هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، صص ۱۷۹-۲۵۹) نیز همین فرایندها را با جزئیات بیشتری عرضه میکنند. و همین مشارکها را منظور میکنند.
تامسون (۲۰۰۴، صص ۸۸-۸۹) درمورد گذرایی به این نکته اشاره دارد که این اصطلاح پیشتر برای اشاره به اینکه آیا یک فعل دارای مفعول مستقیم است یا خیر به کار میرفتهاست اما در این رویکرد به معنایی وسیعتر و برای توصیف کل بند به کار میرود. او گذرایی را حاصل از مجموع فرایند و مشارکها میداند.
مفهوم دیگری که با فرانقش تجربی مرتبط است،«کُنایی»[۱۱۵] بودن است. تامسون (۲۰۰۴، صص ۱۳۵-۱۳۸) در توضیح کنایی می گوید رویکرد گذرایی به فرایندهای مادی تفاوتی عمیق بین انجامدهنده (کنشگر) و انجامشده برای آن (هدف) میگذارد. اما میتوان از منظری دیگر نیز به این دست فرایندها پرداخت. در این منظر جدید تمرکز بر این است که آیا فرایند خود اتفاق افتاده یا چیزی موجب اتفاق افتادن آن شده است. در رویکرد نقشگرا این منظر را کنایی مینامند. او سپس دو جمله زیر را مثال میزند:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
We increased our profits over one year.
Our profits increased over one year.
او سپس تقطیعهای زیر را از این دو جمله ارائه میدهد:
[Actor] We [Process: material] increased [Goal] our profits [Circumstance] over one year.
[Actor] Our profits [Process: material] increased [Circumstance] over one year.
او توضیح میدهدکه در هر دو جمله فعل “increased” فرایند مادی را نشان میدهد. در این دو جمله، برخلاف جملات مجهول که در آنها هدف با تغییر وجهیت تبدیل به فاعل/نهاد میشود، هدف با تغییر گذرایی تبدیل به کنشگر شده است.
او در ادامه جملاتی از قبیل (a) که فرایند مادی دارای کنشگر و هدف است را کنایی و جملاتی از نوع (b) که فرایند مادی فاقد هدف است، غیرکنایی[۱۱۶] مینامد.
هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۲۸۴) نیز همینگونه بحث کنایی را پیش برده و خاطر نشان میکنند که بهتر است از اصطلاح «واسطه»[۱۱۷] به معنای “واسطهای که از طریق آن فرایند به وقوع میپیوندد” برای اشاره به مشارکی که نقش آن ایجاد فرایند است استفاده شود. همچنین (همان، ص ۲۸۵) اصطلاح «عامل»[۱۱۸] برای اشاره به مشارکی که به عنوان علت خارجی نشان داده میشود، به کار می رود. بدین سان میتوان از دو جمله مثال تامسون، با تحلیل جدید و با ذکر مشارکهای واسطه و عامل نمودارهای زیر را ارائه داد: (در متن اصلی Fig 5.37)
over one year our profits increased We
Circ: Extent Medium Process Agent
over on year increased Our profits
Circ: Extent Process Medium
هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، صص ۲۶۰-۲۶۱) معتقدند افزوده های پیرامونی را به سه طریق میتوان تعریف نمود:
با در نظر گرفتن معنا، و استفاده از عبارت “عناصر پیرامونی همراه با” یا “حاضر در فرایند”. مانند نمونه هایی که جای رخداد در مکان یا زمان، حالت آن یا علت آن رخداد را نشان میدهند.
در ارتباط با وجهیت میتوان گفت مشارکها در وجه در جایگاه فاعل/نهاد و متمم مینشینند اما عناصر پیرامونی همارز افزودهها هستند.
با نگاه از زیر، معمولاً پیرامونیها نه به صورت گروه های اسمی بلکه به صورت گروه های قیدی یا حرف اضافهای نمایش داده میشوند.
ایشان (همان، صص ۲۶۲-۲۶۳) طی جدولی انواع افزوده های پیرامونی را به تفصیل شرح داده و در صفحات بعدی هر یک را به دقت بررسی می کنند. عمدهترین و مهمترین افزوده های پیرامونی به قرار زیر هستند:
گستره[۱۱۹]، مکان[۱۲۰]، حالت[۱۲۱]، علت[۱۲۲]، احتمال[۱۲۳]، همراهی[۱۲۴]، نقش[۱۲۵]، موضوع[۱۲۶]، زاویه[۱۲۷]
۳-۲-۱-۳- فرانقش متنی
هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۶۴) تأکید میکنند که در رویکرد نقشگرا ما با «سه خط معنی» سرو کار داریم. آندو سپس اضافه میکنند که یکی از این سه خط معنایی خصوصیت بند به مثابه یک پیام را به بند میدهد. ساختاری که این خط معنا را حمل میکند «ساختار آغازگر/پایانبخش»[۱۲۸] نام دارد.
هلیدی و متیسون (همانجا) معتقدند یک جزء بند با قرار گرفتن در آغاز جایگاه مبتدا-خبری خاصی کسب میکند. آنها تأکید دارند که هیچ نشانه دیگری لازم نیست. سپس به تبعیت از مکتب پراگ این جزء جمله را آغازگر مینامند. تعریف آغازگر برای ایشان عبارت است از: «نقطه عزیمت پیام»[۱۲۹]. باقی جمله نیز به تبعیت از مکتب پراگ، خبر نامیده میشود.
باید توجه نمود که این خط معنایی چنانچه از نام آن پیداست، تنها در ساحت زبان قرار دارد. یعنی نه مانند فرانقش تجربی با محتوای گزارهای و اشیا و پدیده ها سرو کار دارد و نه مانند فرانقش بینافردی با حوزه ارتباط گوینده و مخاطب مرتبط است. این فرانقش تنها به جایگاه و ارتباط یک بند، به مثابه واحد پیام، با دیگر بندها مربوط است. به تعبیری این فرانقش ابزارها و وسایلی فراهم میآورد که به وسیله آنها میتوان اجزاء سازنده پیام را به طرقی مختلف سازمانبندی نموده و معناهایی متفاوت را به دست آورد.
هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۸۷) معتقدند جریان گفتمان [۱۳۰] و بخش متنی در داخل گفتمان به عنوان منبعی برای آفرینش گفتمان هستند. این منابع متنی دو گونه هستند: (۱)ساختاری (۲) انسجامی.
ایشان توضیح میدهند که دستور زبان واحدهای ساختاری[۱۳۱] را تا مرتبه بند مرکب تاویل میکند اما در همین جا میایستد. لیکن برخلاف دستور، معنیشناسی در این مرتبه توقف نمیکند؛ واحد معنایی اولیه همانا متن است که ممکن است به درازی یک رمان، حماسه یا رساله باشد. بنابراین، دستور زبان منابع غیرساختاری[۱۳۲] دیگری برای مدیریت جریان گفتمان، یعنی برای خلق ارتباطات معنایی در طول جملات یا ارتباطات معناییای که هم در داخل و هم در طول جملات عمل میکنند، فراهم میآورد.
هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۸۸) معتقدند راه های ساختاری برای مدیریت جریان گفتمان دو نظام وجود دارد: «نظام مبتدا-خبر» و «نظام ساخت اطلاع». آندو تأکید میکنند که ساخت اطلاع نه نظامی مربوط به بند، بلکه نظامی است مربوط به واحد دستوری دیگری یعنی «واحد اطلاعی»[۱۳۳]. واحد اطلاعی واحدی است که به موازات بند و دیگر واحدهای متعلق به همان میزان مرتبه بند وجود دارد. یعنی نمودار زیر را میتوان در مورد میزان مرتبه آن رسم نمود:
واحد اطلاعی
بند
گروه
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:11:00 ق.ظ ]