فصل چهارم: .
بررسی پاسخ الاهیات شبانی به .
مسأله اگزیستانی شر .
منابع: ۴۵
مقدمه
الاهیات شبانی به عنوانی قسمی از الاهیات نقلی مسیحی که وظیفه انتقال عشق و مراقبت الاهی به تمام نیازمندان را برعهده دارد، الاهیاتی است که نسب خود را به مسیح و پولس به عنوان شبانان مردم میرساند و بنای خود را بر الگوی زندگی شبانی مسیح می گذارد. طبیعی است که مسأله شر در لباس مسألهای منطقی و فلسفی برای این الاهیات جلوه گر نمی شود؛ چرا که الاهیات شبانی رسالت مدافعه جویانه ای را بر عهده نگرفته است. اما مسأله شر به شکل دیگری با نام مسأله شبانی شر در این الاهیات ظاهر می شود؛ به این معنا که انسانها وقتی در زندگی با شرور مواجه می شوند، احساس گوسفندان بی شبانی را خواهند داشت که بی پناه و ناامن رها شده اند. آنها که انتظار مراقبت و امنیت از خدای عاشق و خیرخواه خود را دارند، با بروز شر در آستانه بی اعتمادی و ناامیدی از خدا قرار می گیرند.
از آنجا که این مسأله به هیچ عنوان مسأله ای فلسفی یا منطقی نیست، دفاعیه و تئودیسه در پاسخ گویی عاجز، نامربوط و ناکارآمدند. انسان در این هنگام نیازمند تیمار و شبانی خداست تا اعتمادش را به خدا بازیابی کند. الاهیات شبانی در پاسخ به این مسأله با توجه به الگوی عیسی مسیح، اندیشه ها و راهکارهای مفید و کارگشایی دارد. پاسخهایی چون یادآوری مراقبت و همراهی خدا با بندگان، به تصویر کشیدن عشق خدا، به کار بستن زبان عواطف، گوش دادن فعال، تصحیح تصورات نادرست درباره رنج، ترویج باورها و رفتارهای درست درباره رنج، یادآوری رنج و درد دیگران به خصوص بزرگان و قدیسان، حفظ ایمان و اعتماد به خدا، راهکارهایی برای اجابت دعا، تأکید بر آیین تدهین بیماران و محتضران از جمله پاسخهای الاهیات شبانی به مسأله شر است.
در این پایان نامه تلاش خواهد شد تا پس از معرفی الاهیات شبانی و معرفی مسأله شبانی شر، پاسخ این نوع الاهیات به مساله شبانی شر توصیف و بررسی شود.
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
سؤال اصلی طرح:
الاهیات شبانی چه پاسخهایی را در مواجهه با مساله اگزیستانسی شر ارائه می دهد؟
سئوالهای فرعی:
مساله شر کدام است و به چند قسم تقسیم می شود؟
مساله اگزیستانسی شر چه تفاوتی با مساله فلسفی و منطقی دارد؟
الاهیات شبانی چیست و چه رسالتی دارد؟
الاهیات شبانی چگونه با مساله اگزیستانی شر مواجه می شود؟
فرضیه اصلی:
دفاعیه و تئودیسه از پاسخ گویی به مساله اگزیستانسی شر عاجز هستند و انسان در این مساله نیاز به تیمار و شبانی خداوند دارد؛ آنگونه که الاهیات شبانی در پی آن است.
فرضیه های فرعی:
شر بر چند قسم است که هر قسم آن پاسخی در خور خود را می طلبد؛
در مساله اگزیستانسی شر، انسان در آستانه بی اعتمادی و نا امیدی از خداوند قرار می گیرد؛
مواضع مدافعه جویانه در پاسخ به مساله اگزیستانی شر ناکارآمدند؛
پاسخ الاهیات شبانی می تواند پاسخ مناسبی برای این نوع مساله شر باشد.
پیش فرضهای تحقیق:
مسأله شر بر سه قسم است و دو قسم منطقی و فلسفی پاسخ هایی در خور خود دارند که در این پایاننامه به آنها پرداخته نخواهد شد؛
مسأله اگزیستانسی شر در لباس مسأله ای منطقی و فلسفی برای الاهیات شبانی جلوه گر نمی شود.
پیشینه تحقیق:
با توجه به اینکه در آثار ترجمه شده به فارسی به الاهیات شبانی پرداخته نشده است (یا حداقل خیلی کم پرداخته شده است)، و همچنین مسأله شبانی شر کاملا در پژوهش های زبان فارسی جدید می باشد، می توان گفت این پایان نامه از حیث انتخاب قلمرو و مسأله کاملا نوآور است.
اهداف تحقیق:
بررسی پاسخی که الاهیات شبانی مسیحی در مواجهه با مساله اگزیستانی شر ارائه می دهد؛ در این پایان نامه در نظر داریم، نحوه مواجهه الاهیات شبانی با مسأله اگزیستانسی شر را مورد مداقه قرار دهیم و دریابیم که آیا رویکرد این الاهیات در برابر مسأله شر، کارآمد می باشد یا خیر.
ادامه تحقیق در پایان نامه دکتری؛ تطبیق پاسخ الاهیات شبانی به مساله اگزیستانی شر با آنچه که در قرآن و متون اسلامی در باب معنا بخشی و همدری با رنجدیده و بیمار ارائه می گردد.
اهمیت تحقیق:
مسأله اگزیستانی شر مسأله ایست فراگیر که غالب انسان ها را در بر می گیرد. از طرفی دیگر پاسخی که به این نوع مسأله داده می شود، بایستی دارای خصوصیات متفاوت تری نسبت به پاسخ های منطقی و فلسفی باشد؛ چرا که حیث دفاعی و اقناعی ندارد، بلکه جنبه همراهی و همدردی با انسان است که مورد توجه قرار میگیرد. الاهیات شبانی در مواجهه با این مسأله ، پاسخ هایی را ارائه کرده و ماموریت هایی را به کشیش های مسیحی ابلاغ می نماید که به صورت عملی در بیمارستان ها و مکان های مورد نظر به همراهی و معنابخشی رنج بیماران و مبتلایان می پردازند. با توجه به این پیشینه و عدم وجود آثار مرتبط در زبان فارسی اهمیت و جایگاه بحث روشن می شود.
فایده تحقیق:
آنگونه که قبلا هم اشاره شد، فواید علمی این تحقیق در نوآوری و متعاقبا در انجام تطبیق ابزار الاهیات شبانی با آموزه های اسلامی خود نمایی خواهد نمود.
فصل اول: الاهیات شبانی مسیحی
الاهیات شبانی[۱] یک قسم از الاهیات نقلی مسیحی است و رسالت آن رسیدگی و مراقبت از همه کسانی است که به دلیل قرار گرفتن در وضعیتهای خاص روحی یا جسمی یا گذراندن مراحل حساس زندگی به مراقبت و عشق الاهی و امید دینی نیاز دارند. این وضعیتهای خاص می تواند شامل بیماری، احتضار، فقر، حوادث طبیعی، غربت، درراه ماندگی و مهاجرت باشد و مراحل حساس زندگی نیز شامل ازدواج، طلاق، فرزندآوری، و مرگ عزیزان است. الاهیات شبانی تحت عنوان مراقبتهای شبانی[۲] یک سلسله پر طول و تفصیل از خدماتی را عرضه می کند که مسیحیان می توانند به مردم نیازمندِ مراقبت ارائه کنند؛ این خدمات به گونهای می باشند که هم مردم معمولی می توانند آنها را انجام دهند و هم کشیشانی که مخصوص مراقبت از نیازمندان تربیت می شوند. مراقبتهای شبانی همچنین شامل توصیهها و رهنمودهایی به خود اشخاصِ نیازمند مراقبت نیز می شود که خود بتوانند به بهترین شکل خود را کمک کرده و به سلامت از بار رنج و غم بیرون بیایند، یا با کمترین آسیب مرحله حساسی که در آن قرار دارند را پشت سر بگذارند. در این زمینه آثار بسیار فراوانی به صورت مستقل در مسیحیت نوشته شده است.
نویل کرکوود در کتاب «مراقبتهای شبانی در بیمارستانها»[۳] تلاش می کند تمامی خدماتی که به عنوان مراقبتهای شبانی مطرح میباشد را برگرفته از این الگوی مسیح ترسیم نماید. وی اینگونه می نویسد: «مراقبتهای شبانی تنها یک فعل شبانی برای کسی که به دنبال شغل می گردد یا در پی کسب جایگاهی در کلیسا میباشد، نیست. مراقبتهای شبانی ارضای نیازهای شخصی یا صرفاً برای خشنود کردن خدا نیست، بلکه فعالیتهای شبانی عبارتاند از دعوت خدا برای انجام خدمات مسیحی در سطح ویژه و وضع کردن فرامین دینی؛ از این رو حمایت از مراقبتهای شبانی در قالب الاهیاتی، امری لازم به شمار میآید. هر گونه دعوتی به انجام خدمات مسیحی، خواه دعوت روحانیان و خواه دعوت غیر روحانیان، نیاز به درک و انگیزش الاهیاتی دارد. این امر باعث می شود به دنبال مبنایی باشیم که ما را در شکل، ویژگیها و رهیافتهای این ماموریت یاری رساند؛ الاهیات این معیارها و مبانی را در اختیار ما قرار می دهد. در حقیقت الاهیات لزوم مراقبت از شخص رنج کشیده را گوشزد کرده و نیز مشخص می کند که باید چه موضعی را در برابر او اتخاذ نمود.»[۴]
کرکوود معتقد است چنانچه قائل به صحت واقعی در الاهیات مراقبتهای شبانی مسیحی باشیم، باید ریشه آن را در شخص مراقبتکننده و عمل عیسی مسیح جستجوکرد: «پطروس به ما میگوید که مسیح با رنج خود الگویی را برای ما ساخت. پولس نیز الاهیاتی را برای ما وضع کرده است که الگوی خدمت به دیگران را ترسیم می نماید.»[۵] کرکوود به طور مفصل به الگوی عیسی مسیح پرداخته و ادعا می کند آنچه تحت عنوان الاهیات شبانی مطرح می باشد به خوبی با این مطالب قابل تطبیق است. وی یازده اصل را به عنوان نمونه از الاهیات مراقبتهای شبانی مسیح استخراج کرده و اذعان میدارد که این اصول درک ما را از انتظار خدا نسبت به مراقبتهای شبانی تأمین می کند. در ادامه به ذکر یازده اصل کرکوود میپردازیم.
۱٫الاهیات پذیرش[۶]
از مطالعه اعمال رسولان می توان اینگونه استنباط کرد که عیسی مسیح در اصل متعلق به مردم فقیر و ناتوان جامعه بود. او خود گفت که آمده است تا بیماران را شفا دهد. عیسی مسیح برای دعوت از اشخاص آبرومند نیامده بود، بلکه برای دعوت کردنِ اشخاص مطرود و رانده شده آمده بود: «عیسی چون شنید (که چرا مسیح با گنهکاران غذا تناول می کند؟)، پاسخ داد: نه تندرستان، بلکه مریضان احتیاج به طبیب دارند. لکن بروید و این را فراگیرید که من تمایل به رحمت دارم نه قربانی کردن؛ زیرا من برای دعوت از عادلان نیامده ام، بلکه آمده ام تا گناهکاران را به توبه دعوت نمایم»[۷] نمونه های این رفتار مسیح عبارتند از:
زن سامری و موهبت الهی:
ماجرای پرداختن عیسی مسیح به موضوع زنی که هم ناتوان بود و هم فاحشه، مسئله ای مهم به شمار می آید. به باور انسان های آن جامعه، شأن مسیح این بود که اصلا با این زن سخن نگوید، اما او مستقیماً با زن سامری در مورد سختی های زندگی اش سخن گفت: «زن سامری به عیسی گفت: چگونه تو که یهودی هستی از من آب می خواهی و حال آنکه من زن سامری می باشم؟! (زیرا که یهودیان با سامریان معاشرت ندارند) عیسی در جواب گفت: اگر از موهبت خدا آگاه بودی و می دانستی که چه کسی از تو آب طلب میکند، هر آینه تو از او خواهش می کردی و او به تو آب حیات عطا می نمود.»[۸]
رستگاری زکّی باجگیر:
زکّی شخصی بود که به دلیل فریب دادن مردم، به عنوان فردی مطرود و منزوی در جامعه شناخته میشد. او برای تماشای عیسی از درخت بالا رفت؛ چون فکر می کرد که هم ناچیز است و هم عیسی مسیح به او اجازه نخواهد داد که او را در میان روستاییان ملاقات کند. اما عیسی مسیح نه تنها او را پذیرفت، بلکه با او در خانهاش غذا تناول کرد تا از این طریق او را همراه با خود معرفی نماید: «پس عیسی وارد اریحا شده، از آنجا میگذشت که ناگاه شخصی به نام زکّی که رئیس باجگیران و دولتمند بود، خواست ببیند که عیسی کیست ولی از کثرت خلق نتوانست؛ چرا که وی کوتاهقد بود. پس دوید و بر درخت افراغی برآمد تا او را ببیند، چونکه عیسی می خواست از آن راه عبور کند. چون عیسی به آن مکان رسید، بالا نگریسته، او را دید و گفت: ای زکّی بشتاب و به زیر بیا؛ زیرا که بایستی امروز در خانه تو بمانم. زکّی به سرعت پایین آمده و عیسی را به خرّمی پذیرفت. مردم چون این واقعه را دیدند، همهمه کنان می گفتند که عیسی در خانه شخصی گناهکار به میهمانی رفته است. اما زکّی به پا خواست و به خداوند گفت: هم اکنون ای خداوند، نصف اموال خود را به فقرا می دهم و اگر چیزی به ناحق از کسی گرفته باشم، چهار برابر به او پس می دهم. عیسی به وی گفت: امروز رستگاری وارد این خانه شد؛ چرا که این شخص نیز فرزند ابراهیم است.»[۹]
تعالی ایمان در زن یهودی:
ماجرای زن یهودی اینگونه بیان می شود که روح پلیدی در جان دختر او رخنه کرده بود و چون خبر آمدن عیسی را شنید، به شتاب خود را به وی رسانید: «پس از عیسی استدعا نمود که دیو را از دخترش بیرون کند. عیسی به وی گفت: بگذار اول فرزندان سیر شوند، زیرا نان فرزندان را گرفتن و پیش سگان انداختن، فعل نیکویی نیست. آن زن جواب داد: آری ای خداوند! زیرا سگان می توانند پس ماندههای غذای فرزندان را از زیر سفره بخورند. عیسی به او گفت: به جهت این سخن برو که دیو از دخترت بیرون شد. پس چون زن به خانه خود رفت، دیو را بیرون شده و دختر را بر بستر خوابیده یافت».[۱۰]
شفای مرد جذامی:
مثال دیگری که کرکوود از آن استفاده می کند، مرد جذامی است که «چون عیسی از کوه به زیر آمد، گروهی بسیار به دنبال او روانه شدند. ناگاه یک مرد جذامی جلو آمد و در برابر عیسی زانو زده، گفت: ای خداوند! اگر تو بخواهی، می توانی مرا طاهر سازی. عیسی دست خود را به او رسانیده، او را لمس نمود و گفت: اراده می کنم که طاهر شوی! در همان لحظه، برص او ناپدید گشت. عیسی به او گفت: زنهار اگر کسی را اطلاع ندهی، بلکه برو و خود را به کاهن نشان بده و آن هدیه ای را که موسی فرمود، به عنوان شهادتی برای ایشان ارائه نما.»[۱۱]
ایمان شفا بخش:
ماجرای بعدی داستان فرمانده سربازان رومی است: «و چون عیسی وارد کفرناحوم شد، فرمانده دسته، نزد وی آمد و به او التماس نموده، گفت: ای خداوند! خادم من مفلوج در خانه خوابیده و به شدت متألم است. عیسی به او گفت: من به خانه تو آمده، او را شفا خواهم داد. آن شخص در جواب گفت: خداوندا! من لایق آن نیستم که زیر سقف من آیی، بلکه فقط کلمات را بر زبانت جاری ساز و خادم من صحت خواهد یافت.»[۱۲] همین امر باعث شد تا عیسی مسیح ایمان این فرد را عمیق توصیف کرده و خادمش را شفا دهد.
کرکوود پس از این چند مثال، اینگونه نتیجه می گیرد: عیسی مسیح در ارتباط خود با مردم اصلا اعتنایی به اینکه آنها که هستند و به چه چیز ایمان دارند، نداشت. اگر نیازمند بودند خود را به آنها می رساند و آنها را به نوعی آرام می ساخت. شبانی که می خواهد مراقبتهای چوپانی کند، باید شخص مقابل را بپذیرد، صرف نظر از اینکه او کیست و چقدر پایبندی اخلاقی یا دینی دارد و نیز چقدر آبرومند یا نیازمند است.[۱۳]
۲٫الاهیات در دسترس بودن[۱۴]
یک شبان واقعی باید همواره در دسترس نیازمندان باشد. آنچه در این الاهیات از اهمیت بالایی برخوردار است در کنار مردم بودن و آمادگی برای مراقبت است. الاهیاتِ در دسترس بودن یعنی شبان در خدمت همه کسانی باشد که نیاز به کمک دارند، حتی اگر از کماهمیت ترین افراد جامعه به شمار بیایند.
توجه به مردم حتی در سخت ترین شرایط:
در این بخش کرکوود اینگونه از انجیل متی برداشت می کند که وقتی به مسیح گفته شد برادرزادهاش یوحنای تعمیددهنده از دنیا رفت، او با قایق به آن سوی رودخانه شتافت؛ این فرار از جمعیت، برای خلوت کردن بود. اما مردم او را دنبال کرده، به آن سوی رودخانه آمدند و او مجبور شد کل روز را به آموزش و شفای آنها بپردازد. مسیح می توانست همه آنها را رد کند و بگوید که من به خلوت نیاز دارم و باید تنها باشم، اما این کار را نکرد. او خود را حتی در سخت ترین شرایط، همواره در دسترس مردم نگاه می داشت. مردمی که از نظر جسمی، درمانی و روحی به او نیاز داشتند: «و چون عیسی این را شنید، به کشتی سوار شده، از آنجا به ویرانه ای به خلوت رفت. و چون مردم شنیدند، از شهرها به راه خشکی به دنبال وی روانه شدند. پس عیسی بیرون آمده، گروهی بسیار دیده، برایشان دلسوزی فرمود و بیماران ایشان را شفا داد.»[۱۵]
زن مستحاضه و دختر مرده:
کرکوود الاهیات در دسترس بودن را در ماجرای زنده کردن دختر مرده و شفای زن مستحاضه جستجو میکند و بیان می نماید که عیسی مسیح با وجود گرفتاری بسیار، به عمد خود را در دسترس قرار می داد و حتی به کم اهمیت ترین فرد جامعه نیز خدمت می کرد. داستان از آنجا آغاز می شود که رئیس یک کنیسه نزد عیسی مسیح می آید و از او درخواست شفای دختر بیمارش را دارد. در میانه راه زن بیماری ایشان را همراه با جمعیت کثیر مردم می بیند: «آنگاه زنی که مدت دوازده سال به استحاضه مبتلا گشته و تحت مراقبت اطبای متعدد به رنج های فراوانی تن داده بود، همه اموالش را صرف نموده، ولی فایده ای نکرده بلکه بدتر شده بود. وقتی وی خبر آمدن عیسی را شنید، خود را به میان جمعیت رسانید و ردای عیسی را لمس نمود، زیرا تصور می کرد: اگر حتی لباس عیسی را لمس کنم، هر آینه شفا یابم. در همین لحظه خون او خشک شده، دانست که از آن بلا صحت یافته است. ناگهان عیسی متوجه شد که قدرتی از او صادر گشته است، پس روی به جماعت کرد و گفت: چه کسی لباس مرا لمس نمود؟ شاگردانش بدو گفتند: می بینی که مردم بر تو ازدحام می نمایند! چگونه می گویی که کیست مرا لمس نموده؟! عیسی به اطراف خود می نگریست تا کسی که این کار را کرده، پیدا کند. آن زن چون دانست که چه بر وی گذشته، ترسان و لرزان آمد و نزد عیسی به روی زمین افتاده، تمام حقیقت را به وی بازگفت. عیسی به او گفت: ای دختر! ایمانت تو را شفا داده است. به سلامتی برو و از بلای خویش رستگار باش. عیسی هنوز سخن می گفت که افرادی از جانب خانه رئیس کنیسه آمده، گفتند: دخترت فوت شده؛ دیگر برای چه استاد را زحمت می دهی؟ عیسی که سخنان ایشان را شنید، رو به رئیس کنیسه گفت: مترس، ایمان آور و بس! عیسی به جز پطرس و یعقوب و یوحنا برادر یعقوب، به هیچ کس اجازت نداد که به دنبال او بیاید. هنگامی که ایشان به خانه رئیس کنیسه رسیدند، جمعی شوریده دیدند که گریه و نوحه بسیار می نمودند. پس عیسی داخل شده، بدیشان گفت: چرا غوغا و گریه می کنید؟ دختر نمرده بلکه در خواب است. ایشان حرف عیسی را به سُخره گرفتند. عیسی همه را بیرون کرده و به همراه پدر و مادر دختر و یارانی که با ایشان بودند به جایی که دختر خوابیده بود، داخل شد. عیسی دست دختر را گرفته، به وی گفت: ای دخترک، تو را می گویم برخیز. درآن دختر برخاسته، راه رفت. (این دختر دوازده سال سن داشته است) افراد حاضر بی نهایت متعجب شدند. پس عیسی به ایشان به تأکید بسیار فرمود: کسی از این امر مطّلع نشود.»[۱۶]
متبرک کردن کودکان با وجود مشغله:
مثال دیگر کرکوود از توجه ویژه عیسی مسیح به کودکان می باشد زمانی که مادارن ایشان، علیرغم ممانعت یاران مسیح، بچه های خود را برای تبرک نزد عیسی می آوردند، و در این هنگام مسیح تعالیم خود را قطع می نمود و بچه ها را در آغوش گرفته، آنها را متبرک می کرد. این توجه تا حدی بود که عیسی مسیح ملکوت الهی را متعلق به این کودکان می دانست.[۱۷] پیام این کار مسیح برای همه مراقبت کنندگان این است که باید در همه حال آماده و در دسترس برای همه مردم باشند.[۱۸]