درجه فرد گرایی و جمع گرایی یک جامعه: یک متغیر فرهنگی است که می ­تواند بر روابط بین متغیرهای جامعه شناختی و بهزیستی تاثیر بگذارد.احتمالا در فرهنگ های جمع گرا یک حالت بهتر انسجام گروهی و حمایت اجتماعی که بهزیستی را افزایش می­دهد وجود دارد. از طرف دیگر در جوامع فرد گرا آزادی فردی بیشتر است و مردم توانایی بیشتری برای پیگیری اهداف شخصی شان دارند به علاوه فردگراها ممکن است ارزش بیشتری برای بهزیستی قائل باشند و جمع گرایی مانعی برای بروز هیجانات مثبت است (فرازیر مینتر، ۲۰۰۵ ، به نقل از افضلی،۱۳۸۶).
پایان نامه - مقاله - پروژه
بخش سوم
دلزدگی زناشویی
ازدواج و دگرگونی آن
(بنیادی در اسلام گذارده نشده است که در نزد خداوند پسندیده تر از بنای ازدواج باشد)
حضرت محمد (ص)
ازدواج یکی از مهم ترین نیاز هایی است که تقریبا تمام ابعاد زندگی انسان را برای حدود نیم قرن تحت تاثیر قرار می­دهد.قدمت ازدواج به اندازه تاریخ است و از روزی که انسان وجود داشته، عشق و محبت، ازدواج و اختلافات زناشویی هم وجود داشته است. در واقع سلامت روانی انسان تاحد زیادی در گرو یک ازدواج خوب و موفق است. تکامل و رشد شخصیت انسان به کم وکیف روابط او بستگی دارد و روابط صمیمانه در واقع حکم یک رابطه درمانی را دارد که می ­تواند سکوی حمایتی و پناهگاه انسان در مقابله با دشواریهای واقعی زندگی باشد .ازدواج بارزترین تجلی عشق و محبت در چهارچوب مورد قبول جامعه است. هرچه عشق و محبت را بیشتر بشناسیم بیشتر می­توانیم مشکلات ناشی از ازدواج را مهار کنیم. عشق و محبت نیز طنینی به طول تمام تاریخ دارد و پایانی برای آن متصور نیست (ثنایی،۱۳۷۵).
ازدواج و بنا نهادن خانواده از صفت های انسان بودن است که آن ها را جزء کامل زندگی اجتماعی می سازد. ازدواج به عنوان عرف معمول نقش تعیین کننده ای در کمک به هریک از زوج دارد تا پیشرفت کنند و زندگی خانواده را غنی سازند. بر همین اساس فاورز(۱۹۹۵) می گوید، عشق و ازدواج یک منبع آغازی برای شادی های شخصی و معنی در زندگی است (عبدل عزیز[۸۷]،۲۰۱۳).
ازدواج در کنار تولد و مرگ یکی از سه حادثه ی مهم زندگی است. هنوز ازدواج بخشی از ساختار جامعه است، اما والدین و واسطه های ازدواج، دیگر انتخاب همسر را تحمیل نمی کنند و در عوض، بیشتر انتخاب آزاد حاکم است یا اینگونه به نظر می رسد، هدف ازدواج در طول زمان تغییر کرده است. ازدواج، به طور سنتی شیوه ای بود که جامعه از طریق آن، رفتار جنسی لازم برای بچه دار شدن را تنظیم می نمود و بقای اقتصاد خانواده را ممکن می­ساخت اما یکی ازدلایل اصلی ازدواج در جامعه امروز عشق است (برنشتاین، ترجمه سهرابی،۱۳۸۲).
عاشق شدن و عاشق ماندن ممکن است احساس خوبی باشد ولی پایه و اساس ازدواج نیست. در ازدواج مسائل مهمتر از عشق وجود دارند که سبب پیوند بین دو نفر می شوند. پایه و اساس ازدواج وحدت معنوی است. اگر شخصی زندگیش را بر اساس عشق پایه ریزی کند ممکن است بعد ها در زندگی فشارهای زیادی را متحمل شود که حتی فرصت فکر کردن به عشق را هم نداشته باشد(سیمون،۲۰۰۳ به نقل نویدی،۱۳۸۴).
ازدواج از اوایل سال ۱۹۷۰ تغییر زیادی کرده است. شاید آشکارترین تغییرات، افزایش درنسبت طلاق و در نسبت زوج هایی است که قبل از ازدواج باهم زندگی می کنند.نرخ طلاق از ۴٫۱ در هر هزار نفر از زنان ازدواج کرده در سال ۱۹۷۰ به ۱۲٫۰ در سال ۲۰۰۰ رسیده است.(وایس[۸۸]، کیو[۸۹] و وستون[۹۰]،۲۰۰۳).
میزان بالای طلاق در جوامع تایید کننده این حقیقت است که بسیاری از زوجین تمایلی به ماندن در ازدواج های ناکام ندارند؛ تحقیقات در ایالات متحده نشان میدهد که ۶۰ در صد زوجین در اولین سال ازدواج ، سرخوردگی راتجربه می کنند(کایزر[۹۱]،۱۹۹۳ ؛ به نقل شریفی، کارسولی و بشلیده،۱۳۹۰).
تعریف دلزدگی زناشویی
در فرهنگ لغت، واژه to burn out به عنوان شکست خوردن، کاملا خسته شدن یا خسته و فرسوده شدن به وسیله مطالبه بیش از اندازه انرژی، نیرو یا منابع تعریف شده است.
اولین نوشته هایی که در آن از فرسودگی یادشده است مربوط به شکسپیر در سال ۱۵۹۹ می باشد(بایرن به نقل کایا[۹۲]،۲۰۱۰). عبارت دلزدگی در سال ۱۹۷۰ توسط فرویدنبرگر رشد کرد و ابتدا به عنوان یک مشکل سلامتی و نه به عنوان یک مفهوم ممتاز تشخیص داد (بیانی، باقری، بیانی؛۲۰۱۳). فرویدنبرگر فرسودگی را خاص شاغلین در حرفه هایی می دانست که با خدمات انسانی سروکار داشتند از جمله پزشکان، پرستاران، درمانگران، معلمان و افسران پلیس(بایرن،۱۹۹۹؛به نقل از کایا،۲۰۱۰).
مدل هایی برای توضیح دلزدگی رشد کرده اند، مدل مسلش، مدل روانکاوی، مدل چرنیس، مدل ایدلویچ، مدل وجودی-روانکاوی پاینز، مدل فیشر ، مدل گولمبیوسکی و مونزن ریدر، مدل لیتر، سهم قابل توجهی برای توضیح این مساله داشته اند. تحقیقات زیادی با مدل مسلش انجام شده است بر طبق این مدل دلزدگی به عنوان نشانه های خستگی عاطفی، زوال شخصیت وکاهش پیشرفت های فردی است که در بین کار کردن در زمینه ی خدمات انسانی پدیدار می شود. برطبق مدل روانکاوی-وجودی که براساس ایده های فرانکل درباره ی بودن انسان و جستجو برای معنی است، دلزدگی به عنوان نشانه های خستگی جسمی، عاطفی و ذهنی در نتیجه ی احساس دائمی استرس، ناامیدی، یاس و به تله افتادن با از دست دادن اشتیاق، انرژی و آرمانگرایی و چشم انداز و هدف تعریف می شود. شاید دلیل اصلی که چرا مدل روانکاوی-وجودی پاینز تمییز پیدا کرده این باشد که آن یک بعد جدید و با اهمیت به ادبیات پژوهش فرسودگی شغلی در زمینه ازدواج و زوج، اضافه کرده است. زیرا مدل های اخیر گزارش کرده اند که دلزدگی شغلی به زوج و ارتباطات و خانواده گسترش پیدا می کند. هممر و زیمرمن،۲۰۱۰؛ ؛به نقل از چاپری،۲۰۱۳). احساس دلزدگی از طریق یکی از زوجین بر زمینه های دیگرانتقال می یابد و این فرایند دوسویه است (چاپری،۲۰۱۳).
فرسودگی وضعیت دردناک جسمی و عاطفی و روانی است و کسانی را که توقع دارند عشق رویایی به زندگی شان معنا ببخشد را متاثر می سازد. فرسودگی هنگامی بروز می کند که آنها متوجه می شوندعلی رغم تمام تلاش هایشان این رابطه به زندگی شان هیج معنا ومفهوم خاصی نداده و نخواهد داد(ون پلت،۲۰۰۴؛پاینز،۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱).
ایدلویچ و بروسکی(۱۹۸۰)، فرسودگی را به عنوان سرخوردگی پیشرونده در نظر می گیرند که شامل چهار مرحله تصاعدی است. این مراحل شامل ۱٫اشتیاق ۲٫ ایستایی و رکود ۳٫ ناامیدی ۴٫ بی علاقگی و بی احساسی می شود(به نقل از موسوی زاده،۱۳۸۸).
گاهی افراد توقع دارند عشق به زندگیشان معنی دهد، شخصی را که با او ازدواج کرده اند یک ایده آل الهی تصور می کنند و معتقدند که این فرد می تواند زندگی آن ها را سرشار از شادی کند. در هر حال، هر چه ما به محبوبمان صورت شاعرانه و خیالی بدهیم، او نمی تواند کامل و بی نقص باشد چون انسان است و واقعی. اگر فرد همه چیز ما باشد، در این صورت وجود هرگونه نقصی تهدیدی بزرگ برای ما به حساب می آید(پاینز،۱۹۹۱).
این افراد توقع دارند عشق به زندگینشان معنا دهد، شخصی را که با او ازدواج کرده است، یک ایده آل الهی تصور می کنند و معتقدند که این افراد می توانند زندگی آنها را سرشار از شادی کنند.افراد هرگز به این نمی اندیشند که ممکن است شعله عشق آنها به خاموشی گراید. الیس عنوان می کند زوج هایی که به تازگی ازدواج کرده اند، کمتر به این فکر می کنندکه ممکن است زمانی عشق افسانه ای آنها کمرنگ شود و این درست زمانی است که فرسودگی اغاز شده است. ناکامی عشق رویایی برای معنابخشیدن به زندگی افراد، ورشکستگی تاریخی آن را شرح می دهد. وقتی توقعات عاشقانه محقق نشوند، احساس سرخوردگی مستقیما به همسر نسبت داده می شود و سبب تحلیل رفتن عشق و تعهد می شود و فرسودگی، جایگزین عشق می شود(پاینز،۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱ و برنشتاین؛ترجمه توزنده جانی،۱۳۸۰). شروع دلزدگی به ندرت ناگهانی است و معمولا تدریجی و به سختی از یک پدیده ی ناگوار و یا حتی چند ضربه ی ناراحت کننده ناشی می شود (نعیم، ۱۳۸۷ به نقل عطاری، حسین پور، راهنورد،۱۳۸۸).
از نظر لینگرن(۲۰۰۳)، از پا افتادن جسمی و عاطفی و روانی و ناشی از عدم تناسب بین توقعات و واقعیات است. فرسودگی به علت ناکامی در عشق بروز می کند و پاسخی است در برابر مسائل وجودی.
به اعتقاد کایزر(۱۹۹۶)، سرخوردگی و فرسودگی زناشویی، کاهش تدریجی دلبستگی عاطفی به همسر است که با احساس بیگانگی، بی علاقگی و بی تفاوتی زوجین به یکدیگر و جایگزینی عواطف منفی به جای عواطف مثبت همراه است.در یک ازدواج سرخوده یک یا هردو زوج ضمن تجربه احساس گسستگی از همسر و کاهش علایق و ارتباطات متقابل، نگرانی های قابل توجهی در خصوص تخریب فزاینده رابطه و پیشروی به سمت جدایی و طلاق دارند.کایزر معتقد است با ووجوداینکه تمامی ازدواج ها به نوعی سرخوردگی را تجربه می کنند، اما بسیاری از ازدواج ها با کیفیت پایین ادامه یافته و زندگی متاهلی بی ثباتی را تشکیل می دهند که متمایل به فروپاشی است و اگرچه ممکن است لزوما به طلاق منجر نشود ولی مسلما با فراوانی های افکار و تصورات درباره جدایی همراه خواهد بود (نیکرو،۱۳۹۱).
علائم دلزدگی زناشویی
فرسودگی معمولا به عنوان مجموعه علائم روانی، اجتماعی مشاهده شده که به نظر می رسد در پاسخ به استرسورهای بین فردی و مزمن در محیط کار ایجاد می شود. فرسودگی از سه بعد تشکیل شده: خستگی عاطفی(EE)، زوال شخصیت(DP) و بدبینی یا کاهش موفقیت شخصی(RPA). EE به فقدان انرژی و شور و شوق و کاهش منابع عاطفی فرد اشاره دارد. زوال شخصیت به پیشرفت جزئی و غیر شخصی و داشتن نگرش بدبینانه به خود و دریافت کنندگان خدمات اشاره دارد. RPA هم تمایل به درک کار فردی به صورت منفی و بیهوده است (تروزی[۹۳]، والنته[۹۴]، اولستن[۹۵]، انگل هارت[۹۶]، لدوس[۹۷]، انگوال[۹۸]،۲۰۱۲).
دلزدگی با مجموعه ای از رویاها و انتظارات آغاز می شود، هنگامی که این رویاها محقق نمی شوند و در عوض با تنبیه و تجارب استرس زا متوجه می شوند، نتیجه دلزدگی است. این موضوع با زوج ها، والدین و بچه ها مررتبط است (پیپل،۲۰۰۰ به نقل از داور نیا،۱۳۹۲).
پاینز فرسودگی زناشویی را در سه بعد جسمی، عاطفی و روانی مشخص نموده است
خستگی جسمی: به صورت خستگی مزمن بروز می کند که با خواب و استراحت برطرف نمی شود. این افراد گرفتارکابوس شبانه می شوند برای به خواب رفتن از قرص های خواب و یا مشروب استفاده می کنند که بعد از بیمار شدن، خسته ، کسل و بی حال هستند و سردردهای شدید دارند، گاهی دچار سردرد های مزمن، دردهای شکمی و یا کمر درد می شوند. مستعد ابتلا به انواع بیماری ها بوده و مرتبا دچار سرماخوردگی می شوند ممکن است پرخوری و کم خوری داشته باشند( پاینز،۱۹۹۶، ترجمه شاداب،۱۳۸۱).
خستگی عاطفی: شامل کمبود اشتیاق، عدم رضایت، فرسایش هیجانی و کاهش انگیزه است. افرادی که دچار فرسودگی هیجانی می شوند، احساس می کنند با وجود تلاش فراوان به نتیجه دلخواهشان نمی رسند. آنها ممکن است در حالت عادی زودتر خشمگین شوند و احساس می کنند توانایی خوشگذرانی و حس شوخ طبعی را از دست داده اند (نالت،۲۰۰۵؛به نقل از نویدی،۱۳۸۴). فرسودگی عاطفی شامل دلخوری، بی میلی برای حل مشکلات و احساس غم و دلتنگی، ناامیدی، احساس بی معنایی، افسردگی، تنهایی، کمبود انگیزه و در دام افتادگی و اختلالات هیجانی و گاهی در صورت دلزدگی به وجود آمدن افکار خودکشی در فرد دلزده می باشد (پاینز، ۱۹۹۶ ، ترجمۀ
گوهری راد و افشار، ۱۳۸۳).
خستگی روانی: ناشی از فرسودگی نیز معمولا به صورت کاهش خودباوری و منفی نگری نسبت به روابط، به خصوص رابطه با همسر رخ می دهد.در واقع فرسودگی روانی شامل احساس درماندگی، ناامیدی و فریب می شود (شوفلی و یونگ، ۲۰۰۳؛ به نقل از ادیب راد و ادیب راد، ۱۳۸۴). فرسودگی روانی علائمی همچون کاهش اعتمادبه نفس، خود باوری، نظر منفی درباره همسر، ناامیدی و نارضایتی از خود و کمبود دوست داشتن خود را به همراه دارد (پاینز، ۱۹۹۶ ، ترجمۀ گوهری راد و افشار، ۱۳۸۳).
مبتلایان به فرسودگی زناشویی احساس می کنند که از نظر هیجانی تباه شده اند، آزرده خاطر و دلسردند، علاقه ندارند چیزی را توضیح بدهند و یا در جهت حل مشکلاتشان گام بردارند. تصور می کنند که دیگر برای آنها در رابطه شان نقطه امیدی باقی نمانده است لذا روز به روز ناراحت تر می شوند. از نظر آنها هر روز بدتر از روز قبل است. زندگی را بی ارزش و بی معنا می پندارند اغلب افسرده اند و اگر هم نیروی کمی برایشان باقی بماند ان را صرف کار و فرزندانشان می کنند، به ایجاد هیچ نوع تغییر و تحولی در رابطه شان امید ندارند و احساس می کنند که برای هر تغییری، بی یار و یاور هستند و در دام افتاده اند (پاینز،۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱).
انباشته شدن فشارهای روانی تضعیف کننده عشق، افزایش تدریجی خستگی و یکنواختی و جمع شدن رنجش های کوچک به بروز فرسودگی کمک می کند (برک، ویر و دورز[۹۹]، ۲۰۰۷ ؛ به نقل از یوسفی و باقریان،۱۳۹۰).
متغیر هایی که سبب تشدید فرسودگی می شوند
پاینز(۱۹۹۶؛ترجمه شاداب،۱۳۸۱)، سه خصیصه را که بیشترین تاثیر را بر فرسودگی را دارند را از طریق یک پژوهش که از افراد خواسته شده بود تا جنبه های مختلف روابطشان را شرح دهند و آن را با پاسخ هایی که به مقیاس فرسودگی زناشویی داده اند، مرتبط کنند؛ استخراج کرد. این مطالعه ۱۰۰ زوج را شامل می شد که متوسط طول ازدواج آنها ۱۵ سال بود که از چند ماه تا ۳۴ سال متغیر بود:
بار مسئولیت اضافی
نتایج نشان می دهد که هرچه احساس بار مسئولیت اضافی بیشتر باشد، درجه فرسودگی هم بالاتر می شود. این پدیده برای هردونوع کمی و کیفی بار مسئولیت اضافی صادق است. بار اضافی کمی وقتی رخ می دهند که اشخاص حس می کنند وظایفی که به آنها محول شده است بیش از توانشان است که بتوانند به خوبی آن را انجام دهند یا در زمانی محدود کارهای زیادی بر دوش آنها گذاشته شده است. بار اضافی کیفی زمانی است که فرد احساس می­ کند وظیفه محول شده بیش از توانایی های اوست. چنین مشکلاتی حتی با گذشت زمان می تواند ازدواج را از بین ببرد.
مطالبات متناقض
چند مرتبه حس کرده اید که گرفتار مطالبات متناقضی شده اید که حداقل تا حدی تقصیر همسرتان بوده است؟ هرچه تعداد این مطالبات بیشتر باشد میزان فرسودگی نیز بیشتر است. زوج ها احساس می کنند که گرفتار خواسته های یکدیگر در توجه بیشتر، امنیت مالی و تخصیص زمان بیشتر هستند. چنین خواسته هایی منطقی باشد یا خیر، واقعی باشد یا خیالی، برآورده کردن همه آنها با هم ممکن باشد یا خیر، تنش زا هستند.
۳-تعهدات خانوادگی
هرچه فشار تعهدات خانوادگی بیشتر باشد میزان استیصال و فرسودگی بالاتر است. بار مسئولیت اضافی، مطالبات متناقض و تعهدات خانوادگی، وجه اشتراک مهمی دارند؛ هرسه بیانگر ناکامی در برابر انجام باید ها، برآورده کردن توقعات و معیارها هستند. ناکامی یا ترس از ناکامی سبب ایجاد فشار و تضاد می شود. شباهت دیگر این سه عامل این است که هر سه آنها سبب تخلیه انرژی می شوند. در هر سه مورد، احساس غالب، حس از پا افتادگی است. احساس از پا افتادن و ناکامی، عشق رویایی را از بین می برد. بعضی اشخاص مسائل بیرونی را به خاطر تضعیف عشقشان ملامت می کنند و برخی همسرشان را به طور ناعادلانه ملامت می کنند.
سایر علل دلزدگی
استرس های دیگری از قبیل خستگی، کارهای شاق خانه، لزوم همبستگی ابراز وجود، زندگی در مناطق پر ازدحام، آلودگی های هوا و آلودگی های صوتی نیز مطرح هستند.
راه های پیش گیری از دلزدگی زناشویی
تنوع
هرچه تنوع بیشتر باشد، دلزدگی کمتر است. تنوع را می توان جایی در میانه بار مسئولیت اضافی و خستگی یافت. با وجودمسئولیت های اضافی، تنوع زیاد ممکن است سبب استرس و اضطراب شود، درحالی که یکنواختی می تواند به خستگی بینجامد و سبب رنجیدگی گردد. عدم وجود تنوع، خستگی و یکنواختی حتی ممکن است روابط زناشویی خوب را از بین ببرد.اشخاص هنگامی که تنوع در زندگیشان به زعم خودشان به حد ایده ال برسد، بهترین عملکرد را دارند. همانطور که زوج ها با هم فرق دارند، روش هایی که به زندگیشان تنوع می بخشند نیز متفاوت است. تنوع به هر شکلی که باشد، اوقات خاصی را در زندگی زوج ها پرشور و هیجان می کند و سبب برانگیختگی عاطفی می شود و حالت عاشقانه رابطه شان را احیا می کند.

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:44:00 ق.ظ ]