نصوص ضد تکاثر و کنز- کسی که ثروت ها را ذخیره کند نه به هدف اینکه آنها را افزایش دهد تا از آنها در راه صحیح استفاده کند بلکه جمع آوری مال و ذخیره سازی آن به صورت یک بیماری در جان برخی اشخاص رسوخ کرده است.
قرآن می فرماید: والذین یکنزون الذهب والفضه ولاینفقونها فی سبیل الله فبشّرهم بعذاب ألیم.[۱۰۹] کسانی که زر و سیم می اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، آنان را به عذابی دردناک مژده ده.
در آیه دیگر آمده است: الهاکم التکاثر.[۱۱۰]
در فرمایشات امام علی (ع) هست که:
اِعلَموا أنّ کثره المال مَفسَدَهً للدین، مَقساهً للقُلوب.[۱۱۱]
بدانید که فراوانی مال تباه کننده دین و سخت کننده دلها است.
آن حضرت در جای دیگر می فرماید:
ثروه المال تُرددی و تُطغی و تُفنی.[۱۱۲]
بسیاری مال انسان را به سقوط می کشاند و سرکشی می آورد و نابود می سازد.
مذمت فقر: همان گونه که انبوهی مال و دارایی و فزونداری و فزون خواهی، فرد و جامعه را از سیر کمال باز می دارد، فقر مفرط و ناداری و پیوسته گرفتار معاش بودن و اسیر تنگدستی شدن نیز مانع حرکت تکاملی است. فقر انسان را به تباهی و رذایل اخلاقی سوق می دهد، ایمان و یقین آدمی را متزلزل می سازد. به همین دلیل رسول خدا می فرماید:
کاد الفقر ان یکون کفراً؛[۱۱۳] نزدیک است کار فقر به کفر کشیده شود.
اینگونه تعابیر در نصوص دینی ما فراوان است و فقر را به شدت مذمت می نماید و مدیران جامعه را توصیه می کند که زمینه های رفع فقر را فراهم سازند و اغنیا را وا می دارد تا به ضعیفان کمک کنند. بنابراین در جامعه مطلوب باید فقرزدایی همواره یک خط مشی ثابت تلقی گردد. امّا در حدیثی از رسول خدا آمده است که ایشان در آخرین خطبه ای که برای مردم خواند، رفع فقر و تأمین معیشت و رحم بر مردم را مهم دانست. سدیر صیرفی گوید: شنیدم امام صادق (ع) فرمود: به پیامبر (ص) خبر رحلتش توسط جبرییل داده شد در حالی که آن حضرت تندرست بود. پیامبر (ص) مردم را برای نماز همگانی دعوت کرد و به مهاجران و انصار فرمان داد سلاح برگیرند. مردم جمع شدند و پیامبر (ص) بر منبر رفت و خبر رحلت خود را به ایشان داد، آن گاه فرمود:
اُذکُر الله الوالی من بعدی علی امتی الاّ یَرحَمَ علی جماعه المسلمین فاجّل کبیرهم و رحم ضعیفهم وَقَرَ عالمهم و لم یضرَّ بهم فیذلَّهم و لم یُفقِرهم فیُکفِِرهم و لم یُغلق بابه دونهم فیأکل قویّهم ضَعیفَهم.[۱۱۴]
خدا را به زمامدار پس از خود یادآور می شوم که مبادا بر جماعت مسلمانان رحم نکند. باید بزرگشان را احترام کند و به ناتوانشان رحم کند و عالمشان را بزرگ شمارد و به آنان زیان نرساند تا خوارشان کند؛ و نیازمندشان نسازد تا به کفر بکشاندشان و در خانه خود را به روی ایشان نبندد تا توانای آنان ناتوانشان را بخورد.
بدین ترتیب رسول خدا (ص) مهم ترین اموری را که زمامداران پس از آن حضرت باید پاس دارند برشمرد و خطر به فقر کشیده شدن مردمان و در نتیجه بیرون رفتن آنان از دین را گوشزد فرمود.
اینکه حضرت علی (ع) در نهج البلاغه صریحاً فرموده: الفقر موت الاکبر[۱۱۵]، نشانگر نقش و کارکرد بسیار پردامنۀ فقر در مجموعۀ چرخه های اقتصاد است. برعکس وقف می تواند فقر را از میان برداشته و حیات را به جامعه بازگرداند.
یکی از محققان آثار منفی فقر را اینگونه فهرست کرده و برعکس آثار مثبت وقف را در فقرزدایی آورده است:
- به خطر افتادن ثبات وحدت و امنیت ملی؛
- به خطر افتادن استقلال مملکت (به لحاظ وابستگی پیدا کردن به قدرت های اقتصادی و سیاسی بیگانه از قِبَل دریافت وام های کلان و…)؛
- عدم استفادۀ مطلوب از توانمندی های موجود در کشور؛
- شکوفا نشدن استعدادها و عدم بروز توانایی های افراد؛
- فرار مغزها و استعدادهای درخشان؛
- کند شدن آهنگ رشد و توسعه ملی؛
- گسترش بیسوادی، بیکاری و…؛
- پایین آمدن متوسط عمر افراد؛
- رشد سرطانی روستاگریزی و شهرنشینی.
حال که نمونه هایی از تأثیرات سوء فقر و تنگدستی را برشمردیم، ذکر این نکته ضروری است که راهکار حسنۀ وقف می تواند با فراهم آوردن فرصت های شغلی، دستگیری از نیازمندان و کمک به خوداتکایی ایشان، رواج اندیشۀ خیرخواهی، تقویت مؤسسات حمایتی، بسیج امکانات اندک و مانند آن راه بر فقر و تنگدستی تنگ کند و رفاه و غنای ممدوح جامعه انسانی را موجب شود.[۱۱۶]
ب ـ تجمیع مال
در تعریف وقف گفته شده تحبیس المال (الاصل) و تسبیل المنفعه، لازمۀ تحبیس، تجمیع است. نظریه مهمی در اقتصاد مطرح است که بدون تجمیع، امکان پیشرفت و توسعه وجود دارد. جامعه هایی که نتوانسته اند، به هر دلیل، به انباشت و تجمع ثروت برسند، در عرصۀ توسعه، عقب مانده اند و نتوانسته اند در زمینه های اجتماعی و اقتصادی به جلو بروند.
شاید کسانی تصور کنند در تعریف وقف، تحبیس نه تجمیع آمده و تحبیس با تجمیع متفاوت است. در پاسخ می توان گفت وقتی اموال حبس شود؛ و اصل یا عین آنها بدون دخل و تصرف نگهداری شود، لازمه اش تجمیع است. زیرا خرید و فروش و امثال این روش ها منجر به تبدیل ثروت و عدم تجمیع اموال می گردد.
اینکه دلایل عدم تجمیع چیست؟ و چه نهادهای اجتماعی و سیاسی در آن مشارکت دارند، موضوعی مورد بحث در جامعه شناسی است. نظریه مهم و مقبول در این باره اینست که در اروپا پس از اینکه حکومت های استبدادی کنار رفتند و دمکراسی نیم بند حاکم شد، در نظام جدید یک طبقه ای به نام بورژوا شکل گرفت که کارکرد اقتصادی آنها تجمیع ثروت و سرمایه و کارکرد اجتماعی آن، دفاع از حقوق مردم به ویژه دفاع از آزادی مدنی بود.[۱۱۷]
اما در ایران چنین طبقه ای رشد نکرد و اساساً متولد نشد. زیرا دولت های حاکم اجازه شکل گیری چنین طبقه ای را نمی دادند و آن را با منافع خود در تعارض می دیدند. از سوی دیگر ثروت ها را در دست خود نگه می داشتند. ولی بورژوازی، تجمیع ثروت را مقدمه برای سرمایه گذاری و راه اندازی طرح های اقتصادی می دانست ولی دولت های استبدادی انباشت ثروت ها را مقدمۀ حیف و میل بیشتر و خوشگذرانی می دانستند. همچنین چون جامعه مدنی مدافع نداشت و کسی از آزادیها و برابری دفاع نمی کرد. از این رو قشرها و کسانی که می خواستند سرمایه گذاری کنند به دیواره های دولت برمی خوردند و کسی نبود تا از آنها دفاع نماید.
به نظر می رسد اگر وقف به عنوان یک نهاد در جامعۀ ایران به وظایفش به خوبی عمل می کرد می توان همان نقش بورژوازی غرب را بر عهده گیرد و دو کارکرد را در کنار هم به انجام رساند.
اولاً تجمیع ثروت ها را سامان دهی نماید.
ثانیاً در برابر حاکمان مستبد ایستادگی نماید و نگذارد، اموال در دست آنها جمع شود.
نمونه هایی هم در تاریخ وجود دارد. دکتر محمود افشار زمین بزرگی داشت که در مدخل کاخ رضاشاه در منطقه سعدآباد قرار داشت و رضاشاه می خواست این قطعه زمین را تصرف کند. امّا مرحوم افشار آنجا را وقف کرد و از تصرف عدوانی آن ممانعت به عمل آورد. از این نمونه ها زیاد است.
در این زمینه مباحث و تحلیل های بسیار وجود دارد که نمی توان همۀ آنها را در اینجا مطرح ساخت؛ ولی به اختصار می توان اشاره کرد:
گسترش رفاه جذب مازاد اقتصادی برای تولید
↓ ↓
تأمین اجتماعی شکل گیری واحدهای تولیدی/ انباشت
↓ ↓
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:43:00 ب.ظ ]