تصویرهای شعری او اغلب، حاصل تجربه های حسی اوست و از این نظر طبیعت در دیوان او زنده ترین وصف ها را داراست، چرا که بیان مادی و حسی او از طبیعت با کنجکاوی شگفت آوری که در زوایای وجودی هریک از اشیاء دارد،چندان قوی است که هرتصویر او از طبیعت چنان است که گویی آیینه ای فرا روی اشیاء داشته و از هر کدام تصویری در این آیینه (که روشن است و بی کرانه) به وجود آورده است.
منوچهری نه تنها به تصویرهایی از طبیعت که در حوزه ی دید و نیروی بینایی است پرداخته، بلکه نسبت به معاصرانش توجّه بسیاری به آواها در طبیعت دارد.
۱-۴-فرخی دردربار چغانیان وغزنویان
فرخی، هم از نظر تنوع حوزه ی خیال های شاعرانه و هم از نظر لطافت تصویرها، شاعری ممتاز است. شعراو همیشه از عالم خارج و طبیعت مایه گرفته و وی دیده های خویش را چنان که خود دریافته و در خاطر پرورانده به یاری واژه ها بیان کرده و خوانندگان آثارش را در احساسات و تاثیراتی که داشته با خویشتن شریک و همدل کرده است.
«فرّخی سیستانی ازشاعران مشهورسبک خراسانی درقرن پنجم است وی پسرجولوغ،غلام امیر خلف بانو،اهل سیستان بود.او شاعر ی شیرین سخن ،بلندآوازه وساده‌ گوى وهمچنین،چنگ نوازی استادبود.وی پس ازازدواج به دلیل درآمد کم به نیّت مدح چغانیان همرا ه باقصیده ی معروف ِباکاروان ِحله ،روبه آنها نهاد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با کاروان حُلّه برفتم ز سیستان با حُلّه تنیده ز دل بافته ز جان
۶۶۳۶/۳۳۵ف

درموردنوع زندگی وی دردربارغزنوی گفته اندکه:تابیست غلام سیمین کمر از پس او برنشستندی.» (زرین کوب،۱۱۲:۱۳۶۸)
آوردن معانیِ بدیع و ابتکاری با ویژگی سهل و ممتنع، فرّخی رادرمیان معاصرانش ممتاز و برجسته ساخته بود.او صنایع بدیعی راچنان بامهارت وظرافت به کار برد ه است که درظاهِر شعر او نشانی از صنعت گرایی نیست .تغزّلات وی نیز سرشار از کام جویی خوش گذرانی و توصیف فصول است .
«مشهور ترین توصیف در شیوه ی سرایندگی فرخی یعنی سبک «سهل و ممتنع» نشان دهنده‌ی آشکارگی، سادگی و سلاست زبان این شاعراست.»(امامی،۴۴:۱۳۸۰)
۱-۵-عنصری و دربار غزنویان
ابو القاسم حسن فرزند احمد بلخی درحدودسال ۳۵۰ هجری قمری دربلخ زاده شد. این بازرگان ‌زاده ی به زودی در عرصۀ سرایندگی چنان توانا می‌شودکه امیر نصر، پسر سبکتگین و برادرکوچک تر‌ سلطان محمود غزنوی که سپهسالارخراسان بود، استعداد او را تشخیص می‌دهد و شاعر گمنام را به دربار غزنه می‌برد.
عنصری درمدیحه سرایی وخلقِ مضامینِ مدحی وتناسبِ الفاظ و جمله ها و معانی،از شاعران بزرگ محسوب است.عنصری دردربارِ محمود مقرب بوده است واحتمالاً ازندیمان وی محسوب می شد. داستانِ چهارمقاله درباره محمود و ایاز این معنی را تأیید می کند.
«عنصری ملک الشعرای دربارِ محمودو مسعودغزنوی بود.وی مطابق بعضی نوشته ها وحکایت ها، بازرگان زاده ای متمکّن بوده است.ازدیوانش چنین برمی آید که به علوم اوایل آشنا بوده است .»(ذبیح الله صفا،۱۳۵۱: ۵۵۹؛ بدیع الزمان فروزانفر ، ۱۳۵۴: ۱۴۵)
«دردربارغزنویان، چهارصد ادیب و سخنورزیر نظر این صاحب ‌سخن فعالیّت می‌کنندکه از میان آنها می‌توان؛فردوسی توسی،فرخی سیستانی،عسجدی مروزی،غضایری رازی،اسدی توسی،ابوحنیفه اسکافی،ابو الفرج شکری، منجنیک ترمذی و بسیاری از سرایندگان نامور دیگر را نام برد. »(ذبیح الله صفا،۱۳۷۸: ۵۶۰)
­­­­
فـصـل دوم
توصیف فصول در شاعران شاخص
سبک خراسانی
۲-۱- درآمد
“بهار” دمیدن روح حیات در کالبد طبیعت و فروردین فصل جریان خون در شاهرگ هستی است. طبیعت پس از گذران دوره‌ای سرد و بی‌محصول، البتّه نه بی حاصل با آغاز بهار زنده شده و درواقع، دوباره آفریده می‌شود.
دراشعار شاعران سبک خراسانی ،غالباً بهاربا واژه ی نوروز همراه است.بهار نشانه ی سرسبزی وطراوت طبیعت است وحیات دوباره و تغییر فصول ،نشانه ی قدرت وعظمت خداوند توانااست.
«تاریخ آغازمراسم عیدنوروزرابه پادشاهی جمشید نسبت می‌دهند، در زمان هخامنشیان و ساسانیان نوروز به عنوان سنتی فراگیر و بسیار باشکوه چه در دربار شاهان و چه در خانه‌های مردم اجرا می‌شد و امروزه نیز گرچه از تشریفات بسیار و تنوعات قومی نوروز کاسته شده، امّا به نظر می‌رسد جشن نوروز از ایران جدایی ناپذیراست.
در بین ایرانیان ،روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده می‌شد. پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونه‌ای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می‌گذرانیده‌اند، از این رو آن را نوروز عامه نامیده‌اند.
آداب و رسوم نوروزی، همه سرچشمه‌ای کهن دارند و از نظرگاه دانش مردم‌شناسی بسیار جالب توجّه برای مطالعه هستند. ایرانیان عقیده داشتند که سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است، در نوروز تعیین می‌شود. گفته می‌شود که در این روز زرتشت با خدا گفتگویی پنهانی داشت و در این روز نیک بختی‌ها برای مردمان زمین، تقسیم می‌گردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامید ند.»( صالحی ساداتی ،۳:۱۳۹۰)
محمد بن جریر طبری نوروزرا سرآغاز داد جمشید دانسته است:
«جمشید علمارافرمودکه آن روزکه من بنشستم به مظالم،شما نزدمن باشید تاهر چه دراوداد وعدل
باشد بنمایید،تا من آن کنم.وآنروز که به مظالم نشست روز هرمزبود از ماه فروردین.پس آنروز رسم کردند.»(طبری ۲۱:۱۳۵۲)
«ایرانیان قدیم برای استقبال از سبزی بهار، ۲۵‬روز مانده به فروردین، بر۱۲‬ستون خشتی یا سنگی سبزه می‌کاشتند. آینه و شمع بر سر سفره هفت سین نیز نماد نور و روشنایی و شفافیت است، معمولاً تخم مرغ نیز برسرسفره هفت سین بوده است که نماد نطفه و باروری وزایش است و در اساطیر ایران، جهان تخم مرغی شکل است، آسمان چون پوسته تخم مرغ و زرده‌اش نمودار زمین است، ماهی زنده نیز نماد سرزندگی است.
نوروز آیین هایی پیش از خود نیز داشت که باگذر زمان از بین نرفته است. یکی از آیین‌های که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده، پروردن سبزه می‌باشد. ایرانیان، بیست و پنج روز پیش از عید، ستون‌هایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا می‌کردند و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات می‌کاشتند و خوبی و بدی رویشِ غلات را در سالی که در پیش بود، از چگونگی روییدن آن پیش بینی می‌کردند. معمول بود به رشد این دانه‌ها نگاه می کردند و هر یک از دانه‌هایی که بهتر رشد کرده بودندرا گره می‌زدند با این اعتقادکه آن محصول درسال بیشتر خواهدشد.در خانه‌ها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل می‌آوردند. هرکدام از مردمان درظرفی یا چیزی مانند آن اقلامی از دانه‌ها از قبیلِ گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت، و ماش می‌کاشتند.
ازجمله مراسم بسیارمشهوروسنتی معتبری که درنوروز انجام می‌شد،رسوم آب ریزگان یا شست‌وشو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بوده‌است.
در نوروز رسم بودکه نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامه ی مردم هر یک به توانایی و استطاعت، هدایایی را به دربار اهدا می‌کردند.»( آقا حسنی ،۱۸:۱۳۸۶)
«در ایران رسم بود در ایام عیدِ نوروز برای تفریح عمومی و مضحکه، فردی عامی را از میان مردم به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقّتی به نام میر نوروزی انتخاب می‌کردند و برای یک یا چند روز زمام امورشهری رابه عهده‌اش می‌سپردندپس ازانقضای ایام جشن سلطنت اونیزبه پایان می‌رسیده ‌است.»( صالحی ساداتی ،۶:۱۳۹۰)
آقا حسنی می نویسد:
«در نوروز مردم به یکدیگر شیرینی هدیه می‌دادند و این رسم در دوران ساسانی همگانی بوده‌است. در نوروز بزرگ،مردم پیش از لب به سخن گشودن، شکر می‌خورند و بر خود روغن می‌مالیدند تا از انواع بلایا در طول سال، در امان باشند.
بزرگترین عید باستانی ایران، عید نوروزنیزبا عناصرفصول گره خورده است. این توجّه به ویژگی های فصول چنان قوی بوده که حتّی بعداز اسلام نیز این آیین هم چنان به عنوان روزی ملّی محسوب می شود.» (آقا حسنی،۱۹:۱۳۸۶)
«ادبیات آیینه ی تمام نمای فرهنگ واندیشه یک ملّت است.این بدان معناست که آنچه آدمی‌ می‌اندیشدو آنچه به صورت رفتار خاص از وی سر می‌زند درادبیات نمایان است. از همین رو می‌توان با مطالعه آثار ادبی یک سرزمین به زوایای نهان و آشکار مردمان آن پی برد و علاوه بر شناخت دیدگاه اقوام مختلف نسبت به پدیده‌ها و موضوعات گوناگون،رسوم و آیین‌های ایشان را نیز در مناسبت‌ها ی مختلف مورد تجزیه وتحلیل قرارداد.
از دیگر سو ادبیات رسانه عواطف و احساسات بشر است و چنان چه این مقوله را به عنوان یک کلیّت در نظر بگیریم احساسات آدمی‌ به طبیعت و پدیده‌های مربوط به آن می‌تواند به عنوان جزیی از این کل محسوب گردد.
نیاز به آوردن دلیل برای این مدعا نیست ،چه آن دسته از آثار ادبی که به توصف فصل های سال می‌پردازنددراکثر دواوین شاعران و ادبی ما به چشم می‌خورد تا آنجا که بسیاری از آثار نغز به جا مانده ازادب فارسی تبدیل به تابلوی منحصربه فردی ازطبیعت شده ونمایی زیبا ازجلوه‌ های طبیعی را پیشکش مخاطب می‌گرداند.به عنوان مثال خاقانی دراین بیت آمدن صبح و پرتوافشانی خورشید بر کوهساران را این گونه به تصویرمی‌کشد:

 

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شب چاه بیژن بسته سر، مشرق گشاده زال زر خون سیاووشان نگر بر خاک و خارا ریخته
(خاقانی،۱۳۷:۱۳۷۳)

اوخورشیدمشرق رابه زال زرتشبیه می‌کندکه ناجی بیژن ازچاه افراسیاب(که به شب تشبیه شده)می‌باشدوسرخی حاصل ازپرتو افشانی خورشیدرا به خون سیاووش شبیه می‌داندکه برکوه صحرا پاشیده وحاصل همه این ها تابلویی شگفت است که رفتن شب و آمدن صبح را به تصویر می‌کشد.»(صفا،۸۷:۱۳۷۸)

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:21:00 ق.ظ ]