مراحل ناظر به زمان آغاز اجتهاد و روند تکاملی آن
ادوار اجتهاد، به معنای دورههای شکل گیری و روند تطور و تکامل اجتهاد در بستر زمان است که از اوایل قرن اول هجری آغاز شده و تا کنون ادامه دارد. اجتهاد را میتوان از جنبههای متفاوت، به ادوار گوناگون تقسیم نمود. یکی از کامل ترین تقسیمات در این مورد، تقسیمی است که در کتاب«ادوار اجتهاد» آمده و اجتهاد را در هشت دوره دسته بندی کرده است.
۳-۱ تحولات اجتهاد در ادوار فقه امامیه
۳-۱-۱ دوره اول، عصر پیدایش مبادی اجتهاد:
از نخستین روز اجلال نزول رسول خدا به مدینه منوره یعنی آغاز هجرت شروع می شود و با رحلت آن حضرت در بیست و هشتم صفر سال یازدهم هحری پایان می پذیرد، که این دوره حدود یازده سال به طول انجامیده است. زمینه اجتهاد و مبادی و بکارگیری آن پیش از هجرت پیامبر در مکه وجود نداشت و بدین خاطر اصل اجتهاد در آن زمان نیز منتفی بود، زیرا این عنوان با مطرح شدن اصول احکام شرعی و قوانین کلی آن پدیدار گشت و آن اصول و قوانین کلی بعد از هجرت توسط جبرئیل بر پیامبر در مدینه وحی شد نه پیش از آن، پیامبر پس از آنکه از طرف خداوند مبعوث به رسالت گردید. سیزده سال در مکه بود و سپس حدود ده سال در مدینه ماند و در طول این بیست و سه سال اصول فقه اجتهادی در ضمن آیات قران کریم بر او نازل می شد ولی آیات نازله در مدینه که تقریبا دو سوم قران را شامل می شود به لحاظ معظم آنها بیانگر احکام الهی و فرائض دینی نبوده بلکه شامل اصول اعتقادی مانند: دعوت به توحید و ایمان به خدا و پیامبر روز قیامت، بهشت، دوزخ و لزوم امامت و صفات آنها و نیز وقایع و قصص عبرت انگیز امتها و انبیای گذشته و مبارزات آنها با طاغوت و نیز ارزشها و معیارهای اخلاقی و…بوده است اما آیاتی که در مدینه منوره نازل شد که تقریبا یک سوم قران را تشکیل می دهد بیانگر اصول همه احکام اجتهادی و قواعد کلی استنباطی می شد اعم از عبادات معاملات احوالشخصیه سیاسات مسائل مربوط به قضا حکومت و روابط بین الملل قوانین حقوقی کیفری مدنی… در هر حال اصول احکام مبدا و مبادی اجتهاد بحساب می آیند زیرا مجتهد بر مبنای آنها می تواند مسائل فرعی تازه را به اصول پایه عودت داده و قواعد کلی آنها را بر مصادیق خارجی منطبق گرداند و از این رو آیات تعبیر به آیات الاحکام می شود زیرا در آنها احکام شرعی در همه ابعاد زندگی مادی و معنوی بیان شده است.[۱۰۶]
پایان نامه رشته حقوق
باب اجتهاد برای قاریان و عالمان آن زمان باز بود، اما به دلیل کم بودن فروع جدید و حضور رسول خدا ص و دسترسی مردم به ایشان، نیازی به آن نبود، هر چند در این زمان نیز، اجتهاد به رأی، مورد مذمت رسول خدا ص قرار میگرفت. [۱۰۷] زیرا با نزول اصول احکام و قواعد کلی و مایه های اصلی اجتهاد در مدینه منوره همزمان خداوند اجتهاد را مانند چشمه جوشان در دل آنها قرار داده است و این بدان جهت بوده است که استخراج احکام مسائل تازه و فروع جدید از راه اصول احکام و قوانین کلی آنها، نیاز به وسیله ای کارآمد داشت تا مجتهد بتواند از راه به کارگیری آن مسائل تازه و فروع جدید را استخراج و پاسخگوی نیازهای مسلمانان باشد. این وسیله کارآمد همان اجتهاد از راه منابع مذکور است و هر گاه این وسیله در خدمت منابع قرار نداشت مجتهد نمی توانست در برابر رویدادها پاسخگو باشد و اگر مجتهد به گونه صحیح در منابع، آن را به کار گیرد هیچگاه برای فقه رکود و ایستایی در برابر پدیده ها و مسائل تازه از هر نوع که باشد نبوده و همگام با مظاهر نوین زندگی خواهد بود. اجتهادی که خداوند به عنوان وسیله در خدمت منابع فقه قرار داده به همین معنا است و این کار از برجسته ترین شاخصه های روح اسلامی در منابع فقه است که اصولیان شیعه آن را برگزیده و پیشوایان این مذهب بر آن تأکید فراوان نموده اند و حتی در این زمینه آمده است.«للمجتهد المصیب اجران و للمخطی اجرا واحدا».
دست و بال مسلمانان در این دوره در فراگرفتن احکام شرعی باز بوده است و به مشکل مهمی در این زمینه دچار نمی شدند، ولی نه بدین معناست که در این دوره اجتهاد و یا به تعبیر دیگر تفقه اصلا وجود نداشته است. [۱۰۸]
۳-۱-۲ آسان بودن اجتهاد در دوره اول:
در این دوره اجتهاد از راه منابع برای قاریان و عالمان، کار بسیار مشکلی نبوده و نیاز فراوانی به مقدمات علمی نداشته، بلکه فقط کمی نیاز به ادراک و فهم و تأمل داشته است. برای اثبات این موضوع علل گوناگونی است که به برخی از آنها اشاره می شود:
یک ـ ارتباط عالمان با رسول خدا(ص):
ـ آگاهی بیشتر آنان به نخستین منبع فقه اجتهادی که کتاب خداوند است از حیث خصوصیات و ویژگیهای آن از زمان و مکان صدور و شأن نزول آنها که دانستن اینها نقش بسزایی در تسهیل استنباط دارند.
ـ آگاهی بیشتر آنان به دومین منبع فقه اجتهادی که سنت رسول خدا(ص) است اعم از قول و فعل و تقریر او از حیث خصوصیات آن از قبیل اصل صدور و دلالت و جهت در قول، و وجوب و یا استحباب و یا اباحه در فعل، و اباحه در تقریر او.
ـ آسان بودن شناخت حدیث صحیح از سقیم در احادیث متعارضه و نبودن نیاز به قواعد و قوانین خاص، زیرا با مطرح نمودن آن نزد رسول خدا، حدیث صحیح برای عالم معلوم می گشت و بدین جهت ملاک و مقیاسی در این زمینه برای عالمان و قاریان لازم نبوده است.
دو ـ نبودن فقه اجتهادی به صورت فن خاص:
در این دوره قاریان و عالمان در مقام استنباط نیاز به علوم مقدماتی و ابزار خاصی از قبیل علم رجال، حدیث، علم اصول و امثال اینها نداشته اند.
سه ـ نبودن مسائل تازه: سومین علت آسان بودن اجتهاد در این دوره، نبودن مسائل تازه و رویدادهای پیچیده است.
چهار ـ نبودن مسائلی که دارای نص خاص نباشد:
علت دیگر نبودن رویدادهایی که دارای نص خاص نباشند و اگر احیانا بود بسیار کم و ناچیز بود.
پنج ـ عدم نظریات متضاد و متنافی:
پنجمین علت، نبودن آراء و نظریات متفاوت و متضاد و بدین جهت قاریان و عالمان به مجرد مراجعه به منبع استنباطی، حکم مسأله را استخراج کرده و پاسخگو می شدند.
شش ـ عدم نیاز اجتهاد به بحثهای استدلالی:
ششمین علت آسان بودن اجتهاد در این دوره، نیاز نداشتن استنباط به بحثهای نظری و استدلالی است بدانگونه ای که در دوره های بعدی متداول شده است، بلکه تنها نیاز کمی به ادراک و تأمل داشته است، و نیز جز اینها از عواملی که در تسهیل و آسانی اجتهاد در این دوره دخالت داشته است و هر چه عالمان از این دوره دورتر شده اند و مراتب ابهام و پیچیدگی در استنباط برای آنان بیشتر شده و شکافها و خلاءهای گوناگون در این جهت پدید آمد که در نتیجه امر استنباطی مشکل شد. از این رو محققان در صدد برآمدند که به مقدار ممکن از سختی آن بکاهند. لذا در این زمینه قواعد و علوم مخصوصی از برای زدودن ابهام ها و حل مشکلات وضع و تدوین نمودند که در این صورت از سختیها و اشکالها در این زمینه کاسته شود و هر چه از دوره اول فاصله زیادتر شد، نیاز به آن علوم و قواعد برای مجتهدین در مقام استنباط بیشتر احساس گردید، و این بدین جهت بود که عناصر خاصه استنباط روایات بر اثر نقلهای گوناگون مبتلا به معارض شد، منتها تعارض در بعض روایات به گونه ای بود که جمع بین آنها امکان داشت ولی در بعضی دیگر امکان نداشت. علاوه بر این برخی روایات از نظر سند و برخی دیگر از نظر دلالت ضعیف بود که شرح اینها می آید.[۱۰۹]
۳-۲ منابع اجتهاد و تفقه
در این دوره منابع اجتهاد و تفقه منحصر به کتاب خدا و سنت خدا بوده و اسمی از منابع دیگر مانند اجماع، قیاس، استحسان، مصالح مرسله، قاعده استصلاح، مذهب صحابی، شریعت سلف و…در میان نبوده است. و هر گاه در این دوره نیاز به اجتهاد برای پاسخگویی پیدا می شد از راه به کارگیری اجتهاد در کتاب خدا و یا سنت رسول خدا اعم از قول و فعل و تقریر او پاسخگویی می شد. و در بین نظر مجتهدان و اندیشمندان مذاهب اسلامی اختلافی وجود ندارد. از میان مجتهدان شیعه سید مرتضی در کتاب اصولی خود الذریعه(ج ۱: ص ۳۲) و در میان مجتهدان اهل سنت، شاه ولی الله دهلوی حنفی در کتاب الانصاف فی سبب الخلاف(ج ۳ ص ۲۱۲) و ابن قیم جوزی حنبلی در کتاب اعلام الموقعین عن رب العالمین(ج ۲ ص ۳۲) به این مطلب تصریح نموده اند و تنها اختلافی که بین دانشیان مذاهب وجود دارد در این است که برخی از عالمان اهل سنت بر این اعتقادند که سنت رسول خدا را دو سبب و منشأ بوده است: یکی وحی از جانب خداوند و دیگری رأی و تفکر شخصی خود پیامبر، در آن جایی که وحی نبوده است. ولی عالمان شیعه بر این عقیده اند که سنت رسول خدا یک سبب و منشأ بیش نداشته که همان وحی از جانب خدا است و سبب دوم را که رأی و تفکر شخصی او برای تحقق سنت باشد نپذیرفته اند، زیرا حق تشریع از راه رأی و تفکر شخصی برای رسول خدا نبوده و بدین جهت هیچ حکمی را از راه رأی شخصی بیان نکرده است تا آنکه منشأ دیگری برای پیدایش سنت دومی باشد.[۱۱۰]
۳-۲-۱ عوامل پیدایش تدریجی اصول احکام
علت اول: در ابتدای بعثت و آغاز نزول قرآن مخاطبین از دانش کمی برخوردار بودند
علت دوم ـ مردم شبه جزیره عربستان بخصوص بخش مرکزی آن، قبل از ظهور اسلام افرادی بدوی و فاقد تمدن و فرهنگ و دانش بودند
علت سوم: سومین علت پیدایش تدریجی اصول احکام اجتهادی و قوانین کلی استنباطی تشتت افکار و عقاید و مرامهای امت عرب در عصر بعثت بود. در روزگار جاهلیت، یکی از شیوه های رایج میان اعراب، شرابخواری و قمار بازی بود که اسلام یکباره آن را ممنوع نکرد.[۱۱۱]
۳-۳ دومین دوره عصر تمهید و زمینه سازی به کارگیری اجتهاد
دوره تمهید و زمینه سازی برای بکارگیری اجتهاد است و دامنه آن بسی گسترده تر از دوره اول است. این دوره، از نخستین روز وفات پیامبر شد و تا زمان غیبت کبرای امام(عج) به سال ۳۲۹ هری ادامه داشت و حدود بطول انجامید، این دوره شامل عصر امامان که ۲۴۹ سال و نیز عصر غیبت صغرا که ۶۹ سال طول کشید، می باشد.[۱۱۲]
در این دوره، اجتهاد از راه منابع معتبر شرعی، مانند کتاب و سنت، در میان علما و مجتهدان وجود داشت، اما با وجود ائمه علیهمالسّلام، شیعه نیاز چندانی به آن نداشت و در جاهایی که ائمه حضور نداشتند، مردم توسط آن ها به بعضی از اصحاب رجوع داده میشدند. در این دوره، ائمه علیهمالسّلام اصحاب را به تفریع فروع بر اصول امر میکردند و همین امر، دلیل گسترش علم اصول و در نهایت، اجتهاد گردید. در این دوره، امامان علیهمالسّلام اجتهاد به رأی را به شدت سرزنش میکردند. [۱۱۳]
۳-۴ زمان پیدایش پدیده انسداد باب اجتهاد
از مجموع کلمات برخی محققان به دست میآید که انسداد باب اجتهاد مطلق از اوایل قرن چهارم پدید آمد، ولی به نظر برخی دیگر از اواخر قرن چهارم بذرهای سد باب اجتهاد توسط خلیفه عباسی القادر بالله افشانده شد و اجتهاد از تکامل و گسترش باز ایستاد، ولی منعی از طرف حاکم زمان و فقیهان بر اجتهاد در میان نبوده است. در هر حال، پدیده انسداد باب اجتهاد در زمانی به وجود آمد که وحدت و همبستگی اسلامی به وسیله اختلافات قومی، طایفه ای، قبیله ای، طبقاتی، نژادی و مذهبی از هم گسیخته شده و اتحاد مسلمانان از میان رفته بود و دولتهای گوناگون و مختلفی به وجود آمد.[۱۱۴] که بحث پدیده انسداد باب اجتهاد در فصل چهارم مفصل توضیح داده می شود.
۳-۵ دلایل گسترده تر اجتهاد در دوره دوم
به کارگیری اجتهاد در عصر ائمه علیهم السلام در زمینه گسترده تری انجام می شد. برای اثبات این موضوع به دلایل زیر می توان تمسک جست:
۳-۵-۱ امر امامان به تفریع و تطبیق
الف ـ امام صادق(ع) فرمود: انما علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تتفرعوا سفینه البحار ۱ / ۲۲ بر ما لازم است اصول احکام را بیان نماییم، و بر شما لازم است که فروع تازه را به اصول پایه باز گردانید.
ب ـ امام رضا(ع) فرمود: علینا بالقاء الاصول و علیکم التفریع اعیان الشیعه ۱ / ۳۸۷ بر ماست بیان اصول احکام و بر شما تفریع است.
۳-۵-۲ امر امامان به صادر کردن فتوا:
دومین دلیل بر مدعی، روایاتی است که امامان در آنها به عالمان و بزرگان اصحاب خویش امر می کردند که برای مردم فتوا دهند. به نمونه هایی در این باره اشاره می کنیم:
الف ـ امام صادق(ع) به ابان بن تغلب فرمود: اجلس فی مسجد المدینه و أفت الناس، فانی احب ان یری شیعتی مثلک) جامع الرواه ۱ / ۹ و رجال نجاشی ترجمه ابان بن تغلب
در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا ده، زیرا من دوست دارم مانند تو در میان شیعیانم دیده شوند.
۳-۵-۳ پذیرش امام شیوه معاذ را در بیان فتوا
سومین دلیل این است که فقیه بزرگ معاذ بن مسلم نحوی که معاصر امام صادق(ع) بود می گوید وی به من گفت: بلغنی انک تقعد فی الجامع فتفتی الناس، قلت: نعم واردت ان اسالک عن ذلک قبل ان اخرج: انی اقعد فی المسجد فیجیئنی الرجل
فیسألنی عن الشی فاذا عرفته بالخلاف لکم، اخبرته بما یفعلون و یجیئنی الرجل اعرفه بمودتکم و حبکم فاخبره بما جاء عنکم و یجی الرجل لااعرفه و لا ادری من هو فاقول جاء عن فلان کذا و جاء عن فلان کذا فادخل قولکم فیما بین ذلک؟ فقال لی: اصنع کذا فانی کذا اصنع(وسائل ج ۱۸/ باب ۱۱ از ابواب صفات قاضی)
به من خبر رسیده که تو در مسجد برای مردم فتوا می دهی، گفتم آری چنین می کنم، سپس عرض کردم پیش از ترک خدمتتان سئوالی دارم، شخصی میآید و هنگامی که شخصی مسأله ای را طرح می کند، اگر دانستم که مخالف شماست و به آراء شما عمل نمی کند فتوای مورد پذیرش مذهب او را نقل می کنم و اگر دانستم که از پیروان شماست فتوا را مطابق مذهب شیعه بیان می کنم و اگر ندانستم که از کدام دسته است آراء مختلف را برایش بیان می نمایم و نظر شما را در آن میان میآورم. [۱۱۵]
۳-۵-۴ تدوین کتابهای اصولی در این دوره
چهارمین دلیل بر گستردگی به کارگیری اجتهاد در این دوره تدوین کتابهای اصولی و بحثهای اجتهادی توسط اصحاب امامان است. برای نمونه برخی از آنها بیان می شود:
– هشام بن حکم، از اصحاب امام صادق ع رساله ای دارد در بحث الفاظ و یونس بن عبدالرحمان، از اصحاب امام رضا ع رساله ای مختصر در اصول فقه و نیز رساله ای در اختلاف حدیث و مسائل آن تنظیم نموده، نجاشی این رساله و رساله هشام بن حکم را در کتاب رجالش یادآور شده است. ابوسهل نوبختی، از اصحاب امام حسین ع رساله ای در موضوع عام و خاص تدوین نموده است، نجاشی این رساله را نیز در رجالش یادآور شده است.
۳-۵-۵ ارجاع امامان به بعضی از عالمان:
پنجمین دلیل روایاتی است که امامان، بعضی از پیروان خود را در اخذ احکام، به اصحاب برجسته خود ارجاع می دادند که شامل حدیث و فتوا می شود. به عنوان نمونه: در وسائل ج ۱۸ / باب ۱۱ از ابواب صفات قاضی / حدیث ۳۴ آمده است: عبدالعزیز مهتدی می گوید از امام رضا(ع) سؤال کردم:((انی لا اقدر علی لقائک فی کل وقت فمن آخذ معالم دینی فقال: خذ عن یونس بن عبدالرحمن)). من همیشه نمی توانم شما را ملاقات کنم، امور دینی و مسائل شرعی خود را از چه کسی یاد بگیرم ؟ امام فرمود: از یونس بن عبدالرحمن.
۳-۵-۶ منع از فتوای بدون علم:
ششمین دلیل بر مدعی، روایاتی است که از فتوا دادن بدون علم منع می کند و نیز فتوا دادن از راه منابع غیر معتبر.
رسول خدا(ص) فرمود:«من افتی الناس بغیر علم فلیتبوأ مقعده من النار» هر کس بدون علم فتوی دهد، جایگاهش از آتش پر خواهد بود.
۳-۵-۷ امر امام به رها کردن آراء دیگران
هفتمین دلیل بر مدعی، روایت است در وسائل ج ۱۸ / باب ۱۱ که حسین بن روح از ابومحمد حسن بن علی ع درباره کتب بنی فضال پرسید، حضرت فرمود: (خذوا بما رووا و ذروا بما راؤا ) آنچه را که از ما روایت کرده اند بگیرید و آنچه را که خود نظر داده اند رها کنید.[۱۱۶]
۳-۶ اجتهاد صحابه
اجتهاد و استنباط احکام در زمان صحابه که حدود ۱۰۰ سال طول کشید، اگر چه برای اهل نظر به آسانی مانند زمان تشریع انجام نمی پذیرفت. ولی با این وصف اینگونه نبود که با دشواری مواجه شوند، زیرا صحابه رسول خدا ص در جامعه بودند و مردم با مراجعه به آنها نیاز خود را در مسائل شرعی بر طرف میکردند. از این رو همانند زمان تشریع برای شناخت وظیفه شرعی نیاز چندانی بر بکارگیری ابزار علمی در عناصر استنباطی نبوده است. در این زمان بر اهل استنباط، راویان اطلاق می شد.[۱۱۷]
۳-۷ اجتهاد تابعین
در زمان تابعین که حدود ۷۰ سال به طول انجامید، استنباط از ادله برای اهل نظر به دلیل دسترسی آنان به امامن- همانطور که پیش از این زمان به برخی از آنان دسترسی داشتند- به مشکل مهمی مبتلا نمی شدند. در این زمان بر اهل استنباط و اجتهاد، محدثان اهل حدیث اطلاق می شد.
۳-۸ از پیشوایان دیگر شیعه در عصر تابعین:
۳-۸-۱ اجتهاد در عصر امام باقر(ع)
آن گونه که از تاریخچه تاسیس علم اصول بر می آید، تاسیس این علم و گردآوری قواعد آن در زمان امام باقر صورت گرفته است. اگر چه امیرالمومین(ع) برخی از قواعد اجتهاد را بیان کرده بودند، اما دوران امامت امام باقر(ع) نقطه عطفی برای استفاده دانشمندان راستین اسلامی از محضر معادن علم الهی و چشمه های جوشان دانش و بینش و حیانی بود تا در این عرصه به کسب دانش و معرفت بپردازند. پیش از دوران امامت امام باقر ع اوضاع خفقان بار جامعه هرگز به پیشوایان معصوم ع اجازه نمی داد. که با آسودگی خاطر به پرورش استعداد های نهفته در جامعه اسلامی بپردازند.
تزلزل در حکومت اموی در دوران امام باقر ع و ناتوانی حاکمان در پیاده کردن سیاست های تجربه شده بنی امیه مبنی بر اعمال فشار بر شیعیان، موجب ایجاد بستر مناسب فرهنگی در این عصر گردید. اتخاذ سیاست های دوگانه و کشمکش های تمام نشدنی بر سر قدرت توسط حاکمان از یک سو، و ژرف نگری امام باقر(ع) از سوی دیگر، زمینه رشد و تعالی و بارور سازی ارزش ها را در بین مسلمانان پایه ریزی کرد و تلاش های بی پایان امام در این راستا، تشنگان زلال معرفت و اندیشه را بر آن داشت که با جاری کوثر امام باقر(ع) همراه شوند و هر چه بیشتر در معرفی تعالیم انسان ساز ان امام همام قرار گیرند، این روند رشد، آن گونه در دانشمندان مختلف علوم دینی در زمنیه های تفسیر، حدیث کلام، فقه، اصول و.. نهادینه شد که امروز کمتر کتابی از متون دینی اسلامی، خالی از کلمات تابناک ان حضرت باشد. از جمله تلاش های گسترده امام در این عرصه تبیین شیوه های صحیح استنباط شرعی از منابع دینی بود که بیش از پیش به اعتلا و توانمندی فقه شیعه غنا بخشید. امام باقر ع شخصا بر این امر مبادرت ورزید و با تدوین قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مکتب خویش، گام مهم و کارسازی در پیش برد اهداف بلند اجتهاد برداشت به گونه ای که امروز شیعه می تواند با سربلندی اذعان دارد که میراث دار دانش پیامبر اکرم ص و جانشیان او در بهره گیری از منابع دینی در قالب اجتهاد و استنباط حکم شرعی می باشد.[۱۱۸]
مرحوم صدر در این باره می نویسد:« به واقع، اولین کسی که دروازه علم اصول و اجتهاد در احکام را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت. امام ابوجعفر محمد بن علی الباقر(ع) و پس از او، فرزند برومندش، ابوعبدالله الصادق(ع) است. این دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسیاری از شاگردان خود، و آنان نیز با جمع آوری و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بزرگی در فقه و اصول شیعه برداشتند.[۱۱۹]
برای
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:21:00 ق.ظ ]