تحقیقات انجام شده روی دانش آموزان اقلیت که زبان مادری شان انگلیسی نبوده نشان داده است که توانایی های شناختی آنها پایین تر از حد متوسط بوده است. آنها ممکن است در مدرسه پیشرفت پایینی داشته باشند، به دلیل اینکه آنها برای صحبت کردن در کلاس و مشارکت در بحث یا به دلیل نگرش و دیدشان نسبت به معلمانشان تردید دارند(مگدول[۳۳]،۱۹۹۴).
پ) خانواده های تک والدی و والد خوانده: ساختار خانواده بر مشکلات رفتاری و غیبت از مدرسه تاثیر می گذارد، دانش آموزانی که در خانواده های تک والدی و آشفته زندگی می کنند بیشتر در کلاس های آموزشی ویژه قرار می گیرند. نوجوانانی که در خانواده های تک والدی و والد خوانده زندگی می کنند نمرات پایین تری نسبت به کسانی که در خانواده های کامل زندگی می کنند به دست می آورند. خانواده های تک والدی با احتمال بیشتری در طبقه ی خانواده های کم درآمد قرار می گیرند. استرس از هم گسستن خانواده دانش آموز را در معرض خطر قرار می دهد. غیبت پدر نظارت والدی پایینی را موجب می شود و در نتیجه موجب پیشرفت پایین تر خانواده می شود، اگر پدر حضور نداشته باشد مادر با احتمال بیشتری کار می کند و نظارت و کنترل کمتری در خانه دارد(شریفیان،۱۳۸۱).
ت)کار کردن مادران: تعدادی از مطالعات پیشنهاد می کند که هنگامی که مادران تمام روز کار می کنند فرزندانشان از همه سنین از پیش دبستانی تا دبیرستان عملکرد خوبی در مدرسه ندارند (شریفیان،۱۳۸۱).
ث)عدم مشارکت والدین: مشارکت والدین در مدرسه در پیوستاری از ارتباط و بازدید از مدرسه تا آموزش به فرزندان در خانه، ارزیابی کتاب ها و ارزیابی اعضای مدرسه، به رابطه بهتر خانواده مدرسه ختم می شود. بهبود ارتباط بین مدرسه و خانواده، والدین را از وضعیت فرزندان خود آگاه می سازد و اطلاعاتی درباره چگونگی کمک به فرزندانشان برای موفقیت به آن ها می دهد. نتیجه این تلاش ها و مشارکت ها، بهبود پیشرفت دانش آموزان و نگرش مثبت آن ها نسبت به مدرسه است (شریفیان،۱۳۸۱).
ج)سطح اقتصادی اجتماعی پایین: نوجوانی که در جوامع با میزان رفاه پایین و نرخ بیکاری بالا زندگی می کنند علاقه کمتری نسبت به تحصیل دارند. با این وجود، تاثیرات زندگی در جوامع کم درآمد ممکن است به وسیله ی سبک های والدی و روابط اجتماعی با اشخاص دیگر مثل دوستان و مؤسسه های اجتماعی تعدیل شود(مولا،۲۰۱۰؛ به نقل ازیکتا،۱۳۹۱).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
عامل همسالان:
الف) فقدان دوست: دانش آموزانی که در بین دوستان خود محبوبند با احتمال بیشتری دبیرستان را تمام می کنند و وارد دبیرستان می شوند. دانش آموزان ترک تحصیل کرده خودشان را به عنوان افرادی غیر محبوب می دانستند یا در بین بچه های دیگر محبوب نبودند. دوستان دانش آموزان ترک تحصیل کرده زیاد از مدرسه غیبت می کنند، نمرات پایین تر و نگرش منفی تری نسبت به مدرسه دارند و احتمالاً برنامه ریزی کمتری برای رفتن به دانشگاه دارند(سیتو[۳۴]،۲۰۰۰).
ب)دوستان با نگرش منفی: نگرش، اشتیاق، معیارها و انتظارات همسالان بر تلاش های فردی و پیشرفت در مدرسه تاثیر می گذارد. اگر چه تاثیر همسالان یک عامل مهم در پیشرفت است، اما والدین بیشترین تاثیر را در زندگی فرد نسبت به دیگر فاکتورها (همسالان، معلمان و جامعه) دارند(سیتو،۲۰۰۰).
عوامل آموزشگاهی:
الف)معلمان غیر کارآمد: معلمان کارآمد دانش آموزانشان را دوست دارند و به میزان زیادی با دانش آموزان ارتباط دارند، یادگیری مشارکتی را تشویق می کنند. انتظارات بالا و در حد توانی از دانش آموزان خود دارند(عابدی وهمکاران،۱۳۸۴).
ب)برنامه درسی غیر منعطف: آموزشی که به اندازه کافی انعطاف پذیر است برای گستره ای از سبک های یادگیری مناسب است و ممکن است از دلسردی و ترک تحصیل دانش آموزان جلوگیری کند. برنامه های درسی همچنین باید ارزش ها و تجربه های دانش آموزان از قومیت ها و گروه هایی اجتماعی اقتصادی گوناگون را به حساب بیاورد و به آنها اهمیت بدهند تا آن ها از بیگانگی دانش آموزان جلوگیری کند. اگر مدارس فرصتی را برای مشارکت در تصمیم گیری به دانش آموزان بدهد، دانش آموزان رضایت بیشتری نسبت به مدرسه دارند و در نتیجه پیشرفت های بهتری بدست می آورند(عابدی وهمکاران،۱۳۸۴).
عکس مرتبط با اقتصاد
پ)فقدان سرویس های مشاوره برای کودکان در معرض خطر: دانش آموزان در معرض خطر، خصوصاً در زمان های استرس زا از سوی معلمان و مشاوران نیاز به توجه بیشتری دارند. هنگامی که دانش آموزان در معرض ترک تحصیل هستند، مشاوران در دسترس و اطلاعات درباره راه های جایگزین می تواند موثر باشد. نرخ بالای ترک تحصیل در دانش آموزان اقلیت زبانی می تواند ناشی از فقدان توجه از سوی معلمان باشد(یوسفی وهمکاران،۱۳۸۸).
ت)انتقال مدرسه: تغییر مدرسه استرس زا است و ممکن است موجب مشکلات بلند مدت و ناپایدار در ارتباط با عملکرد تحصلی شود. هنگامی که دانش آموزان وارد دوره ی راهنمایی و سال های اول دبیرستان می شوند، آنها در معرض خطر عملکرد تحصیلی و مشارکت ضعیف در فعالیت های مدرسه هستند. پیچیده تر شدن ساختار دبیرستان ممکن است علت مشکلات در سازگاری باشد و منجر به مشکلات تحصیلی شود. دانش آموزانی که مدارس خود را به میزان بیشتری تغییر می دهند با احتمال بیشتری ترک تحصیل می کنند(مگدول، ۱۹۹۴)
ث) حمایت اجرایی ضعیف: یک مدیریت که یک رهبری قوی را نشان می دهد و در آموزش مشارکت می کند برای اثر بخشی مدرسه مهم است. یک مدیر خوب باید از معلمان حمایت کند و باید معلمان را برای برنامه ریزی و تصمیم گیری مشتاق کند. مدیر باید برای نشان دادن قاطعیت خود از سوی ناحیه آموزش پرورش استقلال داشته باشد(یوسفی وهمکاران،۱۳۸۸).
ج) اندازه مدرسه: مدارس بزرگتر این مزیت را دارند که منابع بیشتری در اختیار دارند، اما آن ها معایب زیادی همانند غیر انسانی کردن و جرم و مشکلات می شوند. مدارس کوچکتر به ویژه برای بچه های در معرض خطر بهتر و مورد توجه می باشد(شریفیان،۱۳۸۱).
چ)اندازه حوزه تحصیلی: نواحی روستایی خیلی کوچک و حوزه های شهری خیلی بزرگ نرخ ترک تحصیلی بالاتری دارند. مطالعات زیادی حوزه تحصیلی خیلی بزرگ را به عنوان مهمترین عامل پیش بینی کننده ترک تحصیل در نظر می گیرند(شریفیان،۱۳۸۱).
ه)مشارکت پایین در فعالیت های فوق برنامه: دانش آموزان ترک تحصیل کرده سطوح پایین تری از مشارکت را در فعالیت های فوق برنامه گزارش می دهند. در مدارس کوچکتر مشارکت بیشتر است و فشار بیشتری بر روی دانش آموز برای مشارکت وجود دارد. دانش آموزان در این مدارس از فرصت های رشدی و فعال بودن سود می برند. در مدارس بزرگتر، دانش آموزان معدودتری در فعالیت ها مشارکت می کنند و دانش آموزان زیادی از این فعالیت ها می گریزند.
خ)جو منفی مدرسه: فقدان محیط کلاسی مناسب و فقدان حس امنیت عوامل یکپارچه شده ای در ایجاد یک جو منفی مدرسه هستند(سنترا وراک[۳۵]،۲۰۰۰).
عوامل شغلی:
الف)وارد شدن پیش از موقع در جریان کار: دانش آموزانی که مشغول به کار هستند ممکن است ترک تحصیل کنند یا تمایل کمتری برای ادامه دادن تحصیلاتشان داشته باشند. ایکستروم و همکارانش (۱۹۸۶؛ به نقل از مگدول، ۱۹۹۴) دریافتند که ۲۷/۰ از پسرانی که ترک تحصیل کرده بودند دلیل کار کردن خود را علت رها کردن درس و مدرسه می دانستند و ۱۴/۰ فشارهای والدین برای کار کردن را علت ترک تحصیل می دانستند(مگدول،۱۹۹۴).
ب)کار کردن به مدت طولانی: کارهای پاره وقت مزیت هایی برای نوجوانان دارد. اما کارهای طولانی مدت ممکن است برای دانش آموزان مشکلاتی را به بار آورد. کار کردن طولانی مدت ممکن است منجر به غیبت های بیش از حد از مدرسه شود و این باعث می شود دانش آموز زمان کمی را صرف تکالیف مدرسه کند، در امتحانات تقلب کند، انتظارات پایین معلم نسبت به وی را در پی داشته باشد، کلاس های ساده تر انتخاب شود. (مگدول،۱۹۹۴).
انگیزه پیشرفت:
تعریف انگیزش و انگیزه:
از اصطلاح انگیزش[۳۶] تعریف های مختلفی به عمل آمده است. یکی از جامع ترین آنها تعریف زیر است: انگیزش به نیروی ایجاد کننده، نگهدارنده و هدایت کننده رفتار گفته می شود. انگیزه[۳۷] به صورت نیاز یا خواست ویژه ای که انگیزش را موجب می شود تعریف شده است. (سیف، ۱۳۸۷)
انگیزش، انتخاب هدف یا فعالیت و میزان سعی و کوشش افراد برای رسیدن به آن هدف است. انگیزش عملا در جهت و شدت رفتار افراد منعکس می شود، یعنی هر قدر انگیزش بیشتر باشد فرد هدف خود را با شدت بیشتر و در زمان بیشتری تعقیب می کند و هر قدر انگیزش کمتر باشد فرد زودتر از فعالیت یا تعقیب هدف دست بر می دارد.(فردانش، ۱۳۹۰)
انگیزش در محیط های آموزشی بیشتر به انگیزش یادگیری و فعالیت های یادگیری باز می گردد. انگیزش برای یادگیری از این نظر اهمیت دارد که در صورت فقدان آن پر جاذبه ترین و سودمند ترین آموزشها بی نتیجه و بی حاصل خواهد بود و هیچ عامل دیگری نیز نمی تواند جایگزین عامل انگیزش در یادگیری باشد.(فردانش، ۱۳۹۰)
از لحاظ پرورشی انگیزش هم هدف است هم وسیله. به عنوان هدف، ما از دانش آموزان و دانشجویان می خواهیم نسبت به موضوع های مختلف علمی و اجتماعی علاقه کسب کنند(دارای انگیزه باشند).از این رو تمام برنامه های درسی که برای آنها فعالیت های مربوط به جنبه های عاطفی در نظر گرفته شده است دارای هدف های انگیزشی هستند. به عنوان وسیله انگیزش به صورت آمادگی روانی یک پیش نیاز یادگیری به حساب می آید و تاثیر آن بر یادگیری کاملا آشکار است. (سیف، ۱۳۸۷)
انگیزه پیشرفت تحصیلی:
سازه انگیزش پیشرفت تحصیلی به رفتارهایی که با یادگیری و پیشرفت در مدرسه مربوط است اطلاق می شود. به طور کلی انگیزش پیشرفت تحصیلی، نیرویی درونی است که یادگیرنده را به ارزیابی همه جانبه عملکرد خود با توجه به عالی ترین معیارها، تلاش برای موفقیت در عملکرد و برخورداری از لذتی که با موفقیت در عملکرد همراه است سوق می دهد و با اثر گذاشتن بر انواع مختلف فعالیت های تحصیلی به تمایل فرد برای رسیدن به هدف های تحصیلی اشاره دارد. انگیزش تحصیلی با هدف های ویژه، نگرش ها و باور های خاص، روش های نائل شدن به آن ها و تلاش و کوشش فرد در ارتباط است. تحقیقات مختلف بر متمایز بودن جهت گیری انگیزشی دانش آموزان در موقعیت های مختلف تاکید دارند (شهنی ییلاق و همکاران،۱۳۸۴).
انگیزش پیشرفت تحصیلی یکی از ملزومات یادگیری به حساب می آید و چیزی است که به رفتار شدت و جهت می بخشد و در حفظ و تداوم آن به یادگیرنده کمک می کند. با این انگیزه افراد، تحرک لازم را برای به پایان رساندن موفقیت آمیز یک تکلیف، رسیدن به هدف، یا دستیابی به درجه معینی از شایستگی در کار خود دنبال می کنند تا بالاخره بتوانند موفقیت لازم را در امر یادگیری و پیشرفت تحصیلی کسب کنند(یوسفی و همکاران،۱۳۸۸).
مولا[۳۸](۲۰۱۰) انگیزش پیشرفت را عالی ترین شاهراه یادگیری دانسته است. بدین معنی که هرچه انگیزه فرد برای دانستن، آموختن و تحصیل بیشتر باشد، فعالیت و رنج و زحمت بیشتری برای رسیدن به هدف نهایی متحمل خواهد شد. وقتی فرد از انگیزه پیشرفت بالایی برخوردار باشد، به تکالیف درسی به خوبی توجه می کند، تکالیف درسی را جدی می گیرد و علاوه بر آن سعی می کند اطلاعاتی بیش از آنچه در کلاس درس به او می آموزند، یاد بگیرد. همچنین برای یادگیری، مهارت های لازم و راهکارهای مناسب را می یابد. بدیهی است که موفقیت در یادگیری نیز، سبب احساس توانمندی بیشتر و افزایش علاقه به موضوع یادگیری می شود(ظهیری ناو و رجبی،۱۳۸۸).
از نظر عابدی(۱۳۸۴) انگیزش پیشرفت تحصیلی تمایل فراگیر است به آن که کاری را در قلمرو خاصی به خوبی انجام دهد و عملکردش را به طور خود جوش ارزیابی کند. از این رو غالب رفتارهایی که انگیزش تحصیلی را نشان می دهند عبارتند از پافشاری برانجام تکالیف دشوار، سخت کوشی یا کوششش در جهت یادگیری در حد تسلط و انجام تکالیفی که به تلاش نیاز دارد. بنابراین انگیزش تحصیلی یک حالت روان شناختی است و زمانی حاصل می شود که انسان خود را دارای کفایت لازم و خود کنترلی بداند(یوسفی و همکاران ،۱۳۸۸). خود کنترلی به دو بخش تقسیم می شود: فرصت کنترل و توانایی کنترل. فرصت کنترل عبارت از فرصتی است که به دانش آموز داده می شود تا برای امر تحصیل خود تصمیم بگیرد و توانایی کنترل عبارت از موقعیتی است که دانش آموز باید در آن احساس کفایت داشته باشد تا بتواند بر آن کنترل و تسلط داشته باشد(سبحانی نژاد و عابدی ،۱۳۸۵).
مک کللند، انگیزش پیشرفت را یکی از صفات شخصی و نسبتا ثابت آدمی تعریف کرده است که ریشه های آن را می توان در دوران کودکی جستجو کرد. وی چندین فرضیه را در زمینه انگیزش پیشرفت مطرح می کند: افراد از نظر درجه ای که پیشرفت را تجربه ای رضایت بخش تلقی می کند با هم تفاوت دارند. افراد با انگیزه پیشرفت بالا در مقابل افرادی که انگیزه پیشرفت کمتری دارند، موفقیت های مشتمل بر مخاطره متوسط و همراه با آگاهی از نتایج و پیامد کار را بیشتر ترجیح می دهند. افرادی که انگیزه پیشرفت بالایی دارند، به انجام دادن کارهای تولیدی و همراه با ابداع و خلاقیت بیشتر تمایل دارند. در آغاز دهه۷۰ هرمنس تلاش کرد تا با جمع آوری منابع ضمن مشخص کردن مولفه های انگیزش پیشرفت، آزمون معتبری برای اندازه گیری آن ارائه کند. وی معتقد است که می توان بر اساس پژوهش های انجام شده در زمینه انگیزش پیشرفت و پاسخ های آزمودنی ها به مواد آزمون ها مؤلفه های سازنده انگیزش پیشرفت را مشخص کرد. بنابر دیدگاه وی، انگیزش پیشرفت از مؤلفه های سطح آرزو، رفتار مخاطره آمیز، ارتقا طلبی، مسئولیت پذیری، پشتکار، آینده نگری، رفتار شناختی، انتخاب دوست و رفتار موفق تشکیل شده است (پور کریمی، ۱۳۸۸).
رویکردهای مختلف انگیزشی:
رویکرد رفتاری:
پیروان رویکرد رفتارگرایی انگیزش را وابسته به کسب تقویت و اجتناب از تنبیه می دانند. این برداشت از انگیزش بر اندیشه اصلی رفتارگرایان استوار است که می گویند پیامدهای اعمال و رفتارها هدایت کننده و کنترل کننده آنها هستند. (سیف، ۱۳۸۷)
در رویکرد رفتاری انگیزش، انگیزانه ها(مشوق ها) منبع انگیزشی دانش آموزان به حساب می آیند. بنا به تعریف انگیزانه یک شی ء یا رویداد(محرک) است که رفتار را بر می انگیزاند یا باز می دارد.(وولفک، ۲۰۰۴،به نقل از سیف ، ۱۳۸۷).
رویکرد شناختی:
در رویکرد شناختی انگیزش، باور بر این است که اندیشه های فرد سرچشمه انگیزش او هستند همچنین شناخت گرایان معتقدند که رفتارها توسط هدف ها، نقشه ها، انتظارات و نسبت دادنهای فرد ایجاد و هدایت می شوند و لذا انگیزش درونی بیشتر از انگیزش بیرونی مورد تاکیید آنان است.(سیف، ۱۳۸۷)
رویکرد انسان گرایی:
در رویکرد انسان گرایی[۳۹]، به جای تاکید بر تقویت و تنبیه به عنوان منبع اصلی انگیزش به توانایی دانش آموزان برای رشد شخصی، آزادی انتخاب هدف های زندگی، و ویژگی های مثبت (مانند حساس بودن نسبت به دیگران) تاکید می شود.( سانتروک، ۲۰۰۴ ب گفته سیف ، ۱۳۸۷).
رویکرد اجتماعی – فرهنگی:
یکی دیگر از رویکردهای انگیزشی رویکرد اجتماعی – فرهنگی[۴۰] است. بنا به این رویکر، منبع انگیزشی مهم برای بعضی افراد بودن با دیگران و داشتن رابطه دوستانه متقابل با آنان است. بنا به گفته وولفک(۲۰۰۴)، مردم در فعالیت هایی شرکت می کنند تا هویت خود و روابط با دیگران را حفظ نمایند. بنابراین اگر دانش آموزان عضو کلاس درس یا آموزشگاهی باشند که برای یادگیری ارزش قائل می شود انگیزش آنان برای یادگیری بالا خواهد بود.(سیف، ۱۳۸۷)
رویکرد انتظار ضرب در ارزش:
در رویکرد انتظار ضرب در ارزش، مقدار زمان و کوششی ک افراد مایل اند صرف انجام تکلیف یا کاری بکنند(یعنی میزان انگیزش آنان) برابر است با حاصلضرب سطح انتظار آنها در رابطه با اینکه تا چه حد آن کار را با موفقیت انجام خواهند داد و میزان ارزشی گه برای انجام آن کار یا فایده و پاداشی گه از انجام آن کار نصیبشان می شود قائل اند.(سیف، ۱۳۸۷)
انگیزش و نیاز:
یکی از مهم ترین نظریه پردازان انسان گرا، آبراهام مازلو[۴۱] (۱۹۷۰)، انگیزش را با توجه به نیازها توضیح داده است. نیاز[۴۲] به یک حالت ناشی از کمبود یا محرومیت در موجود زنده گفته می شود. اصطلاح وابسته به نیاز سائق[۴۳] است. سائق انرژی یا میل حاصل از نیاز است.( سیف، ۱۳۸۷)
در ارتباط با نیاز ها و انگیزش، مازلو(۱۹۷۰) می گوید انگیزش از اشتیاق فرد برای ارضای نیازهای سلسله مراتب مورد نظر او سرچشمه می گیرد. بنا به گفته فتسکو و مک کلور(۲۰۰۵)، هدف هایی که آگاهانه از سوی افراد برگزیده می شوند وسائلی هستند برای ارضا نیازهای اساسی آنان.(سیف، ۱۳۸۷).
نظریه انگیزش پیشرفت:
یکی دیگر از نظریه های مبروط به انگیزش که در روانشناسی پرورشی جای مهمی دارد نظریه انگیزش پیشرفت[۴۴] یا نیاز به پیشرفت[۴۵] است. منظور از انگیزش پیشرفت یا انگیزش موفقیت میل یا اشتیاق برای کسب موفقیت و شرکت در فعالیت هایی است که موفقیت در آنها به کوشش و توانایی شخصی وابسته است. افراد دارای انگیزش پیشرفت سطح بالات برای حل مشکلات و رسیدن به موفقیت بسیار کوشا هستند. حتی پس از آنکه در انجام کاری شکست خوردند، از آن دست نمی کشند و تا رسیدن به موفقیت به کوشش ادامه می دهند. دانش آموزان دارای انگیزش پیشرفت سطح بالا همواره می خواهند موفق بشوند و آن را انتظار می کشند، و وقتی که شکست می خورند کوششهای خود را دو برابر می کنند و به فعالیت دامه می دهند تا موفق بشوند. (اسلاوین، ۲۰۰۶ به نقل از سیف، ۱۳۸۷)
پژوهش های انجام شده نشان داده اند که افراد دارای انگیزه پیشرفت زیاد در انجام کارها، از جمله یادگیری، بر ارفادی که از این انگیزه بی بهره اند پیشی می گیرند. برای نمونه مک کلند(۱۹۶۱) دو گروه آزمودنی را که از لحاظ انگیزه پیشرفت با هم متفاوت بودند به انجام تکالیف واحدی واداشت. تکلیف این بود که آزمودنیها حروف مخلوط شده ای را که به آنها داده می شد به کلمات معنی دار تبدیل کنند. در آغاز کار، هر دو گروه دارای عملکرد مشابه بودند، اما با ادامه آزمایش گروه دارای انگیزش پیشرفت زیاد از گروه دارای انگیزش پیشرفت کم جلو افتاد. همچنین استیپک[۴۶] (۲۰۰۲) در پژوهش های خود نشان داده است که دانش آموزی دارای انگیزش پیشرفت سطح بالا در کارهای مدرسه موفق اند.(سیف، ۱۳۸۷)
نتایج پژوهش های مربوط به رابطه بین انگیزش و یادگیری:
درباره تاثیر انگیزش بر یادگیری پژوهش های زیادی انجام گرفته است. اگوروگلو و والبرگ (۱۹۷۹) ضریب همبستگی بین اندازه های انگیزش و پیشرفت تحصیلی حاصل از پژوهش های انجام شده در مورد ۶۳۷۰۰۰ دانش آموز کلاس اول تا کلاس دوازدهم را بررسی کرده و نشان داده اند که میانگین ضریب همبستگی موجود برابر ۳۴/۰ + است. بلوم، (۱۹۸۲) رابطه بین انگیزش (ویژگی های ورودی عاطفی) و پیشرفت تحصیلی را با ضریب ۵۰/۰ + گزارش کرده است.(سیف، ۱۳۸۷)
فنون ایجاد انگیزش در یادگیرندگان:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
بیان هدف های آموزشی در آغاز درس به یادگیرندگان و خواستن از دانش آموزان برای انتخاب هدف های یادگیری خود شان.
استفاده از تشویقهای کلامی در شرایط مقتضی.
استفاده از آزمون ها و نمرات به عنوان وسیله ای برای ایجاد انگیزش در یادگیرندگان.
استفاده از خاصیت برانگیزانندگی موضوعهای مختلف و همراه کردن آموزش با تجارب و موارد جالب خود.
ارائه مطالب آموزشی از ساده به دشوار.
از ایجاد رقابت و هم چشمی در میان دانش آموزان جلوگیری کنید.
هنگام آموزش مطالب تازه از مثال های آشنها هنگام کاربرد طالب آموخته شده از موقعیت های تازه استفاده کنید.تشویق دانش آموزان به مشارکت در یادگیری
کاهش پیامدهای منفی مشارکت یادگیرندگان در فعالیت های یادگیری
استفاده از مسائل و تکالیفی ه نه خیلی سخت ساده و نه خیلی دشوار باشند.(سیف، ۱۳۸۷)
طراحی انگیزه ای آموزش:
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:19:00 ب.ظ ]