۲-اطلاعات حسی:
ارسطو یکی از شاگردان افلاطون بود که ابتدا نظرات او را دقیقا پذیرفت اما بعدها به مخالفت با آنها برخاست. بر عکس نظر افلاطون، ارسطو بر این عقیده است که منبع افکار و اندیشه های جدید اطلاعات حسی است که از طریق حواس پنجگانه به واسطه تعامل با محیط تجربه و کسب میشوند. به پیروی از ارسطو فیلسوفانی چون هابز و برکلی معتقدند که منشأ ایدههای جدید اطلاعات حسی و تجربه میباشد(هرگنهان و السون ۱۹۹۳).
۳- تعارض:
زیگموند فروید از دو نوع فرایند اولیه فکر یا ناخود آگاه و فرایند ثانویه فکر یا خودآگاه نام میبرد. او معتقد است که خلاقیت از تعارض درون شخصی خصوصاً فرآیندهای ناخودآگاه برانگیخته میشود(ویزبرگ۱۹۹۲). فرد خلاق از تفکر نوع اولیه جهت تولید ایدههای تازه استفاده کرده و فرایند ثانویه را جهت تحقق ایدههای حاصل از تفکر اولیه بکار میگیرد. درنتیجه خلاقیت باعث کاهش اضطراب ناشی از تعارض میشود. پس با این وجود از دیدگاه روانکاوان میتوان نتیجه گیری کرد:
الف: منبع خلاقیت ناشی از تعارض درون فرد خصوصاً ضمیر ناخودآگاه است.
ب: ناخودآگاه باعث تولید ایدهها و راه حل های بدیع و تازه شده و خودآگاه باعث عملیاتی شدن این ایدهها میشود.
ج: تولید ایدههای تازه و جامه عمل پوشاندن به آنها باعث کاهش اضطراب ناشی از تعارض میشود(مال امیری، خلاقیت ،۱۳۸۶).
۴- افرادسالم و محیط سالم:
روانشناسان انسان گرا نظیر مازلو، فروم و راجرز عقیده دارند که زمانی خلاقیت بروز میکند که هیچ تعارضی در درون شخص وجود نداشته و محیط مناسب فراهم باشد.(اکاف و ورگارا۱۹۸۱).
۵-ژنتیک:
از دیدگاه بعضی از جمله گیلفورد، خلاقیت استعداد طبیعی است که در محیط مساعد بروز می کند. اما میزان این استعداد بستگی به ویژگیهای ژنتیکی دارد.
۶-معصومیت و اشتباه:
دبونو مهمترین منابع خلاقیت را معصومیت و اشتباه میداند. منبع معصومیت برای دستیابی به خلاقیت استفاده از افرادی است که آشنایی و تجربه لازم را با سازمان ندارند. تازگی ایدههای این افراد به حدی است که شاید نتوان آنها را از افراد شاغل در سازمان با هر مقدار تجربه به دست آورد. طبیعی است که هنگام ورود به حوزهای جدید، باید تمام چیزهای مربوط به آن حوزه را خواند. اگر این کار را انجام ندهید نمیتوانید از تجارب ایجاد شده توسط دیگران استفاده کنید و وقتتان را با دوباره کاری تلف خواهید کرد. وقتی تمام خواندنیها را مطالعه کردید دیگر مبتدی نخواهید بود ودر دوره مطالعه مفاهیم و ادراکات موجود را به دست خواهید آورد و ممکن است سعی کنید با این مفاهیم و ادراکات مخالفت کنید و حتی به جهت مخالف هم بروید. بنابراین اگر صلاحیت میخواهید همه چیز را بدانید و بخوانید، ولی اگر تازگی میخواهید چیزی نخوانید و راه خروج از این دو راهی خواندن رشته جدید تا حد شناخت آن است پس از خواندن دست کشیده و افکار خود را دنبال کنید و وقتی بعضی از ایدههای شخصی خود را گسترش دادید مطالب بیشتری بخوانید و مجدداً از خواندن دست کشیده و ایدههای خود را مورد بررسی قرار دهید و آنها را گسترش دهید. زمانی که فردی برای اولین بار به سازمان وارد میشود آنجا پنجره کوچکی از تازگی وجود دارد که شش الی هجده ماه معتبر و باز است در کمتر از شش ماه شخص هنوز اطلاعات کافی برای لمس کار ندارد و پس از هجده ماه این شخص آنقدر آلوده فرهنگ سازمان و واحد مربوطه و چگونگی برخورد با کار میشود که امکان تازگی ناشی از معصومیت دیگر وجود نخواهد داشت. در نتیجه سازمانها به منظور برخورداری از خلاقیت ناشی از معصومیت میتوانند از افراد خارج از سازمان، استخدام کارکنان جدید و چرخش شغلی استفاده نمایند. دبونو در زمینه منبع بودن اشتباهات برای خلاقیت معتقد است که اشتباهات، ناهنجاریها و کارهایی که در مسیر نادرست افتادهاند، اغلب باعث پیدایش ایده ها و بینش های جدید بودهاند. زیرا اینگونه رویدادها ما را به خارج از مرزهای معقول بودن میبرند. برای مثال پاستور واکسن وبا را زمانی کشف کرد که دستیار او باکتری بسیار ضعیف وبا را به اشتباه وارد بدن جوجه ها کرد و این دز ضعیف، آنها را در برابر دز بیشتر باکتری که بعداً وارد بدن آنها شد، حفظ کرد.
۷-اتفاق:
بعضی از صاحبنظران معتقدند که منبع آثار خلاق اتفاق است. به عنوان مثال کمپل(۱۹۶۰) و سایمونستون(۱۹۸۸) با تاثیرپذیری از تئوری تصادف و نوشته های ویلیام جیمز بیان میدارند که ایده های خلاق از منبع و فرایند های تصادفی غیر قابل کنترل نوع داروینی انتخاب طبیعی و تصادفی ناشی میشود. پیشرفتهای پزشکی مانند کشف فلمینگ مرهون مشاهدات اتفاقی بود.
۸- آگاهی از کارهای گذشته:
ویزبرگ(۱۹۹۲) بیان میکند خلاقیت در استمرار با گذشته شروع شده و این بدین معنی است که خلاقیت با دانستههای ما از کارهای دیگران شروع شده، اما بر مبنای اطلاعات جدید که از موقعیتها نشات میگیرد فراتر از گذشته میرود. پیتردراکر(۱۹۹۱)عنوان میکند بیشتر خلاقیتها از جستجوی هدفدار منابع خلاقیت ایجاد میشود. این منابع را میتوان در قالب وقایع غیر منتظره، ناسازگاری، نیازهای فرایند، تغییر در صنعت، تغیر در بازار، تغیرات جمعی، تغییر در ادراک و تکوین دانش جدید تقسیمبندی کرد.
ماحصل این مطالب در نکاتی به شرح زیر قابل جمعبندی است:
میتوان تمامی منابع و خاستگاه های خلاقیت را بر اساس دو جنبه طبقه بندی کرد که بر اساس نظر اندیشمندان خلاقیت میتواند در درون افراد باشد؛ در مقابل بعضی از صاحب نظران خلاقیت را بیرون از انسان میدانند و بعضی نیز منشأ خلاقیت را هم درون و هم بیرون از انسان میدانند. بدین معنی که بعضی از منشأهای خلاقیت فردی بوده و برخی از آنها محیطی هستند.
۲-۴-۳-مدلهای فرایند خلاقیت:
فرایند خلاقیت یکی از ابعاد خلاقیت در سازمان است و مدلهای فرایند خلاقیت بخشی از تئوری خلاقیت می باشند(پلسک۱۹۹۶). در زیر فرایند خلاقیت بر اساس مدلهای مذکور با توجه به سیر تاریخی آنها مورد بررسی قرار میگیرد.
۲-۴-۳-۱-مدل والاس:
یکی از نخستین مدلهای فرایند خلاقیت توسط گراهام والاس(۱۹۲۶)ارائه شده است. این مدل دارای چهارمرحله است:
۱-آمادگی: یعنی جمع آوری داده های مرتبط با مسئله
۲-نهفتگی: به فعالیت ناخودآگاه روی مسئله اشاره دارد.
۳-اشراق: یعنی الهام از لحظهای است که ایده یا راهحل مسئله کشف میشود.
۴-اثبات: به آزمون کردن ایده ناشی از مرحله اشراق اشاره دارد.
۲-۴-۳-۲-مدل روسمن:
روسمن در سال ۱۹۳۱در تحقیقی از طریق پرسشنامه که توسط ۷۱۰ مخترع تکمیل شد. فرایند خلاقیت را به هفت مرحله تقسیم بندی کرد:
۱-مشاهده یک نیاز یا مشکل
۲- تجزیه و تحلیل نیاز
۳-بررسی تمامی اطلاعات در دسترس
۴-فرموله کردن تمامی راه حلهای مشکل
۵-تجزیه و تحلیل آنها
۶-تولید ایده جدید
۷-بررسی و آزمون راهحل و انتخاب و تکمیل آن
۲-۴-۳-۳-مدل اسبورن:
اسبورن(۱۹۵۳) که تحقیقات متعددی در حوزه خلاقیت انجام داده فرایند خلاقیت را شامل شش مرحله می داند:
۱-تعریف مسئله: یعنی شناسایی مسئله و اتخاب مسئله و هدف دادن به آن میباشد.
۲-آمادهسازی: جمع آوری و تجزیه و تحلیل دادههای مربوط به موضوع است.
۳-ایدهیابی
۴-توسعه ایدهها
۵-ارزیابی ایدهها
۶- انتخاب ایده
۲-۴-۳-۴-مدل آمابیل:
آمابیل در سال ۱۹۸۳ از طریق تعیین روابط بین مراحل خلاقیت و اجزای خلاقیت مدلی کاربردی از خلاقیت ارائه نموده که در بر دارنده پنج مرحله به شرح زیر است:
۱-ارائه مسئله
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:13:00 ب.ظ ]