کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو





آخرین مطالب


  • مطالب درباره : ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری در ...
  • شناخت نحوه پوشش اخبار شبکه های سیما با تأکید بر شرایط سیاسی و خصوصاً انتخابات اسفند ماه سال ۹۰ در شبکه های خبری- قسمت ۱۰۵
  • دانلود مطالب پژوهشی در رابطه با مطالعه فقهی وحقوقی مدیریت اموال عمومی در جمهوری اسلامی ایران- فایل ...
  • طرح های پژوهشی انجام شده با موضوع نقش دکترین صلاحدید دولتها در معاهدات بین المللی- فایل ۳۳
  • تحولات اجتهاد در ادوار مختلف فقه امامیه- قسمت ۸
  • مطالب پژوهشی درباره : تحلیل و بررسی اندیشه و آراء تربیتی علّامه اقبال لاهوری- فایل ...
  • پژوهش های مختلفی تأٍیر منفی شب کاری بر رضایت زناشویی را از جنبه های مختلف نشان داده اند. پرسر زیرنویس شود (۲۰۰۰) در پژوهشی بر روی ۳۵۵۲ نفر نشان داد که رضایت زناشویی کمتری نشان می دهند. پژوهش های کالیگان و روزا زیرنویس شود ، (۱۹۹۰)؛ کاستا زیرنویس شود ، (۲۰
  • ماهیت و مبانی «اصل تکلیف به ارائه دلایل» چیست و شرایط و گستره اِعمال آن در حقوق عمومی تا کجاست- قسمت ۲
  • حقوق و اخلاق از دیدگاه امیل دورکیم و تحلیل آن- قسمت 6
  • ارزیابی رابطه¬ی نظریه¬ی وابستگی منبع مبتنی بر ایزو۹۰۰۰، با عملکرد عملیاتی شرکت¬های دارای گواهینامه¬ی ایزو۹۰۰۰؛ مطالعه¬ی موردی (شرکت¬های استان گیلان)- قسمت ۶
  • رابطه‌ی بین سبک‌های هویّت و تاب‌آوری با شادمانی در دانش‌آموزان استان گلستان- قسمت ۶
  • بررسی مقایسه‌ای الگوی گذران اوقات فراغت جوانان و والدین آنها’- قسمت ۲۰
  • شناسایی و اولویت بندی موانع حمایت ¬مالی از ورزش قهرمانی استان فارس- قسمت ۱۷- قسمت 2
  • عقد احتمالی در حقوق ایران و مصر- قسمت ۷
  • تشریح کامل مفاهیم سرمایه فکری و مزیت رقابتی- قسمت 29
  • جایگاه حقوق متهم در قانون آیین دادرسی کیفری جدید۹۳- قسمت ۸
  • بررسی مسأله این‌همانی شخصی بر اساس مبانی ملاصدرا- قسمت ۳
  • دانلود منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله نقش کشمکش های والدین در سازگاری فرزندان (اعتماد به نفس، پرخاشگری و سلامت ...
  • سیاست‌های آمریکا درعراق پس از صدام و پیامدهای آن بر موازنه قوا درخاورمیانه- قسمت ۳
  • بررسی و مقایسه سازگاری اجتماعی در دانش آموزان پسر ورزشکار و غیر ورزشکار- قسمت ۵
  • بررسی موانع خصوصی سازی و مشارکت بخش خصوصی درشرکت آب و فاضلاب روستایی استان گیلان- قسمت ۳- قسمت 2
  • شناسایی اجزای تشکیل دهنده اسانس و بررسی اثرات ضد اکسیدانی، ضد میکروبی و ضد سرطانی دو گیاه Morina persica L. و Physospermum cornubiense (L.) DC.- قسمت ۱۱
  • عوامل اجتماعی موثربربزهکاری نوجوانان- قسمت ۸
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره مقایسه ویژ گی های شخصیتی وسبک زندگی در بیماران ...
  • تاثیر کاربرد تکنولوژ‍ی اطلاعات بر عملکرد سازمان تامین اجتماعی (مورد مطالعه شعبه دو قم در سال ۹۲ -۹۱)- قسمت ۶
  • دانلود منابع پایان نامه درباره بررسی مقایسه ای تحلیل گفتمانی سیاست خارجی اوبامای نامزد ریاست جمهوری و اوبامای ...
  • بررسی تطبیقی معاونت در جرم در حقوق کیفری ایران و لبنان- قسمت ۱۰
  • بررسی رابطه مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) با عملکرد بازاریابی صندوق بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر استان اردبیل- قسمت ۷
  • تبیین جنبه های آموزشی و تربیتی امید و نقش آن در سلامت روان انسان از دیدگاه اسلام- قسمت 10
  • دانلود فایل های پایان نامه در مورد بررسی اثرات خانه های دوم براکوتوریسم؛ مطالعه موردی دهستان لواسان ...
  • پایان نامه منظرهای روش کارت ارزیابی متوازن :
  • تبیین سطح فساد بررسی تطبیقی اثر کیفیت حاکمیت و حکمرانی خوب- قسمت ۷
  • بررسی میزان آگاهی مدیران مدارس متوسطه ی اول- قسمت ۱۴




  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     
      بررسی تحولات حقوقی حاکم بر حمل و نقل دریایی از کنوانسیون لاهه تا کنوانسیون روتردام در تطبیق با قانون دریایی ایران- قسمت ۵ ...

    از طرفی ممکن است اجاره کننده، کشتی را برای حمل کالای خود اجاره نموده باشد.[۹۸] در این حالت علی رغم اینکه روابط بین طرفین (مالک کشتی و مستاجر) بر اساس قرارداد اجاره تنظیم می شود ولی اجاره کننده برای کالاهای خود که در کشتی بارگیری می کند بارنامه دریایی صادر می نماید و چنین بارنامه ای در این حالت صرفا رسید کالا محسوب می شود.
    در اغلب موارد نیز مستاجرکشتی تمام فضای کشتی را برای حمل کالای خود استفاده ننموده و از فضای باقی مانده برای حمل کالای دیگران استفاده می نماید و یا اینکه مستاجر هیچ گونه محموله ای نداشته و کشتی را فقط برای حمل کالا های دیگران و کسب منفعت اجاره می نماید.[۹۹]
    در چنین حالتی طرفین قرارداد اجاره کشتی از مزایای «اصل آزادی قراردادها» بهره مند می باشند و می توانند قرارداد فی مابین را آنگونه که تمایل دارند منعقد نمایند و شروط مندرج در قرارداد را نیز به صورتی که مناسب می دانند در قرارداد اجاره درج نمایند.[۱۰۰] کنوانسیونهای بین المللی نیز با توجه به وضعیت خاص قراردادهای اجاره، دخالتی در امور طرفین قرارداد نمی نمایند و در این حالت چه در زمینه حمل و نقل داخلی و چه در زمینه حمل و نقل بین المللی، روابط طرفین براساس اصول کلی حاکم بر قراردادهای خصوصی تنظیم می شود و حسب ماده ۵ کنوانسیون لاهه و بندهای ۳ و ۴ ماده ۲ کنوانسیون هامبورگ و ماده ۷ کنوانسیون روتردام چنین قراردادهایی از شمول این کنوانسیون ها خارج می باشند.
    معذلک وقتی کالایی صرفا تحت بارنامه دریایی حمل می شود وضعیت بطور کلی متفاوت است چرا که متصدی حمل در شرایط بالاتر و قدرتمندی نسبت به فرستنده قرار دارد و به همین جهت نیز کنوانسیون های بین المللی برای حمایت از شخص ضعیف (صاحب کالا) قواعد آمره ای را در خصوص حمل و نقلی که تحت بارنامه دریایی انجام می شود تعیین نموده اند. همانگونه که ذکر شد قرارداد اجاره کشتی به «چارتر پارتی»[۱۰۱] مشهور بوده و شامل سه نوع می شود:[۱۰۲]
    ۱- اجاره کشتی برای مدت معین[۱۰۳] که اجاره زمانی نامیده می شود.
    ۲- اجاره تمام یا جزئی از کشتی برای سفر معین[۱۰۴] که اجاره سفری نامیده می شود.
    ۳- اجاره کامل کشتی که اجاره لخت یا دربست نامیده می شود.[۱۰۵]
    در اجاره سفری و زمانی، فرمانده کشتی نماینده موجر (صاحب کشتی) می باشد و بارنامه دریایی به آن نام موجر صادر می شود.[۱۰۶] در اجاره لخت یا دربست اداره کلیه امور کشتی به عهده مستاجر بوده و ایشان متصدی حمل محسوب می شود. از نظر عرف بین المللی، در حمل و نقل دریایی، وقتی صحبت از اجاره کشتی می شود منظور اجاره دربست کشتی است مگر اینکه به نحوی تصریح بر دو نوع دیگر شده باشد. در حالت های اول و دوم متصدی حمل و مالک یکی هستند و در حالت سوم (اجاره دربست) مالک کشتی و متصدی حمل دو شخص مختلف می باشند.
    ارزش و اعتبار بارنامه دریایی که تحت قرارداد اجاره کشتی صادر می شود در دو حالت مختلف با هم تفاوت بنیادی دارند حالت اول مربوط به هنگامی است که مستاجر کشتی برای کالای خود که در کشتی بارگیری شده است بارنامه دریایی صادر نموده است و حالت دوم مربوط به وقتی است که بارنامه دریایی برای کالای متعلق به شخص ثالث که در کشتی اجاره ای بارگیری شده است.
    در صورت متفاوت بودن مستاجر کشتی و صاحب کالای موضوع حمل، بارنامه دریایی صادره یک بارنامه دریایی کامل و حاوی قرارداد حمل محسوب شده و رابطه بین مستأجر و مالک کشتی طبق قرارداد فی مابین و رابطه بین متصدی حمل و دارنده بارنامه دریایی بر اساس شرایط مندرج در بارنامه دریایی و مقررات حقوق حمل و نقل دریایی[۱۰۷] تعیین خواهد گردید.[۱۰۸] در صورتی نیز که حمل و نقل، مشمول مقررات کنوانسیون روتردام باشد اسناد حمل صادره برای چنین حمل و نقلی همانند بارنامه دریایی، اسناد حمل کاملی محسوب می گردند ولی در صورتی که مستاجر کشتی، خود، صاحب کالا نیز باشد با توجه به اینکه رابطه طرفین بر اساس قرارداد اجاره تنظیم می شود، بارنامه دریایی تنها “رسید دریافت کالا” بوده و فقط در خصوص ۱- زمان حمل، ۲- وضعیت و کیفیت ظاهری کالا به عنوان دلیل محسوب می گردد.[۱۰۹] به نظر «لرد اشر» در چنین حالتی بارنامه دریایی، تنها، سندی است که قابلیت معامله نمودن (محموله) را در هنگامی که کالا در سفر دریایی قرار دارد ممکن می سازد.[۱۱۰]
    از طرفی علی رغم اینکه مقررات آمره کنوانسیون های بین المللی شامل قراردادهای اجاره کشتی نمی گردد ولی بارنامه هایی که تحت چنین قراردادی صادر می شوند باید بر اساس ضوابط کنوانسیون مربوطه[۱۱۱] تنظیم شوند.[۱۱۲] این امر در بند b ماده ۱ و ماده ۵ کنوانسیون لاهه (و مقررات لاهه-ویزبی) و بند ۲ ماده ۵۲ و ماده ۵۶ قانون دریایی ایران و بندهای ۳ و ۴ ماده ۲ کنوانسیون هامبورگ مورد تاکید قرار گرفته است.[۱۱۳] دلیل این امر نیز این است که:
    ۱- چنین بارنامه هایی در خصوص زمان حمل، وضعیت و کیفیت ظاهری کالا در روابط بین مالک کشتی و مستاجر دلیل محسوب می شوند و کنوانسیون های بین المللی ضوابط و قواعد خاصی را در خصوص این موارد تعیین نموده اند و
    ۲- بارنامه دریایی همانگونه که عنوان شد یک سند تجاری عام محسوب شده و قابلیت نقل و انتقال به دیگران از طریق پشت نویسی را دارد[۱۱۴] و مستاجر کشتی نیز حق استفاده از این امتیاز را دارا می باشد. قابلیت نقل و انتقال بارنامه دریایی باعث می شود چنین بارنامه ای با پشت نویسی قابل انتقال به شخص ثالث باشد و در این صورت تنها سندی که روابط بین دارنده بارنامه دریایی (منتقل الیه) و متصدی حمل را تنظیم می کند بارنامه دریایی است و قرارداد اجاره کشتی بین این دو شخص با توجه به اصل نسبی بودن قراردادها به کناری رفته و قابل استناد نمی باشد و با این توصیف بارنامه دریایی با انتقال به شخص ثالث با حسن و نیت از یک رسید صرف به یک بارنامه دریایی کامل (که حاوی قرارداد حمل می باشد) تغییر ماهیت می دهد.
    در دعوی Radovan chi v.melbourne (1886) یک کشتی برای حمل محموله پنیه دانه از بندر اسکندریه به بریتانیا اجاره و برای کالای مستاجر بارنامه دریایی صادر گردید. در این بارنامه شرط معافیت مالک کشتی از هر گونه خسارت ناشی از فعل و اهمال (ترک فعل) فرمانده کشتی، راهنما و ملوانان درج گردیده بود در حالیکه در قرارداد اجاره بین مالک و مستاجر چنین شرطی وجود نداشت. محموله بر اثر اهمال فرمانده تلف شد و مالک کالا (مستاجر) برای دریافت خسارت علیه مالک کشتی اقامه دعوی نمود. مالک کشتی عنوان نمود که در قرارداد اجاره این اجازه به فرمانده کشتی داده شده که بارنامه دریایی با هر نرخ کرایه و مطابق عرف بندری صادر نماید بنابراین با صدور بارنامه توافق جدیدی بین آنها بوجود آمده و مفاد آن بر قرارداد اجاره حاکم و از این بابت درخواست رد دعوی ایشان را نمود ولی قاضی «لرد اشر» نظر داد در جمع بین قرارداد اجاره کشتی و بارنامه دریایی هر چند بخش هائی از این دو متن متفاوت باشد باید بارنامه دریایی را فقط رسید دریافت کالا دانست.
    قاضی «لیندلی» نیز ادعای مالک کشتی مبنی بر اینکه موادی از قرارداد اجاره بیانگر قصد طرفین به ایجاد قرارداد حمل جدید و متفاتی تحت بارنامه دریایی می باشد را نپذیرفت و عنوان نمود که تا زمانی که قصد ایجاد قرارداد جدید در هر دو سند تصریح نگردد قرارداد اجاره روابط بین طرفین را تعیین می کند هر چند شرط ارجاعی در قرارداد اجاره و بارنامه دریایی منظور شده باشد و در بارنامه دریایی موادی متفاوت یا متضاد با قرارداد اجاره وجود داشته باشد.[۱۱۵] این موضوع همچنین در دعاوی متعددی از جمله دعوی Temperley s.s Co v.smyth (1905)[116] و دعوی Turner v.Haji Goolam Mohammad Azam (1904)[117] مورد تاکید قرار گرفته است.
    از طرفی در صورت انتقال بارنامه دریایی از مستاجر به شخص ثالث، بارنامه دریایی تنها سندی است که تعیین کننده وضعیت حقوقی دارنده بارنامه دریایی و متصدی حمل می باشد و با توجه به اصل نسبی بودن قراردادها، قرارداد اجاره کشتی نسبت به دارنده بارنامه دریایی فاقد اثر می باشد حتی اگر دارنده بارنامه دریایی از وجود قرارداد اجاره کشتی مطلع بوده باشد.[۱۱۸]
    در خصوص تغییر وضعیت حقوقی چنین بارنامه ای و تبدیل آن از «رسید کالا» به «بارنامه حاوی قرارداد حمل» وقتی به شخص ثالث منتقل می شود بین علماء حقوق اختلاف نظر وجود دارد مسبوط ترین توصیف از این تغییر ماهیت بوسیله «لرد اشر» در پرونده Radovan chi v.melbourne (1886) به عمل آمده است که به «دکترین لرد اشر» معروف گردیده است[۱۱۹] و النهایه می توان با توجه به قابل انتقال بودن این سند و قابلیت تجاری آن، تدبیر و جعل قانونگذار جهت حفظ منافع عمومی و حقوق اشخاص ثالث با حسن و نیت در جریان گردش تجاری این سند دانست و نباید این تغییر ماهیت را با معیارهای حقوق مدنی مورد سنجش قرار داد.[۱۲۰]
    ۳-۲- بارنامه دریایی و شرط ارجاعی
    در بارنامه دریایی که تحت قرارداد اجاره کشتی صادر می شود معمولا شرطی تحت عنوان «شرط ارجاعی»[۱۲۱] یا ماده «هماهنگ کننده » درج می شود. شرط ارجاعی ممکن است بخشی یا تمام شرایط قرارداد اجاره کشتی را در بارنامه دریایی وارد نماید و بر همین اساس نیز بارنامه دریایی حسب مورد باید با رعایت تمام یا بخشی از مفاد قرارداد اجاره کشتی صادر گردد.[۱۲۲] دو نمونه معمول شرط ارجاعی که در بارنامه های دریایی بکار می روند عبارتند است: [۱۲۳]
    الف- «کرایه حمل و کلیه شرایط دیگر مطابق قرارداد اجاره کشتی»[۱۲۴]
    ب- : «کلیه شروط، مقررات و معافیت ها مطابق با قرارداد اجاره کشتی می باشد»[۱۲۵]
    شرط ارجاعی اقدام به هماهنگ نمودن بارنامه دریایی با قرارداد اجاره کشتی از طریق وارد نمودن مفاد قرارداد اجاره در بارنامه دریایی می نماید. درج این شرط دو هدف اصلی را دنبال می نماید:
    ۱- اینکه مالک کشتی تلاش دارد تا معافیت ها و تحدید مسئولیتی که بواسطه قرارداد اجاره کشتی برای خود مهیا نموده است توسط بارنامه دریایی که سندی قابل نقل و انتقال است دچار خلل نشود و
    ۲- دیگر اینکه متصدی حمل (مستاجر کشتی) شروطی را که بصورت مبسوط در قرارداد اجاره کشتی درج شده اند با درج عباراتی که چشمگیر هم نیست در بارنامه دریایی وارد می نماید.
    در ارتباط بین شروط هماهنگ کننده و بارنامه دریایی و قرارداد اجاره رعایت موارد ذیل از اهمیت اساسی برخوردار می باشد.
    ۱- مفاد ماده همانگ کننده باید صریح و مشخص و معلوم نموده باشد کدام یک از قسمت ها و مفاد قرارداد اجاره در بارنامه دریایی وارد شده است و واژه های عمومی هماهنگ کننده فقط قادر خواهد بود موارد مربوط به: الف-ارسال محموله ب- حمل کالا ج- تخلیه کالا و د- پرداخت کرایه را بین قرارداد اجاره و بارنامه دریایی هماهنگ سازد.
    ۲- جملات و کلمات کلی و مبهم و مجمل و مردد باعث هماهنگ شدن قرارداد اجاره کشتی و بارنامه دریایی نمی شود.[۱۲۶]
    ۳- در صورت تضاد بین مفاد شرط هماهنگ کننده و بارنامه دریایی و اجاره کشتی تعارض وجود داشته باشد مفاد بارنامه دریایی بر مفاد شرط ارجاعی ارجح می باشد.
    ۴- بین شروط هماهنگ کننده مندرج در قرارداد اجاره کشتی و شرایط مصرحه در بارنامه دریایی باید پیوستگی و انطباق وجود داشته باشد در غیر این صورت شرط هماهنگ کننده غیر قابل پذیرش خواهند بود.[۱۲۷]
    در دعوی The Annefield (1971) دادگاه نظر داد: «مواد مندرج در قرارداد کشتی تا جایی که بصورت مرتبط با بارنامه دریایی باشد وارد بارنامه دریایی می گردد لذا شروطی که ارتباط مستقیمی با بارنامه دریایی ندارد در صورتی وارد بارنامه دریایی می گردد که این امر به صراحت در قرارداد اجاره کشتی یا بارنامه دریایی پیش بینی شده باشد و در پرونده مطروحه شرط داوری ارتباط مستقیمی با بارگیری و حمل کالا ندارد.»[۱۲۸] به نظر «لرد دنینگ» نیز مواد قرارداد اجاره تا جائی که بصورت منطقی کاربرد داشته باشد وارد بارنامه دریایی می شود و بقیه رد شده محسوب می گردد.[۱۲۹]
    ۳-۳- ارتباط شروط منـدرج در بارنامه دریـایی با اسناد حمل
    همانگونه که قبلا ذکر گردید بارنامه دریایی و اسناد حمل حاوی قرارداد حمل هستند و معمولا شروط متعددی بصورت تشریحی در بارنامه دریایی و اسناد حمل درج می شود اعم از اینکه در مورد چنین شروطی در کنوانسیون های بین المللی قاعده ای ذکر شده باشد یا نه.
    شرایط مندرج در بارنامه های اولیه حالت کلی داشت: “شرایطی مانند «قوه قاهره»[۱۳۰] فقط خطرات دریایی را مستثناء می نمود و درج عبارت «عیب ذاتی» در بارنامه دریایی باعث می گردید در صورت بروز حادثه برای کالا، مالک کشتی از آن استفاده نماید اما در قرن ۱۸ میلادی آراء قضایی امکان استفاده وسیع مالکان را از این شرط محدود نمود و به همین سبب نیز مالکان کشتی جهت تحکیم موقعیت خود شرایطی را در بارنامه های دریایی گنجاندند که در حقوق دریایی به شروط «معافیت از مسئولیت»[۱۳۱]یا شروط «بی مبالاتی»[۱۳۲] معروف شدند. این شروط نه تنها استثنائات کامن لای قدیم را تصریح می نمود، بلکه عاملی برای مصون نگه داشتن مالکان کشتی از تمام خطرات دریایی و دریانوردی بود.”[۱۳۳]
    مالکان کشتی و متصدیان حمل بر مبنای «اصل آزادی قراردادها» تلاش داشتند تا سرحد ممکن مسئولیت خود را محدود نمایند و هر بار نیز که دادگاه ها حکم محکومیت متصدی حمل یا مالک کشتی صادر می کرد یا شروطی را باطل اعلام می نمود، آنها با ایجاد شروط جدید راه دیگری برای رهایی از مسئولیت پیدا می نمودند.[۱۳۴] مهمترین شروط رایجی که به مرور زمان در بارنامه های دریایی راه یافته اند و متعاقبا تشریح می شوند عبارتند از: ۱- شرط پارامونت ۲- شرط هیمالیا ۳- شرط دیمایس ۴- شرط حق ممتازه (حبس) کالا ۵- شرط ارجاعی ۶- شرط غفلت ۷- شرط عدم قابلیت دریانوردی ۸- شرط آزادی انحراف از مسیر ۹- شرط کاسپیانا
    ۳-۳-۱- شرط پـارامـونت
    شرط پارامونت شرطی است که به موجب آن طرفین قرارداد حمل قانون حاکم بر روابط بین خود را تعیین می نمایند. این شرط اولین بار در پرونده «هلندیا»[۱۳۵] مورد بررسی و شناسائی قرار گرفت. با توجه به آمره بودن مقررات کنوانسیون لاهه، عدم درج شرط پارامونت در بارنامه دریایی و عدم ذکر اینکه روابط طرفین تحت شمول کنوانسیون لاهه می باشد تاثیری در ماهیت امر نخواهد داشت و به همین دلیل نیز در کنوانسیون لاهه تصریحی در خصوص اینکه در بارنامه دریایی باید عبارتی قید شود که مقررات کنوانسیون لاهه بر چنین بارنامه ای حکمفرماست وجود ندارد و قابل توجه اینکه آمره بودن مقررات کنوانسیون لاهه نیز همین اقتضاء را دارد.
    از طرفی در بند ۳ ماده ۲۳ کنوانسیون هامبورگ متصدی حمل مکلف شده است در بارنامه دریایی یا سند مربوطه قید نماید که مقررات کنوانسیون هامبورگ بر روابط طرفین حاکم می باشد معذلک علی رغم آمره بودن مقررات این کنوانسیون، با توجه به بند ۳ ماده ۱۵ کنوانسیون مذکور[۱۳۶] عدم قید این موضوع در بارنامه دریایی باعث نمی گردد بارنامه دریایی و روابط طرفین بارنامه از شمول مقررات کنوانسیون هامبورگ خارج شود.
    نکته قابل توجه اینکه در بند c ماده ۵ پروتکل ویزبی و بند c ماده ۱۰ مقررات لاهه-ویزبی و بند e1 ماده ۲ کنوانسیون هامبورگ پیش بینی شده است که طرفین قرارداد حمل دریایی در صورتی که فی نفسه رابطه آنها مشمول کنوانسیون مربوطه[۱۳۷] نشود می توانند مقررات کنوانسیون حمل بین المللی مربوطه را بصورت مستقیم یا از طریق قانون ملی کشوری که مقررات حمل بین المللی را معتبر می شناسد (از طریق احاله) بر روابط خود حاکم نمایند. به عبارتی شرط پارامونت که در عرف حقوق دریایی رایج شده بود در هماهنگی با نظام حقوقی بین الملل خصوصی در پروتکل ویزبی، مقررات لاهه-ویزبی و همچنین کنوانسیون هامبورگ صریحا مورد پذیرش قرار گرفته است.
    برخی معتقدند بر اساس بند c ماده ۵ پروتکل ویزبی و بند c ماده ۱۰ مقررات لاهه-ویزبی و بند e1 ماده ۲ کنوانسیون هامبورگ شرط اینکه مقررات این کنوانسیونها شامل یک بارنامه دریایی شود این است که در متن آن بارنامه دریایی به صراحت قید شده باشد که بارنامه دریایی مذکور تحت شمول آن کنوانسیون یا پروتکل قرار دارد[۱۳۸] در صورتیکه این استدلال ذیل صحیح به نظر نمی رسد چرا که بین بندهای چندگانه ماده ۵ پروتکل ویزبی و ماده ۱۰ مقررات لاهه-ویزبی و بند c ماده ۲ کنوانسیون هامبورگ از حرف ربط «or» استفاده شده است و از نظر علم اصول، وقتی حرف ربط «یا» در یک جمله به کار رفته باشد موجود بودن یکی از شروط نیز کافی برای تحقق موضوع می باشد و نیازی به تحقق همه مقدمات نمی باشد.
    در کنوانسیون روتردام ماده یا بند خاصی در خصوص اینکه در “سند حمل کتبی” یا “سند حمل الکترونیکی” باید ذکر شود که روابط طرفین تحت حاکمیت کنوانسیون روتردام می باشند مطلبی قید نشده است. همچنین در خصوص اینکه طرفین قرارداد وقتی فی نفسه مشمول مقررات کنوانسیون روتردام نمی شوند بتوانند خود را با درج شرط مشمول این کنوانسیون نمایند (آنگونه که در پروتکل ویزبی و مقررات لاهه- ویزبی و کنوانسیون هامبورگ تشریح گردیده است) مطلبی قید نشده است. معذلک با توجه به ماده ۶ کنوانسیون روتردام، ذکر یا عدم ذکر این امر که اسناد حمل تابع کنوانسیون روتردام می باشد تاثیری در نفس موضوع نخواهد داشت و سکوت کنوانسیون روتردام در خصوص شمول اختیاری کنوانسیون روتردام را نمی توان به معنی منع این امر دانست و با توجه به ضوابط حقوق بین الملل خصوصی و همچنین عرف حقوق بین المللی دریایی، از نظر کنوانسیون روتردام شرط پارامونت شرطی معتبر بوده و دارای آثار حقوقی مربوطه خواهد بود.
    ۳-۳-۲- شرط هیمالیـا
    در بارنامه دریایی و کنوانسیون های بین المللی معمولا ضوابط و مقررات مربوط به مسئولیت متصدی حمل، معافیت متصدی حمل از مسئولیت، مرور زمان و محدودیت مسئولیت برای متصدی حمل ذکر و تشریح شده است. در صورتیکه غالبا اشخاص دیگری به جز متصدی حمل، تعهدات و مسئولیت های مربوط به حمل و نقل را عملا اجرا می نمایند. در این حالت در خصوص امکان تسری تحدید مسئولیت و امتیازات مقرره برای متصدی حمل به اشخاص مذکور علی الخصوص پیمانکار تخلیه و بارگیری (استی وی دور) اختلاف نظر وجود دارد. به نظر برخی «اصل نسبی بودن قراردادها» مانع مهمی در خصوص امکان تسری این موارد می باشد چرا که قرارداد حمل میان متصدی حمل و فرستنده کالا منعقد شده است و مستندی برای بهره مندی اشخاص ثالث به جز گیرنده و منتقل الیه بارنامه دریایی از مفاد قرارداد حمل وجود ندارد.[۱۳۹]
    راه حلی که خطوط کشتیرانی و متصدیان حمل برای حل این مشکل بکار می برند گنجانیدن شرطی است که به موجب آن نه تنها کارکنان و مستخدمین خود متصدی حمل، بلکه پیمانکارن مستقل نیز از مزایای قرارداد حمل بهره مند خواهند شد. این شرط که در اکثر بارنامه های دریایی ذکر گردیده است به «شرط هیمالیا» مشهور شده است. این شرط اولین بار در دعوی adler v dickson (the Himalaya) مربوط به کشتی هیمالیا به رسمیت شناخته شد.[۱۴۰] در کنوانسیون لاهه و هامبورگ مطلبی در خصوص شرط هیمالیا ذکر نشده است ولی به نظر نمی رسد که این شرط با بند ۸ ماده ۳ کنوانسیون لاهه و بند ۱ ماده ۲۳ کنوانسیون هامبورگ تعارضی داشته باشد.
    نویسندگان کنوانسیون روتردام اما به توجه به اهمیت تعیین وضعیت اشخاص وابسته به متصدی حمل در بند ۱ ماده ۴ این کنوانسیون به شرط هیمالیا جنبه قانونی داده اند و بدین ترتیب ذکر شرط هیمالیا در اسناد حمل فقط جنبه تاکیدی خواهد داشت. از طرفی طبق بند ۲ ماده ۴ این کنوانسیون، اشخاص وابسته به فرستنده نیز مشمول مقررات کنوانسیون روتردام دانسته شده و این اشخاص در صورتی که طرف دعوی قرار گیرند از هرگونه امتیازی که برای فرستنده منظور شده است منتفع و بهره مند خواهند بود.[۱۴۱]
    ۳-۳-۳- شرط دیمایس
    «شرط دیمایس»[۱۴۲] شرطی است که به موجب آن مسئولیت های متصدی حمل به مالک کشتی منتقل می شود. در خصوص اعتبار این شرط بین حقوقدانان اختلاف نظر وجود دارد: به نظر برخی شرط دیمایس به نوعی با بند ۸ ماده ۳ مقررات لاهه در تعارض بوده و از درجه اعتبار ساقط می باشد مگر اینکه در شرط دیمایس به صراحت عنوان شده باشد که مستاجر به نمایندگی از مالک کشتی اقدام به صدور بارنامه دریایی نموده است.[۱۴۳] از طرفی به نظر برخی این شرط موجب سلب مسئولیت متصدی حمل نمی شود بلکه این شرط تنها اقدام به تعیین و تعریف متصدی حمل می نماید. در کنوانسیون هامبورگ در بند ۱ ماده ۱۱ به نوعی شرط دیمایس مورد تائید قرار گرفته ست ولی در کنوانسیون روتردام مطلبی در این خصوص قید نشده است و به نظر می رسد شرط دیمایس اگر موجب تعییر هویت شخصی شود که طبق ماده ۳۷ کنوانسیون روتردام متصدی حمل می گردد چنین شرطی حسب ماده ۷۹ این کنوانسیون باطل و از درجه اعتبار ساقط می باشد.
    ۳-۳-۴- شرط حق ممتازه (حق حبس کالا)
    شرط ممتازه شرطی است که حسب آن متصدی حمل حق حبس کالای موضوع قرارداد حمل را تا زمان دریافت مطالباتش خواهد داشت.[۱۴۴] در خصوص دامنه شمول این شرط نسبت به مطالباتی که متصدی حمل به موجب آن می تواند حق حبس را اعمال نماید اختلاف نظر وجود دارد. در هیچ یک از کنوانسیونهای لاهه و هامبورگ حکم صریحی در خصوص این شرط وجود ندارد ولی در کنوانسیون روتردام در بند c1 ماده ۴۸ و ماده ۴۹ شرط ممتازه به رسمیت شناخته شده است.[۱۴۵]
    در قانون تجارت ایران نیز (به عنوان یک قانون داخلی) که از قانون فرانسه و بلژیک اقتباس شده است حسب ماده ۳۹۰ به صراحت برای متصدی حمل حق حبس به رسمیت شناخته شده است. این حق محدود به هزینه حمل و سایر مخارجی است که برای همان کالا هزینه شده است. معتبر شناختن این حق هم با عدالت معاوضی انطباق دارد و هم با روح قرارداد حمل، معذلک چنانچه دامنه حق حبس از موارد فوق الذکر تجاوز نماید و متصدی حمل حق حبس کالا را بصورت گسترده برای هر نوع مطالباتی که از گیرنده کالا یا فرستنده دارد در بارنامه دریایی قید نموده باشد به نظر می رسد این شرط با یکی از مسئولیت های اصلی متصدی حمل که تحویل دادن کالا در قبال تسلیم بارنامه است در تعارض قرار می گیرد و با این توصیف شرط ممتازه تا میزانی که فوقا تشریح شد معتبر بوده و برای مابقی به عنوان شرط نامشروع حسب بند ۳ ماده ۲۳۲ قانون مدنی و بند ۸ ماده ۳ کنوانسیون لاهه و بند ۱ ماده ۲۳ کنوانسیون هامبورگ و ماده ۷۹ کنوانسیون روتردام از درجه اعتبار ساقط می باشد.
    ۳-۳-۵- شرط ارجاعی
    همانگونه که در بند دوم این فصل ذکر شده است مالک کشتی که کشتی خود را به اشخاص دیگر اجاره می دهد سعی دارد مسئولیت های خود را در قبال خسارات وارده به کالا محدود نماید چرا که علی رغم اینکه در حمل کالا و نیز صدور بارنامه دریایی دخالتی نداشته است و متصدی حمل نیز نمی باشد ولی ممکن است بصورت مستقیم یا بر اثر دعویی که علیه کشتی مطرح می شود[۱۴۶] مالک کشتی مجبور به تحمل مسئولیت و جبران خسارت شود. در این رابطه از یک سو کنوانسیون های بین المللی متعددی جهت تحدید مسئولیت مالکان کشتی به تصویب رسیده است.[۱۴۷] از سوی دیگر نیز مالک کشتی تلاش می کند با درج «شرط ارجاعی»[۱۴۸] یا ماده «هماهنگ کننده » در بارنامه دریایی این خصوص تعادلی ایجاد نماید. البته خصوصیت و تاثیر شرط ارجاعی محدود به این مورد نمی باشد و ممکن است شرط ارجاعی تمام یا قسمتی از قرارداد اجاره مانند شرط داوری، شرط معافیت، شرط غفلت و … را وارد بارنامه دریایی نماید. رویه قضائی در حقوق کامن لا گرایش بر این امر دارد که شرط ارجاعی تنها می تواند باعث وارد شدن مفاد قرارداد اجاره کشتی در مورد الف- ارسال محموله ب- حمل کالا ج- تخلیه کالا و د- پرداخت کرایه در بارنامه دریایی شود مگر اینکه بصورت صریح و خاص مواردی را که می تواند وارد بارنامه دریایی شود در این سند قید شده باشد.
    در هیچ یک از کنوانسیون های حمل دریایی مطلبی در خصوص اعتبار شرط هماهنگ کننده وجود ندارد و ماهیت حقوقی آن و حدود و ابعاد اعتبار آن را تنها می توان در رویه قضائی پیدا نمود. در کنوانسیون روتردام نیز حکم خاصی در مورد شرط ارجاعی وجود ندارد و با توجه به سکوت این کنوانسیون می توان گفت ضوابط و قواعدی که رویه قضائی در این خصوص تعیین نموده است در مورد ارجاعی مندرج در اسناد حمل نیز ساری و جاری می باشد.
    ۳-۳-۶- شرط غفلت
    به موجب این شرط متصدی حمل در خصوص خسارات ناشی از غفلت خود یا کارمندانش فاقد هرگونه مسئولیتی می باشد. کنوانسیون لاهه در خصوص مسئولیت ناشی از غفلت در بند a2 ماده ۴ معافیت ناشی از غفلت را محدود به دو مورد نموده است: ۱- غفلت در هنگام دریانوردی ۲- غفلت در اداره امور کشتی. بنابراین در صورتیکه در امور مربوط به کالا از جمله امور بارگیری و تخلیه و چیدمان و …. خسارتی ناشی از غفلت بوجود آید متصدی حمل در این خصوص نمی تواند از معافیت مذکور در بند a2 ماده ۴ استفاده نماید. از طرفی با توجه به بند ۸ ماده ۳ کنوانسیون لاهه می توان گفت شرط غفلت تنها در دو مورد فوق قابل اعمال است و نمی توان متصدی را بصورت گسترده و مطلق مشمول شرط غفلت دانست.
    در کنوانسیون هامبورگ با توجه به اینکه مسئولیت متصدی حمل در این کنوانسیون بر مبنای نظریه “فرض مسئولیت” تعریف شده است و با توجه به بند ۱a4 ماده ۵ و بند های ۵ و ۶ ماده ۵ این کنوانسیون، غفلت خدمه و فرمانده و عامل (نماینده) متصدی حمل، باعث ایجاد مسئولیت برای متصدی حمل می شود از جمع مواد و بندهای فوق و بند ۱ ماده ۲۳ کنوانسیون هامبورگ، می توان گفت شرط غفلت از نظر کنوانسیون هامبورگ باطل و بلااثر می باشد.
    در کنوانسیون روتردام با توجه به اینکه مسئولیت متصدی حمل بر اساس نظریه “فرض تقصیر” تعیین شده است[۱۴۹] و از آنجا که مطابق بند ۱ ماده ۱۷ و بند a5 ماده ۱۷ و ماده ۶۱ و ماده ۷۹ این کنوانسیون، غفلت در هنگام دریانوردی و اداره امور کشتی از موارد معافیت متصدی حمل محسوب نمی شود لذا درج شرط غفلت از نظر کنوانسیون روتردام باطل و بلااثر می باشد. البته در مورد قراردادهای حجمی و همچنین حمل حیوانات زنده با توجه به مواد ۸۰ و ۸۱ کنوانسیون روتردام به نظر می رسد درج شرط غفلت از نظر کنوانسیون روتردام مجاز باشد.
    ۳-۳-۷- شرط عدم قابلیت دریانوردی
    یکی دیگر از شروطی که متصدیان حمل و مالکان کشتی سعی می نمایند در بارنامه های دریایی درج نمایند شرط معافیت از خسارات ناشی از عدم قابلیت دریانوردی کشت است که به «شرط عدم قابلیت دریانوردی» معروف می باشد.
    «قابلیت دریانودری» در ادبیات حقوق دریایی به معنی آمادگی کشتی (جنبه فنی) و فرمانده و خدمه آن (جنبه پرسنلی) در حمل سالم کالا و مقابله با خطرات احتمالی دریا در طول سفر می باشد.[۱۵۰] قابلیت دریانوردی شامل دو جنبه فنی و پرسنلی می شود. معیاری که می توان به عنوان یک ضابطه برای شناسائی قابلیت دریانوردی در نظر گرفت «تدبیر و دور اندیشی» یک متصدی حمل است زیرا چنانچه مالک محتاط و دور اندیش از فرستادن کشتی معیوب به دریا خودداری نموده و سوخت و آذوقه کافی برای سفر فراهم می نماید و از بکارگیری پرسنل بدون تخصص و غیر ماهر اجتناب می نماید.
    بطور کلی دادگاه های دریایی عدم قابلیت دریانوردی کشتی را به صورت موسع تفسیر نموده و در عمل نیز بسیاری از عیوب کشتی را از مصادیق عدم قابلیت دریانوردی می دانند.[۱۵۱] در کنوانسیون لاهه از قابلیت دریانوردی قبل و در شروع سفر نام برده شده است[۱۵۲] در حالیکه در کنوانسیون روتردام متصدی حمل موظف به تامین قابلیت دریانوردی تا پایان سفر می باشد البته استثنائی که در خصوص “قابلیت دریانوردی کشتی” هم در کنوانسیون لاهه و هم در کنوانسیون روتردام وجود دارد “نقص و عیب پنهانی کشتی” است که باعث عدم قابلیت دریانوردی کشتی شده باشد، وقوع این امر موجب مسئولیت متصدی حمل نخواهد شد و متصدی حمل از نظر هر دو کنوانسیون از جبران خسارات وارده معاف خواهد بود.[۱۵۳]
    در مجموع می توان گفت در کنوانسیون روتردام تعهد متصدی حمل در خصوص تامین قابلیت دریانوردی کشتی و تامین کارکنان و خدمه و تجهیزات مورد نیاز کشتی و همچنین مناسب و بی خطر سازی انبار و عرشه و بارگنج (کانتینر) و … از یک تعهد معمولی بالاتر بوده و در صدر ماده ۱۴ متصدی حمل موظف به انجام اقدمات لازم و مقتضی بصورت جدی و فراتر از حد معمول شده است[۱۵۴] و به نظر می رسد مسئولیت متصدی حمل بر مبنای نظریه “فرض تقصیر” تعریف شده باشد.
    ۳-۳-۸- شرط آزادی انحراف از مسیر
    در حمل و نقل دریایی، متصدی حمل تنها از مسیرهای جاده ای خاص قادر به حمل کالا می باشد در صورتیکه با توجه به خصوصیت مخصوص آب، تنها می توان از مسیرهای فرضی دریایی در حمل و نقل دریایی صحبت نمود. «انحراف» در ادبیات حقوق دریایی عبارت است از تغییر عمومی مسیر جغرافیائی حمل کالا که در قرارداد حمل ذکر شده است و در صورت عدم ذکر، کوتاهترین مسیر، مسیری است که می تواند فاصله مستقیم بین دو بندر یا به نحو دیگری باشد و حسب قواعد دریانوردی، بطور معمول کشتی های متعلق به یک شرکت کشتیرانی معین در عملیات بازرگانی از آن عبور می نمایند.[۱۵۵]
    انحراف از مسیر معمولا مربوط به هنگامی است که فرمانده کشتی به صورت ارادی مسیری غیر از مسیر عادی یا مسیر تعیین شده در قرارداد انتخاب نماید بنابراین در صورتیکه بر اثر اشتباه فرمانده یا بواسطه حوادث غیرمترقبه کشتی از مسیر منحرف شود انحراف از مسیر واقع نشده است.[۱۵۶]
    در کنوانسیون لاهه در بند ۴ ماده ۵ انحراف از مسیر کشتی برای نجات جان و مال اشخاص مستقیما به رسمیت شناخته شده است. در کنوانسیون هامبورگ نیز در بند ۶ ماده ۵ بصورت غیر مستقیم و در کنوانسیون روتردام در بندهای l3، m3 و n3 ماده ۱۷ انحراف از مسیر به صورت غیر مستقیم به رسمیت شناخته شده است. این در حالیست که به موجب رویه قضائی انحراف از مسیر غیرموجه مانند عدم قابلیت دریانوردی کشتی جزء قصور سنگین محسوب شده و باعث نامحدود شدن مسئولیت متصدی حمل می گردد معذلک در کنوانسیون روتردام برخورد مناسب تری با این نوع قصور به عمل آمده است و حسب ماده ۲۴ صرف انحراف نامعقول و غیرموجه از مسیر باعث نامحدود شدن مسئولیت متصدی و محرومیت وی از تحدید مسئولیت نمی گردد.
    ۳-۳-۹- شرط کاسپیانا
    به موجب این شرط چنانچه تحویل و تخلیه کالا بنا به دلایلی خارج از حوزه اقتدار متصدی حمل ناممکن گردد متصدی حمل می تواند محموله کشتی را در نزدیکترین بندر به مقصد یا بندر دیگری به جزء آنکه در بارنامه دریایی درج شده است تخلیه نمایند. همچنین حسب این شرط متصدی حمل می تواند قبل از ورود به مقصد در بنادری که در مسیر عادی وی می باشد توقف نماید. این شرط با توجه به سابقه طرح این موضوع در دعوی کاسپیانا، به نام “شرط کاسپیانا” معروف شده است. در هیچ یک از کنوانسیون های چندگانه حمل و نقل دریایی در خصوص این شرط اظهارنظری نشده است معذلک رویه قضائی در پرونده: Palmira trading Corporation of Panama v.g.h.renton & Co Ltd معروف به “کاسپیانا” از بند j2 ماده ۴ کنوانسیون لاهه به عنوان مجوزی برای توجیه این عمل متصدی حمل استفاده شده است. حسب این بند متصدی حمل در قبال خسارات ناشی از اعتصابات و تحریم کار بهر علت بطور نسبی یا کامل، فاقد مسئولیت دانسته شده و در نتیجه در صورت مواجه شدن با اعتصاب در بندر تخلیه متصدی حمل به سوی بندر دیگری تغییر مسیر دهد چرا که یکی از وظایف متصدی حمل تخفیف یا کاهش خسارت می باشد.[۱۵۷]
    در کنوانسیون هامبورگ مطلبی در این خصوص قید نشده است ولی کنوانسیون روتردام در بند e3 ماده ۱۷ مانند کنوانسیون لاهه اعتصابات و تحریم ها و توقف نیروی کار جزء موارد معافیت متصدی حمل ذکر شده است و با این توصیف شرط کاسپیانا از نظر کنوانسیون روتردام نیز معتبر می باشد.
    فصل سوم:

     

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

     

    موضوعات: بدون موضوع
    [چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:58:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      مسئولیت-مدنی-مالک-و-متصرف-با-بررسی-تطبیقی-در-حقوق-انگلستان-۲- قسمت ۳ ...

    ۳٫ وجود رابطه سببیت بین عدم ایفای تعهد و ورود خسارت[۱۷].
    در مسئولیت غیر قراردادی عمد یا خطای خوانده سبب ورود ضرر است . بنابراین منشأ آن قرارداد یا پیمان نیست بلکه تخلف از تکالیف قانونی است که مقررات آن را برای همه افراد تعیین و تکلیف نموده است[۱۸].
    مرحوم دکتر امامی که از مسئولیت مدنی به عنوان ضمان قهری یاد می‌کند در تعریف آن می‌فرمایند:
    ضمان قهری عبارت است از مسئولیت به انجام امری یا جبران زیانی که کسی در اثر عمل خود به دیگری وارد می‌آورد چون مسئولیت مزبور در اثر عمل قضایی و بدون قرارداد و عقد حاصل می‌شود آن را قهری می‌نامند[۱۹].
    ممکن است بین مسئولیت قراردادی و قهری اتفاق و اجماع به وجود آید در این صورت علی الظاهر زیاندیده در امر انتخاب هر یک از دو مبنا مختار است به شرط اینکه مفاد تراضی و توافق از اثر نیفتد زیرا ممکن است دادن چنین اختیاری به زیاندیده تعادل بین عوضین و نظم مورد نظر طرفین قرارداد را در هنگام امضای پیمان برهم بزند[۲۰].
    گاهی مسئولیت قهری بیش از مسئولیت قراردادی با اوضاع و احوال زیاندیده انطباق دارد. مثلاً یک صغیر مشمول احکام ضمان قهری است اما مشمول احکام ضمان عهدی نمی‌تواند قرار بگیرد[۲۱].

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

    گفتار دوم: مفهوم شیء، مالک و متصرف

    در این گفتار با مفهوم شیء، مالک و متصرف آشنا خواهیم شد و اینکه بین یک شخص یا چند شخص به عنوان مالک یا متصرف یک شیء چه رابطه‌ای وجود دارد و در صورتی که از ناحیه شیء یا مال آسیبی وارد شود مسئول خسارات وارده چه کسی می‌باشد؟ و چه معیار و ملاکهایی برای تشخیص وی وجود دارد؟ به دیگر سخن زمانی که یک شیء عامل ورود زیان است با توجه به فرض مسئولیت برای اشیاء، مسئولیت مالک یا متصرف آن شیء به عنوان نزدیک‌ترین فرد به آن که وظیفه مراقبت و نگهداری از آن شیء برعهده وی بوده است شخص مالک یا متصرف شیء زیان‌رسان را چگونه می‌توان تعیین و مسئولیت زیان وارده را بر او بار نمود؟
    تنها فعل خطا کار انسان نیست که موجب مسئولیت می‌شود بلکه خسارت ممکن است ناشی از یک شیء باشد و در اینجا جای تعجب نیست. زیرا در جوامع امروزی عمده خسارات به واسطه اشیاء بدون تقصیر انسان به وجود می‌آید و بیشتر جوامع و عرف جبران آن زیانها توسط دارنده آن اشیاء را عادلانه می‌دانند.

     

    بحث اول: مفهوم شیء (مال)

    وقتی که صحبت از مسئولیت ناشی از تملک و تصرف اشیاء و اموال می‌شود برای تحقق این نوع از مسئولیت ابتدا به ساکن باید مفهوم شیء (مال) روشن و معلوم گردد بدین معنا که مقصود از شیء چیست؟ برای شناخت شیء باید اوصاف آن را ذکر نمود سپس با لحاظ اوصاف، اشیاء را شناسایی نمود. اوصافی که می‌توان برای یک شیء به معنای خاص متصور بود عبارتند از:
    ۱٫ فقدان قوه تعقل و تمیز.
    ۲٫ سکون و جمود.
    ۳٫ قابلیت تملک .
    ۴٫ وجود منفعت عقلایی اعم ازمادی یا معنوی در عرف جامعه منظور از شیء چیزی مادی است که غیر قابل تحرک و قابل لمس و فاقد درک است. با توجه به اوصافی که از مفهوم شیء ارائه شد، شامل مصادیقی چون اموال و منابع طبیعی و سایر مصنوعات بشری است ولی باید گفت آنچه را که در این تحقیق مدنظر بوده اشیایى است که قابل تملک باشند و به آن مال اطلاق شود پس بخشى از اموال را که معمولاً قابل تملک نیستند مانند کوه، دریاو هوا از موضوع بحث خارج مى‏شود و تنها اشیایى مى‏توانند موجب مسئولیت شوند که بتوان براى آن اشیاء مالک یا متصرف متصور بود و آنها را به شخص خاص منتسب کرد.
    در تعریف مال گفته شده از نظر حقوقى به چیزى مال مى‏گویند که داراى ۲ شرط اساسى باشد: ۱٫ مفید باشد و نیازى را برآورد خواه آن نیاز مادى باشد یا معنوى ۲٫ قابلیت اختصاص یافتن به شخص یا اشخاص معین را داشته باشد[۲۲]. برخى نویسندگان[۲۳] بر این تعریف ایراد گرفته‏اند که کافى نیست بگوییم مال استعداد اختصاص یافتن به شخص داشته باشد و در رفع نیازها به کار رود زیرا اگر به عناصر مال توجه شود این گفتار قابل خدشه خواهد بود و عناصرى را براى مال ذکر نموده‏اند. این عناصر عبارتند از: ۱٫ قابلیت انتساب به شخص یا اشخاص معین بنابراین هوا و دریا نمى‏تواند مال باشد لازم نیست مال تعلق فعلى به شخصى داشته باشد بلکه امکان تعلق و اختصاص کفایت مى‏کند از این رو پرندگان وحشى که به طور جمعى از قاره‏اى به قاره دیگر سفر مى‏کنند و بالفعل به کسى اختصاص ندارند مال هستند زیرا این مورد امکان اختصاص یافتن به فرد وجود دارد اما دریاهاى آزاد، هواو نور خورشید قابل اختصاص به فرد نیستند البته ممکن است قانون کشورى چیزى را مال بداند و قانون کشور دیگر همان را مال نداند مانند شراب که حکماً مال نیست اما واقعاً مال است. ۲٫ قابل نقل و انتقال باشد ۳٫ نفع داشته باشد، یک دانه گندم نفع ندارد بنابراین مال نیست. ۴٫ عقلایى بودن منفعت، این امر متغییر است زیرا عقل در ازمنه و امکنه و شرایط ذهنى و تمدنهاى گوناگون فرق مى‏کند.
    بنابراین منظور از اشیاء به معناى عام و مسئولیت ناشى از آن عبارت است از هر آنچه که قابلیت تملک داشته باشد و به ملکیت و تصرف درآمده باشد اعم از اینکه جاندار باشد یا بى جان. با این تفاسیر کلیه حیواناتى که قابلیت تملک داشته و در تملک افراد مى‏باشند و کلیه اشیاء غیرجاندار اعم از مکانیکى و غیرمکانیکى در این تعریف مى‏گنجد و در صورتى که از ناحیه اشیاء مزبور خسارتى به بار آید دارنده آن شئ مسئول است. هر چند که دامنه شمول اشیاء شامل پرندگان و حیوانات نیز مى‏شود اما قانونگذاران معمولاً نظر به درجه اهمیت اشیاء و ازدیاد خسارت ناشى از آن به تفکیک و به صورت مجزا به بررسى مسئولیت دارنده آن مى‏پردازند مانند مسئولیت مدنى ناشى از حوادث رانندگى (اتومبیل) و املاک و حیوان.

    بحث دوم: مالک و متصرف‏

    قانون مدنى در باب اول به تقسیم مال پرداخته ولى تعریفی از آن ارائه نداده است. همانگونه که گفته شد مال از نظر حقوقى داراى دو شرط است ۱٫ مفید بودن ۲٫ قابل اختصاص بودن به افراد. لازم نیست مال حتماً مالک خاص داشته باشد که در قانون مدنى از چنین اموا‏لى اسم برده شده است مانند آبهاى مباح، زمین موات و شکار. مالکیت عبارت است از حقى دائمى که به موجب آن شخص مى‏تواند در حدود قوانین تصرف مالی را به خود اختصاص دهد و از تمام منافع آن استفاده نماید[۲۴].
    اما مالک کیست؟ وقتى که براى تعریف مالک به قانون مدنى و دیگر قوانین موجود مراجعه مى‏شود معلوم خواهد گشت قانونگذار تعریفى از شخص مالک ارائه ننموده است و صرفاً به بیان قواعد و مقررات مربوط به مال و مالکیت اکتفا کرده است. ماده ۳۰ ق.م تصریح دارد «هر مالکى نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع را دارد…» با توجه به ماده مذکور مى‏توان گفت مالک شخصى است که نسبت به مالى اختیار کامل دارد و مى‏تواند در آن هر نوع تصرفى بنماید، هر چند که مالکیت حقى است تقریباً جامع و مالک داراى اختیار لازم است اما قوانین در پاره‏اى اوقات مانعى براى اعمال حقوق مالکین در مایملک خویش ایجاد نموده اند بخصوص در مواقعى که اعمال حق آنها با حقوق دیگران در تعارض بوده سبب ورود خسارت به دیگران شود در مباحث آینده به مالکیت و حدود اعمال آن به طور مختصر خواهیم پرداخت.
    برخى از علماى حقوق بدون ارائه تعریفى از شخص مالک مصادیقى از آن را ارائه نموده‏اند. برخی از این مصادیق عبارتند از : الف. صاحب ملک ب. صاحب اراضى ج. صاحب سرمایه در عقد مضاربه د. کسى که عاقد فضول مال او را در معرض معامله گذاشته است و در قانون اصلاحات ارضى کسى است که داراى زمین باشد بدون اینکه شخصاً به کار کشاورزى اشتغال داشته باشد[۲۵]. همیشه تشخیص مالک به راحتى ممکن نیست و نمى‏توان فهمید چه کسى مالک یک شئ است تا مسئول خسارات وارده از آن شئ باشد به همین سبب حقوقدانان براى تشخیص مالک از محافظ یا استفاده‌کننده، معیارهایى را ذکر نموده‏اند[۲۶]:
    ۱٫ معیار منفعت: محافظ به کسى گفته مى‏شود که از شئ زیان‏آور بهره‏مند و منتفع مى‏گردد. ایرادى که براین نظریه وارد است این است که مالک نیز از شئ زیان‏آور بهره‏مند مى‏گردد پس کدام یک را باید مسئول دانست؟ مثلاً در عقد اجاره لااقل دو تن شئ بى جان را بکار مى‏گیرند و از آن بهره‏مند مى‏شوند یکى مالک و دیگرى مستاجر، از این دو کدام یک مسئول است؟
    ۲٫ معیار اداره مادى: مطابق این نظر محافظ کسى است که هنگام وقوع حادثه عملاً اختیار شئ‏ با او است این ملاک از نظر عملى و اجتماعى بی‌نقص نیست چه ممکن است در پاره‏اى از موارد شئ‏ زیانبار در اختیار کسى نباشد و نتوان مسئولی را براى جبران خسارت زیاندیده پیدا کرد یا گماشته‏اى را باید مسئول دانست که به دستور کارفرما حیوان را به کار واداشته است.
    ۳٫ معیار داشتن حق: بر اساس این نظر محافظ کسى است که حقى نسبت به شئ‏دارد خواه حق را اعمال کند یا نه، پس با این نظر مى‏توان در مثال قبل کارفرما را به جاى کارگر مسئول شناخت. اما عیب این نظر زمانى است که اگر شئ سرقت شود وآن گاه خساراتی از آن ناشی شود، باید مالک را مسئول دانست.
    ۴٫ معیار اداره معنوى: معیار اداره معنوى از دو معیار قبلى اتخاذ گردیده و مى‏توان گفت حدوسط بین دو عبارت است در این ملاک محافظ کسى است که نسبت به شئ بى جان اختیار تصرف دارد اگرچه حقی نداشته باشد. براساس این معیار کارفرما مسئول است زیرا حدود اختیارات کارکر را او معین مى‏کند اما اگر مثلاً اتومبیل مالک سرقت شود او دیگر مسئول نیست چون خارج از اقتدار وى خسارت وارد شده است به موجب رأى هیأت عمومى شماره ۱۹۴۱ دارنده کسى است که اختیار اداره و کنترل شئ‏ را داشته باشد بنابراین دزد یا غاصب شئ‏، مسئول زیانهاى ناشى ازآن است نه مالک. رویه قضایى فرانسه این ضابطه را از سال ۱۹۱۱ به بعد در خصوص حیوان و از سال ۱۹۴۱ به بعد درباره خسارت ناشى از دیگر اشیاء بى‏جان پذیرفته است[۲۷].
    منظور از مسئول جبران خسارت وارده از ناحیه اشیاء همان محافظ یا دارنده اشیاء است که معمولاً مالک شئ ، نگهدارنده محسوب خواهد شد اما مى‏توان ثابت نمود که نگهدارنده شخصی غیر از مالک بوده است، گاهى اوقات ممکن است متصرف یک شئ، ‏محافظ یا دارنده آن محسوب شود. منظور از متصرف کسى است که مالى را در اختیار دارد خواه به عنوان مالکیت باشد خواه به عنوان دیگر ولو به نحو غصب و تصرف عدوانى[۲۸].
    بنابراین محافظ یا نگهدارنده معمولاً مالک شئ‏است و پاره‏اى اوقات مسئولیت متوجه شخص غیرمالک شئ که آن شخص مى‏تواند متصرف قانونى یا غیرقانونى باشد می شود.
    مالک مى‏تواند شخص حقیقى یا حقوقى باشد. اشخاص حقوقى نیز به مثابه اشخاص حقیقى در صورتى که از اشیاى تحت اختیار آنها خسارتى به دیگرى وارد شود مسئول جبران خسارت وارده خواهند بود.
    اما مفهوم تصرف و متصرف: تصرف از نظر لغوى به معناى به دست آوردن، در دست داشتن، مالک شدن و دست به کارى زدن است[۲۹].
    دکتر امامى در تعریف تصرف مى‏فرمایند: «تصرف که از آن به ید تعبیر مى‏شود عبارت است از سلطه و اقتدارى که مادى است و شخص بر مال مستقیم یا به رابطه غیر دارد. متصرف مال شاید در حقیقت مالک آن مال باشد یا آن را با اجازه مالک در تصرف داشته باشد[۳۰].»
    متصرف از نظر لغوى به معناى دست در کارى داشتن و کسى که مالى در تصرف و اختیار خود دارد می باشد[۳۱].
    متصرف یک مال معمولاً مالک آن مال است و برآن سلطه مادى و معنوى دارد. گاهى ممکن است متصرف، مالک نباشد. متصرف شخصى است که بر مال سلطه و استیلا داشته است و احدى حق تجاوز و تعرض به تصرفات وى ندارد حتى اگر آن شخص مالک قانونى آن شئ‏ نباشد بنابراین تصرفات متصرف محترم است و نمى‏توان مانع اعمال و اجرای آن شد.

    گفتار سوم: مسئولیت ناشى از شئ و فعل انسان‏

    چه زمانی مى‏توان گفت که مسئولیت مدنى ناشى از فعل انسان است یا ضرر بواسطه شئ بوجود آمده است؟ هدف از بررسى این نوع از مسئولیت مشخص نمودن عامل زیان و در نهایت شخصى که مسئول جبران خسارت وارده است می باشد چرا که اگر زیان در نتیجه عمل یک انسان اعم از صغیر یا مجنون یا کبیر باشد یا زمانى که از یک شئ‏خسارتى به بار مى‏آید وضعیت متفاوت است. با توجه به عامل زیان مسئولیت جبران خسارت وارده ممکن است به خود عامل زیان یا شخص دیگرى که توانایى و استحقاق پذیرفتن مسئولیت را دارد تحمیل شود، تنها فعل خطاکارانه یک انسان موجب مسئولیت نیست بلکه خسارات ممکن است ناشى از یک شئ‏باشد که در این صورت هیچ جاى شگفتى نخواهد بود زیرا امروز غالب خسارات به واسطه اشیاء ، بدون تقصیر انسان به وجود مى‏آید و جامعه جبران آنها را توسط دارنده آن اشیاء لازم مى‏داند.

    بحث نخست: مسئولیت مدنى ناشى از شئ‏

    براى اینکه شئ‏ موجب مسئولیت شود باید خسارات قابل انتساب به آن باشد. تبیین رابطه بین شئ‏و مالک بسیار ظریف و دقیق است و مسئولیت مالک را در این خصوص مى‏توان ناشى از تسبیب دانست. مالک عامل ایجاد خسارت نیست اما خسارت به سبب عدم رعایت وظایف و تکالیف قانونى محافظت از اشیاء ایجاد مى‏شود .عدم رعایت تکلیف محافظت سبب ورود خسارت به اشخاص یا اموال آنها شده است پس براى تحقق مسئولیت به این عنوان لازم است شئ‏بطور مستقیم و بلاواسطه در ایجاد خسارت نقش داشته باشد هر چند که ترک وظیفه‏اى از سوى مالک سبب ایجاد حادثه یا خسارت شده باشد.
    در خسارات ناشى از شئ‏با دو موضوع براى تحقق مسئولیت مالک مواجه هستیم ۱٫ شئ‏بدون دخالت مالک و به طور مستقیم و بلاواسطه ایجاد خسارت نماید ۲٫ مالک در محافظت از شئ‏کوتاهى نموده و مرتکب تقصیر شده است. شئ‏به عنوان عامل اصلى، خسارت را بوجود مى‏آورد نه مالک آن، براى مثال هر گاه شخص با گلدان به دیگرى ضربه‏اى وارد کند و شخص دچار آسیب شود در اینجا عامل اصلى زیان مالک است که از گلدان به عنوان یک وسیله جهت آسیب رساندن به دیگرى استفاده کرده است .گاهى مالک، همان گلدان را در محلى قرار داده که احتمال سقوط آن با کمترین وزش بادى مى‏رود در این صورت اگر گلدان بیفتد و موجب خسارت شود در اینجا بر خلاف مثال قبلى که مسئولیت ناشى از عمل مالک و اتلاف بوده، مسئولیت مالک درجبران خسارت وارده ناشى از مال تحت تصرف یا تملک اوست.

     

    بحث دوم: مسئولیت ناشى از فعل انسان‏

    خسارات ناشی از فعل انسان عبارتند از: خسارتی که در نتیجه عمل انسان به دیگری وارد می‌شود و غالباً با فعل مثبت صورت می‌پذیرد لیکن همانطور که گفته شد در خسات ناشی از شیء موجب و سبب خسارت، شیء است و محافظ یا مراقب شیء به واسطه کوتاهی و قصوری که در مراقبت از شیء داشته مسئول شناخته می‌شود. گاهی به دشواری می‌توان تشخیص داد که آیا خسارت ناشی از شیء است یاحاصل فعل یا ترک فعل محافظ یا مراقب . تشخیص و احراز این امر بسیار مهم و ضروری است .در حقوق کشورمان، مسئولیت خسارات ناشی از شئ عمدتاً بر مبنای تقصیر محافظ در نگهداری و مراقبت است اما در خسارتی که از ناحیه شخص به اموال یا اشخاص وارد می‌شود از باب اتلاف برای شخص مسئولیت بدون تقصیر در نظر گرفته شده است. هر چند ممکن است درپاره‌ای اوقات عامل فعل زیان بار مباشر نبوده و سبب ورود زیان تلقی شود در این صورت اثبات تقصیر وی ضروری است و یا این‌که مستند به ماده ا.ق.م.م. به جهت تقصیر یا قصوری که داشته مسئول شناخته شود. در بیان تفاوت خسارت ناشی از شیء و فعل انسان گفته شده است[۳۲]: در مسئولیت ناشی از شیء خسارت وارده به دلیل فعل شخص نمی‌باشد و فقط شیء در سلطه و اختیار اوست مثلاً در حال تمیز کردن تفنگ بدون چکاندن ماشه اسلحه شلیک می‌کند ودیگری را زخمی می‌کند. اما در مسئولیت ناشی از فعل، خسارت به دلیل عمل شخص است. مانند این‌که به تصور خالی بودن اسلحه آن را به سمت دیگری گرفته و ماشه را بچکاند در حالی که تفنگ گلوله داشته و دیگری را مجروح کند.

     

    گفتار چهارم: مالکیت و حدود آن‏

    آیا اختیارات مالک در استفاده از مال خویش نامحدود است؟ در متون حقوقى، مالکیت را چنین تعریف کرده‏اند «مالکیت حقى است دائمى که به موجب آن شخص مى‏تواند در حدود قوانین، تصرف در مالى را به خود اختصاص دهد و از تمام آن استفاده نماید[۳۳].
    با توجه به قاعده ید و آنچه که از قانون مدنى و قانون مجازات اسلامى حاصل مى‏شود مالک حق هر نوع تصرف اعم از حقوقی یا مادى در مال خود را دارد[۳۴].
    براى تسهیل در بیان مطالب و ارتباط موضوع با مسئولیت مدنى مالک که گاهى این دو موضوع یعنى مسئولیت ناشى از زیان وارده به وسیله شئ‏با مسئولیت ناشى از مالکیت خلط مى‏شود در دو مبحث آینده به بیان تفاوت‌هاى آن دو خواهیم پرداخت.

    بحث نخست: قاعده ید (حق مالکیت)

    قاعده‏اى که از آن به تسلیط نیز یاد مى‏شود عبارت است از سلطه و اقتدارى که شخص بر شئ دارد ‏به‌گونه‏اى که عرفاً آن شئ در اختیار و استیلاى او باشد و بتوان هر گونه تصرف و تغییرى در آن به عمل آورد[۳۵]. ملاحظه مى‏شود عامل عرف در تعریف ید نقش بسزایى دارد و مصادیق سلطه و استیلا منوط به تشخیص عرف است.
    حق مالکیت وقتى از حقوق مطلقه خواهد بود که مالک بتواند از مال خود بطور مطلق استفاده کند و به هر نحوى که مقتضى بداند در آن تصرف کند و در این استفاده و تصرفات به رعایت علایق دیگران مکلف نگردد به عبارت دیگر بر مال و ثروت خود به طور مطلق و هر آنگونه که بخواهد مسلط باشد ولو آنکه این سلطه به زیان غیر باشد[۳۶].
    حق مالکیت که در فقه از آن به قاعده تسلیط یاد مى‏شود مستند آن حدیث نبوى« الناس مسلطون على اموالهم» مى‏باشد[۳۷].
    ماده ۳۰ ق.م از ماده ۵۴۴ قانون مدنی فرانسه ترجمه تحت اللفظی شده است. ماده مذکور در تعریف مالکیت مى‏گوید: «مالکیت عبارت است از حق مطلق استفاده از اموال جز در مواردى که خلاف قانون باشد». امتیاز این ماده این است که تعریف مالکیت را ارائه نموده است[۳۸].
    با توجه به تعاریف ارائه شده، مالکیت داراى خصایص زیر است؛[۳۹] ۱٫ مطلق بودن ۲٫ انحصارى بودن ۳٫ دائمی بودن.

    بحث دوم: سوء استفاده از حق مالکیت‏

    بکار بردن حق به ضرر غیر که ظاهراً به عنوان استفاده از حق مشروع بکار مى‏رود ولى صاحب حق به قصد اضرار غیر حق خود را به کار مى‏برد، این اصطلاح مخصوص حقوق جدید است ولى این بحث در فقه در قاعده لاضرر و در قانون مدنى در ماده ۱۳۲ مطرح شده است[۴۰].
    این اصطلاح از حقوق غرب برگرفته شده و وارد حقوق ایران شده است سوء استفاده از حق به نحوى از مصادیق قاعده لاضرر در فقه است که مواد قانونى متعددى در حقوق ایران به ذکر آن پرداخته است مهمترین ماده، ماده ۱۳۲ ق.م است که مقرر مى‏دارد «کسى نمى‏تواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود مگر تصرفى که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا دفع ضرر از خود باشد» همچنین اصل ۴۰ قانون اساسى «هیچکس نمى‏تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومى قرار دهد». مالکیت کامل‌ترین حق عینى است که شخص مى‏تواند نسبت به مال خود داشته باشد مالک مى‏تواند انحاء تصرفات مالکانه را در ملک خود اعمال نماید آنرا انتقال دهد، در اختیار دیگرى گذارد، مورد استفاده خودش باشد یا آن را از بین ببرد.[۴۱] گفته شده اختیار مالک در حقوق کنونى گسترده نیست و با محدودیت‌هایی مواجه است. یکى از اساتید برجسته حقوق ایران در تقسیم‏بندی ای که از این محدودیت‌ها ارائه نموده است آن را به چند گروه تقسیم بندیی کرده است[۴۲].
    ۱٫ محدودیتهاى ناشى از زندگى اجتماعى ۲٫ محدودیتهاى ناشى از اشاعه ۳٫ محدودیتهاى ناشى از حفظ منافع عموم و کنترل جامعه و ارائه خدمات عمومى ۴٫ محدودیت‌هاى ناشى از قرارداد. ماده ۳۰ق.م. مالک را مختار در اینگونه تصرفات معرفى کرد، از طرفى دیگر ماده ۱۳۲ همان قانون قیودى را در این راستا مطرح کرده است. ماده نخست در فقه به «اصل تسلیط» و ماده دوم به «اصل لاضرر» مشهور است. در تزاحم بین دو اصل کدام یک معتبر است؟
    مالک باید قواعد عرفى و ایمنى را در تصرف خود رعایت نماید مثلاً در عرف معمارى اگر لازم باشد که حوض و آب انبارخانه با سیمان ساخته شود و قیراندود شود هیچ مالکى نمى‏تواند چاله‏اى با عنوان حوض یا آب انبار در منزل خود بکند[۴۳].
    در حقوق کامن لا نیز نظریه سوء استفاده از حق در یکى دو قرن اخیر مطرح شده و اصول و ضوابط آن همان اصول مربوط به مسئولیت مدنى است. رویه قضایى انگلیس براى اولین بار در سال ۱۷۰۶ اعلام داشت که از اختیارات قانونی نمى‏توان صرفاً به منظور اضرار به دیگرى استفاده کرد این موضوع در دعوى Decoycase مطرح و تأکید شده است. Decoy عبارت است از تورهاى مخصوص که مالکین در زمین خود تعبیه مى‏کنند که به وسیله آن غازها و اردکهاى وحشى را شکار کنند. داستان از این قرار بود که شخصی توری را در زمین خود گسترانیده بود ولى همسایه او براى ترساندن مرغابیها بدون جهت تیراندازى مى‏کرد عمل او به طور مجرد غیرقانونى نبود اما به منظور اضرار به همسایه انجام مى‏گرفت بدون آنکه خود نفعى ببرد[۴۴].
    این موضوع در انگلستان با عنوان نمونه‏اى ذکر مى‏شود که عمل قانونى است ولى هدف شیطنت‌آمیز است. رأى صادره تحولى در رویه قضایى انگلستان به شمار مى‏رفت اما آراء دیگرى پس از آن صادر شد که آنرا دستخوش تردید نمود یعنى اعلام داشت وقتى شخصى در ملک خود تصرف مى‏کند اگرچه این تصرف به ضرر دیگرى باشد از تصرف آن شخص در ملک خود نمى‏توان جلوگیرى کرد یعنى مالکیت را یک حق مطلق دانسته‏اند[۴۵].
    در قضیه‏اى دیگر قاضى Wensley dale اظهارنظر کرده بود «مالک باید حق خود را به طور معقول اعمال کند و تا جایى که ممکن است از وارد آوردن زیان به همسایه خودداری ‏شود.» رویه قضایى تاکنون نتوانسته مبنایى مطمئن بر نظریه سوء استفاده‏ از حق ایجاد کند هنوز رویه قضایى انگلستان معتقد است که اگر فرد یا افرادى براى حفظ منافع شخصى خود به دیگرى ضرر وارد کنند این ضرر سوءاستفاده از حق نیست[۴۶]. بلکه سوء استفاده از حق زمانى است که قصد اضرار و سوءنیت تنها انگیزه صاحب حق باشد ، حقوق ایالات متحده آمریکا نیز از این حیث شبیه حقوق انگلستان است.
    غرض از بیان ذکر موضوع سوء استفاده از حق، عدم خلط آن با خسارت ناشى از شئ است، چرا که مالکیت و حق مالکیت قید هر دو نوع از مسئولیت است. تفاوت اصلى این دو این است که در مسئولیت مدنى مالک یا متصرف، او مسئول خسارات ناشى از شئ است در حالى که در مسئولیت مالک به هنگام تجاوز از حق، مسئولیت ناشى از ملک یا شئ نیست بلکه ناشى از تجاوز مالک در اعمال حقش است. به عبارت دیگر مسئولیت ناشى از شئ غالباً در نتیجه ترک فعل است اما مسئولیت ناشى از سوء استفاده از حق ناشى از فعل مثبت است. بنابراین بین این دو قسم از مسئولیت تفاوت وجود دارد هر چند که گاهى به هم نزدیک مى‏شوند.

    مبحث دوم:

     

    مبناى مسئولیت‏

    مبانی مسئولیت در نظام های حقوقی نسبتاً متفاوت است به طوری که قضات در انشای رأی اصولاً این مبانی را لحاظ می نمایند. قواعد حاکم بر مسئولیت مدنی در حقوق کشور ما تلفیقی است از آموزه های اسلامی و پاره ای از مقررات غربی .

     

    گفتار نخست: نظریه تقصیر

    تقصیر در لغت به معناى کوتاهى و سستى و کاهلى کردن و نیز خوددارى از انجام عمل با وجود توانایى صورت دادن آن عمل تعبیر شده است[۴۷].
    در فقه غالباً به همین معنى بکار رفته است و مقابل آن قصور است که خوددارى از انجام کارى یا عجز از انجام آن کار را گویند[۴۸].
    تقصیر Negligence در حقوق انگلستان به معناى عدم رعایت تکلیف قانونى دایر بر رعایت دقت و مواظبت معقول است بطورى که منجر به ورود خسارت به خواهان مى‏شود و شامل فعل یا ترک فعل است[۴۹].
    ماده ۹۵۳ق.م مقرر مى‏دارد «تقصیر اعم از تعدى یا تفریط است، تعدى و تفریط در ماده ۹۵۳ق.م تعریف شده است. به موجب این نظریه تنها دلیلى که مى‏تواند مسئولیت شخص را نسبت به جبران خسارت توجیه کند وجود رابطه علیت بین تقصیر او و ضرر است[۵۰].
    به این نظریه ایراداتى وارد شده است[۵۱].
    ۱٫ تقصیر در امور کیفرى است در امور مدنى اصل وقوع ضرر و جبران آن است.
    ۲٫ در جامعه امروز عدالت اقتضا مى‏کند منتفع از شئ، تبعات و زیانهاى ناشی از آن را پاسخگو باشد. عده‏اى در صدد اصلاح موضوع برآمده پیشنهاد گسترش مسئولیتهاى قراردادى را داده ‏اند زیرا نقض عهد، خود، تقصیر است. پس اگر بتوان تکلیف عامى را که اشخاص درباره احتیاط کردن و ورود ضرر به دیگران دارند به قرارداد نسبت داد دیگر لازم نیست تقصیر عامل زیان اثبات شود. در فرانسه براى مدتى کارفرما را به حکم قرارداد کار ضامن حفظ سلامتى کارگر اعلام کرده‏اند[۵۲].

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 12:58:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      پیامدهای تفکرات وهابیت در جهان اسلام- قسمت ۹ ...

    در سال ۱۸۰۳م. سه نفر از سوماترایی‌هایی که به حج رفتند، در زمان حج تحت تأثیر وهابیان قرار گرفتند و در بازگشت به کشورشان، در صدد تبلیغ این مذهب برآمدند. عقاید وهابی در سوماترا با بحث و جدل‌های بسیاری همراه بود و در میان پیروان مذهب وهابی و ساکنان غیر مسلمان سوماترا زد و خوردهایی جریان یافت.
    در سال ۱۸۲۱ پادشاهی هلند که جزو حکومت‌های استعماری آن زمان بود، با مسلمانان وهابی سوماترا به جنگ برخاست و در حدود شانزده سال زد و خوردهای پی در پی، ادامه داشت تا سرانجام هلندی‌ها بر وهابیان چیره شدند.[۶۷]
    وهابیت در تاجیکستان
    پس از فروپاشی نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی هر یک از جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته با مشکلات بسیاری مواجه شدند که یکی از آن‌ ها سرگشتگی مذهبی و دینی بود. به همین جهت، مکاتب مختلف، چشم خود را به این کشورها دوختند تا بر آن‌ ها تسلط یابند. یکی از این مکتب‌ها، وهابیت بود که با نام اسلام وارد تاجیکستان شد. مساجد بسیاری ساخته شد و کتاب‌های مذهبی هم‌راستا با عقاید وهابیت به این کشور سرازیر شد. وهابیت با سرمایه‌گذاری مالی فراوان سعی کرد در این کشور نفوذ فرهنگی نماید. شیعیان تاجیکستان کم‌شمارند و باید تقیه و پنهان‌کاری کنند، زیرا تبلیغات و نفوذ وهابیت باعث تبلیغات سوء علیه شیعه شده است. تنها در سال گذشته، بیست نفر از منطقه خجند به عربستان اعزام شدند که در بازگشت، کتاب‌ها و کمک‌های مالی و امکانات برای مردم تهیدست آورده بودند.[۶۸]
    وهابیت در قفقاز
    فعالیت‌های وهابیان در قفقاز به سال‌های پیش برمی‌گردد که از سوی گروه‌های وهابی در افغانستان، آسیای مرکزی و کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس از جمله عربستان، اردن، قطر، کویت و امارات متحده‌ی عربی از آن‌ ها حمایت شده است. در این کشور، ۹۲ مسجد وهابی فعالیت می‌کند که احداث این مساجد با کمک‌های مالی امارات متحده‌ی عربی و پاکستان انجام شده است.
    به اعتقاد کارشناسان، پس از فروپاشی شوروی و ایجاد جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته در منطقه، تلاش برای گسترش وهابیت از سوی برخی محافل خارجی شدت گرفته است. به باور کارشناسان، یکی از مهم‌ترین علل گسترش وهابیت، کمک‌های مالی است که موجب جذب مردم به وهابیت می‌شود. تا جایی که بعضی مساجد، محل فعالیت آشکار وهابیان است.[۶۹]
    وهابیت در کویت
    بیش ار سی درصد از جمعیت کویت را شیعیان تشکیل می‌دهند. وهابیان از طریق نفوذ در ساختار فرهنگی کویت مانند مدارس دولتی و دانشگاه‌ها توانستند محموعه‌ای از سلفی‌ها و وهابی‌ها را برای حضور در پارلمان کویت آماده کنند. آن‌ ها از سال ۱۹۹۲ اکثریت کرسی‌های پارلمانی کویت را در اختیار داشتند. اما سرانجام با تحریم انتخابات اخیر کویت نتوانستند به پارلمان جدید راه یابند و این مسأله به سود شیعیان کویت تمام شد.[۷۰]
    وهابیت در لبنان
    یکی از کانون‌های مهم فعالیت وهابی‌ها، شهر طرابلس در شمال لبنان است. آن‌ ها با نفوذ به مناطق باب التبانه، سلفی‌گری وهابیت را در این شهر گسترش دادند. درگیری‌های دو سال گذشته میان علویان ساکن جبل محسن و سلفی‌های ساکن باب التبانه، ثمره‌ی سرمایه‌گذاری فرهنگ وهابی‌ها در شهر طرابلس بوده است. گزارش‌ها نشان می‌دهد که اغلب سنی‌های ساکن شهر طرابلس، در کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس به کار اشتغال دارند و از توان مالی بسیار بالایی در مقایسه با علوی‌های جبل محسن برخوردارند. نخستین هدف وهابی‌های سعودی، زمینه‌سازی برای ایجاد جنگ مذهبی میان شیعیان و سنیان لبنان و در نهایت، حذف شیعیان از مشارکت در تصمیم‌گیری‌های کلان مالی است.[۷۱]
    وهابیت در مالی
    تاریخ دقیق ورود وهابیت به کشور مالی، مشخص نیست؛ ولی می‌توان آن را در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰م. تخمین زد که به تدریج به آن کشور وارد شد. حجاجی که از مکه می‌آمدند و به وهابیت گرایش داشتند، به مردم می‌گفتند: «شما مسلمان نیستید؛ برای این‌که از امام‌هایی که پیر هستند و فقط به اذکار مشغولند اطاعت می‌کنید.»
    مالی‌ها در یک مسجد و به امامت یک نفر نماز می‌خواندند و این‌که چه کسی و به چه نحوی و چگونه نماز می‌خواند، مسأله‌ای نبود و به همین علت، اتحاد بینشان به راحتی خدشه‌دار نمی‌شد و استقبال چندانی از وهابیت نشد. حتی در میان مسلمانان اختلاف در گرفت و تعدادی از مغازه‌های وهابی به آتش کشیده و چند نفر از آن‌ ها نیز کشته شدند.
    دلیل اصلی وجود وهابیت در کشور مالی، کمک‌های خارجی عربستان سعودی بود. اولین اقدام آن‌ ها، ساخت مسجدی در اطراف باماکو در محله‌ای به نام بابالامه بود. سعودی‌ها، حتی برای جلب و ادای نماز در این مسجد، مساعدت‌های مالی و بعد از آن نیز مسجد دیگری در محله‌ی کاترابوگو بنا کردند.
    در سال ۱۹۶۰م. عربستان به وهابیان مالی، کمک‌های بسیاری نمود و کلیه‌ی امکانات لازم را در اختیارشان جهت تغییر وضع آن‌ ها قرار داد و به تدریج مدارس و مساجد زیادی ایجاد کرد که با این کار فشار عربستان سعودی، موجب تغییر وضعیت وهابیت در آن‌جا شد. آن‌ ها توانستند در سال ۱۹۴۱، «الجمعیه مالی لاِتحاد و تقدم الاسلام» را در جهت ایجاد وحدت و پیشرفت اسلام تأسیس کنند. این انجمن توسط دولت نیز به رسمیت شناخته شد و همین انجمن است که به (AMUPI) معروف است و کلیه امور مسلمین را زیر نظر و هدایت قرار داده است.
    امروزه وهابیان مالی، در حوزه‌های زیر فعالیت می‌کنند.
    ۱) سیاست ازدیاد مساجد در کل کشور
    ۲) تأسیس مدارس وهابی و اهدای کتب خاص و پرداخت حقوق معلمان این مدارس
    ۳) ارسال مبلغ‌هایی به دورترین نقاط کشور با امکانات لازم
    ۴) اعطای بورسیه فقط به دانش آموزان مدارس وهابی
    ۵) اعزام افراد مسن با نفوذ به عربستان برای مشاهده‌ی به اصطلاح اسلام حقیقی که چیزی جز مرام فرقه وهابیت نیست.
    دستوراتی نیز جهت به ثمر رسیدن برنامه‌های فوق الذکر به اجرا گذاشته شده است.
    الف) وهابیان حق خواندن نماز در غیر از مساجد خود و یا به امامت غیر وهابی را ندارند.
    ب) اختصاص عنوان «اهل السنه فقط» برای وهابیان. آن‌ ها از هم‌مسلکان خود می‌خواهند که آن‌ ها را اهل السنه خطاب کنند نه وهابی.
    ج) منع خواندن هر کتاب اسلامی غیر از کتب وهابی.
    د) اختصاص پخش زکات فقط در بین وهابیان.
    هـ) امکان اعطای کمک عربستان سعودی به اشخاص، بعد از تأیید آن‌ ها از سوی وهابیان.
    و) ایجاد ترس و وحشت بین شیعیان و تبلیغ این‌که اهل تشیع، هیچ یک از صحابه‌ی حضرت محمد غیر از علی بن ابی طالب را دوست ندارند و اسم حضرت محمد را از اذان و اقامه خود حذف حذف کرده‌اند.[۷۲]
    وهابیت در مصر
    فاطمیان از سال ۹۶۹ تا ۱۱۷۱م. بر مصر حکومت می‌کردند و گرایش به اهل البیت درمیان مردم مصر بسیار بالاست. لذا با پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین اقدام وهابی‌ها درخواست از شیخ الازهر، «عبدالرحمان بیصار» برای لغو فتوای شیخ شلتوت بود که ایشان در سال ۱۹۴۷م. فتوایی صادر کرد که به موجب آن فتوا، گرایش و عمل به مذهب تشیع جایز شمرده می شد. هم‌زمان با صدور این فتوا، دارالتقریب مذاهب اسلامی در منطقه «الزمالک» قاهره با مدیریت شیخ محمود شلتوت، شیخ عبدالمجید سلیم وشیخ مصطفی عبدالرزاق تأسیس شد. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، وهابی‌ها در سال ۱۹۷۹ برای جلوگیری از گسترش تشیع در مصر از شیخ عبد الرحمن بیصار شیخ وقت الازهر خواستند تا فتوای شیخ شلتوت را لغو کند. همچنین دارالتقریب مذاهب که زمانی کانون هم‌گرایی شیعیان و سنیان معتدل مصر بود و نشریات زیادی برای معرفی مذهب تشیع منتشرمی‌کرد، با فشار وهابی‌ها و به دستور شیخ وقت الازهر منحل شد. از آن‌جا که خاستگاه اصلی شیعیان در مصر، استان‌های آسوان، الدنهیه، الشرقیه، الغربیه، دلتا النیل و المنوفیه است، وهابی‌ها با حضور در این استان‌ها تلاش داشته‌اند مشکلاتی برای شیعیان مصر ایجاد کنند.
    اهم فعالیت‌های وهابیان در مصر، کارهای خدماتی است. به همین دلیل، چهره‌ی فرهنگی آنان برای مردم، تقریباً مغفول مانده است. اگر چه مردم مصر، سنی هستند، ولی حضور تاریخی اهل بیت با سلسله‌های شیعی حاکم بر این کشور در ادوار گذشته، تأثیر عمیقی بر آداب، رفتار و عقاید مردم گذاشته است و به شدت به اهل بیت علاقه‌مند بوده، گاهی اوقات این تعبیر را به کار می‌برند که «سنی المذهب و شیعی الهوی» هستند. همچنین نقش اجتماعی دو گروه صوفیه و اشراف (سادات) را در این کشور نباید نادیده گرفت. وهابیان از هر دو گروه بیزارند و در نوشته‌های خود صوفیه را رسماً منحرف می‌نامند.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    «جماعه انصار السنه المحمدیه» در سال ۱۹۲۶م. به دست «شیخ محمد حامد الفقی»، با هدف مبارزه با بدعت‌ها و خرافات ایجاد شد. آن‌ ها عبدالوهاب را از مصلحان شمرده و از او تقدیر می‌کنند. اما خود را وهابی نمی‌نامند. ضمن آن‌که بخش اندکی از شیعه را گمراه می‌شمارند، ولی آن‌ ها را کافر نمی‌دانند. این گروه در سال‌های اخیر ارتباطی نیرومند با سران وهابی داشته و به نوعی، بر خلاف دیدگاهشان نسبت به وهابیان، به ترویج آراء و افکار آنان از نوع خود می‌پردازند.
    اخیراً وهابیان هشت میلیارد دلار برای تبلیغ وهابیت در کشور مصر که در آن گرایش شدیدی به مذهب تشیع پیدا شده است، اختصاص داده‌اند. همچنین عربستان طی سه سال گذشته، بودجه‌ای اختصاصی برای ترویج وهابیت در دانشگاه الأزهر، هزینه کرده است.
    یکی از مهم‌ترین اشخاصی که تبلیغات زیادی در زمینه‌ی ترویج وهابیت نمود، «شیخ محمد عبده» بود که حین تدریس در دانشگاه الأزهر از هر فرصتی استفاده کرد و درباره‌ی عقاید وهابیت از جمله منع زیارت قبور و شفاعت و توسل و دیگر مسائل عقیدتی سخن می‌راند. او حتی در تفسیری که بر سوره‌ی مبارکه «عم» نوشته است، به انکار این امور پرداخته است. البته او اختلاف بارزی هم با وهابیان داشت و آن اطلاعات فراوان او از دین و دنیا و آشنایی عمیق با مسائل مختلف بود. محمد عبده به دلیل تربیت مستمر دینی، محو در امور سیاسی و اجتماعی، اطلاع از فرهنگ و تمدن فرانسه، مسافرت‌های متعدد او به اروپا و دوستی با علما و فلاسفه و سیاستمداران مغرب زمین باعث شد که از زوایای دیگری به امور توجه نماید. تمامی این عوامل باعث شد که وی اموری را که محمد بن عبدالوهاب به آن‌ ها دعوت کرده بود، بر پایه‌هایی از روان‌شناسی و جامعه‌شناسی قرار دهد.[۷۳]
    وهابیت در هندوستان
    سرزمین هندوستان از دیر باز، از مراکز بزرگ ادیان و مذاهب مختلف و پذیرای آرای جدید و پاسخ‌دهنده به هر ندای تازه‌ای بوده است. دعوت وهابیت از چند جهت به هند راه یافت و منشأ مباحثات و مناظراتی شد. عربستان با کمک‌های خود به اهل تسنن هندوستان، توانست وهابیت را به خصوص در شمال این کشور اشاعه دهد.
    داعیان مذهب وهابی در هندوستان، «سید احمد هندی» و «مولوی اسماعیل دهلوی» و «نذیر حسین» بوده‌اند. سید احمد هندی (۱۲۰۴ تا ۱۲۴۶هـ.ق.) پسر محمد عرفان و از اولاد امام حسن مجتبی است. وی بعد از فراگیری علوم اسلامی به منظور وعظ و ارشاد مردم، سفری دینی را آغاز کرد. افکار سید احمد از پاره‌ای جهات با افکار اعراب وهابی یکی بود. او نیز مانند وهابیان، زیارت و اکرام انبیا و رسل را با عبادت خدا، منافی می‌دانست. شهرت سید احمد به همه جا رسید، هزاران تن از مسلمانان به سخنان او گردن نهادند و با او به عنوان خلیفه و مهدی منتظر بیعت کردند.
    «مولوی عبدالاحد» که درباره‌ی سید احمد، کتابی تألیف کرده است، چنین می‌گوید: «چهل و چند هزار تن از هندوها و کفار، تحت تأثیر دعوت سید احمد قرار گرفتند و اسلام اختیار کردند.»
    سید احمد در سال ۱۲۳۲هـ.ق. به منظور سفر به بیت‌الله الحرام از زادگاهش بیرون آمد و در راه خود چند ماه در «کلکته» ماند و تا پایان سفر، دو سال در راه بود.
    او در صدد آزادی مسلمانان پنجاب از حکومت هندوها و سیک‌ها برآمد و بعد از آن‌که از یاری مسلمانان کابل و قندهار اطمینان یافت، حمله‌ی خود را آغاز کرد و تا حدود پیشاور پیش رفت. تا این‌که در سال ۱۲۴۶هـق در ناحیه‌ی بالکوت جنگ شدیدی روی داد. سید احمد به قتل رسید و سپاهیانش فرار کردند.
    در پایان، تذکر این نکته لازم است که این سید احمد غیر از سر سید احمد خان هندی است، چرا که این دو، تقریباً معاصر هم بودند و هر دو برای آزادی، مبارزه می‌کردند ولی سر سید احمد خان معتقد بود که باید هندوستان را مانند خود استعمارگران یعنی از راه پیشرفت‌های فکری و فرهنگی و توسعه‌ی علم و صنعت از چنگ آنان رها کرد.
    مولوی اسماعیل دهلوی نیز برای گسترش وهابیت در هندوستان، تلاش فراوانی نمود. وی کتاب «التوحید» عبدالوهاب را به فارسی ترجمه کرده است که به نام «تقویه الایمان» در هندوستان رایج است و بعد از آن نیز «صراط مستقیم» و رسائل دیگر را برای نشر وهابیت تألیف کرد.
    متأخرین این فرقه، دو نوع روش برگزیدند. یک فرقه، خود را اهل حدیث می‌گفتند و خود را وهابی می‌دانستند؛ اما فرقه‌ی دیگر، به طریق نفاق، خود را عملاً حنفی معرفی می‌کردند؛ اما در اعتقاد، وهابی بودند. شاید هدف اعلام نکردن آن، نفوذ بیش‌تر در افکار و اذهان مردم هندوستان بود.
    نذیر حسین، شاگرد اسماعیل دهلوی محسوب می‌شد. وی فتواهایی در زمینه‌ی عقاید وهابی ابراز داشت که محمد عبدالرحمن حنفی، رساله «سیف الابرار» را در برابر سخنان او نوشته است. تعدادی از دیگر شخصیت‌های هندوستان که از سوی عربستان حمایت می‌شدند، عبارتند از: «مولانا میان ندوی»، «مولانا محمد سالم»، «سید سعید احمد اکبر آبادی»، «مولانا اسعد مدنی»، «مولانا منت الله رحمانی»، «مفتی محمود الحسینی»، «مظفر الحسینی» و «مولانا محمد یونس».
    مدارس دینی و حوزه‌های علمیه‌ی هندوستان که زیر نظر وهابیت است، عبارتند از: «دارالعلوم» دیوبند، «ندوه العلماء» لکهنو، «مظاهر العلوم» در ساهارانپور و «شاهی» مدرسه مراد آباد. دارالعلوم دیوبند که از مهم‌ترین حوزه‌های علمیه‌ی وهابیت در هندوستان است بیش از هزار طلبه دارد و هر ساله صد مولانای وهابی از آن فارغ‌التحصیل می‌شوند. این حوزه مهم‌ترین منبع تبلیغاتی وهابیت در هندوستان برای برنامه‌های آینده به شمار می‌آید.
    مهم‌ترین سازمان‌ها و احزاب اسلامی هندوستان در خدمت نشر افکار وهابی، «جماعت اسلامی هندوستان» و «جماعت علمای هندوستان» هستند.
    جماعت اسلامی هندوستان وابسته به عربستان به رهبری مولانا یوسف و در درجات پایین‌تر، با نظارت سید حامد علی و سید حامد حسین فعالیت می‌کند. شاخه‌های این سازمان عبارتند از: «سازمان جوانان دانشجویی هندوستان» و «جنبش دانشجویان مسلمان هندی».
    مجلات تخصصی وهابیان هند از این قرار است: روزنامه‌ی دعوت، روزنامه‌ی رادیانس، روزنامه الجمعیه و نشریه‌ی الهود.
    بمبئی یکی از مهم‌ترین مراکز فعالیت وهابیان در هندوستان است و با دادن کمک‌های فراوان به بعضی از کتاب فروشی‌ها، در مورد چاپ و نشر و نیز ترجمه از زبان‌های مختلف، نقش مهمی دارد. مهم‌ترین کتاب فروشی‌های وهابیان، دار السلفیه و شرف الدین هستند.
    از سوی دیگر، عربستان با تکیه بر قشر روحانیت و بهره‌گیری از آن‌ ها سعی دارد که به مقاصدش برسد. «ابوالحسن ندوی» یکی از شیوخ روحانیون است که نه تنها در هندوستان، بلکه در کل شبه قاره، شهرت دارد و رئیس و سرپرست علمای هندوستان و نماینده‌ی مطلق و سخنگوی علنی آن‌ هاست. او در تأسیس و بر پایی جمعیت العلماء با سرپرستی مولانا اسعد مدنی نقش به سرایی داشته است. آن‌ ها در پس هم‌سو سازی تمامی روحانیون اهل سنت با خط وهابیت هستند.
    تأسیس و برپایی بزرگ‌ترین مدرسه‌ی هندوستان با نام ندوه العلماء، با چهار هزار دانشجو از کشورها و ملیت‌های مختلف، از دیگر برنامه‌های اجرایی وهابیان بوده است. وهابیت همواره به طور مستقیم و به گونه‌ای اساسی برای برپایی مدارس دینی اهمیت قائل شده است. از مهم‌ترین این مدارس که به نام «الجامعات» نامگذاری شده‌اند، «جامعه دار العلوم» و همچنین «جامعه صلاح الدین ایوبی» است. راه‌اندازی و تأسیس جلسه به نام البحث الاسلامی به زبان عربی و با هدف هواداری و حمایت آشکار از سعود، از دیگر اقدامات وهابیان است. احداث مساجد مختلف شبه قاره و برپایی جلسات کنفرانس‌های بین المللی هم در این راستا بوده است. ضمن آن‌که مساجد جامع بمبئی نیز زیر نفوذ وهابیت است.
    علاوه بر این‌ها عربستان سعودی با صرف میلیون‌ها دلار در فعالیت‌های عمرانی شبه قاره هم فعالیت‌های جدی داشته است. از سوی دیگر عربستان به علت تجربیات غنی در خصوص تبلیغات تفرقه افکنانه و ایجاد اختلاف فکری، همزمان در چندین جبهه، وارد نبرد شده است و پیوسته از حزب جماعت اسلامی که رقیب حزب مسلمانان هندوستان است پشتیبانی می‌کند. از دیگر فعالیت‌های آشکار وهابیت، برپایی اداره‌ی دعوه قرآن در شهر بمبئی است که دارای اعضای فعال آن به یاری منابع مالی و کتب و برنامه‌ریزی‌هایی که به وسیله‌ی دولت عربستان تدوین و به آن‌جا ارسال می‌شود، انجام وظیفه می‌کنند. مهم‌ترین هدف آن، ترویج افکار وهابیت از طریق انتشار و ترجمه‌ی معانی و تفسیر قرآن و و همچنین انتشار تألیفات و ترجمه‌های کتاب‌هایی در احادیث و فقه است.[۷۴]
    وهابیت در یمن شمالی
    مهم‌ترین تلاش فعالانه‌ی وهابیت در محیط دانشگاه‌ها و مدارس عالی یمن شمالی صورت می‌گیرد. حدود پانصد مرکز آموزش عالی و دانشکده در این کشور وجود دارد که سعودی‌ها در حدود پنجاه میلیون دلار صرف تبلیغات و فعالیت‌های خود در این مراکز می‌کنند. این مراکز بیش‌تر در میان اهل تسنن شافعی و زیدیه هواخواه دارد. دانشکده‌های حقوق؛ فقه و ادبیات تقریباً زیر نفوذ کامل وهابیت هستند و استادان و مسئولان آن‌ ها که اکثراً از هواداران سعودی هستند، سیاست آن‌ ها را اعمال می‌کنند.
    علاوه بر این به دانشجویانی که برای ادامه‌ی تحصیل به دانشگاه‌های سعودی می‌روند و به عنوان روحانی و خطیب، فارغ‌التحصیل می‌شوند تا در مراکز مختلف مذهبی برای وهابیت تبلیغ کنند، بورسیه‌ی تحصیلی داده می‌شود. البته کارگرانی هم که برای کار به حجاز می‌روند، بعد از مدتی به صورت امام جمعه یا جماعت به کشورشان باز می‌گردند و از جانب سعودی‌ها مسئول تبلیغ می‌شوند. در واقع و به شکلی فاجعه بار، تربیت و آموزش ائمه‌ی جماعات و تعیین آن‌ ها در یمن شمالی طبق برنامه‌های سعودی‌ها انجام می‌شود. در این‌جا باید بیافزاییم که در مدت ده سال، ۴۰۰ مدرسه‌ی وهابی، با دلارهای نفتی آل سعود، در کشور یمن تأسیس شده است. وهابی‌های یمن روزنامه‌ای به نام «الصحوه» منتشر می‌کنند. همچنین وزارت اوقاف و ارشاد اسلامی، ماهانه‌ای به نام «الارشاد» چاپ و توزیع می‌کند که در خدمت تبلیغ افکار و اندیشه‌های وهابیت است.[۷۵]
    وهابیت در بحرین
    جمعیت بحرین طبق آمار سال ۲۰۱۰ م، حدود ۰۰۰/۲۳۴/۱ نفر بوده که ۸۰ درصد جمعیت آن مسلمان و از این تعداد، ۷۵ درصد آن شیعه هستند. بحرین به لحاظ نسبت، در رتبه‌ی سوم کشورهای شیعه نشین محسوب می‌شود. که حدوداً جمعیت شیعیان آن ۰۰۰/۷۵۰ نفر هستند البته حکومت بحرین به شیوه‌های گوناگون از افزایش جمعیت شیعیان جلوگیری می‌کند که نمونه‌ی آن اعطای تابعیت به اعراب غیر بحرینی سنی است. همچنین با وجود این‌که شیعیان اکثریت را تشکیل می‌دهند، اما حکومت آل خلیفه، بدون اتکاء به آرای مردم حکومت می‌کند و با بی‌توجهی به خواست جامعه در برقراری نظامی مبتنی بر آرای مردم حکومت می‌کند و راه خودکامگی را می‌پیماید. علاوه بر این، بحرین در منطقه‌ای استراتژیک واقع شده است؛ در همسایگی شرقی عربستان سعودی که درگاه امنیتی این کشور است و در پیکره‌ی آن واقع شده، پیکره‌ای که پایگاه پنجم نیروی دریایی آمریکا در آن قرار دارد. این دلایل باعث می‌شود که وهابیون عربستانی از تحولات بحرین احساس خطر کنند. بنابراین بروز هر مشکلی در بحرین، تهدیدی برای عربستان به شمار می‌رود. در این شرایط، ورود عربستان و وهابیت به صحنه‌ی پیکار بحرین برایشان ناگزیر است موجودیتشان به خطر افتاده است.
    پس از بیداری اسلامی در منطقه‌ی خاورمیانه و ورود این مرجع به بحرین، مسلمانان اعم از شیعه و سنی در کنار هم قرار گرفتند تا کشور خود را از دست خودکامگی‌های حکومت آل خلیفه خارج سازند؛ حکومتی که ضمن هم پیمانی با آل سعود در کشتار مردم معترض بحرین، نشان داده است که حتی در مذهب نیز با مردمش اختلاف دارد و گرایش آن به وهابیت است؛ به گونه‌ای که حمد بن عیسی آل خلیفه پادشاه بحرین پس از لشکرکشی برخی از کشورهای عربی به بحرین، از سران عربستان و امارات متحده‌ی عربی و کویت که عضو شورای همکاری خلیج فارس هستند، به خاطر سرکوب قیام مسلمانان در بحرین، بسیار قدردانی کرد. کشتار مسلمانان در بحرین، اعم از شیعه و سنی، مأموریتی است که آل سعود برای نفوذ و گسترش وهابیت برای خود محترم می‌شمارد و غرب نیز که همواره ادعای حقوق بشر را دارد، در این رابطه سکوت کرده است. زیرا به نفع غرب است که اسلام در منطقه تضعیف شود و وهابیت که همسو با اهداف صهیونیستی و غربی است، جایگزین آن شود.
    از همین رو، واشنگتن حل مشکل بحرین را به دست وهابیون سپرد تا از یک سو گروهی از مسلمانان را در مقابل گروهی دیگر از مسلمانان قرار دهد و از سوی دیگر، از هزینه‌های احتمالی و عواقب ناگوار آن شانه خالی کند. در واقع، ورود وهابیت به بحرین هدف خاص و ویژه‌ای را در بر دارد که همان ایجاد اختلاف شیعه و سنی است.
    هم اکنون نیز عربستان سعودی با همکاری دولت بحرین وبرخی از چهره‌های افراطی وهابیت در این کشور درصدد اجرای پروژه وهابیزاده کردن بحرین و تضعیف بیش از پیش شیعیان بحرینی برآمده است. در همین راستا، علی النعیمی وزیر آموزش و پرورش بحرین طی اظهاراتی فاش ساخت که قرار است در آینده‌ای نزدیک، محتوای کتب درسی بحرین وهابی شود. وی در این خصوص ابراز داشته است که ما قصد داریم متون درسی کتب دانش‌آموزان بحرینی را کاملاً با متون کتب درسی عربستان سعودی تطبیق داده و یکسان کنیم و اکنون مراحل مقدماتی این کار در حال انجام است. علی النعیمی همچنین گفته است که در حال حاضر کار از دست «تربیت اسلامی» که یکی از مهم‌ترین مواد درسی است، آغاز کرده‌ایم. وزیر آموزش و پرورش بحرین در مورد هدف این کار گرفته است که در قانون اساسی بحرین، قانونی وجود دارد که مورد هدف این کار گفته است که در قانون اساسی بحرین، قانونی وجود دارد که براساس آن ما ملزم می‌شویم برای تقریب کشورهای دیگر حوزه‌ی خلیج فارس تلاش کنیم، بنابراین ما در اولین گام از تغییر محتوای کتب درسی این کار را شروع کردیم (جهان نیوز، ۲۷ شهریور ۱۴۹۰). همچنین در اوج اعتراضات شیعیان بحرینی علیه تبعیض در کشور، تجمعی از سوی وهابیون بحرین در یکی از میدان‌های منامه، پایتخت این کشور برگزار شد که طی آن وهابیون با شعارهای نژاد پرستانه‌ی خود خواستار اعدام چهره‌های سرشناس شیعی و همه‌ی بازداشت شدگان شیعه مذهب شدند. در این تجمع، «محمد خالد» چهره‌ی سرشناس وهابیون بحرین در اظهارات خود خواستار اخراج همه‌ی شیعیان از شرکت‌ها و ادارات دولتی، به ویژه دانشگاه‌ها شده بود. حاضران در این تجمع نیز همین درخواست‌ها را بصورت شعار سر می‌دادند.[۷۶]
    وهابیت در امارات متحده‌ی عربی
    سابقه‌ی حضور وهابیت در مناطقی که اکنون جز کشورهای امارات متحده عربی محسوب می‌شوند، به سال ۱۸۰۳ باز می‌گردد و از آن زمان تا به حال، وهابی‌ها به شدت در حال تبلیغ و نفوذ در مناطق مختلف امارات متحده عربی هستند. مبلغان این فرقه که همگی تحصیل کرده‌ی مدارس کشور عربستان سعودی هستند، با مشخصات ظاهری ویژه خود و ریش‌های بلند، به تبلیغ عقاید وهابیت می‌پردازند. تبلیغ مبلغان وهابی در مساجد تحت عنوان «آشنایی با اسلام و سنت» انجام می‌پذیرد که عمده‌ترین کلام آن‌ ها بحث در مورد شیعه و شیعیان و چگونگی مبارزه با آن‌ ها است. طبق بررسی‌های صورت گرفته، اکثر مبلغان وهابی در امارات از فقیرترین مردم کشورهای شرق آسیا هستند که عموماً در گذشته‌ای نه چندان دور در فقر شدید به سر می‌برده‌اند.
    در حال حاضر، وهابیون در امارات مدرسه‌ای ۱۲ هزار نفری تأسیس کرده‌اند که دانش آموختگان این مدرسه برای مقابله با شیعیان به کار گرفته می‌شوند. همچنین حکّام سیاسی و مبلغان مذهبی در این کشور، از چندی پیش تلاش مضاعفی را جهت جذب غیر مسلمانان مقیم در امارات و سوق دادن آن‌ ها به سمت فرقه‌ی وهابیت آغاز کرده‌اند. تابستان سال ۱۳۸۹، هیئت اوقاف و شئونات اسلامی امارات در دوبی طی گزارشی اعلام کرد که تنها طی دوماه، بیش از ۲۰۵ تن از اتباع کشورهای مختلف جهان که در امارات مقیم بودند به دین اسلام گرویدند و بیش از ۶۰۰ ساعت کلاس‌های آموزش احکام و مبانی اسلامی که این تازه مسلمانان برمی‌گزینند. هیئت اوقاف و شئونات اسلامی امارات تحت اشراف علمای وهابی اداره می‌شود و آموزه‌های فرقه‌ی وهابیت را به صورت گسترده ترویج می‌کند. اکثر این تازه مسلمانان را کارگران بی‌بضاعتی تشکیل می‌دهند که یا بی‌سواد یا از تحصیلات کمی برخوردار هستند. هیئت اوقات امارات با وعده‌ی اقامت و پول، این کارگران را به مذهبی سوق می‌دهند که به دلیل فقر علمی، هریک از آنان می‌توانند به ابزاری خطرناک برای جامعه‌ی اسلامی تبدیل شوند. این در حالی است که، دولت امارات در سال‌های اخیر با عدم تمدید مجوز اقامت، بسیاری از تجّار و کارگران شیعه را از این کشور اخراج کرده است و عامل اصلی این اقدامات دولت امارات، فشار علمای وهابی و سلفی منطقه است. کمک به رسانه‌های فارسی زبانی که تعالیم وهابیت را منتشر می‌کنند نیز از دیگر اقدامات امارات که برخی از کارشناسان تحرکّات این کشور را، به خیز جنگ فرهنگی وهابیت علیه تشیع تعبیر می‌کنند.[۷۷]
    علاوه بر این، دولت تحت تأثیر علمای وهابی این کشور و نیز عربستان سعودی، کمک‌های مالی اطلاعاتی و نظامی فراوانی را در اختیار گروه‌های تروریستی در پاکستان و افغانستان قرار داده که نتیجه‌ی آن، ناامنی بیش‌تر در منطقه است. در همین زمینه، «روزنامه‌ی پاکستان داون»، اردیبهشت ۱۳۹۰ فاش ساخت که براساس تلگراف دیپلماتیک آمریکا که پایگاه ویکی لیکس آن را منتشر کرده است، نهادهایی موسوم به نهادهای خیریه‌ی اسلامی عربستان سعودی و امارات عربی متحده از باندی، در پاکستان حمایت مالی می‌کنند که کودکان هشت سال به بالا را آنچه شرکت در جهاد خوانده شده استخدام کرده و آموزش می‌دهد. این روزنامه همچنین گزارش داده بود که سالانه نزدیک به ۱۰۰ میلیون دلار از این دو کشور برای این گروه در پاکستان ارسال می‌شود تا نیروهایی را در ایالت پنجاب پاکستان به خدمت بگیرد. این تلگراف که «برایان هانت» بزرگترین مقام کنسول‌گری آمریکا در لاهور در نوامبر ۲۰۰۸م. به دولت آمریکا ارسال کرده است، در گفتگوهای وی با منابعی در دولت‌های محلی و منابع غیردولتی در سفرهای خود به پنجاب که پرجمعیت‌ترین ایالت پاکستان است، اختصاص دارد، آمده است بنا به گفته‌ی منابع مذکور، کمک‌های مالی عربستان و امارات از سوی نهادهای خیریه‌ی اسلامی ارسال می‌شود و هدف ظاهری از آن کمک مستقیم از سوی دولت ریاض و ابوظبی است. ویکی لیکس در ادامه آورده است که گروه تروریستی پاکستان، کودکان فقیر را با افکار تروریستی جذب کرده و به اردوگاه‌های آموزشی می‌فرستاد. براساس سند ویکی لیکس، عربستان برخی مدارس را که افکار افراطی را به جوانان برای جذب آن‌ ها در گروه‌های تروریستی آموزش می‌دهند حمایت مالی می‌کند. کودکانی که در این مدارس درس می‌خوانند از هرگونه تماس با جهان خارج ممنوع هستند و افراط گرایی قومی، تنفر از غیر وهابیون و فلسفه‌ مبارزه با غرب و دولت پاکستان را آموزش می‌بینند. روزنامه‌ی داون پاکستان به نقل از این سند ویکی لیکس آورده است که گروه تروریستی مذکور، فرزندان خانواده‌های پرجمعیتی که با مشکلات مالی شدید روبه‌رو هستند را برای آموزش به خدمت می‌گیرند و در این بین، کودکان ۸ تا ۱۳ سال در اولویت هستند.[۷۸]
    وهابیت در قطر

     

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 12:57:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      مطالعه سقط جنین های ارادی و تجربه زیسته زنان- قسمت ۱۰ ...

    ۲۶

     

     

    – دلایل اجتماعی/روانی: اشتغال،ادامه تحصیل،مسائل روحی-روانی مادر
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    -دلایل اقتصادی:درآمد پایین،نداشتن خانه و امکانات کافی
    عکس مرتبط با اقتصاد
    -دلایل پزشکی: نابهنجاری کودک، به خطر افتادن سلامت مادر
    بر اساس جدول شماره ۳-۴، نگرشها و احساسات زنان نمونه مورد مطالعه که تجربه سقط جنین داشتند مورد بررسی قرار گرفت. متغیرهایی که برای سنجش نگرشهای زنان به سقط جنین مورد استفاده قرار گرفته است، شامل موارد زیر می باشد:
    ۱-۳-۴-اهداف سقط جنین
    برای فهم اهداف سقط زنان از آنان پرسیده شد که چرا جنین شان را سقط کرده اند؟
    همانطور که از جدول شماره ۳-۴ برمی آید اهداف سقط زنان بر اساس متغیرهای خانوادگی (انگیزه فرزندآوری)[۲۰] کدگذاری شده است که توصیف آن به شرح زیر می باشد:
    ۱-تاخیر در فرزندآوری
    ۲-فاصله گذاری در فرزندآوری
    ۳-خاتمه فرزندآوری
    بر اساس یافته های تجربی میان اهداف فرزندآوری و نگرش به سقط رابطه مستقیم وجود دارد.
    جونز و وستوف[۲۱] (۱۹۸۷)نشان دادند که داشتن انگیزه سایز خانواده کوچکتر با پذیرش سقط جنین در ارتباط است. میلر[۲۲](۱۹۹۴) بر اساس داده هایی که از ۴۰۱ زوج ازدواج کرده بدست آورده یک رابطه منفی بین نگرش به سقط جنین و انگیزه فرزندآوری را نشان داد ( انگیزه فرزندآوری به وسیله متغیر تعداد فرزندان ایده آل اندازه گیری می شود).
    در نمونه مورد بررسی، زنانیکه از طبقه درآمدی پایینی بودند اکثرا خاتمه فرزندآوری را هدف سقط جنین خود عنوان کردند (۷ نفر)، در بین زنان طبقه درآمدی متوسط ۵ نفر از پاسخگویان تاخیر در فرزندآوری را هدف سقط خود دانستند و۳ نفر از زنان نیز خاتمه فرزندآوری و اینکه دیگر بچه کافی ست را هدف سقط عنوان کردند. زنان طبقه درآمدی بالا اکثرا تاخیر در فرزندآوری را هدف سقط جنین خود دانستند(۵ نفر) و ۳ نفر از این زنان نیز خاتمه فرزندآوری را بیان کردند. نتایج جدول فوق تفاوت اهداف فرزندآوری زنان را به تفکیک گروه های درآمدی نشان می دهد. زنان طبقه درآمدی پایین بیشتر بدلایل اقتصادی خواستار کاهش سایز خانواده خود بودند و اینکه تعداد فرزندان ایده آل خود را درسالهای نخستین فرزندآوری شان آورده بودند. در مقابل، اکثر زنان طبقه درآمدی بالا ومتوسط سن فعالیت جنسی خود را از سن فرزندآوری مجزا کرده بودند و می خواستند که در سنین بالاتر حامله شوند.
    ۲-۳-۴دلایل سقط جنین
    زنان نمونه مورد مطالعه اهداف سقط جنین خود را تحت دلایلی ذکر کردند که در زیر به آن دلایل اشاره می شود:
    ۱- دلایل اجتماعی و روانی
    ۲- دلایل اقتصادی
    ۳- دلایل پزشکی
    زنان طبقه درآمدی پایین اکثرا بدلایل اقتصادی اقدام به سقط جنین کرده بودند(۵ نفر) و ۳ نفر نیز دلایل اجتماعی و روانی را دلیل سقط عنوان کردند.
    در بین زنان طبقه درآمدی متوسط، بیشترین فراوانی پاسخگویان مربوط به دلایل اجتماعی و روانی است و این امر نشان می دهد که زنان طبقه متوسط به عواملی مانند کیفیت پرورش و تربیت فرزند، فشار روحی_روانی مادر برای بدنیا آوردن و پرورش فرزند بیشتر توجه نشان داده اند. در بین زنان طبقه درآمدی بالا ۵ نفر از پاسخگویان به دلایل اجتماعی از قبیل: اشتغال، ادامه تحصیلات و مسائل روحی_روانی اقدام به سقط کرده بودند و ۴ نفر نیز دلایل سقط خود را دلایل پزشکی از جمله ناهنجاری های جنینی و یا حفظ سلامتی خود عنوان کردند.
    در سرتاسر جهان زنان دلایل مختلفی را برای سقط جنین ارائه می دهند. در وهله اول سقط جنین زنان به این دلیل است که زن بسیار جوان و یا فقیر است و نمی تواند هزینه بزرگ کردن بچه را تامین کند یا آنکه امکانات زندگی خود را برای تعداد فرزند بیشتر مناسب نمی بیند(مسائل اقتصادی)، یا اینکه زن از شوهر خود متنفر است و یا قصد طلاق گرفتن دارد(مسائل خانوادگی)،یا آنکه زن شاغل است و در تامین معاش به خانواده اش کمک می کند. گاهی به دلایل پزشکی که جان مادر به خطر می افتد و یا جنین با ناهنجاری روبرو می شود سقط جنین صورت می گیرد. نمی توان این دلایل را جزئی انگاشت و از کنار آنها گذشت. این دلایل نمایانگر مشکلات و مصائب بسیاری است که در طول زندگی یک زن به او هجوم می آورند. زنی که سعی دارد برای تکمیل نقش ها و مسئولیت هایش بجنگد و خود را با تغییرات اجتماعی مدرنیته و پدیده نوگرایی ارزشها و رفتارهایی که در جامعه کنونی گسترش یافته و موجب کاهش آرزوی فرزند آوری و بالا رفتن میزان رفاه طلبی افراد شده است وفق دهد و خود را با آن سازگار سازد.
    یکی از زنان دلایل اجتماعی شامل روابط جنسی خارج از حیطه ازدواج و مشکلاتی که زنان در راه جلوگیری از بارداری با آن مواجهند، از جمله عدم استفاده درست از وسائل جلوگیری، عدم رضایت مرد در جلوگیری از بارداری را به عنوان دلایل سقط جنین زنان مطرح می کند:
    (( سقط جنین یعنی افتادن بچه از رحم مادر حالا به هر دلیلی، دلایلش زیاده، کسی که بچه اش رو نمی خواد سقط می کنه که اونم نوع های مختلف داره، بالاخره الان دختر خانومهای جوون تو سن های پایین یه همچین کاری رو می کنند حالا با یک دوست پسر یا هر کسی، یه همچین چیزی براشون پیش می آد مجبورن برن همچین کاری کنن. خیلی ها هم مثل من، تو زندگی اند بنا به موقعیت و شرایتشون مجبور می شوند همچین کاری رو بکنن. خیلی ها راه های جلوگیری را بلد نیستند یا حریف مرداشون نیستند. خانومی میگه شوهرم با هیچ روش جلوگیری ای موافق نیست ۶ تا بچه دارم اگه حامله شدم اون رو می اندازم. تز شوهرش اینه، به درک و شعورش نمیرسه که باید جلوگیری کنن. مادر خودم تو سن بالا، ۳۸ سالگی حامله شد مامانم اصلا اون بچه رو نمی خواست مجبور بود و رفت انداخت البته موارد دیگه ای هم هست))( زن ۲۵ ساله، دیپلم، طبقه درآمدی بالا).
    دلایل این زن برای سقط ارادی خود که در ۲ هفتگی جنینش رخ داد، از جمله دلایل اجتماعی_ اقتصادی سقط های ارادی است و از طرفی به گفته این زن سقط جنینش پیرو حاملگی ناخواسته ای بود که طی ۲ بار جلوگیری نکردن رخ داده بود:
    (( اینکه چرا بچه نمی خواستیم خوب ما واقعا اون موقع آمادگی نداشتیم من جام خیلی کوچیکه، درسته شاید کسی با همین متراج خونه ای که هست بتونه خیلی راحت زندگی کنه ولی من چون وسایلم زیاده و نصف وسایلم خونه مادرمه و خیلی از وسائل عروسی و پاتختی ام از خونه مادرم آورده نشده جام خیلی کوچیکه، خونه من فقط یه اتاق خواب داره شما فکر کنید من بخوام یه رورواک یا تخت کوچیک برای بچه ام بگیرم جای حتی اونم تو اتاقم ندارم. خوب اگه من می خواستم بچه ام رو نگه دارم باید خونه م رو عوض می کردم که این جابجایی سریع برایمان مقدور نبود اثاث کشی تو حاملگی اصلا امکان پذیر نبود واقعا فکرش را نمی کردم بعد از ۴ سال این اتفاق بیافته اونم بعد از یکی دو بار جلوگیری نکردن)).
    این زن از آنجائی که کارمند بانک بوده و بطور قراردادی درآنجا شاغل است، یکی دیگر از دلایل سقط جنین خود را عدم ثبات شغلی، مشکلات نگهداری از کودک در حین انجام شغل عنوان می کند به نظر این زن نقش مادری و اشتغال زن با هم تداخل ایجاد می کند:
    « من رسمی نیستم اگر بچه دار می شدم یا از کار بیکار می شدم و یا باید بچه ام را به مادرم می سپردم که مادرم نمی تونست اینکار رو بکنه چون با اینکه ۴۷ سال داره مبتلا به پوکی استخوان است و مدام دست درد و پا درد داره و نمی تونست از بچه ام مراقبت کنه خواهری هم نداشتم که این کار رو بکنه. دوست داشتم بچه ام تو مهد محل کارم نگه دارم تا روزی دو بار بهش شیر بدم و بهش نزدیک باشم و بهش برسم اما تا رسمی نباشی نمی تونی از این مزایا استفاده کنی من تا رسمی نشم نمی تونم بچه دار بشم. دوست من تو شرایط خیلی بد حامله شد تو یه سویت بد بچه اش را نگه داشت و بزرگ کرد اما من هرگز نمی تونم به نظر من زنی که شاغله نباید کاری کنه که حامله بشه نه اینکه حامله بشه و سقط کنه به نظر من تو سن پایین نباید ازدواج کرد حالا که کرد نباید حامله بشه یه فرد کم سن چه تجربه ای می تونه داشته باشه چطوری می تونه نقش یه مادر رو داشته باشه؟ فقط که بوجود آوردن نیست به نظر من تربیت و آرامش روح بچه تو خونه خیلی مهمتر از همه چیز است».
    برلسون در سال ۱۹۸۰ با انجام یک مطالعه وسیع و گسترده بین المللی نشان می دهد که مشارکت اقتصادی زنان دارای همبستگی منفی با باروری است و این به این معناست که زنان نمی توانند همزمان هم ملزومات و وظایف شغلی خود را انجام دهند و هم خانواده بزرگی داشته باشند و در این مکانیسم حالات ذهنی زنان و رضایت و ستایش آنها از احساسی که نسبت به نقش خویش دارند و تصمیماتی که براساس این احساسات اتخاذ کرده اند می تواند موثر باشد.
    در بسیاری از کشورهای در حال رشد دلایلی مانند بیکاری، فقر فزاینده و مشکلات اقتصادی باعث می شود که زوج ها نتوانند هزینه بزرگ کردن کودک دیگری را تقبل کنند در نتیجه سقط جنین می کنند زنی علت عدم علاقه خود به فرزندآوری مجدد را عدم توانایی جسمانی همسرش در انجام کار و معاش و نقش خود در نان آوری خانواده عنوان می کند که نهایتا منجر به گرفتن تصمیم سقط جنینش شد:
    ((تو حاملگی هام بد ویاری داشتم و استراحت مطلق باید داشته باشم و چون شاغل بودم موقعیت بچه دار شدن نداشتم، شوهرم دیابت شدید داره و بیکاره و خرج و مخارج خونه به عهده خودم بود. شوهرم بچه دوست داشت اما من نمی خواستم.من اندازه ۳ تا بچه باید به شوهرم برسم))(زن ۳۶ ساله، سوم راهنمایی، طبقه درآمدی متوسط).
    یکی از مسائل مهمی که می تواند نقش تعیین کننده ای در خاتمه فرزندآوری داشته باشد هزینه هایی است که خانواده ها در جهت نگهداری، تربیت آموزش و مخارج خوراک، مسکن و پوشاک متحمل می شوند.
    مورد زیر زنی است که بعد از بدنیا آوردن ۳ فرزند به دلایل اقتصادی و مشکلات فراهم کردن امکانات زندگی برای فرزند جدید موافق فرزندآوری مجدد نیست:
    (( بعد از اینکه فهمیدم حامله ام گفتم اصلا بچه نمی خوام همون سه تا کافی ، زندگی من با سختی می گذره حاضرم خودم رو از بین ببرم اما بچه نمی خوام چون بچه آوردن راحته، میشه هر سال یه بچه آورد اما داشتن بچه و امکاناتی که براش باید جور کرد سخته))( زن ۳۸ ساله، سیکل، طبقه درآمدی متوسط).
    معمولا زنانی که در سنین پایین تر ازدواج می کنند، علی رغم داشتن رابطه جنسی، زایمان و فرزندآوری را در این سنین مطلوب و دلخواه نمی دانند و در صورت بروز حاملگی ناخواسته امکان دارد جنینشان را سقط کنند. دلایل زیر مربوط به زنی است که در ۲۱ سالگی ازدواج کرده اما سن مطلوب برای فرزندآوری خود را ۳۲ سالگی عنوان می کند. این زن هنگام بروز اولین حاملگی خود در ۲۲ سالگی جنینش را سقط کرده است این زن دلایل خود در تعویق فرزندآوری را در درجه اول مسائل روحی-روانی و سپس مشکلات اقتصادی و نداشتن خانه مستقل عنوان می کند:
    ((مهمترین دلیلم این بود که احساس می کردم از نظر روحی آمادگی مادر شدن را ندارم و این از مسائل مادی و دانشجو بودنمان مهمتر بود چون ازدواجم یه مقداری زود بود دلم نمی خواست همون طور که تو ازدواجم عجله کردم تو بچه دار شدنم هم عجله کنم بعد از آن مساله مالی مهم بود دوست دارم شرایط خانوادگی ام بهتر بشه و در روابط زناشویمان جا افتاده تر بشیم))(زن ۲۵ ساله، لیسانس، طبقه درآمدی متوسط).
    بعضی از زنان به دلایل اجتماعی از قبیل ادامه تحصیل و یا کسب تجربه و شناخت در زندگی زناشویی قصد تعویق فرزند آوری دارند یکی از زنان دلایل سقط جنین خود را اینگونه بیان می کند:
    (( چون می خواستم ادامه تحصیل بدم، کارشناسی ارشد قبول شده بودم و می خواستم درس بخونم می گفتم هنوز زوده بچه دار شم، سنم بالاتر بره و طرفم رو بهتر بشناسم چون دوره نامزدی مان خیلی کوتاه بود گفتم بهتره اخلاق خودش و خانواده اش رو بهتر بشناسم))(زن ۲۷ ساله، لیسانس، طبقه درآمدی بالا).
    یکی از دلایل زنان برای سقط ارادیشان دلایل روحی_روانی است از نظر بعضی زنان مسائل تربیتی و ایجاد رفاه برای فرزندان بر مسائل دیگر ارجحیت دارد:
    (( اعصاب بچه رو ندارم دیگه بچه نمی خوام مشکلات داره همین رو بتونم تربیت کنم خیلی، یه لقمه نون رو همه میآرن، هزینه ای رو که صرف دو تا بچه میکنن اگه صرف یه بچه بشه بهتره درسته روزی رو خدا میده ولی اعصاب بچه رو ندارم شوهرم هم میگه یه بچه کافی مگه عهد قاجاریم که چند تا بیاریم))( زن ۲۵ ساله، دیپلم، طبقه درآمدی پایین).
    دلیل سقط جنین زنی که فرزندی نمی خواست و تا به حال ۳ بار اقدام به سقط جنین کرده جزء دلایل روحی-روانی زن است که فرزندآوری را جزء وظایف خود نمی داند و معتقد است که بدنیا آوردن فرزند مانند بوجود آوردن یک بدبختی است این زن دلیل عدم علاقه خود به فرزندآوری را اینگونه بیان می کند:
    ((بچه نمی خواستم به نظرم یه بچه و یه بدبختی رو بیاریم تو دنیا به چه درد می خوره اگه بچه بخوام ترجیح میدم برم یه بچه بیارم و بزرگ کنم شوهرم بدش نمی اومد بچه داشته باشه اما حالا حالش رو نداره اما زور هم نمی گفت که حتما بچه دار بشیم))( زن ۳۷ ساله، فوق لیسانس، طبقه درآمدی بالا).
    مورد زیر زنی است که به خاطر اختلافات خانوادگی با شوهرش سقط جنین را انتخاب کرده بود به نظر این زن تربیت و آرامش یک فرزند در زندگی از مسائل دیگر مهمتر است این زن می گوید:
    ((چون شوهرم نا اهل بود اون مرد بدی بود اهل قمار و مشروب و تریاک بود هر دو بچه نمی خواستیم حتی اگه درست فکر کرده بودم این یکی رو هم نمی آوردم با اینکه وضع مالی ما خوب بود اما زندگی من مثل جهنم بود من احساس می کردم باید بچه رو درست تربیت کنم و به جایی برسانم چون بچه آسایش و آرامش می خواد ولی تو محیط زندگی من آرامش نبود فقط پول بود نمی شد یه بچه رو بزرگ کرد و اگر یه بار دیگه هم حامله می شدم باز سقط می کردم))( زن ۴۹ ساله، پنجم ابتدایی، طبقه درآمدی متوسط).
    گاهی سقط جنین به دلایل پزشکی و بهداشتی انجام می شود. در کشور ایران هنگامی که جان مادر در خطر است و در برخی از ناهنجاریهای جنینی اجازه سقط جنین زیر ۴ ماهگی جنین داده می شود که از آن به عنوان سقط درمانی نام برده می شود مورد زیر زنی است که دلیل سقط جنین خود را ناهنجاری جنینی عنوان می کند:
    ((سه ماه از حاملگی ام گذشته بود که فهمیدم بچه ام قلب نداره تحت نظر دکتر قلب یک ماه دیگه صبر کردم تا شاید قلب بچه تشکیل بشه اما بعد یک ماه هم بمن گفتند بچه ات هنوز قلب نداره و باید سقط بشه))( زن ۲۴ ساله، اول دبیرستان، طبقه درآمدی بالا).
    در بعضی موارد زنان به علت ترس از ناقص شدن بچه خود سقط جنین می کنند. مورد زیر زنی است که به علت وجود سابقه بیماری در خانواده همسرش دست به سقط جنین می زند:
    ((از ترس اینکه بچه ام ناقص بشه سقط کردم چون خانواده شوهرم ژن بیماری آب سیاه و لرزش چشم دارن، ۳ تا از برادر شوهرام که ازدواج کردن هر کدوم بچه معلول دارن و دکترا گفتند بچه هاشون بیماری مادرزادی ای دارند که ژنش رو از پدرشون ارث بردن، لرزش چشم اینها حتی با جراحی هم خوب نمی شه، حتی دکترام گفته بودند از همچین پدری احتمالا خدای نکرده ممکنه بچه نابینا بدنیا بیاد))( زن ۳۴ ساله، سوم دبیرستان، طبقه درآمدی پاییین)
    در این بررسی دلایل زنان برای وقوع حاملگی ناخواسته شامل استفاده نادرست از وسائل پیشگیری، عدم استفاده از وسائل پیشگیری به خاطر عوارض روش های مدرن شامل سردرد، چاقی، حالت تهوع و باورهای نادرست عامه مردم در مورد نحوه و زمان جلوگیری از بارداری و در نهایت ناکارآمدی روش های پیشگیری سنتی و مدرن خصوصا روش منقطع می باشد که نهایتا منجر به وقوع حاملگی ناخواسته در زنان شده بود.
    ۳-۳-۴- دیدگاه پاسخگویان زن نسبت به( جنین)و انجام سقط جنین
    در سنجش نگرش زنان به سقط جنین، زنان نمونه مورد مطالعه سه دیدگاه متفاوت را نسبت به انجام این عمل بیان داشتند که شامل موارد زیر می شود:
    ۱- موافق سقط جنین
    ۲- مخالف سقط جنین
    ۳- موافق سقط جنین تحت شرایط خاص( تا مرحله خاصی از رشد جنینی و بدلایل ضرورت اجتماعی، اقتصادی و پزشکی).
    پاسخگویان در تعریف جنین به موارد زیر اشاره داشته اند:
    ۱-جنین بعنوان موجود انسانی
    ۲-جنین بعنوان جسمی که آنچنان حیات ندارد که موجود انسانی بنامیم
    ۳-جنین بعنوان لخته خون و تخم
    بر اساس جدول شماره۲-۴ ، اکثر زنانی که از طبقه درآمدی پایینی بودند، جنین را بعنوان موجود انسانی می دانستند و سقط جنین را قتل نفس می دانستند که انجامش گناه بوده و مستلزم پرداخت دیه می باشد و ۳ نفر از زنان نیز بدلیل انجام سقط جنین در ماه های پایین بارداری نگرششان به جنین بعنوان لخته خون و تخم بوده است.
    در میان زنان طبقه درآمدی متوسط نیز اکثر پاسخگویان جنین را بعنوان موجود انسانی می دانستند(۵ نفر) و سقط جنین را قتل نفس می دانستند و ۳ نفر از پاسخگویان نیز نگرششان به جنین بعنوان جسمی بود که آنچنان حیات ندارد که موجود زنده بنامیم. اکثر زنان طبقه درآمدی بالا نگرششان به جنین بعنوان لخته خون و جنین بود (۵ نفر)، از دید این پاسخگویان جنین بعد از تولد و در جریان زندگی اجتماعی انسان می شود و جنین بالقوه انسانی است و هنوز بالفعل نشده است پس نمی توان بدان بعنوان موجود انسانی نگریست.
    در مجموع نگرش اکثر زنان طبقه درآمدی متوسط و پایین به سقط منفی بوده و علی رغم نگرش منفی شان به سقط بدلیل اضطرار اقتصادی و اجتماعی و پزشکی اقدام به سقط کرده بودند و بدلیل آنکه جنین را موجود انسانی می دانستند پس از انجام سقط احساس گناه داشتند، در مقابل اکثر زنان طبقه درآمدی بالا چون نگرش مثبتی به سقط داشتند و چون از نظرشان جنین لخته خون و تخم بوده در جهت تحقق اهداف فرزندآوریشان سقط خود را منطقی می دانستند.
    ۴-۳-۴ نظر زنان پاسخگو در مورد عکس العمل افراد خانواده آنها نسبت به سقط جنین
    بر طبق جدول شماره ۳-۴، اکثر زنان طبقه درآمدی پایین عکس العمل افراد خانواده خود را مخالفت با سقط خود عنوان کردند(۵ نفر) و ۲ نفر از این پاسخگویان نیز این مساله را از خانواده و ۲ نفر نیز از همسر خود پنهان داشتند و این مساله تاثیر تابوی سقط جنین در جامعه و ترس زنان از عکس العمل افراد خانواده به انجام سقط جنینشان را نشان می دهد. در زنان طبقه درآمدی متوسط، ۴ نفر از پاسخگویان عکس العمل خانواده خود را مخالفت با سقط جنین عنوان کردند و در مقابل ۳ نفر نیز عکس العمل خانواده خود را به سقط مثبت ارزیابی کردند. در زنان طبقه درآمدی بالا ۵ نفر عنوان کردند که خانواده شان با سقط جنین موافق بودند و ۴ نفر نیز مخالفت خانواده هایشان با سقط را بیان کردند. بر اساس این یافته ها می توان پی برد که تعداد موافقت با سقط جنین در بین خانواده های طبقه درآمدی بالا بیشتر است، در مقابل تعداد مخالفت یا عدم اطلاع خانواده ها از سقط جنین زنان در طبقات درآمدی متوسط و پایین زیاد است(جدول شماره ۳-۴).
    یکی از مهمترین مسائلی که در حوزه اجتماعی مطرح است و در مورد آن از مصاحبه شدگان سوال شده است عکس العمل افراد خانواده نسبت به انجام سقط ارادی زنان بوده است.

     

    جهت

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 12:57:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی نقش کانون های تفکر در فرایند سیاستگذاری ایالات متحده آمریکا- قسمت ۳ ...

    ● ایده ها را منتقل می کنند و مشکلات را به مسائل سیاستی تبدیل می کنند.
    ● از طریق رسانه های نوشتاری و الکترونیکی به تفسیر مسائل، وقایع وسیاست ها می پردازند وفهم مسائل داخلی وبین المللی را برای عموم تسهیل می سازند.
    ● جهت تبادل ایده ها و اطلاعات بین سهامداران سیاستی[۱۵] اصلی فرایند سیاستگذاری اقدام به برگزاری نشست های سازنده می نمایند.
    تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
    ● ساخت شبکه های مسئله[۱۶] را تسهیل می کنند.
    ● نیاز کارمندان قوای مقننه ومجریه را برآورده می کنند.
    ● خرد جمعی، خط مشی های اجرایی استاندارد وبازرگانی نظیر بوروکرات ها ومقامات منتخب را به چالش می کشند.
    اقداماتی را که برای اجرایی کردن این نقش ها بکار گرفته می شود عبارت است از برقراری توازن بین تحقیق، تحلیل وامداد[۱۷]. کانون های تفکر به اقدامات مختلف دیگری نیز مبادرت می ورزند از قبیل: چارچوب بندی موضوعات سیاستی، انجام تحقیق وارائه تحلیل، نوشتن کتاب ومقاله وخلاصه سیاستی، (مونوگراف)، ارزیابی برنامه های دولت، انتشار نتایج تحقیقات (سخنرانی در برابرکنگره، حضور در رسانه ها )، سازماندهی اقدامات امدادی مختلف، ایجاد شبکه های ارتباطی وبرگزاری کارگاه های آموزشی، برگزاری سمینار، ارائه خلاصه تحقیقات وحمایت از مقامات ارشد دولتی زمانی که خارج از دولت هستند. کانون های تفکرطیف متنوعی ازموسساتی هستند که به لحاظ اندازه، مالی، ساختارودامنه فعالیت ها با یکدیگر متفاوت هستند.(McGann,2007,P.4)
    ب)دلایل گسترش کانون های تفکر درایالات متحده امریکا
    یکی از بخش های اصلی رویداد دموکراتیک ایالات متحده امریکا تمایل شهروندان به ایجاد موسسات وانجمن های مستقل ازدولت جهت تأثیرگذاری بر فرایند سیاستگذاری بوده است. وجود این تمایل درایالات متحده امریکا سبب شده است تا طیفی ازموسسات غیرانتفاعی وانتفاعی با هدف اصلی تأثیرگذاری برسیاستگذاران تأسیس شوند. (Esterbrook,1986,P.66) درقرن بیستم نیاز به تحلیل وفکر مستقل را موسسات تحقیق سیاستگذاری پاسخ گفتند. درواقع شکل گیری موسسات مستقلی که توسط کمک های مالی خصوصی به تحقیق سیاستی وارائه ایده ها ونظرات خود می پرداختند پدیده ای کاملاً امریکایی است که این خود ریشه در سنت های بشردوستانه، دموکراتیک وکثرت گرا دارد واز اوایل قرن ۱۹ این پدیده درایالات متحده امریکا مشهود بوده است.
    درعرصه سیاسی امریکا موسسات تحقیق سیاستگذاری عمومی پل بین جامعه سیاسی وعلمی هستند(Lindquist,1989,P.71) موسسات غیرانتفاعی مستقل از دولت عمل می کنند وازهیچ منافع یا حزب سیاسی خاصی حمایت به عمل نمی آورند. این ویژگی جامعه تحقیق سیاستگذاری سبب شده است نه تنها درفرایند سیاستگذاری جایگاه ویژه ای را کسب نمایند بلکه درزمینه تأثیرگذاری وگسترش نیز شاهد رشد چشمگیری باشند. اهمیت واستقلالی که موسسات تحقیق سیاستگذاری عمومی در ایالات متحده امریکا ازآن برخوردار هستند به دلیل ویژگی کثرت گرایی ساختار سیاسی امریکا است.
    نلسون پولسبی[۱۸]معتقداست “علت این که موسسات تحقیق سیاستگذاری عمومی درایالات متحده امریکا از شمار وموفقیت چشمگیری برخوردارند به انعطاف پذیری، نفوذپذیری وکثرت گرایی امریکا برمی گردد” .(Polsby,1983,PP.14-16,58-59) نظام سیاسی ایالات متحده امریکا کاملاً نفوذپذیر می باشد ودرآن بازیگران سیاسی ونقاط دسترسی بسیارزیادی وجود دارد چراکه احزاب سیاسی وحکومتی برفرایند سیاستگذاری کنترل ندارند. پولسبی این گونه استدلال می کند: ” برخلاف دیگر حکومت ها، ایالات متحده به موسساتی نظیرکانون های تفکر این مجال را داده است تا برموسسات وافرادی که در شکل گیری سیاستگذاری نقش دارند تأثیرگذارباشند”.اگر این استدلال رابادیدگاه جیمز اسمیت که می گوید”امریکایی ها برای برخورداری ازفرایند سیاستگذاری کارآمد ومنطقی تمایل زیادی به بهره گیری ازکارشناسان بیرونی دارند”پیوند دهیم درخواهیم یافت که چرا این موسسات با چنین سرعت شگفت آوری رشد کرده اند.(Smith,1991,P.34)
    کانون های تفکر درمسائل عمومی دارای درجه خاصی از بی طرفی هستند. این رویکرد منطقی وبی طرفانه درتحقیقات سبب شده است تا توانمندی این موسسات را درجامعه سیاستگذاری افزایش دهد. نقش کانون های تفکر در ایالات متحده امریکا نسبت به دیگر جوامع دموکراتیک منحصربه فرد است چراکه درکشورهایی نظیر آلمان وژاپن احزاب سیاسی درفرایند سیاستگذاری تأثیرگذار هستند واعمال نفوذ می کنند. دراین زمینه تفاوت بین دموکراسی های غربی وایالات متحده امریکا کاملاً مشهود است. به عنوان مثال، در دموکراسی های پارلمانی اروپای غربی، بسیاری ازاقداماتی که توسط کانون های تفکر انجام می پذیرد دربین دولت ها واحزاب سیاسی نهادینه شده است. وینارد گلنر[۱۹]اظهارمی کندکه” کانون های تفکر درایالات متحده امریکا چهار وظیفه را در فرایند سیاسی انجام می دهند که در دموکراسی های اروپای غربی این وظایف تنها برعهده احزاب،بنیادهای سیاسی وبوروکراسی قرار دارند:تولید ایده وایدئولوژی،شبکه،انتشار،دگرگونی” (Gellner,1990,P.5).درواقع انجام این وظایف توسط افراد وموسسات مستقل خود دلیلی روشن برای تأیید نفوذپذیری دولت ایالات متحده امریکا می باشد. دراروپا فرایند برنامه ریزی سیاستگذاری توسط احزاب سیاسی اصلی، مقامات دولتی وبوروکرات ها کنترل می شود درحالی که در ایالات متحده امریکا تعداد بازیگران درگیر در فرایند سیاستگذاری بسیار بیشتر ومتنوع ترهستند.با توجه به این که پولسبی به مسئله نفوذپذیری نظام حکومتی می پردازد اسمیت [۲۰] معتقد است که این نفوذ پذیری ناشی از تفکیک قوای قید شده در قانون اساسی است که این خود سبب بروزتضادهای بعدی بین قوای مجریه ومقننه می شود.برطبق نظر اسمیت، موسسات تحقیق سیاستی به علت رقابت های بین وزارتخانه ای قادر به ارائه داده ها، تحلیل وکمک تکنیکی ومباحث سیاستی بوده اند.(Smith,1989,PP.181-183)
    در چند دهه اخیر رقابت ها بسیار شدت گرفته است وشمار کانون های تفکر سیاستگذاری عمومی افزایش یافته است. درسال های اخیر، عواملی نظیرافزایش چشمگیر تعداد کارکنان کنگره همراه با ساختار کمیته ها و زیرکمیته های مجزا درکنگره وهمچنین بوروکراسی های مستحکم ونقش رسانه ها در فرایند سیاستگذاری، سبب افزایش تقاضا برای تحلیل سیاستگذاری عمومی مستقل شده است که این فرصت مناسبی رابرای سازمان های تحقیق سیاستگذاری عمومی فرآهم ساخته است تابه تحلیل مسائل بپردازند.(Fenn,1989)
    اهمیت مطلب این جا است که اکثر آژانس های دولتی وکارکنان کنگره بسیار اندک به تحقیقات مبتکرانه می پردازند و بیشتر به سوی سازمان های دولتی تحقیقاتی، کانون های تفکر وگروه های فشار به عنوان منابع اطلاعات وتحلیل سوق پیدا می کنند (Malbin,1980)، علاوه براین نیاز رسانه ها به بیان دیدگاه های مخالف سبب شده است تا میزان تقاضا برای بکارگیری کارشناسان سیاستی ونظرات آن ها افزایش یابد وبدین وسیله بسیاری ازکانون های تفکر درعرصه ملی مطرح شوند.
    درجامعه کثرت گرایی که قدرت غیرمتمرکز واشتراکی است واحزاب سیاسی ضعیف هستند سازمان های تحقیق سیاستی وگروه های فشار نقش موثری را درفرایند سیاستگذاری ایفا می کنند. درطی ۷۵ سال اخیر چند صد کانون تفکر شکل گرفته اند که نقش مهمی را درچارچوب سیاستگذاری درواشنگتن وسراسر ایالات متحده امریکا برعهده گرفته اند هرچه اندازه دولت ها بزرگ تر شده وشمار کمیته های داخلی وبین المللی افزایش یافته است به همان نسبت نیزمیزان تأثیرگذاری کانون های تفکر افزایش یافته است.
    ج)تعداد کانون های تفکر درجهان وایالات متحده امریکا
    براساس نطرسنجی سال ۲۰۰۹ “برنامه کانون های تفکر و جوامع مدنی [۲۱] “مشخص شد که در جهان ۶۳۰۵ کانون تفکردر۱۶۹ کشور مشغول فعالیت هستند که در این میان امریکای شمالی دارای بیشترین تعداد کانون تفکر می باشد یعنی ۱۹۱۲ کانون تفکر متعلق به امریکای شمالی است که از این رقم ۱۸۱۵ کانون تنها در ایالات متحده امریکا فعالیت می کنند.(McGann,2009,P.6)
    جدول۲-۱ تعداد کانون های تفکر در جهان در سال ۲۰۰۹

    منبع:((www.fpri.org
    امروزه بیش از ۱۸۱۵ کانون تفکر ویا مراکز تحقیقات سیاستی در ایالات متحده امریکا وجود دارند که حدود نیمی از این کانون های تفکر موسسات وابسته دانشگاهی[۲۲] هستند وتقریباَ ۳/۱ آن ها در واشنگتن دی سی مستقر می باشند. آن دسته ازکانون های تفکری که با موسسات دانشگاهی، احزاب سیاسی ویا گروه های فشار مرتبط نیستند را اصطلاحاً کانون های تفکر مستقل وغیر وابسته می نامند.
    براساس گزارش ارائه شده توسط تینک تنک دیرکتوری[۲۳] در سال۲۰۰۶ مشخص شد بیشتر کانون های تفکر درایالات متحده امریکا فعالیت دارند وحوزه تاثیرگذاری آن ها عمدتاً سیاستگذاری عمومی می باشد. شمار کانون های تفکردرایالات متحده امریکا از رقم ۵۵ درسال ۱۹۴۵ به ۱۱۰۰ در سال ۲۰۰۶ارتقاء یافته است. ازآغاز قرن بیستم تا پایان جنگ جهانی دوم افزایش شمار کانون های تفکر تقریباً روندی کند را به همراه داشته اند. اما بعد ازپایان جنگ جهانی دوم شکل گیری کانون های تفکر رشد چشمگیری داشته است به گونه ای که درسال ۱۹۶۰ حدود ۹۶ کانون تفکر در ایالات متحده وجود داشته است.
    جدول۲-۲ رشد چشمگیر کانون های تفکر رابعد از۱۹۶۰
    منبع(www.thiktankdirectory.com)
    درپایان هر چهار دهه رشدچشمگیری رادرتعدادکانون های تفکرشاهد بوده ایم. دراواخردهه ۱۹۷۰،۱۶۱ کانون تفکر وجود داشته که این رقم درپایان دهه ۱۹۸۰ به ۳۲۴ رسیده است. تا سال ۱۹۹۰، ۲۷۸ کانون تفکردیگر تأسیس شده است که مجموع کانون های تفکر از ابتدای قرن تا آن زمان را به رقم ۶۰۲ می رساند. از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰، ۳۳۸ کانون تفکر دیگرایجاد شدند که جمعاً رقم کانون های تفکر تا سال ۲۰۰۰ به ۹۴۰ رسید. در اواسط ۲۰۰۶ ،۱۶۰ کانون تفکردیگر شکل گرفتند که تعداد کانون های تفکر را از ۹۴۰ به۱۱۰۰ کانون ارتقاء داد.
    د)موضوعات تحقیق:
    بسیاری از کانون های تفکر موضوعات ومسائل مختلفی را برای تحقیق در دستور کار خود قرار می دهند، اما برخی از آن ها تنها بر روی یک یا دو موضوع متمرکز وبه تحقیق می پردازند. برطبق نظرسنجی صورت گرفته از۶۸ موسسه تحقیقات سیاستگذاری عمومی ،۶۰ موسسه براساس منافع، موضوعات زیر را به عنوان مهمترین عرصه های تحقیقاتی خودطبقه بندی کرده اند.
    ٪۴٨ سیاستگذاری اقتصادی
    عکس مرتبط با اقتصاد
    ٪٣٧سیاستگذاری بهداشت
    ٪٢٩آموزش ابتدایی وراهنمایی
    ٪٢٧حمایت ازمحیط زیست
    عکس مرتبط با محیط زیست
    ٪٢۶اموربین الملل
    ٪٢۵سیاست
    برطبق گزارش تینک تنک دیرکتری می توان دریافت که کانون های تفکر در ایالات متحده امریکا
    درشش عرصه ١)سیاستگذاری اقتصادی ٢)سیاستگذاری بهداشت ٣)آموزش ابتدایی وراهنمایی ۴)حمایت ازمحیط زیست ۵)اموربین الملل ۶)سیاست، به تحقیق وارائه راه حل می پردازند که این موسسات غیرانتفاعی با تمرکزبرحوزه سیاستگذاری نقشی منحصر به فرد را درنظام سیاسی ایالات متحده ایفا می کنند.(Thinktankdirectory,2007)
    ۲۵ تا ۳۰ کانون تفکر معتبری که در ایالات متحده وجود دارند دارای دستور کارهای متنوع تحقیقاتی می باشند که طیف وسیعی از مسائل سیاستی را در سطوح ملی وبین المللی در بر می گیرند. با این وجود از سال ۱۹۸۰ اکثریت کانون های تفکر جدید تخصصی می باشند. بدین معنا که آن ها تمرکز خود رابیشتر برروی تحقیق در زمینه یک موضوع خاص(از قبیل گرمایش زمین) ویا یک حوزه خاصی ازسیاستگذاری عمومی(ازقبیل امنیت ملی) می گذارند.
    اغلب کانون های تفکرنقش درونی ها[۲۴] را ایفا می کنند وجزء جدایی ناپذیر فرایند سیاستگذاری می شوند نظیر رند کورپوریشن[۲۵] و اربن اینستیتیوت[۲۶] که برای سازمان های مهم دولتی به تهیه وانجام تحقیق می پردازند. همچنین آن ها می توانند درنقش بیرونی ها[۲۷] نظیرموسسه سیاست اقتصادی[۲۸] وموسسه هریتیج[۲۹] به فعالیت بپردازند که از طریق انجام تحقیق وتحلیل به دنبال بکارگرفته شدن ایده هایشان در سیاستگذاری می باشند و برای این منظور بطور گسترده ایده های خود را بین نخبگان سیاستی ومردم بازاریابی می کنند. همواره بین این موسسات ودرجامعه سیاستی بین کسانی که معتقدند کانون های تفکر باید بی طرف و علمی[۳۰] باشند وکسانی که بر این عقیده اند که کانون های تفکر بایستی مرتبط سیاستی [۳۱]باشند وبرای برخورداری از ارزش باید به انتشار تحقیقات بین سیاستگذاران بپردازند، تضاد وجود داشته است. البته این تنش دیرینه همواره بین دنیای ایده ها ودنیای سیاستگذاری بوده است. افلاطون درکتاب”جمهوری”[۳۲] این تنش را به خوبی بیان کرده است. وی می نویسد که”هیچ دولت خوبی وجود نخواهد داشت تا زمانی که فلاسفه پادشاه هستند وپادشاهان فیلسوف هستند. “(McGann,2007,PP.5-7)

    تاریخچه کانون های تفکر
    اکثرتاریخدان ها برسراین موضوع که منشأ احزاب سیاسی وجنبش اصلاحات ایالات متحده امریکا می باشد به توافق رسیده اند. اما درمورد این که اولین کانون تفکر یا سازمان برنامه ریزی سیاستی چه زمانی شکل گرفته است هیچ گونه توافقی بین آن ها بوجود نیامده است. درواقع صرف نظر ازمطالعات صورت گرفته اخیردرزمینه کانون های تفکر درقرن بیستم(Smith,1991) محققان انگشت شماری تلاش نموده اند تا درمورد گسترش ودگرگونی موسسات تحقیقاتی امریکا گزارش مستند تهیه کنند ویا به تحلیل عملکرد آن ها درفرایند سیاستگذاری بپردازند(Peschek,1987). ازآن جایی که بیش از یک هزار کانون تفکر در ایالات متحده امریکا وجود دارد جای هیچ گونه شگفتی نیست که محققان تمایلی نداشته اند تا گسترش موسسات تحقیقات امریکایی را به ترتیب زمانی ثبت کنند.
    قبل از این که به چگونگی گسترش کانون های تفکر بپردازیم باید اشاره داشت که تا قبل از دهه ۱۹۶۰ اصطلاحی به نام کانون تفکر[۳۳] به طور گسترده متداول نشده بود و در میان سربازان و افسران آمریکایی در طول جنگ جهانی دوم تینک تنک[۳۴] به مکانی اطلاق می شد که در آن افسران ارشد برنامه های تدافعی ودیگر برنامه های نظامی خود را تنظیم می کردند واین اصطلاح در سال ۱۹۵۹ با برداشت از شرکت رند[۳۵] متداول شد واز آن پس تمامی مؤسساتی که به ایده پردازی، تجزیه و تحلیل مسائل عمومی و ارائه راه حل برای سیاست گذاران می پردازند را کانون تفکر یا تینک تنک می نامند.(Abelson,2002,P.9)
    در ابتدای قرن بیستم چالش هایی نظیر، مدیریت اقتصاد صنعتی پیشرفته و افزایش پیمان های خارجی منجر شد تا دولت ها در زمینه علم وعقلانیت احساس نیاز کنند. در ایالات متحده آمریکا و اروپا اولین موج کانون های تفکر، دارای یک هدف مشترکی بودند وآن ارائه مشاوره کارشناسانه وبی طرفانه به دولت ها بود و اغلب این کانون های تفکر از نوع کانون های تفکر دانشگاهی بودند که اعضای آن ها را افرادی دانشگاهی و عضو هیئت های علمی دانشگاه ها تشکیل می دادند (McGann,2000,P.9).
    نظرات مختلف در مورد اولین کانون تفکر
    در مورد این که اولین کانون تفکرچه نام داشت و در چه مقطع زمانی از تاریخ شکل گرفته است بین محققان و صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد که در این بخش به مواردی از آن اشاره خواهیم کرد:
    جیمز اسمیت[۳۶] در کتاب ایده پردازان[۳۷] می نویسد : “کانون های تفکر ابتدا در ایالات متحده آمریکا وپس از جنگ داخلی شکل گرفتند. کانون های تفکر اولیه وابسته به بخش خصوصی بودند و به مسائل علوم اجتماعی می پرداختند که با هدف یاری دولت در اتخاذ کارآمدترین سیاست برای اجرای اصلاحات تأسیس شده بودند. از میان کانون های تفکراولیه می توان به اداره تحقیقات حوزه شهرداری نیویورک[۳۸]،کمیسیون صنعتی ایالات متحده امریکا[۳۹] ، فدراسیون ملی شهری[۴۰]‌، بنیاد راسل سیج [۴۱]و کمک صلح بین المللی کارینج [۴۲]اشاره داشت” (Smith,1991).
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    لورنس رید[۴۳] در کتاب ” ایده های ناب و حقایق غیر قابل انکار، سلاح وی خواهند بود”[۴۴] می نویسد: “ایده کانون تفکر به احتمال زیاد توسط توماس کلارسون انگلیسی [۴۵]در سال ۱۷۸۲ مطرح گردید وی مؤسس جامعه لغو تجارت برده های آفریقایی بود و لورنس رید در این کتاب انجمن کلارسون رابه عنوان اولین کانون تفکرمعرفی می کند”. (Reed,2005)
    اما برخی دیگر نیز موسسه بروکنیگز [۴۶] که در سال ۱۹۱۶ تأسیس شده است را به عنوان اولین کانون تفکرمعرفی می نمایند با نگاهی به این دیدگاه های مختلف در زمینه اولین کانون تفکر به این نتیجه خواهیم رسید که بین صاحب نظران و محققان دراین زمینه هیچ گونه اجماع نظری وجود ندارد ، اما اینکه کانون های تفکر پدیده قرن بیستم هستند حقیقتی غیر قابل انکار است.(Abelson,2002,P.9)
    گسترش کانون های تفکرجدید با توسعه رهبری ایالات متحده آمریکا در جهان همراه بود. که این مسئله نقش کلیدی کانون های تفکر را در نظام سیاستی ایالات متحده بیشتر نمایان می سازد. در سال ۱۹۱۰ بنیاد کارنیج اولین مؤسسه آمریکایی بود که به مسائل سیاست خارجی آمریکا پرداخت و در زمینه دلایل وقوع جنگ و شیوه های حل مسالمت آمیز درگیری ها، بررسی های زیادی را صورت داد(Hass,2002) . در طی جنگ جهانی اول به دلیل نیاز شدید برای درک مسائل بین المللی، مؤسسات جدیدی نظیر مؤسسه تحقیقات دولتی [۴۷] در سال ۱۹۱۶ تأسیس گردید که در سال ۱۹۲۷ تحت عنوان مؤسسه بروکینگز به کار خود ادامه داد. (Abelson,2002,P.10)
    دومین موج گسترش کانون های تفکر بین سال های ۱۹۴۵ و ۱۹۸۹ پدیدار گشت، بعد از جنگ جهانی دوم، دو عامل زمینه ساز گسترش کانون های تفکر شد: اولین عامل ابرقدرتی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم بود که پس از جنگ، آمریکا دیگر از سیاست انزوا پیروی نمی کرد و به عنوان قدرت جهانی نیاز بیشتری در زمینه بهره گیری از مشاوران سیاسی را احساس می نمود. دومین عاملی که زمینه سازگسترش کانون های تفکر شد تهدید جنگ سرد بود.
    بین سال های ۱۹۴۵ و ۱۹۸۹ کانون های تفکر زیادی ایجاد شدند که به صورت مستقیم از طرف دولت مورد حمایت قرار می گرفتند و تمامی منابع مورد نیاز را دولت در اختیار محققان و دانشمندان حوزه دفاعی قرار می داد. رند کورپوریشن[۴۸] یعنی بزرگترین کانون تفکردنیا، اولین مؤسسه غیر انتفاعی و مستقلی بود که در سال ۱۹۴۸ تأسیس شد و بودجه آن توسط نیروی هوایی آمریکا تأمین می شد و تحقیقاتی نظیر تحلیل سیستم ها [۴۹] تئوری بازی [۵۰] و چانه زنی استراتژیک[۵۱] پیشگام بود و” رند” را به عنوان اولین نسل کانون های تفکر تحقیقات قراردادی می توان قلمداد کرد. کانون های تفکر این دوره به تحلیل استراتژیک، نظامی، سیاسی و منطقه ای در زمینه نزاع بین بلوک شرق و غرب می پرداختند. اگر بخواهیم به نمونه ای از این کانون ها اشاره کنیم می توان موسسه تحقیقاتی امورخارجی جامعه آلمان[۵۲]، موسسه مطالعات استراتژیک سنگاپور،[۵۳] موسسه اموربین الملل هانگارین[۵۴] ،موسسه مطالعات استرتژیک اسپانیا[۵۵]را نام برد .
    دراین دوره علاوه بر کانون های تفکر تحقیقات قراردادی، کانون های تفکر دیگری نیز پا به عرصه حضور نهادند که عواملی همچون بحران دولت رفاه[۵۶]، پایان کینزگرایی و افزایش نهضت جهانی محافظه کاری به گسترش این کانون های تفکر کمک فراوانی نمود. از آن جایی که این کانون ها از ایده و نگرش خاصی پشتیبانی می کردند تحت عنوان کانون های تفکر پشتیبان شناخته می شدند این مؤسسات در فرایند سیاستگذاری به جای انجام تحقیقات بنیادی بیشتر به پیروزی در نبرد ایده ها تمایل دارند نمونه کانون های تفکر پشتیبان درایالات متحده آمریکا هریتج فوندیشن [۵۷]و در انگلستان موسسه آدام اسمیت[۵۸] می باشد. بعدازپایان جنگ سرد و اصلاحات اقتصادی وفروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، موج سومی از کانون های تفکر ظهور کردند که سیاستمداران را در تغییرات درحال وقوع اروپای مرکزی واتحاد جماهیر شوروی سابق یاری می رساندند از آن جمله می توان به موسسه اقتصاد آزاد گدنسک[۵۹]ومرکز مطالعات دموکراسی[۶۰] اشاره کرد. بسیاری از کانون های تفکر که امروزه تأسیس می شوند اغلب دارای معیارهایی مشابه کانون های تفکر دانشگاهی هستند. (McGann,2000,P.22)
    طبقه بندی کانون های تفکر
    کانون های تفکر یا موسسات تحلیل وتحقیق سیاستگذاری عمومی سازمان هایی هستند که به تولید مشاوره، تحلیل وتحقیق سیاست محور[۶۱] در حوزه مسائل داخلی وبین المللی می پردازند تا بدین وسیله بتوانند به سیاستگذاران ومردم در اتخاذ تصمیم گیری های آگاهانه درزمینه مسائل سیاستگذاری عمومی یاری رسانند. کانون های تفکرممکن است به احزاب سیاسی، دولت ها، گروه های فشار[۶۲]یا شرکت های خصوصی وابسته باشند ویا این که به عنوان سازمان های غیردولتی مستقل تأسیس شوند(NGO). این موسسات اغلب به عنوان پلی بین جوامع سیاستگذاری ودانشگاهی عمل می کنند وهمانند صدایی بی طرف در جهت منافع عموم گام بر می دارند وتحقیقات پایه ای وکاربردی[۶۳] را به یک شکل وزبانی بیان می کنند که برای سیاستگذاران وعموم قابل فهم، قابل اعتماد ودردسترس باشند.
    کانون های تفکر برعکس کمیته های ویژه[۶۴] یا میزگرد های تحقیقاتی، بخش قابل توجهی از منابع انسانی ومالی خود را صرف انجام مأموریت وانتشار تحقیق وتحلیل سیاستی درعلوم اجتماعی (علوم سیاسی،اقتصاد،اموربین الملل،مدیریت دولتی)می نمایند وکتاب، گزارشات، خلاصه های سیاستی، کنفرانس ها، سمینارها، جلسات توجیهی، گفتگوهای غیررسمی با سیاستگذاران ومقامات دولتی وسهامداران اصلی[۶۵] ازجمله مهمترین دستاورد تحقیقاتی این موسسات می باشند.
    طبقه بندی کانون های تفکر
    زمانی که می خواهیم کانون های تفکر را تعریف ویا طبقه بندی کنیم، در مورد معنای عباراتی نظیر تحقیق سیاستگذاری عمومی[۶۶]،کانون تفکر وپشتیبان[۶۷] مباحثی مطرح می شود. آیا کانون های تفکر دانشگاهی[۶۸] ،مشاور[۶۹]ویا پشتیبان [۷۰]هستند؟ آیا یک کانون تفکر درصورتی که مشاور ویا پشتیبان نباشد می تواند موثرباشد؟این بحث تنش طبیعی بین دنیای ایده ها ودنیای سیاست ویا تضاد فرهنگ های سیاسی ودانشگاهی را منعکس می نماید. طبقه بندی هایی که درذیل ارائه می شود به دقت تفاوت ها را آشکار می سازد وبراساس آن ها آگاهانه تر می توان بحث نمود:
    الف )انواع کانون های تفکر در ایالات متحده امریکا
    *کانون های تفکر سنتی[۷۱]: که فقط منابع خود را صرف تحقیقات سیاستی علمی[۷۲]می کنند( از قبیل موسسه هوور[۷۳]، مرکز محققان ودرو ویلسون[۷۴] )
    *:A Think –and-Do tank که به تحقیق و تحلیل سیاستی وکمک های سیاستی[۷۵] می پردازد. (ازقبیل موسسه بوروکینگز، موقوفه صلح بین المللی کارنیج[۷۶]،موسسه سیاست اقتصادی[۷۷]،موسسه امریکن اینترپرایز[۷۸] وبنیاد هریتیج[۷۹])
    *Do Tanks:که تمامی انرژی خود را برروی بسته بندی دوباره واشاعه ایده وطرح های سیاستی کانون های تفکر دیگر متمرکز می سازند. (از قبیل دموس[۸۰]،کپیتال ریسرچ سنتر، موسسه کنگره آزاد[۸۱]). درهرصورت، کانون های تفکراز نظر وابستگی، فرهنگ، ساختارسازمانی وگرایش فلسفی وسیاسی با یکدیگر متفاوت هستند.
    ب)نوع وابستگی
    کانون های تفکردربسیاری از کشورها به طور رسمی وسنتی به دولت، احزاب سیاسی ویا شرکت ها وابسته هستند ویا این که به طور کامل توسط آن ها تأمین بودجه می شوند.اما برعکس درایالات متحده امریکا گرایش به سمت کانون های تفکر غیردولتی، مستقل وغیرانتفاعی است. بدین ترتیب آن ها از استقلال قانونی، مالی و فکری برخوردارند. درواقع توانایی این موسسات درحفظ و افزایش استقلال خود در برابر تأثیرگذاری ومداخله دولتی یا اشتراکی سبب شده است تا این سازمان های غیردولتی[۸۲] بازیگران اصلی جامعه مدنی شوند ودر بین مردم از اعتبار بیشتری برخوردار شوند.
    باتوجه به این که در ایالات متحده امریکا گرایش شدیدی به سوی کانون های تفکر مستقل وجود دارد باید خاطر نشان ساخت که اکثر کانون های تفکر درسایر نقاط جهان به احزاب سیاسی، دولت ها ویاشرکت هاوابستگی دارند. بنابراین، اکنون هرچقدر مزایای تحلیل وتحقیق مستقل سیاستگذاری عمومی آشکارمی گردد به همان نسبت نیزشاهد افزایش شمار کانون های تفکر در سرتاسر جهان خواهیم بود.
    استقلال کانون های تفکر ویا فقدان استقلال، درتعیین بی طرفی[۸۳] ونهایتاً اعتبار کانون های تفکر نقش سرنوشت سازی را ایفا می کند. اغلب کانون های تفکر وابسته به حزب[۸۴] درایالات متحده امریکا وجود خارجی ندارند. درحالی که این گونه کانون های تفکر در اروپا بسیار متداول هستند. با این وجود، در ایالات متحده امریکا کانون های تفکری وجود دارند که به کنگره، سازمان های حکومتی[۸۵]، دانشگاه ها و یا شرکت ها وابسته هستند. دراین تحقیق تنها کانون های تفکر غیرانتفاعی ومستقل وکانون های تفکر وابسته به دانشگاه ایالات متحده امریکا را مورد بررسی قرار می گیرد.
    ج)ویژگی های سازمانی کانون های تفکر مستقل
    کانون های تفکرمستقل، سازمان های خودمختاری هستند که توسط مردم ازطریق کمک های خصوصی مورد حمایت قرارمی گیرند. کانون های تفکر ممکن است ازسوی دولت کمک های مالی دریافت کنند اما اکثریت آن ها از این موقعیت بهره مند نمی شوند. کانون های تفکر مستقل به چهار نوع سازمان خاص طبقه بندی می شوند:
    ۱) دانشگاهی – متنوع[۸۶] و دانشگاهی – متخصص[۸۷]

     

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 12:57:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم