د) ظاهر روایات وجوب پرداخت خمس در معادن ۵۶
مبحث سوم: مالکیت عمومی ۵۶
گفتار اول: بیان تئوری ۵۶
گفتار دوم: مالکیت عمومی، تئوری مورد قبول در حقوق ایران ۵۸
الف) تشریح قوانین فعلی ۵۸
ب) مروری بر تاریخچه قوانین ایران ۶۳
مبحث چهارم: تفصیل با ملاک نوع مالکیت زمین ۶۴
گفتار اول: تفصیل اول بین املاک دولتی و املاک عمومی و املاک خصوصی (تفصیل فیاض) ۶۵
الف) معدن در املاک دولتی ۶۵
ب) معدن در املاک عمومی ۶۵
ج) معدن در املاک خصوصی ۶۶
گفتار دوم: تفصیل دوم بین املاک دولتی و املاک عمومی و املاک خصوصی (تفصیل شهید ثانی) ۶۷
الف) معدن در املاک دولتی ۶۸
ب) معدن در املاک عمومی ۶۸
ج) معدن در املاک خصوصی ۶۹
فصل سوم: تئوریهای مطرح در حقوق آمریکا ۶۹
مبحث اول: تئوری مالکیت در محل ۶۹
مبحث دوم: تئوری عدم مالکیت ۷۳
گفتار اول: بیان تئوری ۷۳
گفتار دوم: تمایزات تئوریهای رایج در حقوق آمریکا (تئوری مالکیت در محل و تئوری عدم مالکیت) ۷۵
الف) شناسایی و عدم شناسایی حق برای مالک زمین ۷۶
ب) مادی و معنوی بودن تئوریهای مالکیت در محل و عدم مالکیت ۷۶
خاتمه: فرض باطنی بودن معادن نفت و گاز ۷۷
نتیجه؛ مطالعه تطبیقی ۸۰
فهرست منابع و مآخذ ۸۶
ت
مقدمه
امروزه با توجه به ارزش بالای نفت و گازِ نهفته در اعماق زمین و رو به اتمام بودن این منابع و نیز به سبب منافع و درآمدهایی که دولتها از استخراج نفت تحصیل میکنند، حقوق و قوانین مرتبط با معادن نفت و گاز از اهمیت فوقالعادهای برخوردار میباشند. کاهش مستمر نفت و گاز نه تنها موجب کاسته شدنِ اهمیت حقوق مربوط به این معادن نشده است، بلکه معادن باقیمانده دارای اهمیت بیشتری گردیده و نیازمند وضع قوانین پیشترفتهتری خواهند بود. یکی از مسائل مرتبط با حقوق نفت و گاز، موضوع مالکیت این معادن گرانبها میباشد. از این گذشته، چرخیدن سیکل اقتصادی کشورهای نفتخیز از جمله ایران، وابستگی زیادی به بهرهبرداری از منابع نفتی دارد و برای انتفاع بهینه از این منابع، لازم است مالک آنها شناخته شده تا با لحاظ شرایط و محدودیتهای مالکیت، اقدامات مقتضی در جهت انتفاع از منابع نفت و گاز صورت پذیرد. بنابراین روشن شدن مسئله مالکیت این منابع، از مهمترین امور مربوط به حکومت میباشد. لذا ضروری است این مطلب روشن گردد که معادن نفت و گاز، تحت کدامیک از مالکیتهای دولتی، عمومی یا خصوصی خواهند بود؟ تئوری مورد قبول در یک نظام حقوقی، مسلماً در وضع قوانین مربوط به مسائل نفتی تأثیر خواهد داشت و رویکرد قانونگذار را در قانوننویسی مشخص میکند. به طور مثال اگر دولت، مالک باشد دایره و قلمروی وسیعتری در اکتشاف، حفاری، استخراج و کلاً امور مربوط به منابع نفت خواهد داشت. همچنین دولت، اختیارات بیشتری در مورد چگونگی هزینه کردن منافع حاصله خواهد داشت. اما در صورتیکه مالکیت این منابع از آنِ شخص خصوصی یا حتی عموم مردم باشد، منافع حاصله از نفت و گاز استخراجی، در ملکیت مالک خصوصی یا عمومی قرار خواهد گرفت، و مسلماً گستره اختیارات دولت با محدودیت بیشتری روبرو میباشد.
عکس مرتبط با اقتصاد
شایان ذکر است غیر از اصل مسئله مالکیت، مسئله دیگری که وجود دارد و البته از محدوده موضوع این تحقیق خارج است، مسئله تعیین قلمرو و محدوده مالکیت بر نفت و گاز میباشد. به عنوان مثال آیا مالک خود وظیفه حفاری، استخراج، ذخیرهسازی، تصفیه و …. را به عهده خواهد داشت یا حکومت میتواند تصدی و یا اختیار این امور را از مالک سلب کرده یا مشروط به اخذ مجوز یا امور دیگری بکند. البته همانگونه که بیان گردید، در این تحقیق، به علت جلوگیری از اطاله کلام و همچنین بینظمی مطالب از بحث در مورد محدوده و قلمروی مالکیت بر معادن نفت و گاز، اجتناب کردهایم و در واقع تنها به دنبال روشن شدن مالکیت بر منابع نفت و گاز خواهیم بود.
بنابراین مسئله و دغدغه اصلی ما در این نوشتار، شناخت «تئوریهای مالکیت بر نفت و گاز»، به عنوان منابعی ارزشمند، میباشد. شناسایی هرچه بهتر این مسئله، اولاً موجبات تطبیق بین تئوریهای پذیرفته شده در ایران و آمریکا را فراهم میسازد و باعث درک بهتر مزایا و معایب هر یک میشود و ثانیاً کمک قابل توجهی به حقوقدانان و قانوننویسان در وضع قوانین بهینه و بدون چالش میرساند. البته باید بدانیم مالکیت منابع گرانبهای نفت و گاز از دیرباز هم در فقه و بالطبع در حقوق ایران و هم در حقوق آمریکا با اختلافاتی همراه بوده است.
حال پس از روشن شدن مسئله اصلی تحقیق، که شناسایی انواع «تئوریهای مالکیت بر نفت و گاز» میباشد، در اینجا به ذکر چند سوال فرعی که پاسخ آنها در تحقیق پیشرو خواهد آمد، میپردازیم:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
آیا معدن نفت و گازی که در اعماق چند صد متری زمین واقع شده است، در شمار توابع زمین قرار میگیرد یا نمیتوان آنرا جزء توابع زمین محسوب کرد؟
مالکیت امام یا حاکم، بر اموال عمومی به چه معنایی میباشد؟ آیا به مفهوم همان مالکیتی است که امام بر اموال شخصی خویش دارد یا مفهوم دیگری برای آن قائل هستیم؟
اموالی که متعلق به حکومت یا دولت بوده با اموالی که در تملک جامعه میباشند، چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟
پس از تبیین سوال اصلی و برخی از سوالات فرعی این تحقیق، در اینجا به برخی از فرضیههای موجود پیرامون موضوع تحقیق اشاره میکنیم:
پس از تتبع در منابع فقهی و حقوقی ایران و آمریکا، به شش تئوری در مسئله مالکیت معادن نفت و گاز دست مییابیم که عبارتند از: «مالکیت امام، اباحه، مالکیت عمومی، تفصیل فیاض کابلی، تفصیل شهید ثانی (تئوری مالکیت در محل در حقوق آمریکا)، عدم مالکیت.»
میان فقها و حقوقدانان در اینکه معدن نفت و گاز در شمار توابع زمین به حساب میآید یا خیر، اختلافنظر وجود دارد. برخی بر این باورند که معدن تابع زمین بوده و لذا مالک سطح زمین، مالک نفت و گاز زیر آن نیز خواهد بود. اما در مقابل عدهای دیگر معتقدند که نفت و گازی که در اعماق زمین مدفون است، در زمره توابع زمین نمیباشد و مالکیت آن، تابع مالکیت سطح زمین نمیباشد. به عبارت دیگر یک فرض این است که چنانچه نفت و گاز در زمینی با هر نوع مالکیتی اعم از خصوصی، عمومی یا دولتی یافت شود، طبق اصول مربوط به مالکیت مثل اصل تسلیط، مالک زمین، مالکیت کلیه متعلقات، ثمرات و توابع آن را نیز خواهد داشت. این گروه معدن را جزو توابع زمین میدانند. هم چنین فرض دوم این است که معادن نفت و گاز که در اعماق زمین وجود دارند، در زمره توابع زمین نخواهند بود تا مالک زمین، مالک نفت و گاز نیز باشد.
آنچه در فقه و حقوق، در مورد مالکیت حاکم بر اموال دولتی بیان گردیده با مالکیت وی بر اموال شخصیاش متفاوت است. در واقع مالکیت بر اموال دولتی به دلیل منصب و جایگاهی است که حاکم در اجتماع دارد. به عبارت دیگر حاکم به عنوان قدرت عالی و برتر در جامعه متصدی و زمامدار اموال دولتی میباشد و لذا اموال دولتی پس از عزل یا فوت حاکم، در اختیار حاکم بعدی قرار خواهد گرفت؛ برخلاف اموال شخصی وی که جزو ماترک بوده و در صورت فوت وی بین وراث تقسیم میگردد.
شباهتی که مالکیت حاکم با مالکیت عمومی با هم دارند این است که در هر دو حاکم جامعه متصدی و مسئول امور مربوطه خواهد بود. اما در باب تفاوت این دو میتوان گفت منافع حاصل از املاک عمومی لزوماً باید در راستای رفاه عمومی و امور عامالمنفعه مثل احداث و تعمیر پل، خیابان و بیمارستان گردد. اما در صورتی که حاکم مالک باشد، منافع حاصله را هر جایی که صلاح بداند هزینه میکند. در این صورت وی میتواند این منافع را صرف گروهی خاص در جامعه کند، حتی میتواند این اموال را در جهت مصالح جامعه بفروشد یا اجاره دهد.
حال در اینجا به توضیح مختصری در مورد تئوریهای مذکور در باب «مالکیت بر نفت و گاز» میپردازیم. در فقه برخی قائل به این نظریه هستند که معادن مطلقا در زمره انفال میباشند و مالکیتشان برای امام یا حاکم شرع خواهد بود. همچنین قول به مباح بودن معادن، بدین معنا که هرکسی آنها را حیازت نمود مالک است، نیز به عنوان قول مشهور در فقه ذکر شده است. افزون بر اینها باید بگوییم برخی دیگر معتقدند معادن در زمره ثروتهای عمومی است و مالکیت آنها، از آنِ عموم مردم جامعه میباشد. در ایران اصل ۴۴ و ۴۵ قانون اساسی، مالکیت مطلق معادن را (هر نوع معدنی و در هر نوع زمینی) به «عموم مردم» واگذار کرده است و البته اختیار اداره و تصدی معادن نفت و گاز را از آنِ «حکومت اسلامی» میداند. در حقوق آمریکا اینکه مالک زمین مالک معدن موجود در آن نیز باشد، پذیرفته شده است. علاوه بر این سه تئوری، دو تفصیل در فقه امامیه از مرحوم فیاض کابلی و شهید ثانی ذکر شده است که این دو تفصیل فیالجمله با یکی از تئوریهای پذیرفته شده در آمریکا با عنوان تئوری «مالکیت در محل» منطبق میباشد؛ چرا که هم در تفصیل شهید ثانی و هم در تئوری مالکیت در محل، مالکیت خصوصی معادن نفت و گاز مورد قبول واقع شده است. همچنین تئوری ششم که منحصر به حقوق آمریکا است با عنوان تئوری «عدم مالکیت» آمده است.
در فصل اول تحقیق، سعی شده مفاهیمی از قبیل «مالکیت، معدن، حاکم، نفت و گاز» که مرتبط با موضوع تحقیق؛ یعنی «تئوریهای مالکیت بر نفت و گاز» هستند، بسط و توضیح کامل داده شوند. تفصیل و موشکافی این مفاهیم، خواننده را بر درک هرچه بیشتر و بهتر موضوع تحقیق، یاری خواهد نمود. اما در فصل دوم، با عنایت به تتبعی که در فقه و حقوق ایران و حقوق آمریکا به عمل آمده و با توجه به تشتت آراء فقها و حقوقدانان، تلاش شده که تئوریهای مذکور، به طور منسجم و با دستهبندی منظم ارائه گردند. لذا در این فصل، شش تئوری ذکر شده در این باب، طی چهار مبحث بیان گردیده است که بالطبع هر کدام از این تئوریها حاکی از قول عدهای از فقها یا حقوقدانان میباشند. مبحث اول، نظریه نخست بیان گردیده که مذکور در فقه میباشد و از «مالکیت امام (حاکم)» حکایت دارد که نه در حقوق ایران و نه در حقوق آمریکا پذیرفته نشده است. البته در برخی از نظامهای حقوقی مثل انگلستان این نظریه، قبول شده است که از حیطه موضوع تحقیق در اینجا خارج میباشد. در مبحث بعد، تئوریهای دوم و سوم آمده است. تئوری دوم قول مشهور میان فقهاست که با توجه به حدیث «الناس فیها شرعٌ سواء» معادن را مطلقا در زمره مباحات به حساب میآورد. به موجب این نظریه، همه مردم نسبت به معادن نفت و گاز حق یکسانی دارند. البته عده اندکی نیز مفهوم این عبارت را «مالکیت عمومی» دانستهاند که با «مباحات» متفاوت است و لذا «مالکیت عمومی» به عنوان تئوری سوم در این تحقیق مطرح گردیده است. شایان توجه است که در حقوق ایران اصول ۴۴ و ۴۵ قانون اساسی، «مالکیت عمومی» را در مورد معادن پذیرفته و البته تصدی و اداره امور مربوطه را به حکومت واگذار کرده است. اما در مبحث سوم تفاصیلی که فقها بدان معتقد بودهاند آمده است. در واقع تئوریهای چهارم و پنجم تفصیلهایی است که مبنای هر دویشان نوع مالکیت زمینی است که معدن در آن اکتشاف شده است. نکته قابل توجه این است که تفصیل دوم، یکی از تئوریهای رایج در حقوق آمریکا با عنوان تئوری «مالکیت در محل» نیز میباشد. در مبحث چهارم نیز، تئوری آخر که منحصر به حقوق آمریکاست، ذکر شده است. این نظریه که به تئوری «عدم مالکیت» تعبیر گردیده، دومین تئوری رایج در آمریکا میباشد که در برخی ایالات این کشور پذیرفته شده است.
با توجه توضیحاتی که گذشت باید بگوییم در این تحقیق از طرفی به دنبال بررسی تئوریهای موجود در فقه امامیه، حقوق ایران و حقوق آمریکا و تطبیق آنها با یکدیگر و از سوی دیگر در صدد ارائه جمعبندی و پیشنهادی مناسب برای مالکیت بر نفت و گاز با توجه به شرایط جوامع امروزی هستیم.
در انتها نیز در خاتمه تحقیق، نتیجهای از تئوریهای مذکور بیان گردیده است. در این خاتمه تلاش شده تئوریهای مورد پذیرش در فقه و ایران و آمریکا به طور تطبیقی مقایسه شوند و مزایا و معایب هر کدام از نظریهها ذکر گردند. همچنین با توجه به اهمیت فوقالعاده بحث مالکیت نفت و گاز، پیشنهادی نیز ارائه گردیده است.
فصل اول: مفاهیم پایه
در این فصل، سعی شده است، در مورد مفاهیمی که با موضوع تحقیق ارتباط نزدیکی دارند توضیحات مفصل و کاملی ارائه شود تا مفاهیم بکار برده شده در تحقیق، به طور دقیق تبیین گردند. در همین راستا این فصل را به چهار مبحثِ «مالکیت، معدن، حاکم، نفت» تقسیم کردهایم. توضیح این مباحث به شرح ذیل میباشد.
مبحث اول: مالکیت
مالکیت، یکی از حقوق طبیعی بشر است که نماینده اختیار و آزادی عمل وی میباشد.[۱] در فقه و حقوق تعاریف پرشماری از مالکیت شده است که البته مضامین تمامی این تعاریف نزدیک به یکدیگر می باشند. ما در شش گفتار، درباره مالکیت بحث میکنیم.
گفتار اول : تعریف
مالکیت مصدر جعلی از «مالک» است و مالک اسم فاعل از مَلَکَ یَملِکُ میباشد. لغویون در مورد معنای «ملک» اینچنین میگویند: «الملک احتواء الشیء و القدره علی الاستبداد به»[۲] ملک به معنای تسلط و قدرت بر شیء است به نحوی که اختیار آن چیز دست انسان بوده و وی بر آن احاطه داشته باشد. همچنین در جای دیگر آمده است که: «احتواه قادراً علی التصرُّف و الاستبداد به»[۳] ملک در برگرفتن و کنترل کردن شیء است به نحوی که انسان قدرت و تسلط و احاطه بر آن شیء را داشته باشد. یکی از فقهای معاصر نیز قریب به همین مضمون در مورد معنای لغوی ملک اینگونه میگوید: «الاحتواء على الشیء و التسلط و الاستیلاء علیه، یقال ملک الشیء استولى علیه و تسلط.»[۴] از تعاریف دیگر این واژه در کتب لغت میتوان گفت: «ملک الشیء حازه و انفرد بالتصرف فیه فهو مالک.»[۵] شیای را مالک شد یعنی آنرا به دست آورد و تصرف- حقیقی و اعتباری- در آن شیء تنها به دست وی است، که چنین شخصی را مالک میگویند.
پس از روشن شدن معنای لغوی، بررسی میکنیم که در اصطلاح فقها و حقوقدانان مالکیت به چه معنایی میباشد. مالکیت عبارت است از: «حقی که شخص نسبت به ملک خود دارد و میتواند هرگونه تصرفی در آن نموده و هر نوع انتفاعی از آن ببرد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.»[۶] امام خمینی در «کتاب البیع» میفرماید: «إنّ الملکیه اعتبارٌ عقلایی من احکامها السلطنه علی التقلیب و التقلب.»[۷] ملکیت، اعتباری عقلایی است که از احکام آن، قدرت بر تغییر و تصرف در آن است. یکی از فقها ملکیت را اینچنین تعریف میکند: «فالملکیه سلطنه اعتباریه یعتبرها الشارع أو العقلاء علی عین أو منفعه أو حق قابل للمعاوضه، یتمکن صاحبها بموجبها من التصرف فیهما أو المعاوضه عنها.»[۸] ملکیت سلطنت اعتباری میباشد که بوسیله شارع یا عقلاء بر عین یا منفعت یا حق قابل معاوضه اعتبار شده است، به گونهای که صاحب این سلطنت میتواند در عین یا منفعت یا حق تصرف کند یا آنها را معاوضه کند. همچنین در جای دیگر ملکیت اینگونه تعریف شده است: «الملکیه هی سلطنه اعتباریه ثبتت باعتبار من بیده الاعتبار من الشارع و العقلاء.» [۹] یعنی ملکیت نوعی سلطنت و سلطه اعتباری از طرف شارع و عقلا میباشد که برای صاحب مال جعل شده است. حال پس از ملاحظه تعریف اصطلاحی فقها باید بگوییم کسی که این سلطه اعتباری را دارا باشد مالک است و به عبارت دیگر بر مال مورد نظر حق مالکیت دارد.
در قانون مدنی ایران در مواد متعددی از مالکیت سخن گفته شده ولی در هیچ مادهای تعریفی از این واژه ذکر نشده است. از لحاظ حقوقی مالکیت کاملترین نوع «حق عینی» است. به بیان دیگر حق مالکیت کاملترین حقی است که شخص ممکن است نسبت به مال داشته باشد. این حق امکان دارد نسبت به کل مال برقرار شود و یا نسبت به بخشی از مال که در صورت اول تنها یک مالک برای مال متصور میباشد اما در صورت دوم بیش از یک مالک قابل تصور خواهد بود.[۱۰] در واقع «مالکیت حقی است دائمی، که به موجب آن شخص میتواند در حدود قوانین تصرف در مالی را به خود اختصاص دهد و از تمام منافع آن استفاده کند.»[۱۱] برخی از حقوقدانان مالکیت را اینگونه تعریف کردهاند: «مالکیت عبارت از رابطهای است که بین شخص و چیز مادى تصور شده و قانون آن را معتبر شناخته و به مالک حق میدهد که انتفاعات ممکنه را از آن ببرد و کسى نتواند از او جلوگیرى کند.»[۱۲]
گفتار دوم : اوصاف
حقوقدانان سه وصف مهم و اساسی برای مالکیت بیان کردهاند که عبارتند از: «اطلاق، انحصار، دوام». در واقع در بین علقهها و روابطی که اشخاص ممکن است نسبت به اموال داشته باشند، فرد اعلای آن، مالکیت است که شامل تمام متعلقات، ثمرات، اعیان و منافع مال میشود و تنها ممکن است دچار محدودیتهای قانونی یا قراردادی شود. نتیجه آنکه میتوان گفت مالکیت حقی مطلق، انحصاری و مستمر است که شخص نسبت به اموال خود دارد و به صاحب آن اجازه میدهد از تمامی اجزاء و ذرات و عناصر و منافع و امتیازات مال استفاده نموده و مانع از تصرفات و دخالتهای دیگران در آن شود.[۱۳] نکته در خور توجه این است که در نظام حقوقی کنونی هیچیک از این اوصاف به مفهوم پیشین خود باقی نماندهاند و همگی دستخوش تغییرات و محدودیتهایی شدهاند. حال به تفصیل این اوصاف میپردازیم.
الف) اطلاق
ماده ۳۰ قانون مدنی ایران مقرر میدارد: «هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد، مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.» درست است که در صدر ماده قانونگذار صریحاً اعلام کرده که مالک میتواند هرگونه انتفاعی از مال خود ببرد اما از ذیل ماده واضح است که این اختیار بی قید و شرط هم نیست و گاهی اوقات قانون اختیارات مالک را محدود کرده است. به عنوان مثال ماده ۱۳۲ قانون مدنی میگوید: «کسی نمیتواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود…» که البته در اینجا در واقع تزاحم بین اصل «تسلیط» و قاعده «لاضرر» میباشد که حکومت با قاعده لاضرر است.[۱۴] علاوه بر این ماده، اصل چهل و چهارم قانون اساسی است که ابتدا نظام اقتصادی را به سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی تقسیم میکند و سپس بیان میدارد: «مالکیت در این سه بخش، تا جایی که با اصول دیگر این فصل مطابق باشد و از محدوده قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور گردد و مایه زیان جامعه نشود، مورد حمایت قانون جمهوری اسلامی است.» همانطورکه ملاحظه میگردد مطابق اصل مذکور حق مالکیت محدود به قیودی از جمله لزوم بودن در چارچوب قوانین اسلام و نیز عدم ورود زیان به جامعه، شده است. یکی از حقوقدانان در مورد این اصل مینویسد: «قیدهای اصل ۴۴ ق.ا.ا. بخوبی نشان میدهد که «حق مالکیت» دیگر از حقوق طبیعی و مربوط به شخصیت انسان نیست؛ وسیلهای است برای حفظ منافع عمومی و تنها در صورتی مورد حمایت قرار میگیرد که شیوه اکتساب و اجرای آن در مسیر هدفهای قانونگذار باشد. در این مفهوم تازه، آخرین مرز آزادی مالک این است که مایه زیان جامعه نشود.»[۱۵]
ب)انحصار
انحصاری بودن حق مالکیت بدین معناست که: «حق مزبور منحصر به مالک بوده و همۀ افراد موظّفند که آن را محترم شمرده و به آن تجاوز ننمایند.»[۱۶] مطابق ماده ۳۱ قانون مدنی: «هیچ مالی را از تصرف صاحب آن نمیتوان بیرون کرد مگر به حکم قانون.» علاوه بر این ماده که وصف انحصاری بودن حق مالکیت را میرساند، اصل چهل و هفتم قانون اساسی ایران است، که میگوید: «مالکیت شخصی که از راه مشروع باشد محترم است. ضوابط آن را قانون معین می کند.» همچنین قواعد مربوط به منع تصرف عدوانی در قانون آیین دادرسی مدنی و غصب در قانون مدنی نیز حکم ماده ۳۱ را تضمین میکند.[۱۷] البته معنای انحصاری بودن و مطلق بودن حق مالکیت، چنان در هم آمیخته است که تمایز بین این دو، مشکل میباشد. به گفته یکی از حقوق دانان ایران: «نتیجه طبیعی اطلاقِ اختیار مالک و لزوم رعایت احترام آن از طرف تمام مردم، انحصاری بودن حق مالکیت است.»[۱۸] نکته قابل ذکر اینکه، این وصف نیز بدون قید و شرط مورد قبول حقوقدانان نیست و همانطورکه از ذیل ماده ۳۱ قانون مدنی برمیآید محدودیتهایی دارد. به عنوان نمونه تصرف مادی شریک در اموال مشاع، منوط به اجازه دیگر شریکان میباشد، یا در مورد حق ارتفاق، ماده ۹۷ قانون مدنی به مالک اجازه میدهد که برای رسیدن به ملک خود از ملک مجاور عبور کند، هرچند مالک ملک مجاور راضی نباشد. این ماده بیان میدارد: «هر گاه کسی از قدیم در خانه یا ملک دیگری مجرای آب به ملک خود یا حق مرور داشته، صاحب خانه یا ملک نمیتواند مانع آب بردن یا عبور او از ملک خود شود و همچنین است سایر حقوق از قبیل حق داشتن در و شبکه و ناودان و حق شرب و غیره.»
ج) دوام
دائمی بودن یعنی حق مالکیت مقید و محدود به مدتی نیست و گذشت زمان هرچند طولانی و نیز عدم استفاده مالک از مال خود، موجب سلب حق مالکیت از وی نمیگردد. به عبارت دیگر منظور از دائمی بودن مالکیت این است که تا زمانی که به سبب یک عمل یا واقعه حقوقی، مال از ملکیت مالک خارج نشود، همچنان در ملکیت وی باقی خواهد ماند. حدیث امیرالمؤمنین علی (ع) که میفرمایند: «الحق القدیم لا یبطله شیء»[۱۹] یعنی حقی که در گذشته بوجود آمده است را هیچ چیزی نمیتواند از بین ببرد، بیانگر این وصف میباشد. به همین خاطر است که مرور زمان نیز در اصل حق اثر ندارد و تنها اختیار طرح دعوی را از مدعی میگیرد.[۲۰] این وصف نیز مانند اوصاف دیگر حق مالکیت با محدودیتهایی روبروست که از جمله میتوان به ماده ۴۸۶ قانون مدنی اشاره کرد که شرط مدت را در مورد مالکیت منافع الزامی میدارد. به موجب ماده مذکور: «در اجاره اشیاء، مدت اجاره باید معین باشد و الا اجاره باطل است.»
گفتار سوم : انواع مالکیت به اعتبار مالک
مالکیت را میتوان به اعتبارات گوناگون دستهبندی کرد. اما تقسیمی که در این تحقیق بیشتر مورد نیاز میباشد تقسیم مالکیت به لحاظ مالک است. ما در اینجا مالکیت را به سه دسته تقسیم کردهایم: مالکیت خصوصی، عمومی و دولتی. البته این تقسیمبندی در علم اقتصاد در مبحث سیستمهای اقتصادی مورد توجه قرار میگیرد. توضیح این سه نوع مالکیت به شرح ذیل میباشد.
الف) مالکیت خصوصی
متبادر به ذهن در مالکیت، مالکیت خصوصی است که شکل تقریبا کاملی از تعریف آن که در گفتار تعریف مالکیت گذشت، در آن جلوه دارد. وضوح مفهوم مالکیت خصوصی به قدری است که کمتر کسی به توضیح در مورد این مفهوم پرداخته است. یکی از حقوقدانان در مورد مالکیت خصوصی بیان میدارد: «مالکیت خصوصی یعنی اینکه هر انسان در حدود قانون بتواند مالک اشیاء، حتی ابزار تولید باشد. ضد مالکیت اشتراکی است.»[۲۱] همچنین یکی از فقها در مورد اصل وجود داشتن مالکیت خصوصی میگوید: «کوچکترین تردیدى در مالکیت خصوصى (فردى) نیست زیرا تمام ابواب فقه طورى تبویب و بیان شده که یا با مالکیت شخصى ارتباط پیدا مىکند و یا مستقیماً به آن مربوط است، مثلًا در طهارت و نماز و حج شرط شده که آب طهارت در غسل و وضو و خاک در تیمم باید غصبى نباشد، … و در تجارت یکى از خرید و فروشهاى حرام و باطل، فروختن مال مردم است که از راه سرقت و یا از راه هاى غلط دیگر به دست آورده باشد، همچنین ابواب مهمى از فقه اسلامى مانند: مضاربه و مزارعه و مساقات روى مالکیت خصوصى بنا شده است…»[۲۲] در هر حال درباره تعریف مالکیت خصوصی میتوان گفت مالکیت خصوصی ملکیت شخص حقیقی یا حقوقی خاصی را میگویند که ملک، تحت اختیار وی بوده و بالتبع تمام منافع و عواید آن ملک نیز جزو دارایی او میباشد و به وی تملک میگردد. یکی از فقها تعریف کاملتری از مالکیت خصوصی بدین شرح ارائه کرده است: «الملکیه الخاصه … اختصاص الفرد- أو أیّ جهه محدده النطاق- بمال معین، اختصاصا یجعل له مبدئیا، الحق فی حرمان غیره من الانتفاع به، بأی شکل من الأشکال، ما لم توجد ضروره و حاله استثنائیه، نظیر ملکیه الإنسان لما یحتطبه من خشب الغابه أو یغترفه من ماء النهر.»[۲۳] مقصود رابطهای است بین شخص با مال بطور اختصاصی که منع دیگران را از انتفاع ایجاب میکند یا به شکلی است که مداخله دیگران جز در صورت ضرورت و بصورت استثنایی در آن مال محدود شده است. از این نوع است مالکیت انسان نسبت به آبی که از رودخانه یا هیزمی که از جنگل بدست آمده است.[۲۴]
در مورد ادله وجود مالکیت خصوصی، یکی از فقها تا دوازده مورد ذکر کرده است. از جمله اینکه پرداخت خمس و زکات را به عنوان یکی از دلائل وجود داشتن مالکیت خصوصی و شخصی بر اموال میداند. تقریر استدلال وی در مورد خمس و زکات بر مالکیت خصوصی بدینگونه است: «ادلۀ زکات مىگوید که بقیۀ مال پس از بیرون کردن زکات در تملک صاحب مال باقى مىباشد و همچنین ادلۀ خمس دلالت دارد بر اینکه چهار پنجم مال در تملک صاحب مال باقى است، به علاوه همین ادله که به صاحبان اموال مىفرماید: زکات یا خمس بدهید دلیل بر این است که آنان را مالک مىداند که از آنها مطالبۀ زکات و خمس مىکند زیرا اگر آنها مالک نبودند و همۀ اموال مال دولت بود، جائى براى گرفتن زکات و خمس یا موردى براى مطالبۀ از آنها نبود.»[۲۵] ارث، دیه، انفاق، وصیت، عتق برده، بیع، اجاره و عاریه را میتوان از دیگر ادله مالکیت خصوصی ذکر کرد.
ب) مالکیت عمومی
نوع دیگری از مالکیت، مالکیت عمومی است. همانطورکه از لفظ «عموم» برمیآید مالکیتی که عموم مردم در آن دخیل بوده و حق دارند از منافع ملک عمومی بهرهمند شوند، مالکیت عمومی میباشد. این مالکیت در دین اسلام هم مورد احترام قرار گرفته است. یکی از فقهای امامیه در اینباره چنین میگوید: «در اثر توسعه روابط انسانی و اجتماعی که هر فرد به عنوان جزئی از کل، قسمتی از ترکیب اجتماعی را میسازد، یک سلسله احتیاجات عمومی پیدا میشود. اسلام این دسته نیازمندیهای عمومی را نیز از راه مالکیت عمومی بعضی از منابع ثروت برطرف کرده است.»[۲۶] امروزه در تمامی جوامع بشری این نوع مالکیت به رسمیت شناخته شده است؛ چرا که ضروری است به منظور اهداف گوناگون از جمله جلوگیری از هرج و مرج یا برقراری عدالت اجتماعی در استفاده از امکانات، برخی از اموال و ثروتها در اختیار عموم باشد تا امرار معاش آسانتری برای مردم میسر گردد. در همین راستا قانون اساسی ایران معتقد است که برخی از اموال و ثروتهای کشور، ثروت ملی بوده که قابل تملک خصوصی برای افراد نیست، بلکه تحت مالکیت عمومی و در اختیار حکومت و دولت اسلامی است که طبق قانون در جهت مصالح عامه از آنها استفاده می کند.[۲۷] نکته درخور توجه قول یکی از حقوقدانان درباره تفاوت مالکیت خصوصی و عمومی میباشد: «حق مالکیت افراد در مالکیت خصوصی نسبت به اموال خود حق مطلق بوده و تقریبا نامحدود است. زیرا هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثنا کرده باشد و اما برعکس حق جامعه نسبت به مشترکات حق محدود است و به همین جهت گفته میشود که مشترکات مال همه است ولی مال هیچکس نیست و بنابراین افراد جامعه نمیتوانند در اموالی که داخل در مشترکات و مال عموم است همان تصرفی را نمایند که در اموال خصوصی خود میکنند.»[۲۸]
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:46:00 ق.ظ ]