در این قسمت به بحث در چارچوب یافته های پژوهش پرداخته شده است.
فرضیه اول
فرضیه اول به این صورت بیان شد که « رواندرمانی حمایتی گروهی بر امید به زندگی مادران کودکان سرطانی نسبت به گروه کنترل موثر می باشد ». نتایج نشان داد که رواندرمانی حمایتی گروهی بر امید به زندگی مادران کودکان سرطانی نسبت به گروه کنترل موثر موثر بوده است. این نتایج همسو با نتایج پژوهش لی مین و همکاران (۲۰۱۲)، ساهلر و همکاران (۲۰۱۰)، ، وو[۶۳] و دیگران (۲۰۰۸) و کلاسن[۶۴] و همکاران (۲۰۰۸) می باشد. در تبیین این نتایج می توان اظهار داشت که امید به طور مؤثری بر بسیاری از حوزه های زندگی تأثیر گذار است، چرا که افراد امیدوار بهتر قادرند تا هدف های مؤثری را تعیین کنند و تصمیمیات مناسبی درباره این هدف ها اتخاذ کنند. یافته های پژوهشی نشان می دهد که امیدواری بالاتر یک فرد به طور مثبت با عزت نفس و شایستگی ادراک شده و به طور منفی با نشانه های افسردگی رابطه دارد (اشنایدر و همکاران، ۱۹۹۷). به عبارت دیگر از آنجا که رواندرمانی حمایتی بر سازگاری افراد موثر بوده و منجر به سازگاری افراد می گردد، در نتیجه میزان امید واری آنها را افزایش می دهد. رواندرمانی حمایتی باعث افزایش عوامل امید یعنی مسیر یابی و عاملیت می شود. سازگاری باعث افزایش مسیر یابی یعنی حرکت به سمت اهداف آینده می گردد و همچنین تفکر عاملیت که منظور از آن توانایی خود در حرکت به سوی اهداف می باشد، نیز با افزایش سازگاری و برخوداری از حمایت دیگران افزایش می یابد. از آنجا که رواندرمانی حمایتی نوعی همدردی و ملاقات افرادی با یکدیگر می باشد که دارای یک مشکل خاص می باشند، لذا هنگامی که یک مادر کودک سرطانی با افرادی ملاقات می کند که مشکل مشابهی را تجربه کرده اند و استرس ها و رنج های مشابهی را پشت سر گذاشته اند، درمی یابد که او منحصراً دچار این رنج نشده است و میزان نا امیدی در وی کاهش می یابد. همچنین در رواندرمانی حمایتی گروهی، بیمار نسبت به واقعیت محدودیت ها و آن چه دست یافتنی یا دست نیافتنی است آگاهی می یابد. آگاهی از ضعف ها و قوت ها می تواند بیمار را در مسیر یابی و علیت یابی به سوی اهداف مشخص کمک کند.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
فرضیه دوم
فرضیه دوم به این صورت بیان شد که « رواندرمانی حمایتی گروهی بر سازگاری روانشناختی مادران کودکان سرطانی نسبت به گروه کنترل موثر می باشد». نتایج نشان داد که رواندرمانی حمایتی گروهی بر سازگاری روانشناختی مادران کودکان سرطانی نسبت به گروه کنترل موثر بوده است. این نتایج همسو با نتایج پژوهش لی مین و همکاران (۲۰۱۲)، ساهلر و همکاران (۲۰۱۰)، فدل و همکاران (۲۰۱۳)، ورمایز (۲۰۰۵)، کلاسن[۶۵] و همکاران (۲۰۰۸) و زهرا قلخانی (۱۳۸۷) می باشد. شعاع کاظمی و همکاران (۱۳۹۲) در پژوهش خود بر روی زنان مبتلا به سرطان نشان می دهند که روان درمانی گروهی سبب ارتقاء و افزایش میزان استفاده از مقابله های مسأله دار و کاهش استفاده از پاسخ های هیجان مدار می شود. در تبیین این نتایج می توان اینگونه به بحث پرداخت که استرس و نگرانی از بیماری و سرنوشت بیماری فرزند به شدت منجر به کاهش سلامت روانی مادران دارای کودک سرطانی می گردد (قمی و بجستانی، ۱۳۹۱؛ شریعتی و داور منش، ۱۳۸۰). از طرف دیگران پژوهش ها نشان می دهند که درمان هایی که منجر به کاهش استرس و افزایش منابع مقابله ای آنها می گردد، درمان های سودمندی می باشند (زهرا قلخانی،۱۳۸۷؛ موسوی و همکاران، ۱۳۹۰، کلاسن[۶۶] و همکاران، ۲۰۰۸). بنابراین بر این اساس از آنجا که رواندرمانی حمایتی نقش موثری در کاهش استرس و افزایش امیدواری زنان دارای کودکان سرطانی دارد، این درمان باعث افزایش سازگاری آنها به طور کلی نیز می گردد. رواندرمان حمایتی در خصوص آن گروه از افرادی به کار می رود که هم به لحاظ عاطفی و هم به لحاظ روابط انسانی دچار مشکل جدی هستند و امید نمی رود که بهبودی اساسی یابند. این گروه صرفاً به دلیل ناتوانی های خود بدون دریافت کمک بیرونی قادر نیستند به راحتی زندگی را ادامه دهند. تحمل استرس های زندگی را ندارند و گاهی حتی برای چیزهای بسیار ساده و پیش پا افتاده توقع کمک دارند. دوستان و بستگانی که بتوانند منبع حمایت باشند یا در دسترس نیستند و یا نمی توانند از عهده نیازهای فراوان بیمار برآیند. مادران کودکان سرطانی که هیچ امیدی به بهبودی فرزند خود ندارند دارای همین شرایط می باشند. درمانگر از طریق اطمینان بخشی منجر به افزایش سازگاری مادران کودکان سرطانی می شود. درمانگر در این فن به خاطر نشان ساختن توانایی ها و پتانسیل های بالقوه بیمار می پردازد و همین امر منجر به افزایش سازگاری روانشناختی مادران گردیده است.
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
فرضیه سوم
فرضیه سوم به این صورت بیان شد که « رواندرمانی حمایتی گروهی بر سازگاری در محیط خانه مادران کودکان سرطانی نسبت به گروه کنترل موثر می باشد ». نتایج نشان داد که رواندرمانی حمایتی گروهی بر سازگاری در محیط خانه مادران کودکان سرطانی نسبت به گروه کنترل موثر بوده است. این نتایج همسو با نتایج لی مین و همکاران (۲۰۱۲)، ساهلر و همکاران (۲۰۱۰)، فدل و همکاران (۲۰۱۳)، ورمایز (۲۰۰۵)، کلاسن[۶۷] و همکاران (۲۰۰۸) و زهرا قلخانی (۱۳۸۷) بوده است. در تبیین این یافته باید اظهار داشت که منظور از سازگاری در خانه، بدست آوردن نیاز های اجتماعی، برخورداری از آرامش روانی در محیط خانه، توافق در مورد مسایل مذهبی با سایر اعضای خانواده، وجود عشق و محبت در محیط خانواده، نبود محیط پرخاشگرانه و انتقادگرایانه در محیط خانه، رضایت افراد خانواده از یکدیگر، اعتماد اعضای خانواده به یکدیگر، حمایت اعضای خانواده از یکدیگر در مواقع مشکلات و غیره می باشد. مادر به عنوان هماهنگ کننده و مرجع اصلی احساسات و عواطف در خانه نقش مهمی در سازگاری سایر اعضای خانواده خواهد داشت به عبارت دیگر چنانچه خود مادر از سازگاری مناسبی در محیط خانه بهره مند نباشد، سایر اعضای خانواده به التبع نیز تحت تأثیر قرار می گیرند. رواندرمانی حمایتی گروهی در درجه اول رخصتی برای تخلیه هیجانی یا پالایش روانی می باشد بنابراین این درمان باعث می شود مادران خشم درونی خود را تخلیه کنند و آنرا به محیط خانه انتقال ندهند بنابراین از تعارضات موجود در خانه کاسته شده و سازگاری فرد از محیط خانه افزایش می یابد. همچنین در این درمان عوامل محیطی نگران کنده مورد ارزیابی دقیق قرار می گیرند تا امکان اصلاح آنها فراهم گردد. دامنه این عوامل حد ومرز ندارد و شرایط خانوادگی فرد را نیز شامل می شود. به عبارت دیگر در جریان گروه درمانی حمایتی به مشکلات خانوادگی اعم از مشکلات اقتصادی، زناشویی، روابط با خویشاوندان، مشکلات همشیر ها با یکدیگر پرداخته می شود و همین عامل باعث می شود که افراد گروه و درمانگر درصدد رفع مشکلات یکدیگر برآمده و همچنین با یکدیگر همدلی نمایند.
عکس مرتبط با اقتصاد

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:07:00 ب.ظ ]