۶-کتاب، رسانه ای گروهی است وباید در آن مطالبی ضبط شده باشد که قابل انتقال بوده و بازیابی مطالب آن از نظر زمان و مکان محدود نباشد.[۴۶]
در فصل های آتی به تفصیل به شرح این ویژگی ها خواهیم پرداخت.
بند دوم: اهمیت کتب درسی در حوزه آموزش
واکاوی و تحلیل تحولات اجتماعی، نشانگر برخی عوامل کلیدی و بنیادی است که آموزش از مهم ترین و پایدارترین آن ها می باشد. آموزش و پرورش در مفهوم وسیع آن، همه تلاش های سازمان یافته و غیر سازمان یافته ای را در بر می گیرد که موجب انتقال میراث علمی، فناوری، فرهنگی و اجتماعی یک جامعه از نسلی به نسل دیگر می شود. همچنین یکی دیگر از رسالت های خطیر آموزش و پرورش، ایجاد فرصت هایی برابر برای رشد، شکوفایی و تعلیم و تربیت صحیح افراد جامعه به خصوص کودکان و نوجوانان می باشد. آموزش عبارت است از هرگونه فعالیت با تدبیر از پیش طرح ریزی شده ای که هدف آن آسان کردن یادگیری در فراگیران است.[۴۷]
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
آموزش زمانی می تواند بیشترین بازدهی را داشته باشد که هدفمند بوده و براساس یک چارچوب و ساختار مشخّص باشد. آنچه بیش از همه مهم می باشد و همیشه به عنوان یک دل­مشغولی مهم وجود داشته و دارد، پاسخگویی به این سؤال مهم است که برای ایجاد و حفظ اثربخشی در نظام های آموزشی و به ویژه نظام آموزش و پرورش، چه تدابیر و راهکارهایی را باید اتخاذ کرد تا بیشترین بازدهی را داشته باشیم.
متخصّصان برنامه ریزی و مدیریت نظام های آموزشی به سؤال های فوق به شکل های مختلفی پاسخ داده اند که از مجموع نظرات و مطالعات آنها می توان ارکان هر نظام آموزشی را حاوی پنج عنصر کلیدی به این شکل دانست: محتوای آموزشی، معلم، فراگیر، تجهیزات، ابزارها و سرانجام برنامه ریزی و مدیریت آموزشی. همچنین پر واضح است که هر یک از این عناصر دارای روابط متقابل با یکدیگر می باشند که ماهیت پویا و متحولی را به نظام آموزشی می بخشند.
محتوای آموزشی یکی از عناصر مهم این فرایند می باشد و شاید هم مهم ترین عنصر. چرا که بدون وجود محتوای آموزشی و مطالبی برای آموزش و انتقال، آموزش بی معنا و مفهوم خواهد بود. منظور از محتوای آموزشی، هر گونه پیام کتبی، اعم از تصویری و نوشتاری و یا ترکیبی از آن­ها می باشد که به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر افکار، ارزش ها و مهارت های مخاطب تاثیر می­گذارد . در این برداشت، محتوای آموزشی در برگیرنده طیف وسیعی از مطالب و موضوعات در شکل های متنوع نوشتاری، تصویری و شنیداری خواهد بود.[۴۸]
کتاب های درسی به لحاظ نقش و جایگاه خود برای حفظ اعتبار و حیثیت علمی و فرهنگی و همچنین نقش تربیتی، در نظام آموزشی کشورها از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشند. کتاب­های درسی، کتاب هایی هستند که بر اساس برنامه ی درسی خاصی و یا اهداف معین مطابق پایه، رشته و شرایط ذهنی و سنی یادگیرندگان تالیف، چاپ و از سوی مراجع ذی صلاح در وزارت آموزش و پرورش به تصویب رسیده اند و در چارچوب زمانی معین، در کلاس های رسمی مدارس تدریس می شوند وسپس از آن ها ارزشیابی به عمل می آید و یاد گرفتن محتوای آن ها منجر به اخذ مدرک تحصیلی می شود.[۴۹]
از زمانی که کتب درسی برای ارائه در مدارس رواج یافته تاکنون عدم نیازمندی به آن اعلام نشده و یا اگر مسائلی در این زمینه هم وجود داشته به صورت جدی مطرح نشده است.[۵۰]
بازنگری، تجدید نظر و اصلاح محتوای کتاب های درسی، زمینه های رشد و تکامل برنامه ­ریزی درسی و به تبع آن رشد، بهبود و پیشرفت تحصیلی را به دنبال خواهد داشت. بنابراین، با آگاهی از نقش و اهمیت کتاب های درسی در پیشرفت امر آموزش و با توجّه به تغییر نظام های آموزشی ضروری است تا به ارزیابی کتاب های درسی و تحلیل محتوای آن ها پرداخته شود.[۵۱]
مبحث دوم: تعلیم و تربیت و پیشگیری از جرم
آدمی در شمار موجوداتی است که کمالشان در فطرت از وجود متأخّر افتاده است. به همین دلیل انسان در دوره ی رشد خود یعنی فاصله ی بین وجود تا کمال نیازمند تربیت است و مراقبت از رشدش ضرورت دارد.
در هر جامعه ای مجموعه ای از پدیده های اجتماعی مثبت و منفی وجود دارد. پدیده های اجتماعی مثبت، اعمال منطبق با نرم ها و هنجارهای جامعه می باشد و پدیده های اجتماعی منفی، عدم تطابق رفتاری با هنجارها و در معنای دیگر همان تخلّفات، انحرافات و جرائم می باشد.
هنجار مجموعه قواعد رفتاری پذیرفته شده در یک جامعه است. انسان در فرایندی به نام جامعه­پذیری [۵۲]با این پدیده ها آشنا می­گردد.مفهوم عام جامعه پذیری از دیدگاه اندیشمندان علوم اجتماعی و جامعه شناسان، نوعی استراتژی برای حفظ انسجام اجتماعی و وحدت گروهی تلقّی می­گردد به عنوان مثال، کارولاین پلوس تاکید می کند که یک جامعه یا گروه معین از استراتژی جامعه پذیری استفاده می کند تا ویژگی های خود را به تازه واردین منتقل نماید و بدین طریق جامعه اطمینان خاطر حاصل می کند که رفتار این تازه واردها انسجام اجتماعی و نظم جامعه را به مخاطره نخواهد انداخت.[۵۳] به عبارت دیگر منظور از ویژگی های جامعه در نظر کارولاین پلوس، همان هنجارهای پذیرفته شده در هر جامعه ای می باشد. حال اگر فرد در جریان جامعه پذیری، تحت تأثیر تربیت نادرست قرار بگیرد، پدیده های اجتماعی منفی را سر لوحه ی عمل خویش قرار می دهد و به آنان پایبند می شود و جامعه وی را شخصی نابهنجار تلقی می کند. دراین مرحله از یک نظر، فرد باز هم به هنجارها پایبند شده است ولی نه هنجارهای عام که مورد قبول اکثریت جامعه است، بلکه هنجارهای خاص که متبوع اقلیّتی محدود است و در تضاد با هنجارهای عام می­باشد.
اگر فرد در سایه ی تربیت درست قرار بگیرد به اصطلاح بهنجار تلقی می شود و گفته می شود که جامعه پذیر شده است. بنابراین روشن است که آموزش یکی از ابزارهای اجتماعی شدن است و اجتماعی شدن در این معنا، فرایندی است که به انسان راه های زندگی کردن در جامعه را می­آموزد، به وی شخصیت می دهد و ظرفیت های او را در جهت انجام وظایف فردی و به عنوان عضوی از جامعه، توسعه می بخشد. برقراری ارتباط با دیگران و فراگرفتن ارزش ها و اعتقادات اساسی، از مهم ترین اهداف اجتماعی شدن است که در سایه ی تعلیم و تربیت صحیح می توان بدان دست یافت.[۵۴]
پس از ذکر مقدّمات فوق، در ادامه ابتدا بنا به ضرورت موضوع تاریخچه ای کوتاه از سیر آموزش و پرورش را بیان خواهیم کرد و در ادامه به بررسی نهاد های مؤثّر در امر تعلیم و تربیت و نقش آموزش و پرورش در پیشگیری از جرم خواهیم پرداخت.
گفتار اوّل: سیر تاریخی آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت)
تعلیم و تربیت رسمی در طول عمر نسبتا طولانی خود که به بیش از سه هزار سال تاریخ مدوّن می رسد با فراز و نشیب های عدیده ای مواجه بوده است.
در اروپای قرون وسطی تعلیم و تربیت سرنوشتی غم انگیز و اسفناک داشته است. اگر تعلیم و تربیت را به کسب دانش و معرفت از یکسو و تعالی روح و کمال انسانی از سوی دیگر تعریف کنیم، در این صورت می توان با اطمینان گفت که اروپای قرون وسطی از هر دو این فضیلت محروم بوده است. مرحوم محمّد علی فروغی درکتاب سیر حکمت اروپا می نویسد: « در اروپای قرون وسطی نادانی و بی دانشی آن چنان غلبه داشت که حتی اوّلیاء دین هم از سواد و کمال بی­بهره بودند.»[۵۵]
در اروپای قرون وسطی علم و سواد مخصوص طبقه ی کشیش ها و یا متولیان کلیسا بود و دیگران از این امر بی بهره بودند. آموزشگاه ها و نهادهای آموزشی معمولا در صومعه ها و یا کلیساها تشکیل می شد و ارباب کلیسا بر آن نظارت داشت. هدف از آموزش و تربیت، آماده ساختن افراد برای وارستگی، عزلت از دنیا و دوری از گناهان و معاصی بود. روش های آموزشی با خشونت فراوان همراه بود و متعلمان از هر گونه آسایش جسمی و بدنی محروم بودند. محتوای تعلیم و تربیت از کتاب مقدس سرچشمه می­گرفت و طبق نظر هرابنس میوروس درکتاب تربیت روحانیون، تنها از این طریق است که می توان به همه کمالات ممکن و دانش های لازم رسید و برای خدمتگزاری کلیسا آماده شد.[۵۶]
نظام آموزشی_تربیتی اروپای قرون وسطی به هیچ وجه نمی توانست از فلسفه ی رایج زمان خود که همان فلسفه مدرسه ای ( اسکولاسیک) بود، متأثر نباشد و اگر از این دوران به عنوان عصر تاریکی علم و فکر یاد می شود، دلیلی جز این ندارد. این فسلفه دارای ویژگی های خاصی بود که از آن جمله می توان به: حجیت شمردن اقوال و آراء پیشینیان در حمل موضوعات و مسائل، عدم استقلال در فکر و آزادی در بیان، رأی و اندیشه و روی آوردن به روش جدل درکشف حقیقت اشاره نمود.[۵۷]
درمورد نقش معلم، نظر رایج آن بود که وی باید بتواند هدایت روح متعلمان را بر عهده بگیرد و یکی از ضرب المثل های معروف این بود: «دربیان همه مهارت ها بزرگترین مهارت، هدایت روح است.». با این حال علی رغم این توصیه، یکی از مظاهر زشت و تأسف آور تعلیم و تربیت قرون وسطایی اروپا این بود که طلاب یا دانشجویان مورد احترام نبودند و در جوّی از بی اعتمادی تحصیلات خود را آغاز می نمودند.[۵۸]
در همین ایام بود که دفتر تعلیم و تربیت به نحوی دیگر رقم خورد و در جدیدی در آن گشوده شد. هنوز بیش از یک قرن از دوران تاریک قرون وسطای اروپائی نگذشته بود که نوری از مشرق بدرخشید، اسلام متولد شد و بنای اوّلین عبادتگاه آن یعنی مسجد گذارده شد و همچنین اوّلین نهاد آموزشی نیز افتتاح یافت. پس از چندی با پایان یافتن جنگ بدر اوّلین مکتب، در معنی واقعی کلمه، به وجود آمد و آموزش دو مهارت اساسی خواندن و نوشتن آغاز گردید. چون این کار بر­عهده ی مسلمانان گذاشته شد، مکتب در معنای اصطلاحی آن، که علاوه بر آموزش قرآن برنامه ­های دینی، ملی و اجتماعی را نیز در برمی گرفت، تجدید سازمان شد و رونق روز افزون یافت. جلسه های بحث و احتجاج و یا به دیگر سخن، محافل ادبی که دارای جنبه های آموزشی و تربیتی بسیار نیرومند بودند، رواج گرفت و هر چند در زمان مأمون عباسی به اوج خود رسیدند امّا از نظر زمانی ریشه در عمل شخص پیامبر(ص) و خلفای راشدین داشتند و بلأخره خانه ها و منازل علماء فقها و محدّثان بود که به صورت مراکز آموزشی در آمد و طالبان علم و فرهنگ را به سوی خود فرا خواند.
تأسیس و حضور این مراکز متعدد تربیتی و فرهنگی همراه با غناء، قرآن کریم، خاصه آیات مربوط به خدا، جهان هستی و کائنات و نیز خطبه ها و کلمات و مسایل مربوط به جهان شناسی موجود در نهج البلاغه امام علی(ع) و علل و عوامل فراوان دیگر، زمینه را برای رشد و ایجاد نهادهای آموزش عالی فراهم کرد که اوّلین دانشگاه در معنای واقعی، و یا مسجدی در مدینه که امام صادق(ع) در آن تدریس می فرمود و حدود چهار هزار شاگرد داشت از آن جمله بود. در این حوزه و یا حلقه درس، جابربن حیان ازدی را می بینیم که پدر علم شیمی است و حدود ۳ هزار اثر، اعم از کتابت و رساله، به او نسبت می دهند. همچنین زراره بن اعین و شاگردان مبرّز دیگری را می­بینیم که تدوین اصول فقه جعفری را بر عهده می گیرند. در جناح دیگر زنادقه، مشرکان، مادّیون و یا دهری مسلکانی چون ابوشاکر دیصانی، ابن ابی العوجاء و حتی بلدالله بن مقفّع حضور دارند که با امام صادق (ع) به بحث و مذاکره می نشینند و جواب می گیرند.[۵۹]
این نظام تربیتی با چنین زیر بنا و اساسی محکم و استوار، دیری نپایید که به بار نشست و با ارائه ابتکارات و نوآوری هایی که بسیاری از آن ها برای اوّلین بار در جهان اتفاق می افتاد توانست برتری و کارایی آن را به نمایش بگذارد.
در ایران باستان نیز، مشابه قرون وسطی، در دوران هایی آموزش و پرورش مخصوص طبقه ای خاص از اعضای جامعه بود.[۶۰] به مرور به دلایل متعدد نیاز بیشتری به دبیران و کارگزاران دولتی و مأموران مالیاتی احساس می گردد و از این رو آموزش و پرورش نسبت به گذشته تا حدی گسترده­تر می شود. حتی ظاهرا تعداد بسیار معدودی از طبقات غیر اشراف و متوسط نیز از سواد و آموزش و پرورش اندکی برخوردار می گردند. در دوره ی قاجار و پیش از آن، مکتب خانه ها برای آموزش و تحت نظر آموزش یافتگان حوزه های علمیه تأسیس می شود. هدف از تعلیم در این مکتب خانه ها آشنایی مختصر با سوره های کوچک قرآن و اخلاقیات، شرعیت و الفبا بود. در این مکتب خانه ها نوشتن آموخته نمی شد و همه چیز شفاهی بود.[۶۱]
نیمه ی اوّل قرن هجدهم میلادی دگرگونی های مهمی در ایران رخ داد که یکی از آن ها اقتباس آموزش و پرورش نوین از اروپا و تلاش شاهان و شماری از دولتمردان برای گسترش آن در شهرهای بزرگ آن روز و سپس در نقاط کوچکتر بود. لزوم تأسیس مدارس جدید و نارسایی مدارس قدیمی در برآورده کردن نیازهای آموزشی آن روز از سوی بسیاری از روشنفکران آن زمان با نگاه به فرهنگ، راه را به سوی تشکیل مدارس نوین هموار کرد. از جمله مدرسه­ی دارالفنون که توسط امیر کبیر تأسیس شد. با پیشرفت این مدارس، تحولی نیز در محتوای آموزشی رخ داد. مواد درسی که در این مدارس آموزش داده می شد عبارت بودند از: در کلاس اوّل کتاب «تعالیم الاطفال» تألیف مفتاح الملک و کتاب «علی » تألیف یحی دولت آبادی و چند کتاب دیگر از جمله کتاب کوچکی در باب جغرافیا و در سال های بعد عبارت بود از: تجوید قرآن، شرعیات از کتاب بدایه فارسی و….[۶۲]
تاریخ آموزش و پرورش در ایران نشان می دهد که نخستین بار در نه آبان ۱۳۹۰ شمسی، مجلس شورای ملی، قانون اساسی معارف را تصویب کرد که در آن مدرسه به عنوان تأسیساتی برای تربیت اخلاقی، علمی و بدنی افراد دایر گردید.[۶۳] بر اساس قانون اساسی معارف، تعلیمات ابتدایی برای همه اجباری است و هرکس باید تا آن اندازه از معلوماتی را که دولت برای درجه ابتدایی معین نموده تحصیل نماید.[۶۴]
در سال ۱۳۰۰ شمسی قانون شورای عالی فرهنگ جهت اداره امور کلیه مدارس تصویب شد. در سال های ۱۳۱۳- ۱۳۰۶شمسی، قوانین و تصویب نامه هایی درباره آموزش اجباری و رایگان در رابطه با دوره ی ابتدایی و همچنین آموزش غیر مجانی در دوره ی ابتدایی و همچنین آموزش غیر مجانی در دوره ی دبیرستان و عالی و تأسیس شبکه ی مدارس دولتی و روحانی و تأسیس دانشسرا و دانشگاه به تصویب رسید. برابر این مصوّبه، تمام مراکز تحصیلی، حتی مدارس و دانشگاه های غیر ایرانی، تحت نظارت وزارت فرهنگ قرار گرفت. تاسیس دانشسراهای مقدماتی و عالی برای تربیت معلم و دبیر، تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۲، گسترش مدارس در مراکز استان و شهرستان ها و بخش ها، ایجاد مدارس اکابر برای آموزش بزرگسالان درسال ۱۳۱۵ و اعزام دانشجو به کشورهای اروپایی به منظور استفاده از آنها در مراحل آموزشی کشور، از اهم اقدامات دولت در زمینه آموزش و پرورش از ابتدایی تا عالی بود. در قانون اساسی۱۳۲۲ خورشیدی دوره های تحصیلی عبارت بوده است از: آموزش ابتدایی شش سال و دوره متوسطه مشتمل بر دو دوره سه ساله که دوره اوّل عمومی و دوره دوم به بخش نظری و فنی و حرفه ای تقسیم می شد. در سال ۱۳۴۶ خورشیدی کلیه امور مربوط به دوره های تحصیلی به عهده وزارت آموزش و پرورش گذاشته شد. از سال ۱۳۴۵ به بعد به خاطر تحولات اجتماعی و دگرگونی های اقتصادی– اجتماعی که منجر به دگرگونی در ساخت جامعه شد، تغییر در برنامه های آموزش و تعیین اهداف جدید ضروری می نمود. لذا در راستای وصول به اهداف جدیدی چون تاکید بر سواد آموزی و تعمیم آموزش نیروی انسانی ماهر و متخصص، پرورش سیاسی برای مشارکت فعّال در زندگی سیاسی و اجتماعی و آگاهی به حقوق اجتماعی و احترام به قانون، پرورش ذوق هنری و جسمی ( تربیت بدنی )، تاکید بر اخلاق و فلسفه اجتماعی، تغییراتی اصولی در تشکیلات و برنامه ­های آموزش و پرورش به وجود آمد. به علاوه در این دوره برای انتقال قدرت تصمیم گیری از مرکز به سطوح پایین و ایالات، اقدامات مفیدی در منطقه ای کردن آموزش و پرورش به عمل آمد و به موجب آن اختیاراتی در جهت تصمیم گیری های لازم به شوراهای منطقه ای تفویض شد.[۶۵]
عکس مرتبط با اقتصاد
گفتار دوم: نهادهای مؤثّر در تعلیم و تربیت
هانری مندراس، نهاد اجتماعی را مجموعه ای از هنجارها می داند که در یک دستگاه اجتماعی به کار بسته می شود و قانونی بودن یا نبودن هر چیز را در آن دستگاه تعریف می کند. در این معنا ازدواج، خانواده، مدرسه و… از نهادهای اجتماعی هستند.[۶۶]
انسان در طول حیات خویش مراحل متعددی از رشد را طی می کند که در هر یک از این مراحل در موقعیت ها و گروه های مختلفی قرار می گیرد. تربیت نیز بر همین اساس مراحلی دارد که هر مرحله، متولّی خاص خود را می طلبد. افراد و گروه های مختلفی بر روی تربیت و به تعبیر دیگر جامعه پذیری فرد اثر می گذارند.[۶۷] در این جا به شناسایی اهم این موارد خواهیم پرداخت.
لازم به توضیح است که علاوه بر نهاد­ های زیر نهاد هایی چون پلیس نیز دارای برنامه های تربیتی تاثیر گزار می باشند ولی در عین حال یک آکادمی آموزشی (اعم از رسمی یا غیر رسمی) مستقل محسوب نمی شود به این معنا که فرد مکرّرا با حضور در بطن این نهاد آموزش نمی بیند بلکه نیروی انتظامی هم برنامه های آموزشی خود را اغلب از طریق رسانه ها یا حضور در مدارس به مخاطبان منتقل می کند.
بند اوّل: خانواده
خانواده اجتماع ثابت، قانونی و شرعی پدر و مادر و فرزندان است که مبتنی بر حقوق و تکالیف متقابل می باشد. خانواده مدل های مختلفی دارد(محدود و گسترده، والدینی و والدی و…) که خود این ساختارها بر نوع تربیت فرد تأثیر می گذارد بدین معنا که ساختار معیوب خانواده بر شخصیت فرد و جامعه پذیری وی لطمه وارد خواهد کرد.
خانواده کارکردهای متعددی دارد که یکی از مهم ترین آن ها جامعه پذیری و تربیت فرزندان است. والدین باید بتوانند هنجارها را به درستی به فرزندان آموزش بدهند. در اهمیت نهاد خانواده همین بس که سنگ بنای جامعه است. هرگونه اقدام و رشد اجتماعی درسایه ی خانواده حاصل می شود و عامل ثبات و سازش اجتماعی است، لذا سعادت جامعه تا حد زیادی در گروه آن است.[۶۸]
بند دوم: گروه همسالان
همسالان و دوستان تأثیر مهمی در تربیت فرد دارند و می توان گفت یکی از مهم ترین عوامل اجتماعی شدن کودکان و نوجوانان به حساب می آیند. آن ها از طرق مختلف بر یکدیگر تأثیر می­گذارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند. ارتباط افراد در این سطح، ارتباطی افقی است. یعنی ارتباطی که در بین افراد نسبتا هم سطح از لحاظ سنی، طبقه اجتماعی، تحصیلی و….برقرار است.[۶۹] اگر گروه همسالان نابهنجار و منحرف باشد، این امر بر روی فرد نیز اثر گذار خواهد بود. لذا سالم بودن گروه همسالان به عنوان یک عامل تربیتی، نقش مهمّی در فرایند جامعه پذیری صحیح فرد خواهد داشت.
بند سوم: رسانه
امروزه رسانه به عنوان یکی از نهادهای بسیار مؤثر در تربیت معنوی و اجتماعی انسان محسوب می شود. پیام هایی که توسط رسانه رد و بدل می شود در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و… است. مخاطبان این پیام ها افراد وگروه هایی در سطوح مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی اند که در ابعاد مختلف زندگی در سراسر جهان پراکنده اند.
تمام سعی و تلاش رسانه های جمعی، رسیدن به اهداف و مقاصدی است که در عین حال هر کدام به نحوی دارای جنبه­ تربیتی هستند. آن چه اهمیت دارد توجّه متولیّان این حوزه به تأثیر رسانه ها است که در کنار خاصیّت آموزش دهی و تربیت و تعلیم فراگیر علوم مختلف، ممکن است تأثیرات بعضا نامطلوبی نیز بر روند صحیح جامعه پذیری فرد داشته باشد.[۷۰]
بند چهارم: آموزش و پرورش
آن چه تاکنون تحت عنوان نهادهای مؤثر در تعلیم وتربیت از آن ها بحث کردیم، نهادهای غیر­رسمی در امر آموزش و پرورش بوده اند. حال به بحث نهاد آموزش و پرورش می پردازیم که به عنوان نهاد رسمی متولی آموزش و پرورش، مطرح می شود.[۷۱]
نهاد آموزش به عنوان یکی از مهم ترین نهادها در عرصه ی تعلیم و تربیت و همچنین پیشگیری از بزهکاری و بزه دیدگی کودکان و نوجوانان محسوب می شود. نظام آموزش وپرورش رسمی در معنای عام تنها محدود به مدارس نیست بلکه دانشگاه ها، موسسات آموزش عالی و حوزه های علمیه را هم در بر می گیرد، ولی آن چه در این تحقیق موضوع بحث ما می باشد، به طور خاص مدارس است. مدرسه جزئی از نهاد آموزشی است که زیر مجموعه ی نهاد بزرگ آموزش و پرورش در هر کشوری محسوب می شود و اجرای فرایند آموزش رسمی را از دوران کودکی بر عهده دارد[۷۲]. وجود فرصت مناسب در اعمال واجرای برنامه های تربیتی، امکان ارتباط مؤثر و وسیع این نهاد با دیگر نهادها از جمله خانواده، نهاد آموزش و پرورش و به طور خاص مدرسه را به نهادی پیشرو در طرّاحی و اعمال برنامه های تربیتی و در همین راستا برنامه های پیشگیرانه از جرم و انحراف، مبدل ساخته است. تأکید مقررات داخلی و عهدنامه های بین المللی که درآینده از آن ها بحث خواهیم کرد، بر گسترش آموزش و پرورش مناسب و بدون تبعیض و توسعه نقش محوری نهاد آموزش در مبحث پیشگیری از جرم، خود گویای ارزش و اهمیت این نهاد در مقوله ی تربیت و پیشگیری از جرم است.
نهاد آموزش و پرورش با برخورداری از توانایی آموزش و القای هنجارهای اجتماعی و مهارت زندگی، به عنوان بخشی از نظام کنترل رسمی در محیط مدرسه، درفرایند جامعه پذیری کودکان و نوجوانان نقش مهمی را داراست. سازمان آموزش و پرورش از طرق مختلف و با ابزارهای گوناگون در فرایند جامعه پذیری کودک و نوجوان تأثیر می گذارد از جمله: برنامه های آموزشی (کتب درسی، برنامه های آموزشی فوق برنامه و…)، معلمان، محیط مدرسه و… . واضح است که وجود اخلال در کارکرد هر یک از این ابزارها باعث اخلال در فرایند رشد از یکسو و ضعف در امر تربیت و آموزش و پرورش و برنامه های آموزشی از سوی دیگر می شود.
تأکید بر این نکته ضروری است که طرّاحی یک نهاد یا یک موسسه در پیش برد اهداف پیشگیری و به خصوص پیشگیری مرتبط با کودکان بی فایده است. طبیعت خاص، وجود عوامل متعدّد و مؤثّر در بزهکاری و بزه دیدگی و توسعه جنبه های حمایتی نسبت به کودکان و نوجوانان، ضرورت نگاهی چند بعدی و چند نهادی به پیشگیری را در این خصوص، ایجاب می کند. از سوی دیگر، نهادهای مرتبط با این نوع پیشگیری، محدود به فعالیت های محدود و حصر شده در محیط کاری خود نیستند. افزایش کارکردهای نهادی و امکان ارتباط وسیع نهادهای مجری و مرتبط با این نوع از پیشگیری با یکدیگر و با دیگر نهادهای اجتماعی، از خصوصیّات نوین پیشگیری از بزهکاری و بزه دیدگی کودکان و نوجوانان محسوب می شود.
گفتار سوم: آموزش و پرورش و پیشگیری از جرم
بند اوّل: ابعاد تاثیر گذاری نهاد آموزش و پرورش در پیشگیری از وقوع جرم
تبیین ابعاد و زوایای تأثیر گذاری آموزش و پرورش در پیشگیری از انحراف و جرایم با توجّه به ماهیت مباحث حقیقی آن امکان پذیر است:
۱٫ بیشتر انحرافات و جرایم، در حقیقت برخواسته از غرایز حیوانی بشر است. خداوند متعال آفرینش انسان را به گونه ای قرار داده است که او برخوردار از غرایز، استعدادها و نیازهایی است که بخشی از آن ها درحیوانات نیز وجود دارد ؛ البته انسان، برخوردار از عقل و استعدادهای ویژه­ای است که خاصّ اوست و هویت و حقیقت وجودی انسان با پرورش این دسته از استعداد ها امکان­ پذیر می گردد. زندگی آدمی وقتی رنگ و بوی انسانی می گیرد که بر اساس تعقّل و تفکّر باشد، و گرنه اگر رفتارهای انسان کم ترین بهره ای از عقلانیت نداشته و صرفا بر پایه غرایز استوار باشد، دیگر زندگی حیوانی بیش نخواهد بود. البته ساختار آدمی به گونه ای است که می تواند عقل و تفکر را در خدمت رشد غرایز حیوانی خویش قرار دهد؛ در این صورت، بعد عقلی در حقیقت از پرورش حقیقی بی بهره می ماند، زیرا در اختیار و تحت سیطره و تسلّط غرایز قرار می­گیرد. زمانی انسان هویّت حقیقی خویش را می یابد که عقل و ادراکات عقلانی، سیطره کامل به استعدادها و غرایز حیوانی داشته باشد و آن ها را تحت کنترل و مهار خویش در آورد.[۷۳] این امر با تعلیم و تربیت درست و به طور خاص در سایه ی نهاد آموزش و پرورش می تواند محقق شود.
۲٫ نهاد آموزش و پرورش از سویی کودک و نوجوان را با ارزش ها، هنجارها، قوانین و مقررات و حسن و قبح های اجتماعی آشنا می سازد.[۷۴] از سوی دیگر، با آگاهانیدن آن ها از اهمیت و ضرورت این قوانین و مقررات و تبیین و ترسیم پی آمدهای مراعات و تن دادن به آن ها و نیز عواقب سوء نقض قوانین و مقررات و نادیده گرفتن ارزش ها و هنجارهای اجتماعی، نوعی انزجار و نفرت از قانون گریزی و ناهنجاری و نیز تمایل و دل بستگی به قانون گرایی و ارزش مداری در آحاد اجتماع ایجاد می کند و با دادن الگوی مناسب رفتاری، آن ها را در التزام رفتاری و عملی به قوانین اجتماعی مساعدت و یاری می نماید. به همین دلیل است که نهاد آموزش و پرورش رسمی را تولید کنندۀ مدنیت، تلفیق اجتماعی و اطاعت از قوانین ملّی می دانندکه هم نوایی و سازگاری اعضای جامعه و در یک کلمه جامعه پذیری موفق را به دنبال دارد.[۷۵]
۳٫ انسان برای رفع نیازهای حیاتی خویش و تأمین معاش، ناگزیر به کسب درآمد است. اگر از کسب درآمد مشروع عاجز باشد احتمال دارد در صدد برآید تا از طرق نامشروع ومجرمانه رفع نیاز کند. پیامبر (ص) می فرمایند :«مَن لا مَعاشَ لَه، لا مَعادَ لهَ » .نهاد آموزش و پرورش از طریق آموزش فنون و مهارت های لازم برای اشتغال، امکان دستیابی افراد به سرمایه های مشروع را فراهم می کند و از این طریق از وقوع جرم به این دلیل، پیشگیری می نماید.
۴٫نهاد تعلیم و تربیت رسمی، به فرد موقعیّت اجتماعی می بخشد، این امر علاوه بر تأمین نیازهای معنوی او، سرمایه اجتماعی مهمی نیز برای او به حساب می آید که نمی تواند آن را به راحتی از دست بدهد. در تئوری کنترل تقید اجتماعی هیرشی، تحصیلات بالا برای فرد، نوعی سرمایه اجتماعی به شمار می رود که جایگاه، موقعیّت و منزلت اجتماعی ویژه ای را برای دارنده­ی آن رقم می زند و به لحاظ این که ارتکاب جرم و کج رفتاری، این منزلت را مخدوش می کند و به سرمایه یاد شده آسیب می زند، انسان از ارتکاب جرم وجنایت پرهیز می کند. بنابراین تعلیم و تربیت رسمی ، افراد را به ابزارها، وسایل و قیود کنترل کنندۀ اجتماعی مجهز می سازد و از این طریق به کاهش میزان جرم کمک می کند.[۷۶]
۵٫هم چنان که در آغاز گفته شد، نهاد تعلیم و تربیت رسمی می تواند کاستی ها و نقایص نهادهای دیگر مؤثر بر کاهش میزان جرم و به ویژه نهاد خانواده را جبران کند. امروزه با توجّه به توسعه شهرنشینی و تقاضای اشتغال زنان و کاهش حضور مردان و زنان در خانواده به دلیل چند شغله بودن در جهت تأمین معاش خانواده ، در آموزش و پرورش قبل از دبستان، تأکید بر این است که حتی اجتماعی کردن کودک در مراحل اوّلیه زندگی نیز در خانواده انجام شدنی نیست.[۷۷]
اگر توجّه داشته باشیم که از هفت سال دوم به بعد تا سالیان نسبتا طولانی، کودکان و نوجوانان ساعت های زیادی از زندگی خویش را در نهادهای آموزش و پرورش سپری می کنند، به اهمیت و جایگاه و نقش تکمیلی این نهاد می توان پی برد. چنین است که اگر خانواده در جامعه پذیری موفق نباشد، بلکه موجبات فرار کودکان از منزل را فراهم آورد، تنها اوّلیای مدارس و معلمان و مربیان تربیتی می توانند پناهگاه و مأمنی برای چنین کودکان حقیقتا بی سرپرستی باشند و آن ها را از انحرافات و لغزش ها دور سازند. از این رو، مدارس در دوران شکل گیری شخصیت افراد، عملا جایگزین والدین در تعلیم و تربیت کودکان هستند.[۷۸]
باکنترل و مراقبت کودکان در مدرسه، می توان کژی ها و ناهنجاری های رفتاری آنان را که ناشی از عملکرد نادرست دیگر نهادهای اجتماعی به ویژه نهاد خانواده است، شناسایی و اصلاح کرد. هم چنین مدارس با دادن مشاوره های لازم به والدین، آن ها را در ایفای وظیفه خطیر تربیتی خویش مساعدت می نمایند.
۶٫ بیکاری و فراغت مداوم و فقدان برنامه و هدف از عوامل مهم بروز رفتارهای مجرمانه می­باشد. در این زمینه نیز مدرسه نقش مهمی را در خنثی کردن این عامل جرم زا ایفا می کند، از این جهت که ساعاتی قابل توجّه از وقت افراد را به خود اختصاص می دهد و علاوه بر پرکردن فراغت کودک و نوجوان به ارائه ی برنامه های مناسب برای ساعات خارج از مدرسه نیز می پردازد و این امر بی برنامگی و بطالت را می زداید و به زندگی فرد جهت می دهد.
۷٫ مدارس فرصت های لازم را برای دولت در تأثیر گذاری خود بر بخش چشم گیری از شهروندان که در حقیقت نسل کارگزار و مؤثر فردای جامعه هستند، به شیوه ای پنهان ولی کارآمد فراهم آورند.
۸٫٫ مدارس در آموزش فنون و مهارت های خود کنترلی و نیز تقویت کنترل کننده های درونی مانند ارزش های اخلاقی، باورهای دینی و… به دانش آموزان به ویژه از طریق برنامه درسی پنهان، نقش اساسی ایفا می کنند. مدارس هم چنین دانش آموزان را با نقش ها و وظایف آتی شان در جامعه آشنا می سازند و از این طریق، در کاهش انحرافات و ناهنجاری های اجتماعی مؤثر خواهند بود.[۷۹]
۹٫آموزش وپرورش، از جمله نهادهایی است که در برابر سازی قشرهای اجتماعی نقش عمده­ای ایفا می کند. مدارس به منزله قالب هایی هستند که در داخل آن ها، می کوشند تا انسان ها را تا حدی همسان سازند و تفاوت های ناشی از تبار فرهنگی، قومی و اجتماعی را از آن ها زدوده و رفتار کودک و نوجوان را بر اساس ضوابط و ملاک های مشترک ملی و دولتی هم آهنگ نمایند.[۸۰] بدیهی است هر قدر سطح تعارضات و تضادهای ناشی از ویژگی ها و عادات قومی، فرهنگی، مذهبی و…کاهش یابد، جرایم و انحرافات اجتماعی کاهش می یابد.
۱۰٫آموزش و پرورش به عنوان نهادی اساسی در بحث تعلیم و تربیت، از طریق ابزارهای آموزشی که در اختیار دارد ( من جمله کتب درسی) می تواند قانون گرایی را به عنوان راه حل اساسی در مقام حلّ تعارضات بین گروه های مختلف اجتماعی، در باور فراگیران نهادینه کند و از این طریق گامی مهم در راستای پیشگیری از بروز هرج و مرج و جرائم در شرایط مذکور، بردارد.
بند دوم: ضرورت مداخله نهاد آموزش و پرورش در پیشگیری از بزهکاری
ایجاد و مداخله نهاد آموزش و پرورش در امر پیشگیری در راستای ضرورت های چندی است که در ادامه به آن ها خواهیم پرداخت.
الف) الزامات و تکالیف جامعه
جامعه چه در بعد فراملّی و چه در بعد ملّی، براساس تکالیفی که در راستای توجّه و حفظ سلامت اعضای خود دارا می باشد، مکلف به طرّاحی و اجرای برنامه های حمایتی در راستای تضمین حقوق اشخاص و سالم سازی محیط اجتماعی است. این امر در منابع فراملّی و ملّی متعددی مورد تأکید واقع شده است. بنابراین ایجاد نهاد آموزشی درجهت رسیدن به اهداف آموزشی و پرورشی، به عنوان یکی از مهم ترین تکالیف دولت ها محسوب می شود.
ب) وضعیّت خاص کودکان
ناتوانی و عدم برخورداری از حقوق و تکالیف خاص، معلول طرز تفکر پیشین و منقضی شده ی قرون پیش است؛ چنان که کودک، به عنوان اموال و دارایی های والدین، برخوردار از هیچ یک از حقوق و امتیازات نبوده است.[۸۱] در پی اصلاحات، با وجود شناسایی حقوق کودکان به عنوان موجود انسانی، هیچ گونه تمایزی بین حقوق کودکان با بزرگسالان وجود نداشت، تنها در ۲۰ سال گذشته آرام آرام کودکان به عنوان اشخاصی که دارای نیازمندی های ویژه و در پی آن برخوردار از حقوق و تکالیف متفاوتند، شناخته شده اند.[۸۲]

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:44:00 ق.ظ ]