اما نمی گویم دیگر نخواهد رست در این باغ
خونبرگ آتشبوته­ای
چون قامت یاد شهیدانش
یا گل نخواهد داد
پیوند دست ناامیدانش……
(همان:۱۹۹-۱۹۸ )
در نمونه­ ­زیر نیز شاعر با نگاه­ انسانی ­به ­طبیعت پرداخته و در بافتی نمادین، تصویری از­ گم گشتگی انسان امروزی را ارائه می دهد :
چوک، چوک گم کرده راهش را در شب تاریک
شب پره ی ساحل نزدیک
دم به دم می کوبدم بر پشت شیشه
شب پره ی ساحل نزدیک
در تلاش تو چه مقصودی است
ازاتاق من چه می خواهی
(نیما،۵۸۳:۱۳۶۹)
سهراب سپهری نیز نسبت به هستی، زندگی و طبیعت، نگاهی نوازشگر و دوستدارانه دارد و انگاره ی یگانگی با کل، با حقیقت و ابدیّت­ را با نمود طبیعت بیان می­ کند. عارفانه های او از پیوستگی و یگانگی وی ­با جزء جزء طبیعت و هستی حکایت دارد و جزءجزء طبیعت و هستی­ نمود یگانگی­ سپهری با بیکرانگی­کل است (بهفر،۱۹۳:۱۳۸۱) او نگاه مسیحانه­اش ­­را به­ طبیعت­ می­دوزد و برنده­ترین خار را با ­انگشتانش ­می­نوازد ­تا­ نهال­ از طوفان نهراسد و تهاجم بر باد رود و گزیدن، نوازش­ شود.
درخت، نقش ­در ابدیت ­ریخت/ انگشتانم­ برنده ترین خار را می نوازد/ لبانم به پرتو شوکران لبخند می زند (سپهری،۱۶۶:۱۳۷۰). در شعر«شب هماهنگی» ­نیز وجود رازآمیز معشوق، نه تنها برای هستی معنادار شاعر،­ ضروری­ است­ و شاعر بی­یگانگی با او ناتمام می ماند که طبیعت نیز بدون پیوستگی با او نارسا و ناتمام است . بی اشک چشمان تو ناتمام است و نمناکی جنگل
نارساست . (همان:۱۸۳)
فصل سوم
زندگی ، آثار و اندیشه ی
قیصر امین پور

۳ – ۱ – زندگی و آثار شاعر
قیصر امین پور، شاعر معاصر ایرانی، در دوم اردیبهشت ماه( ۱۳۳۸) در«گتوند» روستایی از توابع دزفول، متولد شد تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و دوره ی راهنمایی و دبیرستان را در دزفول سپری کرد در همین دوران وی با اندیشه های شهید مطهری، دکتر شریعتی و فخر الدین حجازی از طریق کتابها ونوارهای کنفرانس ایشان آشنا شد. امین پور در سال (۱۳۵۷) دیپلم رشته ی تجربی را اخذ نمود و پس از پذیرفته شدن در رشته ی دامپزشکی­ دانشگاه تهران به تهران هجرت نمود و در همین ایام با جلسات کانون نهضت فرهنگ اسلامی آشنا شد. در سال( ۱۳۵۸) از ادامه تحصیل در رشته دام­پزشکی انصراف داد و مجددا در رشته علوم اجتماعی و جامعه شناسی شرکت و پس از پذیرفته شدن در این رشته نام نویسی کرد. آن را هم ناتمام گذاشت و در خارج از محیط دانشگاهی، به فعالیّت های فرهنگی دلخواه خود مشغول شد. وی در سال (۱۳۵۹) با جمعی از همفکرانش در شکل بندی حوزه ی اندیشه و هنر اسلامی سهیم گشت و در شکل گیری و استمرار فعالیت های واحد شعر حوزه ی هنری، تاسال (۶۶ )تأثیرگذار بود وی در سال( ۱۳۶۰ )دبیر صفحه­ی شعر هفته­نامه­ی ­سروش شد و تا سال (۱۳۷۱) در این سمت باقی ماند در سال (۱۳۶۳) دو مجموعه­ شعر خود را منتشر کرد اولّین مجموعه ی او« در کوچه ی آفتاب » شامل رباعی و دو بیتی بود و دومین اثر­ش« تنفس صبح»­بودکه مشتمل بر غزل و حدود بیست قطعه شعر آزاد و سپید است . قیصرامین پور در همین سال به دانشگاه باز­گشت و تحت تأثیر یاران و دوستان هم مرام و به دلیل علاقه ای که به شعر و ادبیات در خود احساس می کرد، رشته تحصیلی­اش را از علوم اجتماعی به ادبیّات تغییر داد و این رشته را تا مقطع دکتری در دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران گذراند و در سال (۱۳۷۶) از پایان نامه­ ­دکتری خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان “سنت ونوآوری در شعر معاصر”دفاع کردکه این پایان نامه در سال(۱۳۸۳) از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد. قیصر در این سال­ها بود که حلقه­ی هنری­ حوزه ی ادبی را با حضور افرادی چون: مرحوم سید حسن حسینی، مرحوم سلمان هراتی، محسن مخملباف، حسام الدین سراج، محمد علی محمدی، یوسفعلی میر­شکاک، حسین خسروجردی و… شکل داد. گروهی که بنیان­گذاران جوان حوزه­ هنری نام گرفتند و بعدها چهره­هایی مانند سهیل محمودی، ساعد باقری، عبدالملکیان، کاکایی، فاطمه راکعی، علیرضا غزوه و بسیاری از افراد نام آشنای دیگری به آن ها پیوستند . در سال (۱۳۶۵) منظومه­ای به نام « ظهر روز دهم» را برای نوجوانان و« طوفان در پرانتز » مجموعه ی نثر ادبی برای بزرگسالان را منتشر کرد. سال (۱۳۶۶) برای امین پور ایّامی پر­تنش بود. مقطعی که او را از دنیای قبلی جدا کرد و به دنیای دیگری ، دنیای بازبینی و بازشکافی تفکّرات گذشته و انتخاب مسیری نو رساند.در این سال با حوزه­ هنری سازمان تبلیغات اسلامی قطع رابطه کرد و دوره­ کارشناسی را به پایان رساند و تحصیل در دوره ی کارشناسی ارشد زبان وادبیات فارسی را در دانشگاه تهران ­آغاز کرد. وی در سال (۱۳۶۷) سردبیر ماهنامه­ی « سروش نوجوان »شد و به پیشنهاد محمد رضا لاهوتی دبیری بخش ادبیات« فصل نامه ی هنر» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عهده گرفت و درسال ( ۶۸ )با جمعی از همفکرانش دفترشعر جوان را راه اندازی کرد و به عنوان عضو هیات موسّس در تشکیل دفتر همکاری نمود و در همین سال ضمنا به تدریس در دانشگاه الزهرا پرداخت. قیصر در این سال، مجموعه شعر “مثل چشمه مثل رود”را برای نوجوانان منتشرکرد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
وی در سال( ۱۳۶۹) همزمان با تحصیل در مقطع دکتری، به تدریس در دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران پرداخت . سال­های پایانی دهه­ شصت برای امین پور سال های دیگر دیدن و دیگر شدن و رشد و بالندگی بود. از آغاز دهه­ هفتاد انتشار آثار امین پور پر­شتاب­تر شد :
۱۳۷۰ بی بال پریدن (نثر ادبی برای نوجوانان ) و گفتگوهای بی گفت وگو(نثر ادبی برای نوجوانان)
۱۳۷۲ آینه های ناگهان (مجموعه ی شعر)
۱۳۷۵به قول پرستو (مجموعه شعر برای نوجوانان )
۱۳۸۰گل ها همه آفتاب گردانند (مجموعه شعر )
۱۳۸۳ سنت و نو آوری در شعر معاصر(اثر تحقیقی)
۱۳۸۵شعر وکودکی (اثر تحقیقی)
۱۳۸۶ دستور زبان عشق(مجموعه شعر)
آثار قیصرامین پور در­محافل و جشنواره های ادبی همواره مطرح بوده و­هستند چنان­که او در­سال ۱۳۶۸ توانست تندیس مرغ­آمین را از جایزه­ی ­ویژه­ی­ نیما­یوشیج دریافت­کند و ­دو­کتابش با نام­های ­« ظهر روز دهم »و «به قول پرستو» در همان سال های نشر، یعنی در سال (۱۳۶۵و۱۳۷۵ )جایزه­ی­جشنواره ی­کتاب­کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را از آن خودکرد. وی همچنین تندیس ماه طلایی را که به برگزیدگان شعر کودک
ونوجوان بیست ساله ی اخیر،تقدیم شده است، به دست آورد.« قیصر امین پور در­سال­(۱۳۸۲) به عضوپیوسته ی
فرهنگستان زبان وادبیات فارسی انتخاب شد.اوضمن تدریس دردانشگاه تهران درهیات مدیره ی خانه­ی شاعران ایران و دفتر شعر جوان نیز عضویت داشت سال های آخر عمر امین پور به سبب عوارض و بیماری های متعدّددر رنج وعذاب گذشت . دفترعمرکوتاه او سرانجام در۸ آبان ( ۱۳۸۶) با حمله­ی قلبی بسته و پیکر او در زادگاهش «گتوند» به خاک سپرده شد .»( اقتصادی نیا ، ۱۳۸۶ : ۱۳۹-۱۳۸ ) از مرحوم قیصر امین پور سیزده کتاب به یادگار مانده است، نه کتاب از این مجموعه­ی آثار، شعر است که اگر گزینه­ی شعر هایش رامنها کنیم ازهشت مجموعه شعر باقی مانده پنج عنوان آن به بزرگسالان تعلّق داردو سه تای دیگر مخصوص نوجوانان است.ازچهارکتاب غیرشعری اوهم دوکتاب تحقیقی است ودوکتاب دیگرنیز مجموعه ای از نثرهای ادبی که یکی از آ نها برای بزرگسالان و دیگری برای نوجوانان است. به عبارت دیگر از زنده یاد قیصرامین پور چهارکتاب نظم ونثر برای نو جوانان و نه کتاب نظم برای بزرگسالان منتشر شده است.
عکس مرتبط با اقتصاد
۳ – ۲ – اندیشه
یکی از عناصری که در شناخت ذات شعر مورد توجه قرارمی گیرد، اندیشه ی شعری شاعر است و نسبت میان اندیشه و شعر بحث دراز دامنی است. شعر همانند پرنده ای است که دو بال دارد یک بال آن جنبه­ هنری و فنی شعر است که زیبایی و بلاغت و جاذبه­ی هنری شعر، در این بال خلاصه می شود و دوم بال اندیشگی شعر است که بی­تردید آنگاه که شاعری موفق شود عمق اندیشه­اش را افزایش دهد، نگاهش به یک پدیده ساده هم عمیق­تر می شود.(زرقانی ،۳۴:۱۳۸۴)
شاعرباگسترش آفاق فکری دیدگاهی نسبت به هستی و انسان پیدا کند، که همه محصولات فکری او را به تعالی می­رساند شاعر در برخورد اندیشه با عاطفه،­ آن را درون خود ذوب می­ کند و به ­آن هیات هنری می دهد و سپس بر زبان جاری می­سازد پس شناخت اندیشه و افکار شاعر برای راه بردن به عمق آثارش ضروری به نظر می رسد. در این بخش به بررسی اندیشه ی قیصر­امین­پور­که برخاسته از بینش عمیق و ظریف اوست خواهیم پرداخت. حیات فکری و ادبی قیصر امین پور به دو دوره ی کلی تقسیم می شود : الف) دوره ی جنگ و دهه ی شصت. ب) دوره ی پس از جنگ که هر یک از آثار وی محصول بارز اندیشه ها و احساسات شاعر در دوره ی مورد نظر می باشد.
قیصر امین­پور شاعری آرمانگراست و سخت ملتزم به ایدئولوژی و متعهد به ارزش های مذهبی است و اعتقادی راسخ به اصول انقلاب و آرمانهای جمعی دارد. در دوره ای تحت تاثیر سرنوشت جمعی یک جور روایت می کند و هم صدا با نیروهای انقلابی به انقلاب، نبرد و جنگ می اندیشد و زمانی که این سرنوشت جمعی عوض شد او نمی ­تواند با همان تاکیدها، بر حالات قبلی بماند پای در مرحله­ کاملا متفاوتی از حیات شعری­اش می نهد و«حماسه ها »به«دردهای نگفتنی و نهفتنی» بدل می شوند و حس درد آگاهی در شاعر پدیدار می شود و مرزها مبهم می شوند”.(فتوحی،۱۷:۱۳۸۷)
نقشه ها و مرزهای روبرو/ مرزهای درد ، آرزو/ مرزهای مبهم خیال/ مرزهای ممکن و محال
(امین پور،۲۰:۱۳۸۸)
شاعر دچار یاس، شک و غربت می شود و ناخواه پای در عصر شک و احتمال و قاطعیت تردید می نهد. «ما/ در عصر احتمال به سر می بریم/ در عصر شک و شاید/ در عصرپیش بینی وضع هوا/ از هر طرف که باد بیاید/ در عصر قاطعیت تردید/ سبز فایل/ عصری که هیچ اصلی/ جز اصل احتمال یقین نیست/ اما……..»(همان،۵۳-۵۴)
پس از جنگ شاعر با رخدادهایی مواجه می شود که با آرمان­های زمان انقلاب و جنگ تفاوت دارد. او که بیشتر سروده­های مبتنی بر شعار و محور حماسی می­سرود، اینک سروده­هایش رنگی دیگر می­گیرد و ­شاعر بیقراری­ می­ شود.دغدغه­های شاعرازنوع دیگری است و تصویری ازجامعه ی آن روزگاروحسرت هاوآرمان های شاعر را درخود دارد. دکتر­کیاسری معتقدند: « این تغییر، گریز از وضعیت قبلی نیست سیر کمال در اندیشه شاعر است.»(کیاسری،۱۲:۱۳۸۶) در بحث تعهّد هم در مجموعه های اولیه­اش بیشتر تعهّدی بود که نسبت به انقلاب اسلامی و به خصوص نسبت به کسانی که به جبهه ها می رفتند و می جنگیدند خیلی محسوس­تر و پر رنگ تر بود اما پس از جنگ با حفظ اصول و مولّفه های اعتقادیش به سراغ مضامینی می­رود که پیش­تر به آنها نپرداخته بود. مثل عشق و کشف فضاهای تازه در شعر و برخی حقیقت هایی که حاصل برخورد دو قطب عقل و جنون است.(همان:۱۳ ) او روزی شعری برای جنگ با تصاویری هولناک می گوید. کودکی را می بیند که بدون سر در حال دویدن است و پدر سرش را بر ترک بند دوچرخه می بندد.«ساعتی دیگر/ مردی خمیده پشت و شتابان/ سر را به ترک بند دوچرخه/ سوی مزار کودک خود می برد.» (امین پور،۳۸۷:۱۳۸۸)
و روزی دیگر می­گوید مردمی که نام هایشان/ جلد شناسنامه هایشان/ درد می کند.(همان:۲۴۲ ) شاعر روزی جنگی خاص را به عنوان مصداقی از همه جنگ ها می بیند و آن را رهاننده تلقّی می کند و بعدها با تغییر مصداق می گوید: به امید پیروزی بر جنگ نه در جنگ.(امین پور،۱۸:۱۳۸۶)
شاعر غبار آلوده از جنگ از کوچه آفتاب که گاه هوایش را ابر اختلاف و تردید مکدر می کرد، به تامل و جستجوی حقیقت برآمد. حقیقتی که عقل و اندیشه به تنهایی قادر به وصول آن نبود و عشق و شوریدگی دیگری طلب می کرد تا از برخورد عقل و جنون جرقه هایی از حقیقت پدید آید و فضای تاریک و پوشیده را روشن کند. آن جا که تامّل و تردید و عشق و شوریدگی، جای هیجان های عاطفی مهارناپذیر جوانی را گرفته بود برق گاه گاه این جرقّه­ها را از خلال تصویر های ساده وشگفتی آور زبان وزندگی در آیینه های ناگهان می بینیم که در گل­ها همه آفتاب­گردانند و دردستور­زبان­عشق بیشتر­ می­شوند.(پورنامدایان،۱۳۸۷ .۲۶ -۲۷ ) در دو مجموعه ی «گل ها همه آفتاب گردانند» (۱۳۸۰) و دستور زبان عشق(۱۳۸۶) به دنیای شخصی و عوالم درون خویش پناه می برد. خود را به سکوت دعوت می کند و می گوید« انگشت های هیس از هر طرف ما را نشانه گرفته است » (امین پور، ۱۱:۱۳۸۶) هرچه از دوره ی دوم به سوی پایان زندگی شاعر پیش می رویم، نگاهش به سوی اندیشه های کلان هستی شناسانه بیشتر معطوف می شود.(فتوحی،۲۳:۱۳۸۷) در شعر بی رنگی (امین پور ،۷۷:۱۳۸۶) همه گل­ها ،گل­محمدی هستند. درنگ های فلسفی شاعر در قالب پرسش های کم رنگ و خجولانه با احتیاط مطرح می شود:
اگر که چون و چرا با خدا خطاست چرا؟ چرا سئوال و جواب است روز باز پسین (همان:۵۳)
قیصر در ابتدای شاعری اش دلبسته­ی آرمان­ها بود و تابع اندیشه­ های محوری انقلاب و اندیشه­ی سیّال او برخاسته از بینش ظریف و عمیق و قلم و شعرش در خدمت ضرورت های این عقیده بود. بعد ها سیر او به سمت رهایی همه ی بشریّت سوق پیدا کرد و نگاه او در دستور زبان عشق، سخت انسانی می شود.
حاصل سخن آن که کاربرد فرهنگ و مفاهیم اسلامی و نیز توجه به محتوای شعر نشان می دهد که قیصر امین پور شاعری اندیشه ورز است ولی وجه غالب شعرهایش به گونه ای است که در آن عنصر عاطفه و نیز زبان و بیان بر سایر عناصر، برتری یافته است و در نتیجه عنصر اندیشه کم­رنگ­تر شده است. بخش عمده­ای از موضوعات شعر قیصر امین­پور بر اساس باورهای دینی و نگرش های مذهبی شکل گرفته اند و به مفاهیمی ربط پیدا می کنند که در حوزه ی دین و باورهای مذهبی قرار دارند و دین، جان مایه ی تفکّر شاعر است. حضور روشن نگرش دینی را می توانیم در سروده هایی که حماسی است و پیرامون جنگ تحمیلی سروده شده است احساس کنیم.مفاهیم ارزشمندی چون جهاد، شهید، شهادت،بعثت، عاشورا و انتظاردر معرض نگاه شاعر جلوه ی نوینی یافته است. در شعر “بیا بلند بگوییم” می توان اندیشه او را که برخاسته از بینش اوست دید.
خوشا که در دل طوفان شن روان باشیم برای خستگی خویش سایبان باشیم
بیا بلند بگوئیم، ما ­ نمی خواهیم نماز را بگذاریم و فکر نان باشیم
(امین پور،۱۱۷:۱۳۶۳)
یا در شعر زیر که به یکی از باورهای دینی اشاره شده می توان به نگرش او پی برد.
از راه رسیده ایم/ با قامتی به قصد شکستن/ ما را سر شکستن بتهاست/ لات و منات را که شکستیم/ عزی دیگر عزیز نمی ماند/ ما از جنس پینه کفش به پا داریم/ هر چند/ این کفش های کهنه ی ما/ درو می کند/ اما با گفتن خستگی های خود/ از راه رسیده ایم/ آهنگ شکست بتی دیگر/ بر دوشمان تبر/ میراث باستانی ابراهیم (امین پور، ۱۳۶۳ :۲۴ – ۲۳ )
در این سروده که در باره ی جنگ سروده شده، بیشتر رویارویی حق و باطل مطرح است و بیشتر سخن ازدین­است تا خاک به مفهوم ملی آن. از دیگر موضوعاتی که نشانگر بینش و اندیشه ی دینی شاعر است عاشورا و مفاهیم مرتبط با آن است که شاعر عظمت عاشورا و حرکت هدفمند عاشوراییان را از منظر عرفان به تصویر کشیده است و واژگان خاص ادبیات عرفانی، چون حیرت و سرگردانی را ­می توان در آن دید.
سزد گر چشم ما در خون نشیند چو دریا را به روی نیزه بیند
چو از جان پیش پای عشق سرداد سرش برنی نوای عشق سرداد
شگفتا بی سر و سامانی عشق به روی نیزه سر گردانی عشق
ز دست عشق در عالم هیاهوست تمام فتنه ها زیر سر اوست
(امین پور ، ۱۶۲:۱۳۷۷)
موضوع دیگری که شاعر با نگاه خاص خود به آن می نگرد ، انعکاس مهدویّت در شعر است وی می کوشد به مهدویّت و انتظار از منظر جدیدی نگاه کند. انتظاری که جایی برای رخوت و سستی نیست و منتظر کسی است که در وجود او عشق به کمال موج می زند و همین عشق وی را به حرکت، ابداع و آفرینش فرا ­ می­خواند. او همان منتظر واقعی است شاعر انتظار، در این روزگار، با طرح مسائل اجتماعی و انتقادی ، سعی دارد وضعیت موجود را تغییر دهد وضعیت مطلوب و قابل قبول را جانشین آن سازد.
«روزی که دست خواهش کوتاه/ روزی که التماس گناه است/ روزی که روی درها/ با خط ساده­ای بنویسند/ تنها ورود گردن کج ممنوع» (همان:۱۱)
شاعر از نگاه خود جهان موعود مطلوب را به تصویر کشیده است که به نوعی جهت­دهنده افکار و اندیشه هاست و در ضمن توصیف و بر شمردن ویژگی های مدینه­ی­فاضله موعود، معیارهایی از زندگی درست و انسانی را به ما نشان می دهد. او التماس کردن و گردن کج کردن را امری نادرست معرفی کرده است و به این شکل سیمایی از یک انسان منتظر را ارائه می کند، انسانی که اهل تملّق ، خفّت و خواری و زبونی نیست.(محدثی خراسانی ، ۲۹۶:۱۳۸۸) یا در بند دیگر، وقتی به نکوهش جنگ می پردازد، تصویری از آرامش جهان موعود را ارائه می دهد که از منظر شعری، ناب و در نوع خود کم نظیر است.
…خواب در دهان مسلسل ها/ خمیازه می کشد/ و کفش های کهنه سربازی/ در کنج موزه های قدیمی/ با تار عنکبوت گره می خورند/ روزی که…(امین پور ، ۱۲:۱۳۸۸)
امین­پور پس ازجنگ و پس ازفرونشستن آن شعله ی حیرت انگیزی که امکان حضوردرگرمای عشق وعرفان را فراهم­کرده ­بود خود را در فضای دیگری یافت که کاملا با آنچه که در گذشته درتصور او می­گنجید، تفاوت داشت درمجموعه­ی ­آیینه­های­ ناگهان­، ما با شاعری مواجه می شویم که«هم آرزوی دوردست تحرّک در دیدگان کاغذیش آب می­ شود و هم امید معصومانه همچون آتش شمعی رو به سکوت در دل او به آرامی شعله می کشد.»(یوسف نیا ،۱۳۸۷ : ۱۳-۱۱)
شاعرکه پیش ترسروده­های پایداری ودفاع مقدس، مبتنی برشعا ر و برمحور حماسی اجتماعی، می سرود اینک سروده هایش تب وتاب دیگری دارد و شاعر شعر بی قرار می شود . دراین دوره­دغدغه های­ شاعر از نوع دیگری است تصویری از­جامعه­ آن­روزگار،حسرت ها و­آرمان های شاعر را درخود دارد. بیان دردها و رنج ها، تأکید بر عدالت اجتماعی وآزادی فردی و­جامعه­­آرمانی و ایده آل. در قطعه ی ناگزیر از مجموعه ی آیینه های ناگهان(ص۹ ) و قطعه ی آواز عاشقانه(ص ۷۹) و قطعه ی نامه ای برای تو (ص ۹۷) به اندیشه ی اجتماعی شاعر می­توان­پی بر­د. قیصرشاعری درد­ آشناست و انسان بودن و انسان زیستن را مهم ترین اصل شاعری­ می­داند و معتقد است که سرودن یک فعل مجهول است. نه از آن روی که فاعل آن معلوم نیست بلکه از آن روی که فاعل حقیقی آن معلوم نیست. به همین دلیل، قدما، آن را به سحر و معجزه مانند کرده اند. معلولی که علت آن معلوم نیست و اگر چه سرودن خودش علت است و علّت هم همان درد است.­ (همان: ۱۳-۱۱) درسال ( ۷۳) که همه­ی شور و هیجان های آتشین فروکش کرده شاعر دچار تردیدی دردناک می­ شود و باورهای او رنگ دیگری به خود ­می گیرد. رنگی که هم رنگ باهزارخواهش است و آیا و پرسش و امّا، همین دگرگونی است که شاعر ­را وا می­دارد تا«هرگز»و«هیچ»رامخاطب قراردهد و درجستجوی همان دم آخری باشد که در این میانه سنگ تمام بگذارد و نقطه ی پایان برهمه چیز باشد و درسال (۷۵ )با غزلی مواجه می شویم که ناتوانی و عجز شاعر را در رسیدن به آنچه که پیش تردست یافتنی می پنداشت به تصویر می کشد.
توقافله ی خیال وتسخیر تو محال بخت منی­که خواب وتعبیر تو محال
عنقای بی نشانی سیمرغ کوه قاف تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:16:00 ب.ظ ]