نتایج این پژوهش می تواند میزان رمزگردانی را در بین گویشوران دوزبانه مازندرانی، ترکی و کردی در منطقه نارمک مقایسه کرده و تأثیر متغیرهای سن، جنس، قومیت و نگرش را روی میزان رمزگردانی هر یک از گویشوران مذکور بررسی کرد.
۱-۴- اهداف تحقیق
۱-۴-۱- هدف اصلی
بررسی میزان رمزگردانی در بین گویشوران مازندرانی، ترکی و کردی منطقه نارمک تهران
۱-۴-۲- اهداف فرعی
۱- بررسی تأثیر قومیت بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی
۲- بررسی تأثیر جنسیت بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی
۳- بررسی تأثیر سن بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی
۴- بررسی تأثیر نگرش افراد نسبت به زبان مادری بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی
۱-۵- سوالات تحقیق
سوال اصلی:
آیا میزان رمزگردانی در بین گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی در منطقه نارمک تهران اختلاف معنیداری دارد؟
سوالات فرعی
۱- آیا قومیت بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیرگذار است؟
۲- آیا جنسیت بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیرگذار است؟
۳- آیا سن بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیرگذار است؟
۴- آیا نگرش افراد نسبت به زبان مادری بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیر گذار است؟
۱-۶- فرضیات تحقیق
فرضیات اصلی:
در میزان رمزگردانی بین گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی اختلاف معنیداری وجود دارد.
فرضیات فرعی
۱- قومیت افراد بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیر معنیداری دارد.
۲- جنسیت افراد بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیر معنیداری دارد.
۳- سن افراد بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیرگذار است.
۴- نگرش افراد نسبت به زبان مادری بر میزان رمزگردانی گویشوران دو زبانه مازندرانی، ترکی، کردی تاثیرگذار است.
۱-۷- تعریف مفاهیم و اصطلاحات کلیدی
۱-۷-۱- زبان
زبان دستگاه منسجمی از نشانههای صوتی یا نوشتاری است که طبق قواعد مشخصی با یکدیگر ترکیب می شوند و برای نمایش و انتقال معانی و اندیشه ها توسط انسانهای متعلق به یک گروه اجتماعی یا فرهنگی خاص به کار برده میشود (لگنهاوزن، ۱۹۹۱).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۱-۷- ۱-۱- گویشوران
در زبانشناسی به افرادی که به زبانی یا گویشی تکلم میکنند گویـشوران آن زبان یا گویش گفته میشود (لگنهاوزن، ۱۹۹۱).
۱-۷-۱-۲- دوزبانگی
طبق تعریف فرهنگ لغت آکسفورد، اصطلاح دوزبانه به فردی اطلاق می شود که قادر است کلام خود را به دو زبان مطرح کند و یا فردی که دو زبان را میداند و از آن دو استفاده می کند (امسیکیان[۱۸]، ۲۰۰۵). عموماً اصطلاح دوزبانه به افراد یا گروههایی اطلاق می شود که توانش زبانی آنها در آن دو زبان، به ویژه در بعد کلامی، در حد کاربران بومی آن دو زبان باشد (مییرز و اسکاتن، ۲۰۰۶).
۱-۷-۱-۳- رمزگردانی
رمز گردانی را بهطور کلی میتوان این گونه تعریف کرد: کاربرد بیش از یک زبان، لهجه یا گونه زبانی توسط یک گوینده در طی یک مکالمه که شکل کاربرد آن منوط است به عواملی همچون هویت مخاطب، موضوع کلام، و موقعیتی که کلام در آن جاری میشود (کریستال، ۱۹۹۲).
۱-۸- ساختار پژوهش
پژوهش حاضر در پنج فصل تنظیم و ارائه گردیده است.
فصل اول: در این فصل مفاهیم کلی درخصوص طرح پژوهش، تعریف مسأله، اهمیت موضوع، اهداف و فرضیه های پژوهش و تعریف متغیرها و اصطلاحات تحقیق ارائه گردیده است.
فصل دوم: در این فصل مبانی تئوریک متغیرهای تحقیق و پیشینه تحقیق گنجانده شده است.
فصل سوم: در فصل سوم، روش پژوهش، مدل تحقیق، روش و ابزار گردآوری اطلاعات و تکنیک آماری مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل داده ها به تفصیل تشریح می گردد.
فصل چهارم: در این فصل پس از بیان مقدمه، تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده مربوط به تحقیق حاضر در قالب جدول های جداگانه و نمودارهای مربوط، ارائه می شود.
فصل پنجم: در این فصل به نتیجه گیری پرداخته و همچنین پیشنهادها و رهنمودهای لازم با توجه به نتایج بدست آمده و محدودیتهای موجود در اجرای تحقیق بیان شده و در آخر نیز پیشنهاداتی برای پژوهشهای آینده ارائه می گردد.
فصل دوم
ادبیات تحقیق
۲-۱- مقدمه
زبان، یکی از راههای برقراری ارتباط است. البته تردیدی نیست که مهمترین آنها نیز به شمار میآید. به کمک آن انسان می تواند اطلاعات، افکار، نگرشها و هیجانها را به دیگری منتقل کند. بدون آن, تحقق تصوری که از روابط انسانی معنادار در ذهن خود میپروریم، نا ممکن است. زبان به انسان قدرت میدهد که فراتر از زمان و مکان حرکت کند و دانش میلیونها سال قبل را به نسل بعدی منتقل کند. زبان کارکرد زایشی نیز دارد. با نظمدهی نو به واژه ها و عبارات در قالب ترکیبهایی میتوان از آن برای خلق ایدهها و افکار نو استفاده کرد (بالدوین، ۱۹۹۳).
زبانشناسی علمی است که به مطالعه و بررسی روشمند زبان می پردازد. در واقع زبانشناسی میکوشد تا به پرسشهایی نظیر زبان چیست؟ زبان چگونه عمل می کند و از چه ساختارهایی تشکیل شده است؟ انسانها چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند؟ کودک چگونه سخن گفتن را میآموزد؟ زبان بشر چگونه شکل یافته است؟ ویژگیهای مشترک زبانهای جهان کدامند؟ چرا زبانها دگرگون می شود؟, پاسخ دهد.
زبانشناسی اجتماعی یکی از شاخههای نو ظهور زبانشناسی است که از دهه ۱۹۶۰ به شکل کاملاً جدی در مسائل زبانشناسی مطرح شده است. هدف از این شاخه، مطالعه زبان در بافتهای اجتماعی و بررسی تاثیر متغیرهای اجتماعی از قبیل سن، جنس، طبقه اجتماعی، تحصیلات و … بر نوع زبان مورد استفاده در گروه اجتماعی مربوطه است. یکی از مقولههای مورد مطالعه در این شاخه از زبانشناسی، مسئله دوزبانگی است. دوزبانگی زمانی برای فردی استفاده می شود که او بتواند از دو زبان برای برقراری ارتباط با افراد دیگر استفاده کند. واین رایش[۱۹] که از صاحب نظران در این حوزه است میگوید، هرگاه فردی بتواند بین دو زبان براحتی رمزگردانی کند، دوزبانه تلقی می شود. رمزگردانی یعنی فرد دوزبانه بتواند در موقعیت خاص و به دلایل اجتماعی، روانی و مردمشناختی به طور ناخودآگاه، عناصر یک زبان را در حین استفاده از زبان دیگر، وارد کند.
افراد دوزبانه درصد بالایی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند. در عین حال، این گویشوران در بسیاری از کشورها از جمله ایران با مشکلات زبانی عدیدهای روبرو هستند. به عنوان مثال، دانش آموزان دوزبانه در تعاملات زبانی خود با دیگران احساس ضعف می کنند. بنابر مطالب بیان شده، پرداختن به موضوع رمزگردانی و دوزبانگی و بررسی عوامل موثر بر آنها امری مهم و حائز اهمیت میباشد.
۲-۲- زبان معیار
زبان معیار، زبان یا گونه زبانی است که نسبت به گونه ها و گویشهای وابسته در جایگاهی بالاتر قرار دارد. زبان معیار مستقل از گونه های دیگر که از لحاظ تاریخی به آن مرتبط هستند، عمل می کند. زبان معیار زبانی است تثبیت شده و دارای اصول و هنجارهایی است که رعایت آنها برای متکلمان به آن الزامیست. زبانهای معیار توسط اجتماع و در طول زمان خلق میگردند (مثلاً در انگلستان قبل از قرن چهاردهم چیزی به اسم زبان معیار وجود نداشت و همه از گونه های محلی بهره میجستند (لس[۲۰]، ۱۹۸۷؛ ۶۲).
لازمه ظهور یک گونه به عنوان زبان معیار، گسترش نقشهای آن است. زبان معیار باید ابزار لازم را برای کارکردهایی چون قانون، حکومت، ادبیات، هنر، تجارت، علوم جدید و غیره در خود ایجاد کند. این گونه زبانی از اعتبار بالاتری نسبت به گونه ها و گویشهای مرتبط برخوردار است. این اعتبار را میتوان علاوه بر استفادهی این گونه توسط نخبگان یعنی گروههایی از جامعه، که از قدرت و اعتبار اجتماعی بالایی برخوردارند، مدیون اختصاص آن به نقشهایی دانست که برشمردیم و نیز نقش نمادینی که زبان معیار می تواند در اتحاد قومی و اجتماعی ایفا کند. از دیگر خصوصیات زبان معیار استفاده آن توسط نهادهای حکومتی است. زبان معیار ابزار قدرت در اجتماع است (داونز[۲۱]، ۱۹۹۸؛ ۳۴).
در کشور ما گونه معیار زبان فارسی (یعنی گونهای که در رسانه ها مورد استفاده قرار میگیرد و ابزار آموزش نیز هست و مورد استفاده تحصیل کردهها قرار دارد) به دلیل پشتوانه سیاسی و اعتبار بالایی که دارد و بسیاری دلایل دیگر در جایگاه زبان معیار قرار گرفته است.
۲-۳- دوزبانگی
در بسیاری از بخشهای دنیا توانایی صحبت کردن افراد به زبانهای گوناگون یکی از امتیازها و البته نیازهای روزمره زندگی است. به عنوان مثال، برخی از افراد از یک یا بیشتر از یک زبان در خانه استفاده می کنند، از زبان دیگر در محیط روستا، زبان دیگر برای مقاصد بازرگانی و داد و ستد و زبان دیگری برای برقراری ارتباط با جهان خارج با ساختار اجتماعی سیاسی وسیعتر و پیچیدهتر استفاده مینمایند. این زبانها معمولاً بطور طبیعی و ناآگاه فرا گرفته میشوند. افراد دوزبانه یا چند زبانه عموماً توانایی یکسانی در همه این زبانها ندارند (واردهوق[۲۲]، ۲۰۰۴، ۹۵). دوزبانگی اصطلاحی است که برای صحبت کردن به دو زبان به کار میرود. امروزه دوزبانگی و حتی چندزبانگی به امری رایج و مرسوم تبدیل شده است. برخی از زبانشناسان داشتن تسلط بومیمانند به هر دو زبان را معیار دوزبانگی میدانند (بلومفیلد[۲۳]، ۱۹۳۳: ۵۶). در مقابل، عدهای دیگر زمانی که گوینده یک زبان قادر باشد پاره گفتارهای معنیداری را در زبان دیگر نیز تولید نماید، اصطلاحاً دوزبانگی گویند (هاگن[۲۴]، ۱۹۵۳: ۷). از نظر دیبولد[۲۵] (۱۹۶۴)، هر شخصی می تواند تا حدودی دوزبانه باشد. هر چند نتواند پاره گفتارهای کامل و با مفهوم تولید نماید. به عنوان مثال یک شخص ممکن است هیچگونه توانایی تولید پاره گفتار در زبان را نداشته باشد ولی قادر باشد پارهگفتارهای تولید شده در آن زبان را درک نماید. در چنین مواردی زبانشناسان عموماً از دوزبانگی غیرفعال[۲۶] و ادراکی[۲۷] نام میبرند. هاکت[۲۸] (۱۹۵۸) در این موارد از اصطلاح شبه دوزبانگی استفاده می کنند.
واین رایش از پیشگامان مطالعات دوزبانگی یکی از کوتاهترین توصیفها را در کتاب معروف خود بنام “برخورد زبانها” ارائه میدهد. کاربرد متناوب دو زبان، دوزبانگی نامیده می شود و شخصی که این گونه عمل می کند دوزبانه نامیده می شود (واین رایش، ۱۹۶۸: ۱).
طبق تعریف فرهنگ لغت آکسفورد، اصطلاح دوزبانه به فردی اطلاق می شود که قادر است کلام خود را به دو زبان مطرح کند و یا فردی که دو زبان را میداند و از آن دو استفاده می کند (امسیکیان، ۲۰۰۵). عموماً اصطلاح دوزبانه به افراد یا گروههایی اطلاق می شود که توانش زبانی آنها در آن دو زبان، به ویژه در بعد کلامی، در حد کاربران بومی آن دو زبان باشد. به هر حال طبق نظر باتلر و هاکوتا[۲۹] «دوزبانگی رفتار پیچیده روانشناختی، زبانی، اجتماعی فرهنگی است که ابعاد گوناگونی دارد» (باتلر و هاکوتا، ۲۰۰۶: ۱۱۴). در مورد تعریف دوزبانگی در بین پژوهشگران اتفاق نظر کاملی وجود ندارد. در اینجا سؤالاتی نظیر اینکه «تا چه میزان فردی باید بر دو زبان تسلط داشته باشد تا دوزبانه تلقی شود؟» یا این که « دوزبانه بودن وضوحاً به چه معناست؟» مطرح می شود. طبق نظر بلومفیلد، فرد دوزبانه فردی است که دانش زبانیاش در دو زبان در حد کاربران بومی آن دو زبان باشد. چنین دیدگاهی محدوده گمارش افراد دوزبانه را تنگتر می کند (بلومفیلد، ۱۹۶۳: ۵۶). افزون بر این، به نظر میرسد عملیاتی کردن چنین تعریفی مبنی بر شیوایی[۳۰] در حد کاربران بومی یک زبان کار دشواری باشد.
نیلیپور (۱۳۷۱) دوزبانگی یا چند زبانگی را به معنی دانستن و بکار بستن دو یا چند زبان متفاوت میداند که فرد بر حسب مورد برای نیازهای ارتباطی خود استفاده کند. براهنی (۱۳۷۱) در این زمینه میگوید: «فرد دوزبانه به کسی گفته می شود که می تواند به دو یا چند زبان تکلم کند که به درجات مختلف از لحاظ نظامهای آوایی، واژگانی و دستوری متفاوت باشند». دوزبانگی را میتوان به دو نوع دو زبانگی طبیعی یا برابر و دو زبانگی آموزشی یا نابرابر تقسیم کرد. در نوع اول فرد از آغاز تولد یا سالهای اول زندگی بدون آموزش رسمی در تماس با دو زبان مختلف قرار میگیرد و بطور یکسان و برابر می تواند از دو زبان برای هدفهای ارتباطی خود استفاده کند ولی در دو زبانگی آموزشی فرد پس از فراگیری زبان مادری به دلایل آموزشی یا فرهنگی-اجتماعی با یک زبان دیگر تماس پیدا می کند و دو زبانه می شود (نیلیپور، ۱۳۷۱).
از طرفی حدود نیمی از جمعیت دنیا دوزبانه هستند و میتوان گفت که دوزبانگی یکی از پدیدههای روبه گسترش در جهان است (فرنچ و جکویت، ۲۰۰۴).
زبان مادری اولین زبان آموخته شدۀ فرد است، زبانی که بدان تکلم می کند، با آن رشد مییابد و عناصر فرهنگی و اجتماعی محیط خود را به وسیلۀ آن درمییابد، لمس می کند و با آن هویت مییابد. اما در بسیاری از کشورها، زمانی که کودک به سنی میرسد که باید تحت آموزش رسمی قرار گیرد، با زبانی غیر از زبان مادری و با زبانی که از لحاظ نظام آوایی، واژگانی و دستوری با زبان مادری او تفاوت دارد، اما در سراسر کشور زبان رسمی شناخته شده است، آموزش میبیند؛ پدیدۀ دوزبانگی از این مرحله آغاز می شود .بنابراین بر اساس آنچه واندر لی جی و همکاران (۲۰۱۰) بیان کرده اند، دوزبانگی اصطلاح بسیار پیچیده و مبهمی است که نمی توان فقط به کسانی اطلاق کرد که توانایی تکلم به دو زبان را دارند و به هر دو زبان هم به یک درجه مسلط اند. با چنین رویکردی به پدیدۀ دوزبانگی، بسیاری از افراد دارای چنین توانایی ای از دایرۀ این تعریف خارج میشوند. این در حالی است که تعداد افرادی که به دو زبان تسلط یکسان دارند اندک است؛ زیرا معمولا افراد به زبان مادری و رسمی جامعهای که در آن زندگی می کنند بیشتر مسلط اند.
در یکی از تعاریف گمراه کننده برای دوزبانگی، دوزبانه بودن دو تا یک زبانه بودن تعریف شده است. در این شرایط نوع دوزبانگی فرد از نظر طبقه بندی زبان شناسان در میزان پیشرفت تحصیلی، ظرفیت حافظه و عملکرد خواندن اهمیت مییابد. لذا تمیز انواع دوزبانگی ضروری به نظر میرسد. همان طور که قبلا نیز اشاره شد، مهارت زبانی به توانایی فرد در چهار مهارت زبانی (صحبت کردن، خواندن ،گوش دادن و نوشتن) گفته می شود. میزان تسلط فرد به هر کدام از این مهارت ها طبقه بندی بسیار وسیعی از دوزبانگی ایجاد می کند که سادهترین آن طبقه بندی کُهنرت و بیت[۳۱] (۲۰۰۲) است. آنها دوزبانگی را بر اساس میزان تسلط به مهارت های زبانی به چهار گروه تقسیم می کنند:
۱- دوزبانگی غیر فعال[۳۲]: شخص بر زبان اول کاملاً تسلط دارد و زبان دوم را نیز می تواند درک کند، بخواند و بشنود، ولی توانایی صحبت کردن و نوشتن با آن را ندارد.
۲- دوزبانگی غالب[۳۳]: فرد به یک زبان ،که زبان مادریاش محسوب می شود، کاملاً مسلط است، اما میزان تسلط وی بر زبان دوم کمتر است و فقط می تواند کمی صحبت کند و شنیدههایش را بفهمد، اما توانایی خواندن به آن زبان و نوشتن آن را ندارد و یا توانایی اش بسیار کم است.
۳- دوزبانگی متعادل[۳۴]: میزان تسلط فرد به چهار مهارت زبانی هر دو زبان نسبی و مساوی است .
۴- دوزبانگی همسان[۳۵]: قطعیترین نوع دوزبانگی است و فرد در هر وضعیت می تواند از هر چهار مهارت زبانی هر دو زبان چون گویشور آن زبان استفاده کند. درمباحث زبان شناسی در بیشتر موارد این دوزبانگی مد نظر است. کهنرت و همکاران (۲۰۰۶) دوزبانگی را براساس زمان شروع آموزش به دوزبانگی زود هنگام )همزمان[۳۶] و متوالی[۳۷]) و دیرهنگام تقسیم می کنند.
۲-۴- قرض گیری
برخوردهای زبانی به طور کلی در نتیجه برخوردهای غیرزبانی پدید میآیند و از این نظر، نوع اثراتی که دو زبان بر یکدیگر میگذارند تا حدی به نوع تماس و برخورد دو جامعه زبانی بستگی دارد. نیاز و ضرورت به استفاده از وازه ها بدلیل پیشرفت در زمینه های علمی و پژوهشی باعث قرض گیری میشود که میتواند بعلت عدم ارائه جایگزین دقیق و صحیح بموقع , آن واژه ها مورد استفاده قرار بگیرد. همچنین هرگاه دو جامعه زبانی به علت مجاورت جغرافیایی و روابط مختلف اجتماعی و فرهنگی و یا بدلیل روابط تجاری و سیاسی با هم در تماس باشند، معمولاً عناصر زبانی و به ویژه واژگانی به طور ناخودآگاه بین زبانهای آنها رد و بدل و پذیرفته می شود (مدرسی، ۱۳۶۷: ۶۰).
قرضگیری زبانی از نظر وقوع آن در مقولات گوناگون زبان به انواع مختلفی قابل تقسیم است. به طور کلی میتوان گفت که قرضگیری زبانی روندی عام است که به اشکال مختلف اتفاق میافتد و از این دیدگاه، آن را به انواع واژگانی، واجی و دستوری تقسیم کرده اند (همان: ۶۴).
عناصر قرض گرفته شده در یک زبان ممکن است هم به لحاظ آوایی، و هم به لحاظ آوایی و ساختواژی با زبان قرض گیرنده هماهنگی پیدا کنند و یا ممکن است همچنان تلفظ اصلی خود را حفظ نمایند. اغلب اوقات علاوه بر تغییرات ذکر شده، در معنای اصلی واژه قرض گرفته شده هم تغییراتی به وجود میآید. این که یک واژه قرضی تا چه حد با الگوهای واجشناختی و ساختواژی و … زبان قرض گیرنده همانند می شود به چندین عامل بستگی دارد. از جمله این عوامل میتوان به بسامد کاربرد واژه قرضی در زبان قرض گیرنده، سرعت ورود به گونه های گفتاری و نوشتاری زبان قرض گیرنده اشاره کرد و این که آیا مراحل ادغام این واژه – به لحاظ واجشناختی و دستوری- به سادگی صورت میگیرد؟ فرایندهای تطبیق و ادغام عموماً تا رسیدن به مراحل پایانیشان کمی زمان میبرند (هافمن[۳۸]، ۱۹۹۱: ۱۰۱-۱۰۲).
مکی[۳۹] (۱۹۷۰) معتقد است که واژه های قرضی متعلق به زبان هستند. گروس جین[۴۰] (۱۹۸۲) از اصطلاح قرضگیری زبانی برای مواردی استفاده می کند که عناصری از یک زبان به زبان دیگر راه پیدا کرده اند و حتی توسط افراد تک زبانه هم مورد استفاده قرار میگیرند. او اصطلاح قرضگیری گفتاری را برای واژه های قرضیای به کار میبرد که فرد دوزبانه بی مقدمه قرض میگیرد و به لحاظ ساختواژی آنها را با الگوهای زبان بومی همساز می کند. این موارد در حوزه گفتار قرار میگیرد و بعید به نظر میرسد که این واژه ها لاقل در کوتاه مدت به جزء ثابت و پایداری از زبان قرض گیرنده تبدیل شوند.
ایرادی که بر قرض گیری وارد است اینست که بکارگیری روز افزون و غیر معمول از واژه های بیگانه میتواند اصالت و غنای زبان اصلی را تحت الشعاع خود قرار دهد و این باور را در اذهان عموم جای دهد که زبان قرض گیرنده در ارائه مفاهیم علمی و تخصصی ناتوان است.
۲-۵- رمزآمیزی[۴۱]
تقریباً تمامی اعضای جوامع زبانی در ارتباط کلامی خود با سایرین، به طور معمول از واژه های خارجی نیز در زبانشان استفاده می کنند. این عمل به جامعه زبانی خاصی تعلق ندارد و این امکان وجود دارد که سخنگویان جوامع مختلف اعم از جوامع تک زبانه، دو زبانه و یا حتی چند زبانه به هنگام گفتگو با یکدیگر از واژه های یک یا حتی چند زبان دیگر استفاده نمایند (محمودزاده، ۱۳۸۳: ۳۲). جامعه شناسان زبان که به بحث دوزبانگی میپردازند این پدیده را رمزآمیزی مینامند.
به بیان دیگر، رمزآمیزی عبارت است از به کارگیری واژه های زبانی خارجی در زبان مورد استفاده به هنگام گفتگو، به گونه ای که عبارات و جملاتی که ساخته میشوند معنی اصل خود و همچنین نیت سخنگو را حفظ کنند و از سوی دیگر خدشهای به ساخت زبان به کار گرفته شده وارد نیاید (همان: ۳۳). پاپلاک[۴۲] (۱۹۸۰) معتقد است تغییر رمزهایی که در سطح واژه و در درون یک جمله رخ می دهند (به صورت درون جملهای[۴۳]) رمزآمیزی نامیده میشوند.
رمزآمیزی زمانی صورت میگیرد که دو طرف مکالمه به طور همزمان از دو زبان استفاده مینمایند به طوری که در طول یک پاره گفتار مرتباً از یک زبان به زبان دیگر تغییر رمز میدهند. این امر بطور عمدی و سنجیده توسط گویشور صورت میگیرد. رمزآمیزی آمیختن تصادفی دو زبان نیست که بر اثر عواملی همچون تنبلی، بی توجهی و … به وجود آمده باشد. بلکه نیازمند این است که دو طرف مکالمه دانش بالایی از دو زبان داشته باشند و کاملاً از معیارها و هنجارهای جامعه آگاهی داشته باشند (واردهوق، ۲۰۰۴: ۱۰۸). رمزآمیزی می تواند در جایگاه فعلی، اسمی، قیدی و جز آن انجام گیرد که در این بخش به آنها میپردازیم.
۲-۵-۱- جایگاه وقوع رمزآمیزی
گاه واژه بیگانه در نقش اسم از طریق رمزآمیزی وارد می شود:
مثال :«سال گذشته من به دوستم توصیه کردم برای کاهش وزن “دایت[۴۴]” مناسبتری انتخاب کند.»
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:53:00 ق.ظ ]