« هنر حافظ این است که دو اندیشه ی متضاد را در هم تلفیق می کند و اگر عطار و مولوی از مِی و معشوق و ساقی و دیگر عناصر این مجموعه به کل در معنی عرفانی مجازی استفاده کرده اند ولی حافظ هیچ اصراری ندارد که از هر دو بهره مند نشود. (خود را لایق بهره مندی از لذت آنی و باقی می داند) و از خواننده می خواهد که شعر او را از روی کرامت چنان بخواند که داند یعنی راحت و آزاد باشد که هر طور که می خواهد بخواند و دریابد. او می خواهد نام و نشانش بماند که می ماند، او ادعای پیغمبری ندارد که مردم به کتابش عمل کنند ». (شریفی، 1387: 89)
آیا با تلفیق دو اندیشه ی متضاد می توان به عرفان رسید؟ و آیا با داشتن لذت آنی آن هم از نوع حرامش می توان به لذت باقی دست یافت؟! هنر حافظ پاک دلی او است، قرآن شناسی اوست. عرفان ناب اوست و وقتی حافظ جامع همه ی خوبی ها شد، به عشق دست یافت و وقتی عاشق شد، هنرمند شد و سخنش دل نشین گشت:
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی آری آری سخن عشق نشانی دارد
(دیوان حافظ،84:1389)
3ـ4. رندی حافظ
یکی از عجیب ترین و جنجالی ترین واژه ها در دیوان حافظ واژه ی رند است. چرا که حافظ هم رند شراب خوار و لاابالی می شناسد و هم رند ولی شناس. در فرهنگ واژگانی همه ما آدم ها رند مساوی است با سفله و اراذل و اوباشی که به صورت کهنه رند و مرد رند و… استعمال می شود. ولی حافظ رند دیگری دارد که به قول خرّمشاهی: « رند… اهل هیچ افراط و تفریطی نیست… به رستگاری نیز می اندیشد… رند حافظ تعلق خاطر و تعهد دینی دارد. به آخرت اعتقاد دارد… ». (خرّمشاهی، 1367: 5)
و این رند، تنها اسمی با بار منفی دارد و در حقیقت نمونه ی یک انسان کامل است و جالب تر این که رند خود حافظ است که دارای ویژگی های مثبتی است و متضاد رند، زاهد است دارای ویژگی های منفی و حافظ: « انگیزش دیگرش میل به آفریدن شخصیتی است در برابر زاهد که نقطه ی مقابل و آنتی تز زاهد باشد ». (خرّمشاهی، 1371: 27)
بنابراین رندی حافظ همانا تفهیم این نکته به همه ی آزاد اندیشان و مردمان منصف است که پاکی و سلامت در گرو نام نیست. می توان خود را رند نامید ولی دشمن تزویر و ریا بود:
حافظا مِی خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
(دیوان حافظ،11:1389)
یا
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد
(همان: 89)
و هم چنین عاشق و هدایت شده به سمت صراط مستقیم:
زاهد ار راه به رندی نبرد معذورست عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
(همان: 105)
یا
ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد
(همان: 105)
و قرآن خوان:
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
(همان: 127)
و… .
و چه قدر سخت است که پیامی به این روشنی خوب درک و دریافت نگردد و این گونه اظهارنظر شود که:
« امروزه به دلیل تأثیر نحله ها و مذاهب غیر دینی و « لائیک » غرب، بسیاری از مفسران اشعار حافظ پنداشته اند که تفاوت ارزش گذاری در زبان طبیعی و در زبان شعر معلول تغییر ملاک بوده است… . در تبیین این تفاوت ارزش گذاری، مفسران مزبور گفته اند که حافظ با تحسین رندی در واقع علیه ارزشهای رایج و متداول جامعه ی دینی خود طغیان کرده است… این نوع برداشت یکی از اشتباهات عمده ی حافظ پژوهان معاصر است. ]که [انتقادهای این شاعران به ارزش های اخلاقی جامعه ی خود را بر اساس اخلاق غیر دینی « لائیک » سنجیده اند ». (پورجوادی، 1367: 15)
گاه برخی صاحب نظران رند حافظ را دارای دو شخصیّت کاملاً متفاوت مثبت و منفی می دانند و حال آن که می دانیم همانا هدف آن ها این است که حافظ دو نوع شخصیّت کاملاً متضاد داشته است و یا لااقل می توان از شعرش دو گونه متفاوت در مورد حافظ نظر داد. یکی فردی عارف و مؤمن و مثبت و قرآن خوان و دیگری فردی کفرگویی و مرتد و شراب خوار و… .
دکتر تقی پور نامداریان در کتاب گمشده ی لب دریا در مورد رندی حافظ می گوید: « رند چهره ی محبوب دیگری است که آن هم تصویر « من » شعری حافظ است. رند نیز نقطه ی مقابل صوفی و شیخ و زاهد و مفتی و محتسب است و در کنار پیر مغان و حافظ… رند نیز مثل پیر مغان و مثل « من » شاعرانه ی حافظ، عاشق، نظر باز، شراب خوار و خراباتی است،… به همین سبب بدنام و نامه سیاه و بی سامان و بلاکش است، ]و هم چنین[ پاک باز، بی نیاز، بی حرص و دور از ریا و تظاهر ]؟![ ».
دکتر پورنامداریان وقتی معتقدند که رند نقطه ی مقابل صوفی و شیخ و زاهد و… عصر حافظ است، بنابراین نمی توانند صفاتی چون شرابخواری و نظر بازی و… را به حافظ نسبت دهند چرا که حافظ این صفات را در هم عصران خود دیده است، آنان که ادعای پاکی و پاک بازی و دین و… دارند و در عمل با رند از نوع منفی و لاابالی آن هیچ فرقی ندارند چرا که اعتقاد حافظ بر آن است که خوبی و پاکی در گرو نام نیست.
« واژه نامه ها و نوشته های گونه گونی که درباره ی « رند » و « رندی » سخن گفته اند، یک زبان و بی استثناء، « لاابالی وارگی »، « بی بند و باری »، « حیله گری »، « خودپایی » و… را از ارکان اساسی یک زندگی رندانه می دانند… « حافظ » عنوان « رند » را به هنگام سرخوردگی و نفرت از تمام اسم ها و رسم های مرسوم عصر خود، به عنوان یک نام و نماد ایده آل انتخاب نموده است ».(درگاهی،1382: 53)
اگر معتقدیم که حافظ پس از سرخورده شدن از تمام اسم و رسم های مرسوم عصر خود، رند را به عنوان یک نام و یک آرمان و یک ایده آل برگزیده است. پس چگونه ادعا می کنیم که رند ساخته شده حافظ دو وجهی و دو شخصیّتی است آن هم با

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
ویژگی های مثبت و منفی؟!
« اصولاً جای تردید دارد که حافظی که وجود را افسانه و افسون می داند و در آغاز و انجـام تـردید
دارد و در پی نقد دنیاست، در حالی که صوفی به دنبال خودشناسی است و می گوید: من عَرَفَ عَفسَه فَقَد عَرَفَ ربّه، صوفی باشد. حافظ همه جا از جام مِی و شراب و نقد جهان و عیش نقد سخن می گوید و اگر این ها صوفیگری باشد، همه صوفی اند ». (مرتضوی، 1365: 94)
« رندی یعنی صاف و شفاف و یک رو و راستگو کردن نفس، نه کشتن آن… یعنی نفسی که خواهشمندی و هوشمندی در او پالایش یافته و به جایگاه مشاهده ی زیبایی در عالم رسیده و با زیبایی یگانه شده است. کمال روان در انسان رسیدن به مقام مشاهده ی زیبایی است در عالم… ». (آشوری، 1379: 286)
و مخلص کلام آن که هر کسی از ظنّ خود یار حافظ شده است و غرض و مقصود واقعی او از متضادگویی را کسی به درستی درنیافته است. اکثر منابع حافظ شناسی چون « از کوچه رندان » زرین کوب ، « حافظ » ، « حافظ نامه » ، « ذهن و زبان حافظ » خرمشاهی ، « ماجرای پایان ناپذیر حافظ » محمد علی اسلامی ، « مکتب حافظ » منوچهر مرتضوی ، نوشته های دکتر دادبه ، « حافظ شیرین سخن » دکتر معین ، « تاریخ عصر حافظ » دکتر غنی و … همداستانند که حافظ نه زاهد دنیاگریز و نه دنیاگرای گریزان از دین و ایمان است بلکه کاملاً انسان ، ایرانی مسلمان آزاده ، اندیشمند و نه فیلسوف مصلح اجتماعی ، رند عاشق، شاعری با رویکرد به « عرفان نظری » یا عرفان اهل علم که شاید از تجربه مکاشفه و شهود شخصی نیز بهره برده است می باشد . ( ر.ك. امیر ضیایی،52:1377)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
و به قول خودش:
خدا داند که حافظ را غرض چیست و عِلمُ الله حَسبی مِن سوالی
(دیوان حافظ، 1389: 299)
فصل چهارم
تضاد دین و عرفان
در دیوان حافظ
4. تضاد دین و عرفان در دیوان حافظ
در این بخش تضادهای موجود در شعر حافظ تحت عنوان کلّیِ تضادهای ظاهری مورد بررسی قرار می گیرند.
تضادهای ظاهری با توجّه به منشأ پیدایش آن ها تحت عنوان وارونگی و متضادنما تشریح می شوند. در مبحث وارونگی، تضادها تحت عنوان کلّی تضاد با متشرعین و متصوّفه بررسی می شود و در قسمت متضادنما، تضادهای موجود در ابیات به کمک « واژه هایی » رفع می گردند که این مبحث تحت عنوان تضادهای زبانی مورد بررسی و تعمّق قرار می گیرند.
4ـ1. تضادهای ظاهری
کافیست یک بار دیوان حافظ را ورقی بزنید. بی شک بین فرهنگ واژگانی و دانسته ها و اعتقادات خود با آن چه در شعر حافظ می بینید، تضادها و تناقضاتی را می بینید. گاه نظرات حافظ در مورد موضوعی خاص ضد و نقیض می نماید؛ چرا که زمانی با عارفی پاکدل مواجهید و زمانی با شاعری با اعتقادات سست دینی و گاه حتی ادعایی حاکی از نبودن ایمان. برای پی بردن به دلایل این تناقضات و تضادها دیوان حافظ را از منظر ویژگی هایی به شرح زیر مورد بررسی قرار می دهیم:
4ـ1ـ1. وارونگی در شعر حافظ
یکی از مهم ترین خصیصه های شعر حافظ وارونگی در زمینه ی واژه هاست. حافظ فرهنگ واژگانی دیگر گونی دارد. در این فرهنگ نامه، واژه های خوب و بد یا مثبت و منفی جابجا شده اند و هر یک جای خود را به دیگری داده است؛ چرا که حافظ گویا به اصالت واژه معتقد نیست. حافظ به مقدّساتی چون سجاده و تسبیح با دیدی منفی می نگرد و حال آن که شراب و میخانه را خوب می داند. صوفی و
فقیه را نمی پسندد و رند و باده فروش را می ستاید. چنین نگرشی تضادهایی را به وجود آورده است که تحت عنوان تضاد با متشرّعین و متصوّفه مورد بررسی قرار می گیرند:
4ـ1ـ1ـ1. تضاد با متشرعین و متصوّفه
حافظ با دیدی انتقادی و اعتراض گونه به دین دار عصر خویش می نگرد چرا که در آن ها افعالی میبیند که آن ها را شایسته ی نامشان نمی داند. صوفی و فقیه و زاهد در عصر حافظ ظاهرفریب و ریاکارند. در پنهان شراب می نوشد و حرام خوارند. در ملأعام تظاهر به دین داری نموده و ظاهر خود را مردم فریب ساخته و در نهان از حیوان هم پست ترند:
صوفی شهر بین که چون لقمه ی شبهه می خورد پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
(دیوان حافظ،1389: 193)
به زیر دلق ملمّع کمندها دارند دراز دستی این کوته آستینان بین
(همان: 26)
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود آنچه با خرقه ی زاهد مِی انگوری کرد
(همان: 95)
یا
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد که مِی حرام ولی به ز مال اوقاف است
(همان: 33)
یا
گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
(همان: 149)
یا
ز کوی میکده دوشش به دوش می بردند امام شهر که سجّاده می کشید به دوش
(همان: 185)
و حافظ برای مبارزه با آن ها رند و میخانه و خرابات و… را علم کرده است و آن چه را که در آن ها (صوفی، زاهد، فقیه و…) ندیده است؛ به واژه های ساخته شده ی خود بخشیده است. رند حافظ ولی است. باده فروش سرّ خدا می داند. در میخانه حافظ ملائکه در رفت و آمد هستند و در میکده اش هم دعاها مستجاب می شود:

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:09:00 ق.ظ ]