کیفیت زندگی وابسته به سلامت اصطلاحی است که در پزشکی به کار می رود. شاخص های کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی، معمولا توانایی فرد را برای داشتن عملکرد موثر جسمانی؛ عاطفی، اجتماعی و احساس خوب بودن در برمی گیرد. سلامتی کلی تحت تاثیر عوامل متعدد از قبیل رفاه اجتماعی سلامت رفتاری و روان شناختی فرد است (دانان جایا[۱۸۱]، ۲۰۰۴).
کیفیت زندگی وابسته به سلامت را جزیی از بعد جسمانی کیفیت زندگی می داند که اغلب به جای هم قابل استفاده هستند. وی ابعاد کلیدی کیفیت زندگی وابسته به سلامت را عملکرد جسمانی، احساسات، میزان مراقبت از خود، عملکرد شناختی، درد جسمانی، سلامت روانی و عاطفی بر می شمرد(مستف، ترومپنار، هک، میکیلسن، هدیامونت و وریز[۱۸۲]، ۲۰۰۷ ).
کیفیت زندگی وابسته به سلامت حس خوب بودن فرد تعریف می شود که ابعادی از جمله ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی، معنوی و روحی فرد را شامل می شود (آکین و همکاران[۱۸۳]، ۲۰۰۸؛ شالوک، ۲۰۰۴).
دیدگاه مرتبط دیگر، کیفیت زندگی وابسته به سلامت است که آن را اینگونه می توان تعریف کرد: ادراک فرد از وضعیت سلامتی خود که وابسته یا متاثر از وجود بیماری و اقدامات درمانی باشد. به عنوان یک مفهوم چند بعدی، اجتماعی و عملکرد شناختی می باشد. این مفهوم همچنین شامل جنبه های منفی نشانگان و اختلال روان تنی ناشی از بیماری و درمان آن می شود(دلگادو و سانز [۱۸۴]وهمکاران، ۲۰۱۱ ).
۲-۹-۲ -ویژگیهای کیفیت زندگی
اطلاع از ویژگیهای کیفیت زندگی می تواند ما را در شناسایی مقیاس های آن یاری نماید. این ویژگی ها عبارتند از چند بعدی بودن و پویا بودن. در ادامه هر کدام از این ویژگیها بطور خلاصه تعریف می شوند :
الف ) ویژگی چند بعدی بودن :
کیفیت زندگی بر پایه ابعادی که در ارتباط نزدیکی با یکریگر دارند، بنا شده است. از اینرو می توان کیفیت زندگی را در ابعاد زیادی اندازه گیری کرد.
بطور کلی سه بعد اساسی کیفیت زندگی مربوط به سلامت ابعاد جسمی، روانی واجتماعی می باشند که هر یک از آنها به زیر مجموعه های دیگری تقسیم می گردد(اندرسون[۱۸۵]، میکولیک[۱۸۶]و ساندور[۱۸۷]؛ ۲۰۱۰).
بعد جسمی: به دریافت فرد از توانایی هایش در انجام فعالیت ها و وظایف روزانه که نیاز به صرف انرژی دارد اشاره می کند و می تواند در بر دارند، مقیاس هایی مثل تحریک، توان و انرژی ، درد و ناراحتی، خواب و استراحت و ظرفیت توان کاری باشد.
بعد روانی: جنبه های روحی و احساس سلامت را مانند افسردگی، ترس، عصبانیت، خوشحالی و آرامش در برمی گیرد. بعضی از زیر رده های این بعد عبارتند از: تصویر از خود، احساس مثبت، احساس منفی، اعتقادات مذهبی، فکر کردن و یادگیری، حافظه و تمرکز
بعد اجتماعی: به توانایی فرد در برقرار کردن ارتباط با اعضای خانواده، همسایگان وسایر گروه های اجتماعی، وضعیت شغلی و شرایط اقتصادی کلی مربوط می شود.
ب) ویژگی ذهنی بودن :
با توجه به تعارف، کیفیت زندگی به انتظارات، احساسات، اعتقادت و پندارهای فرد بستگی دارد. از این رو ارزیابی شخص از سلامت یا خوب بودنش عامل کلیدی در مطالعات کیفیت زندگی می باشد. اگر چه ارزیابی عینی در این مطالعات از جایگاه مهمی برخوردار است، اما قضاوت خود فرد درباره اثر بیماری و درمان و شرایط سلامتی اش بر کیفیت زندگی از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد. بطور کلی می توان گفت عامل اصلی تعیین کننده کیفیت زندگی عبارت است از تفاوت درک شده بین آنچه هست و آنچه که از دیدگاه فرد باید باشد(اندرسون و همکاران، ۲۰۱۰ )
ج) ویژگی پویا بودن :
با توجه به این تعریف که کیفیت زندگی دارای ساختاری وابسته به زمان است که متاثر از تجربه شخص و درک او از زندگی می باشد و با تغییر زمان تغییر می کند"در می یابیم که پویائی کیفیت زندگی از این روست که با تغییر زمان تغییرمی کند و به تغییرات فرد و محیط او بستگی دارد و این مشخصه در یک مطالعه طولی به خوبی قابل مشاهده است(اندرسون و همکاران، ۲۰۱۰).
۲-۹-۳- طبقه بندی کیفیت زندگی
در طبقه بندی کلاسیک کیفیت زندگی به ” عینی ” و” ذهنی ” دسته بندی می شود و عینی بودن کیفیت زندگی به درجه استانداردهای روشن یک زندگی خوب اشاره دارد که توسط افراد بیطرف ارزیابی می شود برای مثال نتایج آزمایشات پژشکی و ذهنی بودن به خود ارزیابی های مبتنی بر معیارهای ضمنی و تلویحی مثل احساس ذهنی فرد از سلامتی باز می گردد. این دو مفهوم به هم مرتبط نیستند؛ بطور مثال فردی ممکن است از نظر پژشک معالجش در شرایط سلامتی خوبی باشد اما با این حال احساس بدی داشته باشد(ون هاون، ۲۰۰۶ ).
بر این اساس زاف[۱۸۸](۱۹۸۴ )(به نقل از فریش ترجمه خمسه، ۱۳۸۹ )یک طبقه بندی چهار گانه از این مفاهیم پیشنهاد می کند :
_ وقتی شرایط عینی بر طبق اندازه گیری ها، خوب و ادراک ذهنی فرد از زندگی نیز مثبت باشد او واژه ” خوشبختی ” را به کار می برد.
_ وقتی ارزیابی شرایط عینی و ادراک ذهنی فرد منفی باشد وی از واژه ” محرومیت ” صحبت می کند.
_ وقتی کیفیت عینی زندگی خوب باشد اما ادراک ذهنی فرد منفی باشد، واژه نا هنجاری یا ناموزونی به کار می رود.
_ ترکیب شرایط بد با ادراک مثبت بر چسب ” سازگاری ” دریافت می کند.
۲-۹-۴- مدل های کیفیت زندگی
مدل فلس و پری[۱۸۹]
فلس و پری در سال ۱۹۹۵ بعد از بررسی ۱۵ مدل مفهومی از کیفیت زندگی، مدلی طراحی کردند که در این مدل کیفیت زندگی به عنوان نوعی به زیستی کلی تعریف می شود که توصیف های عینی و ارزیابی های ذهنی از به زیستی فیزیکی، مادی، اجتماعی و هیجانی همراه با میزانی از رشد و اقدامات هدف گرایانه فرد در جهت ارزش های شخص ترکیب شده است.
این مدل دارای پنج طبقه اصلی است. اولین طبقه، به زیستی جسمی[۱۹۰]است که شامل سلامت[۱۹۱]، تناسب[۱۹۲]، تحریک[۱۹۳]وامنیت شخص[۱۹۴]است.
دومین طبقه به زیستی مادی[۱۹۵]است که شامل درآمد، کیفیت محل سکونت، همسایگی، حمل و نقل، ثروت، وضعیت تغذیه، حریم شخصی[۱۹۶]، امنیت و سکونت دائمی یا اجاره نشینی می باشد.
سومین طبقه به زیستی اجتماعی[۱۹۷]است که در برگیرنده ی ارتباطات بین فردی(ارتباط با اعضای خانواده، اقوام، دوستان و زندگی اجتماعی است.
چهارمین طبقه به زیستی هیجانی است که در برگیرنده عاطفه یا خلق و خوی مثبت، شأن جایگاه، رضایتمندی، تکامل، اعتقادات مذهبی و عزت نفس می باشد.
پنجمین طبقه رشد و فعالیت است که به مهارت های مربوط به ارتقاء شایستگی و استقلال، جبری اختیار، اشتغال، کارهای خانه، اوقات فراغت، تحصیلات، تولید یا مشارکت می پردازد(فلس و پری، ۱۹۹۵ به نقل از قاسم زاده، ۱۳۸۸).
مدل لی و همکاران :
لی[۱۹۸]، یانگ[۱۹۹]، وی[۲۰۰]، زایو[۲۰۱]، لیانگ[۲۰۲]، اکسیو[۲۰۳]، وانگ[۲۰۴]، و چندر ال ۱۹۹۸ مدلی ارائه دادند که در آن به عوامل شخصیتی و فرهنگی توجه بیشتری شده بود. آنها معتقدند که ساختار مفهومی کیفیت زندگی حداقل شامل چهار بعد گسترده زندگی و دو محور عینی و ذهنی می باشد. رضایت ذهنی فرد از زندگی توسط شرایط زندگی عینی، نظام سلسله مراتبی نیاز های زندگی و استانداردهای مقایسه شده با زندگی حاضر فرد تعیین می شود. این ارزیابی ها نیز بر اساس شخصیت، تجربه های زندگی و منابع شخصی در بافت فرهنگی، اجتماعی و محیطی می باشد(لی و همکاران، ۲۰۰۴ ).
مدل اندرسون و بور کهارت[۲۰۵]:
اندرسون و بورکهات(۱۹۹۹)، معتقدند که اجزای اصلی کیفیت زندگی بین همه افراد مشترک است، وی تأکیدی که افراد بر اجزای مختلف دارند متفاوت می باشد. در تحقیقاتی که آنها انجام دادند، سیزده خصوصیت توسط پاسخ دهندگان مطرح شده که به ترتیب اهمیت عبارتند از: عشق و عاطفه، احترام به خود، رضایت از خود، آرامش فکر، رضایت جنسی، انگیزش، پذیرش اجتماعی، موفقیت و رضایت شغلی، تحول شخصیت، همکاری و مداخله در کارها، رفاه اقتصادی بهداشت مناسب، برتری، استقلال و امنیت حریم شخصی. آنها در جمع بندی نتایج خود، کیفیت زندگی را در پنج بعد(سلامت جسمانی و مادی، ارتباط با دیگران، فعالیت های اجتماعی، تکامل و ترقی شخصیتی، تفریح) و عناصر تشکیل دهنده ی آن در پانزده گروه تقسیم بندی کردند در ارتباط تقابل با یکدیگر قرار دارند.
مدل هاگرتی و همکاران[۲۰۶]:
هاگرتی و همکاران(۲۰۰۱)، مدل کیفیت زندگی را بر اساس رویکرد تئوری سیستم ها ارائه دادند. در این مدل کیفیت زندگی در سطح کلان و به صورت سیستمی بررسی شده و تاثیر عوامل موجود در سیاست عمومی بر کیفیت زندگی مشخص شده است.
مدل WHO :
در سال ۱۹۹۱ بخش بهداشت و روان سازمان بهداشت جهانی، اقدام به معرفی اجزای کیفیت زندگی نمود. هدف از این طرح توسعه بررسی های بین الملی کیفیت زندگی و مقایسه ابزار سنجش بر اساس فرهنگهای مختلف بود(سازمان بهداشت جهانی، ۲۰۰۵ ).
مدل ونگوت و همکاران[۲۰۷]:
(ونتوت و همکاران، ۲۰۰۰)، کیفیت زندگی را هدف مندتر ازمدلهای قبلی می دانند. این مدل دیدی هستی گرایانه دارد و فقط داشتن شرایط مناسب و رضایت فرد از شرایط را ملاک نمی داند، بلکه معتقد است کیفیت زندگی فرد باید در جهت شکوفایی و رشد وی باشد. این مدل حاوی ۸ مدل پیشین در طیف ذهنی، اصالت وجود و طیف عینی می باشد. این نظریه جامع و یکپارچه در مورد کیفیت زندگی، حاوی انواع نظریات طیف ذهنی تا عینی می باشد که هر کدام دربرگیرنده جنبه هایی از زندگی هستند.
۲-۹-۵- عوامل موثر بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان
از جمله اختلالاتی که به شدت روی سلامت و در نتیجه کیفیت زندگی افراد تاثیر می گذارند بیماری های مزمن نظیر سرطان می باشد. . تشخیص سرطان تجربه ای ناخوشایند و غیر باوری برای هر فرد است، سرطان موجب اختلال در شغل، وضعیت اقتصادی، اجتماعی، زندگی و خانوادگی می شود و بخصوص بر جنبه های مختلف کیفیت زندگی بیمار شامل وضعیت روحی _ روانی، اجتماعی، اقتصادی، جسم و عملکرد جنسی تاثیر دارد. برخی مطالعات بر روی بیماران مبتلا به سرطان، نشان دادن که میزان علائم و فشارهای روحی بر کیفیت زندگی تاثیر می گذارند(ونگسترون، ۲۰۰۰). همه عوامل بیماری سرطان از جمله ویژگیهای سرطان شامل خستگی، مشکلات روحی و روانی، انکار بیماری، اختلال در تصویر سازی ذهنی به دلیل تغییر در عملکرد اعضای بدن، طول مدت بیماری، نوع سرطان، مرحله سرطان، زمان تشخیص اولیه، پذیرش بیماری توسط بیمار، درد ناشی از سرطان، نوع درمان، استرس های روانی و رفتار مراقبت دهندگان بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان موثر هستند(همان منبع) گرانت و فرل در سال ۱۹۹۴ کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان را در چهار بعد یا حوزه تعریف می کنند۱) خوب بودن جسمانی ۲) خوب بودن روحی و روانی ۳) خوب بودن اجتماعی ۴) خوب بودن معنوی.
همانطور که در دیاگرام ۲-۱ نشان داده شده است هر یک از این ابعاد دارای موضوعات عمومی و تخصصی برای انواع مختلف بیماران مبتلا به سرطان می باشد (قنبر زاده، ۱۳۸۷).
(دیاگرام ۲-۱) ابعاد مهم کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان
خوب بودن جسمانی
توانای عملکردی
قدرت / خستگی
خواب / استراحت
سلامتی جسمی
باروری
خوب بودن روحی و روانی
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:40:00 ق.ظ ]