همه چیز از کف من رفته به در
دل فولادم با من نیست . (همان: ۵۰۹)
مجال دمی ایستادن [= استادن ] نیست کنایه است از نبودن فرصت برای ماندن و اقامت کوتاه (تلویح)
– آسمان یکریز می بارد / روی بندرگاه
روی دنده های آویزان یک بام سفالین در کنار راه (مجموعۀ اشعار نیما: ۵۰۹)
“یکریز” کنایه است از یکنواخت “یک” در این ترکیب به معنی مشابه و همانند است. می توان بجهت دقّت در معنای “یک” این کنایه از نوع “ایماء” محسوب کرد.
– وین زمان فکرم این است که در خون برادرهایم
ناروا در خون پیچان / بی گنه غلتان در خون
دل فولادم را رنگ کند (مجموعۀ اشعار نیما : ۵۰۸)
در خون پیمان [بودن] و غلتان در خون [بودن] کنایه است از کشته شدن.
– آن وقت کاو رسید / چار اسبه از رهش
دل قلعه کس ندید / زین رو به گوشه ای
رفت و بیارمید. (حقوقی: ۲۴۶)
“چار اسبه ” از راه رسیدن کنایه از باشتاب و سرعت آمدن است، چه حتماً نباید مسافر با چار اسب (سه اسب جنیبه یا کُتل) بیاید. کنایه از نوع تلویح و به لحاظی نزدیک به ایماء‌است.
– پای آبله زراه وتنش کوفته شده
گویی خیال زندگی اش از ره دماغ
باناامیدی نه بجا، روفته شده
امّا اکنون که خسته تن از جنگ تن به تن / او را صدا بزن! (حقوقی: ۲۴۶)
“پای آبله داشتن از راه” کنایه از رنج و کمال آزردگی است و ممکن است مسافر پایش آبله نداشته باشد امّا سراپا آزردگی و رنج باشد و ممکن است، آبله هم بر پای داشته باشد.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

۴-۱۲ پیوند صورخیال با نوآوریهای شعر معاصر:

صورتهای خیال همواره از بنیادی ترین عناصر شعر به شمار آمده اند. با آنکه امروزه، در بخشی از شعر معاصر عناصری دیگر همچون هنجارشکنی های زبانی، نقش برجسته ای در ایجاد رستاخیز کلام در عرصۀ صور خیال، یافته اند. امّا صور گوناگون خیال چه در همان محدودۀ تعاریف گذشته و چه در دیدگاهی گسترده تر هنوز هم یکی از عوامل مهم شاعرانه بودن شعر است.
صورتهای خیال علاوه بر آن که زبان شعر را به سهم خود از زبان نثر متمایز می کند، مثل موسیقی شعر، ظرفیّت زبان را برای برانگیختن عاطفه افزایش می دهد. انواع مجازها و تصویرهای شاعرانه هم در پنهان و مکتوم کردن معنی و هم در گسترش دادن معنی در ذهن و خیال، به شرط آنکه بجا و مناسب بکار روند، نقش اساسی دارند.
صورخیال سبب می شود که جهانی که شاعر در شعر عرصه می کند، با جهان واقعی که ما به آن عادت کرده ایم، تفاوت پیدا کند وهمین تازگی و غرابت شعر که بی تردید عنصر خیال در پدید آوردن آن نقش بسزایی دارد، سبب می شود که توجه ما به متن بیشتر جلب شود. تخیل هم زبان را تازه و با طراوت می کند که این نکته خود با موضوع آشنایی زدایی از زبان و خلاف عادت نمودن آن به چشم خواننده ارتباط دارد و هم وسیلۀ معرفت و درک حقیقی است که جز از طریق زبان شعر قابل درک و بیان نیست.
صور خیال (تشبیه، استعاره، تمثیل، کنایه و صور پیچیده تر آن رمز و کهن الگو) یکی از عناصر مهم شعر است که بعدی ماورائی در شعر ایجاد می کند. خیال شاعرانه، با یاری گرفتن از عنصر تصور بسیاری از امور ذهنی را، دیداری و قابل رؤیت می کند و تصّورات خود را از این راه به تماشا می گذارد. این تصویرهای خیالی در چارچوب تشبیه و استعاره محدود نمی مانند. و به حوزۀ کهن الگو و رمزها و سمبل ها، راه می گشایند.
امور ذهنی در کارگاه خیال سخنوران توانا، تبدیل به تصویرهای هنری و دیداری می شوند. بگونه ای که خوانندۀ شعر، نیز با دریافت این تصویرهای شاعرانه، در لذت بردن هنری آن شریک می شود و ازا ین راه عاطفه ی زیبایی شناسی او نیز برانگیخته می شود. تصویر اساس تخیّل شاعرانه است و نیروی جهان بینی شاعر در یک تصویر منتهای فشردگی خود را نشان می دهد. مثل نورافکنی است که از ژرفای تاریکی ذهن بر می خیزد و طبیعت را آذین می بندد.باتوجه به اهمیّت شگرف تصویر و نقش آن در شعر، آیا می توان گمان کرد که شعر بدون عنصر تصویر، ناقص می ماند؟
شاعر می تواند از صنایع بدیعی و شگردهای بلاغی بنحوی شایسته بهره جوید. سرودن شعرهایی با عناصر بلاغی و تصویرسازی های ذهنی، جایگزین و در حقیقت جلوۀ زیبایی جهان واقعی است.
در حقیقت تصویرهای شعر معاصر از جهان دو اصل عمده یا دو محور دارد: جهان و واژگان توسعه یافته و تبلوریافته با صور بلاغی. این دو پدیده مانند دو سیم برق مثبت و منفی عمل می کنند و نور ایماژ یا تصویرسازی را پدید می آورند. در حقیقت یک حالت تقابل و تعامل در شعر ایجاد می شود که باعث تصویرسازی است.
صورتهای خیالی در شعر گذشتۀ فارسی بیشتر در محور افقی قرار و شکل می گیرد و در همان جاهم تمام می شود امّا در جهان معاصر و در ایران امروز هرکدام از صور خیال در جهان تازه ای شکل می گیرد و پدید می آید. دورپردازی ها و بلندپرازیهای عالم تخیّل و اندیشۀ شاعرانه بگونه ای است که نمی توان آنها را محدود کرد. شاعر معاصر می تواند احساس و تخیّلی را که به گذشتۀ او مربوط است بطرز ماهرانه ای به جوهره و درنتیجه به اصل و شکل یک اثر هنری به نام شعر معاصر تبدیل کند.
شاعران نواندیش با پدید آوردن پدیده های مخیّل و نو و شگفت در شعر، ذهنیّت خوانندگان و علاقه مندان به شعر نو و معاصر را کم کم و بتدریح عوض می کنند و آنها را با صورخیال نو آشنا و مأنوس می سازند.
ـــ زمان گذشت / زمان گذشت و شب روی شاخه های لخت اقاقی افتاد / شب پشت شیشه های پنجره سُر می خورد / و با زبان / ته مانده های روز رفته را به درون می کشید. (فرّخزاد، ۱۳۷۲: ۳۶)
در تصویر بالا، شب همچون موجودی جان دار، پشت پنجره سُر می خورد و با زبان سروش باقی مانده های روز را فرو می بلعد و در تصویر زیر، تاریکی شب چشمه های گرگ بیابان را به حفره های ایمان و اعتقاد تبدیل می کند و در چنین شبی، درختان بید دشمنان خود (تبرها) را مهربان می پندارند و به آنها اعتماد می کنند:
سلام ای شب معصوم / سلام ای چشمی که چشمهای گرگ های بیابان را / به حفره های استخوانی ایمان و اعتقاد بدل می کنی / و در کنار جویبارهای نو، ارواح بیدها / ارواح مهربان تبرها را می بویند. (همان: ۳۰)
و در تصویر زیر، شب، زیبایی مادی و دیداری یافته است:
دلم گرفته است / به ایوان می روم و انگشتانم را / بر پوست کشیدۀ شب می کشم. (فرخزداد: ۹۹)
شب در تصّور شعرای معاصر، بویژه نیما و شاملو، نیز حضوری مؤثر و همیشگی دارد.
تصورهای نیما از پدیده ها، در قالب تصّور و تخیّلی مأنوس با طبیعت شمال و نیمه عریان و کمی خوی کوهستان و بچّه های کوهستان را دارد. اصولاً صور خیال نیما از این مقولۀ ذکر شده، مستثناء و جدا نیستند.
نیما در حوزۀ تخیّل شعری، دید عینی را جایگزین نگرش ذهنی می کند. یعنی برخلاف شعرای قدیم، به تجربیات حسّی خود بر محیط پیرامون تکیه می کند نه الگوهای ذهنی و قراردادی. این شیوه باعث شده است تا در اشعار او، هم رنگ اقلیمش یعنی شمال را ببینیم و هم فضاسازی های شاعرانۀ مبتنی بر گره خوردگی صورخیال با اشیاء و پدیده ها را.

 

۴-۱۲-۱ جغرافیا در صور خیال شاعران معاصر:

یکی از عوامل مؤثر در چگونگی پیدایش صورخیال و چگونگی و رنگارنگی آنها در شعر شاعران معاصر، اقلیم و سرزمین زیست و مادرزادی آنهاست.
چنانکه گفتیم شعر نیما، بوی طبیعت آزاد شمال را می دهد همانگونه که از شعرهای شاملو، بیشتر بوی پدیده های زندگی شهری بر می خیزد و در شعر سپهری بوی طبیعت نیمه کویری کاشان و در شعر آتشی می توان بوی آفتاب سوختۀ جنوب و هوای شرجی دریا را احساس کرد:
ـــ در فلس سرخ – ماهی مفقودی که تف شده از کام کوسه ای/ در صدفی نبسته، اوفتاده پیش پای خرسنگی تاریک/ که قوز کرده/ روبروی دریا/ در انتظار قایقی که نخواهد آمد. (آتشی: ۱۰۴)
و یا: قصر بزرگ خوشید / در ملتقای آب و افق / آتش گرفته است. (همان: ۹۷)
اخوان ثالث، رؤیایی، احمدی، مشیری، سیمین بهبهانی، نادرپور ودهها شاعر دیگر، ذهنیّتهاشان مایه گرفته از زادگاه و سرزمینی است که دوران کودکی و نوجوانی را در آنجا گذرانده اند.
نادرنادر پور، تصویرگراترین شاعر معاصر لقب یافته است و شعر “فالگیر” او که تصویرهای تازه از روز و شب را با زبانی ساده امّا رنگین و زیبا ارائه داده است، در میان اشعار شاعران معاصر معروف و مشهور است.
شعر: ” کندوی آفتاب به پهلو فتاده بود” /…. او پیش از این در بحث از صور خیال و تخیّل آورده شد و نیازی به تکرار نیست.

 

۴-۱۲-۲ تصویر مفاهیم انتزاعی در صور خیال:

در کارگاه پیچیدۀ خیالِ شاعران خلاق معاصر، هرگونه تصویری ساخته می شود و عناصر تصویر چنانچه انتزاعی باشند و از مفاهیم ذهنی برآمده باشند، نشان از پیچیدگی تخیّل آفرینندۀ خود دارند. در صورتهای خیالی شعرمعاصر، نمونه هایی از این تصویرها دیده می شود، چنانچه در تصویر زیر “اندوه” همچون همراه ناگوار و ناگزیری با آدمی به خانه اش آمده است:
ـــ اندوه را ببینی / با سایۀ درازش / که پاهمپای غروب / لغزان / لغزان/ به خانه در آید و کنار تو / در پس پنجره بنشیند. (شاملو: ۹۸)
یا در تصویر زیر، که یقین در هیأت ماهی ظهور یافته است:
ـــ آه ای یقین گمشده، ای ماهی گریز / در برکه های آینه لغزیده تو به تو! / من آبگیر صافی ام، اینک! به سحر عشق/ از برکه های آینه راهی به من بجو… (همان: ۳۸)

 

۴-۱۲-۳ صورخیالِ مایه گرفته از تمدّن امروزی:

اجزای بخشی از تصویرهای تازۀ شعر امروز، از عناصر و ابزارهای مربوط به جامعۀ معاصر گرفته شده است. همچون: سیمان، آهن، سقف بی کفتر اتوبوس در شعر زیر:
ـــ رویش هندسی سیمان، آهن، سنگ/ سقف بی کفتر صدها اتوبوس. (سپهری: ۲۰۸)
ـــ و دوربین تلویزیون چهرۀ دختر جوانی را / که قاه قاه می خندید / به دام انداخت. (صفارزاده: ۵۰)
ـــ تهران چه دارد / جز قبرهای عمودی / جز دود/. (همان: ۲۰)
ـــ اخوان ثالث، در تصّور و تخیّل خود، هواپیما را مرغ دورپروازی می بیند که با فضلۀ موهوم (بُمب) خود، ارکان جهان را آشفته می کند:
ـــ قرن خون آشام / قرن وحشتناک تر پیغام / کاندر آن با فضلۀ موهوم مرغ دور پروازی/ چار کن هفت اقلیم خدا را / در زمانی بر می آشوبد. (اخوان ثالث: ۸۱)

 

۴-۱۲-۴ صورخیال مایه گرفته از مقاطع زندگی شخصی شاعران معاصر:

شاعران همچون فروغ فرخّزاد و سهراب سپهری و فریدون مشیری؛تصاویری از زندگی شخصی خود، مخصوصاً دوران کودکی ارائه می دهند. این تصاویر حجم قابل ملاحظه ای از صور خیال شعر آنان را در بر می گیرد:
ـــ من از دیار عروسکها می آیم…/ از سالهای رشد حروف پریده رنگ الفبا./ (فرخزاد: ۲۸۹)
ـــ جیب های ما / صدای جیک جیک صبحهای کودکی می داد. (سپهری: ۳۶۷)
ـــ طفل پاورچین پاورچین / دور شد از کوچۀ سنجاقکها. (سپهری: ۲۱۲)
که مراد از “کوچۀ سنجاقکها” دوران کودکی است.
حتی پدیده ها در ذهن و خیال شاعر معاصر بگونه ای تصّور می شوند که در شعر کهن سابقه نداشته است. سپهری شقایق را به صورت اجاقی می بیند که می توان دستها را روی آن گرم کرد.
ـــ و جوانی همچون گلهای پونه های وحشی بود / در جویبار کوهساران / ووزوز ملایم و آهنگین زنبورهای عسل / و خنکای برفاب کوه./ (صفّارزاده: ۹۶)
ـــ جشن عروسی مهتاب / و بوی عطر دلاویز ادکلن رهگذرها / و لباسهای روشن و سپید بچّه ها / و شمعهای دوسوی آینه شمعدان / در صفحۀ ذهن من / برای همیشه حک شده است. (ماهوتیان: ۸۸)
ـــ و چشمهایت / مثل دو شعلۀ کبریت / در تاریکی می درخشید. (موسوی گرمارودی: ۳۳)
ـــ صبح دم کردۀ تابستان / خسته از خواب زیاد شبانگاهی
خمیازه ای میان دو بازویم / ویراژ می رود. (رحمانی: ۲۸۳)

 

فصل پنجم

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:56:00 ق.ظ ]