اول ، مراتب مختلف دینداری و شدت و ضعف پیدا کردن بروز و تجلی دین در افراد ، به نحوی که بسیاری از جامعه شناسان و روان شناسان آن را در نظر گرفته اند و ابزار سنجش برای آن تدارک دیدند.
دوم ، دینداری را نه براساس مراتب ، بلکه بر پایه انواع دینداری تجزیه و تحلیل کرد . در این صورت هر مورد و تجلی از دینداری را تنها می توان درچارچوب و در ارتباط با یکی از انواع دینداری مورد تحلیل قرار داد ( همان ، ۸۶ و ۸۷ ) و از همین روست که ضرورت توجه به انواع دینداری مورد اهمیت قرار می گیرد.
۲-۱-۱-۲-برخی انواع دینداری یا قرائت های دینی در ایران :

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

عبدالکریم سروش

عبدالکریم سروش ( با نام پیشین حسین حاج فرج دباغ ) نو اندیش دینی ، فیلسوف ، مولوی شناس ، نظریه پرداز و متکلم ایرانی است. او نظریات خودش را کلام جدید می نامد . سروش همواره کوشیده است تا تأویلی جدید از اسلام ارائه کند.او سروش با تأکید بر اینکه ، واژه دین ورزی و دینداری دارای معناهای گوناگون است و این گوناگونی مانع از این نخواهد بود که معانی و لایه های آن کاوش و کنکاش نشود و نیز با توجه به این نکته که در قرآن و متون دینی و عرفانی ما ، گونه شناسی دین ورزی امری بدیع و جدید نیست سه گونه دین ورزی را مورد بررسی و انکشاف قرار می دهد.( سروش ، ۲۲:۱۳۷۸ )این سه نوع دین ورزی و یا سه نحوه نگرش به دین در میان رهروان یک دین تحت عنوان اصناف دین ورزی ” تجربت اندیش ” ، ” معرفت اندیش ” و ” معیشت اندیش ” از هم تفکیک می شوند.
– دینداری معیشت اندیش : در این گونه دین ورزی غایت ، مصلحت و نتیجه عقیده و عمل ، پیش چشم دیندار است . دینی است برای زندگی و نه برتر از زندگی . دین ورزی معیشت اندیش عامیانه ، علتی ، میراثی ، جبری ، عاطفی ، جزمی ، آدابی مناسکی ، ایدئولوژیک ، هویتی ، قشری ، جمعی – آئینی ، شریعتی – فقهی ، پر اسطوره ، تقلیدی ، تعبدی ، سنتی و عادتی است. اخلاق در این گونه دین ورزی همیشه جایگاه ثانویه دارد.( ذوالفقاری ، ۶۹:۱۳۸۹ )
– دینداری معرفت اندیش : اگر دین ورزی مصلحت اندیش را با جزم عقیدتی مشخص کنیم ، دین ورزی معرفت اندیش ، با بی جزمی یا حیرت عقلانی مشخص می شود . لذا با ورود به عرصه معرفت اندیشی ، جزم با شک و حیرت سودا می شود و راه برای ورود به عرصه یقین ، با فاصله گرفتن از جزم هموارتر می شود.در دین ورزی مصلحت انددیش عامیانه ، همه دین ورزان به یک نحو دین می ورزند. ایمان ها و اعمالشان کم و بیش یکسان است و یک صورت دارد، اما با پا نهادن به عرصه معرفت اندیشی ، دین فردی و فردیت دینی ظهور می کند . به همین رو دین ورزی معرفت اندیش ، بی ثبات و سیال است و دین ورزی عوامانه ثبات فلج گونه دارد.( ذوالفقاری ، ۷۲:۱۳۸۹ )
– دین ورزی تجربت اندیش : در دین ورزی تجربت اندیش پا را از مقام فراق به مقام وصال می نهند . دین ورزی های پیشین را می توان فراقی خواند. چون اولی بدنی و عملی بود و دومی مغزی و فکری . اما دین ورزی تجربت اندیش خواهان معلوم است و دین ورزی عشقی ، کشفی ، تجربی ، یقینی ، فردی ، عرفانی و رازآلود است. در اینجا خدا یک محبوب جمیل و معشوق نازنین است ، پیامبر یک مراد است ، یک مرد باطنی و یک الگوی موفق تجربه های دینی و پیروی از او شرکت در اذواق او و بسط و تکرار تجربه های او و جذب شدن در حوزه مغناطیس شخصیت اوست.
۲- مصطفی ملکیان
مصطفی ملکیان ( متولد ۱۳۳۵ شهرضا ) فیلسوف و روشنفکر ایرانی است . پژوهش های او عمدتاَ در حوزه اخلاق ، دین ، فلسفه دین ، معنای زندگی ، روانشناسی ، علوم انسانی ، روش تحقیق و روشنفکری است . اودر تقسیم بندی قرائت های دینی با ذکر مشخصات سه قرائت معاصر از اسلام ( بنیادگرا، تجددگرا و سنت گرا ) ، ربط و نسبت هریک را با لیبرالیسم نشان می دهد. بنا به نظر او همه قرائت ها و روایات از اسلام را می توان در همان سه گروه جای داد.
– اسلام بنیادگرایانه ، که نمونه اش را در سلفیت و وهابیت می بینیم.( همان ،۷۴)
– اسلام تجددگرایانه ، که کسانی مانند سر سید احمد خان هندی ، محمد عبده مصری ، ضیاء گو کالپ ترک و سید جمال الدین اسدآبادی از نمایندگان آن هستند.( همان ، ۷۵)
– اسلا سنت گرایانه ، که شاخص ترین سخنگویان آن در این قرن ، کسانی مانند رنه گنون ، فریتهوف شووان، تیتوس بورکهارت، مارتین لینگز ، سید حسین نصر و گی ایتون هستند.( همان ،۷۶ )
۳- محمد مجتهد شبستری
محمد مجتهد شبستری ( متولد ۱۳۱۵ شبستر ) فیلسوف ، فقیه ، پژوهشگر علوم قرآنی و متخصص الهیات تطبیقی است. وی از نخستین اشخاصی است که پای تحلیل های هرمنوتیکی را به ادبیات دینی ایران باز کرد و دیدگاه ها و آثار وی در این زمینه بحث های زیادی را برانگیخته است.او براساس یک چارچوب هرمنوتیکی و تکیه بر مقومات تفسیر و فهم متون در دیدگاه خود ، آموزه های خود را درباره ” قرائت رسمی ” و ” قرائت غیر رسمی ” از دین به گونه زیر سامان میدهد:
– قرائت رسمی از دین ، هنگامی ظاهر شد که پدیده ای به نام ” اسلام فقاهتی ” به عنوان قرائت رسمی حکومتی بتدریج پا به عرصه وجود گذاشت . طرفداران این قرائت می گویند ، دین اسلام نظام های ثابت و جاودانه سیاسی ، اقتصادی و حقوقی دارد. شکل حکومت از کتاب و سنت استنباط می شود و مسئله ای عقلایی نیست . وظیفه حکومت در میان مسلمانان اجرای احکام اسلام است . نتیجه این دو مدعا این بود که آزادی های سیاسی مربوط به حقوق اساسی افراد که در قانون اساسی آمده است باید مطابق فقه سنتی محدود شود . طراحان این قرائت کوشش دارند یک تفسیر فقهی از قانون اساسی دهند.( شبستری ، ۳۰:۱۳۸۱ )
عکس مرتبط با اقتصاد
– قرائت غیر رسمی یا انسانی از دین ، هم ملاحظات فلسفی ، هم ملاحظات ارزشی و هم ملاحظات حقوقی دارد. در قرائت انسانی از دین ، دین با سلوک معنوی انسان در دین تعریف می شود. دین ورزی نوعی زیستن است و کار آدمی است . دین متعلق به انسان است نه خدا . دین برآمده از دردها و نیازهای آدمی از یک طرف و تجربه های دینی انسان نیازمند و دردمند از طرف دیگر است تا او را بی نیاز و شفایافته سازد. ( شبستری ، ۸۱:۱۳۸۳ به نقل از ذوالفقاری )
۴- محسن کدیور
محسن کدیور ( متولد۱۳۳۸ فساء ) محقق ، نویسنده و اندیشمند دینی است. او مبنای انواع دینداری ها را نوع مواجهه با سنت نبوی می داند . به نظر او مراد از سنت نبوی قول ، فعل و تقریر رسول اکرم می باشد.که در نیم قرن اخیر چهار رویکرد مختلف با سنت نبوی بلکه با اسلام قابل ذکر است.
الف – رویکرد اول مواجهه سنتی که پرطرفدار ترین و پر نفوذترین رویکرد اسلامی است ، مراد از آن مواجه به شیوه گذشتگان در زمان حال با سنت نبوی است . از آنجا که وجه غالب در معارف اسلامی همواره علم فقه و شریعت بوده است ، مواجه سنتی با سنت نبوی مواجه ای ” فقهی ” است. ( کدیور ، ۱۳۸۵ ، به نقل از ذوالفقاری )
ب – رویکرد دوم مواجهه سنت گرایانه با سنت نبوی است. سنت گرایی نحله ای منتقد مدرنیته و معتقد به وحدت متعالی ادیان و حکمت خالده است.( همان ، همان جا )
ج – رویکرد سوم مواجهه بنیادگرایانه با سنت نبوی است . بنیادگرایان دیندارانی هستند که می خواهند بهشت اخروی را در دنیا برقرار کنند و به هر قیمتی مناسبات دینی را در جهان مسلط کنند.معتقدند در راستای این هدف متعالی می توان از خشونت و زور نیز استفاده کرد. از این دیدگاه قدرت سیاسی و لوازم آن نقطه مرکزی اندیشه دینی محسوب می شود.(همان ، همان جا)
د – رویکرد چهارم مواجهه نواندیشانه با سنت نبوی است.نوانددیشان ، مسلمانانی متجدد هستند که با قرائتی روشنفکرانه از اسلام برآنند که در جهان مدرن دینی زندگی کنند . آنان با هر دو مقوله سنت و مدرنیته مواجهه ای انتقادی دارند.( همان ، همان جا)

 

 

محمد میرسندسی

او مبنای تقسیم بندی خود از انواع دینداری را اینگونه بیان می کند : به لحاظ سطح ( طول ) دینداری دارای دو هسته مرکزی و پیرامونی است . دینداری مبتنی بر ابعاد اصلی دین در سطح مرکزی و محور کانونی دینداری قرار داردو گونه های دیگر دینداری ، که در مواردی در سطح نگرش ها و طرز تلقی ها راجع به دین جای میگیرند ، لایه پیرامونی دینداری را شکل می دهند . از سوی دیگر لایه های پیرامونی دینداری را می توان مقتضیات و ضرورت های تاریخی ادیان نیز محسوب کرد.
انواع دینداری مبتنی بر ابعاد اصلی دین : در تقسیم بندی مبتنی بر ابعاد اصلی دین ، او ۵ نوع دینداری را برمی شمرد.
الف ) دینداری متعادل : همانطور که بیان شد ، دینداری متعادل یکی از حالت های تقسیم بندی دینداری مبتنی بر ابعاد اصلی دینداری است که بازتاب دهنده تمام ابعاد اصلی دینداری است . این نوع از دینداری با دینداری مطلوب و یا آنچه مورد تأکید و توجه ارباب دین و متولیان و مقامات رسمی دین قرار دارد همانند است . در این حالت اخلاق و مناسک لایه های بیرونی دینداری محسوب می شوند ، که از دیدگاه ناظر بیرونی هم بیشتر قابل مشاهده و عینی اند و باورها و تجربه دینی لایه های درونی دینداری اند که در ظاهر قابل مشاهده نیستند ( محمد میرسندسی ، ۲۰۶:۱۳۹۰ )
ب ) دینداری مناسک گرا : یعنی شکلی از دینداری که در آن شاهد برجستگی و اهمیت یافتن اعمال و مناسک دینی ، و در این چارچوب ، کم توجهی و بی اهمیتی نسبت به سایر ابعاد هستیم. مطهری در ارتباط با اینگونه دینداری می گوید : « یک وقت اگر مراقبت نشود می بینید جامعه فقط به سوی این ارزش کشیده می شود و می بینید که اسلام می شود فقط عبادت کردن ، فقط مسجد رفتن و نماز مستحب خواندن و دعا خواندن و تعقیب خواندن ؛ یعنی به سوی چیزهایی کشیده می شود که اگر جامعه در این مسیر به حد افراط برود، همه ارزش های دیگر مسخ می شود … »( مطهری ،۳۱:۱۳۶۲ ). بنابر این مناسک گرایی به لحاظ دینداری به دینداری گفته می شود که در آنها بیشترین جلوه دین را در قالب بعد مناسکی دین می توان مشاهده کرد ( همان ، ۲۱۰ )
ج ) دینداری باورگرا : در یکی دیگر از حالت های این گونه دینداری ملاحظه می شود که فرد دیندار، به برخی از جنبه های دینی توجه و اعتقاد دارد، منتها به صورتی که بتواند جلوه گره تمام خواسته های دین از یک فرد مومن باشد ، نیست. نمونه هایی از این افراد را می توان کسانی دانست که باورهای کلی نسبت به برخی اصول دین دارند ، منتهی این اعتقادات به صورت تأمین یافته در زمینه تمام جنبه های دین مشاهده نمی شود. همچنین در نمونه ای دیگر از اینگونه می توان به افرادی اشاره کرد که به این ویژگی یا وضعیت آنها در ایام خاص مذهبی مانند ماه محرم یا ماه رمضان در ایران پی برده می شود ( همان ، همان جا )
د ) دینداری تجربه گرا : در اینگونه از دینداری بعد تجربی دین برجستگی بیشتر نسبت به ابعاد دیگر پیدا می کند. فرقه های متنوع صوفی گری ، درویش مسلکی ، قلندری و مرتاضی گری نمونه های بارز از اینگونه دینداری محسوب می شوند( همان ،۲۱۲ ) .
ه ) دینداری اخلاقگرا : در نمونه ای دیگر از برجسته سازی یکی از ابعاد دین می توان به دینداری اخلاقگرا اشاره کرد . البته در این باره که اخلاق یکی از ابعاد دینداری است ، به مانند ابعاد دیگر ، با قاطعیت نمی توان اظهارنظر کرد ؛ از این نظر که اخلاق را نمی توان زاییده دین به حساب آورد . البته ااخلاق به صورت جدی مورد توجه ادیان قرار دارد، اما براساس بحث بالا اخلاق را یک پدیده پیشینی نسبت به دین می توان در نظر گرفت ، به این معنا که اخلاق زاییده دین نیست بلکه با پیدایش و ظهور دین ، بر اخلاق خاصی که از آن به عنوان فضیلت های اخلاقی می توان نام برد ( بایدها ) ، تأکید شده است و یا برخی از خصوصیات اخلاقی ، که با عنوان رذیلت های اخلاقی از آن ها یاد می شود ( نبایدها ) ، نکوهش شده است ؛ و داعیه ادیان ارتقاء موقعیت اخلاقی است چنانکه الگوی اخلاقی را هم به پیروان عرضه می دارد ( همان ، ۲۱۷-۲۱۸ )
انواع دینداری مبتنی بر لایه پیرامونی دین :
الف ) دینداری رسمی / غیر رسمی :
این تقسیم بندی نه به صورت کامل از کونه های پیشین متمایز است ، بلکه تقسیم بندی ” دینداری رسمی/ غیر رسمی “، چشم انداز و زاویه ای دیگر را برای نگاه به دینداری و شناخت بیشتر آن مورد توجه قرار می دهد. بر این اساس باید اشاره کرد که دینداری های نامتعادل که در دسته بندی پیشین مطرح شد و به سمت فروکاستی یک یا چند بعد از دین تمایل دارند ، نمونه هایی از دینداری های غیر رسمی ، در مقابل دینداری متعادل ، که نمونه دینداری رسمی است ، محسوب می شوند.درباره دینداری غیر رسمی ، برخی از این فروگذاری ها در طی زندگی روزمره ، و بنابر ساده سازی دین در زندگی روزمره ، و مبتنی بر تلقی خودبنیاد افراد از دین صورت می پذیرد ( همان ،۲۲۵ ) .
ب ) دینداری ایدئولوژیک / غیر ایدئولوژیک :
در این گونه از دینداری دو حالت کلی وجود داردکه آن ها را بر دو حد یک طیف قرار دادیم: ورورد / عدم ورود دین به عرصه عمومی ، و بطور مشخص تر آمیختگی دین با عرصه سیاسی و در فواصل میانی این دو حد انواعی دیگر از دینداری ها ، یا به بیان دقیق تر ، نحوه نگرش و طرز تلقی راجع به جایگاه اجتماعی دین ، را می توان متمایز ساخت.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بنابراین زاویه ای دیگر از نوع شناسی دینداری افراد از این چشم انداز مشاهده پذیر ، و قابل بررسی و تجزیه و تحلیل است ، که به این ترتیب ، دو حد نهایی اینگونه دینداری را ایدئولوژیک / غیر ایدئولوژیک می توان نام نهادو بر این مبنا ، بخشی از باورها ، مناسک و شعائر دینی در عرصه های عمومی معنا ، تجلی و گسترش پیدا می کند ( همان ، ۲۲۹-۲۳۰ ) .
ج ) دینداری سنتی / پویا :
اینگونه دینداری به جنبه ای دیگر از دینداری در قالب مفاهیم سنت گرایی/ نوگرایی اشاره دارد و این موضوع در دوره های جدید که ابعاد مواجهه دین با پدیده مدرنیته ، توسعه قابل ملاحظه ای یافته است ، دامنه وسیع تری پیداکرده به نحوی که در میان اندیشورزان مسلمان در دو سده اخیر دو گرایش « سنتگرا» و « تقریب گرا » را می توان بسترهای فکری برای دینداری سنتی و پویا به حساب آورد. همچنین بر همین پایه ، در فقه شیعه دو گرایش متمایز « فقه سنتی » در برابر « فقه پویا » ادبیات این حوزه معرفت دینی را در دو دهه اخیر تحت تأثیر قرار داده است .
دینداری سنتی/پویا همانند تقسیم بندی های پیشین ، دو حد طیف اینگونه دینداری را شکل داده و مراتب بین دو حد میزان دوری / نزدیکی به یکی از این دو حالت کلی را مشخص می سازند( همان ، ۲۳۲-۲۳۳)
د ) دینداری با واسطه / بی واسطه :
به گونه ای از دینداری اشاره دارد که « افراد خود را تا چه اندازه مقید می دانند که روند دینداریشان را از طریق افراد مورد اطمینان و اشخاص قابل وثوق دیگر ، که به عنوان گروه های مرجع دینی و دارای وثاقت شناخته می شوند ، دنبال نمایند و دینداریشان را هماهنگ با خواسته ها و دستورات مراجع رسمی دینی نمایند.» همچنین از سوی دیگر ، کسانی را می توان یافت که تصور می کنند راهنمایان ، الگوها و سرمشق های بهتری درباره دینداری می توانند باشند ولو اینکه مورد تأیید مراجع رسمی دینی نیستند ( همان ،۲۳۲) .
۶- مجید محمدی
از نظر او دین در ایران معاصر ۵ چهره متفاوت دارد که گرچه به دوره های گوناگون تاریخ فرهنگی این کشور تعلق دارند ، در عرض هم حضور داشته و گاه در جدالند و گاه در سکوت با یکدیگر همزیستی دارند. این ۵ چهره را به ترتیب زیر می توان توصیف کرد :
الف ) دین آئینی : این نوع از دینداری که عمدتاَ در شعائر و مراسم دینی ( مانند عزاداری امام حسین ، مراسم ماه رمضان ، ادای نذر ، تشییع جنازه ، ازدواج و …) حضور دارد ، دین عموم مردم است . این نوع دینداری ممکن است تشدید یا تضعیف شود ولی زوال نمی پذیرد و نمادهای خاص خودش ( تکیه ها ، هیأت ها ، حسینیه ها و … ) را نیز داراست . این نوع دینداری چندان چارچوب های فقهی را بر نمی تابد و برخی علماء و مراجع در برابر برخی صور آن مخالفت خود را صریحاَ ابراز داشته اند. دین آئینی به راحتی ایدئولوژیک نمی شود چرا که مبنای آن آئین است و با ایدئولوژی که بنیان آن عقیده است همخوانی ندارد. وجه باطنی و عرفانی آن نیز بسیار کم رنگ است . این نوع دینداری نمی تواند در سطحی فراتر از فقه و ایدئولوژی نیز گام بردارد چرا که چندان خود را درگیر آن نمی کندتا از آنها استعلا یابد. دین آئینی بر اسطوره ها و شمایل مذهبی تکیه دارد . پرداختن به اسطوره برای جامعه ای که هنوز نهادهای اجتماعی مستقر ندارد و فرایندهای اجتماعی شدن و عرفی شدن در آن بسط نیافته ، خود یک روند اجتماعی شدن است.
گاهی این نوع از دینداری از سوی مبشران دین فقهی تقویت می شود تا ظواهر دینی حفظ شده و خط تماس آنان با توده مردم قطع نشود ولی بطور کلی سیر این نوع دینداری مستقل از جریان دینداری فقهی است . برگزار کنندگان این مراسم چارچوبی خاص خویش دارند و بسته به نوع و ترکیب افراد به نمادها ، اعمال آئینی و صورت های خاص رو می کنند . به عنوان مثال قمه زنان دنیایی کاملاَ متفاوت با سینه زنان دارند ولی دینداری هردو گروه را می توان دینداری آئینی نام نهاد (محمدی ، ۱۳۷۸ :۲۴۳-۲۴۵ ) .
ب ) دین فقهی : این نوع دینداری ، عمدتاَ در میان روحانیون و مقلدان پروپا قرص آنان که البته عموم دینداران را پوشش نمی دهند رایج است. اساس این نوع دینداری ، عمل به دستورات فقه است ؛ ظاهر اهمیت دارد و نه باطن . التزام کامل به آن در دنیای واقعی گاه دشوار است ؛ به دلیل قواعد ظاهری و ایجاد عادت در میان مومنان ، قابلیت بیشتری برای ایدئولوژیک شدن نسبت به دین آئینی دارد ( دیدگاه سیاستی و حکومتی دارد ولی از اندیشه تاریخی تهی است ) و از نظر صورت و فرم رسمیت بیشتری در میان مردم دارد( فقط رسمیت دارد ولی الزاماَ همه جا به آن عمل نمی شود) .
دین فقهی که متکی به مبادی یک نوع دین کلامی است تلاش می کند امور دینی را در قالب امور روزمره بازسازی کند ، ولی معمولاَ « یکبار برای همیشه » انجام می شود و آنچه در یک دوره یک نیاز بوده و کارکرد فردی یا اجتماعی داشته به یک کلیشه تبدیل می شود ؛ دین فقهی گذشته گراست .بدین طریق دین دنیوی می شود و تلاش می کند قدرتی موازی با قدرت سیاسی پیدا کند یا قدرت را قبضه کند . سیر طبیعی دین فقهی قرار گرفتن در چارچوب روحانیتی است که دستگاه اطاعت و مرجعیت را بنیان می نهد و در مراحل تکامل خویش می خواهد از نظام متکثر به متمرکز حرکت کند .ولی روحانیت شیعی که سردمدار دینداری فقهی در ایران است هنوز موفق نشده است تا نظامی کاملاَ متمرکز و سلسله مراتبی ایجاد کند.
در مورد نهاد دین در ایران می توان از یک « صورت بندی اجتماعی » سخن گفت و نه یک نظام اجتماعی که عوامل گوناگونی برای این امر می توان برشمرد :
۱-نهاد روحانیت در ایران در زیر سیطره یک اصل واحد مثل ضرورت حکومت ، اصل مصلحت یا مسئولیت و تقسیم قدرت قرار ندارد که در زمینه های فقهی نیز مرجعیت و اجتهاد به این تکثر دامن میزند.
۲-منابع مالی در دست یک گروه خاص متمرکز نیست تا از آن طریق نهادهای زیرین در ارتباط دائمی با نهاد بالاتر قرار گیرند . در همه شرایط خطر واحد و آشکاری نیز وجود ندارد که همه را تحت یک پرچم واحد قرار دهد ( همان ، ۲۴۵-۲۴۶ )
ج ) دینداری ایدئولوژیک : ایدئولوژیک شدن سنت ها و دین یک بعد اساسی در تحولات هر جامعه سیاسی است . پیدایش ایدئولوژی یعنی شکل گیری و تجدید یک انگاره جمعی که از طریق آن جمع هویت خود ، آرزوهایش و خطوط اصلی سازماندهی خویش را به نمایش درمی آورد . در این حال ایدئولوژی از یک چارچوب فردی به یک انگاره اجتماعی مبدل می شود و ابزار تعیین هدف ، سامان یابی سیاسی ، تولید و تبادل مفاهیم ، مشروعیت یابی و به طور کل تعیین یافتن است .
ایدئولوژی ها از دل کشمکش های اجتماعی زاده می شوند و در عین حال با آنها در جدال هستند . ایدئولوژیک شدن دین در ایران محصول کشمکش های اجتماعی دهه ۴۰ و ۵۰ است . در این دوره افرادی که خود بعضاَ دیندار هستند یا بخوبی می دانند در جامعه دینی زندگی می کنند در پی ابزاری برای مبارزه هستند . به همین دلیل ارائه دین در چارچوب یک ایدئولوژی ( تدوین ایدئولوژی ) در رأس اهداف آنان قرار می گیرد.
در ایران در سال های ۴۰ و ۵۰ کسانی مانند شریعتی و مطهری تلاش کردند تا چهره ای ایدئولوژیک مبتنی بر مبانی و اصول ارائه کنند . شریعتی در آثار خود چندین گونه اسلام را معرفی میکرد . اول اسلام به عنوان مذهبی که به صورت مکتب عقلی و علمی بشری درآمده و به نام ایدئولوژی مطرح می شود و این همان دین برای زمینیان و « دین برای انسان » و نه « انسان برای دین » از نگاه اوست .دوم اسلامی که به صورت تلقیات عاطفی مکرر و سنتی درآمده است و همه ناخودآگاه ان را انجام می دهند.سوم اسلامی که به صورت مجموعه ای از علوم تخصصی درآمده است . او این سه نوع اسلام را اسلام آگاهانه ، اسلام عامیانه و اسلام عالمانه می نامد . مسلمان موردنظر شریعتی ، مسلمان روشنفکر است و از نظر او ایدئولوژی در آنجا ظهور می کند که غریزه به پایان میرسد : « ایدئولوژی ادامه غریزه در انسان است و در آنجا که غریزه به پایان میرسد ، برای هدایت انسان ایدئولوژی آغاز میگردد » .
مطهری نیز به دین به عنوان ایدئولوژی می نگریست . به نظر او مرز میان انسان و حیوان در فعالیت تدبیری انسان است چرا که در فعالیت التذاذی هردو مشترکند .
این نوع دینداری بر خلاف دین فقهی که موید گذشته است ، گذشته را نفی می کند یا آن را نقد می کند اما همانند دین فقهی تلاش می کند تا امور دینی در قالب امور روزمره بازسازی شوند ولی امور روزمره آن نوتر و متحول تر می باشد. دین ایدئولوژیک نوعی نقد و جهش از دین فقهی است ؛ در ارائه دستورالعمل و چارچوب با آن مشترک است ، هردو تمامیت گرا هستند، هردو متوجه به کسب قدرت یا حداقل نهادینه شدن هستند و کمتر دین را در صورت های باطنی ، معنوی و درونی ارائه یا خلاصه می کنند ( همان ،۲۴۷-۲۴۹ ) .
د ) دینداری فرافقهی – فرا ایدئولوژیک : با این فرض که فرد با کنده شدن از دین فقهی یا دین ایدئولوژیک بطور کلی از دین خارج می شود و در شرایط بی ثباتی اجتماعی و عدم وجود خطر ، بی دینی خود را ابراز می کند یا در شرایط خطرناک ، به دین ، لا اقتضاء می شده است ، به همین دلیل طرح نوعی دینداری فرافقهی – فراایدئولوژیک که از نظر فردی ، باطنی و معنوی است و از نظر اجتماعی ، امور را به عرف وامیگذارد ، یک پدیده نوین و قابل توجه در ایران است .دینداری فرا فقهی – فرا ایدئولوژیک ، عکس العملی است به رفتارهای تمامیت گرا و چهره غیرانسانگرایانه و کمتر معنوی دین ایدئولوژِیک . دین فراایدئولوژیک زمانی چهره می نماید که از کشمکش ها اندکی کاسته شده و فرصت اعمال قدرت توسط گروه حاکم و تأمل توسط گروه رقیب فراهم آید .فهم این بدیل مستلزم فرض و تصور تفاسیر رقیب از دین است ؛ اینکه دین را به گونه های مختلف می توان فهمید.
اینگونه دینداری پاسخی است به یچیده تر شدن نظامات اجتماعی و حضور دنیوی دین در آنها .از همین جهت بسط دین فقهی و دین ایدئولوژیک در شرایطی که تناقض ها یا عوامل دل ناچسب برای مردم آشکار می شود و جامعه بسته نیست ، به فرافقهی فرا ایدئولوژیک شدن ان یاری می رساند. این نحوه دینداری دیگر به ضدیت با دیگر قرائت ها و خشونت اقدام نمی کند چرا که آن نوع رفتار را درچارچوب دو گونه دینداری پیشین نمی پسندد .
خلاصه مباحث سروش در نیمه دوم دهه ۶۰ در نفی دین فقهی و اوایل دهه ۷۰ در نفی دین ایدئولوژیک ، کسانی که نوع دینداری او را می پسندند در این چارچوب قرار می دهد( همان ، ۲۵۰-۲۵۴ ) .
ه ) دینداری مدنی : برنهاده دین مدنی یک برنهاده جامعه شناختی بسیار مهم است . این برنهاده آن وجوهی از دین را توضیح می دهد که در ادیان خاص و معمول مورد توجه واقع نشده است یا اصولاَ ربطی به آنها ندارد. این دینداری محصول دادوستد نهاد دین و پدیده دولت – ملت است . بنابراین بدون شکل گیری دولت – ملت و نهادهای مدنی متناظر با آن نمی توان از دین مدنی سخن گفت . در چارچوب این مفهوم است که می توان وجوه دینی وحدت ملی را در یک جامعه ناهمگن ، بسیار تمایز یافته و متکثر و مبتنی بر قرارداد اجتماعی شکل داد. بدین ترتیب شکل گیری دین مدنی تا حد زیادی با فرایندهای شکل گیری دولت – ملت ، تمایز یابی اجتماعی، نهادینه شدن امور و عرفی شدن مرتبط است . البته می توان در شرایطی که فاصله میان دولت – ملت ها برداشته شده و یک حکومت جهانی نیز شکل گیرد – حکومت جهانی متأخر بر دولت – ملت ها و نه مقدم برآن – یک دین مدنی متناسب با آن را تصور کرد. دین مدنی محصول اراده متوجه به تبدیل دین به یک نهاد اجتماعی و سیاسی با ثبات و مهم در چارچوب ملت – دولت های جدید است. از همین جهت ادیان مدنی به لوازم این پدیده وفادارند : حقوق فردی افراد را به رسمیت می شناسندو در جهت ایفای آنها تلاش می کنند ، برگردن اکثریت یا حاکم مطلق قید می گذارند ، با جلوگیری از تمرکز ،نقش بزرگی در پرورش و نگهداری روحیه مدنی ایفا می کنند ، آنجا که اخلاق بهانه نقض بی پروای قوانین قرار می گیرد و به صورت یکی از منابع تحکیم قانون و مسئولیت مدنی عمل می کنند و آنجا که قانون بهانه نقض بی پروای اصول اخلاقی قرار می گیرد به صورت یکی از منابع اعتبار اصول اخلاقی عمل می کنند ، خود را مسئول حفظ ایمان افراد نمی شناسند ، نهادهای دینی را در ترکیب هندسی تازه ای از نهادهای اجتماعی و سیاسی قرار می دهند ، عرف را به عنوان یکی ار منابع قوانین و مقررات به رسمیت می شناسند و مختصر آنکه تسهیل کننده اقتدار قانونی و مسئولانه حاکمیت هستند ، درحالیکه دین فقهی تسهیل کننده اقتدار سنتی و دین ایدئولوژیک تسهیل کننده اقتدار فرهمندانه حاکمیت است ( همان ، ۲۵۵-۲۶۶ ) .
۷-نوع شناسی قرائت های دینی ، ویلیام شپرد [۲]
نظریه شپرد در مورد انواع دینداری را باید از مطالعه تحقیقی – تجربی او تحت عنوان اسلام و ایدئولوژی بدست آورد.( شپرد ، ۱۹۸۷ ، به نقل از ذوالفقاری ) او معتقد است امروزه استعمال برچسب های نظیر بنیادگرایی ، مدرنیست و سکولاریست در نوشته های مربوط به اسلام معاصر بسیار رایج است که نمی توان آنها را به آسانی بکار برد یا آنها را کنار گذاشت . شپرد با مطالعه کشورهای مسلمان خصوصاً در خاورمیانه به این نتیجه رسیده بود که یک مانع اصلی بر سر راه شناخت مردم این منطقه و تمایلات اینها همین عناوین است که بعضاً بدون تعریف روشن بکار می رود و غالباً نیز با نوعی پیش داوری و قضاوت ارزشی همراه می باشد.که این امر در مورد برچسب بنیادگرایی بیشتر صادق است . ایشان راه حل رفع این مشکل را چند بعدی دیدن مسئله و تقسیم بندی انواع دینداری در بخش ها و دسته های مناسب با توجه به معانی خاص آنها می داند. ( ذوالفقاری ، ۹۲:۱۳۸۹ )
شپرد یکی از اهداف این کار را کمک به فهم واقعیتی می داند که با این عناوین مطرح می شود . وی می خواهد با معرفی و ارائه یک تیپولوژی در مورد جهت گیری های ایدئولوژیکی انواع برداشت ها از اسلام یا انواع دینداری ها را مشخص نماید.شپرد اقسام اصلی دینداری در بین مسلمانان را عبارت می داند از سکولاریزم ، تجددگرایی اسلامی ، اسلام گرایی رادیکال ، سنت گرایی و سنت گرایی جدید که هرکدام شعباتی هم دارند .( همان ، همان جا)
شپرد می گوید برای پرهیز از خطر ناشی از برچسب گرایی ، این تقسیم بندی تا حدودی با عنوان مثالی و ایده آلی نوع وبری همخوانی دارد و حالت ساختارهای تحلیلی دارد که ممکن است همیشه با واقعیت انطباق نداشته باشدولی می تواند قدرت تجزیه و تحلیل را فراهم نماید. (همان ، همان جا)
شپرد این تقسیم بندی هارا به عنوان مقوله های کاملا جدا در نظر نمی گیرد بلکه آنها را به عنوان نقطه هایی بر روی یک طیف دو بعدی قرار می دهد که یک بعد آن تمامیت گرایی اسلامی و بعد دیگرش تجدد است . این نظر شپرد در نمودار زیر ترسیم شده است. ( همان ، همان جا)
سکولاریسم افراطی
سکولاریسم معتدل تجدد
اسلام گرایی رادیکال تجددگرایی اسلامی
سنت گرایی جدید طردگرا سنت گرایی جدید همسازگرا
سنت گرایی طرد گرا
سنت گرایی همسازگرا

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:21:00 ق.ظ ]