دین به عنوان مجموعه ­ای از معارف حاصل از طریق وحی، ترسیم کننده وضع مطلوب حیات فردی و جمعی و چگونگی تنظیم روابط آدمی با جهان پیرامون اوست که دارای چهارچوب منطقی و زیربنای استدلالی است. دین به پرسش­هایی از این نوع که جهان چیست، آدمی کیست، معرفت چگونه است و ارزش کدام است، پاسخ می­دهد و بر پایه پاسخ­هایی که ارائه می­نماید، نوع خاصی از جهان­بینی را پدید می­آورد. بر این اساس می­توان گفت که دین در انتخاب هدف­ها و ارزشیابی فعالیت­های نظام آموزشی نقش موثری دارد.(موسی­پور، ۱۳۸۵،ص۵۵)
همانطور که بیان شد، در کتاب­های برنامه ­ریزی درسی از مبانی برنامه ­ریزی درسی نام برده­شده اما هر کدام بریک جنبه بیشتر تاکید دارند؛ مثلاً در کتاب هانکینز و سیلور و دیگران بر مبانی اجتماعی تاکید شده است. آنها جنبه­ های گوناگون اجتماعی به علاوه امور گوناگون اقتصادی و سیاسی را مورد نظر قرار داده­اند. شفرد و ریگان، بعضی از مبانی اجتماعی و تاریخی را بررسی کرده ­اند، آنها همچنین مبانی روانشناختی را به دقت بررسی کرده ­اند. آیزنر تاکید بسیار بر مبانی روانشناختی، به ویژه روانشناسی آموزش و یادگیری نموده­است. شوبرت و تانرز بررسی کاملی از مبانی تاریخی برنامه درسی نموده، اما بعضی از اصول فلسفی را در سراسر کتاب مدنظر داشته اند.(ارنشتاین، ۱۳۷۳)
عکس مرتبط با اقتصاد
برنامه درسی بر پایه زیر سازه ­هایی استوار است که در تدوین اهداف، محتوا، روشها و مواد آموزشی تاثیر دارد. این مبانی را می­توان عوامل تاثیر گذار در برنامه درسی نامید از آن جمله مبانی اجتماعی(فرهنگی) را می­توان نام برد. از آنجا که هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه تعاملی مدرسه و جامعه در برنامه درسی دوره متوسطه است، تاکید عمده بر روی مبانی اجتماعی است به همین دلیل به این بعد از مبانی در این پژوهش بیشتر پرداخته شده است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

 

مبانی اجتماعی

امروزه علیرغم تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه های زندگی بسیاری از افراد فاقد توانایی های لازم و اساسی در رؤیارویی با مسائل زندگی خود می باشند و همین امر آنان را در مواجه با مسائل و مشکلات زندگی روزمره و مقتضیات آن آسیب پذیر نموده است. با توجه به لزوم انطباق افراد با تغییرات زندگی عصر حاضر، برنامه درسی به عنوان یکی از ابزارهای فرهنگی است که با طراحی و اجرای آن می توان نسل امروز را برای رویارویی و مواجه با چالشها و مسائل موجود و آینده توانا ساخت و شهروندان شایسته ای را تربیت نمود.از همین رو لازم است مبنای طراحی برنامه ­های درسی چالشهای زندگی حال حاضر دانش ­آموزان باشد و هم چنین پرورش مهارتهایی برای رویارویی با مسائل زندگی آینده­شان، مهارت­ هایی که به آنها قدرت درک و تحلیل مسائل و مشکلات را می­دهد. درواقع آشنایی دانش ­آموزان با جامعه کنونی خود و چالشها و مسائل آن مهم ترین رسالت برنامه های درسی در حال حاضر است (فتحی واجارگاه، ۱۳۸۱)
مطالب ذکر شده نشان می­دهد که یادگیری کتاب به تنهایی برای آماده کردن افراد برای زندگی کامل کافی نیست.بنابراین مدارس نیاز دارند تلاشهایشان را به سمت اهداف گسترده­تری هدایت کنند. اخیرا یک گروه از رهبران آموزشی این­گونه بیان کرده ­اند که: ما به کسانی که مواد و فعالیتها را وارد فلسفه آموزش و پرورش می­ کنند می­گوییم که در مدرسه باید واقعیت­های حال حاضر زندگی اجتماعی و نه گذشته جایگاه داشته باشد. نگرانی برای مسائل زندگی معاصر یک عنصر جدید در ساخت برنامه درسی نیست و این همواره مورد توجه بوده است. حال سوال این است که آیا آموزش و پرورش رسمی در دوره کودکی و نوجوانی می ­تواند برای مشکلات بزرگسالی کافی باشد؟ این سن(نوجوانی) در حال حاضر مورد توجه است. مشکلات برای این گروه دارای ماهیت روانشناختی، جامعه شناختی و نیز مالی است. (۲۰۱۱ Douglas. )
صافی(۱۳۸۰) مبانی اجتماعی را اینگونه تعریف می­ کند: نظام ارزشی که از سنتها و آداب و رسوم مردم در جامعه تشکیل می شود ودر تدوین اهداف و فرایندهای برنامه ریزی درسی نقش داشته و در هدفگذاری حائز اهمیت می­باشد. فرهنگ که به سبک زندگی تعبیر می شود در فرایندهای زندگی شرعی و عرفی افراد جامعه نقش داشته و نه تنها در فعالیتهای عادی زندگی دخالت دارد بلکه در زندگی مدرسه ای فراگیرندگان تاثیر جدی گذاشته در غذا خوردن و لباس پوشیدن و آغاز، میان و انتهای فعالیت­های روزانه زندگی وارد می­ شود.
ارنشتتاین و هانکینز(۱۳۷۳) در تعریف مبانی اجتماعی، مبانی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را به عنوان جزئی از مبانی اجتماعی درنظر می­گیرند و در اشاره به مبانی اجتماعی موارد زیر را مطرح می کنند:

 

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

 

تغییر و برنامه درسی

به طور کلی به مربیان،معلمان و عاملان برنامه درسی در طول اعصار فرصتهایی عرضه شده است، آنان ممکن است بودن کوچکترین انتقاد تمایلات زمان خویش را که در می­یابند عیناً در برنامه های درسی به کارگیرند که در این صورت برنامه­ها آینه نیرو­های سیاسی و اجتماعی خواهند بود و یا ممکن است زمان را ارزیابی نموده برنامه ­های مدارس را به نحوی تدوین نمایند که پاسخگوی تغییرات پویا باشند. برنامه درسی می تواند یا بازتاب جامعه و یا عاملی برای شکل دادن به جامعه باشد. اگر قادر نباشیم در رفتار تغییر مناسب و ساختاری پدید آوریم قربانی آن خواهیم شد. اگر نمی توانیم دنیای اطراف خود را شکل دهیم تمایلات طبیعی بر ما مسلط شده نیروهای سیاسی و اجتماعی ما را مستغرق می سازند.

 

 

جامعه به عنوان منبع تغییر

جامعه معاصر چنان با سرعت در حال تغییر است که بسیار مشکل می­توان خود را با آن همراه و سازگار ساخت و آماده تحولات آینده بود. مجبوریم به مدارس از این دیدگاه که ما را در درک جامعه یاری داده و برای زندگی در آن آماده می­سازد، نگاه کنیم، اما در عین حال، مدارس نهادهای محافظه ­کاری هستند که معمولاً از تغییرات عقب می­مانند.
تفاوت سرعت تغییرات در بخش­های جامعه «پدیده» «عقب­ماندگی فرهنگی» را پدید می­آورند. معمولاً تغییرات فرهنگی در ابتدا از علوم، تجارب و صنعت آغاز شده اما نهادهای جامعه از این تغییرات عقب می­مانند. به نظر می­رسد مردم تغییرات مادی را سریع­تر از تغییرات نهادی می­پذیرند، و تصور می­ شود در برابر تغییرات بنیادی در عقاید ایدئولوژیکی، مقاومت می­ کنند.
عقب­ماندگی فرهنگی در یک جامعه با مقدار تغییرات در آن جامعه بستگی دارد. اگر تغییر اندکی پدید آمده و یا اصلاً تغییری حاصل نشده، آشکار است که عقب­ماندگی فرهنگی روی نداده و یا بسیار کم می­باشد.

 

 

مدرسه به عنوان منبع تغییر

توجه به این نکته لازم است که مدارس نهادهای وابسته به دیوان سالاری بوده و بسیار محافظه­کارند (یا سنتی هستند) و بر اساس هنجارهای استاندارد شده رفتاری که به وسیله قوانین و مقررات برای همه مدیران، معلمان و دانش ­آموزان معین شده، انجام وظیفه می­نمایند.
بنابراین گرچه که اهداف تربیتی و موضوعات درسی را بر اساس نیازهای جدید اجتماعی و سیاسی تغییر می­یابد اما نباید انتظار داشت که ساختار و سازمان مدارس، به طور بسیار فزاینده­ای تغییر نماید.

 

 

دانش به عنوان منبعی برای تغییر

بدنه سازمان دانش که درباره مردم و جهان، گردآوری شده، ممکن است به عنوان گسترش و فرایند تعامل جامعه معاصر، مورد توجه قرار گیرد. همچنان که جامعه تغییر می­ کند دانش ما نیز تغییر می­نماید، در مقابل با افزایش دانش پایه، تغییرات بیشتری نیز در جامعه رخ می­دهد. مدارس بایستی به عنوان منبع مهم داده ­ها برای دانش ­آموزان، به ویژه برای کودکان و نوجوانان، در موارد زیر مورد توجه قرار گیرند:

 

 

به نمایش گذاردن دانش در برابر اهدافی که جامعه برای تعلیم و تربیت در نظر گرفته است.

معرفی انواع دانش

تصمیم ­گیری درباره آنچه بایستی آموخته شود.(همان، ۱۳۷۳)

بدین ترتیب با توجه به روند تغییرات روز افزون در جامعه و دانش لازم است برنامه ­های درسی مبتنی بر تغییر و تحولات اجتماعی باشند.

 

 

برنامه ریزی درسی بر مبنای تغییرات و تحولات اجتماعی

برنامه ­های مدارس باید بر اساس آن­چه در بستر جامعه می­گذرد تدوین یابد. مسائلی که در جامعه مطرح می­ شود متنوع است و آنها را می توان در مقوله­های مختلفی جست و جو کرد:

 

 

شتاب فزاینده­ی تغییر به ویژه در مسائل اقتصادی جامعه

توسعه جمعیت و تحرک اجتماعی

گسترش دانش، تکنولوژی و ابتکار

وابستگی­های افراد با هم (روابط میان گروهی)

ناسازگاری­های میان گروهی

ایدوئولوژی­های مختلف و برخورد آنها در درون جامعه و سطح بین­المللی

ملی گرای به جای همکاریهای بین­المللی

اختلافات فرهنگی در درون جامعه و در سطح بین­المللی

نقش مذهب در جامعه

استفاده از منابع طبیعی

روابط بین­المللی

ارج گذاری به ارزشها

تدوین برنامه ­های درسی بر پایه تغییرات یا خواسته­ های جامعه نیاز به اطلاعات صحیح دارد. اطلاعات دوازده­گانه فوق مبانی اصلی تغییرات در برنامه ­های درسی­اند. امروزه رشد شهروند خوب یا بار آوردن عضو مفید اجتماع از هدف­های اساسی آموزش و پرورش است. جوانان باید از طریق برنامه ­های درسی با واقعیت­های اجتماعی ضروری مواجه شوند و شیوه ­های برخورد با آنها بر پایه موازین صحیح اجتماعی باشد و در موارد مربوط برای قوانین و مقرارت اجتماعی ارزش قائل شوند.(فرجاد، ۱۳۷۹ص ۱۰۱)

 

 

جامعه، مسایل و نیازهای آن

جامعه، مسایل و نیازهای آن منبع قوی و وسیعی برای تشخیص نیازها در برنامه درسی است. نیازهای اجتماعی باید در برنامه درسی مدرسه مطرح شوند، تا برنامه ­های درسی به برنامه های درسی واقعی تبدیل شوند. نیازهای جامعه دو نوعند:

 

 

نیازهای معمولی و موجود مانند نیازهای شغلی و حرفه ای افراد و نیازهای مربوط به انتقال فرهنگ گذشته

نیازهای مربوط به تغییر و تحول اجتماعی مانند نیاز به رفع نابرابری اجتماهی یا نیاز به تولید دانش جدید.

هر دو دسته این نیازها آینده را مدنظر می­گیرند، اما توجه به نیازهای شغلی و حرفه­ای و انتقال فرهنگی محافظه­کارتر تلقی می­ شود زیرا هدف از دست یافتن به این نیازها حفظ وضعیت موجود و ثبات اجتماعی است. این نیازها معمولاً بیشتر از طرف صاحبان صنایع، سرمایه­داران و سیاستمداران محافظه­کار تقویت می­شوند. بنابراین، گر چه ظاهراً به آینده­ی دانش ­آموزان توجه دارند، اما بیشتر در پی ثبات و آرام نگه داشتن وضعیت موجود و چرخش و بازتولید سبک­های زندگی فعلی هستند. از سوی دیگر نیازهای مربوط به تحول اجتماعی، از نوع نیازهای مرتبط با فلسفه زندگی بهتر و تغییر وضعیت ناعادلانه موجود اجتماعی هستند. به عنوان مثال توسعه­ عدالت، تغییر وضعیت­ها و ساختارهای ظالمانه مصنوعی، حفظ محیط زیست، خودآگاهی قشرهای ستمدیده، توسعه بهداشت روانی جامعه، توسعه و تغییر فرهنگی و افزایش کیفیت زندگی مردم، توجه به حقوق زنان و اقلیت­ها مربوط به نیازهای مرتبط با تحول اجتماعی هستند. از نظر این گروه از متخصصان برنامه درسی که بیشتر به جامعه شناسی گرایش دارند، برنامه درسی مدرسه می تواند منشاء تحول اجتماعی باشد. طرفداران تحول اجتماعی، اغلب طرفداران بازسازی اجتماعی نیز خوانده می­شوند. اغلب طرفداران بازسازی اجتماعی موضوعات برنامه درسی را مسایل جدیدی تشخیص می دهند که باید روحیه­ی جست و جو گری و خودآگاهی را توسعه دهد. بنابراین از دیدگاه این گروه برنامه درسی باید مبتنی بر پرسش گری یا مسئله­محوری باشد.(قادری،۱۳۹۱ص۵۳)
عکس مرتبط با محیط زیست
نکاتی در رابطه با مبانی اجتماعی که باید مورد توجه برنامه ریزان قرار گیرد:

 

 

برنامه ریزان در طرح ریزی برنامه درسی و فعالیت های آموزشی باید دانش آموزان را به عنوان موجودات جامعه شناختی بدانند.

لازم است که برنامه ریزان خودشان رابه عنوان افراد شرطی شده اجتماعی بدانند

در برنامه ریزی درسی واقعا لازم است بدانیم که نوجوانان دوره متوسطه دارای شیوه زندگی ازپیش شرطی شده ای هستند که به محیط یادگیری ویژه آنان مربوط است.

برنامه ریزان درسی به دانستن تفاوت های فرهنگی در رابطه با عمل تربیت فرد، موقعیت اجتماعی و اقتصادی، مشاغل مورد تایید اجتماعی نیاز دارند.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:45:00 ق.ظ ]