۳-۱۱-۳٫ رعد و برق و باران

در آیه {أَوْ کَصَیبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ}[۳۳۷] به نحوه تشکیل باران و عوامل مؤثر در تبخیر مثل حرارت و فشار پایین هوا اشاره می‌‌کند. و تفسیری علمی از نحوه ایجاد رعد و برق ارائه می‌‌دهد[۳۳۸]

 

۳-۱۱-۴٫چشمه و سفره‌های زیر زمینی

در آیه {وَ إِنَّ مِنَ الحِْجَارَهِ لَمَا یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَ إِنَّ مِنهَْا لَمَا یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء}[۳۳۹] به انفجار و نحوه خروج آب از صخره‌های زمین و چگونگی تشکیل سفره‌های زیر زمینی و نیز چشمه‌ها را توضیح می‌‌دهد.[۳۴۰]

 

۳-۱۱-۵٫ باد

در آیه {وَ تَصْرِیفِ الرِّیحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَینَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لاََیاتٍ لِّقَوْمٍ یعْقِلُون‏}[۳۴۱] تفسیر علمی از نعمت باد و فواید آن در بارور کردن ابرها و گیاهان ارائه می‌‌‌کند.[۳۴۲]
ابن عاشور ذیل { وَ هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْرَا بَینْ‏َ یدَىْ رَحْمَتِهِ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا}[۳۴۳] بیان می‌‌کند علما و خردمندان کیفیت ایجاد بادها و وزیدن آن‌ ها را به فراست درک می‌‌کنند و می‌‌دانند که باد از برخورد دو هوای گرم و سرد به وجود می‌‌آید. و با وزیدن این هوای گرم و سرد ابرها و باران شکل می‌‌گیرد[۳۴۴]

 

۳-۱۱-۶ .گردش خون

ابن عاشور ذیل آیه {إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَ الدَّم }[۳۴۵] تفسیری علمی از نحوه‌ی تشکیل و گردش خون در بدن توسط قلب و عروق را توضیح می‌‌دهد.[۳۴۶]

 

۳-۱۱-۷٫ اختلاف رنگ پوست

ذیل آیه ۲۲ سوره روم {وَ مِنْ ءَایَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکم‏ إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاََیَاتٍ لِّلْعَلِمِین} (و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست در این نشانه‏هایى است براى عالمان‏)
‏ ابن عاشور، به بیان تفسیر علمی‌ از اختلاف رنگ پوست ابناء ابو البشر حضرت آدم پرداخته که این اختلاف معلول چند عامل می‌‌‌تواند باشد و مهم‌ترین آن‌ ها عبارتند از: اختلاف مواطن و درجه حرارت آن‌ ها، تولد نوزاد از پدر و مادر با رنگ پوست‌های متفاوت، بیماری‌هایی که بر رنگ پوست تأثیر می‌‌‌گذارد و تغذیه متفاوت.[۳۴۷]

 

۳-۱۱-۸ .خواب

ابن عاشور ذیل آیه{ وَ مِنْ ءَایَاتِهِ مَنَامُکمُ بِالَّیْلِ وَ النهََّار} (و از نشانه‏هاى او خواب شما در شب و روز است)، در علت به خواب رفتن موجودات می‌نویسد: حالت خواب، حالت عجیبی از احوالات انسان و حیوان است که بر اساس قانون سیستم عصبی مغز، هنگام خستگی جسمی‌ یا فکری، به منظور بازگرداندن قوای تحلیل رفته مانند مرگ ـ شخص را مدتی در بر می‌‌‌گیرد. اما با این تفاوت که حرکت اعضای اصلی بدن تعطیل نشده و از کار نمی‌‌افتد و بعد از بیدار شدن، به حیات کامل باز می‌‌‌گردد.[۳۴۸]

 

۳-۱۱-۹ .مروارید

در آیه ۲۳ سوره مبارک حج، ذیل واژه “لؤلؤ” به تفسیر علمی از مروارید و رنگ‌های متنوع آن و نحوه شکل گیری و استخراج آن از درون صدف حلزون و دریاهایی که از آن‌ ها این مرواریدها اکتشاف می‌‌شود و بهترین نوع مروارید در کجا واقع است، اشاره دارد.[۳۴۹]

 

۳-۱۱-۱۰٫ حریر

ابن عاشور در همان آیه، به تفسیری علمی از نحوه به وجود آمدن حریر، ارائه می‌دهد و می‌گوید: حریر به پارچه‌ای که از تارهای حریر بافته شده باشد، اطلاق می‌‌شود. این تارها در اصل پیله‌ای است که توسط کرم مخصوص ابریشم به دور خود پیچیده می‌‌شود تا مانند بادام سودانی در آید. این کرم مدتی در آن سکونت دارد تا اینکه به پروانه تبدیل شود. و دارای دو بال می‌‌گردد. پس این پیله را سوراخ کرده و از آن خارج می‌‌شود. بعد این پیله‌ها را در آب داغ قرار می‌‌دهند تا چسبندگی تارهای آن به دلیل وجود ماده صمغی از بین رود و از تارهای دراز آن لباس‌هایی که فوق العاده نرم و درخشنده است تولید می‌‌شود. لباس حریر از قدیم تا کنون بهترین نوع لباس بوده است. قدیمی ترین مکان ظهور آن در چین و حدود ۵ هزار ساب پیش بوده است که درخت توت در آنجا فراوان بوده و تاجران با قیمت‌های بسیار بالا آن را از طریق سرزمین فارس می‌‌فروختند.[۳۵۰]

 

۳-۱۱-۱۱ .شیشه

وی ذیل “زجاجه”[۳۵۱] می‌‌نویسد: زجاجه اسم ظرفی است و زجاجه نامیده‌اند چون از زجاج (شیشه) ساخته شده است. شیشه نوعی از سنگ است که در طبقه‌ای از زمین یافت می‌‌شود و در شیمی به آن “سلیک” می‌‌گویند که آمیخته به نوعی خاکستر به نام “صورا” است که عرب زبانان به آن “غاسون” می‌‌گویند و در ساخت صابون از آن استفاده می‌‌کنند. به این ماده‌ی اولیه موادی افزوده می‌‌کنند و در آتش و با گاز “اتون” خاص حرارت داده می‌‌شود تا به حالت مایع در آمده و اجزای ناخالصی آن از آن جدا شود. سپس به مقدار نیاز از داخل کوره برداشته می‌‌شود. در این حالت این شیشه نرم است و قابلیت ارتجاع و حالت پذیری دارد. همچنین می‌‌توان در آ دمید و به این وسیله از آن لیوان و جام و کوزه‌های کوچک و بزرگ و ظرف‌های روغن ساخته می‌‌شود. شیشه از زمان‌های قدیم در نزد فنیقیه‌ها و نزد قبطیان از قرن ۳۰ قبل مسیح معروف بود. سپس عرب به آن شناخت و آگاهی یافت.[۳۵۲]

 

۳-۱۱-۱۲٫ آهن

در سوره‌‌ی کهف آیه ۹۶ ذیل واژه‌‌ی “حدید”، آهن را از فلزات زمین می‌‌داند که مانند شن وسنگ از صلابت برخورداز است و دارای انواع نرم و سخت است و به ۱۸ نوع تقسیم می‌‌شود و رنگ‌های مختلف دارد؛ نوعی قرمز است و نوعی به سفیدی نزدیک و اگر با آتش داغ گداخته شود سختی و سفتی‌اش چند برابر می‌‌شود. زیرا اجزاء ناخالص خاکی که همان زنگ است از خالص آهن جدا می‌‌شود و این ناخالصی‌ها بر سطح آهن می‌‌آید و به آن “خبث” می‌‌گویند. وقتی آهن خالص شد از آن اشیاء آهنی مثل شمشیر و زره و غیره می‌‌سازند و به عصری که تشر به ساخت آهن و ابزار آلات آهنی موفق شد عصر آهن می‌‌گویند.[۳۵۳]
ابن عاشور به تفسیری علمی از آهن پرداخته و اشاره می‌‌کند که این فلز، در معادن زمین یافت شده و در واقع خاکی علیظ و سنگین است که دارای رنگ‌های تیره است. و به اعتبار ترکیب آن ۱۸ نوع آهن وجود دارد. بهترین نوع آن، خالص‌ترین آن‌ هاست. که نادر است و مشهورترین رنگ آن، سرخ است. از ویژگی‌های آن زنگ‌زدن یا اکسیر شدن است. در اغلب سرزمین‌ها یافت می‌‌شود.[۳۵۴]

 

۳-۱۱-۱۳٫ سراب

در ذیل آیه {وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابِ بِقِیعَهٍ یحَْسَبُهُ الظَّمَْانُ مَاءً }[۳۵۵] به نحوه شکل‌گیری سراب پرداخته و در ادامه می‌‌افزاید: اعمال کافران شبیه سراب است و کافر شبیه تشنه‌ای است که نیازمند اعمال نیک و دینداری است.[۳۵۶]
همچنین تفسیرهایی علمی‌ از عنکبوت[۳۵۷] و مرجان[۳۵۸]و … ارائه می‌‌‌دهد و به بیان ویژگی‌های هر یک می‌‌‌پردازد.

 

جمع‌بندی

ابن عاشور در مقدمه تفسیرخویش، بیان معارف و حقایق علمی و عقلی قرآن را ذیل وجه سوم از وجوه اعجاز، برشمرده و از طرفداران اعجاز علمی است. ایشان بیان می‌دارند:علم دو نوع است؛ علم حقیقی و اصطلاحی، اما علم اصطلاحی به علمی گفته می‌شود که عالم به آن علوم در هر عصری که باشد همواره مورد احترام و تواضع دیگران قرار می‌گیرد. این علم در هر دوره‌ای و نزد هر ملتی متغیر است اما تقریبا هیچ ملتی نیست که بی‌بهره از آن باشد. و علم حقیقی همان معرفت است که به وسیله آن، انسان به کمال خویش و قله معارف و درک حقایق می‌رسد. هردوی این علوم موجب کمال بشری است و صاحبان آن‌، بر دیگران برتری دارند و بین آن دو رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است. این بخش، وجهی از اعجاز قرآن است که کلام فصیحان عرب، خالی از آن بود. علم اصطلاحی نیز خود دو بخش است؛ بخشی که برای ادراک آن، فهم و سمع بشر عادی هم کفایت می‌کند و بخشی که درک آن محتاج علم به قواعد علوم است و به تدریج، با پیشرفت علم، شکوفا می‌شود. ابن عاشور بیان می‌کند قرآن کریم هردوی این علوم(حقیقی و اصطلاحی) را داراست. و بدین ترتیب، عالمانه، به نقد کسانی‌می‌پردازد که معتقدند در قرآن هیچ علمی یافت نمی‌شود.
با این بیان دریافت می‌شود که علم از نگاه ابن عاشور دایره وسیع‌تری دارد ایشان طرح نکات علمی مناسب با آیات را در تفسیر بدون اشکال دانسته و بیان تفسیر علمی از آیات را در راستای خدمت به فهم آیه و نیز در پاسخ به طعنه قائلان نظریه تعارض علم و قرآن، مفید می‌داند .البته یادآور می‌شود قرآن کریم صرفاً کتابی علمی نیست و هدف از آوردن مسائل علمی ،منت و استدلال بر یگانگی خویش و صدق دعوی نبوت بوده تا پند و اندرزی برای صاحبان قلوب واقع شود.
ابن عاشور شرط تطبیق علوم اکتشافی جدید با آیات قرآن را در خارج نشدن آیه از معنای ظاهری و لفظی می‌داند .با این شرط که هر حقیقت علمی و به هر مقدار که فهم بشر بدان دست یابد می‌تواند مراد خداوند باشد. اما در مواردی خود به سخن خویش پایبند و ملتزم نبوده است.
تعداد کل آیاتی که در آن‌ ها به بیان نکات اعجاز علمی تصریح داشته است به کمتر از ۳۰مورد می‌رسد. اما در همین تعداد آیه، نکات بسیار بدیعی به چشم می‌خورد.

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

فصل چهارم

 

اعجاز تشریعی

جای تردید نیست که آداب قرآنی، آداب انسانیت حقیقی محض است که به هیچ وجه دست‌خوش آرا و اهوای بشری نگشته و مکر و خدعه آنان در آن راه نیافته است. هیچ جمعیتی جز از راه آراستگی بدان بر دیگران برتری نیابند و مقام شایستگی را احراز ننمایند و هیچ ملتی جز در نتیجه فقدان آن دچار مشکلات نگردند. هرگاه آداب نفسانی که وسیله ارتباط افراد و جمعیت‌ها به یکدیگر می‌باشد و برای آن‌ ها حدودی از آزادگی و مساوات تعیین می‌کند، وجود نداشت، بناچار هرج و مرجی در جمعیت بشری پدید می‌آمد و جعل قوانین، بیشتر بر فساد ‏آن وضعیت می‌افزود و افراد انسانی مانند سایر حیوانات که هرکدام جدای از یکدیگر زندگی می‌کنند وپیوسته میانشان دشمنی و تعدی به یکدیگر حکمفرمایی دارد، می‌بود که سرانجام آن ، اضمحلال و نابودی است. شرایع الهی، راهنمایی نیکو برای جمعیت بشری است که منافع آنان را آشکارا به ایشان نشان می‌دهد و درحقیقت به منزله عقل انسانی است که وسائل احتیاج آن‌ ها را فراهم ساخته و آنان را به طرف سعادت سوق می‌دهد.[۳۵۹]

 

۴-۱ تعریف اعجاز تشریعی

از دیگر وجوه اعجاز قرآن کریم، اعجاز تشریعی است. اعجاز تشریعی از جهت نوآوری‌های مفاهیم دینی است بدین معنا که قرآن در دو قسمت معارف و احکام، راهی پیموده که تا آن روز، بشریت بدان راه نیافته بود و برای ابدیت، بدون راهنمایی دین، دستیابی به آن امکان پذیر نیست. هستی شناسی قرآن، فراگیر و شامل وتشریعات آن، همه جانبه و کامل است و از هر دو جهت بدون هیچ گونه کاستی بر بشریت عرضه شده است.[۳۶۰]

 

۴-۲٫علت تشریع احکام شرعی در قرآن

علت تشریع احکام شرعی در قرآن، توجه به هدایت مردم است تا همانند امت‌های قبل، به گمراهی کشیده نشوند. لذا خداوند متعال می‌فرماید: {یریدُ اللَّهُ لِیبَینَ لَکُمْ وَ یهْدِیکُمْ سُنَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ یتُوبَ عَلَیکُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ}[۳۶۱](خداوند مى‏خواهد با این دستورها، راه‏هاى خوشبختى و سعادت را براى شما آشکار سازد، و به سنت‌های صحیح پیشینیان رهبرى کند و خداوند دانا و حکیم است.) در این آیه نکته لطیفی است و آن عبارت است از این که خداوند به منظور بیان افعال، از صیغه مضارع، استفاده نموده است تا دلالت بر تجدد بیان و استمرار این احکام، داشته باشد زیرا این احکام دائمی بوده و برای تمامی مخاطبان، حتی نسل‌های آینده، بیان شده است. از سوی دیگر، آیه اشاره بدیعی دارد به اینکه خداوند، تا ظهور نسل‌های آینده و تا روز قیامت، حافظ این احکام خواهد بود تا مورد استفاده همگان قرار گیرد.[۳۶۲] بدین ترتیب، خداوند متعال، با تفننی که در اسلوب‌های متنوع بیانی به کار گرفته است، از هر فرصتی برای بیان احکام شرعی و پند و اندرز مردم، استفاده کرده است و این از عادات و ویژگی‌های این کتاب آسمانی است.[۳۶۳]در واقع آنچه در این قرآن، مبنی بر تبیان بودن هر چیز و هدایت و رحمت و بشارت بودن آن است، حسن تخلصی است از بیان اصول هدایت و تشریع دین اسلام. و تمام این اصول به اصل امر به معروف و نهی از منکر، برمی‌گردد. زیرا تمام شریعت، امر و نهی است. تقوی نیز در اطاعت از حق و دوری از باطل، منحصر می‌شود.[۳۶۴] نیز، باید دانست که برترین و بالاترین قوانین، قوانین الهی است زیرا مناسب با مخاطب خود نازل و مصلحت او در نظر گرفته شده و از خواست‌ها و هواهای نفسانی یک گروه یا قوم خاص تبعیت ننموده است.[۳۶۵]

 

۴-۳٫اهداف هشتگانه قرآن از نگاه ابن عاشور

ابن عاشور درباره مقاصد و اهداف قرآن ۸ مورد را برمی شمرد:
اول: اصلاح اعتقادات وتعلیم عقاید صحیح که بزرگترین عامل در جهت اصلاح خلق است. زیرا نفس انسان با داشتن عقیده راستین، درمقابل غیر حق کرنش نکرده، نیز قلب او از اوهام ناشی از شرک و هواپرستی پاک می‌شود. خداوند متعال در آیه‌ای به این معنا اشاره کرده و می‌فرماید پرستش آلهه ها ومعبودانی غیر از خداوند، بر هلاکت بت پرستان می‌افزاید. { فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ}[۳۶۶] هنگامى که فرمان مجازات الهى فرا رسید، معبودانى را که غیر از خدا مى‏خواندند، آنها را یارى نکردند و جز بر هلاکت آنان نیفزودند.
دوم: دومین مقصود خداوند متعال از نزول قرآن کریم، تهذیب اخلاق است. خداوند متعال درآیه‌ای خطاب به پیامبر مکرم اسلام(|) می‌فرماید:{وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ}[۳۶۷]‏ در حدیث موطأ مالک از رسول اکرم (|) روایت شده است که فرمود: «براستى که من براى به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده ام.» این مقصود قرآن را هم عامه عرب وهم خواص، درک می‌کردند.
سوم: سومین مقصود، بیان احکام و قوانین شرعی است. خداوند متعال فرمود: { إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ}[۳۶۸] (ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنى.) قطعا خداوند در قرآن کریم تمام احکام خاص و عام را بیان کرده است. و اینکه فرمود: قرآن { تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ}است و یا اینکه در سوره مائده فرمود:{الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ} به این معناست که در قرآن کلیات تمام امور بیان شده است. اما برای امور جزئی تر به استنباط فقها نیاز است.
چهارم: سیاست‌گذاری های جامعه که بخش مهمی در قرآن می‌باشد و هدف از بیان این امور، صلاح امت و حفظ نظام مسلمانان می‌باشد. مانند تشویق و ارشاد مردم به داشتن و حفظ وحدت و برادری در بین خود. {وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها}[۳۶۹] و همگى به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت‏]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت بزرگِ خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره‏اى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد. یا اینکه فرمود: {وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ}[۳۷۰] و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود. یا سفارش خداوند به مسلمانان نسبت به مشورت در کارها. {وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ}[۳۷۱] و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست.
پنجم: ذکر قصه ها و اخبار امت های گذشته به منظور تأسی به نیکوترین افعال و احوال ایشان بوده است. { َنحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِینَ}[۳۷۲] ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن- که به تو وحى کردیم- بر تو بازگو مى‏کنیم و مسلّماً پیش از این، از آن خبر نداشتى. یا اینکه فرمود : {أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَده}آنها کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده پس به هدایت آنان اقتدا کن.[۳۷۳] همچنین به منظور عبرت گیری از عاقبت کردار زشت آن امت ها این قصص در قرآن ذکر شده‌است.
ششم: آموزش متناسب با عصرمخاطبان به منظور دریافت و فهم شریعت ونشر آن. عرب عصر نزول، درک درستی از ادیان آسمانی و اخبار پیشینیان، جز اندکی که آن هم ، از طریق معاشرت با اهل کتاب بدان دست یافته بود، نداشت. اما قرآن کریم علاوه بر این علوم، حکمت بهره گیری از عقل، نیز صحت استدلال و مجادله به روش های گوناگون، هنگام مواجهه با گمراهان و دعوت آنان به تفکر را به مسلمانان آموزش داده و مردم را به اهمیت حکمت، توجه داد و فرمود: {یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ، وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً}[۳۷۴] (خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى‏دهد و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است واز باب حکمت، سرچشمه های معارف جوشید و چشم مردمانی أمی به روی علم گشوده شد. این علوم، حتی به گوش عرب نرسیده بود و نهایت دانش موجود درنزد آنان برخی امورتجربی بود. اما قرآن کریم در چنین فضایی، مکرر به بیان فایده علم همت گماشته و مسلمانان را به سوی آن سوق داد. { هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ}[۳۷۵] آیا کسانى که مى‏دانند با کسانى که نمى‏دانند یکسانند؟!
هفتم: پند واندرز و هشدار و بشارت دادن به مردم و ترغیب و ترهیب ایشان.
هشتم: در نهایت اعجاز قرآن تا دلالت بر صدق آورنده آن داشته باشد. زیرا تصدیق، بعد از تحدی، متوقف بر دلالت معجزه بودن قرآن دارد.[۳۷۶]
در تفسیر التحریر و التنویر، به بعد اعجازتشریعی قرآن، به صورت مستقل اشاره نشده، بلکه آن را در وجه سوم و در کنار اعجاز علمی قرآن، بیان کرده است اما به دلیل اهمیت آن، سعی شده است در یک فصل جداگانه به آن پرداخته شده و با توجه به تفسیر التحریر والتنویر، نمونه‌هایی از این بعد اعجاز قرآن، به ترتیب آیات قرآن کریم، بیان شود.

 

۴-۴٫ نمونه‌هایی از اعجاز تشریعی در قرآن

 

۴-۴-۱٫ دعوت به توحید

در آیه ۲۳ سوره اسراء {وَ قَضىَ‏ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا إِیَّاه}ُ (و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید!)
از عبادت غیر خداوند نهی شده است. زیرا اساس اصلاح جامعه در آن است و اصلاح اندیشه مقدمه‌ای است برای اصلاح عمل. ابن عاشور می‌گوید به این مسئله در کتاب “اصول نظام اجتماعی در اسلام”خویش، بیشتر پرداخته است.[۳۷۷]
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

۴-۴-۲٫نیکی به والدین

در آیه ۲۳ سوره اسراء، بلافاصله بعد از نهی از عبادت غیر خدا، نیکی به والدین سفارش شده است.{وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَنًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبرََ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لهَُّمَا أُفٍ‏ّ وَ لَا تَنهَْرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا}{وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلّ‏ِ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُل رَّبّ‏ِ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانىِ صَغِیرًا} (و به پدر و مادر نیکى کنید! هر گاه یکى از آن دو، یا هر دوى آنها، نزد تو به سن پیرى رسند، کمترین اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو! و بالهاى تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان‏گونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!») زیرا پدر و مادر وسیله‌‌ی ایجاد خلق هستند و از آنجایی که خداوند در سرشت پدر و مادر، دل رحمی و دلسوزی در حق فرزند را قرار داده است، در مقابل فرزندان را نیز به نیکی در حق آنان سفارش می‌کند. علت نیکی به والدین و صله‌ی رحم به دو امر مربوط می‌شود: اولین امر نفسانی و به منظور تربیت نفوس امت در جهت آموختن شکر‌گزاری و متخلق شدن به اخلاق خدای باری تعالی است. زیرا یکی از اسم‌های خداوند، شکور می‌باشد. دومین امر عمرانی است و به تقویت پیوندهای خویشاوندی و خانوادگی مربوط می‌شود تا بدین وسیله محبت و مودت در بین اعضای خانواده افزایش یابد. در این قرابت اعضا، صلاح بزرگی برای امت اسلامی وجود دارد که موجب تقویت حس برادری و برابری و اتحاد در بین تمام اقشار جامعه خواهد شد.[۳۷۸]

 

۴-۴-۳٫ رعایت عدالت اجتماعی

عدل یک اصل جامع حقوقی و از اصول معاشرت اجتماعی و زندگی گروهی است و التزام به آن، در قول و فعل، در برخورد با نفس، تعامل با دیگران، نیز در معامله با خالق، امری بسیار ضروری است.[۳۷۹] قرآن برای عدالت اجتماعی، تا آن اندازه احترام قائل شده که می‌فرماید:{یَاأیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شهَُدَاءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلىَ أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِین‏}[۳۸۰] (اى کسانى که ایمان آورده‏اید! کاملًا قیام به عدالت کنید! براى خدا شهادت دهید، اگر چه (این گواهى) به زیان خود شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد!) یعنی هیچ چیز حتی به خطر افتادن منافع شخصی و منافع خویشان نزدیک شما، مانع از اجرای اصول عدالت نیست.[۳۸۱]

 

۴-۴-۳-۱٫ توزیع عادلانه اموال در بین مردم به ویژه نیازمندان

ابن عاشور در تفسیر آیه {قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَهٌ خَیرٌْ مِّن صَدَقَهٍ یتْبَعُهَا أَذًى وَ اللَّهُ غَنىِ‏ٌّ حَلِیم} به تقسیم عادلانه نظام ثروت بین افراد جامعه اشاره کرده و محقق شدن چنین هدفی را از بزرگ‌ترین مقاصد شریعت معرفی می‌کند زیرا پایداری و دوام یک جامعه بستگی به توزیع و گردش عادلانه اموال، در بین مردم دارد. لذا خداوند در اموال ثروتمندان حق واجبی به نفع فقیران و نیازمندان قرار داده است این حقوق در زمان حیات ثروتمندان باید پرداخت شود و صدقات واجب مثل زکات و خمس و فطریه ماه مبارک رمضان و … را در بر می‌گیرد. بعد از وفات نیز اگر شخصی اموالی از خود برجای گذاشته باشد، این تقسیم، با کمک قوانین و احکام ارث، در بین اقوام آن شخص، صورت می‌پذیرد درحالی‌که قبل از اسلام، مردم عرب عادت داشتند که بعد از وفات شخص، اموال او را به بیگانگان می‌بخشیدند.[۳۸۲]

 

۴-۴-۳-۲٫حق زنان و دختران در تقسیم ارث

قرآن کریم در آیه {للذکر مثل حظ الأنثیین}[۳۸۳] به بهره فرزند دختر در تقسیم ارث، اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که یک مرد برابر دو زن حق ارث دارد. اهمیت این آیه در این است که اسلام، زمانى این اصل را اعلام نمود که نه تنها در محیط عرب جاهلى، بلکه حتى در جوامع متمدّن آن روزگار نیز، زنان از ارث محروم بودند، بدتر از آن این بود که زنان به عنوان بخشى از میراث، به ورّاث منتقل مى‏شدند. نکته لطیفی که از آیه برداشت می‌شود این است که قرآن نفرمود “للأنثی نصف حظ الذکر” بلکه فرمود {للذکر مثل حظ الأنثیین} یعنی حق مرد برابر است با حق دو زن! درست است که هر دو جمله نتیجه واحدی را می‌رسانند اما نوع بیان قرآن به گونه ای است که مقدار بهره مرد را با معیار بهره زن می‌سنجد یعنی در واقع، با اینکه بهره مرد دو برابر است اما اصل و معیار سنجش ارث، ارث زن است.[۳۸۴] دکتر رفعت در کتاب خویش ۲۱۶ وجه اعجازی قرآن کریم را برای تشریع آیات میراث، بیان کرده است.[۳۸۵] از جمله این وجوه اعجاز این است که به وسیله آن، جامعه مطلوب الهی شکل گرفته و ثروت اجتماعی در دست عده قلیل انباشته نمی‌شود و گروه‌های ضعیف که شامل یتیمان و زنان و سفیهان هستند، با مشکل مواجه نمی شوند. در نتیجه امنیت اقتصادی و عدالت اجتماعی برای تمامی اقشار جامعه ایجاد می‌شود.[۳۸۶]
عکس مرتبط با اقتصاد

 

۴-۴-۳-۳٫رعایت حقوق یتیمان

ذیل آیه «وَ لَا تَقْرَبُواْ مَالَ الْیتِیمِ إِلَّا بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ حَتىَ‏ یبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کاَنَ مَسُْئولا»[۳۸۷] رعایت حقوق یتیمان از مهم‌ترین وصایایی است که خداوند به آن سفارش کرده است. زیرا عرب جاهلی به علت ناتوانی یتیمان، تصرف در اموال آنان را مباح می‌دانستند. اما خداوند مسلمانان را از این اقدام شنیع بر حذر می‌دارد.[۳۸۸]

 

۴-۴-۴٫ تحریم ربا

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:11:00 ق.ظ ]