۱۶ – ثقفی (۱۳۸۴) در مقاله ای تحت عنوان «روش تربیتی در نهج البلاغه» چنین می گوید : روش های تربیت در نهج البلاغه که در آن روش هایی که در جهت تربیت فرزندان است بیان می شود که به عهده اولیاء بخصوص پدر است تا فرد را به سمت انسان کامل بودن پیش می برد.
۱۷ – بهشتی (۱۳۸۶) در پژوهشی تحت عنوان «تربیت فرزند در اندیشه والای علوی» چنین بیان می کند: اگر بخواهیم کودکی را مطابق برنامه تربیتی اسلام که در رفتار و گفتار علوی به طور کامل تجلی یافته است پیرو رانسیم، باید پنج اصل را مورد توجه کامل قرار دهیم :
اصل اول، سلامت بدن است ؛ بدن، ابزار تکامل و به منزله ی مرکب برای جان و روح انسان است. چگونه می توان بدون یک مرکب سالم، تکامل یافت و به هدف نهایی خلقت، نائل شد ؟ اصل دوم، سلامت روح است. روح، کانون عقل و عاطفه است. از روح ناسالم، عقل و عاطفه ی سالم پدید نمی آید. از کزه همان تراود که در اوست.
اصل سوم، فکر سالم است. فکر کودکان را باید پرورش داد و راه و رسم درست فکر کردن را باید به آن ها آموخت.
اصل چهارم، عقیده ی سالم است. عقیده ی سالم نیاز به استدلال صحیح و پرهیز از مغالطات و سفسطه ها دارد و بدون تربیت صحیح فراهم نمی شود.
اصل پنجم اخلاق سالم است که بدون تربیت صحیح اخلاقی و ارائه الگوهای مطلوب برای هیچ کس تحقق نمی یابد.
۱۸ – رزاقی (۱۳۸۸) در مقاله ای تحت عنوان «تربیت بر مدار توحید با الهام از سیره و کلام امام علی (ع) » بیان می کند: مهمترین نکته ای که در زمینه ی تربیت از حضرت علی (ع) می توان آموخت تا روی گرداندن از همه چیز و رو کردن به سوی خدای واحد است ؛ همان نکته ای که در نظام های بشری تعلیم و تربیت توجهی به آن ها نشده و در اهداف غائی به کلی مورد غفلت واقع شده است.
۱۹– کامیاب زاده (۱۳۸۰) در پایان نامه کارشناسی خود «نسبت شناسی اهداف در روش های تربیتی از دیدگاه امام علی (ع) » اینگونه نتیجه گیری کرد که «یقین» از اهداف تربیتی و روش متناسب با «اعطای بینش» است. «تزکیه و طهارت» از اهداف تربیتی و روش متناسب با آن «موعظه و تذکر و محاسبه نفس» است. «اطاعت و عبودیت» از اهداف و روش متناسب با آن «فرضیه سازی» است. «تفکر و تعفل» از اهداف تربیتی و روش متناسب آن «فراگیری حکمت» است «زهد» از اهداف تربیتی و روش متناسب با آن «تحمیل به نفس و توجه» است. «عزت جویی» از اهداف تربیتی و روش متناسب با آن «ابزار توانایی ها و امر به معروف» است. «اتحاد و برابری» از اهداف تربیتی و روش متناسب با آن «همکاری» است. «اعتدال و معیشت» از اهداف تربیتی و روش متناسب با آن «کار و تلاش» می باشد ( به نقل از علوی، ۱۳۸۹، ص۲۵).
۲۰ – صالحی و تهامی (۱۳۸۸) در مقاله ای تحت عنوان «بررسی و تحلیل عوامل موثر در تربیت دینی بر مبنای سخنان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه» چنین نتیجه گرفته اند : که بنیادی ترین رکن تکامل فرد و جامعه، تفکر و معرفت است که این تفکر و معرفت باعث خودشناسی در انسان می شود و رسیدن به کمال فردی و اجتماعی بدون رنج اندیشیدن و بهره مندی از دانش ممکن نیست ؛ حضرت علی در مورد تربیت قبل از هر کس و هر چیز، خود انسان را مسئول خویش و موثر در شکل دادن به شخصیت خود می داند، چون انسان دارای اراده و اختیار است ؛ ایشان می فرماید :انسانی باید خود مربی خود باشد و همچنین برای شکل گیری تربیت صحیح به نقش محیط تربیتی سالم و کارآمد و معلمان و دیگر افراد جامعه بی توجه نبود ؛ زیرا بر فرد تاثیر می گذارد ؛ پس تربیت از قبل از تولد آغاز، در خانواده ادامه و مدرسه و موسسه های تربیتی کامل می شود و رسانه های جمعی و محیط اجتماع در تربیت افراد نقش بسزایی دارند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲۱ – کرمی شاهرخی (۱۳۸۷) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «فلسفه تربیتی امام علی (ع) » به این نتیجه دست یافت که امیرالمومنین (ع) با تبیین مواردی نظیر جزئیات هستی شناسی (مشتمل بر خداشناسی، انسان شناسی و …) شناخت شناسی (مشتمل بر ابزارها و منابع شناخت و …)، و ارزش شناسی و همچنین قابلیت تعیین تاثیرات هر کدام از مواد مذکور بر تربیت، داری فلسفه تربیتی خاص خود می باشند (به نقل از علوی، ۱۳۸۹، ص۲۶).
پژوهش های گروه دوم :
۱ – ساعدی (۱۳۸۶) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «فقه و اخلاق و تاثیر آن در روابط اجتماعی» چنین بیان می کند: با توجه به آیات قرآن کریم می توان دریافت که قرآن به مسائل اخلاقی و تهذیب نفوس به عنوان یک مساله اساسی و زیر بنایی می نگرد و تکامل اخلاقی فرد و جامعه مهمترین هدفی است که ادیان آسمانی بر آن تکیه می کنند و ریشه همه اصلاحات اجتماعی و وسیله مبارزه با مفاسد و پدیده های ناهنجار می شمرند و از سوی دیگر نظرات تربیتی اسلام محدود به رفتار شخصی انسان در زندگی نیست بلکه از دیدگاه اسلام انسان موجودی اجتماعی و نیازمند همکاری و ارتباط با سایر همنوعان خویش.
۲– آل سیدان (۱۳۸۸) ‌در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه دین و اخلاق از دیدگاه متفکران معاصر (مصباح، مطهری، سروش)» چنین می گوید : مصباح با اتکا به واقع گرایی در اخلاق انسان را قادر به تشخیص اصول کلی اخلاق می داند، اما در مقام تعریف این اصول و تعیین مصادیق آن ها دستگیری وحی را لازم می داند.
مطهری که نظریه اخلاقی خود را نظریه پرستش می نامد و اخلاق از مقوله ی پرستش است، البته پرستش ناآگاهانه که در درون خود احساس می کند. پس فطرت سلیم را قادر به تشخیص اصول کلی اخلاقی می داند و دین را احیاء کننده و بیدار کننده فطرت ها که انسان اصول کلی اخلاق را بشناسد.
سروش معتقد است عقل و قوای اداری بشر قادر به تعیین اصول کلی اخلاقی هستند اما با تقسیم ارزش ها به خادم و مخدوم حکم متفاوتی در حیطه تعریف و تعیین مصادیق آن ها می دهد. او تعریف و تعیین مصادیق ارزش های خادم را همچنان بر عهده انسان می داند اما در تعریف و تعیین مصادیق ارزش های مخدوم معتقد است دین ورود حداکثری داشته است.
۳ – قدسی (۱۳۷۹) در پایان نامه سطح سوم علوم حوزوی (معادل کارشناسی ارشد) تحت عنوان «سیما پرهیزگاران در آیینه ی قرآن و نهج البلاغه» چنین بیان می کند که : یکی از راه های پرورش و تکمیل نفس و سیر و سلوک و نیل به مقام قرب الهی پرورش و رشد فضائل و مکارم اخلاق است که در نهاد انسان ریشه دارند، اخلاق نیک ارزش هایی هستند که با روح ملکوتی انسان سنخیت دارند و با پرورش آن ها انسانیت کامل و کامل تر می شود تا به مقام شامخ قرب الی الله نائل گردد.
۴ – خلیلی (۱۳۸۶) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «تزکیه در نهج البلاغه» چنین بیان کرده است که: تزکیه در واقع نفس به سمت خیرات و برکات است و جوهر کمال انسان در تزکیه خلاصه می شود و توفیق انسان در تزکیه باعث می شود که انسان مورد عنایت خاص پروردگار قرار گیرد.
۵ – مؤدب (۱۳۸۹) در پایان نامه سطح سوم حوزوی (معادل کارشناسی ارشد) تحت عنوان «اخلاق در نهج البلاغه» چنین بیان می کند : با توجه به نهج البلاغه هر عملی خوب یا بد اثری موافق خود در روح انسان باقی می گذارد و تکرار یک عمل اثر بیشتر دارد و کم کم کیفیتی به نام عادت حاصل می شود و اگر بیشتر شود به صورت خُلق در می آید ؛ پس راه بدست آوردن اخلاق نیکو این است که انسان خود را وادار به انجام کارهایی کند که ثمره ی خوش اخلاقی است و بهترین راه برای درمان بداخلاقی این است که انسان کار زشت را در خود شناسایی کند و بر خلاف آن قیام کند و مردانه همّت بگمارد و از خدا کمک بخواهد که اخلاق زشت رفع شده و تبدیل به اخلاق نیکو شود.
۶ – محمودی فرد (۱۳۷۷) در پایان نامه ی کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «اخلاق در نهج البلاغه» ماحصل تحقیق خود چنین می گوید : چون سعادت انسان پیروی از یک مکتب اخلاقی برای ازعیب و نقص است؛ برای تامین این مقصود تنها راه حل را در متابعت از اوامر الهی می داند و چون علی (ع) یکی از سفیران الهی است شناخت و متابعت قواعد اخلاقی او بر همه انسان ها لازم می داند و در خاتمه این رساله بیان کرده که باید متواضع باشیم و تواضع داشتن شرط اصلی سعادت فردی و اجتماعی بشر می داند، پیروی حضرت علی (ع) باید از تکبر که منشاء رذایل اخلاقی است بر حذر باشد تواضع یعنی فنا شدن و فنا هم هدف نهائی اولیاء الله است که با فنا شدن حقیقت انسان بقاء پیدا می کند.
۷ – با وفا (۱۳۸۹) در مقاله خود تحت عنوان «‌اخلاق علوی با تاکید بر نهج البلاغه» معتقد است که امام علی (ع) با اعضای خانواده و آحاد جامعه بهترین رفتار را داشت، امام اطاعت و نیکی به والدین، توجه به همسر، تربیت و آموزش و محبت به فرزندان توصیه فرموده و در سیره عملی به آن ملتزم بود؛ با همسایگان خوش رفتار و در برخورد با خویشاوندان احترامی همراه با محبت داشت، مهمان نواز بود، با یتیمان و نیازمندان مهربان بود و حقوق آنان را رعایت می کرد، با گفتار بد رفتاری نمی کرد و برخی مخالفان به دلیل اخلاق نیکو جذب ایشان شدند.
پژوهش های گروه سوم
۱ – سجادی (۱۳۷۹) در پژوهشی تحت عنوان «رویکردها و روش های تربیت اخلاقی و ارزشی، بازنگری و نوع شناسی» در تعریف تربیت اخلاقی می گوید : «تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی، به آنچه که مدارس و دیگر نهادهای آموزشی برای کمک به افراد جهت خوب بودن اجتماعی و نیز کمک به آن ها جهت رفتار به روش و منش اخلاقی و ارزشی انجام می دهند اطلاق می شود.»
۲ – علی آبادی (۱۳۸۸) در پایان نامه سطح سوم علوم حوزوی (معادل کارشناسی ارشد). تحت عنوان «هدف آفرینش انسان از نظر قرآن» در مورد تربیت اخلاقی چنین می گوید : عالی ترین هدف نهایی مقصود به کمال رسیدن، به قرب حق و به معرفت رسیدن خداوند است که از طریق تربیت اخلاقی صحیح در فرد ایجاد می شود.
۳- مزیدی و شیخ الاسلامی (۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان «مبانی وجود شناسی و انسان شناختی و روش های تربیتی انسان از دیدگاه قرآن و سیره پیامبر اعظم (ص)» به چنین نتیجه ای دست پیدا کردند که نظام تعلیم و تربیت اسلام، نظام جامعی است که به پرورش استعدادهای انسان به طور هماهنگ تاکید دارد. از نظر اسلام، انسانی به معنای واقعی تکامل یافته است که تمام این جنبه ها رشد یافته باشد.
۴ – فقیهی و رفیعی مقدم (۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان «خوشناسی در چهارچوب ابعاد روانی انسان منطبق با بینش قرآنی و پیامدهای تعلیم و تربیت» اینگونه نتیجه گیری می کنند که:
۱ – تبیین قرآن از جنبه های وجودی، معنوی، شناختی ،عاطفی و توانمندی ها و نیازهای آدمی با علم حضوری و فطری که هر فرد از خود دارد هماهنگ است.
۲ – شناخت خود و باسازی فطری با پرورش استعدادها، نیل به اهداف عالیه تربیتی و از جمله سلامت روانی رابطه دارد.
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
۳ – به میزانی که روند تعلیم و تربیت به متربی کمک شود تا به طبیعت اولیه باز گردد و با شناخت نگرش ها، عواطف و رفتارهای غیر طبیعی خویشتن در مسیر اصلاح آن ها گام بر دارد؛ سطح رشد اخلاقی و تربیتی و امکان نیل به کمال و سعادت افزایش می یابد (به نقل از علوی، بی­تا، ص۲۴).
۵ – نصر آبادی (۱۳۷۹) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «تربیت اخلاقی از نظر شهید مطهری» نکاتی را بیان می کند که شهید مطهری ایمان و مذهب را موافق اجرای اخلاقیات می داند، ماهیت تربیت اخلاقی امری متعالی و قدسی است و اهداف تربیت اخلاقی ثابت است و تربیت اخلاقی همه جنبه مادی و هم معنوی است و حیا و عفت جایگاه والایی در تربیت اخلاقی برخوردار است.
۶- عزیزی (۱۳۸۴) در تحقیقی تحت عنوان «تربیت اخلاقی از دیدگاه کانت و پستالوزی» چنین بیان می کند که تربیت اخلاقی از نظر پستالوزی کار مربی را به کار باغبان مانند می کند که با پیروی از طبیعت آدمی نیروی درونی را منشا تحول قرار می دهد. او اساس کار مربی را عشق ورزیدن به مربیان می داند و هر گونه آموزش اخلاقی بر اساس نگرش های حسی صورت گیرد و از طبیعت استفاده مناسب به عمل آید.
عکس در مورد عشق ورزی
کانت چنین می گوید : بالاترین سطح تربیت، تربیت اخلاقی است و تربیت اخلاقی بر اساس زمینه، وجود، منش سالم و بر بنیاد خود و اندیشه صحیح صورت می گیرد.
۷ – غفاری (۱۳۸۱) در رساله دکتری خود تحت عنوان «نقد تطبیقی رویکردهای فضیلت و غمخواری در تربیت اخلاقی» چنین بیان می کند : فراهم آوردن الگوهای مناسب برای تربیت اخلاقی همچنان یکی از نیازهای مبرم تعلیم و تربیت است و در الگوی تربیتی که بیان کرده است دو رویکرد فضیلت و رویکرد غمخواری را مطرح کرده است، رویکرد فضیلت به تربیت اخلاقی نسبت به بسیاری از رویکردهای دیگر تقدم تاریخی دارد. آراء سقراط و افلاطون و به ویژه ارسطو در زمینه ی فضایل، بیان کرده اند، سرچشمه های اولیه ی اخلاق، فضیلت است ؛ که البته در آن دوران رویکرد اخلاقی غالب به شمار می رفت و از این رو سخن گفتن از فضایل مترادف با سخن گفتن از اخلاق بود.
۸ – داودی راد (۱۳۷۵) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «‌تربیت اخلاقی در صحیفه ی کامله ی سجادیه» به این امور اشاره کرده است که ملاک های رفتارهای اخلاقی در صحیفه سجادیه جنبه ی پرستشی بودن رفتارهاست یعنی هر عملی که صرفاً به جهت تقرب به خدای سبخان انجام می گیرد و هر رفتاری که منحصراً و خالصاً برای حضرت حق تحقق پذیرد، اخلاق است. محور تربیت اخلاقی نیز عزت نفس است و در همه جای صحیفه سجادیه نفس انسان محترم شمرده شده است و ضرورتاً تربیت اخلاقی، اصولی ثابت هستند که تابع شرایط زمان و مکان نمی باشد و می تواند کلیه رفتار و افعال انسان را اصلاح نماید.
۹- رضا داد (۱۳۹۰) در پایان نامه کارشناسی ارشد خویش با عنوان «مبانی و راهکارهای تربیت اخلاقی در قرآن کریم» این گونه نتیجه گرفت که مکتب تربیتی قرآن، توحید ناب، یگانه محور اصلی نزاهت روح و خداگرایی، تنها شاهراه اصلی تربیت اخلاقی است که آدمی را تا برترین مراتب تنزّه اخلاقی اوج می دهد : پس می توان گفت ضرورت تربیت اخلاقی، از وظیفه ی انسان در راستای تحقق مقام خلافت الهی ناشی می شود ؛ و هدف از تربیت اخلاقی همان تخلّق به اخلاق الهی به عنوان مستخّلفّ عنه است.
۱۰- اکبری (۱۳۸۹) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «بررسی فلسفه تربیت اخلاقی از دیدگاه اسلام» نتایج تحقیق خود را مبین چنین مواردی در نظر گرفته است.
اهداف تربیت اخلاقی: الف) اهداف مربوط به رابطه انسان با خداوند: کامل ساختن ایمان اخلاص یا نیت پاک ب) اهداف مربوط به رابطه انسان با خود: پرورش قدرت فهم و شناخت اخلاقی، تهذیب نفس، پرورش صفات الهی، تعدیل قوای سه گانه و شهوت، غضب، تعقل) ج) هدف مربوط به رابطه انسان با دیگران : به کمال رساندن اخلاق. ابزارهای شناخت در تربیت اخلاقی، حس بینایی و شنوایی، عقل و قلب می باشد. عقل را می توان با تفکر، تجربه، علم و شناخت آیه ای پرورش داد. قلب از نظر غزالی مرکز احساسات، در دیدگاه نراقی مرکز خیالات و افکار و به عقیده کاشانی محل وسوسه و الهام است. برای پاک سازی قلب در تربیت اخلاقی روش های جهاد با نفس، عبادت، اسوه، یادآوری نتایج، تربیت کسب فضائل، تربیت قرار گرفتن روش ها، تصمیم بر گناه یا تصمیم بر انجام خوبی ها، روش عادت دادن، عزلت (کناره گیری از خلق) استخراج شده اند. منابع شناخت در تربیت اخلاقی عبارتنداز : عقل و قلب و قرآن و تاریخ و طبیعت و نفس و سیره پیامبر(ص) و سیره ائمه اطهار علیهم السلام و عوامل اجتماعی شامل دوست، دشمن، معلم اخلاق، عرف است و در ضمن ارزش های تربیت اخلاقی مثل صبر، اخلاص، عزت نفس، خیرخواهی، فروتنی و تواضع، غیرت، حسن ظن می باشد.
۱۱ – رحیمیان (۱۳۸۹) در مقاله ای تحت عنوان «مبانی مکتب تربیتی و اخلاق اسلام از منظر نهج البلاغه» ‌چنین بیان می کند که مکتب اخلاقی اسلام در همان نخست، به برکت آیات قرآن و سیره ی اخلاقی پیامبر و احادیث اخلاقی ایشان و احادیث اخلاقی فراوان و کلمات قصار و خطبه های امیرالمومنین (ع) و سیره ی اخلاقی ایشان در طول ۵۲ سال بعد از پیامبر حتی بیش از دو عرصه ی فقه و کلام، قابلیت تدوین و استخراج و اجتهاد یافت و حضرت علی توانست مفاهیم اخلاقی و تربیتی را تعریف و تصحیح کند و ترجیح اهم بر مهم در اخلاق و طرح اخلاق استدلال را بیان نماید.
پژوهش های گروه چهارم
۱– راثی (۱۳۸۴) تحقیق خود را تحت عنوان «کمال و کلام علی (ع) » بیان کرده اند : که آن حضرت علی (ع) جز محضر رسول اکرم (ص) دبستانی ندیده و از کسی درس بلاغت نشنیده آنگاه سخنی بدین گونه فصیح و بلیغ و شگفت آورد، این جنس انشاء سخن، فنّ کسی با کسانی نیست که بتواند از راه تعلّم و تدریس و محاورت و تمرین و ممارست بر آن دست یابند ؛ بلکه موهبتی است خاص که از خزانه ی علم الهی به بر کشیدگان و نادره مردان و زنان تفویض می گردد. چه کلام فصیح و بلیغ شایسته گویندگان و نویسندگان بزرگ است، کلامی است که موجب انبساط حال و یا انطباق آن گردد و شنونده را بر اموری که گوینده بخواهد، تحریض کند و یا از مقصودی باز دارد کلامی که از آن توقع تاثیر دارند و چنان کلامش تاکید می کند که شنونه را بر جای خود میخ می کند و با صراحت و شیوایی چنان سخن می گوید که هر گفتار نادرست را باطل می کند.
۲ – داودی چلقائی (۱۳۸۵) در پایان نامه خود تحت عنوان «فضای فرهنگی اجتماعی صدور خطبه های نهج البلاغه» چنین بیان می کند که : حضرت علی (ع) در ایجاد و توسعه فرهنگ اسلامی با تبیین روشن ارکان فرهنگ اسلامی، ترویج خودگرایی و آزاداندیشی و مبارزه با انحراف، ارج نهادن به تعلیم و تربیت و پایه گذاری علوم اسلامی نقش بسزایی داشت.
۳ – حسن پور (۱۳۸۱) در پایان نامه خود تحت عنوان «تفسیر قرآن در نهج البلاغه» به این نتیجه رسید که انطباق و مقایسه آیات قرآن با سخنان گرانقدر حضرت علی (ع) در نهج البلاغه و ارتباط مستقیم و غیر مستقیم و نیز مطالب یکسان و گوناگون آن ما را به بصیرت و آگاهی بیشتری در زمینه های تفسیر می رساند ( به نقل از علوی، ۱۳۸۹، ص ۱۹۹).
۴ – بخشی (۱۳۸۴) مقاله ی خود را تحت عنوان «اثر پذیری نهج البلاغه از قرآن کریم» چنین بیان می کند که : قرآن، یگانه معجزه ی ماندگار بشریت است که بر زبان برترین انسان عالم جاری گشت و قلب ها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از کلام وحی، تنها کلامی که توانست مافوق کلام خلق و مادون کلام خالق قرار بگیرد، کلام علی (ع) بود، کلامی که اعجاب بزرگترین ادیبان را برانگیخت و آنان را از همانند آوری عاجز و ناتوان ساخت، و این به علت اثرپذیری آن از وحی بود. از نظر سبک، ایجاز، تشبیه و استعاره نهج ابلاغه همانند قرآن است پس نشان می دهد که نهج البلاغه کتابی است که سبک کلام آن حضرت و فصاحت و بلاغت آن، تنها از سخن خدا و رسولش متاثر باشد و ملهم کلام فصحا و بلغا واقع شود ؛ چنانچه که سید رضی (رحمهالله) می گوید : هر کس می خواهد خطیب نامیده شود باید از علی پیروی کند، و آن کس که خواستار عنوان واعظ بلیغ است ناچار از کلام حضرت یاری جوید. آنچه سخنان امام را تا بدان درجه بالا برده که گویند برتر از سخن آفریده و فروتر از گفته ی آفریننده است، رنگی است که از کلام پروردگار در گفتار علی (ع) می بینیم گفتار بی اندیشه ی پیش و بی آموختن از استادی کم یا بیش.
۵ – عزیزی (۱۳۸۱) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «شناخت در نهج البلاغه» چنین نتیجه گیری می کند که محورهای مهم و اساسی شناخت در نهج البلاغه: پیرامون موضوعاتی چون خداشناسی، معادشناسی، امام شناسی، انسان شناسی، جهان شناسی، تاریخ شناسی، فقه شناسی و … هستند. علی (ع) آفت های زیادی را بر شجره طیبه شناخت مطرح نموده اند نظیر : دنیا پرستی، پیروی از هوی و هوس، عشق مجازی، آرزوهای بلند، گناه، طمع، فتنه، فقر، نزاع، کشمکش و .. (به نقل از ابراهیمی زرندی، ۱۳۸۸، ص۳۳).
۶ – عنایتی فرد (۱۳۹۰) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عوان «شناخت، تحلیل و مقایسه شروح معاصر نهج البلاغه» چنین بیان می کند : نهج البلاغه کتابی که عنوان «اخوالقرآن» به خود گرفته است. مجموعه ای گرانسنگ از خطبه ها، نامه ها و سخنان کوتاه امیرمومنان (ع) است، و بیان می کند که «نهج البلاغه: فیض ملفوظ است و نور مکتوب» ؛ «این کلام جاودانه جوششی است از سرچشمه فیض بی انقطاع الهی که به امر رب می جوشد ؛ تقریر دوباره ای است از حقایق تجسم یافته ی قرآن کریم و علم وحی محمدی و شناخت های قرآنی و تعالیم اسلامی» (حکیمی، ۱۳۷۴، ص ۲۶۱).
پژوهش های گروه پنجم
۱ – تاریس و سمین[۹] (۱۹۹۷ م) تحقیق خود را تحت عنوان «فقدان ایمان ؛ تاثیر ارتباط فرزند با مادر در انتقال ارزش های اخلاقی» چنین بیان می کنند : بنابراین تحقیق، حفظ ارتباطات خوب والدین با فرزند، یکی از مفیدترین وسائل جعبه ابزارهای آنان به منظور انتقال ارزش های والدین به فرزندانشان می باشد. اصولاً انتظار آن است که این امر نه تنها به انتقال ارزش های دینی، بلکه به انتقال ارزش های اخلاقی به طور کلی بینجامد خواه این ارزش ها در باور دینی ثابتی قرار گرفته باشند یا خیر. بنابراین، هر چند نتایج ما به طور مستقیم تنها از ارتباط ارزش های دینی سخن می گویند، به انتقال ارزش های اخلاقی به طور کلی نیز مرتبط اند. در هر دو مورد، تعامل خوب والدین با فرزند سبب درونی سازی ارزش های واتلدین می شود (ضمناً این تحقیق با روش میدانی بوده است).
۲ – شاملی (۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان «جایگاه و نقش انذار و تبشیر در نظام تربیتی پیامبران؛ نگرش قرآنی» چنین بیان کرده است : با بررسی ده ها آیه مربوط به انذار و تبشیر، هرکس باید به نقش تعیین کننده ی این دو شیوه در دعوت پیامبر (ص) و نظام تربیتی پی برد.
از آنجا که خداوند به پیامبران توصیه کرده است در هدایت و تربیت آدمیان این دو شیوه ارشادی به کار بندند، گمان من بر این بود که باید حقیقتی در این دو روش درباره ی تعدیل رفتار انسان نهفته باشد. انذار و تبشیر در حقیقت راه های برای هشیار کردن و آگاهی بخشی (یس:۶) و خودسازی است ؛ دو راهکار تربیتی انذار و تبشیر مسبوق و منجر به آگاهی، شناختا و حیات فکری انسان هاست که طی آن، انسان ها می توانند رفتارهای خود را با آگاهی و شناخت و آزادی شکل دهنده ؛ انذار و تبشیر شیوه های آگاهی دادن به مردم در مورد پاداش و کیفر الهی رفتارهای آنان است. با این همه به نظر می رسد قرآن کریم پاداش و کیفر را، به ویژه در قیامت نه به عنوان پیامد رفتار که به عنوان ظهور واقعی خود رفتار انسانی معرفی می کند (زلزال:۸۷) در این نگاه، پاداش و کیفر پیامد اعتباری و قرار دادی رفتار نیست بلکه تجلی و نمود خود رفتار است.
۳ – گروه مؤلفان (۱۹۹۹) در تحقیقات خودشان تحت عنوان «عاطفه و تایید والدین و رابطه ی آن با عواطف اخلاقی و رفتار کودکان» چنین بیان کردند: یافته های این تحقیق تاییدی بر دیگر پژوهش ها در اثبات نقش عاطفه والدین (به خصوص مادران) در تعامل با کودکان اند تصویری که از این یافته ها حاصل می شود آن است که رفتارهای والدینی که صمیمی و حمایت گرانه اند احتمالاً دغدغه های عاطفی و رفتار اخلاقی کودکان را افزایش می دهند. رفتارهای جامعه پذیرانه والدینی که پذیرا هستند و عاطفه مثبت دارند، ممکن سطح اثر پذیری تلاش های جامعه پذیرانه­ی والدین نزد کودکان را با توجه به معیارهای اخلاقی ارتقا بخشند. ممکن است کسی نتواند نتایج قطعی دراز مدت تاخیر والدین بر عملکرد اخلاقی کودکان را از این پژوهش استنباط کند، ولی ممکن است اقدامات حمایتگرانه ی والدین، سطح دغدغه ی عاطفی کودکان را ارتقاء بخشد و تاثیر پایداری بر جنبه ی رفتار اخلاقی کودکان بر جای گذارد ( ضمناً این تحقیق با روش میدانی بوده است ).
۴ – تاموری[۱۰] (۲۰۰۷) در پژوهشی تحت عنوان «معلمان تربیت اسلامی برداشتی از تدریس اخلاق در مدارس متوسطه» به این نتیجه دست یافت که افزایش و گسترش فعالیت های مدرسه و فعالیت های مذهبی و انجام مقررات مدرسه رابطه مثبت و قابل توجهی با اخلاق دانش آموزان دارد.
۵ – روتلدگ[۱۱] (۲۰۰۷) در پژوهشی تحت عنوان «ظهور و پیشرفت اخلاق» بیان داشته است که تکامل اخلاقی ناشی از یک دید فلسفی است. طبیعت انسان یک طبیعت خوب می باشد و از این رو انسان تمایل به خوبی دارد و بدیهی و آشکار است که انسان در ذات خود و درکی از خود و تکامل خود دارد. اگر چه هر کسی آن را به مرحله عمل نمی رساند اما آرزو و فهم آن در هر کسی وجود دارد. رشد اخلاقی مانند رشد سایر اعضای انسان خود به خود صورت می گیرد حتی با وجود موانع اجتماعی و شخصیت و وجوان اخلاقی صورت می گیرد. در حقیقت ظهور اخلاق مظهر و نشانی از وجدان اخلاقی هر شخص می باشد اما می توان از خصوصیت انسان در این امر بهره گرفت. ۱ – دلیل و برهان ۲ – خشم ها ۳ – حس شرم و گناه (به نقل از عسکری، ۱۳۸۹، ص ۳۳).
۶ – ای الرود[۱۲] (۲۰۰۹) در پژوهشی تحت عنوان «فلسفه معاصر تربیت اخلاقی در تبیین رویکرد، تبیین ارزش ها» چنین بیان داشته است که : تبیین ارزش ها خواه ارزش ها عینی باشند یا ذهنی مفید می باشد و در مورد رفتار مطابق ارزش ها چنین بیان داشته است که ارزش ها زمانی منتسب به انسان می شوند که الگوی ثابتی از رفتار را شکل می دهند.
۷ – یویسال[۱۳] (۲۰۰۷) در پژوهشی تحت عنوان «تربیت اخلاقی کودکان» چنین نتیجه گیری می نماید که والدین نقش مهم و موثری در تربیت کودکان دارند ؛ زیرا کودکان دارای طبیعت خالص و پاک می باشند که در معرض همه نوع تاثیرات قرار دارند. از این رو در تربیت اخلاقی تاکید بر نقش والدین است.
۸ – استوتل[۱۴] (۱۹۹۷) در مقاله ی خود تحت عنوان «رویکرد فضیلت به تربیت اخلاقی» برخی روشنگری های مفهومی به این نکته اشاره کرده است که علی رغم وفور گفته ها و نوشته ها در باب فضایل و تربیت در زمان کنونی، هنوز گزارش شفاف و متقاعد کننده ای راجع به ویژگی های رویکرد فضیلت گر او وجود ندارد. وی پس از طرح و بررسی سه تعریف متفاوت راجع به این رویکرد تمایز قابل شدن میان رویکرد فضیلت گر او چشم اندازهای اصلی دیگر در تربیت اخلاقی (به ویژه رویکرد شناختی – رشدی) را مورد بحث قرار می دهد و استدلال می کند که تنها تعریفی که قابلیت فرق نهادن مناسبی را داشته باشد به اخلاق فضیلت مدار اشاره خواهد داشت؛ تنها بر اساس این تعریف می توان رویکرد فضیلت را به عنوان یک پژوهش کیفی جدید رشدی، در تربیت اخلاقی مورد نظر قرار داد (صص ۳۹۵ – ۴۰۷).
۹ – هالستید[۱۵] (۲۰۰۷) در پژوهشی تحت عنوان «چارچوب مشخص برای تربیت اخلاقی» چنین بیان دانسته است که برای مسلمانان سه نوع ارزش اساسی وجود دارد که عبارتنداز : ۱ – ادب ۲ – اخلاق ۳ – رفتارهای الگو مانند پیامبر (ص) آنچه سبب تفاوت تربیت اخلاقی غرب و اسلام می شود عبارتنداز : ۱ – وجود اصول و قوانین ازلی و ابدی و نقش قانون در اجرای اخلاق. ۲ – به دلیل درک های مختلف از خوبی، خودمختاری در اخلاق ممنوع است. ۳ – وجود آخرت به عنوان عامل ایجاد انگیزه برای انجام عمل و بازداری از یک عمل. در پایان دو اصل اساسی در تربیت اخلاقی اشاره نموده است. ۱ – اشاعه دانش که مقدمه عمل است ۲ – انگیزه که سبب عمل بر طبق علم و دانش می شود (به نقل از عسکری، ۱۳۸۹، ص ۳۲).
۱۰ – اوسرف و رایشنباخ[۱۶] (۱۹۹۴م) دو متفکر غربی در تحقیقات خود تربیت اخلاقی را این گونه تعریف کرده اند که: جامع دو گرایش باشد، یکی پرورش فضائل در دانش آموزان و دیگری آموزش ارزش ها و اصول اخلاقی ؛ آنان در تعریف تربیت اخلاقی گفته اند : «تربیت اخلاقی در صدد است رشد اخلاقی را ارتقاء دهد یا فضائل اخلاقی بیشتری را در دانش آموزان ایجاد کند.
۱۱ – اسکات[۱۷] (۱۹۹۰) در مقاله ای با عنوان «ابعاد تحولی نادیده گرفته شده در تربیت اخلاقی» دیدگاهی را در موردداوری اخلاقی مطرح می کند که از موضوعات عدالت و حقوق فراتر می رود و به اخلاق نظر دارد که شامل مسئولیت و غمخواری نسبت به دیگران است. به نظر او، نظریه ی تحول اخلاق باید هم رفتار اخلاقی مانند (رفتار اجتماعی) و هم استدالال اخلاقی را در کانون توجه قرار دهد. وی در نهایت مدلی جامع برای تربیت اخلاقی پیشنهاد نموده است.
۱۲ – النر[۱۸] (۱۹۹۶) در مقاله ای تحت عنوان «چگونه می توان مشخص کرد که تربیت اخلاقی کارآمد است ؟» پیشنهاد می کند که عرصه ی ارزشیبابی را در تربیت اخلاقی گسترش دهیم. در این مقاله استدلال شده است که پژوهش های پیشین، در ارزشیابی تربیت اخلاقی، عمدتاً بر شواهد غیر مستقیم تاکید ورزیده اند (به طور مثال پیشرفت در استدلال اخلاقی) و به تغییرات رفتاری توجهی نداشته اند. توصیه شده است بر روابط میان مراقبت فرد نسبت به رتارهای فردی و اجتماعی خود با تربیت اخلاقی تاکید بیشتری صورت پذیرد.
نتیجه گیری
با توجه به تحقیقات داخلی و خارجی بیشتر تحقیقات در زمینه ی تربیت بیان شده بود و در زمینه­ اخلاق بخصوص تربیت اخلاقی از منظر امام علی(ع) کم مورد بررسی قرار گرفته بود ولی در زمینه تربیت دینی، اجتماعی و سیاسی از منظر قرآن یا عالمان یا نهج البلاغه بیشتر مورد تحقیق بوده است و تربیت اخلاقی را به طور کلی بررسی نشده بود یعنی تحقیق در زمینه ی تربیت اخلاقی که اهداف، روش ها، اصول، مبانی و استلزامات تربیتی دقیقاً بررسی شود نبود بلکه یک یا چند مورد تربیت اخلاقی بررسی شده بود. درباره موضوع تا جایی که جستجو شد، مستقلاً اثری با این نام در پایان نامه ها نگاشته نشده، در مورد اخلاق یا انسان کامل یا تربیت در نهج البلاغه و … پایان نامه هایی نگاشته شده است اما با عنوان خاص «تربیت اخلاقی در نهج البلاغه» تاکنون پایان نامه­ای نوشته نشده است؛ که هدف آن بررسی ویژگی های انسان در ارتباط با خدا، خودش و دیگران باشد.
در مجموع می توان گفت در تعریف تربیت اخلاقی از میان متفکران مسلمان دو گرایش است یکی تعریف تربیت اخلاقی با تکیه بر پرورش عادت ها و صفت های اخلاقی مطلوب اسلام و دیگر تعریف تربیت اخلاقی با تکیه بر پرورش شناخت ها گرایش ها و رفتارهای اخلاقی.
در میان متفکران غربی نیز دو گرایش در تعریف تربیت اخلاقی وجود دارد : یکی گرایش که تربیت اخلاقی را پرورش فضائل در دانش آموزان می داند؛ و دیگری گرایشی که تربیت اخلاقی را وزش ارزش ها و اصول اخلاقی تلقی می کند. پس با توجه به تحقیقات که بررسی شد تربیت اخلاقی را می توان این طور تعریف کرد: تربیت اخلاقی، آموزش اصول و ارزش های اخلاقی و پرورش گرایش ها و فضیلت های اخلاقی است. در تعریف ارائه شده بعد شناختی، عاطفی و رفتاری اخلاق مورد توجه قرار گرفته است پس تربیت اخلاقی فقط تهذیب نفس نیست بلکه تربیت اخلاقی همان به وجود آمدن یک انسان متکامل است.
فصل سوم:
ویژگی های انسان در ارتباط با خداوند و
تربیت اخلاقی متناظر با آنها (در نهج البلاغه)
مقدمه
اگر بخواهیم تربیت اخلاقی را در یک مفهوم خلاصه کنیم، باید بگوییم تربیت اخلاقی یعنی «حب خدا» و تمام مسائل دیگر در زمینه تربیت اخلاقی یا مقدمه رسیدن به خداست یا ثمرات و نتایج دوستی خداست، می توان گفت کسی که دوستدار خداوند باشد او را اطاعت خواهد کرد و قهراً حسادت، بخل، … نخواهد داشت؛ کسی که خداوند را دوست بدارد آثار، افعال و آیات خداوند را نیز دوست خواهد داشت، لذا آن که دوست خداوند باشد که خودش ظلم نمی کند و رابطه اش را با خداوند اصلاح می کند. پس می توان گفت انسان که یک موجود الهی است.

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:05:00 ب.ظ ]