ارجاعات قران به عهدین- قسمت ۷- قسمت 2 | ... | |
بخش اول
شیوه ارجاعات بیرونی قرآن بررسی شیوه ارجاعات قرآن بیش از همه از این منظر ضرورت دارد که در نتیجه این پژوهش مشخص شود که قرآن در شیوه ارجاعش نیز جهانشمولی خویش را مد نظر داشته و از مخاطب جهانی خود غفلت نورزیده است. قرآن در ارجاعاتش به انواع مراجع بیرونی اعم از مقدس و نامقدس نظر داشته و همگان را به خویش فراخوانده است.
ارجاعات مختلف و متفاوت به کتب مقدس قرآن زمانی که به سنتی غیر از اسلام اشاره می کند، صرف نظر از هر نیت و مقصودی که داشته باشد، گاهی در ارجاعش به کتابی از کتب مقدسه اشاره دارد و گاهی به شخص یا اشخاصی که در کتب مقدسه دیده نمی شود. برای نمونه ایه ۱۰۵ از سوره انبیاء ” وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ” به صراحت به کتاب حضرت داوود علیه السلام اشاره می کند و از کتاب آن حضرت و محتوای آن که وعده به ارث بردن زمین توسط صلحاء باشد یاد کرده است. در آیات دیگر نیز این مساله به روشنی دیده می شود مثلا در آیه ۱۵۷ سوره اعراف الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ؛ خداوند در قرآن از تورات و انجیل یاد می کند و به اهل کتاب اشاره دارد که آن پیامبر آخرالزمانی که اوصافش را و نامش را در تورات و انجیل برای شما معین کرده بودیم، اکنون این پیامبر هموست و باید به او ایمان بیاورید. علامه طباطبایی ره در المیزان درباره این آیه آورده است: « اوصاف او را در کتاب تورات و کتاب انجیل مىیابند، زیرا در سفر پنجم تورات آمده است که: بزودى از نسل برادرانشان پیامبرى مثل تو، بپاى مىدارم و کلام خودم را در دهانش مىگذارم و هر چه به او سفارش کنم به ایشان مىگوید. همچنین در همین سفر آمده است که: خدا ما را از کوه سینا آورد و از کوه ساعیر نور افشانى کرد و از کوههاى فاران (حراءِ) آشکار ساخت. در کتاب انجیل، چند جا بشارت داده است که به شما فارقلیط دیگرى مىدهیم که جهان با او سپرى خواهد شد. در همین کتاب، مسیح به حواریین گفته است: من مىروم و فارقلیط، روح حق، که از جانب خود تکلم نمىکند و شما را بهمه حقائق، انذار مىکند و امور وحشتناک را به شما خبر مىدهد و مرا مدح مىکند و گواه من است، بسوى شما خواهد آمد. نیز در همان کتاب است که: هر گاه بیاید مردم جهان او را تکذیب مىکنند.»[۱۸۱]
ارجاع به ادیان و کتب شرقی و غربی قرآن کریم در ارجاعات خود صرفا به ادیان ابراهمی محدود نبوده و علاوه بر ادیان ابراهیمی یا غربی از ادیان شرق دور نیز یاد کرده است. برای ذکر نمونه صرف نظر از یاد نمودن از ذوالقرنین و جایگاه والای وی میتوان از زرتشتیان و صابئیان در کنار یهود و نصاری یاد کرد؛ چنانکه علامه فقید طباطبایی در همین زمینه ذیل ایه هفده از سوره حج آورده است: « مراد از” الَّذِینَ آمَنُوا” به قرینه مقابله کسانى است که به محمد بن عبد اللَّه (ص) و کتاب و قرآن ایمان آوردند. و مراد از” وَ الَّذِینَ هادُوا” گروندگان به موسى و پیامبران قبل از موسى است که در موسى توقف کردند و کتابشان تورات است. که بخت النصر پادشاه بابل وقتى در اواسط قرن هفتم بر آنان مستولى شد قبل از مسیح آن را سوزانید و مدتها به کلى نابود شد تا آنکه عزراى کاهن در اوایل قرن ششم قبل از مسیح – در روزگارى که کورش پادشاه ایران بابل را فتح نموده و بنى اسرائیل را از اسارت نجات داده به سرزمین مقدس برگردانید- آن را به رشته تحریر در آورد.
ارجاع به مکاتب توحیدی و غیرتوحیدی قرآن کریم در بسیاری از خطابات خود مومنان و مشرکان و یا کافران را در یکجا مخاطب قرار داده و ایشان را به آیات خویش فراخوانده است. این از آن رو بوده که قرآن همگان را در گستره تبلیغی خویش به شمار آورده و از هیچ گروهی غفلت نورزیده است. برای نمونه قرآن در آیات نود و نه و صد [۱۸۵]از سوره نحل مومنان و مشرکان را در کنار هم مخاطب قرار داده و به مشرکان در برابر مؤمنان ارجاع داده است: «زیرا براى او (یعنى براى شیطان) تسلّط و قدرت و ولایتى بر کسانیکه ایمان بخدا آوردهاند نیست و بر کسانى که کار خود را بخدا واگذار کرده و باو توکّل دارند سلطنتى ندارد (یعنى قادر نیست که مؤمنان متوکّل بخدا را بر کفر و گناهان باکراه وادار کند و حجّتى بر آنها ندارد). فقط قدرت و تسلّط و غلبه او بر کسانیست که او را ولىّ خود قرار داده و فرمانبرى او میکنند و دعوت او را مىپذیرند و آنکسانیکه بسبب طاعت او براى خدا شریک قرار میدهند یا کسانیکه باو یعنى بخدا مشرکاند و با خداى سبحانه در عیادت غیر او را شریک میسازند.»[۱۸۶] یا آنجا که در آیات مشهور آیه الکرسی درباره مومنان و کافران میفرماید: « اللَّهُ وَلىُِّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِ أُوْلَئکَ أَصْحَبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَلِدُون*خداوند اختیار دار کسانى است که ایمان آوردند بیرون مىآورد ایشان را از تاریکیها بروشنى و کسانیکه کافر شدند اختیار داران آنها طاغوت است بیرون میآورند آنها را از روشنى بتاریکیها آنها اهل آتشند ایشان در آن جاویدانند»
ارجاع مستند به سنن گذشته و یا غیر مستند به سنن گذشته گاهی قرآن از مطلبی یاد نموده و مخاطب را به نکتهای ارجاع میدهد که در کتب گذشته شاهدی درون متنی یا برون متنی برای آن دیده نمی شود و در سوی مقابل گاهی نیز ارجاعات قرآن قابل استناد به کتب موجود و سنت موجود از این سنن غیر اسلامی است. برای نمونه میتوان به قوم عاد و ماجراهای ایشان اشاره داشت که نشانی از این سنت در کتاب مقدس دیده نمی شود. نمونه کاملتر این جریان را میتوان در آیه ۴۹ سوره آل عمران مشاهده کرد: «وَ رَسُولاً إِلىَ بَنىِ إِسْرَ ءِیلَ أَنىِّ قَدْ جِئْتُکُم بَِایَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ أَنىِّ أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیَْهِ الطَّیرِْ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیرَْا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتىَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکلُُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فىِ بُیُوتِکُمْ إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاََیَهً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ* و (همچنین) او را بسمت رسالت و پیامبرى بسوى بنى اسرائیل فرستد (و براى برهان پیامبرى خود و صدق رسالت خویش باین سخنان ناطق بود که:) من از جانب پروردگارتان براى شما نشانه و علامتى آوردهام: من براى شما از گل شکل و هیئتى مانند هیئت مرغ میسازم) یعنى قادرم که هیئت آنرا بسازم و اختراع کنم نه اینکه آنرا انشاء و ایجاد نمایم) و پس از آن در (آنصورت و شکل مرغ) مىدمم و آن به اذن خدا مرغ زندهاى میشود و میپرد (نه به اذن من و أمر من) و کور مادرزاد را چشم سالم میدهم و مریض برص دار را شفا مىبخشم و مرده را زنده مىکنم و تمام اینها باذن و امر خداست (نه باذن و امر من که خود مخلوقى هستم و قادر بر هیچ یک نیستم) و شما را به آنچه مىخورید و آنچه در خانهاى خودتان ذخیره و پس انداز مىنمائید خبر میدهم- حقّا که در تمام اینها (و این امور خارق العاده) نشانهاى براى شما (از نبوّت من و صدق گفتار من) است اگر ایمان بیاورید».[۱۸۸] چنانکه در این آیه مشاهده میشود حضرت مسیح علیه السلام عالم به غیب بوده و مردم را از آنچه در خانه هایشان پنهان میکردند نیز مطلع میساخته، اما نشانی از این مساله در اناجیل نمیبینیم. این بدان سبب است که قرآن خود حجیت مستقل و ذاتی داشته و نیازی به استناد آنچه نقل میکند به دیگر کتب یا سنن ندارد زیرا ممکن است این سنن و یا کتب دستخوش تحریف شده باشند و حقایقشان مورد دستبرد واقع شده باشد.
بخش دوم:گونه شناسی ارجاعات قرآنی اکنون به بخش دوم از این فصل خواهیم پرداخت که در آن گونه های ارجاعات قرآنی به کتاب مقدس را بررسی خواهیم کرد. دراین بخش سیزده گونه از ارجاعات قرآنی را برخواهیم شمرد، هرچند ادعای انحصار گونه های ارجاعات در این سیزده قسم را نداریم، اما در این سیزده قسم به اشباع و کفایت نظر در گونه شناسی ارجاعات قرآنی دست یافته ایم و بررسیهای بیشتر و جزئیتر را میتوان در کارهای بعدی انجام داد. در ادامه به این سیزده گونه اشاره خواهیم داشت.
بازخوانی کتاب مقدس در گونهشناسی ارجاعات قرآنی نخستین دستهای که بیش از همه در ارجاعات قرآنی به چشم میخورد، بازخوانی کتاب مقدس و تایید احکام و شرایع آسمانی است. این مساله نه تنها در خود قرآن دیده می شود که گاهی قرآن همین مساله را راجع به کتب سابق نسبت به کتب اسبق نقل کرده است همانند ایه ششم سوره صف: « وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاهِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ ». (و (به یاد آورید) هنگامى را که عیسى بن مریم گفت: «اى بنى اسرائیل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى که تصدیقکننده کتابى که قبل از من فرستاده شده [= تورات] مىباشم، و بشارتدهنده به رسولى که بعد از من مىآید و نام او احمد است!» هنگامى که او [= احمد] با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «این سحرى است آشکار»!) در این آیه خداوند در قرآن کریم به گفته عیسی علیه السلام در انجیل ارجاع میدهد، پس اینکه گفت” مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراهِ” این معنا را بیان مىکند که دعوتش مغایر با دین تورات، و مناقض با شریعت آن دین نیست، بلکه آن را تصدیق دارد، و احکامش را نسخ نمىکند، مگر اندکى را. و تازه نسخ، معنایش مناقضت نیست، بلکه معنایش این است که از سرآمد عمر منسوخ خبر مىدهد، و خلاصه مىگوید فلان حکم تورات از همان روز اول نزول تورات عمرش تا امروز بود، نه اینکه بگوید این حکم همیشگى تورات را من باطل مىکنم.[۱۹۱] با مراجعه به انجیل متی در عهد جدید با فقراتی که از عیسی به همین مضمون نقل شده است مواجه میشویم، آنجا که گفته است: « گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحف انبیا را باطل سازم. نیامدهام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. زیرا هرآینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هرکه یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. اما هرکه بعمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.»[۱۹۲] در اینجا چنانکه قرآن در ارجاعش تصریح داشته، انجیل نیز به بازخوانی و تایید عمده احکام تورات و پیاده سازی آنها اهتمام دارد.
تاویل به پیامبر و اهل بیت( ع) از گونه هایی که در ارجاعات قرانی به کتاب مقدس دیده می شود، روایتی از ارجاع است که در آن اهل کتاب به مخفی نمودن آنچه بر ایشان نازل شده بود میپرداختند مانند آیه ۱۵۹ از سوره بقره: « إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ » (کسانى که دلایل روشن، و وسیله هدایتى را که نازل کردهایم، بعد از آنکه در کتاب براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مىکند؛ و همه لعنکنندگان نیز، آنها را لعن مىکنند؛) این مخفی نمودن و تغییر معنا را قرآن به کرات یادآور شده و در مواردی نیز مفسران این پنهان کاری را به پیامبر و اهل بیت تاویل نموده اند: «کأحبار الیهود الکاتمین للآیات الشّاهده على أمر محمّد و علیّ- علیهما السّلام و نعتهما و حلیتهما، و کالنّواصب الکاتمین لما نزل فی علیّ»[۱۹۴]
انکار یهود دلیل تغییر احکام یکی از خصوصیات یهود در قرآن همین سرسختی ایشان در پذیرش حق و مقابله با اهل حق حقیقت عنوان شده است چنانکه ایشان را در طرف مقابل اهل ایمان قرار داده است: «لتجدنّ أشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود والذین أشرکوا*خواهی دید که دشمنترین مردم برای مؤمنان، یهودیان و مشرکانند.»[۱۹۵] در رابطه با انکار یهود نیز قرآن مواردی را یادآور شده که در آن یهودیان احکام خدا را برای مقاصد خویش تغییر میدادند و این مساله را در آیه ۹۳ سوره ال عمران میتوان مشاهده کرد: «کُلُّ الطَّعَامِ کَانَ حِلاًّ لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاهِ فَاتْلُوهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ». (همه غذاها(ى پاک) بر بنى اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود؛ (مانند گوشت شتر که براى او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست مىگویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایى که به پیامبران پیشین مىدهید، حتّى در تورات تحریف شده شما نیست!)») جرجانی در آیات الاحکام این آیه را اینگونه تفسیر می کند: «یهود گفتند که نیستیم ما اول کسى که حرام گردانیده شده است بر او اشیاء مذکوره بلکه اشیاء مذکوره حرام بودند بر نوح و ابراهیم تا آن که منتهى شد بما و غرض ایشان از این انکار تکذیب پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلّم بود در آیات مذکوره… پس این آیه نازل شد جهت الزام حجت بر ایشان یعنى همه طعامها حلال بود بر اولاد یعقوب پیش از نزول تورات مگر آن چه حرام کرده بود یعقوب بر خود و به سبب ظلم و بغى یهود بعضى از آن طعامهاى حلال را حرام گردانیدیم بر ایشان پس اگر اى محمد که الزام کنى ایشان را بگو که بیاورید تورات را و بخوانید تا حق ظاهر شود. و روایت کردهاند که چون پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلّم این آیه را برایشان خواند ملزم و ساکت شدند و تورات را حاضر نکردند.»[۱۹۶] اطیب البیان نیز در توضیح این آیه آورده است: «…یهود اعتراض نمودند بحضرت رسالت که چرا گوشت شتر را حلال نموده با اینکه در تورات دارد که حرام است و از زمان اسرائیل و انبیاء بعد از او تا زمان موسى هم حرام بوده. و خداوند این دعوى یهود را تکذیب فرموده که چنین حکمى در تورات نیست و بر بنى اسرائیل چه قبل از نزول تورات و چه بعد از آن حلال بوده فقط بر شخص یعقوب حرام بوده که بر خود حرام کرد چون موجب حدوث مرض یا شدّت مرض بر او میشد یا بنذر بر خود حرام کرده بود یا بوحى الهى، و البته مریض یا غیر مریض اگر چیزى بر او مورث حدوث مرض یا شدّت مرض شود حرام است مربوط بدیگران نیست و یهود چون میدانستند صدق فرمایش آن حضرت را که در تورات چنین حکمى نیست لذا از آوردن تورات و قرائت آن امتناع کردند و این یک حجّت بارزى شد بر یهود و معلوم شد که این حکم از مفتریات و مستحدثات آنها بوده…»[۱۹۷] این در حالی است که طبرسی در تفسیر این آیه اختلاف نظری را ذکر کرده است: «… درباره آنچه اسرائیل یعنى یعقوب (ع) بر خود حرام کرده بود، اختلاف است: ۱- گوشت شتر و شیر آن بود. ۲- گفتهاند منظور گوشت شتر و هر شیر نوشیدنى است یعقوب، به درد «عرق النساء»» مبتلا بود و هنگامى که گوشت و شیر شتر را مىخورد بیمارى او شدّت مىیافت از این رو أطبّا توصیه کردند که از خوردن آنها اجتناب کند، سپس او به اذن خداوند خوردن همه آنها را بر خود حرام کرد، و [تدریجا این امر بر بعضى مشتبه شد و تصور کردند که] گویى خداوند خوردن گوشت و شیر شتر را از ابتدا حرام کرده است.»[۱۹۸]
بشارت به پیامبر آخر الزمان در رابطه با بشارت به پیامبر آخر الزمان یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم در کتب عهدین آیات زیادی در قرآن وارد شده که در این مجال اندک ما فقط به دو نمونه از آنها بسنده میکنیم؛ نخست آیه هفتاد از سوره مائده: «لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلًا کُلَّمَا جَاءهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِیقًا کَذَّبُواْ وَفَرِیقًا یَقْتُلُونَ» (ما از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم؛ و رسولانى به سوى آنها فرستادیم؛ (ولى) هر زمان پیامبرى حکمى بر خلاف هوسها و دلخواه آنها مىآورد، عدهاى را تکذیب مىکردند؛ و عدهاى را مىکشتند. )و بعدی آیه ۱۵۷ از سوره اعراف: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». (همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّى» پیروى مىکنند؛ پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که نزدشان است، مىیابند؛ آنها را به معروف دستور مىدهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را براى آنها حلال مىشمرد، و ناپاکیها را تحریم مى کند؛ و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مىدارد، پس کسانى که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، آنان رستگارانند.)
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:06:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|