۲ـ ۲ـ موضوع و هدف طنز
دامنه طنز بسیار گسترده بوده و ممکن است هر یک از مقولههای اخلاقی، فرهنگی، نظامی، اجتماعی و … را شامل شود اما به طور کلی موضوع طنز می تواند فرد، گروه، فرقه، ملت و یا جامعه باشد؛ که می تواند به معایب و مفاسد هر یک از این موارد بپردازد(هاشمیفر، ۱۳۸۲: ۱۷).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
هدف طنز به طور کلی تنبه و توجه دادن فرد یا جامعه به عیبها و فسادهای خود، تحقیر و کوبیدن رذایل فردی و اجتماعی و در یک کلام تزکیه، تهذیب و اصلاح و به تکامل رساندن فرد و اجتماع است؛ اموری نظیر سرزنش و طعنه، عیب جویی، کوبیدن و تحقیر، مسخره کردن همگی در راستای درمان بیماریهای فرد و جامعه به کار گرفته می شود(حیدری، ۱۳۷۹: ۱۲۹ـ ۱۲۸).
۲ـ ۳ـ انواع طنز
۱ـ از نظر مضمون:
۱ـ۱ـ طنز فلسفی: چون و چرایی در کار جهان را پیش میکشد نمونه این طنز را میتوان در برخی از ابیات حافظ مشاهده کرد.
۱ـ۲ـ طنز فردی: این گونه طنز بیشتر به صورت هجو نمایان شده است؛ اما گاهی درباره مشکلات و دشواریهای شخصی شاعر، نویسنده یا افراد دیگر نیز میآید. نمونه آن را میتوان در طنزهای فردوسی مشاهده کرد.
۱ـ۳ـ طنز عرفانی: این گونه طنز در آثار عطار نیشابوری، مولوی و برخی دیگر از ادبا به چشم میخورد.
۱ـ۴ـ طنز اجتماعی: این نوع طنز آن قدر حایز اهمیت است که برخی طنز را منحصر در آن کرده اند و واژه طنز را متبادر در این نوع طنز میدانند. در کتاب«مک گراهیل بر ادبیات» در تعریف طنز میخوانیم«طنز اثری ادبی است که با بهره گرفتن از بذله، وارونه سازی، خشم و نقیضه ضعفها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقد میکشد».
۱ـ ۵ـ طنز سیاسی: این نوع طنز در زمانهای گذشته اغلب از زبان دلقکهای درباری و دیوانه نمایان شنیده میشد و پس از آن نیز در آثار ادبای گوناگون مانند حافظ شیرازی و عبید زاکانی نمود پیدا کرد.
۱ـ ۶ـ طنز خانوادگی: این نوع طنز جدید است که بر اثر توسعه شهر نشینی به وجود آمده و به سوژههایی مانند روابط میان زن و شوهر، عروس و مادر شوهر، مادر زن و داماد و … می پردازد(عزتیپور، ۱۳۷۷: ۲۵۲ـ۲۵۰).
۲ـ از نظر نحوۀ بیان و ارائه:
۲ـ ۱ـ تفسیری: طنزی است که در آن واقعهها و حقیقتها به طور مستقیم و صریح و با نگرشی خندهآور بیان و تفسیر می شود. در طنز تفسیری نگرش و بیان طنزپرداز حقیقتهایی را که بعضاً نه تنها خندهآور نیست بلکه در واقع تلخ و ناراحت کننده است به صورت خندهآورنمایش میدهد؛ تا مخاطب را با کمک خنده به عمق حقیقت و واقعیت توجه دهد. در این نوع طنز خبری از کنایه، تمثیل، قیاس و مبالغه نیست و نفس واقعیت با دخالت هنرمندانه طنزپرداز به تصویر کشیده می شود.
۲ـ ۲ـ تمثیلی: طنزی است که در آن حقیقت و واقعیتی جدی به یک واقعه لطیف و دلنشین تشبیه می شود. در این این نوع طنز، طنزپرداز برای بیان مقصود و تشدید تأثیر در مخاطب با بهره گرفتن از قیاس، تمثیل و تشبیهی مناسب و به جا ضمن آنکه باعث انبساط روح مخاطب می شود؛ او را به واقعیت و حقیقتی عمیق توجه و تنبه میدهد(حیدری، ۱۳۷۷: ۱۲۹ـ ۱۲۸).
۳ـ از نظر شیوۀ عرضه:
۳ـ ۱ـ طنز نوشتاری: طنزی که تنها به صورت نوشته ارائه می شود.
۳ـ ۲ـ طنز شنیداری: طنزی که به صورت شفاهی ارائه می شود.
۳ـ ۳ـ طنز دیداری: طنزی که بیننده تنها از طریق دیدن و پیوند اجزای آن می تواند از آن بهرهمند شود.
۳ـ۴ـ طنز شنیداریـ دیداری: طنزی است که از طریق رسانهای همچون تلوزیون ارائه می شود؛ که در آن هم صدا و هم تصویر با مشارکت یکدیگر پیام طنز را منتقل می کنند(مسلمیزاده، ۱۳۷۷: ۸۵).
۴ـ از نظر شیوه انتخاب نوع کلام:
۴ـ ۱ـ طنز رسمی یا مستقیم: در این نوع طنز، طنزنویس یا طنزنما از زبان اول شخص یعنی من یا خودم طنز را عرضه می کند.در این نوع طنز که به طنز ساده نیز معروف است؛ راوی وظیفه استخراج و هدایت نظریه های طنزآمیز را بر عهده دارد. در طنز مستقیم دو نوع اثر در ادبیات غربی معروف است که عنوان آنها از اسم طنزنویسان معروف رومی هوراس و جوونال اخذ شده است.
۴ـ ۱ـ ۱ـ طنز هوراس: این نوع طنز ملایم، مؤدب و تا حد زیادی اغماضگر و خنده ناشی از آن بیشتر از سر دلسوزی است تا تحقیر یا تمسخر.
۴ـ ۱ـ ۲ـ طنز جوونال: در این نوع طنز، طنزپرداز به یک معلم اخلاق جدی میماند که زبانی موقر دارد. مفسدهها و خطاها را که به نظر او کاملاً جدی هستند بدون گذشت مطرح می کندو باعث تحقیر و رنجش می شود.
۴ـ ۲ـ طنز غیر مستقیم یا پیچیده: طنزی که در آن قهرمانان اثر، خود و عقاید خود را به سخره میگیرند؛ گاهی هم نویسنده با تفسیرهای خود و با سبکی روایی جریانات را مسخرهتر نشان میدهد. در این شیوه گروهی از شخصیتهای وراج و پرحرف که فخر فروش و متفاضلاند و نمایندگان یحلههای مختلف فکری و فلسفی محسوب میشوند در طی مکالمات و بحثهای گسترده خود که معمولاً در یک مجلس صورت میگیرد عقاید، آرا و نقطه نظرهای روشنفکرانۀ دیگران را به نفع خود به باد انتقاد و مسخره میگیرند. این نوع طنز بر خلاف طنز مستقیم از سبک روایی و بیان فرد دیگر بهره میگیرد و شخصیتها نیز به جای گفتار مستقیم در اعمال و رفتار مضحک مینمایند(مسلمیزاده، ۱۳۷۷: ۸۶ ـ ۸۵).
۵ـ از نظر چشمانداز بافت کلامی و ساختمان:
۵ـ ۱ـ طنز عبارتی: فکاهیات تندی که ریشه خندهانگیزی آنها مبتنی بر موضوعات ادبی و بازیهای زبانی است. اساس این نوع طنز بر بهره گیری از امکانات واژگانی زبان و در یک کلام بازی با کلمهها و عبارات بوده و عامل خندهانگیزی در آن به ساختمان کلمه و کلام(بهمخوردن روال طبیعی و معمول کلام با عبارتهای مشابه، متضاد، چند معنایی و تقلید از صدا و سبک بازیهای کلامی) مربوط می شود.
۵ـ ۲ـ طنز موقعیتی: این نوع طنز بر خلاف طنز عبارتی ارتباط چندانی به لفظها و کلمات نداشته و مبتنی بر تصویرها و مفهومهاست؛ تصوبر وضعیتها، وقایع و کردار آدمها به گونه ای که جنبه تمثیل، تطبیق، تقابل و مقایسه داشته باشد. گاهی اوقات حادثه آن قدر غیر منتظره است که ممکن است بیاختیار باعث خنده شود به این حالت طنز موقعیت میگویند(شیری، ۱۳۷۷: ۲۱۰ ـ ۲۰۶).
۶ـ طنز از نظر محتوا و مضمون:
۶ـ ۱ـ طنز تلخ یا سیاه: آندره برتون در معرفی این نوع طنز میگوید«طنز سیا، طنزی است خالی از خندۀ بدون وقار» یعنی این نوع طنز از منظری که بیشتر به جنبه های سیماگونه، مشوش و هولناک حیات بشری می پردازد و خنده ناشی از آن لایهای زودگذر بوده که به دنبال اندک تاًملی به سرعت از لبها زایل می شود(موسوی، ۱۳۷۸: ۵۴).
۶ـ ۲ـ طنز فکاهی و شیرین: این نوع طنز معمولاً از وضوح و صراحت بیشتری برخوردار است و اعمال و رفتار آدمها یا تصویر موقعیتها را به گونه ای بازتاب میدهد که خنده و تفکر در آن به طور تفکیک ناپذیری با هم درمیآمیزند(شیری، ۱۳۷۷: ۱۵۰).
۲ـ ۴ـ هزل
هزل در لغت به معنای لاغر گردانیدن کسی و سخن بیهوده که خلاف جد است گرفتهاند. دهخدا مینویسد: «هزل آن است که از لفظ نه معنای حقیقی و نه مجازی ارائه نشود و آن ضد جد است». دهخدا ادامه میدهد در اصطلاح اهل ادب شعری است که در آن کسی را ذم گویند و بدو نسبتهای ناروا دهند یا سخنی است که در آن مضامین خلاف اخلاق و ادب آید(دهخدا، ۱۳۷۷: ذیل«هزل»).
هزل فقط ویژگی شعر نیست بلکه در نوشتههای منثور نیز به کرات دیده می شود. واژه هایی که از هزل برآمده یکی هازل است که به معنی کسی که سخنان شوخ و گاه تند میگوید؛ دیگری هزال است به معنی بسیار شوخی کننده است(حلبی، ۱۳۶۴، ۱۱).
کمالالدین حسین واعظ کاشفی سبزواری در کتاب«بدایع الافکار فی صنایع الاشعار» هزل را الفاظی دانسته که از نظر عقل دقیق و درست نباشد و تنها مایه تفریح خاطر شود. از نظر او اگر شاعر در آوردن چنین سخنانی در ضمن کلام خود اعتدال را رعایت کند، سخن او را مطایبه مینامند(میرصادقی، ۱۳۷۳: ذیل«هزل»).
برخی از شاعران و نویسندگان کهن از جمله سنایی و مولوی هزل را به معنی سخنان زشت و شرمآوری که به قصد شوخی و در اصل به قصد نتیجه اخلاقی یا اجنماعی گفته شود نیز به کار بردهاند و غالباً آن را هزلی دانسته اند که پا از دایره راستی بیرون ننهاده باشد. به همین دلیل مولوی میگوید:
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
هزل تعلیم ست آن را جــد شنو تـو مشو بر ظاهر هزلش گرو
هر جد هزل است پیش هازلان هــزلها جدست پیش عاقلان
(مولوی، ۱۳۷۵: ۴۸۹)
شفیعی کدکنی در تعریفی جامع هزل را اینگونه تعریف کرده است: «هزل سخنی است که در آن هنجار گفتار به اموری نزدیک شود که ذکر آن در زبان جامعه و محیط زندگی رسمی و در حوزۀ قراردادهای اجتماعی حالت الفاظ حرام یا«تابو» داشته باشد و در ادبیات ما مرکز امور مرتبط به امور جنسی است(شفیعی کدکنی، ۱۳۹۲: ۵۲).
۲ـ ۵ـ هجو
در لغت به معنای عیب کردن و برشمردن عیب و ناسزاگویی آمده است و در اصطلاح ادیبان عبارت است از نوعی شعر غنایی که بر پایه نقد گزنده و دردانگیز شکل گرفته و آن مقابل مدح است. هجو کلامی است یورشبر و پردهدر که زشتیها را بزرگنمایی می کند. خواه زشتی رفتار و پیکر باشد خواه کاستیهای روح. واژگان در هجو برهنهاند و شاعر در این شیوه گفتاری از دشنام سر برنمیتابد و از تهمت و افترا دریغ نمیورزد(حلبی، ۱۳۶۴: ۳۵).
رنجش شخص عامل اصلی به وجود آمدن هجو است. هجو در حقیقت آخرین دستآویز انسان آزرده خاطر است که به وسیله آن بر فرد مورد نظرش میتازد. در زبان فارسی هجویهها بیشتر به شعر است و زمینه اخلاقی کسی است که به هر دلیلی مورد نفرت شاعر هجاگو واقع شده است. هدف اصلی هجو انتقام گرفتن و آزردن است تا هجاگو بدین وسیله رنجش درونی خو را تشفی دهد. عیبهایی که هجاگو به کسی که هجو کرده نسبت میدهد ممکن است در او نباشد به همین دلیل شفیعی کدکنی در تعریف هجو میگوید: «هر گونه تکیه و تاکیدی بر زشتیهای وجودی یک چیز خواه به ادعا خواه به حقیقت هجو است»(شفیعی کدکنی، ۱۳۸۲: ۵۲).
مفهومی که هجو در گذشته داشته با آنچه ما امروزه اصطلاحاً هجو مینامیم نزدیک است.در ادبیات غرب نیز هجو تعریفی مشابه به زبان فارسی دارد؛ آن را نوشتهای(شعر و نثر) تعریف کرده اند که شخصیت یا ظاهر کسی یا تشکیلات جامعهای را به طریقهای تلخ و گستاخانه به مسخره بگیرد و قصد از آن بیشتر رنجاندن و آزار باشد تا انتقاد و اصلاح و همچنین آن را نوعی طنز دانسته اند که کینهآمیز و بدزبان باشد و سه خصوصیت عمده برای آن قائل شده اند:
۱ـ جنبۀ شخصی دارد؛
۲ـ برانگیخته از حس کینه و بدخواهی است؛
۳ـ غیر عادلانه است(میرصادقی، ۱۳۷۳: ذیل«هجو»).
انگیزههای هجوگویان در زمانهای مختلف متفاوت بوده است به طور کلی چند عامل برای آن در نظر گرفتهاند:
۱ـ آزردگیهای شخصی، مانند هجویه فردوسی درباره محمود غزنوی؛
۲ـ مشاجرات قلمی شاعران با یکدیگر که غالباً منجر به هجو و بدگویی میشده است که این نوع در قرن ششم هجری بیشتر دیده می شود. بخشی از هجویههای فارسی و عربی را هجوهای متقابل شاعران نسبت به یکدیگر تشکیل میدهد که در اصطلاح آنها را مهاجات مینامند. همچون مهاجات خاقانی و رشیدالدین وطواط؛
۳ـ ناامیدی از دریافت صله؛ چون در گذشته بیشتر شعرا از مدحگویی امرار معاش میکردند و اگر ممدوح در مقابل مدح صلهای نمیداد، همین مسأله انگیزهای میشد برای هجوگویی؛
۴ـ گاهی نیز تنها طبیعت و سرشت شاعر به هجو و هزالی رغبت داشته و یا فساد اخلاقی او عامل هجوگویی بوده است(مؤتمن، ۱۳۴۶: ۳۰۸).
هجو در دوران اولیه پیدایش شعر فارسی لحنی ملایم و متین داشته است اما به تدریج مضمون هجاها گستاخانه و زنندهتر می شود تا این که در دوران مشروطیت هجویههای شاعران رنگ سیاسی و اجتماعی به خود میگیرد و در حقیقت به طنز نزدیک می شود(میرصادقی، ۱۳۷۳: ذیل«هجو»).
ابن بساط هجو را از نظر شدت و ضعف یا تندی و نرمی به دو گونه تقسیم کرده است. یکی را «هجاء الاشراف» نامیده است و آن هجوی است که ظاهر آن دارای دشنام زشت نیست اما در معنی بسیار سخت و رنجآور است. گونه دیگری که وی نام نبرده؛ قاعده هجوی است که خانمان برانداز نبوده ولی در آن واژه های تند و خندهناک به کار میرفته است و هجوگو با چالاکی می تواند خوانندگان یا شنوندگان خود را بر عیب دشمن و کمبودهای هجو شده او بخنداند که بسیاری از هجویات شاعران از این نوع است. بسیاری از شاعران که هجوگویی جزء سرشتشان شده بود و بی دلیل به هجو مردم میپرداختند نیز از این گروه هستند(حلبی، ۱۳۶۴: ۳۹).
هجو علاوه بر جنبه شخصی گاهی می تواند جنبه اجتماعی هم داشته باشد که در آن فرد خاصی منظور شاعر نیست بلکه اخلاق عمومی طبقاتی از مردم یک شهر یا حتی کل جامعه مورد انتقاد و دشنام شاعر قرار میگیرد. در شعر فارسی شهرآشوبها و کارنامهها از نوع هجای اجتماعی محسوب می شود زیرا در این گونه اشعارطبقات مختلف مردم مذمت میشوند(نکوبخت، ۱۳۸۰: ۱۵۱).
هجو اشخاص گاه بسته به قدرت فرد هجو شده عواقب خطرناکی نیز داشته است که گاهی اوقات منجربه کشته شدن شاعر نیز میشده.رفتار آقامحمدخان با کرمانیان پس از فتح کرمان نیز نمونه ای از عواقب هجو است. در اینجا باید گفت اگر هدف هجا انسانی متجاوز و ظالم باشد عموماً با اقبال مواجه می شود زیرا انسان از اهانت دیدن ستمگران که وجودشان اهانتی بر انسانیت است لذت میبرد. بنابراین هجو اگر چنین هدفی داشته باشد میتوان گفت به نوعی در رفع معایب جامعه به کار میرود و به همین دلیل سازنده است(حکیمی، ۱۳۷۲: ۳۰).
۲ـ ۶ـ تفاوت طنز، هجو و هزل
در طنز از ۲Humor یعنی هر آنچه انسان را به خنده اندازد و از آن برای نشان دادن خوبیها و بدیهای افراد و جامعه بهره میبرند. حال آنکه در هجو از زهرخند برای برشمردن معایب دیگران، سرزنش، نکوهش و مزمت افراد به بدترین صورت ممکن استفاده می شود. شاعر هجاگو هجو را به منزله سلاحی برنده به کار میبرد تا بدان وسیله به شخص مورد نظر خود حمله کند. در واقع هجو جلوهای از طنز سیاه و تلخ است که بر لب به جای لبخند زهرخند مینشاند. هزل اما با Humor یعنی شوخ طبعی، خوش طبعی و مزاح مشمول معنایی پیدا می کند. در واقع هزل از ظرافت طنز و قدرت تأثیر هجو خالی است. هزل هدف مشخصی را دنبال نمی کند و غرض از ادای آن تنها تفریحی ساده و سطحی است که افرادمعدودی از آن لذت میبرند. حال آنکه هجو جنبه شخصی دارد؛ از حس کینه و بدخواهی برمیخیزد و غیر عادلانه است(میرصادقی، ۱۳۷۳: ۱۸۱ ـ ۱۸۰).
موسوی گرمارودی مینویسد: «در هزل فقط خنداندن و سرگرمی مهم است و در هجو نه خنده که زهرخند و نه جنبه اصلاحی که جنبه تخریبی مهم است. طنز قلقلک ارواح فرهیخته است؛ هزل برای مخاطبان معمولی و هجو شلاق است و نیشگون»( گرمارودی: ۱۳۶۸، ۹۲).
نکوبخت در تفاوت طنز با هجو و هزل مینویسد:
ـ در هجو غلبه بر تصریح، وضوح، تیزی و تندی است؛ در طنز پوشیدگی، کنایه و تعریض است.
ـ مقصود از هجو مردم آزاری و طنز اصلاح و تزکیه است. هجو از دشمنی مایه میگیرد و طنز از دوستی. هجو محصول دوران آزادی است و طنز محصول دوران خفقان.
ـ هزل بیهدف است و طنز هدفدار. هزل وقیح و بیپرده است و طنز در پرده همراه با تملک. هزل بیرگ است و طنز متعصب. هزل فقط میخنداند و طنز میخنداند و عبرت میدهد.
ـ هزل از طبع شوخ و شنگ مایه میگیرد و طنز از روح صاف و صادق. هزل غفلت است و طنز بیدار کننده. در مجموع میتوان هجو را ضد مدح و هزل را ضد جد قرار داد(نکوبخت، ۱۳۸۰: ۹۵ ـ ۶).
هزل شوخی نامطبوع به منظور تفریح، نشاط و سرگرمی در سطحی معدود و خصوصی است و هجو به تمسخر گرفتن معایب به منظور تنبیه و از روی غرض شخصی است و طنز به تمسخر گرفتن عیوب به منظور تنبیه و از روی غرض اجتماعی است(حری، ۱۳۸۷: ۶۱).
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:49:00 ق.ظ ]