وهابیت در عراق
عراق با توجه به تنوع قومی و مذهبیاش و نیز بنا به ماهیت ضد شیعی ایدئولوژی وهابیت، هدف مناسبی برای این فرقه به شمار میرود. این ماهیت در میان وهابیونی که پیشینهنظامی دارند، مشهودتر است. عربستان در خصوص مسائل قومی- مذهبی عراق، ازدو سو تحت فشار است. اول این که نخبگان سنّی رژیم گذشتهی عراق و به طور کلی جامعهی سنّی مذهب عرب در این کشور، خود را در مقایسه با گروههای شیعه و کردها در اقلیت میبیند. همچنین جنگ افروزان سلفی وابسته به القاعده، عراق را جبههی نبردی برای مقابله با ایالات متحده آمریکا تلقی میکنند. سنیهای عراق را جبههی نبردی برای مقابله با ایالات متحده آمریکا تلقی میکنند. سنیهای عراق، ارتباطات قوی و طایفهای با اتباع سعودی ساکن عربستان دارند. افراطگراها در عربستان به جنگجویان القاعده در عراق کمک مالی و پشتیبانی میکنند تا با کفار در سرزمینهای دیگر مبارزه کنند. موضوع تسلط شیعیان بر ساختار حکومتی عراق و نفوذ طبیعی ایران بر جامعهی شیعیان از دیگر نگرانیهای عربستان در خصوص مسائل قومی- مذهبی عراق است از همین رو، پس از سقوط صدام و بروز آشفتگی در عراق، این کشور آماج حملات تبلیغاتی و تروریستی وهابیون قرار گرفت و این گروهها، از جمله مهمترین پدیدههای آشوب و ناآرامیها پس از اشغال عراق به شمار میروند. براساس آماری که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا در چهار سال اول پس از اشغال عراق تهیه کرده بودند و روزنامهی لسآنجلس تایمز در شمارهی ۶ جولای ۲۰۰۷م. خود منتشر ساخت، حدود نیمی از جنگجویانی که در عراق دست به عملیات تروریستی – انتحاری میزنند، عربستانی هستند. براساس گزارش مذکور، ۵۰ درصد دیگر تروریستهای انتحاری از کشورهایی همچون سوریه، لبنان، یمن وکشورهای شمال آفریقا وارد عراق میشوند.[۸۲]
که اکثر قریب به اتفاق آن ها نیز دارای گرایش سلفی بوده و مورد حمایت وهابیون در عربستان قرار دارند. روزنامهی الشرق الاوسط نیز در شمارهی ۳۰ تیر ۱۳۸۶، پروندهی ۴۰۰ جوان عربستانی را که در حال عبور برای انجام عملیات انتحاری به عراق دستگیر شده بودند را گشوده و پدیده گرایش گستردهی جوانان عربستانی به این گونه فعالیتها را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. به نوشتهی این روزنامه، فتوای شیوخ وهابی، شبکههای ماهوارهای سلفی و البته شبکههای اینترنتی این فرقه، مهمترین علت گرایش این افراد به سوی انجام عملیات انتحاری در عراق است.[۸۳] این عده مراحل جذب خود را به ترتیب به تهییج، بسیج، تکفیر و بعد از آن، اجرای عملیات انتحاری تقسیمبندی کردهاند. مبلغان سلفی برای جذب جوانان ابتدا با پیش کشیدن حوادث و رخدادهایی که مثلاً در عراق رخ میدهد و به ویژه عملیاتی که نیروهای آمریکایی علیه اهل تسنن در این کشور انجام میدهند، ابتدا به تهییج آن ها پرداخته و سپس آن ها را به سوی این اندیشهها جذب و سازماندهی میکنند. بعد از آن، با تغذیهی فکری آن ها دربارهی کافر بودن افرادی که با اشغالگران در یک کشور مسلمان همکاری میکنند و نیز القای اندیشهی کافر بودن شیعیان و ثواب بردن از کشتن آن ها، این جوانان را آمادهی انجام عملیات انتحاری میکنند و بعد از آن، در فرصت مناسب از آن ها به عنوان بمبهای متحرک استفاده میکنند. علاوه بر این، برخی از کشورهای عربی به طور مستقیم و غیرمستقیم سعی در تقویت و هدایت برخی از گروههای سلفی جهادی به سوی اهداف خود دارند. پایگاه عراقی نهرین هفته سوم جولای ۲۰۰۷ در جندی به نقل از منابع مطلع خود در امان، پایتخت اردن، ارتش اسلامی (یکی از گروههای نزدیک و همکار با سلفی) با سازمان اطلاعات یکی از کشورهای همسایهی عراق خبر داد و از اختصاص بودجهای هنگفت توسط شورای امنیت ملی این کشور بزرگ و متمول عربی برای سوق عملیات ارتش اسلامی به سوی تخریب جایگاه سیاسی و اجتماعی شیعیان در عراق و ترورشخصیتهای شیعی در این کشور پرده برداشت.[۸۴] همانطور که اشاره شد، اکنون عراق به بستر تولید و حتی صدور تروریست در منطقه وجهان تبدیل شده است، که این مسأله به وضوح، ناشی از تنوع گروههای وهابی و سلفی فعال در عراق است.
فعالیت وهابیون در عراق، حتی به پیش از زمان جنگ آمریکا علیه عراق در سال ۲۰۰۳م. بازمیگردد. براساس مدارک موجود، گروهی از جنگجویان وهابی تحت گروه ۱۰۰ به رهبری سرگرد محمد مکاوی معروف به سیف العدل در فوریه ۲۰۰۳م. به مناطق اطراف بغداد منتقل و در آنجا مستقر شدند. آن ها مدتی بعد از سقوط بغداد با گروهی که ابومصعب الزرقاوی در عراق هدایت میکرد، مرتبط و فعالیت مشترکی را در منطقهی سنی نشین جنوب بغداد انجام دادند. اما این تنها گروه سلفی جهادی نیست که در عراق دست به عملیات تروریستی و فعالیتهای مسلحانه میزند، بلکه تعداد زیادی از گروهها که از نظر فکری به سلفی – جهادی و القاعده نزدیک و شاید از نظر سازمانی به رهبران این گروه وابسته نبودند نیز در صحنهی عراق پس از جنگ پدیدار شدند.[۸۵]
وهابیت در فلسطین
مردم فلسطین نیز مانند دیگر مسلمانان و بدون هیچ شائبهی شرک و کفری، به قبر پیامبران و اولیای الهی احترام میگذارند و با اعتقاد به اینکه این بزرگواران، بندگان خالص خدا بوده و هر چه دارند از راه بندگی و تعبّد خداوند به دست آوردهاند، آنان را واسطهی اجابت دعاهایشان از طرف خداوند قرار میدهند. بنابراین، مردم فلسطین به وسوسههای وهابیت توجهی نداشته و این فرقه در بین مردم سنی مذهب فلسطین جایگاهی ندارد. شاید به همین دلیل است که جریان سلفیه کمترین تقابلی را با صهیونیسم از خود بروز نداده است. وهابیها هیچگونه تحرکی علیه رژیم اشغالگر قدس از خود نشان نمیدهند و مفتیهای وهابی به هیچ عنوان فتوایی در جهت تحریم رژیم اشغالگر قدس و مبارزه با جنایات آن ها و مسائلی از این قبیل صادر نمیکنند. حتی گروههای تندرو وهابی که القاعده در رأس آنهاست، تاکنون یک سنگ نیز به طرف رژیم صهیونیستی پرتاب نکرده یا بیانیهای را در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی و تهدید آن ها به تلافی و مقابله به مثل صادر نکرده است. بلکه در بسیاری موارد، پردهی نفاق از چهرهی برمیدارد و خود را برادر صهیونیسم میخواند؛ تاجایی که گوی سبقت را در دشمنی با شیعه از صهیونیسمها میربایند که از این دسته اقدامات میتوان به فتوای وهابیون مبنی بر حمایت از رژیم اشغالگران قدس در جنگ با حزبا… وحتی حماس اشاره کرد.[۸۶]
پیوند میان اهداف وهابیت و صهیونیسم یهودی در مقابله با اسلام راستین و همتراز دانستن این دو خطر را برای جهان اسلام و ایران اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی به درستی تبیین کرده و در این باره بیان داشتهاند که: «امروز آن دستی که آمریکا علیه وحدت تجهیز کرده عبارت از همین دست پلید وهابیت است. این را صریح به مردم بگویید، پردهپوشی نکنید از اول وهابیت را برای ضربه زدن به وحدت اسلام و ایجاد پایگاهی مثل اسرائیل در بین جامعهی مسلمانها آوردند؛ همچنان که اسرائیل را برای اینکه پایگاهی علیه اسلام درست کنند به وجود آوردند.[۸۷]
وهابیت در اردن
در سال ۱۳۴۳ هـ..ق. جمعی از پیروان فرقهی وهابیت ناگهان به سرزمین اردن حمله بردند و مردم بیاطلاع و بیخبر ام العمد و همسایهی آن هجوم آوردند و مردان و زنان بیگناه را کشتند و اموال آن ها را غارت کردند. ولی طولی نکشید که با رانده شدن برخی و اسارت برخی دیگر از وهابیون، عقب نشستند. سپس اسیران وهابی به فرمان انگلیس آزاد شدند. و به پناهگاههایشان رسانده شدند مجدداً در سال ۱۳۴۶ هـ..ق. وهابیان با سپاهی متشکل از سی هزار نفر به اردن حمله کرده و قتل و غارت و خونریزی به راه انداختند تا اینکه با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و استقلال این کشور از قیمومت بریتانیا، وهابیونی که از سوی عربستان سعودی پشتیبانی میشدند به تبلیغ آیین خود در شهرهای مختلف اردن پرداختند و گروهی را نیز با تطمیع خریداری کردند. در حال حاضر، تعداد زیادی از طلاب اردنی، در کشورهای عرب در حوزهی خلیج فارس سکونت داشته و مشغول فراگیری دستورات فرقهی وهابیت و نحوهی آموزش آن به هم میهنانشان هستند. چندی پیش نیز ناصرالدین آلبانی محدث اهل سنت و مروج مسلک وهابیت از دمشق به اردن منتقل شده و بساط تبلیغ را در این کشور پهن کرده است. متأسفانه علما و زعمای دینی اردن از منطق وهابیون آگاه نبوده و نمیتوانند به صورت منطقی با آنان مواجه شوند. پیروان وهابیت در اردن، همچون وهابیون سایر کشورها، به دسته ها و گروههای مختلفی تقسیم میشوند. رمضان الرواشده، روزنامهنگار اردنی، در نوشتاری که فروردین ۱۳۹۰ در نشریات و پایگاههای خبری گوناگون اردنی منتشر کرد، ضمن معرفی جریان وهابیت در اردن، به موضوع وهابیون افراطی در این کشور پرداخت و ازآنان به عنوان وهابیون زرقاء یاد کرده زرقاء، دومین شهر بزرگ اردن و زادگاه ابومصعب الزرقاوی، رهبر شبکه تروریستی القاعده شاخهی عراق و ملقب به «امیر القاعده در کشور «بین النهرین»،محسوب میشود. زرقاوی در ۷ ژوئن سال ۲۰۰۶م. در هشت کیلومتری شمال شهر بعقوبه در شمال بغداد، به دست نیروهای آمریکایی کشته شد، ولی همفکران وی که ظاهر و اندیشهای کاملاً شبیه وی دارند، در زادگاه او حضور داشته و روز به روز بر شمارشان افزوده میشود. قبیلهی وی نیز که بیشترشان از وهابیون افراطی هستند، در همین شهر حضور فعالی دارند. زرقاوی و نزدیکان وی، هرچند در ظاهر هیچگاه حمایت آشکار خود از صدام حسین، دیکتاتور معدوم عراق و رژیم بعث سابق این کشور را اعلام نکردند. ولی همواره همسو با سیاستهای آنان حرکت کردهاند. اما آنچه امروز جلب توجه میکند قرار گرفتن وهابیون اردنی در برابر دولت عبدالله دوم است؛ همان وهابیونی که بارها از سوی کشورهای منطقه، نکوهش و از دولت اردن خواسته شده بود، با آن ها برخورد جدی شود؛ ولی امان از این عمل طفره رفته و با آن ها مماشات میکرد و گویی، چندان هم از وجود گروهی افراطی- که میتواند بعضاً در نقش گروه فشار علیه دیگر کشورهای منطقه عمل کند- ناخرسند نبود.[۸۸] گروههای وهابی اردن و بهویژه شاخههای افراطی آن همچون وهابیون زرقاء، در طول بحران سوریه همواره درصد تشنج آفرینی در این کشور همسایه برآمدهاند. طی این مدت، گزارشهایی فراوانی حاکی بر آموزش هزاران تکفیری لیبیایی در اردن برای ورود به سوریه و جنگ در داخل آن کشور وجود داشت. محمد الشلبی از مسئولان جنبش جهادی سلفی اردن، فروردین ماه ۱۳۹۰ در مصاحبه با روزنامهی القدس فاش ساخته بود که این جنبش با قاچاق تسلیحات به سوریه، سعی میکرد تا اوضاع در این کشور همچنان متشنج بماند و تلاشها برای توقف خشونت در این کشور به شکست بینجامد. به گفتهی وی، نیروهای امنیتی اردن اخیراً تعدادی از اعضای این جنبش را که در تلاش بودند تا به داخل سوریه نفوذ کرده و دست به انجام عملیات تروریستی در این کشور بزنند را در نزدیکی مرز میان اردن و سوریه دستگیر کردهاند.[۸۹]
وهابیت در آسیای مرکزی
با اینکه بیش از دو دهه از استقلال کشورهای آسیای مرکزی از شوری سابق میگذرد، مشکلات و ساختارهای اقتصادی، ناکافی بودن اطلاعات مسلمانان این مناطق از اسلام اصیل و تبلیغات مؤثر و هدایت شدهی وهابیت توانسته است نفوذ خود را در این مناطق گسترش دهد این امر به ویژه در کشورهایی مانند ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان قابل لمس بوده و روند رو به گسترش وهابیت، نگرانی مقامات دولتی و مذهبی این کشورها را باعث شده است. این روند میتواند پیامدهای جدّی برای این کشورها به وجود آورد. این روند میتواند پیامدهای جدّی برای این کشورها داشته باشد؛ به ویژه اینکه برخی از مناطق همانند درهی فرغانه که مشترک میان چند کشور این منطقه است؛ با افزایش گرایشهای بنیادگرا مواجه است. علاوه بر آن، ضعفهای امنیتی این کشور در مرز با افغانستان موجب انتقال سریع بنیادگرایان سلفی از این کشور به سایر جمهوریهای منطقه میشود. در واقع در منطقه آسیای مرکزی، وهابیگری اغلب از طریق مرزهای افغانستان و پاکستان به بخشهایی از ازبکستان، تاجیکستان و حتی قرقیزستان راه یافت؛ تا جایی که در مجموعهی القاعده و طالبان، هستهای مستقل به نام اتباع ازبک و آسیای مرکزی شکل گرفت و نام افرادی تکفیری مثل طاهر یولداش –همسنگر بنلادن- بر زبانها افتاد. سعودیها و وهابیون در این منطقه، سرمایهگذاری خویش را حول چند محور متمرکز کردهاند که مهمترین آن ها عبارتاند از فعالیتهای تبلیغی در مساجد و مراکز دینی؛ فعالیت در حوزهی توزیع و فروش کتاب و انواع منشورات در قالب تأسیس کتابفروشی وحتی عرضهی لوازم التحریر؛ جذب و تربیت طلاب علوم دینی؛ اعطای بورس تحصیلی در دانشگاههای عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی؛ دایر کردن کلاسهای آموزش قرآن و عقاید در نقاط مختلف و ترویج متون وهابیت؛ حضور فعال در سطح دانشگاهها و مراکز آموزش عالی با اشکال مختلف؛ راهاندازی مراکز فروش و تجارت کالا با گرایش تبلیغی؛ ورود در برخی مشاغل خدماتی، امدادی و مؤسسات خیریه با رویکرد ترویج و تبلیغ وهابیت. در این میان، فعالیتهای مذهبی و تبلیغی در سطح مساجد و اماکن دینی از اهتمام بیشتری برخوردار است. برخی شواهد نیز حاکی از آن است که بعد از سرکوب شدید القاعده در نواحی مرزی پاکستان و ناامن شدن این منطقه برای حیات افراطیون وهابی و تکفیری، این گروهها بیشتر به سمت آسیای مرکزی و قفقاز علاقه نشان داده و برای کسب پایگاه جدید در این حوزه تلاش میکنند. بنابراین، خشونت، یکی از مشخصه های اصلی و بارز جنبشهایی وهابی در کشورهای آسیای مرکزی محسوب میشود؛ (به طوری که وهابیها در این جمهوریها که اغلب به صورت زیرزمینی و مسلحانه است، عمل میکنند. در این جمهوریها اغلب بصورت زیرزمینی و مسلحانه عمل میکنند. آن ها پس از تشکیل دولت متحجر طالبان در افغانستان تلاش زیادی را برای تغییر اوضاع سیاسی این جمهوریها به نفع خویش انجام دادند. و در این باره، چندین هستهی تشکیلاتی برای براندازی حکومتها ایجاد کردند، اما اغلب آن ها به شدت از سوی دولتهای این منطقه سرکوب شدند.
بسیاری نویسندگان که در مورد علل پیدایش وهابیت در جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز تحقیق میکنند، به نقش عربستان در حمایت و تأمین بودجهی جنبشهای وهابی اشاره میکنند. در ابتدای تشکیل این جهموریها، هزینه تعمیر و احداث مساجد، آموزش ابتدایی اسلامی، اعزام دانشجویان به دانشکدههای مذهبی خارجی، انتشار کتب اسلامی آموزش زبان عربی و اعزام مسلمانان برای انجام مراسم حج، توسط عربستان تأمین میشد، به همین دلیل برخی نویسندگان مدعی هستند که جنبش وهابیت در این منطقه تنها با کمکهای عربستان شکل گرفته و پایدار مانده است.[۹۰]
وهابیت در شبه جزیرهی بالکان
به دنبال فروپاشی نظامهای کمونیستی در بالکان در اواخر دهه ۱۹۸۰م. و اوایل دهه ۱۹۹۰م.، مسلمانان این منطقه به دنبال احیای اسلام و معنویت بودهاند. این در حالی است که وهابیون تلاش کردهاند با بهره گرفتن از نابسامانیهای سیاسی و امنیتی موجود و مشکلات شدید اقتصادی در بالکان، اندیشههای خود را در منطقه ترویج کنند که با توجه به بهرهگیری گروههایی همچون طالبان و القاعده از آموزههای وهابیت، نگرانیها از رشد وهابیون در بالکان با اهمیت تلقی میشود. وهابیت برای اولین بار توسط رزمندگانی که در سالهای ۱۹۹۲-۱۹۹۵م. برای کمک به مسلمانان بوسنی در جنگ به این منطقه آمده بودند، وارد این قلمرو شدند؛ موضوعی که بعدها به ایجاد تنشهای جدیدی در شبه جزیرهی بالکان انجامید؛ چرا که به رغم همبستگی دوران جنگ و اعتقاد به اسلام سنی، تفاوتهای عمیق میان مسلمانان بوسنی و هرزگوین وهواداران تفاسیر خشنتر از اسلام به سرعت پدیدار شد. پس از امضای توافقنامه نهایی «پیمان صلح دیتون» در ۱۴ دسامبر ۱۹۹۵م. و توقف جنگ سه سالهی داخلی بین قومیتی، بسیاری از مجاهدین وهابی به «بوچینجا»، دهکدهای دوردست در شمال شرقی بوسنی (به فاصلهی ۳۱ مایل از غرب «توزلا»، سومین شهر بزرگ بوسنی» رفتند؛ مکانی که به عنوان کانون اصلی وهابیگری در بوسنی شناخته میشود. از میان بازدیدکنندگان این دهکده میتوان از ایمن الظواهری (یعنی نفر دوم القاعده) نام برد. در همان ابتدا، مقامات محلی و نیروهای سازمان ملل، حضور مجاهدین در این محل را گزارش دادند، ولی نه تنها برای اخراج آنان هیچ تلاشی نشد، بلکه بعضی از آنان عنوان شهروندی بوسنی را نیز دریافت کردند. زمانی که دولت بوسنی در جولای سال ۲۰۰۰م. به اخراج آنان اقدام کرد، مجاهدین ایستهای بازرسی برپا کردند و کشمکشهای متعاقب آن به بازداشت ۱۹ تن انجامید. ولی در پی حملات یازده سپتامبر اوضاع کاملاً تغییر یافت. تهدید افراطگرایان به حدّی افزایش یافت که سفارت خانههای ایالات متحده، انگلستان و هلند در بوسنی موقتاً تعطیل شدند. از سوی دیگر، با افزایش فشارهای جامعهی بینالملل تعدادی از مبارزان خارجی داوطلبانه بوسنی را ترک کردند. در سال ۲۰۰۲م. نیز پس از چند حادثه از جمله تیراندازی و درگیریهای فیزیکی، مردم محلی، مجاهدین را وادار به ترک بوجینچا کردند؛ ولی با وجود این، گفته میشود که هنوز تعدادی از آنان در مناطق دور افتاده باقی ماندهاند. با این حال، فقط افرطگرایان اسلامی نبودند که تلاش داشتند ماهیت اسلام بوسنی را عوض کنند، بلکه نقش بعضی از کشورهای اسلامی و بهویژه عربستان سعودی را نیز نباید در این میان نادیده گرفت. براین اساس، هرچند مسلمانان بوسنی از رسوخ وهابیت در بوسنی به شدّت نگراناند، اما دلارهای سعودی واقعیتی است که توانسته تا اندازهای این فرقه را در کشور اروپایی مسلمان نشین بوسنی و هرزگوین تقویت کند. در حال حاضر نیز کسی تعداد دقیق پیروان وهابیت در بوسنی و هرزگوین را نمیداند. در سال ۲۰۰۲م. یک مرد ۲۶ ساله که در رسانههای محلی خود را طرفدار وهابیت معرفی کرده بود، سه عضو یک خانواده کروات مسیحی را در کریسمس آن سال کشت و عنوان کرد که از دستورهای مذهبی فرقهی خود پیروی کرده است. سال ۲۰۰۶م. نیز یک وهابی جوان، به خاطر اینکه مادرش برای نماز صبح برنخاسته، او را کشت. بر طبق یک نظر سنجی، ۷۰ درصد مسلمانان بوسنی، مخالف وهابیت هستند؛ در حالی که ۱۳ درصد به شدت از آن حمایت میکنند و تنها ۳ درصد خود را وهابی میدانند. «عدنان سیلاژ» استاد درس ادیان تطبیقی در دانشکدهی مطالعات اسلامی دانشگاه سارایوو معتقد است که وهابیت به شدّت والدین و فرزندان پیشوایان دینی و مجتهدین، اساتید و دانشجویان و همسایگان را از هم جدا کرده است «جاسمین مردان» از مخالفان وهابیت و نویسندهی کتاب در مورد ایدئولوژی و تاریخ وهابیسم نیز اغلب پیروان وهابیت در بوسنی را افرادی جوان و غیر تحصیل کرده میداند. مردان که خود در اواخر دهه ۱۹۹۰ به این شاخه گرویده و سپس از آن جدا شده است، میگوید: «بسیاری از نظامیان مسلمان که حملات نظامی را علیه اهداف غربی سازمانیافته و انجام میدهند، پرورش یافتهی وهابیت هستند».
در مقدونیه نیز اکنون وجود دارد که فعالیت گروههای وهابی که خود را جزء گروههای اسلامی قلمداد میکنند، به موقعیت مسلمانان این کشور که همواره در عرصههای اجتماعی سیاسی و فرهنگی جامعه نقش مثبتی ایفا کردهاند، لطمه بزند. حدود یک چهارم از جمعیت بیش از ۲ میلیون نفر مقدونیه را مسلمانان تشکیل میدهند. مسلمانان مقدونیه، آلبانیایی تبار هستند و به هویت دینی خود افتخار میکنند. مسلمانان مقدونیه مانند دیگر مسلمانان منطقه بالکان، هویت دینی خود را در شرایط سخت تاریخی، به ویژه در دوران سلطهی کمونیسم بر منطقه حفظ کردهاند. مسلمانان مقدونیه در منطقه بالکان خواهان آن هستند که از رشد گروههای وهابی جلوگیری به عمل آید. جامعه اسلامی دینی مقدونیه همچنین خواستار انحلال گروههای وهابی در حالی که اعلام شده که سازمان امنیت مقدونیه، اخیراً از کشف یک شبکهی وهابی در این کشور خبر داده است. گفته میشود این شبکه جهت مقابله با گروههای اسلامی معتدل در منطقهی بالکان فعالیت میکند. براساس گزارش سازمان امنیت مقدونیه، این شبکه که جهت تبلیغ و گسترش عقاید افراطی وهابیت و برانگیختن اختلاف میان مسلمانان در مساجد و مراکز اسلامی منطقهی بالکان تلاش میکند، فعالیتهای گستردهای را جهت آموزشهای تروریستی نیز ترتیب داده است. در مقدونیه نیز همچون بوسنی و هرزگوین، ردّ پای دولت عربستان سعودی در حمایت از افراطیون وهابی که کاملاً آشکار است. آنگونه که روزنامهی تایمز گزارش داده است، چندی پیش، مقامات کشور مقدونیه اعلام کردند که عربستان سعودی تحت عنوان تقویت جمعیتهای اسلامی و به بهانهی مقابله با غرب، سالانه میلیونها دلار در راستای تبلیغ وهابیت تکفیری هزینه میکند. به گفتهی منابع دولتی مقدونیه، وهابیون علاوه بر پرداخت حقوق ماهیانه به پیروان خود در ساخت دهها مسجد و مرکز اسلامی وابسته به وهابیون سرمایهگذاری کردهاند.
روزنامهی تایمز همچنین در گزارش خود آورده است که اسنادی کشف شده که نشان میدهد بسیاری از جمعیتهای خیریه اسلامی وابستهی به عربستان سعودی در منطقهی بالکان به نشر افراطگرایی و پولشویی سازمانهای تروریستی اقدام میکنند. مقامات دولت مقدونیه تأکید کردهاند که در دهه گذشته، صدها میلیون شیلینگ برای وهابیون این کشور هزینه شده است که بیشتر آن توسط عربستان سعودی در قسمتهای تبلیغی صرف شده است. آنان عقیده دارند که عربستان سعودی صادر کردن ایدئولوژی خود را در رأس کار خود قرار داده است. با وجود این، وهابیت از مقبولیت چندانی در میان مسلمانان مقدونیه برخوردار نیستند. سلیمان رجب، رهبر اقلیت مسلمان مقدونیه در این باره گفته است که آموزههای وهابیت که از سوی روحانیون وابسته به عربستان سعودی تبلیغ میشود، با آموزههای اسلام راستین تفاوت بسیار دارد.[۹۱]
وهابیت در آفریقا
سید محمد سنوسی در سال ۱۲۲۰هـ.ق. در یک خانوادهای اصیل و منسوب به خاندان حضرت محمد و در شهر «مستغانم» الجزایر متولد شد. از کودکی به کسب علم علاقهمند بود. علوم دینی را در دانشگاه «قرویین» در شهر فاس «ثانی الازهر» محسوب میشود، فرا گرفت. بعد از آموزش علوم دینی به سیاحت و تبلیغ در آفریقای شمالی پرداخت. در سفری به بیتالله الحرام مدتی را در مکه ماند و تعالیم مذهبی وهابی را از استادان این مذهب فرا گرفت. در سال ۱۸۴۳م. به شمال آفریقا رفت و در لیبی اقامت گزید. در آن زمان طرابلس در لیبی زیر نظر عثمانیها بود. عثمانیها از وجود سید محمد سنوسی که روز به روز مردم را بیشتر به خود جذب میکرد، به وحشت افتادند و روابط سید محمد سنوسی و عثمانیها به تیرگی گرایید. سید محمد به جغبوب در جنوب صحرای لیبی رفت و در سال ۱۸۹۵م. از دنیا رفت و پسرش، جانشینش شد. این در حالی بود که عقاید سید محمد، تا حد زیادی قسمت مهمی از آفریقای شمالی را در بر گرفته بود.
روش تبلیغی سید محمد به این صورت بود که ابتدا با «سید احمد بن ادریس فاسی» شیخ قادریه، همپیمان شد و بعد از مرگ فاسی در سال ۱۸۵۵ مرکز فعالیت خود را در جغبوب قرار داد. این شهر به یکی از بزرگترین مدرسههای مبشران اسلام در مرکز آفریقا مبدل شد. شاید به واسطهی سنوسیها بود که نواحی دریاچه چاد، مرکز عمومی اسلام در مرکز آفریقا شد. در آن زمان، تعداد پیروان سنوسی چهل میلیون نفر تخمین زده شد. سنوسیها با اینکه به احتمالی، جزو طرفداران فرقهی وهابی هستند، فرقهای از دراویش نیز محسوب میشوند. سنوسیان در هر نقطه، به رسم دراویش، زاویهای میساختند و در آن ها به خواندن نماز جماعت و قرائت قرآن و نیز رتق و فتق امور پیروان خود میپرداختند.
روش سنوسیها در نشر اسلام در میان قبایل آفریقایی به این صورت بود که بردگان خردسال سیاه را میخریدند و آن ها را در جغبوب و نقاط دیگر تربیت میکردند و چون به حد شرعی میرسیدند، در حالی که به قدر کافی علوم دینی به روش سنوسیها را فرا گرفته بودند، آزادشان میکردند تا میان همنژادیان خود بروند و آن ها را هدایت کنند. هر سال صدها تن از این مبلغان در تمام آفریقا، از سواحل سومالی در شرق آفریقا گرفته تا سواحل سنگال در غرب، برای تبلیغ عازم میشدند.
به روشنی و قاطعیت نمیتوان گفت که سید محمد سنوسی ناشر مذهب وهابیت بود. زیرا ظاهراً خود وی طریقهی مخصوص به خود داشت و نباید او را جزو مبلغان وهابیت به حساب آورد. البته باید متذکر شد که مقصود اصلی سید محمد سنوسی رهایی دین اسلام را از شر نفوذ اجانب بود.
وهابیت در اروپا
تلاشهای وهابیت و تبلیغ این فرقه در اروپا از بیست سال پیش آغاز شده است. سرمایهگذاری ۷۵ میلیارد پوندی عربستان برای تبلیغ وهابیت در مدارس، مساجد و مؤسسات دینی انجام شده و مبلغانی هم به آن مراکز ارسال میشود. وهابیان در دهها نقطهی اروپا از جمله در اطراف سوئیس، مرکز دارند و هر سال میلیاردها دلار هزینه میکنند. پرورش مبلغ وهابی در اروپا نیز انجام میشود و از دانشجویان وهابی که در اروپا تحصیل میکنند، دعوت میشود تا در کلاسها شرکت کنند. آن ها هیأتی به نام «هیأت افتاء، ارشاد و امور علمی» دارند. اما روزنامهی فاکس آنگزیگو در واکنش به تأسیس مراکز سعودی نوشت: «عربستان با این کارنامهی ضد حقوق بشیری، چگونه میتواند وهابیت را در اروپا گسترش دهد؟» در کل، اروپاییها نگران اقدامات تروریستی و انتحاری وهابیان هستند. آنان بر برخی مساجد و مراکز تجمع مسلمانان، کنترل شدید دارند. طبق آمار وهابیان، تنها در کشور ایتالیا در طی یک دهه، پانصد هزار مسیحی، یهودی، بودایی و… به مسلک وهابیت درآمدهاند. همچنین آنان مدعی هستند که در یک دهه در آمریکای لاتین، ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر از ادیان دیگرا را وهابی کردهاند.[۹۲]
اندیشههای وهابیگری و سلفیگری با شیوههایی پیوندین رواج مییابد که همهی آن ها برنامهریزی شده است. به ویژه آنکه طرف دیگر این پیوند، یعنی مذاهب سهگانهی معتزله، اشاعره و صوفیه، از این جنبش غافل هستند و برای رویارویی با آن و سرکوب این حرکت، هیچ طرح و برنامهای آماده نکردهاند تا آنجا که اینک مردمان از آن رنج میکشند که مپرس. از این رو اهل حق باید برای سرکوب این اندیشه، با نهادن برنامهها و یاری جستن از کارشناسان و متخصصان آگاه در این زمینه برای اجرا، پشت به پشت هم دهند.
فصل سوم
باورهای وهابیت
گفتار اول: میزان در توحید و شرک
توحید، اساس دعوت رسولان الهی
بیشک دعوت انبیاء، توحید و نفی شرک و بت پرستی بوده است. قرآن کریم نیز این هدف را برنامهی اصلی انبیای الهی معرفی می کند و میفرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّهٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ»[۹۳] (هر آینه، در هر امتی، پیامبری فرستادیم تا آنان را به عبادت خدا دعوت نیامند.)
دعوت به توحید، هدف اساسی بعثت پیامبر اسلام بوده است. پیامبر در حدیثی میفرمایند: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّی یَشْهَدُوا أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَیُقِیمُوا الصَّلاهَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاهَ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ عَصَمُوا مِنِّی دِمَاءَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ إلا بِحَقِّ الإسْلامِ وَحِسَابُهُمْ عَلَی اللَّهِ»[۹۴] (من مأمور شدم که با مردم بجنگم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد دهند و نماز برپادارند و زکات بپردازند و هرگاه چنین کنند، حقوق و اموالشان محفوظ است جز به حق اسلام و حسابشان با خداوند است.)
مورد نزاع و بحث با وهابیان، آن است که چه عملی شرک و چه عملی نشانهی توحید است؟ در این گفتار اثبات خواهیم کرد مصادیقی که وهابیان، شرک میدانند، نه تنها شرک نبوده، بلکه در راستای توحید است.
برخی مصادیق شرک از دیدگاه بن باز مفتی اعظم وهابیت
۱٫ شیخ عبدالعزیز بن باز میگوید:
«دعا از مصادیق عبادت است، هر کس در هر بقعهای از بقعههای زمین بگوید: یا رسول الله، یا نبی الله، یا محمد به فریاد من برس، مرا دریاب، مرا شفا بده، امتت را یاری کن، بیماران را شفا بده، گمراهان را هدایت فرما، یا امثال اینها، با گفتن این جملهها، برای خدا شریک در عبادت قرار داده و در حقیقت، پیامبر را عبادت نموده است…»[۹۵]
۲٫ وی در جای دیگر میگوید:
«بی شک، کسانی که به پیامبر یا غیر او از اولیا و انبیا و ملائکه یا جن، پناه میبرند، معتقدند که آنان دعایشان را شنیده و حاجاتشان را برآورده میکنند. این اعتقادها، انواعی از «شرک اکبر» است؛ زیرا علم غیب را غیر از خدا، کسی دیگر نمیداند. دلیل دیگر این که تصرفات و اعمال اموات در دنیا، با مرگ منقطع شده است، خواه پیامبر باشد یا غیر پیامبر و ملائکه و جن نیز از ما غایب و به شؤون خود مشغولاند.»[۹۶]
۳٫ همو میگوید:
«آنچه در کنار قبور از انواع شرک انجام میگیرد، قابل توجه است. از جمله صدا زدن صاحبان قبر، استغاثه به آنان، طلب شفای مریض، طلب نصرت بر اعداء و امثال اینها، همه از انواع شرک اکبر است که اهل جاهلیت به آن عمل میکردند.»[۹۷]
۴٫ وی در جای دیگر میگوید: «ذبح برای غیر خدا، منکری عظیم و شرک اکبر است؛ خواه برای پیامبر باشد یا ولی یا ستاره یا بت یا غیر اینها…»[۹۸]
۵٫ بن باز در جای دیگری میگوید:
«در نماز، اقتدا به مشرکان، جایز نیست، که از جملهی آنان، کسانیاند که به غیر از خدا استغاثه میکنند و از او مدد میخواهند؛ زیرا استغاثه به غیر از خدا، از اموات و بتها و جن و غیر اینها، از انواع شرک به خداست….»[۹۹]
۶٫ وی در جایی دیگر میگوید: «قسم به کعبه، یا غیر کعبه از مخلوقات، جایز نیست.»[۱۰۰]
۷٫ او میگوید: «صدا زدن مُرده و استغاثه به او و طلب مدد از وی، همگی از مصادیق شرک اکبر است، آنان همانند عبادت بتها در زمان پیامبر از قبیل: لات، عزّی و… هستند»[۱۰۱]
ظاهراً وهابیان تنها خود را موحد خالص میدانند و معتقدند بقیه، مشرکاند که خون، ذریه و اموالشان احترام ندارد و خانههایشان نیز خانهی جنگ و شرک است.
عمر عبدالسلام -نویسندهی سنی مذهب- میگوید:
«در سفری که در جوانی به مکه مکرمه برای ادای فریضهی حج به سال ۱۳۹۵هـ.ق. داشتم، در مینه منوره کنار قبر پیامبر اکرم با صحنهی بسیار عجیبی روبهرو شدم. دیدم که وهابیان با انواع اهانتها با مسلمین برخورد میکنند و مسلمانان را که میهمان خدا و رسولند، با انواع فحش و دشنام از کنار قبر رسول خدا دور میسازند. هرگاه زائر، قصد اظهار محبت به حضرت و نزدیک شدن به ضریح رسول خدا و بوسیدن آن را داشت، او را با جملهی «ابتعدوا أیها المشرکون» از ضریح دور میساختند. از این کردار، بسیار ناراحت شدم و بعد از مراجعه به تاریخ دیدم که این اعمال، نشأت گرفته از افکار بزرگان وهابیان از قبیل ابن تیمیه و دیگران است…»[۱۰۲]
مراحل توحید
توحید در لغت: چیزی را یکتا و منحصر به خود دانستن و هنگامی که بر خداوند اطلاق میگردد، به معنای اعتقاد به وحدانیت و یکی بودن اوست.
مراحل توحید عبارتند از:
۱٫ توحید در الوهیت
۲٫ توحید در خالقیت
۳٫ توحید در ربوبیت
۴ توحید در عبادت
۱) توحید در الوهیت
یعنی تنها موجود مستحق عبادت که دارای همهی صفات کمال و جمال بالاستقلال بوده، خداوند متعال است. «قُل هُوَ اللهُ أَحَدٌ».[۱۰۳]
۲) توحید در خالقیت
یعنی تنها خالق مستقل در عالم، یکی است و هر کس غیر از او، در خالقیتش محتاج به اذن و مشیت اوست و کسی بدون ارادهی او کاری انجام نمیدهد. ولی این اراده و مشیت الهی با اختیار بنده ناسازگاری ندارد، زیرا ارادهی الهی بر این تعلق گرفته که بندگان با اراده و اختیار خود اعمالشان را انجام دهند. «قُلِ اللهُ خالِقُ کُلِّ شَیءٍ»[۱۰۴]
۳) توحید در ربوبیت
یعنی تربیتکننده و مدبر بر شؤون عالم و خلقت اشیاء و هدایتکنندهی آن ها به سوی اهدافشان به صورت مستقل، خداوند متعال است و هر کس دیگری که شأنی از شؤون تدبیر را دارد، به اذن و اراده و مشیت الهی است. «اَلحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمینَ»[۱۰۵]
این منافات ندارد که برخی افراد، امثال ملائکه، تدبیر برخی از امور را از جانب خداوند به دست گرفته باشند؛ همانگونه که خداوند دربارهی آنان میفرماید: «فَالمُدَبِّراتِ أَمراً»[۱۰۶]
۴) توحید در عبادت
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:47:00 ق.ظ ]