شعاع کاظمی و مومنی جاوید (۱۳۸۸)، در پژوهشی تحت عنوان “بررسی رابطۀ بین کیفیت زندگی و اُمید به زندگی در بیماران مبتلا به سرطان بعد از عمل جراحی در نمونه ۱۰۰ نفری زنان” پرداختند. داده های پژوهش حاکی از رابطۀ مثبت و معنادار بین اُمید به زندگی و کیفیت زندگی بود. بدین صورت که هر چه اُمید به زندگی بالاتر، کیفیت زندگی مطلوب تر خواهد بود و توان پیش بینی کیفیت زندگی بهتر از روی اُمید به زندگی وجود دارد.
عبادی و صالحی (۱۳۸۹)، در پژوهشی با عنوان “اثر نابرابری سرمایه انسانی در زنان و مردان بر اُمید به زندگی” پرداختند. نتایج بدست آمده با بهره گرفتن از ضریب جینی از یکسو، نشان دهنده کاهش نابرابری سرمایه ی انسانی در زنان و مردان در مناطق مختلف جهان و از جمله کشور ایران طی چهار دهۀ اخیر بوده و از سوی دیگر، مؤکد این مطلب است که در کشورهای در حال توسعه هر چه از نابرابری سرمایه انسانی در زنان و مردان کاسته شود اُمید به زندگی به طور معناداری افزایش می یابد. نکته قابل توجه و دستاورد مهم این پژوهش کاهش نابرابری سرمایه انسانی در زنان به طور معنا داری بیشتر از کاهش آن در مردان بر اُمید به زندگی تأثیر می گذارد.
غلامی، پاشا و سودانی (۱۳۸۸)، در تحقیقی به بررسی “اثر بخشی آموزش معنا درمانی گروهی بر اُمید به زندگی و سلامت عمومی بیماران دختر تالاسمی شهر اهواز پرداختند. نتایج نشان داد که آموزش معنا درمانی می تواند باعث افزایش اُمید به زندگی و سلامت عمومی بیماران گردد.
قاسمی، عابدی و باغبان (۱۳۸۸)، در تحقیقی به بررسی “اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر نظریۀ اُمید اشنایدر بر میزان شادکامی سالمندان شهر اصفهان” پرداختند. که نتایج نشان داد با در نظر گرفتن نمرات پیش آزمون به عنوان متغیر کمکی، مداخلات آموزش گروهی مبتنی بر نظریه اُمید اشنایدر منجر به افزایش شادکامی سالمندان شد.
قریشی (۱۳۸۸)، در تحقیقی به بررسی “سطح اُمیدواری دانشجویان ورودی های جدید و سال آخر رشته روانشناسی پرداخت که نتایج بیانگر این بود که میزان اُمیدواری در دانشجویان ورودی های جدید بر حسب جنسیت تفاوتی مشاهده نشد، ولی بین میزان اُمیدواری دانشجویان دختر و پسر سال آخر تفاوت معناداری وجود داشت.
مومنی (۱۳۸۸)، در پژوهشی به بررسی “رابطه کیفیت زندگی و اُمید به زندگی در بیماران مبتلا به سرطان بعد از عمل جراحی” پرداخت. داده های پژوهش حاکی از معناداری بین اُمید به زندگی و کیفیت زندگی بود. بدین صورت که هر چه اُمید به زندگی بالاتر، کیفیت زندگی مطلوب تر خواهد بود و بالعکس.درنتیجه توان پیش بینی کیفیت زندگی بهتر از روی اُمید به زندگی نیز وجود دارد.
هزار جیبی و صفری شالی ( ۱۳۸۸)، در تحقیقی با عنوان “بررسی رضایت از زندگی و جایگاه و احساس امنیت در آن؛ مطالعه در بین شهروندان تهرانی” پرداختند که نتایج حاکی از این بود که متغیر اُمید به ]ینده اجتماعی به واسطه اعتماد اجتماعی تأثیر فزاینده ای بر میزان رضایت افراد دارد که این نشان می دهد هر چه میزان اُمید به آینده اجتماعی بیشتر باشد، احساس اعتماد و در نهایت رضایت از زندگی بیشتر شده، در مقابل افرادی که اُمید زیادی به آینده و جامعه ندارند رضایت کمتری از زندگی دارند. در عین حال، اُمید به آینده فردی بر اُمید به آینده و جامعه تأثیر گذار بوده و از آن نیز تأثیر می پذیرد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
فرهادی ، رمضانی و قره خانی (۱۳۸۹)، در پژوهشی به بررسی “سلامت روان سالمندان، نقش بهزیستی معنوی و اُمیدواری” پرداختند که نتایج نشان داد که باورهای مذهبی و معنوی قوی همراه با اُمیدواری با افزایش آرامش، احساسات مثبت؛ تجارب خوشایند را افزایش و علایم ناخوشایند را کاهش می دهند.
محمدپور، خانعلی، یزدانی، محمودی و خسروی (۱۳۸۹)، در تحقیقی با عنوان “برآورد افزایش بالقوه اُمید به زندگی با حذف علل مرگ و میر در ایران در سال ۱۳۸۹” پرداختند. که نتایج تحقیق بیانگر این بود که میزان افزایش اُمید به زندگی بر حسب حذف نوع علل و گروه های سنی متفاوت می باشد و با حذف بیماریهای قلبی و عروقی و حوادث افزایش بیشتری در اُمید به زندگی ایجاد خواهد شد.
محمدی و همکاران (۱۳۸۹)، در تحقیقی با عنوان “مقایسه ی سلامت روان و اُمید به زندگی زنان شاغل و غیرشاغل استان آذربایجان غربی” پرداخت و یافته ها نشان داد بین اُمید به زندگی، اضطراب و نشانه های بدنی زنان شاغل و غیرشاغل تفاوت معناداری وجود ندارد. ولی این تفاوت در عملکرد اجتماعی معنادار است.
نادری و حسینی (۱۳۸۹)، در پژوهشی به بررسی “رابطه ی اُمید به زندگی و سرسختی روانشناختی در دانشجویان دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد گچساران” پرداختند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چند متغیری برای ترکیب خطی متغیرهای اُمید به زندگی، جنسیت، وضعیت تأهل وسن با سر سختی روانشناختی دانشجویان معنادار بود.
بالجانی، خشابی، امانپور و عظیمی (۱۳۹۰)، در تحقیقی تحت عنوان “بررسی ارتباط بین سلامت معنوی، مذهب و اُمید در بیماران مبتلا به سرطان” پرداختند. نتایج نشان داد که بین اُمید و اعمال مذهبی سازمان یافته، اعمال مذهبی غیر سازمان یافته (مناسکی فردی) و مذهب درونی رابطه معناداری وجود دارد.
عاشوری (۱۳۹۰)، در مقاله ای به بررسی “رابطه بین هویت کسب شده، شیوه فرزند پروری ادراک شده و میزان اُمید به زندگی با استرس ادراک شده در دانش آموزان دختر دوره متوسطۀ دبیرستان های سماء استان گیلان پرداخت. نتایج حاکی از آن بود که بین اُمید به زندگی و استرس ادراک شده رابطه منفی معنی داری وجود دارد، و بین هویت کسب شده، شیوه فرزند پروری ادراک شده و میزان اُمید به زندگی با استرس ادراک شده در دانش آموزان دختر دورۀ متوسطۀ دبیرستان های سماء گیلان رابطه وجود دارد.
علی پور و اعراب شیبانی (۱۳۹۰)، در تحقیقی به بررسی “رابطه اُمید و شادکامی با رضایت شغلی معلمان” پرداختند. که نتایج نشان داد که بین اُمید و شادکامی با رضایت شغلی رابطه معناداری وجود دارد.
Job Satisfaction - رضایت شغلی
سنقرآبادی، فتح آباد (۱۳۹۱)، به بررسی “نقش جهت گیری مذهبی و اُمید به زندگی در میزان رضایت از زندگی دانشجویان” پرداختند. که نتایج پژوهش بیانگر این بود که جهت گیری مذهبی درونی و اُمید به زندگی می تواند میزان رضایت از زندگی افراد را تبیین کند.
علیزاده اقدم (۱۳۹۱)، در پژوهشی به “بررسی میزان اُمید به آینده در بین دانشجویان و عوامل موثر بر آن” پرداخت. که نتایج تحقیق نشان داد اُمید به آینده در بین دانشجویان مقاطع تحصیلی مختلف با هم متفاوت بوده و همچنین نتایج تحقیق نشان داد که با اینکه اُمید به آینده بر عملکرد تحصیلی دانشجویان موثر بوده ولی از بین ویژگی های عمومی و فردی آنان فقط سن به صورت ضعیفی با اُمید به آینده ارتباط داشته است. در کل نتایج بیانگر این بود که اُمید به آینده در بین دانشجویان بیشتر از اینکه از ویژگی های فردی تأثیرمی پذیرفت از عوامل ساختاری متأثر بود.
علیزاده، رجایی و حسینی قصر (۱۳۹۱)، در پژوهشی با عنوان “اثربخشی اُمید درمانی گروهی بر افزایش اُمید به زندگی در مبتلایان به ویروس HIV” پرداختند. نتاج نشان داد که اُمید درمانی به شیوه گروهی به طور معناداری موجب افزایش اُمید به زندگی در مبتلایان به ویروس HIV گردید.
مهری نژاد و رجبی مقدم (۱۳۹۱)، به بررسی “اثر بخشی معنا درمانی برافزایش اُمید به زندگی معتادان به ترک کوتاه مدت پرداختند. یافته های پژوهش نشان داد بین پیش آزمون دو گروه تفاوت معناداری وجود ندارد. اما نتایج پس آزمون و پیگیری دو گروه تفاوت معناداری با یکدیگر و با پیش آزمون آن داشت. نتایج پس آزمون و پیگیری در گروه آزمایش نشان دهنده باقی ماندن اثر معنا درمانی با گذشت زمان بود.
شجاعیان، سومانی و مرادی (۱۳۹۲)، در پژوهشی با عنوان “اثر بخشی معنا درمانی گروهی بر افزایش اُمید به زندگی در مردان بازنشسته کانون بازنشستگان شهرستان ممسنی” پرداختند. که یافته ها نشان دادند معنا درمانی گروهی باعث افزایش معنادار اُمید به زندگی گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل (۰۵/۰=P) شد. همچنین پس از اجرای جلسات پیگیری با فاصله یک ماهه، سودمندی معنادار گروهی را نشان داد و نتایج تحقیق نشان داد که می توان از روش معنا درمانی گروهی به عنوان روشی مستقل و یا در کنار سایر درمان ها در جهت افزایش اُمید به زندگی استفاده کرد.
الیوت[۱۳۸] و همکاران (۱۹۹۱)،در تحقیقات خود که مبتنی بر تأثیرات اُمید در فرایند بهبود جراحت نخاع بود به این نتیجه رسیدند که اُمید بالا با سازگاری و افسردگی کمتر و اُمید به زندگی بیشتر، رابطه دارد.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
آیرونیک[۱۳۹] ، اشنایدر و کروسون (۱۹۹۸)، طی بررسی های خود که بر روی زنان مبتلا به سرطان انجام دادند نشان دادند که افرادی که دارای اُمید بالاتر هستنداُمید به زندگی بیشتری دارند و بهتر می توانند با بیماری خود کنار بیایند.
کلاسنر[۱۴۰] و همکاران (۱۹۹۸)، در پژوهشی که در مورد یک درمان گروهی بر بزرگسالان افسرده در جهت افزایش گذرگاه و عامل حاکی از آن است که نااُمیدی، اضطراب، افسردگی شرکت کنندگان به طور معنا داری کاهش یافته و میزان شادی به طور معناداری افزایش یافته است.
ولز[۱۴۱] (۲۰۰۵)، در پژوهش های خود طی بررسی مداخلات مبتنی بر اُمید برای بزرگسالان به این نتیجه رسید که درصد واریانس افسردگی توسط اُمید پائین تبیین می شود و بین اُمید و پیامدهای بهتر روان درمانی از جمله شادی رابطه وجود دارد.
شروین[۱۴۲] و همکاران (۲۰۰۶)، در پژوهش خود اشاره داشته اند که طی یک فرایند اُمید درمانی مبتنی بر اُمید و میزان تفکر عامل، معنای زندگی و عزت نفس و سرزندگی افزایش می یابد و اضطراب و افسردگی کاهش می یابد.
۲-۲٧ جمع بندی پیشینه ی داخلی و خارجی درباره اُمید به زندگی:
پیشینه هایی که در این حوزه وجود داشت شامل طیفی از تحقیقاتی است که در زمینه رضایت از زندگی، افسردگی، معنای زندگی، شادکامی، رضایت شغلی و … می باشد که یافته های تحقیقات بیانگر رابطه عوامل مذکور با اُمید به زندگی بود.
۲-٢٨ جراحی زیبایی:
توجه به ظاهر در چارچوب اجتماعی، امری بهنجار، پسندیده و حتی در حد متعادل نشان دهنده ی سلامت روانی است، اما در جوامع امروزی به علت تأکید بیش از حد شکل افراطی به خود گرفته است (براون[۱۴۳]، ۲۰۰۱). جراحی زیبایی شامل انجام دادن کلیۀ جراحی های زیبایی صورت از جمله بینی، پلک، ابرو، گونه، پیشانی، گردن و زیبایی بدن است که ممکن است تقلیلی (مثل برداشتن چربی)، یا تقویتی (گذاشتن پروتز)، می باشد. به طور کلی منظور از عمل جراحی زیبایی، جراحی هایی است که بدون ضرورت پزشکی خاص و صرفاً به منظور زیبایی انجام می شود (کبیری، ۱۳۷۷). از آنجا که جراحی های زیبایی برای تغییر ظاهر افراد و افزایش خشنودی و بهبود اعتماد به نفس آنها انجام می شود، جراحی زیبایی را می توان پیامد یک اُلگوی روانشناختی معین دانست. در شرایط مطلوب این بیماران در صدد روان درمانی بر می آیند تا ماهیت حقیقی احساسات نوروتیک مبنی بر بی کفایتی خود را دریابند (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
جراحی زیبایی که جهت بهبود بخشیدن به ظاهر به کار گرفته می شود، تخصصی است که به ترمیم، نگهداری یا بهبود ظاهر فیزیکی فرد از طریق تکنیک های جراحی و پزشکی می پردازد و در دهه گذشته به طور چشمگیری افزایش یافته است (سوامی و همکاران[۱۴۴]، ۲۰۰۷). بر اساس آمار منتشر شده در سال ۲۰۰۳ در آمریکا، پنج جراحی معمول و رایج زیبایی شامل: لیپوساکشن، افزایش و کاهش حجم سینه،جراحی پلک و جراحی بینی بوده است و تزریق بوتاکس، برداشتن مو با لیزر،میکرودرم ابریژن، پلینگ شیمیایی و تزریق کُلاژن هم به عنوان شایع ترین مداخلات زیبایی غیر جراحی مطرح شده است (انجمن جراحان پلاستیک آمریکا[۱۴۵]، ۲۰۰۴).
جراحی های زیبایی یکی از شایع ترین اعمال جراحی در سطح جهان است و میزان متقاضیان آن، روز به روز افزایش می یابد. (موسوی زاده و همکاران، ۱۳۸۹). در کشور ما از حدود دهه ۷۰ امروزه، تقاضا برای جراحی زیبایی ۸۰% رشد داشته و این آمار در حال حاضر رو به افزایش است. جراحی زیبایی منحصر به طبقه مُرفه جامعه نیست و از هر طبقه اجتماعی افرادی وجود دارند که بخشی از صورت یا اندام خود را به تیغ جراحان زیبایی سپرده اند.
شکسپیر و کلی (۱۹۹۷)، جراحی زیبایی را چنین تعریف نمودند: یک نوع جراحی برای تغییر دادن ظاهر بدن، در غیاب بیماری، آسیب و جراحت یا بدشکلی مادرزادی و ارثی می تواند عاملی برای بهبود کیفیت زندگی باشد.
ارزشیابی های روانپزشکی بر روی کسانی که خواهان زیبایی بودند، نخستین بار در دهه های ۱۹۵۰-۱۹۴۰ گزارش شده و این گرارش ها بیشتر بازتاب دهنده گرایش های روانکاوی در روانپزشکی آمریکا بودند (هیل و سیلور[۱۴۶]، ۱۹۵۰).
اسمیت و همکاران[۱۴۷] (۲۰۰۰)، دریافته اند که مردم، زیبایی ظاهری را با ویژگی های شخصیتی پسندیده همچون هوش، شایستگی، دلپذیر بودن و پذیرش اجتماعی ربط می دهند و این جراحی بیشتر برای از میان بردن ناخشنودی افراد از ظاهر خود و گاهی افزایش عزت نفس انجام می شود.عزت نفس پائین و تصویر بدنی منفی معمولاً استرس هایی را برای افراد به دنبال دارد که فرد برای غلبه بر آنها راهبردهای مقابله ای خاصی را به کار می گیرد. ویژگی های شخصیتی برای راهبردهایی که فرد در مقابله با استرس های زندگی از آنها استفاده می کند، تأثیر می گذارد (بشارت، ۱۳۸۶).
جراحی زیبایی اغلب با توصیفات منفی از ظاهر بدنی همراه می باشد. پژوهش ها نشان داده اند که عوامل مؤثر در گرایش به جراحی زیبایی شامل نارضایتی از ظاهر، کسب ظاهر آرمانی و ایده آل جنسیت، شریک عشقی و تصویر بدنی مناسب می باشد (سوامی، ۲۰۰۹، موسوی زاده و همکاران، ۱۳۸۹). افزون بر این در این پژوهش مشخص شد که که یکی از بهترین عوامل برا نگیزاننده برای جراحی زیبایی، سطح تحصیلات فرد می باشد نه سطح درآمد؛ به گونه ای که سطح تحصیلات افراد متقاضی جراحی زیبایی از میانگین سطح تحیلات زن ایرانی، بسیار بالاتر بوده واغلب متقاضیان تحصیلات دانشگاهی داشتند (طوسی، باریک بین، اعرابی و ساعتی، ۱۳۸۶).
هدف اصلی جراحی زیبایی بهبود ظاهری فرد است که دارای ظاهری بهنجار باشد. زمانی که انسان ها در می یابند که خصوصیات فیزیکی آنها مطابق با هنجاره نیست، ممکن است دچار رنجش شده و جراحی را به عنوان راه حل نهایی در نظر بگیرند (هیل هورست[۱۴۸]، ۲۰۰۲). جراحی زیبایی اکنون تبدیل به یک عامل فریبنده و وسیله ای برای تجمل گرایی افراد مختلف شده است و این امر سبب پایه ریزی انتظارات غیرواقعی در افراد و مخدوش شدن حقایق در مورد ماهیت واقعی آنان گردیده است (پیرل و وستون[۱۴۹] ،۲۰۰۳).
براساس نظریه ی شناختی _ رفتاری، میزان درجه ی ارزیابی افراد از ظاهر خود بستگی به طرحواره هایشان در رابطه با ظاهر داشته است ( یوسفی، ۱۳۹۰).
طرحواره های مربوط به تصویر بدنی، به عنوان الگوهای شناختی برای ارزیابی ظاهر فرد و هیجانات مربوط به تصویر از بدن به کار رفته است. حس نا زیبا بودن و اقدام به جراحی زیبایی بیشتر متأثر از ذهن افراد بوده و باورها نقش عمده یی در ایجاد آن دارند، طوریکه افراد با باورهای غیرمنطقی مانند احساس کهتری معمولاً احساس عزت نفس پائینی دارند (آقاخانی، ۱۳۹۱).
افراد از انجام جراحی زیبایی اهداف متعددی را مانند: رسیدن به جهره ی جذاب تر، بهبود بخشیدن به وضع ظاهری، کسب موفقیت در تشکیل زندگی زناشویی، به دست آوردن اعتماد به نفس بیشتر در برخوردهای اجتماعی، جلب رضایت خانواده و دوستان را دنبال می کنند.
جراحی پلاستیک عموماً به دو طبقه عمده تقسیم می شود: بازسازی و زیبایی. جراحی های مرتبط با بازسازی و زیبایی. جراحی های مُرتبط با بازسازس برای ایجاد عملکرد بهنجار جسمانی و اجتماعی در افراد ضروری اند. بسیاری از جراحی های پلاستیک به این افراد کمک می کنند تا از شر نقایص جسمانی خود خلاص شوند و کیفیت زندگی اجتماعی شان را بهبود ببخشند. اما جراحی های زیبایی اغلب به دلیل نارضایتی افراد از نقص های جزئی و تخیلی در ظاهرشان انجام می گیرد و معمولاً ریشه در مشکلات روانشناختی دارد (فردریک[۱۵۰] ،۲۰۰۷).
مطالعات نشان داده است که جراحی زیبایی، اثر مثبت و قابل توجهی در اعتماد به نفس، رضایت از خود، هویت خود جسمی، خود خانوادگی و خود اجتماعی دارد. بدن افراد از تجربه های اجتماعی، به خصوص از هنجارها و ارزش هایی که به آن تعلق دارد، تأثیر می پذیرد (گیدنز، به نقل از چاوشیان، ۱۳۹۱).
سارور و کرند (۲۰۰۴)، جراحی زیبایی را به عنوان وسیله ای برای بهبود ظاهر فیزیکی سلامت روانی گزارش کردند. عطایی و همکاران (۱۳۹۰)، گزارش نمودند که در ایران جراحی زیبایی تبدیل به مُد گشته و انجام آن تعیین کننده جایگاه های اجتماعی به حساب می آید.
پروزینسکی و ادگرتون[۱۵۱] بر این باورند که در واقع جراحی زیبایی، جراحی زیبایی تصویر بدنی است و با بهبود بخشیدن به بدن توسط جراحی، بهبود روان شناختی صورت می پذیرد (سارور و وادن[۱۵۲]، ۱۹۹۸).
در واقع مؤلفه های روان شناختی در تقاضای عمل جراحی زیبایی و هم چنین در پیش آگهی و رضایت پس از عمل نقش مؤثری دارند. بعضی پژوهشگران بر این باورند که قسمت عمده ای از عزت نفس افرادی که برای عمل جراحی زیبایی اقدام می کنند، به ظاهر بدنی آنها وابسته است و بنابراین برای افزایش عزت نفس خود به دنبال تغییر به وسیله جراحی می روند. در حالی که دیگر پژوهشگران این افراد را از نظر روان شناختی به طور کامل سالم می دانند که برای بهتر کردن ظاهر خود انگیزۀ بالایی دارند (دیوید ول[۱۵۳]، ۲۰۱۰).
تحقیق انجام شده به وسیله دکتر محمو کیوان آرا با عنوان “قشربندی اجتماعی و اصلاح بدن؛ جراحی زیبایی به مثابه نماد پایگاه اجتماعی” بر این موضوع تأکید دارد که رفتارهایی چون انجام جراحی زیبایی، به یکی از کنش های شایع در میان افراد تبدیل شده است و بدن و زیبایی و جذابیت متجسم در آن در مناسبات اجتماعی نوین به عنوان سرمایه جسمانی قابل تبدیل به انواع دیگر سرمایه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است (کیوان آرا، ربانی، ژیان پور، ۱۳۸۹).
پورآقاجان و همکاران دریافتند که سطوح تحول من (Ego Development) یا به عبارتی سطح ارتباط با واقعیت کنترل و تنظیم کشاننده های درونی و پختگی من، در متقاضیان جراحی های زیبایی نسبت به غیر متقاضیان پائین تر می باشد و از آنجایی که می توان نقش (من) در مواجهه با عوامل تهدید کننده را همچون نقش سیستم ایمنی بدن در برابر عوامل آسیب را در نظر گرفت، این نتیجه گیری منطقی است که بالاتر بودن سطح تحول من، قابلیت های رشد یافته تر حل تعارض و مقابله های منطقی تر را در جمعیت غیر متقاضی رقم می زند.
۲-٢۹ پیشینه تحقیق:
بهزادیان نژاد (۱۳۸۴)، در تحقیقی با عنوان “فرهنگ زیبایی با تأکید بر جراحی پلاستیک” پرداخت. وچنین نتیجه گیری نمود که مهمترین عامل گرایش افراد به جراحی زیبایی را کسب اعتماد به نفس می داند.
ابراهیمی (۱۳۸۵)، در تحقیقی به بررسی “الگوهای شخصیتی افراد داوطلب جراحی زیبایی” روی نمونه ۱۰۰ نفری از داوطلبان جراحی زیبایی پرداخت. نتیجه نشان داد بین علائم روان شناختی و تقاضای جراحی زیبایی رابطه وجود دارد.
فرزانه (۱۳۸۵)، در تحقیقی به بررسی “عوامل مؤثر در جراحی زیبایی” پرداخت. و نتیجه گیری نمود که زنان دارای نگاه متفاوتی به جراحی زیبایی بوده و این را از منابع متفاوت هویتی می داند. و جراحی زیبایی را اقتضای جامعه مُدرن برای کسب هویت و منزلت معرفی می کند که فشارهای اجتماعی را نیز در این مسیر موثر می داند.
طوسی، باریک بین، اعرابی و ساعتی (۱۳۸۶)، به بررسی “رابطه عزت نفس و تصویر بدنی با عوامل انگیزشی افراد برای جراحی زیبایی” پرداختند. یافته ها نشان داد که اختلال بدشکلی بدن، سطح تحصیلات، و فرهنگ عامل پیش گویی کننده ی تصمیم گیری برای جراحی زیبایی محسوب می شود.
محمدی و سبحانی نژاد (۱۳۸۶)، در بررسی شاخص های روان سنجی، تصور بدنی و شاخص حجم نمونه، نارضایتی از تصویر بدنی و عزت نفس و نارضایتی از تصویر بدنی و اقدام به جراحی زیبایی رابطه وجود دارد.
مسعودزاده، یوسفی و تیرگری (۱۳۸۸)، به ” مقایسه الگوهای شخصیتی و وضعیت سلامت عمومی متقاضیان جراحی زیبایی بینی و گروه شاهد” پرداختند که یافته ها نشان داد که صفت وسواسی و اعتماد به نفس پائین در متقاضیان جراحی زیبایی بینی است همچنین سایر الگوهای شخصیتی نیز در ایت افراد متعادل نیست .
کلاهی و همکاران (۱۳۸۸)، در پژوهشی به “مقایسه اختلالات شخصیتی داوطلبان جراحی زیبایی با افراد عادی” پرداختند. نتایج نشان داد که در داوطلبان جراحی زیبایی میانگین اختلالات شخصیت وسواسی، ضداجتماعی، خوشیفته و هیستری در افراد داوطلب جراحی زیبایی بیشتر از افراد عادی بود و همچنین افراد عادی از اختلال شخصیت وابسته و اسکیزوئید بیشتری نسبت به داوطلبان جراحی زیبایی برخوردار بودند. در اختلال شخصیت مرزی، پارانوئید، اسکیزوتایپال و اجتنابی بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت.
پاشا و همکاران (۱۳۸۹)، در حقیقی به “مقایسه تصویر ذهنی ار بدن، شاخص حجم بدنی، سلامت عمومی و خودپنداره در میان افراد متقاضی جراحی زیبایی با افراد غیر متقاضی پرداختند که یافته ها نشان داد که تفاوت معنا داری بین این دو گروه در این شاخص ها وجود دارد.
حسینی و همکاران (۱۳۸۹)، در پژوهشی به “مقایسه میزان استرس و تصور از بدن در بین افراد ۳۰_۲۰ ساله دارای سابقه جراحی زیبایی با افراد عادی پرداختند. و نتایج نشان داد که بین میزان استرس و تصور از بدن رابطه معنادار وجود داشت و افراد با سابقه جراحی زیبایی از نظر میزان استرس و تصور از بدن خود با افراد فاقد سابقه جراحی زیبایی تفاوت معناداری ندارند ولی با توجه به رابطه ی منفی بین استرس و تصور از بدن چنین نتیجه گرفتند که استرس بالا می تواند در تصور از بدن افراد تأثیر منفی بگذارد.
قاسمی (۱۳۸۹)، به پژوهشی با عنوان “عوامل موثر بر گرایش افراد به جراحی زیبایی با تأکید بر جنسیت” پرداخت یافته ها نشان داد که بین جراحی زیبایی مردان و زنان، شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد که به نوعی، نشان دهندۀ اقتضائات جامعه مُدرن است. همچنین احساس رضایت شخصی و عاملیت فرد در جراحی زیبایی افراد بررسی شده، نقش موثری داشته است.
نادری و اکبری (۱۳۸۹)، در پژوهشی نشان دادند که بین افراد متقاضی جراحی زیبایی، افرادی که جراحی زیبایی انجام داده اند و افراد عادی از نظر تصویر بدنی، شاخص حجم بدنی، سلامت عمومی و عزت نفس رابطه معناداری وجود دارد.
نوغانی و همکاران (۱۳۸۹)، در تحقیقی به بررسی ” عوامل اجتماعی مؤثر بر انجام جراحی زیبایی زنان” پرداختند که نتایج نشان داد که متغیر های سرمایۀ فرهنگی و فشار های هنجاری و پایگاه اقتصادی _ اجتماعی با احتمال انجام جراحی زیبایی رابطۀ مثبت معنادار دارد و متغیرهای تصور بدنی در در روابط اجتماعی با احتمال جراحی زیبایی رابطۀ منفی دارد.
خانجانی، باباپور و صبا (۱۳۹۰)، در پژوهشی با عنوان “بررسی و مقایسه وضعیت روانی و تصویر بدنی متقاضیان جراحی زیبایی با افراد غیر متقاضی پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که بین افراد متقاضی و غیر متقاضی جراحی زیبایی از لحاظ اختلالات اضطرابی، افسردگی و تصویر بدنی تفوت معناداری وجود دارد.
سهرابی، علیلو، رسولی آزاد (۱۳۹۰)، در مقاله پژوهشی با عنوان “بررسی نیمرخ آسیب شناسی روانی در متقاضیان جراحی پلاستیک” پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که جویندگان جراحی پلاستیک در مقیاس های افسرده، نمایشی، خودشیفته، وسواسی، خودآزار، مرزی و اسکیزوتایپال از میان شاخص های مربوط به الگوهای بالینی شخصیت نمرات بالاتری داشتند. همچنین از میان شاخص های مربوط به نشانگان بالینی نیز در مقیاس های اضطراب، شبه جسمی، وابستگی به الکل، اختلال تفکر و افسردگی اساسی نمرات آنان بالاتر از جمعیت عادی بود. ارزیابی های روان شناختی در تعیین نیمرخ بالینی متقاضیان، شناسایی اختلالات شخصیت و روان پزشکی و ارجاع آنها قبل از اجرای اعمال جراحی به روان درمانی مفید و کمک کننده است.
قلعه بندی و همکاران (۱۳۹۰)، در پژوهش خود تحت عنوان “اُلگوهای شخصیتی متقاضیان جراحی زیبایی بینی” پرداختند و نشان دادند که فراوانی های اُلگوهای شخصیتی وسواسی – خودشیفته در درخواست کنندگان جراحی بینی بیشتر از سایر اُلگوهای شخصیتی است.
مهری و وکیلی قاضی جهانی (۱۳۹۰)، به تحقیقی با عنوان “تحلیل گفتمان جراحی های صورت” پرداختند.که نتایج نشان داد که افراد به چشم و هم چشمی مالی و نیز مصرف متظاهرانۀ نشانه ای از زیبایی روی آورده اند.
محمدپناه و همکاران (۱۳۹۰) به بررسی “رابطه بین باورها در مورد ظاهر و احساس حقارت در بین داوطلبان جراحی زیبایی با افراد غیر داوطلب پرداختند که نتایج بیانگر تفاوت معنادار بین این دو گروه بوده و به علاوه بین باورها در مورد ظاهر و احساس کهتری در افراد متقاضی جراحی زیبایی ارتباط وجود داشت.
اردکان، یعقوبی و یوسفی (۱۳۹۱)، در تحقیقی به بررسی “صفات شخصیت و سبک های دفاعی در افراد داوطلب جراحی زیبایی” پرداختند. نتایج بیانگر این بود که انگیزۀ جستجوی جراحی زیبایی بر اساس ترکیبی از عوامل روان شناختی، هیجانی و شخصیتی است و صفات و ویژگی های شخصیتی افراد داوطلب جراحی زیبایی با روش های دفاعی و مقابله ای که این افراد اتخاذ می کنند، رابطه مستقیم دارد.
بنی اسدی (۱۳۹۱)، به انجام پژوهشی با عنوان “تأثیر جراحی زیبایی بینی بر تصویر تن زنان” پرداخت. نتایج پژوهش نشان داد که جراحی زیبایی بینی موجب افزایش میزان رضایت زنان از تصویر ذهنی که در مورد تنشان دارند می گردد و باعث می شود که فرد از تصویر بینی و تن خود رضایت بیشتری داشته باشد.
توسلی و مدیری (۱۳۹۱)، در پژوهشی با عنوان “بررسی گرایش زنان به جراحی های زیبایی” در سطح شهر تهران پرداختند. نتایج نشان داد که بیشترین انگیزه در تمایل زنان به این جراحی ها کسب زیبایی به منزلۀ عاملی برای ارتقای اعتماد به نفس معرفی شده است و این تمایل، از طرفی متأثر از خصوصیات فردی و از طرف دیگر، تحت تأثیر الزام های خارجی است. به طوری که در افراد مجرد، افراد با تحصیلات بالاتر، افراد دارای تصویر منفی از بدن خویش و افراد با اعتماد به نفس پائین بیشتر است.
زمانی، فضیلت پور (۱۳۹۱)، به بررسی تحقیقی با عنوان “تأثیر جراحی زیبایی بینی بر عزت نفس و تصویر منفی فرد از خود پرداختند که یافته های پژوهش بیانگر این بود که می توان جراحی زیبایی را عامل تغییرات روان شناختی از جمله احساس شایستگی، عزت نفس و بهبود تصویر منفی فرد از خود دانست.
ژیانپور (۱۳۹۱)، در پژوهش خود به بررسی “عوامل جامعه شناختی موثر به جراحی های زیبایی در شهر اصفهان” پرداخت. و چنین نتیجه گیری کرد که سن، جنس، وضعیت تأهل و عزت نفس از عوامل موثر بر انواع جراحی های زیبایی هستند، در حالیکه رابطه ی معناداری بین انواع جراحی و متغیرهایی چون طبقه و پایگاه اجتماعی دیده نمی شود.
صبا و خانجانی (۱۳۹۱)، در تحقیقی به “مقایسه اختلالات شخصیت خوشه C و B در متقاضیان جراحی زیبایی با افراد غیر متقاضی” پرداختند. نتایج نشان داد که از بین اختلالات شخصیتC و B بین دو گروه فوق الذکر در دو اختلال شخصیت مرزی و اجتنابی تفاوت معناداری به دست نیامد. اما در سایر اختلالات شخصیت این دو خوشه تفاوت معناداری دیده شد.
فلاح (۱۳۹۱)، پژوهشی تحت عنوان “تأثیر درمان ذهن آگاهی بر خود پنداره ی بدنی متقاضیان جراحی زیبایی” انجام داده ، و یافته ها نشان داد که با کنترل پیش آزمون، بین خودپنداره بدنی گروه آزمایش و گروه کنترل متقاضیان جراحی زیبایی تفاوت معناداری وجود دارد. (۰۰۱/۰>P). و درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی باعث افزایش خودپنداره ی بدنی متقاضیان مراجعه کننده به مراکز جراحی زیبایی گوه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شد.
محمدی و همکاران (۱۳۹۱)، در پژوهشی با عنوان “مقایسه کمال گرایی در افراد استفاده کننده از جراحی زیبایی بینی با گره شاهد در شهر یاسوج” پرداختند. نتایج نشان داد تعداد زنان استفاده کننده از جراحی زیبایی بیشتر از مردان بوده و تفاوت معناداری در کمال گرایی بین متقاضیان جراحی زیبایی با افراد عادی مشاهده گردید.
اسدی و همکاران (۱۳۹۲) در پژوهش خود تحت عنوان “عزت نفس و نگرش به ظاهر بدنی پیش و پس از عمل جراحی زیبایی بینی” به این نتیجه رسیدند که بین عزت نفس متقاضیان پیش و پس از عمل جراحی تفاوت معنادار نبود.اما بین نمره های نگرش به ظاهر بدنی، پیش و پس از عمل جراحی تفاوت معنادار بود.
اعتمادی فر و امانی (۱۳۹۲)، به مطالعه “جامعه شناختی انگیزۀ زنان از گرایش به جراحی زیبایی” پرداختند که نتیج نشان داد که انگیزه زنان از انجام عمل های زیبایی، به دو دسته کلی انگیزه های شخصی (انگیزه های معطوف به خود) و انگیزه های فراشخصی (انگیزه های معطوف به فراخود) طبقه بندی نمودند.
خزیر، دهداری و محمودی (۱۳۹۲)، به بررسی “نگرش دانشجویان دختر دانشگاه علوم پزشکی نسبت به انجام جراحی زیبایی و رابطه با تصور از بدن” پرداختند. یافته ها نشان داد ۷۰% دانشجویان تمایل به تغییر ظاهر قسمت هایی از بدن خود را داشتند ۶۰% ظاهر فیزیکی خود را با مانکن ومُدل مقایسه می کردند همچنین ۷۲% دانشجویان احساس می کردند بقیه افراد از نظر ظاهری جذاب تر از آنها هستند ۷۷% از دانشجویان با خرید محصولات آرایشی سعی می کردند ظاهر خود را بهتر کنند و یافته ها نشان داد که بین نگرش نسبت به جراحی زیبایی و تصور از بدن رابطه معنی دار (۰٫۰۰۱>P) وجود دارد.
رمضانی و همکاران (۱۳۹۲)، به بررسی “میزان تأثیر جراحی زیبایی بینی بر عزت نفس و تصویر بدنی در دختران” پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد، در دو متغیر عزت نفس و تصویر بدنی قبل و بعد از عمل جراحی زیبایی بینی تفاوت معناداری نشان ندادند. به علاوه بین عزت نفس و تصویر بدنی رابطه ی معناداری وجود ندارد، ولی در یکی از خرده مقیاس ها «رضایت از قسمت های بدن» با عزت نفس همبستگی وجود دارد.
مددی، امام زاده، کدیورو نوابی نژاد (۱۳۹۲)، در تحقیقی به “بررسی و مقایسه مهارتهای اجتماعی، عزت نفس در بین زنان متقاضی جراحی” پرداختند. نمونه تحقیق مشتمل بر ۲۶۱ نفر می باشد. در این تحقیق از سه ابزار، پرسشنامه عزت نفس، پرسشنامه رشد مهارت های اجتماعی استفاده شد. نتایج نشان داد که بین زنان از نظر عزت نفس و مهارت های اجتماعی تفاوت معنی داری مشاهده نشد .
طهماسبی، یغمایی و طهماسبی (۱۳۹۳)، در مقاله پژوهشی تحت عنوان “عوامل مرتبط با تمایل به انجام جراحی زیبایی بر اساس نظریه عملکرد منطقی در دانشجویان شهرکُرد” پرداختند. که یافته های پژوهش نشان داد که جایگاه خانواده به عنوان مهمترین عامل تأثیر گذار به گرایش به عمل جراحی زیبایی و ایحاد احساس امنیت در جوانان مورد توجه است.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:57:00 ب.ظ ]