یعنی برای زیبا نمودن کلام، ب استفاده از الفاظ زاید، خود و دیگران را به زحمت بیندازد.
البته باید توجه داشت که ساده‌گویی غیر از سست‌گویی و بی‌محتوا سخن گفتن است. مبلّغ باید از خدای خود بخواهد گره از زبانش بگشاید و او را بر ساده‌گویی توانا سازد. همانا همانند حضرت موسی (ع) که در آغاز تبلیغ خود، چنین از خدا درخواست نمود.
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِر لِی اَمرِی وَاحلل عقدهً مِن لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»[۱۷۱]
«خدایا! سینه‌ام را وسعت ده (تحمّلم را زیاد کن) و کارم را آسان ساز و گره از زبانم بگشای تا مردم سخنانم را بفهمند.»
۳-۶-۱۸- شیوا و رسا
فصاحت، یعنی شیوایی بیان و بلاغت، یعنی رسایی و مؤثر بودن آن. در عین حال که ساده بودن سخن مورد تأکید است، شیوایی و رسایی کلام نیز لازم است. چنانچه فصاحت و بلاغت قرآن کریم، مورد قبول دوست و دشمن بوده و یکی از ابعاد و اعجاز قرآن به شمار می‌آید. رسول گرامی اسلام (ص) نیز که الگوی مبلّغان است در فصاحت و بلاغت چنان بود که مردم می‌گفتند: ای رسول خدا! ما کسی را فصیح‌تر از تو نیافتیم و حضرت در پاسخ می‌فرمود: چه چیزی مرا از این گونه سخن گفتن باز دارد در حالی که قرآن که فصیح‌ترین کلام است بر زبان من جاری شده است.
«…فَقالُوا: یا رَسولَ الله مَا اَفضحک؟ ماراینا الذّی هُوَ افصح مِنکَ فَقالَ: وَما یمنعنی مِن ذَلکَ و بِلِسانی نَزَلَ القُرآن بِلِسان عَرَبی مُبین»[۱۷۲]
پیامبر اکرم (ص) از جانب خداوند مأمور بود که با مردم، با سخنی رسا و مؤثر سخن بگوید.
«قُل لَّهُمْ فِیأَنفُسِهِمْ قَوْلًابَلِیغًا»[۱۷۳]
هنگامی که حضرت موسی (ع) به امر خداوند می‌خواست به سوی فرعونیان برود از پروردگارش خواست که برادرش هارون را نز با او همراه کند زیرا برادرش زبانی فصیح داشت و شیوا سخن می‌گفت.
مبلّغ باید در سخنان خود از زیباترین و شیواترین الفاظ استفاده کند و چنان رسا سخن بگوید که مطلب را به بهترین نحو ممکن به مخاطب خود برساند.[۱۷۴] نمونه‌ای از سخن بلیغ که تأثیر معجزه آسایی بر مخاطب خود داشت، سخنان حضرت علی (ع) به همّام بود که پس از شنیدن صفات متقین فریادی زد و از دنیا رفت. آنگاه حضرت فرمود:
«هَکذا تَصنع المَواعِظ البالغَۀ باَهلِها»[۱۷۵]
۳-۶-۱۹- نرم و آرام
سخنان مبلّغ در جایی که امید هدایت و تذکر وجود دارد باید نرم باشد که پرخاشگری، مخاطب را به لجاجت وادار می‌کند، و همان امید به هدایت او را نیز از بین می‌برد.
خداوند متعال هنگام رفتن موسی و هارون به سوی فرعون از آنان می‌خواهد که با او به نرمی سخن گویند و از پرخاشگری برهیزند.
«قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَهٍ مِّن رَّبِّکَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى»[۱۷۶]
«ای فرعون، ما با معجزه‌ای از سوی پروردگار تو آمده‌ایم و سلام حق بر کسی است که از راه هدایت پیروی کند».
البته باید متذکر شد که این گونه سخن گفتن همیشگی نیست و بستگی به مخاطبان و مناسبت های مختلف نیز دارد. با کفّاری که به هیچ طریقی به راه راست هدایت نمی‌شوند و دست از دشمنی با دین خدا برنمی‌دارد خداوند متعال به گونه‌ای دیگر سخن می‌گوید. مثلاً در برخورد با کفار قریش با لحنی تند و بدون «بسم الله» می‌فرماید:
«بَرَاءَهٌ مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ»[۱۷۷]
«خداوند و رسولش از مشرکانی که عهد بسته و آن را شکستند بیزارند».
و یا جایی دیگر درباره‌ی ابولهب می‌فرماید:
«تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ»[۱۷۸]
«بریده باد دو دست ابی لهب، بریده باد»
۳-۶-۲۰- مختصر و مفید
از صفات دیگر سخن، مختصر بودن آن است. مبلّغ نباید با طولانی کردن نوشته یا سخن خود، سبب خستگی مردم شود چرا که انسان به طور طبیعی از شنیدن سخنان طولانی خسته می‌شود.
امام کاظم (ع) می‌فرماید: «مَن محا طرائِف حِکمَۀ بِفضُول کَلامه فَکانمّا اعمال هواه عَلی هدم عقله»[۱۷۹]
«هر کس با زواید سخن خود، شیرینی و زیبایی حکمت را محو کند گویا بر نابودی عقل خود اقدام کرده است».
حضرت علی (ع) می‌فرماید: «خَیر الکَلام ما لایملّ و لایقلّ»
«بهترین سخن آن است که نه کم باشد و نه ملال آور»
بطور کلی ذهن انسان به گونه‌ای است که جملات کوتاه را بهتر می‌پذیرد و کلمات قصار بیشتر در ذهن می‌ماند. شاید به همین دلیل بسیاری از فرمایشات رسول اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) به صورت کلمه‌ی قصار بوده است. با اطمینان می‌توان گفت که یکی از عوامل عدم تمایل کودکان و جوانان به مساجد و مکان‌های مذهبی، سخنرانی‌های طولانی و خسته کننده است.
در صورتی که مبلّغ سخنان کوتاه و پرباری را برای مخاطبان خود ارائه دهد این عمل در جلسات بعد نیز ادامه خواهد داشت و «کمِ بادوام» از «زیادِ خسته کننده» بهتر است.
چه بسیار سخنرانی‌های طولانی که فایده چندانی ندارد و مبلّغ در مقابل وقت فکر مردم مسئول است. باید در کمترین زمان مفیدترین مطالب به مخاطبان برسد. چنانچه که سنت پیامبر اکرم (ص) نیز سخنرانی‌های کوتاه و مفید بوده است.
مؤمنان رستگار از سخنان لغو و بیهوده دوری می‌کنند.
آموختن سخنان مضرّ و بی‌فایده مورد انتقاد شدید قرآن است:
«یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنفَعُهُمْ»[۱۸۰]
پیامبر اکرم در دعای خود می‌گوید:
«اللّهمَّ اِنّی اَعوذُبِکَ مِن عِلمِ لایَنفع»[۱۸۱]
«خداوندا از علمی که نفع نمی‌رساند به تو پناه می‌برم»
۳-۶-۲۱- هماهنگ و منظم
کلام مبلّغ باید دسته بندی شده و مرتبط با یکدیگر باشد تا مطالب بصورت منظم و هماهنگ در ذهن مخاطب جای گیرد. خداوند در مورد کلم خود یعنی قرآن چنین می‌فرماید:
«اللَّـهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا»[۱۸۲]
خداوند قرآن را فرستاد که نیکوترین سخن آسمانی است و کتابی است که آیاتش با هم شبیه و هماهنگ است.
مطالب باید از نظم منطقی برخوردار باشد و تا زمانی که یک مطلب تمام نشده مطلب دیگری آغاز نشود و مطالب مختلف به تدریج به مردم گفته شود. و قرآن جز جز فرستاده شد تا به تدریج به امت قرائت شود.
البته رعایت این مسئله بیشتر مربوط به سخنرانی‌های رسمی است و در سخن گفتن‌های معمولی و نشست های کوچک می‌توان موضوعی و دسته بندی شده سخن نگفت.
مواردی را در نهج البلاغه می‌بینیم که حضرت علی (ع) در یک خطبه از موضوعات مختلف سخن می‌گویند. به طور مثال در خطبه ۱۸۱، درباره خدا، تقوا، زندگی پیامبران، امام زمان (ع) شهدا و جهاد، صحبت شده است.
چنانچه مواردی زیادی را مشاهده می‌کنیم که تنها یک موضوع به طور منظم و منسجم مورد بحث قرار می‌گیرد. مانند خطبه متقین که از اول تا آخر صفات انسان تقوا بررسی می‌شود.
بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که این مسئله، بستگی به موقعیت دارد و در واقع دو شیوه برای سخن گفتن وجود دارد. موضوعی یا متنوع.
سخن گفتن یک مبلغ بر روی منبر با گفتگوی او در یک قطار یا اتوبوس فرق می‌کند و بعضی از نویسندگان کتابهای تحت عنوان «کشکول» نوشته و از هر دری سخن گفته‌اند و بعضی «الکلام یجزّ الکلام»: «حرف، حرف می‌آورد» نوشته‌اند که خالی از لطف نیست.[۱۸۳]
۳-۷- جمع بندی فصل سوم:
خلاصه از فصل سوم که آشنایی سیره عملی پیامبر اکرم (ص) در تبلیغ
در مرحله اول تبلیغ در توضیح داده شد که در قرآن مجید زیاد استعمال شده و از پیامبران الهی به عنوان مبلغان رسالات الهی یاد شده ولی فقط آن را منحصر به آنها نمی داند و در قرآن برای تبلیغ کلماتی مانند انذار، بلاغ، تبشیر، تخویف، هدایت و ارشاد، دعوت، امر به معروف و نهی از منکر آمده. مبحث بعدی جایگاه تبلیغ در سیره رسول الله که شامل قلمرو و مراحل تبلیغ و ضرورت و ابزار آن در سیره رسول الله (ص) بود.
چون دایره تبلیغ وسیع است و باید مبلغ همچون پیامبر که از خانواده خود شروع کرد او هم از خانواده و اطرافیان خود شروع کند. ضرورت آن اینکه اگر مبلغان در طول تاریخ نبودند پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله (ص) در جهان برافراشته نمی شد و از هر ابزاری باید به کار بگیریم تا تبلیغ اسلام ناب محمدی کنیم.
چون هدف پیامبر از تبلیغ اول در مرحله اول یکتاپرستی و بعد دعوت به تمامی مکارم اخلاقی بوده که برای فرد و جامعه ضروری است و این تبلیغ شامل یک قوم، یا یک جای ویژه نبود بلکه برای همه انسانهاست نه یک قشر یا گروه معین بود و این تبلیغ پیامبر دارای اصول خاصی بود که در واقع خود رهبر آنان بود و باعث سامان دادن به آن شد تا توانسته که موفق بشود.
فصل چهارم
بخش اول:
۴-۱- ویژگی های اخلاقی فردی پیغمبر اکرم (ص) در تبلیغ اسلام چه بوده اند؟
۴-۱-۱- ایمان
عالمان اخلاق، رفتار انسان را از چهار جهت مورد مطالعه قرار می دهند: ۱) رابطه انسان با خودش؛ ۲) رابطه او با خدا؛ ۳) رابطه او با محیط؛ ۴) رابطه او با اجتماع.
برخی از خصایص و ویژگی های انسان، نفسانی است یعنی رابطه انسان با خود و خدایش است که تحت عنوان «اخلاق فردی» جای می گیرد که دارا بودن این صفات برای مبلّغ اسلامی امری روشن و مبرهن است.
ایمان سر سلسله و سرچشمه همه صفات اخلاقی است که در این فصل، به شرح کوتاهی از آن می‌پردازیم.
۴-۱-۱-۱- معانی «ایمان» در قرآن کریم
بنابر ادّعای مفسّران و دانشمندان علوم قرآنی، «ایمان» در قرآن به معانی فراوانی آمده است؛ مانند:
الف) گرویدن[۱۸۴]: «رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا»[۱۸۵]
ب) گرویدن نهان و آشکار[۱۸۶]: «إِنَّ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ لَن یَضُرُّوا اللَّـهَ شَیْئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»[۱۸۷]
ج) باور داشتن، آرامش، دل آرامی و بی گمانی[۱۸۸]: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّـهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىرَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»[۱۸۹]
د) تصدیق[۱۹۰]: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ»[۱۹۱]
ه) نماز[۱۹۲]: «…وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتِی کُنتَ عَلَیْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَیْهِ وَإِن کَانَتْ لَکَبِیرَهً إِلَّا عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّـهُ وَمَا کَانَ اللَّـهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللَّـهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ»[۱۹۳]
و) به یقین رسیدن (ایقان)[۱۹۴]: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَـکِن لِّیَطْمَئِنّ َقَلْبِی…»[۱۹۵]

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:05:00 ب.ظ ]