قصه از این قرار است:
«مردی به باغ دیگری درون می آید، بالای درخت می رود و میوه آن را فرو می افشاند، چون صاحب باغ سر می رسد و با وی عتاب می آغازد که این چه کار است و از خدا شرمیت گوچه می کنی؟ دزد لاغ و افسوس پیش می آرد که شرم از خدا برای چیست باغ ملک خداست و من هم بنده او هستم به چه معنی برخوان خداوند غنی بخل می کنی و آنچه را خدا به بنده خویش بی دریغ عطا کرده است منع می نمایی؟
صاحب باغ خدمتکاری را صدا می زند و چوب و رسن می خواهد و چون خادم حاضر می آید دزد را فرو می گیرند و به درخت می بندند و صاحب باغ بر پشت و ساق وی چوب سخت و بسیار می زند.
چون دزد اعتراض می کند که آخر از خدا شرمی بدار بیگنه را بدین سان زار زار خواهی کشت؛ صاحب باغ همچنان به کار خویش ادامه می دهد و در پاسخ دزد می گوید:
«آخر این چوب هم مال خداست و من هم بنده خدایم و البته تو نیز هم خودت و هم پشت و پهلویت تعلق به خدا دارد و آنچه من می کنم نیز به امر اوست پس بر من چه جای اعتراض و ملامت است؟ دزد فر یاد بر می آورد که از جبر توبه کردم؛ مرا فرو گذار که فعل انسان جبر نیست ـ اختیار است اختیار (همان، ص۳۷۶).
«در اینجا باید بگوئیم که نگرش های جبری مذهبانه بیگانه با تعالیم اسلام است و انسان بازیچه دست تقدیر نیست مفهوم «جبر» بد فهمیده شده است در واقع متکلمان اندکی از آن دفاع کرده اند و از قرن چهارم دقیقاً به یمن مواضع معتزلی دیگر عملاً از آن حمایت نمی شود» (شیخ بوعمران، ۱۳۸۲، ص۴).
نتیجه این که انسان با مواجهه به عقل سلیم خود و دور از مباحث متکلمین و دانشمندان در می یابد که او مجبور نیست ودر صورتی که عمل زشتی انجام داد، اگر توبه نکند، به عذاب الهی گرفتار خواهد شد.
نمی توان گناه کرد و با اعتقاد به مقدّرات از مجازات الهی رها شد
«قل فلله الحجه البالغه»(انعام،۱۴۹)؛بگو:« دلیل رسا برای خدا است» . شخصی از امام صادق (ع) پرسید:تفسیر این آیه چیست؟آن حضرت در پاسخ فرمود:«خداوند در روز قیا مت به بندۀخود می گوید: ای بندۀ من!چرا آن چه را می دانستی، عمل نکر دی؟واگر بگوید نمی دانستم،می گوید :چرا یاد نگرفتی،تا عمل کنی؟ دراین وقت او دربرابر باز خواست خدا، فرو می ماند،این است حجّت بالغۀ خدا.»(قرائتی،۱۳۸۵،ص۱۷۴). «ثم تولیتم من بعد ذلک فلو لا فضل الله علیکم و رحمته لکنتم من الخاسرین»؛ ولی از آن پس از فرمان سرباز زدید و اگر فضل و رحمت خدا نبود از زیانکاران بودید (بقره، ۶۴).
جبریان از این آیه نتیجه می گیرند که توبه فعل خداست؛ ولی این تفسیر خطاست اگر توبه فعل خدا بود پس چرا انسان را نکوهش می کند در حقیقت بازگشت گناهکار را به راه راست آسان می کند چنین انسانی مادام که خواهان اصلاح خویش است محکوم به کیفر نمی شود». (همان، ص۳۵۰).
۱ـ ۴ـ ۷ موضوع توبه
بر اساس درجات علم و ایمان بنده موضوع توبه متفاوت است.
«یرفع الله الذین منکم و الذین اوتوالعلم درجات» (مجادله، ۱۱)؛ «ایمان را هفتاد و اندی باب است که بالاترین شهاده لا اله الا الله و پست ترین مقام و باب آن ملامت نفس است» (سجادی، ۱۳۷۸، ص ۱۷۳).
امام باقر علیه السلام فرمودند «براستی مومنان مراتبی دارند یکی باشد که یک درجه دارد و یکی دو درجه و یکی سه درجه و یکی چهار درجه و یکی پنج درجه و یکی شش درجه و یکی هفت درجه» (کلینی، ۱۳۷۰، ج ۴، ص ۴۷).
دسته ای موضوع توبۀ آن ها گناهان است.
روایتی از امام صادق علیه السلام است که می فرمایند:
«هر گروهی از بندگان توبه ای خاص دارند. توبه انبیاء از اضطراب سر، توبه اصفیاء از تنفس، توبه اولیاء از خاطرات گوناگون، توبه خواص از اشتغال به غیر خدا و توبه عوام از گناهان است» (مجلسی، بی تا، ج۶، ص۳۱).
نتیجه این که چون توبه حدی ندارد، موضوع توبه نیز محدودیّتی ندارد «ولا نهایته لتوبه العارف و لا لغایه و صفه» (مکی، ۱۹۹۵، ص ۳۸۵).
۱ـ ۴ـ ۸ ارکان توبه:
رکن مهم توبه پشیمانی است «اَوّلها الندم علی ما مضی. اولین رکن توبه پشیمانی و حسرت و تأسف و آتش درونی و ناراحتی بر آنچه که گذشته است، می باشد» (مطهری، ۱۳۶۴، ص ۱۴۵).
عامل پشیمانی نیز، ترس از عاقبت بد، رغبت به نعمت و یا حیای از خداست.
بنده زمانی که متوجه آثار سوء و سرانجام شوم گناه در این عالم و عالم برزخ و قیامت شود، پشیمان است. افعال و ملکات صورت های مناسب خود را دارند، دارای شعور، آگاهی هستند و انسان را آزار می دهند. آتش جهنم از روی اراده و شعور می سوزاند. هر گناهی در روح اثری دارد که در احادیث از آن به «نقطه سوداء» تعبیر نموده اند و آن تاریکی است که در قلب و روح پیدا می شود، کم کم افزون می شود و در آخر در صورتی که توبه نکند منتهی به شقاوت همیشگی خواهد شد پس انسان لازم است از معاصی پرهیز کند و اگر به آن مبتلا شد فوراً آثار سوء آن را با توبه درست ، شرایط آن واعمال صالحه اصلاح کند در غیر این صورت عذاب الهی او راخواهد گرفت.
«دومین رکن توبه عزم بر ترک و عدم بازگشت برای همیشه داشته باشد «العزم علی ترک العود، یک تصمیم جدی که دیگر من این عمل ناشایست را تکرار نمی کنم»؛ توبه اگر واقعی باشد ، حتماً قبول خواهد شد
و توبه ای واقعی است که آتش درونی در انسان پیدا شود و مصمم باشد که دیگر آن گناه را انجام ندهد «امام فرمود: «کسانی که استغفار می کنند و باز گناه می کنند و باز گناه را تکرار می کنند استغفارشان از استغفار نکردن بدتر است» . چون این مسخره کردن توبه است، استهزاء خداست استهزاء توبه است » (همان، ص۱۵۰).
درباره ارکان توبه آمده است. «اما ارکان پنجگانه که بناء توبت به آنست و تحقیقش بدان، یکی، اداء فرایض است؛ دوم ، قضا مافات؛ سوم طلب حلال، چهارم رد مظالم؛ پنجم مجاهدت و مخالفت با نفس» (کاشانی؛ ۱۳۸۱، ص ۳۶۲).
۱ـ ۴ـ ۹ شروط توبه
برای محقق شدن توبه شرایطی است که درصورت احراز آن توبه پذیرفته است.
«شرط اول آن است که حقوق مردم، حق الناس را باید برگردانی خدا عادل است از حقوق بندگانش نمی گذرد». (مطهری،۱۳۶۴، ص ۱۵۱). «شرط دوم توبه این است که حقوق الهی را ادا کنی» (همان، ص ۱۵۳).

۱ـ۴ـ ۹ـ ۱ شرایط کمال توبه
دو موضوع شرط کمال توبه است «توبه آن وقت توبه است که این گوشت هایی را که از حرام رویانیده ای، آب کنی (همان، ص ۱۵۵) و دومین شرط کمال توبه این است که به بدن گناه کار خود رنج طاعت را بچشانیم و به این بدن که این همه لذت معصیت را چشیده است رنج طاعت را بچشان (همان، ص ۱۵۶).
۱ـ ۴ـ ۱۰توبه و استغفار
درکتب عرفانی و متون دینی دولفظ توبه و استغفاربسیاراستعمال شده است.توبه به معنی باز گشت واستغفار به معنی پوشاندن است .مستغفر تائب است امّا تائب ممکن است مستغفر باشدویا نباشد.
به عبارت دیگر،اگر تائب از گناه به اطاعت خدا باز گشت کند امّا استغفار نکندو از خداوند نخواهد که گناه او را بپوشاند او مستغفر نیست بلکه تائب است؛وموارد دیگر نیزوجود دارد که برای هر یک از آن ها در ادبیات عرب لفظ خاصی مانند: ِ«صفح،عفو،کفر» به کا ر رفته است. درذیل به بعضی از معانی استغفار اشاره شده است .
«استغفار در لغت به معنی آمرزش خواستن است» (گوهرین، ۱۳۶۷، ج۱، ص۱۹۸)؛ «پوشاندن و مستور کردن» (قرشی،۱۳۷۸ ،ص ۱۰۷) «و به معنی پوشاندن است» (راغب اصفهانی،بی تا، ص ۳۷۴)؛ «و اصبغ ثوبک فانه اغفر للوسخ) (همان جا)؛ لباست را رنگ کن زیرا پلیدی آن را می پوشاند.
در تفاسیر استغفار را مرادف توبه دانسته اند
«توبه و استغفار هر دوی آن ها یکی است و توبه برای تأکید آمده است »(طبرسی، ۱۳۵۱، ج۱۲، ص ۷)؛ «استغفروا ربکم ثم توبوا الیه» از خدا آمرزش بخواهید و سپس بوسیله توبه بدرگاهش توسل جویید؛ و برخی گفته اند یعنی برای گذشته آمرزش بخواهید و برای آینده تصمیم (به اطاعت و ترک گناه) بگیرید» (همان، ص ۱۱۳)؛ «دیگری گفته آمرزش بخواهید و سپس آن حال را ادامه دهید (همان جا)». «فرق میان توبه و استغفار این است که استغفار طلب آمرزش است بوسیله دعا ولی توبه پشیمانی از معصیت و تصمیم بر عدم تکرار است» (همان، ج ۷، ص۱۲۲)؛ «صور ملکوتیه اعمال به منزله ولیده انسان بلکه بالاتر از آن است و حقیقت توبه و صیغه استغفار به منزله لعان است؛ حق تعالی به واسطه غفاریت و سترش آن ولیده ها را بالعان مستغفر از او منقطع می فرماید» (امام خمینی، ۱۳۷۳، ص۲۸۱).
استغفار توبه است و توبه استغفار، و هر دو با هم آورد. استغفار توبه است و توبه استغفار، و هر دو با هم آوردن اشارت است که از گناهان بیرون آیی. آنکه باور دار، که نجات تو نه به توبه است بلکه به فضل و کرم اوست، نخست استغفار کن تا از گناه پاک شوی، پس توبه کن تا درست شوی.
اول برخیز و طاعت و خدمت به فرمان شریعت بگزار، پس از آن به اشارت حقیقت برخیز، آن یکی راه عابدان است و این یکی طریق عارفان، آن یکی حق خدمت از روی شریعت، این یکی نشان صحبت در منهج حقیقت، حاصل خدمت، رسیدن به متاع حَسَن است و ثمره صحبت، رسیدن به هر صاحب فضلی به فضل خداوند (میبدی، ۱۳۷۶، ج۱، ص ۴۴۶).

فصل دوم:
توبه ازمنظر قرآن کریم و احادیث معصومین(ع)
درآمد
قرآن سرچشمه عرفان زلالی است که از طریق وحی بر قلب پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است؛ از آن جائی که درقرآن کریم توجه خاصی به توبه شده ، در بیش از هشتاد آیه، توبه و مشتقات آن آمده وسوره ای در قرآن کریم به همین نام آمده است ؛به نقش بسیار مهمّ آن درسلوک عرفانی وجایگاه آن درآثار ادبی واقف می شویم. در این فصل تفاسیر مهمی مانند المیزان و تفسیر ابوالفتوح رازی بررسی و نکات مهم آن مانند زمان، انواع ، آثار توبه با توجه به سخنان ائمه علیهم السلام، مفسرین و عارفان بیان شده است.
۲ـ ۱ توبه در قرآن کریم و تفاسیر
درابتدا خداوند بارحمت نامتناهی خود بنده را توفیق توبه می دهد .
۲ـ ۱ـ ۱اولین توبه کننده
«فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه» (بقره، ۳۷)؛پس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت(وبا آن هاتوبه کرد)وخداوند توبه او را پدیرفت. «خدا توبه آدم را پذیرفت و او را توفیق توبه داد» (طبرسی، ۱۳۵۱، ج۱، ص ۱۴۰)؛خداوند بندگانش راموفق به توبه می کند؛اولین تائب، خداوند سبحان است
«از حضرت امام محمدباقر(ع) نقل شده است: بخدا قسم خداوند، آدم را برای دنیا آفریده بود و او را در بهشت ساکن کرده بود تا معصیت او کند و او را به جایی که برای آن آفریده بود برگرداند». (طباطبایی، ۱۳۶۶، ج۱، ص ۱۹۹).

۲ـ ۱ـ۲ توبه وعلم
سالک هر چند عالم باشد،اگر به دانش خود عمل نکند نادان است.
«انما التوبه علی الله للذین یعلمون السوء بجهاله«(نساء،۱۷)؛پذیرش توبه از سوی خدا تنها برای کسانی است که کا ر بد را از روی جهالت انجام می دهند «و این جهالت در مقابل عقل نیست، هر که به خدا عاصی شود، آن معصیت وی جهل است اگر چه مرد ممیز و عاقل بود» (میبدی ،۱۳۷۱،ج۲، ص ۴۴۹)؛ «آن توبه که الله تعالی به فضل خویش پذیرفتن آن برخود واجب کرده است توبت انسان است که به نادانی فراسر گناه شوند» (همان،ص۴۲۵)
«امام صادق علیه السلام فرمود:«هر عملی که بنده بجا آورد گر چه عالم به آن باشد باز آن هنگامی که اندیشه معصیت در قلب او خطور کرد، جاهل بود» (طباطبایی، ۱۳۶۶، ج۴، ص۴۰۰)
۲-۱-۳ توبه وزمان
انسان مادامی که دردنیاست می تواند توبه کندامّا زمانی که به عالم آخرت رسید وفرشتگان الهی را مشا هده کرد، وقت توبه گذشته است و نمی تواندتوبه کند.
«لیست التوبه للذین یعملون السیئات. حتی اذا حضر احَدَهمُ الموت قال اِنی تبت الآن» (نساء، ۱۸)؛توبۀ کسانی که کارهای بد را انجام می دهندوتا هنگامی که مرگ یکی ازآن ها فرا می رسد،می گوید:«الان توبه کردم»پذیرفته نیست.
«امام صادق علیه السلام فرمودند: «یعنی در موقعی که آن عالم را ببیند»؛«این نزدیک مطلع است بوقت معاینه که چیزی از غیب وی را دیده شود گفته اند معاینه ملک الموت در وقت مرگ از امارات قیامت است و نشان آخرت و در آخرت توبه نپذیرند و ایمان در آن ساعت قبول نکنند. (میبدی، ۱۳۷۱، ج۲، ص ۴۵۰).
«حق تعالی در این آیه بیان کرد که قبول توبه تاکی باشد گفت توبه نباشد آنان را که اصرار کنند بر کفر و معاصی تا آنکه مرگ بایشان حاضر و بدر مرگ رسند و اعلام مرگ پیدا شود ایشان را از معاینه فرشته و جز آن چیزها که ایشان را ملجا کند بتوبه آنگه گویند ما توبه کردیم.» (رازی، ۱۳۵۶، ج۳، ص۳۴۴). «ثم یتوبون من قریب» (نساء، ۱۷)سپس به زودی توبه می کنند.
«آنکه توبه کند زود از مدتی نزدیک و سری و کلبی گفتند: پیش از بیماری و مرگ؛ عکرمه گفت: هر چه پیش از مرگ بود آن نزدیک باشد؛ ابومجلز و ضحاک گفتند پیش از آنکه ملک الموت را ببینند» (رازی، ۱۳۵۶، ج۳، ص۳۴۳).
تا هنگام مرگ، وقت تو به است؛ با مشاهدۀ ملک مقرب پروردگار،دیگر نمی توان توبه کرد؛ «این من قریب» آن است که جایی دیگر گفت: «لم یصروا علی ما فعلوا» یعنی که از گناه زود برگردند و به آن مصر نباشند. (میبدی، ۱۳۷۱، ج۲، ص۴۲۵).
۲ـ ۱ـ۴ توبه واصلاح توبه صرفاً گفتن استغفرالله نیست،آثار بدگناه بایدباکارهای نیک جبران شودمثلاً:حقوق ضایع شدۀ مردم اصلاح شود.
«کتب ربکم علی نفسه الرحمه انّه من عمل منکم سوءًبجها له ثم تاب من بعده و اصلح» (انعام، ۵۴)؛پرورد گارتان رحمت رابر خود لازم شمر ده است تا هر کس از شما کار بدی از روی نادانی انجام دهد پس تو به و اصلاح (وجبران)نما ید.
«آن که توبه کند از پس آن گناه و مصلح شود آنچه گناه افساد کرده باشد؛ بتوبه اصلاح کند و برگذشته پشیمان شود و بر آینده عزم کند که مانند آن نکند»( رازی،۱۳۵۶،ج۳ ،ص ۴۳۹).
«فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه» (مائده، ۳۹)؛وهر کس که پس ازستم کردن،توبه وجبران نماید،خداوند توبۀ او رامی پذیرد.« و من تاب و عمل صالحا فانه یتوب الی الله متابا» (فرقان، ۷۱)؛وکسی که توبه کند و عمل صالح انجام دهد به سو ی خدا باز گشت می کند«در این آیه یتوب الی الله به معنای بازگشت به سوی خدا بعد از مردن است» (میبدی،۱۳۷۱ج۷، ص۶۷).
توبه سبب آمرزش گناه است انه من عمل منکم سوء بجهاله ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم. (انعام، ۵۴)؛هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند سپس توبه واصلاح(وجبران)نماید،(مشمول رحمت خدا میشودچرا که)او آمرزنده ومهربان است.
«آنکه توبه کند و اصلاح نماید اصلاً توبه یک قیام اصلاحی است و غیر از این چیزی نیست» (مطهری، ۱۳۶۴، ص ۱۵۸).
«الا الذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا…» (آل عمران، ۸۹)مگرکسانی که پس از آن تو به کنندواصلاح نمایند.
«در قرآن هر جای که ذکر توبت کرد. بیشتر آن است که ذکر اصلاح قرین آن ساخت از بهر آنکه حقیقت توبت دو چیز است تصفیت اعتقاد و اصلاح اعمال؛ پس هر دو مجتمع باید تا توبت درست آید». (میبدی، ۱۳۷۱، ج۲، ص۶۰۶).

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:44:00 ق.ظ ]