رفتاری غالباً باعث می‌شود که فرد بتواند خود را کنترل کند، زیاد مستلزم آن است که او به خاطر منافع دیگران از منافع شخصی چشم‌پوشی کند (ماسن، ترجمه یاسایی،۱۳۷۰).

 

۲-۴- مهارت مقابله‌ای

همه افراد در طول زندگی خود با استرس روبرو می‌شوند. زندگی بدون استرس یعنی مرگ، آنان در همه شرایط تحت استرس قرار دارد. ولی گاهی امکان دارد یک استرس بیماری زا و مشکل زا شود، این مسئله بستگی به مقابله‌های فرد دارد. منظور از مقابله کوشش و تلاش‌هایی است که خود انجام می‌دهد تا استرس را از میان بردارد، برطرف کند، یا به حداقل برساند و یا تحمل کند.
دقت داشته باشید که ما همیشه نمی‌توانیم منبع استرس را از میان برداریم. بلکه در مواردی باید آن‌ ها را کاهش دهیم و در مواقعی هم باید استرس را تحمل کنیم. مثلاً ما نمی‌توانیم کاری کنیم که اختلاف قدیمی والدین حل شود. در این موارد باید سعی شود تا استرس های ناشی از این اختلاف را کاهش دهیم و یا به صورتی تحمل کنیم تا کمتر آزار دهنده شود. کوشش‌های مقابله‌ای کاهش به صورت انجام دادن کار، فعالیت و اقدام خاصی است و گاه به صورت انجام دادن فعالیت‌های ذهنی و درون روان است. به این ترتیب می‌توان گفت دو نوع مقابله وجود دارد: مقابله‌های مسأله مدار و مقابله‌های هیجان مدار. در اکثر موارد ضروری و سالم است که هر دو نوع مقابله با هم مورد استفاده قرار بگیرند.

 

۲-۵- مبانی نظری

در ابتدای هر پژوهشی، مبانی نظری موجود درباره موضوع بررسی می‌شود تا با بهره گرفتن از دانش موجود، بتوان به بررسی ‌سیستماتیک و منظم موضوع پرداخت، در این قسمت به بررسی مبانی نظری درباره‌ی‌ طرحواره درمانی و پایه‌های‌ نظری پژوهش در قلمرو اعتیاد و سازگاری اجتماعی و راهبردهای مقابله‌ای افراد وابسته به مواد پرداخته می‌شود.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

۲-۵- ۱- مقدمه‌ای بر شناخت درمانی[۱۶]

این رویکرد درمانی و اصول و تکنیکهای ‌آن مبتنی بر روانشناسی شناختی است در این دیدگاه افکار و شناخت‌ها را در سلامت یا عدم سلامت روان بسیار سهیم می‌دانند. بر این اساس در جریان شناخت در مکانی، شناخت درمانگر تلاش دارد با شناخت افکار و باورهای فرد به تصحیح آن‌ ها بپردازد و فرد را در داشتن شناخت‌های مفیدتر یاری دهد. آرون بک از شناخت‌ درمانگران معروفی است که کتاب‌های متعددی در این زمینه عرضه داشته است (بک،۱۹۹۵)
اصول‌ اولیه در شناخت درمانی همچون سایر روش‌های روان‌درمانی است. به عبارتی لازم است شناخت درمانگر برای شروع تکنیکهای شناختی خود اقدامات و شرایط اولیه‌ای را به وجود بیاورد.
برقراری رابطه مناسب‌ و استفاده از مهارت‌های روان‌شناختی برای مدیریت این رابطه، تشویق بیمار به بیان جریان بیماری ‌برای‌ به ‌دست آوردن اطلاعاتی راجع به علل بیماری و استفاده از سایر منابع برای کسب اطلاعات‌ دقیق‌تر مثل پرونده پزشکی بیمار و اطلاعات از خانواده و … کشف میزان علاقه و انگیزه بیمار برای‌ درمان ‌و ‌بکار بردن روش‌هایی برای تحریک انگیزه بیمار برای درمان، مشخص نمودن این که مشکل بیمار مناسب برای شناخت درمانی است یا نه … و بسیاری موارد دیگر به عنوان اصول اولیه در هر نوع روان‌درمانی و به ویژه شناخت درمانی به کار می‌روند (بک،۱۹۷۰).
تعریف طرحواره:
شاید‌ بتوان گفت طرحواره یک بسته حافظه ایست که محتوای آن را آموزه‌های فرد در طول زمان شکل می‌دهد.
باید توجه ‌داشت که در روند پدیدایی طرحواره‌ها عواملی مثل بنیادهای زیستی فرد و عوامل مربوط به محیط تربیتی او مثل محیط خانواده، فرهنگ، تجارب وی در فرایند رشد، رخدادهای بزرگ و… تأثیر می‌گذارند.
این بسته ‌حافظه‌ای مثل یک فیلتر بزرگ و پیچیده بر سر راه اطلاعات ورودی به حافظه و همچنین اطلاعات موجود در حافظه عمل کرده و با سرند، دسته‌بندی و سازمان‌دهی، شکل‌گیری معانی جدید را در ذهن ممکن می‌سازد (یانگ، ۱۳۸۹)
طرحواره‌ها فراتر از یک باورند آن‌ ها ما را برای مقوله‌بندی اطلاعات و پیش‌بینی رخدادها توانا می‌سازند. یک طرحواره در برگیرنده مجموعه‌ای از خاطرات، هیجان‌ها، حس‌های بدنی و ساختارهاست. ویژگی مقاوم بودن و سخت جانی طرحواره‌ها آن‌ ها را در صدر فهرست چالش‌های کسانی می‌گذارد که در حرفه‌شان با ”­تغییر­” ­سر و کار دارند (یانگ، ۱۳۸۹)
طرحواره درمانی، درمانی است ابتکاری و تلفیقی که توسط یانگ و همکارانش پایه‌گذاری شده است او در این درمان کوشیده است تا با به‌کارگیری مبانی و راهبردهای روش‌های درمان شناختی – رفتاری (CBT) و مؤلفه‌هایی از سایر نظریه‌ها مثل‌ دلبستگی، روابط شیء ای، ساختارگرایی و روان تحلیلگری و تلفیق یکپارچه و منسجم آن‌ ها با یکدیگر یک مدل ‌درمانی جدید را برای درمان اختلالات دیرپایی مثل اختلالات شخصیت و اختلالات مزمن محور یک ارایه‌ دهد (بک،۱۹۹۶)
سه دهه پیش بک مطرح ساخت که هرچند کاربرد اطلاعات مربوط به دوران کودکی برای درمان دوره حاد افسردگی و اضطراب لازم نیست اما برای درمان مشکلات مزمن شخصیتی ضروری به نظر می‌رسد.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
طرحواره درمانی به درک پایه‌های مشکلات روانشناختی ‌فرد در دوران کودکی، ارتباط مراجع – درمانگر و نشاندن فرمول‌بندی مشکل بر زمینه تاریخچه فردی گسترده‌تری پای می‌فشارد.
این درمان برای چه کسانی بکار می رود؟
وقتی که رفته‌رفته درمانگران از درمان اختلال‌های محور یک مثل اضطراب به سمت کار بر روی اختلالات عمیق‌تر مثل اختلالات شخصیتی محور دو حرکت کردند با محدودیت‌های‌ مدل شناخت درمانگری بک رو به رو شدند. بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی مجموعه‌ای از مشکلات پیچیده و مقاومی را دارند که در بسیاری از موارد روند ‌درمان را متوقف می‌سازد.
بنابراین یانگ تحت تأثیر ساختارگرایی طرحواره درمانی را بنا نهاد که اختلالات ‌شخصیتی و دیگر اختلال‌های دیرپا را نشانه رفته است (بک،۱۹۹۰).
تجربه ‌نشان داده است که طرحواره درمانی در درمان افسردگی و اضطراب دیرپا، اختلال‌های خورد و خوراک، مسایل زناشویی و مشکلات پایدار در حفظ روابط صمیمانه سازگار، اثربخش بوده است همچنین این روش در مورد‌ مجرمان و در پیشگیری از عود در میان سوء مصرف‌کنندگان مواد مخدر کارایی دارد.
محدودیت‌های شناخت درمانی:
طبق نظر یانگ بیماران برای این‌که به شناخت درمانی پاسخ مطلوب بدهند باید چندین ویژگی را داشته باشند اما بیماران مبتلا به اختلالات ‌خصیصه‌ای چند ویژگی زیر را دارند که آن‌ ها را برای درمان شناختی – رفتاری نامناسب می‌سازد:
۱٫ مشکلات مبهم [۱۷]و آشفته‌[۱۸]فراوان­: برای شناخت درمانی فرد باید مشکلات مشخص و قابل تعریفی داشته باشد تا بتوانیم آن‌ ها را کانون و هدف درمان قرار بدهیم .
۲٫ مشکلات ‌در‌ روابط بین فردی[۱۹]: در شناخت درمانی انتظار می‌رود که بیمار رابطه‌ای مشارکتی با درمانگر خود برقرار سازد اما‌‌ بیماران مبتلا به اختلالات خصیصه‌ای یا اصلاً رابطه‌ای با درمانگر برقرار نمی‌سازند یا به نحوی افراطی به وی ‌وابسته می‌شوند.
۳٫ انعطاف‌ناپذیری[۲۰]: انعطاف‌پذیری در شناخت درمانی لازم است تا بیمار بتواند افکار و رفتارهای خود را با تجزیه و تحلیل شناختی‌ تغییر دهد ولی از مؤلفه‌های مشخص اختلالات شخصی وجود رگه‌هایی از انعطاف‌ناپذیری است.
۴٫ اجتناب[۲۱]:‌چون بیماران مبتلا به اختلالات خصیصه‌ای به طور دیرپایی از تجربه احساس‌های ناخوشایند خود می‌گریزند‌(اجتناب هیجانی) و در عین حال از افکار دردناک خود روی گردانند (اجتناب شناختی) بنابراین تکنیک­های‌شناختی غالباً در دستیابی به افکار و احساسات غیر انطباقی این افراد ناموفق هستند (طرحواره درمانی،یانگ، ترجمه حمید پور و اندوز،۱۳۸۹).
ترمینولوژی طرحواره‌ درمانی:
شش سازه اصلی در طرحواره درمان عبارتند از:
۱٫ طرحواره‌های‌ ناسازگار اولیه[۲۲]
۲٫ نیازهای بنیادین[۲۳]
۳٫ حیطه­های‌ طرحواره[۲۴]
۴٫ راهبردهای ‌مقابله­ای[۲۵]
۵٫ سبک‌های طرحواره[۲۶]
۶٫ کنش‌های‌ طرحواره[۲۷]
طرحواره‌های‌ ناسازگار اولیه [۲۸]:
* بک طرحواره‌های ‌ناسازگار اولیه از جمله فقدان، شکست و مورد علاقه نبودن را معرفی کرد. این طرحواره‌ها در سال‌های اولیه کودکی پدید می‌آیند.
* بالبی معتقد است اختلال‌هایی که در مرحله اولیه زندگی روی می‌دهند بر پردازش اطلاعات در سال‌های اثر می‌گذارند.
* یانگ نیز فرض کرد برخی از طرحواره ها به ویژه طرحواره‌هایی که در طی دوران اولیه زندگی در نتیجه تجربه‌های ناخوشایند و نامطلوب کودکی شکل می‌گیرند ممکن است هسته مرکزی اختلالات شخصیت، مشکلات خصیصه‌ای خفیف تر و بسیاری از اختلالات ‌دیرپای محور یک را تشکیل دهند. وی این مجموعه از طرحواره ها را طرحواره‌های ناسازگار اولیه نام‌گذاری ‌کرد (یانگ، ۱۳۸۹).
* به طور خلاصه طرحواره‌های‌ ناسازگار اولیه، الگوهای شناختی، هیجانی و واکنش‌های جسمی خود ویرانگری هستند که در دوره‌های اولیه کودکی شکل ‌می­گیرند و در طول زندگی وی تکرار می‌شوند (یانگ، ۱۹۹۰).
نیازهای بنیادین (منشأ طرحواره‌های ناسازگار اولیه) [۲۹]:
۵ نیاز هیجانی‌ بنیادین در انسان وجود دارد که باید برآورده شوند و ناکامی در برآورده شدن این نیازها در فرد، موجب شکل‌گیری طرحواره‌های ناسازگار اولیه می‌شوند. این ۵ نیاز اولیه عبارتند از:
۱٫ دلبستگی‌های ایمن به دیگران [۳۰]( شامل امنیت، ثبات، پرورش و پذیرش )
۲٫ استقلال،‌کارآمدی و حس هویت[۳۱]
۳٫ بیان آزادانه نیازها و هیجان‌های پذیرفتنی[۳۲]
۴٫ خود‌انگیختگی[۳۳]
۵٫ محدودیت‌های واقع‌گرایانه و خود – بازداری (خود – کنترلی)[۳۴]
* در طرحواره‌ درمانی هدف این است که به بیمار کمک کنیم تا با روش‌های سازگارانه­تری برای ارضای این نیازهای بنیادین خود‌ بکوشد.
حیطه‌های‌ طرحواره‌های ناسازگار اولیه:
یانگ مبتنی‌ بر این ۵ نیاز بنیادین ۱۸ طرحواره ناسازگار اولیه را در قالب ۵ حیطه اصلی طبقه‌بندی کرده است:
۱٫ حیطه جدایی‌ و طرد [۳۵]: این افراد به این دلیل که نیاز به دلبستگی ایمن در آن‌ ها ناکام شده است قادر به برقراری دلبستگی‌های ایمن و ارضاکننده با دیگران نیستند چرا که خانواده‌های این افراد معمولاً ناپایدار، آزار دهنده ، طرد کننده و منزوی از دنیای اطراف خود هستند. طرحواره‌هایی که در این حیطه قرار می‌گیرند عبارتند از :
طرد شدن‌– بی‌ثباتی[۳۶]
محرومیت هیجانی[۳۷]
بی‌اعتمادی – آزار دیدن[۳۸]
نقص داشتن – شرم[۳۹]
انزوای اجتماعی – بیگانگی[۴۰]
۲٫ حیطه‌ خودگردانی و عملکرد مختل [۴۱]:افراد دارای طرحواره‌های این حیطه در فاصله گرفتن از خانواده و نمادهای پدری یا مادری و عملکرد مستقل مشکل دارند چرا که در کودکی اعضای خانواده آن قدر در کارهای وی دخالت کرده‌اند و به گونه‌ای افراطی حمایتگر بوده‌اند که این افراد نتوانسته‌اند هویتی مستقل را در خود شکل دهند. طرحواره‌های ‌این حیطه عبارتند از :
*آسیب‌پذیری در برابر صدمه یا بیماری[۴۲]
*به هم ریختگی [۴۳]– خود رشد نایافته[۴۴]
*شکست[۴۵]
۳٫ حیطه ‌مرزهای مختل[۴۶]: نقص در حد و مرزهای درونی، بی‌مسئولیتی در قبال دیگران و بی‌هدفی درازمدت از ویژگی‌های این حیطه است. این مشکلات منجر به عدم رعایت حقوق دیگران، عدم همکاری با آنان، اقدام به رفتارهای‌ مغایر با قانون و عدم برنامه‌ریزی شخصی واقع‌گرایانه می‌شود. خانواده‌های این افراد غالباً بسیار دخالت کننده، سهل گیر و القاکننده حس برتری در کودک هستند در برخی موارد ممکن است کودک به دلیل عدم رعایت قانون مورد‌ تنبیه قرار نگیرد و راهنمایی و هدایت مناسب و کافی دریافت نکند. طرحواه­های این حیطه عبارتند از:
*استحقاق داشتن[۴۷]– بزرگ‌منشی[۴۸]
*خود انضباطی ناکافی[۴۹]
۴٫ حیطه هدایت شدن توسط دیگران [۵۰]: افراد این حیطه تاکید ویژه‌ای بر ارضای نیازهای دیگران دارند نه خودشان و این کار برای کسب تأیید، حفظ ارتباط عاطفی و اجتناب از تنبیه است. خانواده این افراد همیشه این فرد را به صورت مشروط پذیرفته‌اند و محیط پذیرش بدون قید و شرط در خانواده وجود نداشته است بنابراین این کودکان یاد گرفته‌اند نیازهای خود را سرکوب نمایند.
طرحواره‌های این حیطه عبارتند از:
فدا کردن
قربانی کردن خویشتن

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:06:00 ب.ظ ]