باورها و احساسهای غیرشرطی درباره خودمان هستند و در اثر ارتباط با محیط ایجاد شدهاند؛
خود ـ تداومبخش[۱۳۷]اند، و بنابراین در برابر تغییر مقاومت میکنند؛
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
طبق تعریف، باید به صورت مکرر و به میزان زیادی ناکارآمد باشند؛
معمولاً توسط رویدادهایی در محیط فعال میشوند که به طرحواره های خاصی مربوطاند؛
نسبت به مفروضههای زیربنایی، رابطهی نزدیکتری با سطوح بالای عاطفه دارند؛
از تعامل سرشت فطری کودک با تجربههای ناکارآمد و با والدین، خواهر و برادرها و همسالان در طی سالهای اولیهی زندگی به وجود آیند (یانگ، ۱۹۹۹).
۵-۲-پیشینه پژوهش
– کیتزمن[۱۳۸] ( ۲۰۰۹ ) در پژوهشی بر روی ۴۰ زوج متاهل حین برقراری رابطه متقابل با فرزندان پسر ۸-۶ ساله بودند انجام داد. و به این نتیجه رسید که میان تعارضات زناشویی و اختلال در وظایف سرپرستی رابطه وجود دارد.
– هنری و میلر [۱۳۹](۲۰۰۴، به نقل از بهاری ) تحقیقی به منظور. بررسی مشکلات زناشویی در میانه عمر و میزان اثر آنها بر رضایتمندی زناشویی انجام داده اند. نتایج این تحقیق نشان داده است که رایج ترین مشکلات عبارت بودند از ( موضوعات مالی ( ۲۷ %) موضوعات جنسی ( ۸/۲۳ % ) “، شیوه برخورد با کودکان ( ۳/۱۵ %)، صمیمیت عاطفی ( ۷/۱۸ %)، تمیز کردن منزل ( ۱۸ % ) و ارتباط ( ۳/۱۵ %).
– یارمحمدی اصل (۱۳۸۶) پژوهشی با عنوان بررسی اثر بخشی طرحواره درمانی در بهبود اختلال افسردگی اساسی عود کننده انجام داد. نتایج تحلیل داده های بدست آمده نشان داد که بین طرحواره های ناسازگارانه اولیه با علائم افسردگی اساسی رابطه معنی داری وجود دارد و با ۹۹ درصد اطمینان وجود ارتباط مستقیم میان این دو متغییر تایید می شود. به این ترتیب که با افزایش نمرات طرحواره های ناسازگارانه اولیه میزان افسردگی نیز افزایش می یابد. در این تحقیق طرحواره درمانی بطور معنی داری موجب کاهش علائم افسردگی گردید.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
– فریمن(۲۰۰۴) با بهره گرفتن از مدل طرحواره یانگ به بررسی مدل پردازش شناختی غیر منطقی پرداخت و با بهره گرفتن از آزمون های بهنجار به این نتیجه رسید که داشتن طرحواره ناسازگارانه اولیه، پیش بینی کننده ناسازگاری بین فردی است. این یافته تاییدی است بر دیدگاه یانگ که طرحواره های ناسازگارانه اولیه را ذاتا ناکارآمد میداند (مددی،۱۳۹۱)
– هریس[۱۴۰] و همکاران (۲۰۱۲) دریافتند که چهار طرحواره ناسازگارانه اولیه (نقص و شرم- خود کنترلی ضعیف- آسیب پذیری نسبت به ضرر-وابستگی و بی کفایتی) با افسردگی ارتباط دارند.
– ولبورن[۱۴۱] و همکاران (۲۰۱۲) در تحقیقی رابطه بین طرحواره های ناسازگارانه و اختلالات روانی را مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش دو طرحواره رهاشدگی/ بی ثباتی و خود کنترلی پایین / خود انظباطی پایین، پیش بینی کننده ای مهم برای افسردگی بودند.
– در یک مطالعه انجام شده به روی ۱۵۳ دانشجوی کارشناسی روانشناسی آندره[۱۴۲](۲۰۰۹) دریافت حوزه طرد و بریدگی از طرحواره های ناسازگارانه اولیه ارتباط منفی با احساسات مثبت، عزت نفس و سازگاری در دانشگاه دارد و همبستگی مثبت با احساسات منفی دارد (قاسمی، ۱۳۸۹).
– اسمیت و جونز[۱۴۳](۲۰۰۹) در تحقیقی با عنوان طرحواره های ناسازگارانه، رویدادهای منفی زندگی و ناراحتی های روانشناختی به این نتیجه رسیدند که طرحواره های رویدادهای منفی زندگی باعث ناراحتی های روانشناختی شدیدتر می شوند. بنابراین طرحواره های ناسازگارانه اولیه و تجارب منفی زندگی هر یک به طور مستقل در اختلالات روانشناختی دخیل هستند.
– هانس[۱۴۴] و همکاران (۲۰۱۰) پژوهشی با عنوان بررسی طرحواره درمانی و طرحواره های ناسازگارانه اولیه در اختلالات شخصیت و سایر بیماری های روانی انجام داد و به این نتیجه رسید که طرحواره های ناسازگارانه اولیه با آسیب های شخصیت و ناراحتی های روانی ارتباط دارد.
– بودمن و گورمن[۱۴۵] ( ۲۰۱۰)، در مطالعات شان بر روی الگو های کنش متقابل، پرخاشگری متقابل، پرخاشگری کلامی، کناره گیری، تعارض کم و بدون استرس به این نتیجه رسیدند که در مقایسه با زوج های متعارض، زوج های کم تعارض رفتار های مثبت بیشتر و رفتار های منفی کمتری را از خود نشان می دهند.
– هانسون و لندبلند[۱۴۶] (۲۰۰۶) در پژوهشی نشان داده اند که آموزش مهارت های ارتباطی و حل تعارض به زوجینی که در تعاملات زناشویی مشکل داشته اند باعث بهبود روابط زناشویی زوجین و کاهش تعارضات و افزایش سلامت روان در آنان می گردد.
– وینسنت، ویشس و گری [۱۴۷]( ۲۰۰۶) در پژوهش خود یک تحلیل رفتاری از فرایند حل تعارض زوجین آشفته و غیر آشفته کردند. نتایج حاکی از آن بود که زوجین آشفته در مقایسه با زوجین غیر آشفته به میزان بیشتری از رفتار های تعارض منفی و به میزان کمی از رفتار های حل تعارض مثبت استفاده می کنند.
– در پژوهش گسترده ای که گاتمن در خصوص تعارض طرحریزی کرد چهار سبک تعارض در روابط زوجین خود را نشان داد که در ازدواج به طور خاصی مخرّب هستند. این چهار سبک عبارتند از: عیبجویی، تحقیر، دفاعی بودن و دیوار سنگی، تمام این راهبردها می توانند باعث منزوی شدن و کناره گیری شوند (گاتمن و لوینسون، ۲۰۱۲). در حمایت از این مدل هاوستون و انگلیستی (۲۰۱۲) دریافتند که روابطی که در آن سطوح بالای رفتار منفی از قبیل انتقاد کردن، شکایت، عصبانی شدن و ناشکیبایی از طرف هر یک از همسران وجود دارد، با گذشت زمان در زنان (و نه در مردان) باعث رضایت پایین تر می شود.
– شیلنگ و همکاران[۱۴۸] (۲۰۰۴) به تاثیر آموزش مهارت های ارتباطی در زوجینی که دچار مشکلات زناشویی بودند پرداختند. ۳۹ زن و ۳۸ مرد تحت آموزش برنامه پیشگیری و پر بار سازی رابطه (PREP) قرار گرفتند. نتایج نشان داد که به طور معناداری رضایت مندی زناشویی شان افزایش یافته بود.
– ریوس،سیسیل[۱۴۹] (۲۰۱۰) پایان نامه کارشناسی ارشد خود را در دانشگاه ایالتی تویا با موضوع رابطه مشاوره قبل از ازدواج، انتظارات و رضایت زناشویی به رشته تحریر درآورده است. هدف این مطالعه، بررسی اهمیت مشاوره در انتظارات و رضایت مندی زناشویی می باشد. این مطالعه با شیوه بررسی زوج ها و اینکه ایا قبل از ازدواج به انها کمک کرده است یا خیر، انجام شده است.زوج های مورد مطالعه، شامل ۵۶زن و ۵۶ شوهر بودند که کمتر از یک سال از زمان ازدواج انها می گذشت.رابطه بین منابع اطلاعاتی و انتظارات نشان داد که متغیرها به شدت با خانواده مبدا (خانواده خودشان قبل از ازدواج) ارتباط دادند. همچنین مشخص شد که درصد بالایی از ازدواج ها، اطلاعات قابل توجهی از منابع غیررسمی به دست می اورند نه از مشاوره ها و کلاس های اموزشی قبل از ازدواج ! انتظارات معقول، نقش بسیار مهمی در رضایت مندی زناشویی داشتند.
– آدامز،امی میشل[۱۵۰](۲۰۰۹) در رساله دوره دکتری خود در دانشگاه لوییزیانا در مونرو، تاثیر ادراک “خودمتمایزگری” در رضایت مندی زناشویی و رضایت جنسی را مورد بررسی قرار داده است.وی می نویسد:خودمتمایزگری به عنوان یک جزء اساسی از صمیمیت در دراز مدت، رضایت و تقابل در روابط زناشویی به حساب می اید. خودمتمایزگری اجازه می دهد تا فرد در یک رابطه مشخص از استقلال نسبی و وابستگی متعادل برخوردار باشد. موری بون، خودمتمایزگری را تحت عنوان تعادل بین نیروهای جدایی طلبی و با هم بودن و یا تعادل بین عقل و احساسات مطرح می کند. به طور حتم هردوی این مفاهیم تحت تاثیر درجه خودمتمایزگری قرار دارد. اعتقاد براین است که سطح متمایزگری به شدت بر زمینه های مختلف زندگی از جمله رضایت مندی زناشویی و جنسی اثر می گذارد. زنان و شوهران در ازدواج هایی با خودمتمایزگری پایین تر، بلوغ عاطفی ضعیف تر و ظرفیت محدود تر نزدیک شدن و جداشدن از خود نشان می دهند که این مسئله منجربه قربانی شدن رشد شخصی افراد جهت حفظ رابطه زناشویی شان می شود. مطالعه حاضر به بررسی تاثیر درک خودمتمایزگری در رضایت زناشویی و جنسی در ۵۱ زوج(تعداد:۱۰۲) در منطقه مترو اتلانتا پرداخته است. در این مطالعه از پرسشنامه خود DSI جهت بررسی خودمتمایزگری استفاده شده است.شاخص رضایت مندی زناشویی(TMS) و شاخص رضایت جنسی(ISS) و داده های دموگرافیک در این روش بکار گرفته شده اند. تجزیه و تحلیل آماری انجام شده توسط نرم افزارهای spss، شامل پیرسون و چند خطی رگرسیون می باشد. مجموع نفرات ترکیبی مردان و زنان نشان داد که ارتباط معناداری بین تمایز خود، رضایت مندی زناشویی و رضایت جنسی وجود دارد. مجموع نفرات زنان یک همبستگی بارز بین خودمتمایزگری و رضایت مندی زناشویی نشان نمی دهد. مجموع نفرات زنان و شوهران و مجموع جداگانه نفرات انها، همبستگی قوی بین تمایز از خود، رضایت زناشویی و رضایت جنسی نشان می دهد. هیچکدام از متغیرهای دموگرافیک پیش بینی کننده محرز خودمتمایزگری نیستند؛با این حال این مطالعه در جهت حمایت فرضیه بون، خودمتمایزگری را موثر بر رضایت مندی زناشویی و رضایت جنسی مطرح می کند.
– کرامر، تیلور، استانلی (۲۰۰۸) آموزش روش های برقراری ارتباط سازنده بر رضایت مندی زناشویی را در گروهی می سنجیدند که نتایج نشان داد این آموزش ها سبب پائین آمدن فشار خون و افزایش رضایت مندی آنها از زندگی زناشویی شان شده است .
– اسماعیلی ( ۱۳۸۴ ) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که عوامل زیر در تقاضای طلاق زنان موثراند:عدم تفاهم اخلاقی با همسر، عدم احساس مسئولیت همسر، مشکلات مالی و عصبی بودن همسر، دخالت خانواده همسر در زندگی مشترک، فحاشی همسر، بدبینی زنان متقاضی طلاق نسبت به همسرانشان، بدبینی همسران زنان متقاضی طلاق نسبت به آنان، اختلاف عقاید دینی، عدم رضایت از شغل همسر، ناتوانی جنسی همسر در روابط زناشویی، اختلاف طبقاتی زنان متقاضی طلاق با همسرانشان، کم بودن تحصیلات همسر و غیره .
– مرادی ( ۱۳۸۰ ) نتایج تحقیقاتش حاکی از این بود که خانواده درمانی به روش ساختی تعارضات زناشویی را کاهش می دهد.
– ساروخانی ( ۱۳۸۷ ) در تحقیقی تحت عنوان مقایسه میزان سلامت روانی خانم های دارای تعارضات زناشویی حاد با خانم های گروه مشابه ( فاقد تعارضات زناشویی حاد ) به این نتیجه رسید که خانم های گروه اول از سلامت روانی کمتری نسبت به گروه مشابه برخوردارند .
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
– بهاری ( ۱۳۷۹ ) در تحقیقات خود دریافته است که کارایی خانواده زوج های در حال طلاق به طور معناداری پایین تر از کارایی خانواده زوج های غیر طلاق است و زوج های در حال طلاق در سازه نقش خانوادگی و حل مشکل کارایی ضعیف تری را گزارش می دهند.
– براتی ( ۱۳۷۵) در پژوهش خود دریافت که هشت مولفه سنجش تعارضات زناشویی اعم از کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی ، افزایش واکنش های هیجانی، افزایش جلب حمایت فرزند، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، جدا کردن امور مالی از یکدیگر، کاهش ارتباط موثر ، با تعارضات ما بین زوجین رابطه مثبت دارد.
فریدی (۱۳۸۵)، در تحقیق خود این نتیجه رسید که آموزش مداخلات خانواده درمانی ساختی به شیوه گروهی بر کاهش تعارضات زناشویی زنان تاثیر مثبت دارد .
– بودمن و گورمن[۱۵۱] ( ۲۰۰۹)، در مطالعات شان بر روی الگو های کنش متقابل، پرخاشگری متقابل، پرخاشگری کلامی، کناره گیری، تعارض کم و بدون استرس به این نتیجه رسیدند که در مقایسه با زوج های متعارض، زوج های کم تعارض رفتار های مثبت بیشتر و رفتار های منفی کمتری را از خود نشان می دهند.
– وینسنت، ویشس و گری [۱۵۲]( ۲۰۰۶) در پژوهش خود یک تحلیل رفتاری از فرایند حل تعارض زوجین آشفته و غیر آشفته کردند. نتایج حاکی از آن بود که زوجین آشفته در مقایسه با زوجین غیر آشفته به میزان بیشتری از رفتار های تعارض منفی و به میزان کمی از رفتار های حل تعارض مثبت استفاده می کنند.
-مهدویان(۱۳۸۶)در پژوهش«بررسی تأثیر آموزش ارتباط بر رضایتمندی زناشویی و سلامت روانی»به این نتیجه رسید که روش آموزش ارتباط بر مبنای نظریه شناختی-رفتاری که از اصول آموزش سه مرحلهای پیشنهاد شده توسط کوردوا و جکوبسن پیروی میکند، میتواند موجب افزایش رضایتمندی زناشویی و سلامت روانی زوجها شود و حتی در مورد زوجهایی که یکی از طرفین از مشکل اختلال شخصیت رنج میبرند نیز در مواردی مفید واقع گردد.
-مرادی(۱۳۸۹)در پژوهش«تأثیر آموزش مهارتهای حل تعارضهای زناشویی بر بهبود روابط متقابل زن و شوهر»اثربخشی این آموزشها را نشان داد.
– فرقانی(۱۳۸۲)در تحقیق «بررسی اثربخشی آموزش گروه شناختی رفتاری بر رضایت زناشویی زوجین شهرستان شهرکرد»به آموزش گروهی از والدین دانشآموزان ابتدایی پرداخت که دارای رضایت زناشویی در سطح پائین بودند.این آموزشها در ۱۰ جلسه و به شیوه شناختی-رفتاری بودند.نتایج نشان داد آموزش شناختی-رفتاری با (= ۰٫۰۱ P) رضایتمندی آزمودنیهای گروه آزمایش را افزایش میدهد اما تفاوت معنیداری بین نمرات زنان و مردان مشاهده نشد.
-عامری، اژهای و طباطبایی (۱۳۸۲)در پژوهش خود به بررسی تأثیر مداخلات خانواده درمانی راهبردی در اختلافات زناشویی پرداختند.به این منظور ۳۹ زوج که برای حل اختلافات زناشویی به مراکز مشاوره مراجعه کرده بود، بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند.نتایج به دست آمده از ۶ هفته درمان گروه آزمایش نشان داد که مداخلات خانواده درمانی راهبردی نه تنها منجر به افزایش رضایت زناشویی در بین آنها شده، بلکه تعارضات بین فردی آنان را نیز کاهش داده است.این مداخلات در زنان مؤثر بوده است.
-اصلانی(۱۳۸۳)در پژوهش خود به بررسی نقش مهارتهای ارتباطی در کارایی خانواده پرداخت.نمونه تحقیق او ۱۶ زوج از دانشجویان متأهل دانشگاه تهران بودند.طرح تحقیق به روش پیشآزمون، پسآزمون همراه با گروه کنترل بود.نتایج این تحقیق نشان داد که آموزش مهارتهای ارتباطی باعث بالا رفتن کارآیی خانواده در مقولههای حل مشکل، ارتباط، نقشها، همراهی عاطفی، آمیزش عاطفی کنترل رفتار و عملکرد کلی خانواده شده است.
-بنی اسدی(۱۳۸۷)در پژوهش«بررسی و مقایسه عوامل اجتماعی، شخصیتی و فردی در زوجهای سازگار و ناسازگار شهر کرمان»تعداد یک صد زوج ناسازگار در حال طلاق را با یک صد زوج سازگار، در زمینههای عوامل انگیزهای ازدواج، پایبندی به اعتقادات مذهبی، امور مالی، رابطه جنسی، اوقات فراغت، ترس مرضی، افسردگی و خصومت مورد مقایسه قرار داد.نتیجه این پژوهش نشان داد زوجهای ناسازگار و سازگار در انگیزههای یافتن همسر، ارضای نیازهای جنسی، تداوم نسل، یافتن آرامش و سکون، حفظ دین و انجام تکالیف مذهبی و همچنین امور مالی، رابطه جنسی، اوقات فراغت، ترس مرضی و افسردگی با هم متفاوت هستند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
-خلیلی(۱۳۸۸)در پژوهش«بررسی تضاد در خانواده با تأکید بر تضاد میان همسران و عوامل مؤثر بر آن»به بررسی تضاد میان همسران و ابعاد آن(شدت و محتوای تعارض) پرداخت.ابزار تحقیق مصاحبه با ۲۰۰ زن متأهل که با همسر خود زندگی میکردند بود.این پرسشنامه حاوی ۱۰۵ سؤال بسته و باز برای سنجش متغیرهای مستقل و ۱۵ گویه برای سنجش شدت تضاد در قالب طیف گاتمن و ۲۱ گویه برای سنجش متغیرهای مستقل و ۱۵ گویه برای سنجش شدت تضاد در قالب طیف گاتمن و ۲۱ گویه برای سنجش محتوای تضاد در قالب طیف برش قطبین بود.در نهایت میانگین تضاد کل در خانواده که حاصل از ترکیب شدت و محتوای تضاد بود، ۴۱% یعنی تضاد بین کم تا متوسط به دست آمد.
-دهقان(۱۳۸۶)در تحقیق«مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاورأ زناشویی غیرمتقاضی طلاق»دریافت بین این دو گروه از زنان در مؤلفههای کاهش همکاری، افزایش واکنشهای هیجانی، جلب حمایت فرزند، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان تفاوت معناداری وجود دارد.اما در مؤلفههای کاهش رابطه جنسی، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، جدا کردن امور مالی تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد.بهطور کلی تعارضات زناشویی در بین زنان متقاضی طلاق بیشتر از زنان مراجعهکننده برای مشاوره زناشویی است.
-اعتمادی(۱۳۸۳)در پژوهش«بررسی میزان و ابعاد تعارضات زناشویی در زوجهای مراجعهکننده به مراکز مشاوره در شهر اصفهان و مقایسه آن با زوجهای سالم بر روی یک نمونه ۶۰ نفری از آزمودنیها پرسشنامه تعارضات زناشویی را اجرا نمود.نتایج نشان داد که بالاترین میزان تعارض مربوط به زوجهای مراجعهکننده به مراکز مشاوره بود.ابعاد گوناگون تعارضات در گروه مراجعهکننده به مراکز مشاوره بهطور معناداری بیشتر بود و تنها بعد افزایش جلب حمایت فرزند در دو گروه تفاوت معناداری نداشت.
۱-۳-مقدمه
برای اینکه نتایج حاصل از پژوهش معتبر باشد باید از یک روش مناسب در پژوهش استفاده شود.چرا که روش نادرست منجر به نتیجه گیری نادرست می شود .دستیابی به هدفهای علمی میسر نخواهد بود مگر اینکه ،روش درست صورت پذیرد.
در این فصل با توجه به موضوع پژوهش واینکه روش تحقیق حاضر شبه ازمایشی است، ضمن تشریح دلایل استفاده از این روش، جامعه آماری، نمونه و نمونهگیری،روش جمع آوری اطلاعات، ابزار پژوهش وروش تجزیه و تحلیل آماری استفاده شده در تحقیق مورد بحث قرار می گیرد.
۲-۳-روش پژوهش
انتخاب روش و نوع پژوهش بستگی به هدفها و ماهیت پژوهش و امکانات اجرایی آن دارد بنابراین زمانی می توان در مورد نوع تحقیق تصمیم گرفت که ماهیت موضوع پژوهش ،هدف ها و نیز وسعت دامنه تحقیق مشخص باشد .همچنین فرضیات تحقیق از عوامل تعیین کننده نوع روش تحقیق می باشد . در پزوهش حاضر چون تاثیر طرحواره درمانی بر کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سلامت روان مورد بررسی قرار می گیرد ،بنابراین در این پژوهش از روش شبه آزمایشی ( پیش آزمون ، پس آزمون با گروه کنترل) استفاده شده است .
۳-۳-جامعه آماری
جامعه عبارت است از گروهی ازافراد اشیاءیا حوادث که حداقل دارای یک صفت یا ویژگی مشترک هستند (سیف نراقی ،نادری ،۱۳۸۵)هستند در پژوهش جامعه به کلیه افرادی اطلاق می شود که عمل تعمیم پذیری درمورد آنها صورت می گیرد (دلاور ۱۳۸۰). جامعه آماری این تحقیق، کلیه دانشجویان متاهل دانشگاه گرمسار میباشند، که در سال ۹۳-۱۳۹۲ مشغول به تحصیل بوده اند.
۴-۳-نمونه و روش نمونه گیری
روش نمونهگیری در این پژوهش از نوع تصادفی بود. بدین صورت که در این پژوهش ۱۰۰ نفرازدانشجویان متاهل به طور تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه تعارض زناشویی و سلامت روان به عنوان پیش آزمون روی انها اجرا گردید. سپس ۳۰ نفراز کسانی که کمترین نمره را به دست اورده اند بصورت تصادفی در دو گروه ۱۵نفره ازمایش وکنترل جایگزین شدند.
گروه آزمایش، آموزش طرحواره درمانی را در ۸ جلسه ۳۰ دقیقهای دریافت کرد درحالیکه گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت نکرد. سپس از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد تا نتایج دو گروه با هم مقایسه شود.
۵-۳-طرح پژوهش:
این پژوهش از نوع کاربردی میباشد. با توجه به نوع مسئله و فرضیه، روش این پژوهش شبه آزمایشی و طرح این پژوهش، طرح دو گروهی با پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل میباشد که دیاگرام آن به قرار زیر است:
R E T1 X T2
R C T1 – T2
۶-۳-روش اجرای جلسات
بعد از اجرای پیش آزمون و گزینش گروه ازمایش طرحواره درمانی به شیوه گروهی در طی ۸ جلسه نیم ساعته به گروه آزمایش ارائه شد پس از پایان جلسات طرحواره درمانی ، اعضای هر دو گروه مجددا مقیاس سلامت روان و تعارض زناشویی را تکمیل کردند.
شرح جلسات:
جلسه اول: اشنایی اعضای یک گروه با یکدیگرو معرفی و بیان قوانین حاکم بر جلسات
هدف: ایجاد روحیه خودشناسی و خود باوری با توجه به استعدادها و توانایی های فردی و درگیری عاطفی بین ازمونگر و سایر اعضا درابتدا مشاور به عنوان ازمونگر گروه صادقانه خود را معرفی می کند و از تک تک اعضا نیز می خواهد تا خود را معرفی نمایند تا زمینه درگیری عاطفی که جز اصول اولیه طرحواره درمانی است با مراجعین به نحو احسن فراهم آید. سپس ازمونگر گروه به بیان اهمیت مشاوره و اصول حاکم بر جلسات مشاوره گروهی می پردازد. سعی ازمونگر در این جلسه ایجاد رابطه حسنه بین دو طرف است و سعی میشود در این جلسه اعضا احساس کنند که برای اولین بار کسی علاقه مند است تا در جهت بهبود زندگیشان گامی بردارد. در پایان ضمن خلاصه نمودن بحث و جمع بندی توسط ازمونگر ، زمان جلسه بعدی تعیین می شود و به عنوان تکلیف منزل از اعضا خواسته می شود تا نقاط ضعف و قوت خویش را شناسایی کنند. در اخر جلسه از دانشجویان متاهل خواسته شد، تعداد دفعات تعارضات هیجانی و دعواها زناشویی در هفته اخیر و علت آن را تا جلسه بعدی یادداشت نمایند.
جلسه دوم :شناخت حالات خلقی ، فیزیو لوژیکی و هیجانات
اهداف :
۱-توانایی آزمودنی ها در شناسایی حالات خلقی
۲-توانایی آزمودنی ها در شناسایی حالات فیزیولوژیک بدن
۳-توانایی آزمودنی ها در شناسایی هیجانات
در این جلسه پس از بررسی تکالیف ، به جلب توجه اعضا به رخدادهای درونی و تغییرات فیزیولوژیک بدنشان در حالات مختلف ، تشخیص و طبقه بندی عواطف خود و دیگران به کمک انواع شاخص های مشهود یعنی حالات چهره ، زبان ، بدن پرداخته و سپس از آزمودنی ها خواسته شد ، که مشاهدات خود را در مورد تظاهرات چهره ای و کلامی در موقعیت های ناخوشایند بیان کنند.برای مثال یکی از آزمودنی ها تغییرات فیزیولوژیکی در یک موقعیت ناخوشایند چنین گزارش کرد: خشکی دهان ، به هم ساییدن دندان ها ،افزایش ضربان قلب. سپس به کمک عکس هایی از بدن انسان ، تغییرات فیزیولوژیک (ضربان قلب ،بالا رفتن فشار خون ، انقباض عضلانی و…) و همچنین تغییرات چهره ای مثل غم ، شادی ، خشم ، تعجب ،ترس و غیره به آزمودنی ها نشان داده میشود.بعد از آموزش حالات خلقی ، هیجانات و حالات فیزیولوژیک ، درجه بندی حالات خلقی نیز گفته شد در ادامه جلسه از آزمودنی ها خواسته شد تا حالات خلقی در منزل را که اخیرا تجربه کرده اند به همراه موقعیت یادداشت نمایند.
جلسه سوم : درک مسائل خود و پنج جنبه اصلی زندگی
اهداف :
۱-هدایت آزمودنی ها در درک مسائل خود و زندگی زناشویی
۲-تشخیص ارتباط فکر با رفتار ، ارتباط فکر با واکنش های جسمانی ، ارتباط فکر با محیط و ارتباط فکر با حالات خلقی
در این جلسه پس از بررسی تکالیف ، ۵ جنبه زندگی ۱-محیط زندگی ۲-حالت های خلقی ۳-افکار و باور ها ۴-رفتار ۵- واکنش های جسمانی و همچنین رابطه افکار با این موارد به شرکت کنندگان گفته شد.با توجه به این مسئله که در روش شناختی ؛ چگونگی درک ما از مسائل ، در چگونگی برخورد ما از مسائل تاثیر می گذارد، به آزمودنی کمک می شود ، که آسان تر مسائل خود را درک نماید.خلاصه ای از درک مسایل یکی از آزمودنی به شرح زیر است :
تغییرات محیطی /موقعیت های زندگی : همسر معتاد ، همسر بد اخلاق ، دائما از طرف او تحقیر میشود و در محیط کار با همکاران مشکل دارد.
واکنش های جسمانی : اکثر اوقات سردرد
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 09:04:00 ق.ظ ]