« قضیه بسیج ، همان مساله ای است که در صدر اسلام بوده است این مساله جدید نیست ، در اسلام سابقه داشته است و چون مقصد ما اسلام است ، باید هر جوانی یک نیرو باشد برای دفاع از اسلام و همه مردم و هر کسی در هر شغلی که هست مهیا باشد برای جلوگیری از کفر و هجوم بیگانگان » .
در طول تاریخ اسلام و ایران همواره دشمنان سعی کرده اند به اشکال مختلف از پیشرفت و ترقی مسلمانان جلوگیری کنند .
انقلاب اسلامی ایران که الهام گرفته از اسلام ناب محمدی (ص) بوده از نخستین روزهای پیروزی با توطئه‌های گسترده و سازمان یافته دشمنان اسلام روبرو گردید . عظمت اهداف انقلاب و گستردگی توطئه‌های دشمنان ، ایجاب می کرد که برای حفظ و سیانت از انقلاب اسلامی و ارزشها و اهداف آن در برابر شبیخون ابرقدرتها دفاع کند بنابراین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را درون اقشار میلیونی به طور خودجوش ، حرکتی در جهت حفظ و حراست دست آوردهای انقلاب و پیروزی بزرگی که نصیب امت اسلامی شده بود ، بوجود آمد . و بنابراین بسیج در دو مرحله شکل گرفت .
تشکیل بسیج پس از پیروزی انقلاب اسلامی
در این رابطه پیدایش بسیج در دو مرحله قابل توجه است :
۱) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد حرکتی فرهنگی بودیم که به واقع درجهت حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی مان به شمار می آید و در این مسیر شاهد تشکیل ارگانها و هسته‌های انقلابی نظیر سپاه ، کمیته‌های انقلاب و غیره بودیم که نقش مردم در این حرکت و تلاش چشمگیر و موثر بود به نظر می رسد بعد از رشد این نهادها مردم به این فکر می افتند
که بایستی جهت کسب آمادگی در مقابله با دشمنان انقلاب آموزشهای رزم نظامی را ببینند و طبیعتا حرکتی به نام بسیج در پایگاه‌ها و مساجد بوجود می آید که آموزشهایی هم داده می شود.
۲) مرحله دوم مصادف است با تصرف جاسوسخانه آمریکا که با اشغال این لانه فساد توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام شیطان بزرگ برای نجات خود از وضعیت موجود به توطئه‌هایی علیه جمهوری اسلامی دست زد ، از جمله حمله نظامی به طبس ، غافل از اینکه شن‌ها مامور الهی شده و این توطئه را خنثی کردند یا مثلا حصر اقتصادی که این توطئه هم خود عاملی شد برای حرکت هرچه بیشتر مردم در جهت خودکفایی جمهوری اسلامی ایران ، ترور شخصیت‌های اسلامی ، کودتا و حرکتهای مذبوحانه گروهکهای چپ و راست ، « الحمد الله الذی حعل اعداءنا من الحمقا » ؛ خدا را شکر که دشمنان ما را از احمق‌ها قرار داد و از حماقت آنها همین بس که سنت « لا یتغیر الهی اینست که صالحان و شایستگان وارثین اصلی زمین هستند ولی آنها غافلانه هر لحظه در پی تدارک حیله جدیدی بوده و هستند و امام همیشه در جهادمان با دید وسیع و پیامبرگونه شان بخوبی دریافته بودند که شیطان بزرگ بیکار نمی نشیند لذا در ۵ آذرماه ۱۳۵۸ تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی را صادر فرمودند . در این فرمان حرکتهایی را که به نام بسیج در جامعه مطرح بود تسریع نموده و انسجام بخشیدند و از آن تاریخ بود که مسوولین به این فکر افتادند که سازمانی به نیروهای موجود در جامعه بدهند و در پی فرمان امام امت ، زن و مرد ، پیر و جوان از نوجوان ۱۲ ساله تا پیر ۷۰ ساله عاشقانه فرمان رهبرشان را لبیک گفتند.
عکس مرتبط با اقتصاد
بسیج به لحاظ لغوی به معنای سامان و اسباب ساز و سازمان جنگ : عزم و اراده ، آماده سفر شدن و آماده ساختن نیروهای نظامی یک کشور برای جنگ می باشد . ( دهخدا ، ۱۳۷۲ (
به نظر ما بسیج یک حرکت منظم و سارمان یافته اجتماعی است که با توجه به فرهنگ هر جامعه و به اشکال مختلفی در اثر شرایط خاصی مانند جنگ ، حوادث غیر مترقبه و حتی در زمان صلح و آرامش به صورت آماده باش بوجود می آید .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در جامعه ما نیز بسیج یک نهاد اجتماعی است . همانند خانواده که به صورت عضوی از ساخت و نظام اجتماعی جامعه است به شمار می آید ، نهادی که با هدف پاسداری از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی بوجود آمده است و انحلال آن جز در صورت انحلال جامعه اسلامی قابل تصور نیست .
در اساسنامه بسیج مستضعفین ، بسیج را به این صورت تعریف کرده اند :
« بسیج نهادی است تحت فرماندهی مقام معظم رهبری که هدف آن نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن و جهاد در راه خدا و گسترش حاکمیت قانون خدا در جهان طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران و تقویت کامل بنیه دفاعی از طریق همکاری با سایر نیروهای مسلح و همچنین کمک به مردم هنگام بروز بلا و حوادث غیر مترقبه می باشد . » ( سپاه از دید قانون ۱۳۶۲ (
آرمان والا و ایده بلند و هدف عالی انقلاب اسلامی ما را چنین می سزد که از چار چوب مرزهای ایران بگذرد و دروازه‌های ملل محروم و توده‌های مظلوم و مستضعف جهان را بگشاید و پیام آرامش بخش و رسالت انسانی و رهائی بخش خویش را بگوش جان آنها برساند و زمینه‌های حکومت عدل الهی و جهانی امام عصر (عجل الله فرجه) را آماده سازد . و از این روی ، بسیج تمامی نیروهای فعال و آمادگی جهت تحقق این آرمان ارزنده انسانی ، امری ضروری و طبیعی به نظر می آید .
و از اینجا بود که امام خمینی (رحمه الله علیه) این قلب تپنده انقلاب و پیام آور آزادی و کرامت و هویت اسلامی و انسانی این قرن جهت مبارزه همه جانبه با آمریکای جهانخوار که هر روز برای گسترش تجاوزات و سبعیت خویش ، چنگ و دندان نشان می دهد و در رویارویی با همه ابرقدرتهای تجاوزگر و تیز ، رشد انقلابی نهضت اسلامیمان روز ۵/۸/۵۸ را بسیج عمومی اعلام فرمودند و هدف از تشکیل بسیج را گفتند که « مملکت اسلامی باید همه اش نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشد » و در حالت کلی می توان گفت که هدف از تشکیل بسیج را قرآن بیان نموده و در سوره توبه آیه ۴۰ می فرماید: « انفروا خفاقا و ثقالا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل الله ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون » ؛ با کیفیت مختلف حرکت کنید و کوچ کنید در حالیکه با بار سبک هستید . مجهز باشید و جهاد کنید با مال و جانتان در راه خدا ، و یکی دیگر از هدف تشکیل بسیج را بازوی ولایت فقیه دانسته و تک تک اعضای بسیج را سلول‌های بافت ولایت فقیه می دانیم . بهر حال هدف از تشکیل بسیج را جذب آموزش ، سازماندهی نیروهای مردمی دانسته و اصلی ترین مساله بسیج ، بکارگیری نیروهای مردمی در ماموریتهای محوله با توجه شرایط سنی بسیجیان اعم از دانش آموزی ، دانشجویی ، کارگری ، کارمندی ، عشایر و غیره می باشد تشکیلات بسیج به علت ساخت مردمی از یک طرف و گستردگی آن از طرف دیگر باید طوری تنظیم شود که هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ بتواند کارآیی لازم را داشته باشد .
اهمیت و ضرورت تشکیل بسیج مستضعفین درجمهوری اسلامی ایران
دفاع از مقدسات و ایدئولوژی اسلام ایجاب می کند که در مقابل خطراتی که آن را تهدید می کند به گونه ای منطقی و شیوه ای صحیح با آن خطر برخورد کرد . امام خمینی (ره) در مورد اهمیت و ضرورت تشکیل بسیج فرمودند : « دفاع از اسلام و کشورهای اسلامی امری است که در مواقع خطر ، تکلیف شرعی و الهی و ملی است و برتمام قشرها و گروه ها واجب است » .
همچنین اصل پیشگیری ایجاب می کند که امت اسلامی برای مقابله با هر گونه خطر احتمالی از سوی دشمنان اسلام در آماده باش کامل بسر برده و آمادگی دفاعی برای هرگونه خطری که اسلام را به مخاطره افکند را داشته باشند . فرمان صریح قرآن کریم در آیه شریفه « واعدوا لهم ما استطعتم من قوه » که برای ترسانیدن دشمنان خدا و اسلام و امت اسلامی آمده است دال بر صحت این ادعا می باشد . از اینروست که می بینیم در سفارشات اولیای اسلام نیز بر آماده بودن برای خطرات احتمالی بسیار تاکید شده است و از مسلمانان خواسته اند که درهنگام خواب وصیت نامه و شمشیر را در زیر سر قرار بدهند و این نیست جز فرمان آماده باش برای لقاء الله و همچنین برای دفاع از دین خدا ، لذا سلاله نبوت ، رهبر راحل انقلاب اسلامی در این مورد خطاب به امت اسلامی فرموده اند : « مملکت اسلامی باید همه اش نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشد یکی از ابواب فقه باب رمی است . باب تیراندازی است ، آنوقت تیراندازی بوده حالا هم تیراندازی هست به یک طور دیگری » در اسلام با اینکه رهان ، یعنی یک چیزی را بگذارند برای چیزی که نظیر قمار بازی می شود حرام است برای تیراندازی حرام نیست ، برای اسب دوانی حرام نیست .
سبق و رمایه یکی از مسائل فقه است برای اینکه همه افراد مستحب است که سواری یاد بگیرند . حالا اتومبیل سواری و رانندگی را یاد بگیرند . و برای همه است که تیراندازی را یاد بگیرند ، فنون جنگی را یاد بگیرند . باید ملت ما جوانهایشان مجهز باشند به همین جهاز و علاوه بر جهاز دینی و ایمانی که دارند مجهز به جهازهای مادی و اسلامی هم باشند و یاد گرفته باشند . اینطور نباشد که یک تفنگی که دستشان آمد ندانند که با آن چه کنند . باید یاد بگیرند و یاد بدهند . جوانها را یادشان بدهید همه جا . حضرت امام اضافه می کنند که باید اینطور شود که یک مملکتی بعد از چند سالی که ۲۰ میلیون جوان دارد ۲۰میلیون تفنگدار داشته باشد و ۲۰میلیون ارتشی داشته باشد » .( پیام انقلاب شماره ۷۲ )
بعد از تسخیر انقلابی لانه جاسوسی آمریکا انتظار آن می رفت که از سوی دشمن شماره یک یعنی آمریکای جهانخوار توطئه‌ها و تحریکها بر ضد این کشور انقلابی شدت یافته و با گسترش آنها زمینه را برای دخالت نظامی آماده نماید ، تا با حمله مسلحانه به ایران و انقلاب اسلامی ، رژیم مردمی جمهوری اسلامی را از پای در آورد ، و حاکمیت طاغوت را دوباره برقرار سازد . بنابراین مشخص بود که در این جنگ جدید امت اسلام نمی تواند فقط و فقط از مشت خویش استفاده کرده و به دفاع برخیزد بلکه ضرورت مسلح شدن و آموزش نظامی دیدن برای همه مشخص بود و احساس می شد که اگر همه مردم وارد صحنه نشوند و با کیفیت و طرز کار سلاحها آشنایی نداشته باشند نمی توانند این سلاح‌ها را علیه شیطان بزرگ بکار گیرند . از اینرو تشکیل بسیج در تمام قشرها ( دانش اموزی ، دانشجویی ، کارمند، کارگری ، عشایری و … ) به شکل وسیعی صورت گرفت و امام امت فرمان تاریخی تشکیل بسیج عمومی را صادر و در رابطه با ضرورت آن چنین فرمودند : « الان در راس همه مسائل اسلامی ما قضیه مواجهه با آمریکاست . باید تمام تجهیزات ما بطرف این دشمن باشد.
مبادا یک وقتی یک تبلیغات سویی بشود و نظرهای ما تشتت پیدا بکند و افکارمان افکار مختلف بشود … باید الان همه افکار‌ها یک چیز باشد . چطور در ان وقتی که ما مواجه با این قدرت شیطانی داخلی بودیم هیچ دیگر تشتتی در کار نبود . همه با هم یک فکر داشتید و الله اکبر می گفتید و مقابله با یک چنین قدرتی می کردید شما الان می دانید که مقابله ما با یک قدرتی است که قدرتش صدها برابر زیادتر از آن قدرت قبلی است . شما امروز یک چنین حالی دارید و مملکتمان یک چنین حالی دارد . مملکت شما الان یک حالی دارد که اگر دیر بجنبیم برای همیشه تا آخر از بین رفته ایم . همه باید یکصدا باشند .سرو صدای امروز حفظ مقابله با آمریکاست … باید همه قوایمان را مجتمع کنیم برای نجات دادن این کشور باید اگر مسائلی برایمان پیش بیاید هرچه هم سخت باشد تحمل کنیم . باز هم من تکرار می کنم که بدانید شما با یک قدرتی مواجه هستید که اگر غفلت بشود مملکتتان از بین می رود ، غفلت نباید بکیند غفلت نکردن به این است که همه قوا را و هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید ، هرچه تظاهرات بر ضد آمریکا بکنید قوای خودتان را مجهز بکیند و تعلیمات پیدا کنید و به دوستانتان تعلیم بدهید » ، که امام (ره) دقیقا با فرمایشات پیامبرگونه خود ضرورت تشکیل بسیج را ترسیم نمودند.
اهداف بسیج مستضعفین :
– تحقق فرمایش امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل هسته‌های حزب الله.
– ایجاد توانایی‌ها و آمادگی‌های لازم دفاعی در آحاد مردم در دفاع از کشور
– ایجاد توانایی‌های لازم رزمی در نیروهایی که توانایی شرکت در عملیات‌های کلاسیک و بزرگ را دارند.

– ایجاد توانایی‌های لازم در آحاد مردم به منظور کمک به هنگام بروز بلایا و حوادث غیر پیش‌بینی.
– کمک به دولت در امر سازندگی.
سازمان بسیج مستضعفین که با نام نیروی مقاومت بسیج هم شناخته می‌شود به فرمان امام خمینی(ره) در ۵ آذر ۱۳۵۸ تشکیل شد و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی در دی ماه ۱۳۵۹ به صورت قانونی رسمیت پیدا کرد….

تاثیررفتارهای امام در زندگی روزمره والگوی رفاه اسلامی
زندگی حضرت امام خمینی سرشار است از رفتارها گفتارهایی و که در قالب خاطرات گوناگون از سوی نزدیکان ایشان بیان شده است. این خاطرات بعضاً می‌تواند به‌عنوان دستورالعمل برای کارگزاران و حتی فراتر از آن مردم عادی تلقی شود.
ساده زیستی
یکی از موانعی که برای کمال انسانی بسیار خطرناک است، دنیاطلبی و دنیادوستی می‌باشد. اگر این حالت بر روح انسان حاکم شود، او را در مسیر کمال به چالش‌های سختی می‌کشاند. برای دور شدن از جلوه‌های فریبنده زندگی مادی، راهی بهتر و مهم‌تر از زهد و ساده‌زیستی نیست. انسان زاهد با بی‌رغبتی به دنیا، مانند آزاده‌ای است که بی‌تکلف زندگی می‌کند، بدون تعلق راه زندگی را می‌یابد و برای رسیدن به کمال، آزاد و منقطع از زنجیرهای نفسانی در این مسیر گام بر می‌دارد؛ بر بلندای معرفت دست می‌یابد و با اندیشه باز و فکری صحیح، زندگی را از زاویه اصلی و مهم آن می‌نگرد.
امام خمینی (رحمه الله علیه)چنان در قرب حق تعالی غرق گشته بود که مانند پرنده‌ای سبکبال از تعلقات مادی دل کند تا به سوی قرب الهی پرواز کند. امام (رحمه الله علیه)نه تنها خود چنین بود؛ بلکه به علما و مدیران کشور نیز همیشه توصیه می‌کرد که خود را گرفتار تجملات و تشریفات ننمایند: من اکثر موفقیت‌های روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی، در ارزش علمی و زهد آنان می‌دانم و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست و هیچ وسیله‌ای هم نمی‌تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند. (صحیفه امام، ج 21، ص99)
کفاف در زندگی
اگر انسان در زندگی‌اش نیاز حقیقی و واقعی خویش را بشناسد و به اندازه کفاف بسنده کند، فرصتی برای دست یافتن به امور معنوی می‌یابد و می‌تواند به تربیت و تزکیه نفس بپردازد. پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «آگاه باشید! بهترین مردم، بنده‌ای است که در دنیا به اندازه کفاف اکتفا کند». حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه)مصداقی کامل در این زمینه بود که از مال دنیا به قدر نیازشان کفایت می‌کرد. بی‌نیازی از عوامل مادی برای ایشان ابزاری بود جهت سیر و سلوک معنوی و رسیدن به قرب پروردگار. ایشان همواره از فزون طلبی، تکاثر و زیاده‌خواهی دوری می‌کرد و به همین جهت به عالی‌ترین درجات زهد دست یافت.
حجت‌الاسلام رحیمیان می‌گوید: «حضرت امام (رحمه الله علیه)در طول مدتی که در نجف اشرف اقامت داشت، در خانه‌ای محقر و فرسوده، در خم یکی از کوچه‌های شارع الرسول، همچون صدها طلبه معمولی اجاره‌نشین بود و در جماران هم ساختمان قدیمی که حدود هفتاد متر زیربنا داشت، اجاره کرده بود.
رعایت اعتدال و اقتصاد
اعتدال و اقتصاد، عیار زندگی می‌باشد و تمام زندگی و خرج روزمره زندگی انسان بر اساس آن سنجیده می‌شود. رعایت میانه‌روی فقط مربوط به مسائل مادی نیست؛ بلکه در تمام موارد زندگی کاربرد دارد. حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه)رعایت اعتدال و اقتصاد را در زندگی خویش عملی کرده بود. یکی از همراهان ایشان می‌گوید: امام در نوفل لوشاتو از نظر مکان در مضیقه بود؛ صحبت شد که منزلی بزرگ‌تر تهیه شود. منزلی در یکی از محله‌های خلوت پاریس انتخاب کردیم. بسیار جالب بود، جای وسیعی داشت. منزل آماده شد، امام سؤال کردند:وضع این منزل چطور است؟ عرض کردیم در سطح بالاست. امام فرمود: نه؛ من داخل چنین منزلی که سطحش بالا باشد، نمی‌روم.
آرامش و آسایش
اقناع روحیه آزمندی و طمع، تلاش و کوشش بسیاری را می‌طلبد. هر چه این حرص و تلاش بیشتر شود، مستوجب رنج و سختی بیشتری است. وقتی زندگی هزینه و خرج زیادی داشته باشد، فکر و آرامش آدمی را به تحصیل ابزار و مخارج آن مشغول می‌کند و باعث گرفتاری روحی انسان می‌شود؛ اما اگر این نیازها به اندازه باشد، جسم و روح و اندیشه آدمی نیز آرامش و آسایش می‌یابد.
در سخنی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «وارستگی از دنیا، قلب و تن را راحت می‌سازد». حضرت امام (رحمه الله علیه)آرامش و آسایش آدمی را در گرو زهد می‌دانست تا با رها کردن خود از بند تعلقات مادی، دنیوی، تجمل و تجمل‌پرستی، خود را به آرامش و آسایش برساند و به اقناع نیازهای معنوی و روحی انسانی بپردازد.(ره توشه راهیان امام، 78)
حجت‌الاسلام ناصری می‌گوید: «حضرت امام به نوع غذا اهمیت نمی‌داد. ایشان خیلی به نان و پنیر و چای علاقه داشت که اغلب نیز خود سماور را روشن می‌کرد و سحری می‌خورد. آن شبی که ما را از کویت برگرداندند، به هتلی رفتیم؛ در آنجا به امام اصرار کردیم که اجازه بدهد برایشان غذا بیاوریم، اما ایشان قبول نکرد.
یکی از یاران امام (رحمه الله علیه)نیز می‌گوید: «حضرت امام زمانی که در بیمارستان قلب بستری بود؛ منزلی برایش تهیه شده بود که بسیار معمولی بود؛ مدتی که گذشت امام فرمود: “این منزل مناسب من نیست، من باید از اینجا بروم. بروید منزلی مثل خانه پدر (خشت و گلی) برایم پیدا کنید و الا به قم می‌روم”. تنها اشکال آن منزل این بود که ظاهرش سنگ شده بود».
دوری از تجملات
برخی انسان‌ها خوشبختی و سعادت را در تجملات و زرق و برق فراوان می‌بینند. این افراد در واقع اسیر اداره این گونه زندگی‌های سنگین و پر خرج می‌شوند و به جای اینکه زندگی و زیبایی معنوی‌اش، برایشان وسیله سعادت اخروی و دنیوی باشد؛ خود را به سختی و اشکال و دشواری می‌اندازند. امام خمینی (رحمه الله علیه)انسان کامل و وارسته‌ای بود که با وجودی که می‌توانست بهترین امکانات و وسایل و لوازم معیشت را داشته باشد، اما به دنبال دنیا و دنیاطلبی نرفت؛ بلکه از مادی‌گری رویگردان بود و همواره از تجملات دوری می‌جست؛ اگر چه از شهرت و قدرت کافی برخوردار بود، اما هرگز آن را پلی برای دست یافتن به دنیا قرار نداد.
ایشان زیبایی را دوست داشت، اما نه زیبایی مادی و ظاهری؛ بلکه زیبایی‌ای را دوست داشت که جلوه‌گر زیبایی حق باشد؛ از این‌رو تجمل و تجملات را که سنگلاخ‌های معنویت و دست و پاگیر هستند، رها کرده بود. در سخنی از پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خوانیم: «آن‌گاه که خداوند خیر خانواده‌ای را بخواهد، زندگی آسان را نصیب آنان نماید».
حجت‌الاسلام دعایی می‌گوید: «امام در زندگی همواره ساده زندگی کرد، ساده پوشید، ساده خورد، از غذای چرب و نرم همواره پرهیز کرد و از خوراکی‌های مقوی دوری جست. در رفت و آمدها پیاده حرکت می‌کرد و علی‌رغم اصرار و فشار همه‌جانبه دوستان و ارادتمندان در نجف، از گرفتن اتومبیل و رفت و آمد با ماشین خودداری می‌ورزید؛ با آنکه بسیاری از فداییان راه ایشان آماده بودند که با دل و جان ماشینی از غیر وجوهات شرعیه به ایشان هدیه نمایند».
پرهیز از رفاه
زندگی پر هزینه و آکنده از تبذیر و اسراف که در جهت رفاه‌طلبی باشد، آفتی بزرگ برای فرد و جامعه است. رفاه‌گرایی باعث می‌شود، فرد خدا و آخرت را فراموش کرده و با سنگ‌دلی، لذت‌جویی و عیاشی که ثمره رفاه زیاد می‌باشد، از خدا و زندگی اخروی غافل باشد. بهترین راه مبارزه با آن، زندگی با قناعت و به دور از آزمندی، رفاه‌زدگی و تنوع‌طلبی است. همچنان‌که امام علی (علیه السلام) فرموده است: «برای سلامت دینتان، به اندک دنیا بسنده کنید».
امام خمینی (رحمه الله علیه)در این راستا نیز الگویی کم‌نظیر بود که در همه شرایط با رفاه‌زدگی مخالف بود و خود را در دام دنیا و ظواهر آن نیفکند. یکی از یاران امام می‌گوید: «بارها دیدم که معظم‌له از اتاقشان به طرف اندرون رفت، ولی چند لحظه بعد از میان راه برگشته، لامپ مهتابی را خاموش کرده و دوباره به طرف اندرونی رفت. با آنکه در آن دوره معمولاً بیش از چند دقیقه در اندرونی نمی‌ماند و دوباره به همین اتاق بر می‌گشت».
حساسیت امام بر اسراف
غرق شدن در مادیات و روی آوردن به تجملات که به حق می‌توان آن را به نوعی بیماری مربوط به قرن اخیر نامید، از نمونه‌های بارز اسراف و از عوامل عمده آن به شمار می‌آید. بسیاری از افراد اگر به اندازه نیاز خود مصرف کنند، جایی برای کمبود و فقر در جامعه باقی نمی‌ماند. با کمی دقت در این مورد متوجه می‌شویم بسیاری از چیزهایی را که مصرف می‌کنیم و یا به داشتن آن‌ ها تمایل داریم، غیرضروری هستند و نبود آن‌ ها هیچ مشکلی را در زندگی ایجاد نمی‌کند.
بدون اسراف هم می‌توان زندگی سالم و درستی داشت؛ به شرط آنکه ساده زیستن را بر هر چیزی ترجیح دهیم. هم‌چنانکه امام (رحمه الله علیه)نمونه بارز و مجسم آن در تمام طول زندگی پربار خویش بود. حساسیت‌های امام به اسراف نیز از دیگر جنبه‌های وجودی ایشان نسبت به پرهیز از رفاه بود؛ زیرا اسراف یکی از روش‌های ضد اخلاقی است که مخالف قناعت می‌باشد.
در حیاطی که حضرت امام زندگی می‌کرد، لامپی بود که صبح‌ها باید این لامپ را خاموش می‌کردیم. یک بار حضرت امام تذکر داد، ما یادمان رفت آن را به موقع خاموش کنیم. روز سوم که شد، امام ناراحت شد و گفت: «خانه من و گناه؟ چرا این لامپ را خاموش نمی‌کنید؟ الان که هوا روشن است. یا آن را خاموش کنید یا اینکه کلید آن را سمت من بگذارید تا خودم آن را خاموش کنم. یا وقتی می خواستند از اتاق خارج شوند، اول چراغ کوچک داخل اتاق را که روشن بود خاموش می کردند و بعد چراغ روبریی را روشن می کردند.»(سبزیان، 1390، ص 105)
روزی حضرت امام در حال رفتن به حسینیه برای ملاقات با مردم بود. جمعیت زیادی هم جمع شده بود. آقایان توسلی و انصاری و چند نفر دیگر هم در حیاط بودند. حضرت امام تا نزدیکی در حسینیه رفت و به یکباره به اتاقش نگاه انداخت و دید که لامپ اتاق روشن است. از دم در حسینیه برگشت، به سمت اتاقش رفت، لامپ را خاموش کرد و دوباره به سمت حسینیه به راه افتاد.
حضرت امام در طول شبانه‌روز هر چند ساعت یکبار قرص می‌خورد. ما لیوان را پر از آب می‌کردیم و به ایشان می‌دادیم تا قرصش را میل کند. ایشان آن را با مقداری از آب لیوان می‌خورد و باقیمانده آب را دور نمی‌ریخت؛ بلکه کاغذی روی آن می‌گذاشت تا گرد و غبار به داخل لیوان وارد نشود و دقایق و ساعاتی بعد که می‌خواست قرص بخورد، آب همان لیوان را می‌خورد.
امام در مصرف آب خیلی صرفه جویی می‌کرد. من خودم بارها دیدم ایشان وقتی وضو می‌گرفت، مشتش را از آب پر می‌کرد و شیر آب را می‌بست و با آن آب صورتش را می‌شست. دوباره شیر را باز و مشتش را پر از آب می‌کرد؛ یعنی هر دفعه یک مشت آب را بر می‌داشت و مواظب بود آب زیاد مصرف نکند.
روزی در حیاط مشغول آب پاشیدن به درخت‌ها بودم. حضرت امام در حال عبور از حیاط بود، تا مرا دید فرمود: «این آب خوردن نباشد که این‌گونه می‌پاشی». عرض کردم: آقاجان، این آب چاه است. فرمود: «آب چاهی است که فقط برای آب دادن به گل و گیاه حفر شده است» و دیگر حرفی نزد. روز دیگر که تشریف آورد، من آب می‌پاشیدم؛ فرمود: «همین آب چاه را هم زیاد مصرف می‌کنی».
روزی یکی از اعضای خانواده امام سیبی را که نصف آن خراب شده بود، داخل سطل زباله انداخته بود. حضرت امام آن صحنه را دیده و به اصطلاح به آن فرد تغیّر کرده بود که چرا این نعمت خدا را می‌گذارید خراب شود؟ چرا همه آن را مصرف نمی‌کنید؟
آقای دکتر منافی پدرش را برای اصلاح دندان‌های حضرت امام می‌آورد. خود دکتر فرزندی داشت که او را هم با خود می‌آورد. روزی آن پسر دست‌هایش را شست و از داخل جعبه دستمال کاغذی یک دستمال بیرون کشید و دست‌هایش را خشک کرد. در همان حین دوباره به سمت جعبه دستمال کاغذی دست برد تا دستمال دیگری بردارد. حضرت امام دستش را گرفت و فرمود: «همان یک دستمال برای خشک کردن دست و صورت کافی است». امام تا این حد حساس بود و ملاحظه کسی را در این مورد نمی‌کرد.
خوراک حضرت امام در وعده شام، غذای حاضری بود؛ دو یا سه لقمه نان و پنیر، یا دو سه حبه انگور یا دو سه لقمه نان و پنیر با دو سه قاچ خربزه بود. ما چون می‌دانستیم شام حضرت امام همین غذاست، برای موقعی که مواد غذایی گران می‌شد و یا گیر نمی‌آمد، ذخیره می‌کردیم؛ زیرا اگر مواد غذایی گران می‌خریدیم، ایشان میل نمی‌کرد و می‌گفت: چرا گران خریدید.
ما هر 5 روز یکبار صورت حساب مخارج منزل امام را به ایشان می‌دادیم و ایشان مرور می‌کرد. یادم هست یک بار یک کیلو خیار خریده بودیم، به مبلغ بیست تومان. ایشان وقتی صورت‌حساب را دید، فرمود: «دیگر خیار نخرید». قبل از آن خیار کیلویی ده تومان بود و به یکباره بیست تومان شده بود، فرمود: «چون گران است». ایشان از هر جهت مواظب بود می‌فرمود: «نان زیاد نخرید، به اندازه مصرف بخرید. مواظب باشید، حیف و میل نشود».
یک بار در نجف از طرف امام به من امر شد تا قبایی برای ایشان تهیه کنم. من پیش یک خیاط آشنا رفتم و به او گفتم قبایی می‌خواهم که برای آقا مناسب باشد. چند نمونه پارچه گرفتیم و همراه خیاط خدمت امام رفتیم تا ببینیم کدام را انتخاب می‌کنند. اتفاقاً امام آن پارچه‌ای را انتخاب کرد که به نظر من جنس خیلی بدی بود و من آن را نمی‌خواستم. این روش لباس پوشیدن امام بود. لباسشان همیشه تمیز و مرتب بود؛ اما از جهت جنس و کیفیت خیلی مراعات می‌کرد و جنس خوب را نمی‌گرفت؛ از این جهت مواظب بود که وجوهات کمتری مصرف بشود.
نگاهی به سیره امام در این زوایا، یادآور احادیث گهرباری است که از معصومین (علیه السلام) درباره قناعت در زندگی و رعایت اعتدال بیان شده است: «حسابگری، نیمی از زندگی است»، «میانه‌روی، مایه بی‌نیازی است و زیاده‌روی، مایه هلاک»، «آن‌ که قناعت پیشه کند، سیر می‌شود و آن ‌که قناعت نکند، سیر نمی‌شود» و «هیچ مالی سودمندتر از خرسندی به مقدار کم و کافی نیست .

رفاه وتامین اجتماعی والگوی رفتاری واخلاقی كارگزاران در اندیشه‌های امام خمینی (رحمه الله علیه)

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:45:00 ق.ظ ]