شرایط و آثار توقیف و تأخیر اجرای احکام مدنی- قسمت ۵ | ... | |
۱-۲-۳ مبانی قانونی اجرای احکام مدنی تا سال ۱۳۵۶ قانون منسجم و منظمی برای اجرای احکام مدنی موجود نبود و هرآنچه که مبنای کار قرار میگرفت در حقیقت یک سری قوانین و مقررات پراکنده بود، تا اینکه در این سال قانون اجرای احکام مدنی در ۱۸۰ ماده به تصویب رسید و در این قانون بعضی از مقررات سابق مانند قانون اصول محاکمات حقوقی و یا قانون تسریع محاکمات به طور صریح لغو گردید و موارد معارض قانون سال۱۳۵۶ نیز به طور ضمنی نسخ شده است. در حال حاضر موارد قابل مراجعه عبارتند از:
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
قانون اجرای احکام مدنی سال ۱۳۵۶ آئین نامه اجرائی مفاد اسناد لازم الاجرا مصوب ۱۳۵۵٫ قانون منع توقیف اموال منقول و غیر منقول متعلق به شهرداری ها مصوب ۱۴ اردیبهشت ۱۳۶۱٫ قانون نحوه پرداخت محکومٌبه دولت و عدم تأمین و توقیف اموال دولتی مصوب ۲۱ آبان ۱۳۶۵٫ قانون آئین دادرسی مدنی مباحث مربوط به تأمین خواسته، دادرسی فوری و صدور دستورموقت. قانون داوری تجاری بین المللیمصوب ۱۳۷۶٫ قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی مصوب ۱۳۱۸٫ ۱-۲-۴ اهمیت اجرای احکام مدنی هدف از اقامه دعوای مدنی تسلط بر حق یا مالی است که مورد تضییع یا انکار قرار گرفته است، این امر در صورتی که رأی دادگاه طوعاً اجرا نشود، مطابق قواعد اجرای احکام مدنی و توسط مأموران صلاحیتدار صورت میگیرد. چه اینکه صرف صدور حکم برای دستیابی محکومٌله به حق خود کافی به مقصود نیست و شخصی که حقش مورد تضییع قرار گرفته از نظام قضایی انتظار دارد تا او را در رسیدن به هدف غایی که رسیدن به حقش است، پشتیبانی نماید.
۱-۳ شرایط واصول حاکم بر اجرای احکام مدنی برای اینکه حکمی که از دادگاه صادر می شود به موقع اجرا درآید لازم است شرایط و مقدماتی رعایت گردد تا حکم صادره به درستی به اجرا گذاشته شود و احقاق حق به طور کامل صورت گیرداما در برخی موارد در روند اجرایی به دلیل وجود موارد استثنایی به موانعی جهت اجرا برمیخوریم که اجرا را با وقفه مواجه کرده و خصوصیت فوریت اجرای حکم را کمرنگ مینماید.
۱-۳-۱ شرایط اجرای احکام مدنی اجرای حکم مرحله مهم و حیاتی برای محکومٌله و همچنین نظام قضایی محسوب می شود ولی هر حکمی را نمیتوان به اجرا درآورد مگر با وجود شرایط تعیین شده که این شرایط عبارتند از:
الف: قطعی بودن حکم طبق نصّ ماده یک[۲۱] ق.ا.ا.م برای اجرای یک حکم لازم است حکم قطعیت داشته باشد یا قرار موقت اجرای حکم غیر قطعی صادر شده باشد. از این ماده میتوان دریافت که تنها راه برای صدور اجرائیه و اجرای حکم قطعیت حکم نیست، بلکه مواردی نیز وجود دارد که باوجود عدم قطعیت حکم میتوان حکم را به اجراء درآورد. اجرای موقت اجرای حکمی است که هنوز قطعیت نیافته است، هرچند اصل در اجرای احکام مدنی قطعی بودن حکم است ولی این نوع اجراء به عنوان یک استثناء بر اصل پیش بینی شده است که البته به دلیل استثناء بودن دایره محدودی دارد.
حکم راجع به وارث و تعداد آنان و میزان سهم الارث در ادارات دولتی.[۲۷] حکم راجع به وصیت نامه( ماده۲۲۹ ق.ا.ح). حکم راجع به دعوی موضوع مواد ۱۶و ۱۷ ق.ث. حکمی که در اعتراض به ثبت صادر شده باشد[۲۸]. احکام تخلیه راجع به اماکنی که دارای حق کسب و پیشه می باشند علی رغم قطعیت، اجرای آنها منوط به تودیع مبلغ تعیین شده جهت حق کسب و پیشه می باشد. اگر عملیات ثبتی ملک به درستی صورت گرفته از نظر شورای عالی ثبت صحیح باشد و دعوا راجع به همان ثبت در دادگاه مطرح باشد، اداره ثبت سند مالکیت صادر نخواهد کرد[۲۹]. ب: معین بودن موضوع حکم به موجب ماده ۳ ق.ا.ا.م[۳۰] موضوع حکم باید معین باشد تا قابلیت اجرا را به دست آورد. معین در کنار معلوم قرار میگیرد، معلوم بودن به معنای مجهول نبودن است و معین باشد یعنی بین دو یا چندچیز مردد نباشد[۳۱].
پ: درخواست ذی نفع برای صدور اجرائیه در اجرای احکام مدنی، حکم تنها با درخواست کتبی محکومٌله قابلیت اجرا دارد و تا زمانی که محکومٌله درخواست ننماید دادگاه به هیچ عنوان رأساً اقدام به اجرا نخواهد نمود، در قسمت دوم ماده۲ق.ا.ا.م نیز میتوان این شرط را یافت.
ت: صدور و ابلاغ اجرائیه این شرط در ماده ۲ ق.ا.ا.م ” احکام دادگاههای دادگستری وقتی بموقع اجرا گذارده می شود که به محکومٌعلیه یا وکیل یا نماینه قانونی او ابلاغ شده باشد..” و ماده ۳۰۲ ق.آ.د.م ” هیچ حکم یا قراری را نمیتوان اجرا نمود مگر این که به صورت حضورییا به صورت دادنامه یا رونوشت گواهی شده آن به طرفین یا وکیل آنان ابلاغ شده باشد…” دیده می شود.
۱-۳-۲ اصول حاکم بر اجرای احکام مدنی اجرای احکام مدنی دارای اصولی است که رعایت آن ها برای اجرای حکم لازم و ضروری است ولی گاهی بر این اصول استثنائی بار می شود که عمل به اصل را ناممکن می سازد. بحث اصلی ما پیرامون استثنائاتی است که در مرحله اجرا بر این اصول وارد می گردند. ولی ورود به بحث استثناء نیاز به این دارد که ابتدا با خود این اصول آشنا شویم؛ شناخت اصول حاکم بر اجرای احکام مدنی این امکان را فراهم میسازد که بتوانیم موارد استثنائی را بهتر و دقیق تر شناسایی نماییم.
الف: اصل لازم الاجرا بودن حکم هدف نهایی از دادرسی اجرای حکم صادر شده از آن است، به همین دلیل اصل کلی آن است که حکم دادگاه بعد از قطعیت باید به موقع اجرا گذارده شود. اگر حکم صادر شود ولی به اجرا در نیاید ارزش و اعتباری ندارد زیرا هدف محکومٌله از طی مراحل دادرسی رسیدن به یک حکم بر روی برگه کاغذ نیست[۳۴] بلکه وی به دنبال احقاق حق خود به صورت عملی میباشد و استیفای حق تنها با اجرای حکم امکان پذیر خواهد بود.” اصل، لازم الاجراء بودن حکم است و به تأخیر انداختن یا عدم اجرای حکم به علت امور حادث تخلف است[۳۵].” به همین جهت قانونگذار نیز اهمیت اجرا دریافته و در مواد مختلف به لزوم اجرای حکم تأکید نموده است؛ در ماده ۸ ق.آ.د.م بیان می دارد:
ب: اصل فوریت اجرای حکم ماده ۳۴ ق.ا.ا.م تصریح نموده است: ” همین که اجرائیه به محکومٌعلیه ابلاغ شد، محکومٌعلیه موظف است، ظرف ده روز مفاد آن را به موقع اجرا بگذارد یا ترتیبی برای پرداخت محکومٌبه بدهد یا مالی معرفی کند که اجرای حکم و استیفای محکومٌبه از آن میسر باشد……..”. همانطور که در این ماده دیده شد قانونگذار تأکید بر این دارد که محکومٌعلیه باید بدون اتلاف وقت و به فوریت اقدام به اجرای حکم صادره نماید.
پ: اصل تداوم عملیات اجرائی ماده ۲۴ ق.ا.ا.م یکی از مهمترین مواد این قانون محسوب می شود که در مقام بیان این مطلب است که نه تنها اصل بر لزوم اجرای احکام صادره است بلکه پس از شروع عملیات اجرایی نیز نباید هیچ توقفی در آن ایجاد شود مگر مواردی که به طور صریح در قانون ذکر شده باشند[۳۸]. همچنین در ماده ۳۰ ق.ا.ا.م آمده است که: ” درخواست رفع اختلاف موجب تأخیر اجرای حکم نخواهد شد؛ مگر این که، دادگاه قرار تأخیر اجرای حکم را صادر نماید.” ماده ۵۰ همین قانون نیز در مقام بیان این مطلب است: ” داورز(مأمور اجرا) باید پس از درخواست توقیف بدون تأخیر، اقدام به توقیف اموال محکومٌعلبه نماید و اگر اموال در حوزه دادگاه دیگری باشد، توقیف آن را از قسمت اجرای دادگاه مذکور بخواهد.”
ت: اصل ممنوعیت اشخاص و مقامات دولتی و عمومی در جلوگیری از اجرای حکم
این اصل را میتوان در ماده ۸ ق.آ.د.م[۳۹]یافت. از آنجا که در کلیات آئین دادرسی مدنی به این مطلب پرداخته شده، حساسیت قانونگذار را بر اجرای حکم نمایان می شود. تا جایی که در ماده ۵۷۶ ق.م.ا مصوب ۱۳۷۵ نیز برای تخلف از آن مجازات تعیین شده است[۴۰]. اصولی که در این گفتار به معرفی آنها پرداختیم اصول مهمی است که برای اجرای درست و دقیق احکام مدنی لازم و ضروری هستند، با وجود این مانند سایر اصول این اصول نیز از استثناء خالی نمانده و مواردی وجود دارد که قانون اجازه داده است که بر خلاف اصول مذکور عمل شود که در بخش آتی به تفصیل به این موارد خواهیم پرداخت، و از آنجا که دایره استثناءها را باید محدود نمود و از توسعه و گسترش بیش از اندازه موارد استثنائی اجتناب ورزید؛ لازم است که با آگاهی بیشتر سعی در محدود نمودن این موارد نمود.
بخش دوم:
استثنائات وارد بر اصول اجرای احکام مدنی و آثار آن زمانی که حکمی قطعی از دادگاه صادر می شود یا پس از صدور، قطعیت مییابد، اصل بر صحت آن حکم است و ادعای خلاف آن مسموع نخواهد بود و این عدم استماع به دلیل این است که مراحل دادرسی طی شده و ادعا و دفاعیات استماع گردیده و مرحله اجرا دیگر جایی برای طرح ادعا و دفاع مبنی بر پرداخت دین نخواهد بود. استماع چنین ادعاهایی بر طبق قانون تنها در قالب طرق فوقالعاده شکایت از آراء امکان پذیر خواهد بود که برای محدود نمودن دایره چنین شکایاتی قانونگذار موارد آن را به صورت محدود و مضیق در قانون تعیین نموده است[۴۱]. البته استفاده از این طرق فوقالعاده نیز همیشه نمی تواند مانع اجرای حکم گردد، بلکه موارد ویژهای وجود دارد که این امکان داده شده تا اجرای حکم به طور موقت به تعویق بیفتد.
۲-۱ تأخیر در اجرای احکام مدنی تأخیر اجرای احکام مدنییکی از موارد استثنایی است که وجود دلایلی در حین عملیات اجرایی موجب بروز این مانع در روند اجرا می شود. این وقفه در اجراء، در قالب قراری از سوی دادگاه صادر می شود که قرار تأخیر نام دارد و برای صدور چنین قراری، به وجود شرایط و دلایلی نیاز داریم، با توجه به اهمیتی که مرحله اجرا دارد باید به خوبی این مورد استثنائیرا شناسایی نمود؛ در این گفتار به معرفی این قرار و پس از آن به دلایلی که موجب صدور چنین قراری می شود، میپردازیم.
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:02:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|