مقدّمه
منابع زیادی برای تحقیقات مردم شناسانانه در مورد اقوام مختلف وجود دارد که در این میان، ادبیّات از منابعی است که همواره از جایگاه خاصّی برخوردار بوده است؛ ادبیّات هر کشور دربر دارنده­ی فرهنگ، تاریخ و جنبه­ های اجتماعی مردم آن کشور است و متون ادبی هر دوره فارغ از اینکه با چه سبک و در چه موضوعی به رشته تحریر درآمده­اند حاوی نکات بسیاری از شیوه­ زندگی مردم آن عصر و در بردارنده­ی بسیاری از آداب و رسوم رایج بین مردم آن دوره می باشند، شیوه­ زندگی و آداب و رسومی که با گذشت زمان و جاری شدن سیل اتّفاقات گوناگونی از قبیل جنگ، دست به دست شدن قدرت سیاسی و نظامی و روی کار آمدن سردمداران مختلف – که هرکدام آراء و عقاید متفاوتی نسبت به حاکم قبلی داشتند – همواره در معرض تحول، دگرگونی و بعضا نابودی قرار داشته و دارند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بی شک در میان اقوام مختلفی که تا کنون پا به عرصه­ وجود نهاده­اند، ایرانیان از نظر داشتن تمّدنی دیرپای و ادبیّاتی غنی از جایگاه ممتازی برخوردارند؛ ادبیّات ایران، ادبیّاتی است که از دل اجتماع برآمده است و مختصّ گروه یا طبقه­ی خاصّی نیست؛ و به همین دلیل است که در دل اجتماع رسوخ می کند و هر طبقه­ی اجتماعی به فراخور حال خود از آن بهرمند می گردد. و همین اجتماعی بودن این ادبیّات است که باعث می شود تا همانند آینه­ای، ویژگی های گوناگون زندگی مردم روزگار خود را انعکاس داده و میراثی گرانقدر را برای آیندگان باقی گذارد.
هرچند گاهی زور و زر حکمرانان، بر آثار تاریخ نگاران و بعضاً گویندگان همان عصر تأثیر داشته است، امّا از لابه­لای حجم انبوه آثار مختلف بر جای مانده از نویسندگان و گویندگان اعصار گذشته می­توان چهره­ای هرچند کم رنگ، از زندگی مردمانی که روزگاری در این سرزمین می زیسته­اند و عاقبت به آن بازگشتند ترسیم کرد؛ سعی ما در این رساله نیز ترسیم چهره­ای هرچند کم رنگ از زندگانی مردمی که در عصر سعدی – این بزرگ سخنور پارسی – می­زیسته­اند، با توجّه به آثار ارزشمند او است.
از آنجایی که سعدی خود واعظ بوده و نیز، سال­های زیادی از عمر خود را در سفر سپری نموده و به کشورهای مهمّ دنیای آن روزگار رفته و با قشرهای مختلف جامعه، از پادشاهان و وزیران گرفته تا مردم کوچه و بازار به گفتگو نشسته است؛ در سفرها با کاروانیان از هر گروه، به سر برده و از شهری به شهر دیگر رفته و همه جا به روان شناسی اجتماعی و جامعه نگاری مردم و گروه­ها پرداخته و از راه تجربه­ی مستقیم و «مشاهده­ همراه با مشارکت» به شناخت آنان همّت گماشته است، آثارش را می­توان منبعی غنی برای مطالعات مردم شناسانه قلمداد کرد.
بیان مسئله
شرایط اجتماعی، سیاسی و محیطی هر دوره تاثیر مستقیمی بر زندگی و آثار گویندگان و سخنوران آن عصر دارد و در هر اثر ادبی می­توان بازتابی از آن مشاهده کرد، با توجّه به این بازتاب­ها و نشانه­ها می­توان نگرشی کلّی به مردم­شناسی و سیمای جامعه در آن دوره به دست آورد که این نگرش می ­تواند کمک شایانی به درک هرچه بهتر آثار شاعران و ادیبان آن عصر، نماید، هدف از این رساله نیز ترسیمی از مردم شناسی و سیمای جامعه­ عصر سعدی با کمک از آثار او و شواهدی از آثار نویسندگان و گویندگان هم دوره­ او(و یا اندکی قبل و بعد از او) است.
سوالات پژوهش
با توجه به آثار سعدی آیا می توان تصویری از چگونگی زندگی مردم عصر وی ترسیم کرد ؟
با مراجعه به بوستان و گلستان چه طبقات اجتماعی، مشاغل و حرفی در دوره­ سعدی وجود داشته است؟
فرضیه ­ها
با توجه به آثار سعدی می­توان دورنمایی از زندگی مردم عصر مولف و جامعه­ای که در آن می­زیسته است، به دست آورد.
با مراجعه به بوستان و گلستان می­توان اطلاعاتی از طبقات اجتماعی، مشاغل و حرف مردم دوره­ سعدی به دست آورد.
اهداف پژوهش
با توجه به اینکه سعدی بی­گمان از بزرگان و ارکان شعر و ادب پارسی است و آثار وی تاثیر انکار ناپذیری بر شاعران و ادیبان بعد از او گذاشته است، نیز محیط زندگی هر شاعری تاثیر مستقیمی بر آثار او دارد، هدف به دست آوردن دورنمایی از سیمای جامعه و زندگی مردم دوران سعدی با استناد به آثار شیخ اجلّ، سعدی شیرازی، است.
روش کار
مراحل مختلف انجام کار به شرح زیر بوده است:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

مطالعه­ دقیق آثار سعدی.

 

فیش برداری از مواردی که به مسائل اجتماعی، فرهنگی و مردم شناسی مربوط می­شده است.

 

مطالعه­ آثار ادبی – اجتماعی نزدیک به عصر سعدی و به طور کلّی آثار نویسندگان و گویندگان معاصر او و جمع آوری شواهد گوناگون و فیش برداری از آن­ها.

 

تنظیم موضوعی فیش­های گردآوری شده.

 

تطبیق فیش­های استخراج شده از منابع ادبی این دوره با فیش های یادداشت شده از آثار سعدی برای تقویت موضوع و ذکر شواهد.

 

گردآوری مباحث پراکنده در بخش­های گوناگون و آوردن آن­ها در بخش های مرتبط.

 

قدردانی و سپاس
در ابتدا بر خود لازم می دانم تا از بزرگان و عزیزانی که مرا در نوشتن و به فرجام رساندن این رساله یاری دادند سپاسگزاری نمایم:
استاد دانشمند و عزیزم، جناب آقای دکتر نعمت الله ایران زاده که همچون پدری مهربان و دلسوز حامیم بودند و این تشنه را از دریای بی کران دانششان سیراب ساختند.
استاد فرزانه‌ام، جناب آقای دکتر احمد تمیم داری که با بزرگواری و سعه­ی صدر تمام گره از مشکلاتم در این راه گشودند و با دانش بسیار خود چراغی فرا راهم قرار دادند.
استاد مسلّم و بزرگم، جناب آقای دکتر سیروس شمیسا که قدم گذاردن در این وادی زیبا را وام­دار دانش و محبّت ایشانم.
استاد فاضل و مهربانم، سرکار خانم دکتر بتول واعظ که طرح نخستین این رساله را مدیون راهنمایی‌های بی‌دریغ ایشان هستم.
خواهر بسیار عزیزم، سرکار خانم مریم رضانژاد که از یاری ایشان در نگارش این رساله بهره­ها جستم.
و در پایان سپاسی ویژه از پدر و مادر عزیز و گرانقدرم، که اگر نبود این عشق و فداکاری بی حدّ و حصر و بی‌دریغشان بی‌گمان این من، من نبود؛ بی شک گر هر سر مویی از من زبانی گردد، مرا یارای قدردانی از زحمات ایشان نخواهد بود.
مختصری در تاریخچه­ی مردم شناسی
دو اصطلاح انسان شناسی و مردم شناسی ترجمه ی انگلیسی و فرانسوی اصطلاحات آنتروپولوژی و اتنولوژی که از نظر ریشه ی لغوی تقریبا هم معنا و معادل اند، هستند. و به معنای مطالعه­ انسان، شامل جنبه­ های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، و همچنین مطالعه ی هر یک از نهاد های اجتماعی (اقتصادی، دینی، فرهنگی و…) است؛ با این تفاوت که گستره ی انسان شناسی نسبت به مردم شناسی اندکی وسیع تر است. (روح الامینی ۵۸:۱۳۸۹)
عکس مرتبط با اقتصاد
واژه‌ی مردم شناسی در نیمه­ی قرن نوزدهم میلادی و هم زمان با واژه‌ی جامعه شناسی ابداع شد. علوم اجتماعی در آن زمان با بهره گرفتن، و تا حدی الگو برداری، از علوم طبیعی تلاش می‌کردند به خود شکل و محتوای علمی بدهند و جایی برای خود در دانشگاه های اروپا باز کنند. پیدایش این علوم در آن زمان البته بدون دلیل نبود. پس از انقلاب های اجتماعی اواخر قرن هجدهم و نیمه ی اوّل قرن نوزدهم، دولت های ملی؛ یعنی دولت های جدید پا به عرصه ی وجود گذاشته بودند که برای نخستین بار در تاریخ حامیت های سیاسی، منشأ مشروعیت خود را نه از «بالا» که از «پایین» می گرفتند. این دولت ها، بر خلاف اسلاف خویش، خود را نماینده ی خداوند بر روی زمین و برخوردار از اشرافیتی مبتنی بر خون و نژاد نمی دانستند، بلکه اعتماد و آرای «مردم» را تنها معیار مشروعیت خود اعلام می کردند. به همین دلیل بود که مفاهیم ملت و مردم شکل گرفتند و در تمامی طول قرن نوزدهم اندیشمندان اروپایی، نویسندگان، شاعران و … دست به ابداع و اسطوره سازی از این مفهوم زدند تا نوعی خودآگاهی ملی و در حقیقت نوعی وجدان ملی بیافرینند. نتیجه آن بود که باور به وجود آن چه امروز آرای عمومی یا افکار عمومی می نامیم به شکلی گسترده پدید آمد.
با پیدایش مفهموم مردم، مفهوم جامعه نیز هرچه بیشتر شکل می گرفت و زمان آن فرا می رسید که شناخت جامعه به مثابه یک واقعیت بیرونی، همچون پدیده ای طبیعی، در دستور کار اندیشمندان قرار بگیرد. به همین دلیل بود که جامعه شناسی ابتدا با عنوان گویای فیزیک اجتماعی در فرانسه پدیدار شد و سپس به همت اگوست کونت، نام جامعه شناسی بر آن گذاشته شد.
به این ترتیب جامعه شناسی، علمی تعریف شد که هدف آن بررسی و شناخت جامعه با روش های علمی است. این روش ها عمدتاً با تکیه بر روش های علوم طبیعی تبیین شده بودند؛ یعنی تکیه بر فرایند مشاهده – فرضیه سازی – آزمایش – قانون سازی – تعمیم قوانین. از این رو جامعه شناسی از همان آغاز تلاش کرد علم آمار را تقویت کند و از آن ابزاری اساسی برای روش های پژوهشی خود بسازد.
امّا در آن زمان اندیشمندان اروپایی تفکیکی مشخص میان خود (یعنی جامعه ی اروپایی) و دیگران (یعنی مردمان کشورهای مستعمره و جوامعی که بر آن ها نام ابتدایی گذاشته شد) قائل می شدندو این تفکیک باتکیه بر نظریه ی غالب در آن زمان یعنی تطوّرگرایی از این باور حرکت می کرد که همه­ی پدیده های موجود حاصل یک سیر تطوری؛ یعنی یک خط تاریخی اند که در آن حرکت از سادگی به پیچیدگی و از پستی به اعتلا انجام گرفته است. در این خط، مراحل خاصی در نظر گرفته می شدند که موجودیت ها برای انطباق خود با محیط، دچار تغییراتی اساسی شده اند و، به اصطلاح، دگرش یافته اند تا سرانجام آن گروه از پدیده ها که توانسته اند از گزینش طبیعی عبور کنند و خود را با همه ی دگرگونی های طبیعی انطباق دهند به امروز برسند. اندیشمندان اروپایی به این ترتیب جامعه ی خود را در انتهای تاریخ و در پیشرفته ترین نقطه از آن قرار می دادند و جوامع به اصطلاح ابتدایی را در آغاز تاریخ و در پست ترین نقطه ی آن. و تصور آن ها این بود که این دو نوع جامعه نیاز به دو نوع شناخت متفاوت دارند.
به این ترتیب بود که مردم شناسی در کنار جامعه شناسی پا به عرصه ی وجود گذاشت و حوزه ی کار خود را در جوامع ابتدایی مشخص کرد. نسل نخست مردم شناسان کسانی بودند که در حقیقت با تکیه بر قدرت و امکانات استعماری شروع به شناختن این جوامع کردند. با وجود این، مردم شناسان توانستند به سرعت خود را از بدنه ی استعماری جدا کنند و با نزدیک تر شدن و پیوند هرچه بیشتر به موضوع مورد مطالعه ی خویش، شناخت علمی را از الزامات استعماری جدا کنند. در طول حدود یک قرن، از نیمه ی قرن نوزدهم تا نیمه ی قرن بیستم، مردم شناسی توانست ادبیات و گنجینه ی غنی و ارزشمندی گرد آورد که عمدتاً از توصیف های گسترده ی جوامع غیر اروپایی و گردآوری اشیا و عناصر معنوی زندگی آن ها تشکیل شده بود و توانست نه فقط موزه های مردم شناسیِ اروپایی را به مراکز بزرگ فرهنگ غیر اروپایی بدل کند، بلکه زمینه ی مناسبی برای مطالعه ی نسل بعدی به وجود آورد.
پس از جنگ جهانی دوّم و با به استقلال رسیدن مستعمرات سابق و پدید آمدن نسلی جدید از مردم شناسان بومی، اروپاییان ناچار به بازگشت به کشورهای خود شدند و از آن زمان، مردم شناسی به تدریج وارد حوزه هایی شد که پیش از آن صرفاً در محدوده ی مطالعه ی جامعه شناسی قرار می گرفت. گروهی بزرگ از مشکلات فرهنگی که در طول جنگ و پس از آن در کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعه یافته پدید آمده بود نیز محورهای جدید برای رشد مطالعات مردم شناخنی به وجود آورد.
در نتیجه پس از جنگ جهانی دوّم، رویکردی جدید در مردم شناسی آغاز شد. این رویکرد سبب به وجود آمدن نوسازی عمیقی در این رشته ی دانشگاهی شد. مردم شناسان تلاش می کردند به درکی جدید از مفاهیم انسان و فرهنگ دست یابند و بتوانند تمامی جنبه های بیشماری که در زندگی اجتماعی این مفاهیم را در ارتباط با یکدیگر قرار می دهند به عنوان موضوع مطالعات خود تعیین کنند تا از این راه به شناختی ژرفا نگر و کل گرا از واقعیت اجتماعی برسند که جای آن در شناخت پهنانگر و جزءگرای جامعه شناسی خالی بود.
امروزه مردم شناسی، علمی پویا و زنده است که در تمامی دانشگاه های معتبر جهان تدریس می شود و فارغ التحصیلان آن به عنوان متخصصان فرهنگ عموماً می توانند در نهاد های گوناگون برنامه ریزی شهری، اجتماعی و فرهنگی جذب شوند.
تاریخ مردم شناسی در ایران نیز از آن چه پیش تر گفته شد یکسره جدا نیست. مردم شناسی در ایران در آغاز بیش تر در قالب مفهوم فولکلور مطرح بود. این واژه که در انگلستان قرن نوزدهم ابداع شد و معنی لغوی آن همان مردم شناسی منتها از ریشه ی انگلیسیِ قدیمی است، از ابتدا به مفهوم بررسی و شناخت فرهنگ عامه و عمدتاً هنرها، ادبیات شفاهی، باورها و عقاید و همچنین فنون و اشیا مردمی بود. در همین مفهوم نیز، فولکلور را در ایران به مثابه فرهنگ عامّه مطرح کردند. سوای پیشینه ی تاریخی بسیار غنی که در این زمینه در ادبیات داستانی، شعر، تاریخ و ادیان ایرانی وجود دارد، از ابتدای قرن بیستم نویسندگانی چون علی اکبردهخدا و سپس صادق هدایت و محمدعلی جمال زاده – وبا فاصله ی نسبتاً زیادی از آن ها، جلال آل احمد – دست به گرد آوری و ارائه ی فرهنگ عامّه زدند و به ویژه با نو آوری های ادبی خود توانستند نوعی آگاهی نسبت به گنجینه های غنی فرهنگی – قومی در ایران به وجود آورند.
شناخت فرهنگ مردمی که در سال های دهه ی ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ عمدتاً در چارچوب وزارت فرهنگ و هنر وقت انجام می گرفت، از اواخر دهه ی ۱۳۴۰ در قالب «مرکز مردم شناسی» و پس از انقلاب در قالب « سازمان میراث فرهنگی» به گروهی از پژوهش ها که اکثراً در حوزه ی فولکلور قرار می گرفتند دامن زد. در همین دوران؛ یعنی از حدود دهه­ ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰، فعالیت های دانشگاهی در زمینه ی مردم شناسی حیات خود را به مثابه یک رشته ی دانشگاهی با کمک گروهی از خاور شناسان اروپایی، عمدتاً فرانسوی، آغاز کرده و تا امروز به فعالیت در این زمینه ادامه داده است. (فکوهی ۲۰۶:۱۳۸۵-۲۰۳)
زندگی نامه­ی سعدی
الشیخ الامام المحقّق، ملک الکلام، افصح المتکلّمین، ابومحمد مشرّف الدین (شرف الدین) مصلح بن عبدالله بن مشرّف السّعدی الشّیرازی بی شک از بزرگ ترین سخن سالاران زبان پارسی است که این قند پارسی حیات خود را در مقابل هجوم زبان های بیگانه وامدار او و بزرگانی چون اوست.
در نام و نسب و تاریخ وفات این استاد بزرگ میان نویسندگان و مولّفان قدیم اختلاف است و به نظر می رسد که علت این اختلاف، چیزی جز شهرت بسیار سعدی و افتادن نام بلندش در افواه خاصّ و عام نباشد. بنا بر آنچه که از تحقیق در مآخذ موثّق قدیم بر می آید نام و نسب درست او همان است که در ابتدای این سطور آمده است؛ این نکته را می توان از قول معاصر سعدی، علی بن احمد بن ابی بکر معروف به «بیستون» که در شهر سعدی، میان دوستان، آشنایان و یاران او زیسته و اوّلین نسخه ی دیوان سعدی را ۳۵ سال پس از وفات او یعنی در سال ۷۲۶ هجری قمری جمع آوری کرده است، به خوبی در یافت. بیستون لقب، اسم و تخلص سعدی را چنین آورده است: (( مولانا و شیخ الشیوخ فی عهده و قدوه المحققین افصح المتکلّمین مفخر السّالکین مشرف (شرف) الملّه و الحق و الدّین مصلح الاسلام و المسلمین شیخ سعدی شیرازی قدّس سره)) که اگر بخواهیم لقب و اسم سعدی را از میان تعریفات بیرون آوریم چنین می شود: ((افصح المتکلّمین مشرف (شرف) الدّین مصلح سعدی شیرازی)).
از تاریخ تولّد سعدی در منابع سخنی به میان نیامده است، امّا بنا به گفته ی خود شیخ در دیباچه ی گلستان: (( یک شب تامّل ایّام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تاسّف می خوردم و سنگ سراچه ی دل به الماس آب دیده می سفتم و این بیت ها می گفتم:
هر دم از عمر می رود نفسی چون نگه می کنم نمانده بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی)) (سعدی/ گلستان ۲۸:۱۳۸۱)
و همچنین تاریخ تألیف این کتاب:
((در این مدّت که ما را وقت خوش بود
زهجرت ششصد و پنجاه و شش بود)) (سعدی/ گلستان ۳۴:۱۳۸۱)
می توان تاریخ تولد او را سال ۶۰۶ یا اندکی قبل از آن دانست.
سعدی در شیراز در میان خاندانی که «از عالمان دین» بودند متولد شد. دولتشاه می نویسد: ((گویند پدر شیخ ملازم اتابک بوده)). سعدی هم از دوران کودکی تحت تربیت پدر قرار گرفت و از هدایت و نصیحت او برخوردار گشت ولی چنان که از گفته ی خو او در بوستان بر می آید، در کودکی یتیم شد و ظاهرا تحت تربیت نیای مادری خود که بنا بر بعضی اقوال مسعود بن مصلح فارسی پدر قطب الدین شیرازی بوده، قرار گرفت و مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت و سپس برای ادامه ی تحصیلات به بغداد رفت. این سفر که مقدمه ی سفر های طولانی دیگر سعدی بود، گویا در حدود سال ۶۲۰-۶۲۱ هجری قمری اتّفاق افتاد.
سعدی مدتی پس از این تاریخ در بغداد به سر برد و در مدرسه ی معروف نظامیّه ی آن شه به ادامه ی تحصیل پرداخت و در همین شهر بود که خدمت جمال الدّین عبدالرّحمن بن الجوزی ملقّب به المحتسب را درک کرد و علوم شرعی را از وی آموخت. نعمت چنین تربیتی برای سعدی برای چند تن از پیران عهد او از جمله شهاب الدین ابوحفص عمربن محمد سهروردی (متوفی به سال ۶۳۲) حاصل شد.
شیخ اجلّ بعد از طی چند سالی در بغداد (که با تکرار و تلقین سپری شد)، سفرهای طولانی خود را در حجاز و شام و لبنان و روم آغاز کرد و بنا به گفته ی خود در اقصای عالم گشت و با هرکسی ایّام به سر برد و به هر گوشه ای تمتّعی یافت و از هر خرمنی خوشه ای برداشت، به قول جامی «اقالیم را گشته و بارها به سفر حج پیاده رفته» و بنا بر نقل دولتشاه «چهارده نوبت حج کرده و به غزا و جهاد به طرف روم و هند رفته».
سفری که سعدی در حدود سال ۶۲۰-۶۲۱ آغاز کرده بود در سال ۶۵۵ با بازگشت به شیراز پایان یافت. پس از بازگشت به شیراز سعدی در شمار نزدیکان سعد بن ابی بکر بن سعد بن زنگی درآمد ولی نه به عنوان یک شاعر درباری بلکه بنا بر اکثر اقوال و همچنان که از مطالعه ی آثار او بر می آید، زندگی را به آزادگی و ارشاد و خدمت به خلق در رباط شیخ کبیر ابو عبدالله خفیف می گذرانده و با حرمت بسیارزندگانی به سر می برده است. در این دوره نیز یک بار عازم سفر حج شد و از راه تبریز به شیراز باز گشت و چنان که از مقدمه ی رساله ی ششم از آثار منثور شیخ بر می آید، وی در همین سفر با شمس الدّین صاحب دیوان جوینی و برادرش ملاقات نمود و در خدمت اباقاخان با عزّت و احترام پذیرفته شد و او را از مواعظ خود بهرمند نمود.
وفات سعدی را در مآخذ گوناگون سال های ۶۹۰، ۶۹۱ و ۶۹۴ نوشته اند که در بین آن ها ذی الحجه ی سال ۶۹۰ در غالب مآخذ نزدیک به دوران حیات سعدی ذکر شده و اعتماد به آن سزاوارتر می نماید.(صفا ۵۹۹:۱۳۵۱)
آثار سعدی به دو دسته ی آثار منظوم و آثار منثور تقسیم می شود در حالی که آثار منثور وی به خصوص شاهکار او گلستان، خود آمیخته با اشعار پارسی و تازی است.
در رأس آثار منظوم او یکی از شاهکار های بی چون و چرای زبان فارسی است که در متون کهن «سعدی نامه» نامیده شده و بعدها «بوستان» شهرت یافته است؛ این منظومه که در اخلاق و تربیت و وعظ و تحقیق است که خدود چهار هزار بیت دارد و به تصریح خود شیخ در سال ۶۵۵ به اتمام رسید.
مجموعه ی دوّم از آثار منظوم سعدی قصاید عربی او است که اندکی کمتر از هفتصد بیت می باشد و در بر دارنده ی معانی غنایی، مدح و نصیحت و یک قصیده ی مفصل در مرثیه ی المستعصم باالله است.
سوّمین مجموعه از آثار منظوم شیخ اجلّ قصاید فارسی اوست که در موعظه و نصیحت و توحید و مدح پادشاهان و صدور و رجال عهد سروده شده است.
چهارمین مجموعه از آثار منظوم سعدی مراثی نام دارد که در بر دارنده ی چند قصیده در مرثیه ی المستعصم باالله و ابوبکربن سعد ابن زنگی و سعد بن ابوبکر و امیر فخر الدین ابی بکر و عزّالدین احمد بن یوسف و یک ترجیع بند بسیار بلند در مرثیه ی اتابک سعد بن ابی بکر است.
دیگر آثار منظوم سعدی عبارتند از: ملمعات و مثلثات، ترجیعات، طیّبات، بدایع، خواتیم، غزل های قدیم (که چهار کتاب اخیر متضمّن غزل های استاد است)، صاحبیّه، خبیثات، رباعیّات و مفردات. (صفا ۱۳۵۱: ۶۰۷-۶۰۶)

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:53:00 ق.ظ ]