از آنجا که ظرفیت حرارتی در فشار ثابت، حاصل تقسیم انتالپی بر دما در یک فشار ثابت است،‌ لذا می توان برای محاسبه‌ ظرفیت حرارتی (CP) از معادله‌ زیر استفاده کرد:
(۲-۱۳)

با توجه به اینکه در این معادله، انتالپی به دست آمده از معادله ی ۲-۵ و ۲-۱۱ مورد استفاده قرار
می گیرد که خود بر حسب شرایط دمایی و فشاری مورد نظر به دست آمده است،‌ لذا ظرفیت حرارتی که به وسیله این معادله به دست می آید نیز تابعیت دمایی و فشاری دارد.
با داشتن معادلات فوق به آسانی می توان هر خاصیت را به دما و فشار مرتبط ساخت و از آنها در تابع هدف استفاده نمود.
فصل سوم
نحوه تشکیل ابرساختار و ارائه مدل ریاضی
۳-۱) تعیین ابرساختار مناسب
از آنجا که مبحث تعیین فشار سطوح بخار به بخش بالای خط (نقطه) پینچ مربوط می شود ( زیرا فقط در منطقه ی بالای نقطه پینچ است که باید از بخار در سطوح مختلف استفاده کرد) لذا تشکیل ابرساختاری مناسب فقط به بالای نقطه پینچ مربوط می شود. در تهیه یک ابرساختار می توان از روش زیر استفاده کرد[۲۵]:
همانطور که در فصل قبل نیز آورده شد، استخراج ابرساختار و یا به عبارت دیگر درنظر گرفتن شکلهای سیستماتیک گوناگون در ابرساختار ، اولین مرحله در سنتز سیستم سرویسهای جانبی است. یک سیستم سرویس جانبی شامل بویلرهای مولد بخار، انواع مختلف توربینهای مولد توان و الکتریسیته، موتورهای الکتریکی تبدیل کننده الکتریسیته به کار، خطوط اصلی بخار در سطوح مختلف فشار، کندانسورها و سایر تجهیزات کمکی می باشد؛ لذا یک ابرساختار برای یک سیستم سرویس جانبی شامل تعداد زیادی از طرحهای گوناگون می شود.
به منظور تعیین سطح فشار بهینه با هدف بیشینه کردن سود سالیانه در یک سیستم سرویس جانبی است ، لذا با رعایت موارد فوق الذکر، مراحل تشکیل یک ابرساختار به شرح زیر پیشنهاد می شود:
۱- منحنی ترکیبی جامع (g.c.c.)[26] فرایند تشکیل شود تا سطوح مختلفی که به انرژی نیاز دارند و همچنین شرایط دمایی و انتالپی (H∆) مورد نیاز هر سطح تعیین شود.
۲- همانطور که در سطرهای بالا نیز ذکر شد، ابرساختار باید گونه ای باشد که حالتهای مختلفی را در خود جا دهد، لذا ابتدا باید لیست کاملی از تجهیزاتی که می توانند در ابرساختار قرار بگیرند، تهیه شود.
۳- تجهیزات و خطوط اصلی مختلف بخار روی منحنی ترکیبی جامع با حالتهای متفاوت ممکن در نظر گرفته شود.
به عنوان نمونه یک ابرساختار برای فرایندی که منحنی ترکیبی جامع آن مشخص است در شکل(۳-۱) آورده می‌شود:
این ابرساختار اینگونه تشکیل شده است:
با مشخص بودن منحنی ترکیبی جامع یک فرایند، بخشهایی که به انرژی نیاز دارند مشخص می شود. از آنجا که انرژی مورد نیاز این بخشها باید توسط سطوح مختلف بخار تامین شود، لذا ابتدا یک دیگ بخار برای تولید بخار در نظر گرفته می شود که خروجی آن خط اصلی بخار را می سازد. بخشی از این بخار می تواند به عنوان فروش، بخشی برای تامین انرژی مورد نیاز سطوح مختلفی که به انرژی نیاز دارند، مورد استفاده قرار گیرد، قسمتی از آن نیز با عبور از یک شیر فشار شکن سطح دیگری از بخار را می سازد (که در قسمتهای دیگر مورد استفاده قرار می گیرد) و بخشی دیگر نیز می تواند از یک توربین عبور کند و حالتهای
ذیل را به وجود آورد:
۱- بخار خروجی از توربین به صورت بخار اشباع به سطح بعدی هدایت شود،
۲- بخار خروجی از توربین پس از گرمایش مجدد، از یک شیر فشار شکن عبور کند و به سطح بعدی منتقل شود و یا
۳- بخار خروجی پس از گرمایش مجدد، در یک توربین دیگر مورد استفاده قرار گیرد و سپس بخار خروجی از توربین دوم به سطح بعدی هدایت شود.
این مراحل برای هر یک از بخشهایی که به انرژی نیاز دارند می تواند تکرار شود با این تفاوت که از سطوح دوم به بعد علاوه بر اینکه از خط اصلی بخار (بخار خروجی از بویلر) می توان استفاده کرد، از بخارهای خروجی از تجهیزاتی که از خط اصلی اول تغذیه می شوند نیز می توان استفاده کرد. لازم به ذکر است که بخار مورد استفاده در توربین ها برای سطوح دوم به بعد، نیاز به گرمایش مجدد دارند تا از حالت اشباع خارج شده و به حالت فوق داغ تبدیل شوند. این موضوع در ابرساختار شکل ۴-۱ نیز رعایت شده است. همانطور که در شکل ۴-۱ مشخص است، ابتدا منحنی ترکیبی جامع (g.c.c.) یک فرایند ترسیم شده است و سپس موارد فوق الذکر برای هر سطح آن رعایت شده است به این ترتیب که برای اولین سطح، یک توربین، یک شیر فشار شکن و دو مبدل در نظر گرفته شده است که یکی از آنها با بخاری که از توربین خارج می شود (بخار با فشار (MPS)) کار می کند و دیگری با سطحی از بخار که از خط اصلی اول تغذیه می شود (بخار با فشار بالا (HPS)) کار می کند؛ و برای سطح دوم، همین تجهیزات به طوریکه از دو سطح مختلف بخار (بخار با فشار بالا و فشار میانی) استفاده می کنند، در نظر گرفته می شود. بدین ترتیب ابرساختار نهایی بدست آمده و تکمیل می شود.
پس از تکمیل یک ابرساختار و نهایی شدن آن، باید معادلات مختلف از قبیل: معادلات مربوط به تابع هدف و قیود مرتبط با آن، معادلات جرم و انرژی و معادلات مربوط به تجهیزات مورد استفاده در یک ابرساختار نوشته شوند.
۳-۲) تعیین معادلات مربوط به ابرساختار
به منظور نوشتن معادلات مربوط به ابرساختار می توان به شرح ذیل عمل کرد:
۱- مشخص کردن تابع هدف :
موارد مختلفی را می توان به عنوان یک تابع هدف در نظر گرفت و تاثیر سطح بهینه ی بخار سیستم سرویس جانبی را روی آن بررسی کرد. به عنوان مثال تابع هدف می تواند حداکثر شدن سود باشد؛ بدیهی است که در این حالت بحث فروش بخار در سطوح مختلف و کار تولیدی مطرح می شود. اگر حداقل شدن مصرف انرژی به عنوان تابع هدف انتخاب شود، طبیعتا تجهیزاتی از قبیل توربین، دیگ بخار و … باید در بهترین شرایط عملیاتی کار کنند تا بازده آنها حداکثر شود؛ و اگر تابع هدف حداقل شدن اتلاف اکسرژی انتخاب شود، باید سطوح بخار خطوط اصلی به گونه ای باشند که اتلاف اکسرژی را حداقل کند.
پس از مشخص شدن تابع هدف، بایستی معادله ی مناسبی برای آن بدست آورد که با سطوح مختلف فشار در ارتباط باشد زیرا همانطور که ذکر شد، هدف، بررسی تاثیر سطح بهینه ی فشار روی تابع هدف انتخابی است. بدین منظور باید مدل قیمت همه تجهیزات مورد استفاده در یک سیستم سرویس جانبی وهمچنین قیمت سطوح مختلف بخاری که توسط دیگ بخار تولید می شود و کاری که از توربین ها بدست می آید، مشخص باشد.
۲- مشخص کردن متغیرهای طراحی :
متغیر های طراحی به متغیرهایی گفته می شود که روی معادله ی نوشته شده برای تابع هدف، تعادل اقتصادی ایجاد کند یعنی در جایی روی تابع هدف اثر مثبت و در جایی دیگر، اثری منفی دارند به عنوان مثال جرم بخار تولیدی توسط دیگ بخار می تواند یک متغیر طراحی باشد زیرا از یکسو باعث افزایش قیمت دیگ بخار می شود اما از سوی دیگر میزان فروش بخار و کار تولیدی توسط توربین ها افزایش می یابد. به همین ترتیب جرم ورودی به توربین نیز دارای همین اثر است به این صورت که از یکسو با افزایش جرم ورودی به توربین، قیمت توربین بالا می رود زیرا به توربین بزرگتری نیاز است اما از سوی دیگر هر چه توربین بزرگتر باشد، مقدار کار تولیدی بیشتر است. در نتیجه می توان از شدت جرمی کلیه جریانها در یک ابرساختار به عنوان متغیر طراحی نام برد که نیاز به تعیین شدن دارند زیرا روی تابع هدف تاثیر می گذارند. به همین ترتیب می توان از دما و فشار هر یک از سطوح بخار به عنوان متغیر طراحی نام برد؛ زیرا به طور مستقیم روی قیمت مبدلها و توربین ها تاثیر می گذارند؛ به این صورت که هر چه دمای بخار تولیدی بیشتر باشد، سطح تبادل حرارت کوچکتر شده و قیمت مبدل کمتر می شود اما ضخامت دیواره ی مبدل (اگر از بخار با فشار بالا استفاده شود) بیشتر می شود که باعث افزایش قیمت مبدل ها خواهد شد؛ هم چنین تولید بخار با دما و فشار بالا باعث افزایش قیمت دیگ بخار نیز می شود. در توربین ها نیز می توان این تعادل اقتصادی را دید به این صورت که هر چه دما و فشار بخار ورودی به توربین بیشتر باشد (یعنی فاصله بخار ورودی به توربین بیشتری با حالت اشباع که در خروجی توربین وجود دارد بیشتر باشد) کار بیشتری تولید می شود اما قیمت توربین بدلیل جنس و نوع پره های مورد استفاده و … در توربین با شرایط دمایی و فشاری بالا، بیشتر می شود؛ لذا از دما و فشار خطوط اصلی بخار نیز می توان به عنوان متغیر طراحی نام برد.
عکس مرتبط با اقتصاد
۳- نوشتن معادلات
قبل از نوشتن معادلات مربوط به جرم و انرژی در یک ابرساختار، ابتدا باید قوانین و مقرراتی را در نوشتن این معادلات متذکر شد تا همه ی معادلات از یک نظام خاص و یکسان پیروی کنند و در نتیجه بین معادلات نوشته شده هماهنگی و ارتباط لازم برقرار باشد. به عنوان مثال می توان قبل از نوشتن معادلات جرم و انرژی یک ابرساختار، ذکر نمود که چگونه نامگذاریها برای هر خط اصلی بخار، جریان، دستگاه و … صورت گیرد، و سپس معادلات نوشته شود. در حالت کلی می توان معادلات مورد نیاز را به شرح زیر بدست آورد:
الف) موازنه های جرمی:
به منظور نوشتن موازنه های جرمی در یک ابرساختار باید معادله ای را معرفی کرد که بتواند دبی جرمی ورودی و خروجی از هر خط اصلی را مشخص کند؛ هم چنین این معادله باید به گونه ای باشد که دبی جرمی هر جریان را به صورت مجزا مشخص کند و یا به عبارت دیگر باید نشان دهد که هر جریان متعلق به کدام خط اصلی بخار و خروجی از کدام دستگاه است؛ هم چنین باید به گونه ای باشد که نشان دهد این جریان چه شماره ای را در ابرساختار دارد. به عنوان مثال هر جریان باید با اندیسی به صورت ijk نشان داده شود که i شماره ی خط اصلی بخار، jشماره ی جریان و k شماره ی دستگاهی است که جریان از آن خارج می شود. هم چنین در نوشتن این معادلات باید فرض پایستگی جرم را نیز در نظر داشت و جریانهای ورودی و خروجی از هر دستگاه را برابر در نظر گرفت. هم چنین باید در نظر داشت که شدت جریانهای ورودی و خروجی به هر خط اصلی بخار با جریانهای خروجی از آن نیز با هم برابرند و معادلات باید به گونه ای باشند که این موضوع را نشان دهند.
ب) موازنه های انرژی:
آنتالپی هر جریان نیز مانند دبی جرمی، همانطور که در سطرهای بالا ذکر شد، باید مشخص باشد و معادلات باید به گونه ای باشند که آنتالپی هر جریان، خط اصلی بخار و دستگاه را بدست دهند. بدین منظور با توجه به اینکه هر خط اصلی بخار می تواند شامل بخار فشار بالا (HPS)، بخار با فشار میانی (MPS) و یا بخار با فشار پایین (LPS) باشد، لذا از معادلاتی که در فصل قبل بدست آمد، می توان برای بدست آوردن انتالپی هر جریان استفاده کرد. هم چنین از آنجا که جریانهای ورودی و خروجی به هر دستگاه نیز مشخص می باشند، لذا می توان جریانهای ورودی و خروجی از دستگاه ها را در محدوده ی بخارهای با فشار بالا، فشار میانی و فشار پایین دسته بندی نمود و با بهره گرفتن از معادلات بدست آمده در فصل قبل، مقدار آنها را به دما و فشار هر خط اصلی بخار مرتبط ساخت. چنانچه آنتالپی در واحد جرم هر جریان در دبی جرمی آن جریان ضرب شود، آنتالپی کل هر جریان بدست می آید.
هم چنین معادلات باید به گونه ای باشند که برابری آنتالپی در واحد جرم جریان های ورودی به خط اصلی بخار را با آنتالپی در واحد جرم خود خط اصلی بخار (هدر) نشان دهد؛ زیرا چنانچه جریانهای خروجی از تجهیزاتی مانند توربین بخواهد در خط اصلی (بخار) پایین تر مورد استفاده قرار گیرند، باید فشار این جریانها با فشار خط اصلی بخار برابر باشد تا جریان بتواند وارد خط اصلی شود و اصطلاحا پس نخورد. از سوی دیگر چون فرض بر این است که جریان فوق داغی که وارد توربین می شود به صورت بخار اشباع خارج می شود، لذا اگر فشار جریانها برابر باشد، آنتالپی در واحد جرم آنها نیز برابر است. پس می توان به این نتیجه رسید که آنتالپی در واحد جرم جریانهای ورودی به خط اصلی بخار با آنتالپی در واحد جرم خود خط اصلی (هدر) برابر است و معادلات باید به گونه ای باشد که موضوع فوق الذکر را نشان دهد. از طرف دیگر آنتالپی در واحد جرم جریانهای خروجی از هر خط اصلی بخار با آنتالپی در واحد جرم خود خط اصلی برابر است و این امر نیز بایستی در معادلات و موازنه های انرژی آورده شود.
ج) کار تولیدی توسط توربین ها:
چنانچه در ابرساختار قابلیت استفاده از توربین به منظور تامین توان مورد نیاز فرایند و یا به منظور فروش توان تولیدی توسط آنها، وجود داشته باشد، بایستی توان تولیدی توسط توربین ها به وسیله ی معادله ی مناسبی محاسبه شود.
با توجه به اینکه هر توربین بین دو سطح مختلف فشاری کار می کند، طبیعتاً اختلاف آنتالپی کل بین جریانهای ورودی و خروجی از توربین، توان تولیدی ایده‌آل توسط هر توربین را بدست می‌دهد.
از آنجا که بازده توربین های بخار بین ۶۵ تا ۸۵ درصد است، لذا به منظور نزدیک شدن به حالت واقعی بهتر است که این بازده را نیز در اختلاف آنتالپی کل جریانهای ورودی و خروجی از توربین ضرب نمود.
با توجه به اینکه در هر ابرساختاری ممکن است چند توربین وجود داشته باشد، بدیهی است کل کار تولیدی برابر مجموع کارهای تولید شده توسط هر توربین است که این موضوع نیز بایستی توسط معادله ای نشان داده شود.
پس از مشخص شدن کل توان تولیدی توسط توربینها، می توان هزینه ی مربوط به آنها را بوسیله ی معادله ای محاسبه نمود و در تابع هدف جاگذاری کرد.
د) تأمین انرژی مورد نیاز فرایند
بدین منظور ابتدا باید تعداد سطوحی که به انرژی نیاز دارند را مشخص نمود که این امر با توجه به شکل ظاهری منحنی ترکیبی جامع امکان پذیر است. پس از اینکه تعداد سطوحی که به انرژی نیاز دارند و همچنین مقدار انرژی مورد نیاز هر سطح از منحنی ترکیبی جامع استخراج شد،‌ باید بوسیله‌ی معادله ای انرژی مورد نیاز هر سطح را به سطوح مختلف بخار با فشارهای متفاوت مرتبط ساخت. فرض بر این است که برای هر سطحی که در منحنی ترکیبی جامع به انرژی نیاز دارد‌، امکان استفاده از همه سطوح مختلف بخار وجود دارد اما همانطور که می‍دانیم محدودیتهایی نیز در این راستا وجود دارد که باید با درنظر گرفتن قیودی‌ (شروطی)،‌ این محدودیتها لحاظ گردد بعنوان مثال زمانی می‌توان برای تأمین انرژی مورد نیاز یک سطح از بخار با فشار پایین استفاده نمود که دمای بخار با فشار پایین از کمترین دمایی که در آن سطح وجود دارد بیشتر باشد. برای استفاده از سایر سطوح بخار نیز به همین شکل شرایطی در نظر گرفته شود؛ زیرا همانطور که می دانیم،‌ هر یک از سطوحی که به انرژی نیاز دارند،‌ دارای یک دمای ابتدایی و یک دمای انتهایی هستند،‌ لذا از آن سطوح بخاری می‌توان برای تأمین انرژی هر سطح استفاده کرد که دمای آن از دمای ابتدایی آن سطح بیشتر باشد،‌ در غیر این صورت نمی توان از‌ آن نوع (سطح) بخار استفاده کرد.
از آنجا که تبادل حرارت بین بخار و جریانهای فرایند در یک مبدل حرارتی صورت می گیرد،‌ لذا با مشخص شدن نوع بخار مورد استفاده برای تأمین انرژی مورد نیاز هر سطح‌، می توان مبدل حرارتی مناسب را بکار برد. چنانچه سطحی بتواند از هر سه نوع مختلف بخار استفاده کند،‌ باید سه مبدل در آن سطح در نظر گرفت به عبارت دیگر به تعداد سطوحی از بخار که می تواند در بخشی از منحنی ترکیبی جامع که به انرژی نیاز دارد،‌ وجود داشته باشد‌‌، باید مبدل حرارتی در نظر گرفت زیرا هر مبدل فقط می تواند با یکی از سطوح مختلف بخار کار کند.
پس از مشخص شدن تعداد مبدلهای مورد نیاز هر سطح‌، باید سطح تبادل حرارت مشخص شود. همانطور که می دانیم مشخص کردن سطح تبادل حرارت مورد نیاز هر بخش‌، یکی از مهمترین موارد است و تعادل های اقتصادی بسیاری روی آن وجود دارد؛ زیرا سطح تبادل حرارت به طور مستقیم روی قیمت مبدلها و در نتیجه روی پارامتر هزینه در تابع هدف تأثیر می گذارد.
به منظور تعیین سطح مورد نیاز تبادل حرارت در هر بخش،‌ باید از معادله ای مناسب استفاده کرد. پس از تعیین این معادله‌، می توان سطح مورد نیاز هر بخش (قسمتی از فرایند که به انرژی نیاز دارد) و در نتیجه سطح تبادل حرارت مورد نیاز کل فرایند را بوسیله‌ مجموع این سطوح بدست آورد و از آن در تابع هدف استفاده کرد؛ زیرا معمولاً‌ تابع هزینه‌ مبدلهای حرارتی بر مبنای سطح تبادل حرارت می باشد و چنانچه این سطوح مشخص باشد می توان هزینه‌ مبدلهای حرارتی را بدست آورد و در تابع هدف جاگذاری نمود.
لازم به ذکر است که برای محاسبه سطح تبادل حرارت در هر بخش علاوه بر گرمای مورد نیاز باید اطلاعات مربوط به میانگین لگاریتمی اختلاف دما و ضریب انتقال حرارت نیز در دسترس باشد. بدین منظور برخی از اطلاعات مورد نیاز، از منحنی ترکیبی جامع مربوط به فرایند و برخی دیگر توسط معادلاتی که در فصل سوم ارائـــه شد‌، بدست می آید بعنوان مثال برای محاسبه میانگین لگاریتمی اختلاف دما، اطلاعاتی در خصوص دماهای ابتدایی بازه ای که نیاز به انرژی دارد و همچنین دمای سطوح بخاری که به منظور تأمین انرژی این بخش مورد استفاده قرار می گیرد‌، مورد نیاز است. پس از جاگذاری این آیتمها در معادله مربوط به میانگین لگاریتمی اختلاف دما (LMTD)، می توان میانگین لگاریتمی اختلاف دمای مربوط به هر بخش را محاسبه نمود. لازم به ذکر است که در این معادله دمای سطح بخار به صورت مجهول قرار می گیرد که با سایر معادلات حل شده و بهینه می گردد.
یکی از مهمترین پارامترها در محاسبه ی سطح تبادل حرارت برای هر بخشی که به انرژی نیاز دارد، ضریب انتقال حرارت (جریانهای فرایند و بخار مورد استفاده) می باشد؛ لذا اطلاعات ضریب انتقال حرارت مربوط به جریانهای فرایند بایستی در دسترس باشد. برای بدست آوردن ضریب انتقال حرارت بخار نیز می توان از معادله‌ ۳-۱ که در ذیل آورده شده است، استفاده نمود.
(۳-۱)
& (۳-۲)
از آنجا که ضریب انتقال حرارت تابع عدد بدون بعد ناسلت می باشد و از سوی دیگر عدد ناسلت نیز تابع اعداد بدون بعد رینولدز و پرانتل است، به عبارت دیگر داریم:

(۳-۳)
(۳-۴)
لذا به منظور بدست آوردن اثر تغییرات خواص فیزیکی بر روی ضریب انتقال حرارت،‌ باید معادله‌ای برای محاسبه ی تغییرات رینولدز و پرانتل با تغییر دما و فشار یافت تا بتوان این تغییرات را به ضریب انتقال حرارت مرتبط ساخت و از آن در تعیین سطح تبادل حرارت مورد نیاز،‌ استفاده کرد؛ که این معادلات در فصل قبل بدست آمده و ارائه شده اند.
پس از در اختیار داشتن معادلات و اطلاعات فوق الذکر می توان سطح تبال مربوط به هر بخش از منحنی ترکیبی جامع، که به انرژی نیاز دارد و در نتیجه سطح کل تبادل حرارت را بدست آورد و از آن در معادله ای که هزینه‌ مبدلهای حرارتی را محاسبه می کند، استفاده کرد و بدین ترتیب هزینه مربوط به مبدلهای حرارتی را بدست آورده و در تابع هدف جاگذاری کرد.
دیگ بخار مهمترین دستگاهی است که در تأمین انرژی مورد نیاز یک فرایند‌ نقش دارد،‌ وظیفه این دستگاه تولید بخار است که از این بخار تولیدی در بخشهای مختلفی از قبیل‌ تولید توان توسط توربینهای بخار،‌ تأمین انرژی مورد نیاز سطوحی که به انرژی نیاز دارند،‌ تولید سطوح مختلف بخار و … استفاده می شود. شرایط دمایی و فشاری، و دبی جرمی بخار تولیدی به شدت روی هزینه های مربوط به بخشهای دیگر و خود دستگاه دیگ بخار به عبارتی روی هزینه های کل طرح، تأثیر گذاشته و باعث ایجاد یک تعادل اقتصادی گسترده روی کل سیستم سرویس جانبی می‌شود؛ به این صورت که هرچه دما و فشار بخار تولید شده توسط دیگ بخار بیشتر باشد، هزینه دیگ بخار بیشتر می‌شود، اما بخار تولیدی با دما و فشار بالا، کار بیشتری در توربینها تولید می کند، همچنین سطح تبادل حرارت نیز بدلیل دمای بالای سیال گرم کننده،‌ کاهش می یابد که تمام این موارد بایستی در معادلات مربوط به هزینه کل سیستم سرویس جانبی لحاظ گردد. به عبارت دیگر تابع هدف و قیود مربوط به آن و متغیرهایی که روی آن تأثیر می گذارند بایستی به درستی انتخاب شوند تا پس از انجام عملیات بهینه سازی روی آنها، سطوح دمایی و فشاری هر خط اصلی بخار به درستی بدست آید.
۳-۳) مدل ریاضی تعیین سطح فشار بهینه ی بخار در سیستم سرویس جانبی با درنظر گرفتن تغییرات خواص فیزیکی و ترمودینامیکی بخار.
مدل ریاضی برای تعیین سطح فشار بهینه در یک سیستم سرویس جانبی با در نظر گرفتن خواص فیزیکی و ترمودینامیکی متغیر سیال، شامل مراحل زیر است:
۱- تعیین ابرساختاری مناسب با توجه به اطلاعات مسئله
با توجه به توضیحات ارائه شده در بخش ۳-۱، ابتدا باید ابرساختاری مناسب که شامل همه ی حالتهای ممکن باشد، تشکیل شود.
۲- مشخص کردن اصولی یکسان برای نوشتن معادلات
این بخش شامل معرفی علائم مورد استفاده در معادلات و اصول و قواعدی که همه‌ی معادلات از آن پیروی می کنند، می باشد که عبارتند از:
الف- معرفی علامتهای اختصاری به منظور نامگذاری جریانها، خطوط اصلی بخار، تجهیزات و غیره:
خط اصلی بخار : i
جریان: j
دستگاه: k
سطوحی که به انرژی نیاز دارند: l
کار تولیدی هر توربین: wg
کل کار تولیدی بوسیله ی توربین ها : Wt
کل توان تولیدی توربین ها (بر حسب Pg ) : bhp
ضریب انتقال حرارت هر بخش: hr
ضریب انتقال حرارت هر بخش از فرایند روی منحنی ترکیبی جامع (hp : (G.C.C

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:10:00 ق.ظ ]