حالتی که کاربرد الزامات بافت را برآورده می کند.
در حالت اول، ساختار سلسلهمراتبی از گفتمان صورت ارجاعی را مشخص می کند و در حالت دوم، استفاده از یک صورت ارجاعی، یک الگوی ساختاری خاص از گفتمان را مشخص می کند. استدلال فاکس این است که ساختار سلسلهمراتبی، الگوی توزیع ارجاعی در انگلیسی را تعیین می کند. فاکس الگوی توزیع ارجاعی در انگلیسی را اینگونه بیان می کند:
در ذکر اول[۱۳] از یک مرجع در یک توالی، از گروهاسمی کامل استفاده می شود.
بعد از ذکر اول یک مرجع، برای نشان دادن اینکه توالی بسته نشدهاست، از یک ضمیر استفاده می شود.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
یک گروهاسمی کامل استفاده می شود تا بستن توالی قبلی که حامل ذکرهای قبلی از همان مرجع است نشان داده شود.
فاکس معتقد است که ضمیر در بخش دوم از یک جفت همجوار، در صورتیکه مرجع در بخش اول جفت همجوار استفاده شود به کار میرود و این نشانهی فهم گوینده از زنجیرهی سوالی است که بسته نشدهاست.
در یک نوبتگسترانی[۱۴]نوبت به نقطه اتمام میرسد ولی به انتخاب خود گوینده بسته نمیشود و ادامه پیدا می کند. این تداوم زنجیره، توسط ضمیر رمزگذاری می شود. در موقعیتی که یک جفت همجوار به جفت همجوار دیگر متصل می شود، یعنی وقتی از یک جفت همجوار استفاده می شود که در بخش اول آن، از یک مرجع و در بخش دوم یک ضمیر استفاده شده و بعد از این جفت همجوار، جفت همجوار دیگری قرارگیرد، در بخش اول و دوم جفت همجوار دوم از ضمیر استفاده می شود. وقتی مرجع، قبل از شروع جفت همجوار مشخص شود و بعد از آن جفت همجوار استفاده شود، در بخش اول از جفت همجوار، از ضمیر استفاده می شود.
در یک نوبتگردانی [۱۵] جفت همجوار بلافاصله به یک جفت هم جوار پیشین گره نمیخورد وقتی در این موقعیت، در جفت همجوار دوم از ضمیر استفاده می شود این نشان میدهد که زنجیره سوال بسته نشده و ادامه دارد.
۲-۲-۱- هیندز[۱۶]
هیندز (۱۹۷۹،۱۹۷۸) به بررسی رمزگذاری ارجاعی در روایات ژاپنی یا به اصطلاح ساختار منقطع[۱۷] در گفتمان می پردازد. او معتقد است که انتخاب یک نوع ارجاعی بر دیگری در این زبان عمدتاً توسط ساختار سلسلهمراتبی از گفتمان مشخص شدهاست.
۲-۲-۲- لانگاکر[۱۸]
لانگاکر (۱۹۷۹) با بررسیهایی که در زبانهایی مانند گورانگ[۱۹] و سنیو- هیو[۲۰] انجام داده است به این نتیجه رسیده است که ضمیرهای در مرز پاراگراف به کار برده نمیشوند.
اشکال مدل سلسلهمراتبی از دیدگاه هوانگ به این صورت است که در این مدل به عنوان مثال، یکی از الگوهایی که مطرح میشود این است که در ذکر اول از یک مرجع در یک توالی، از گروهاسمی کامل استفاده می شود. این الگو صحیح است ولی این ذکر اول بودن نیست که صورت ارجاعی را تعیین می کند بلکه وضعیت شناختی که در پس ذکر اول نهفته است، نوع صورت ارجاعی را مشخص می کند. هوانگ مواردی را که مدل سلسلهمراتبی قادر به پاسخگویی نیست با توجه به مدل کاربرد شناختی خود توضیح میدهد. در مدل سلسلهمراتبی، یکی از الگوهای توزیع ارجاعی این است که در شروع گفتمان جدید، واحد ساختاری به وسیله گروهاسمی کامل رمزگذاری می شود. در حالیکه در ذکرهای بعدی در همان گفتمان واحد ساختاری به وسیله لفظ ارجاعی تخفیفیافته رمزگذاری می شود. این مسئله با توجه به اصل اطلاعمندی[۲۱] و کمیت[۲۲] اینگونه توضیح داده می شود که در گفتمان، پیوستگی بین واحدهای ساختاری قوی است و در شروع گفتمان جدید، مرجع به دلیل عدم پیوستگی در جریان گفتمان تغییر می کند. پیوستگیپذیری،[۲۳] به درک گوینده از درجه ارتباط بین بندها در گفتمان گفته می شود. این درجه ارتباط، در پیوستگی موضوعی و معنایی تعریف می شود زمانی که انقطاع پیوستگی موضوعی و معنایی اتفاق میافتد پیوستگیپذیری تحت تأثیر قرار میگیرد. پیوستگی موضوعی با تغییر موضوع قطع می شود و پیوستگی معنایی با عاملهایی مانند، تغییر اطلاعات پسنگر به پیشنگر یا برعکس، پرت شدن از موضوع، ضمیمه کردن قیود نقضآمیز مکانی و زمانی و تغییر محاوره قطع می شود. در این موقعیتها که پیوستگیپذیری پایین است از لفظ ارجاعی کمتر کمینه استفاده می شود. طبق مدل کاربرد شناختی در شروع گفتمان موجودیت در مقام برقراری ارجاع و گاهی در مقام تغییر ارجاع به دلیل تغییر موضوعیت قرار میگیرد و توازن بین دو اصل کمیت و اطلاعمندی برقرار می شود و از صورت گروهاسمی کامل استفاده می شود. در توجیه استفاده از صورت تخفیفیافته در ذکرهای بعدی از یک موجودیت طبق مدل کاربرد شناختی حفظ ارجاع روی داده و در این وضعیت توازن برقرار شده بین اصل کمیت و اطلاعمندی باعث شده از صورتی استفاده شود که شنونده با توجه به آن مرجع مورد نظر را تشخیص دهد و کمینهسازی نیز تحقق یابد. در این موقعیت نیز پیوستگیپذیری بالاست و از صورت تخفیفیافته بهدرستی استفاده می شود.
در مدل سلسلهمراتبی طرفین محاوره از یک گروهاسمی، به منظور بستن توالی که در آن ذکر قبلی از همان گروهاسمی به صورت ضمیر رمزگذاری شدهاست، استفاده می کند. این به اصل شیوه[۲۴] نسبت داده می شود چون استفاده از گروهاسمی، پیامی را که بوسیله ضمیر نمیتواند انتقال دادهشود یعنی بستن توالی در این مورد انتقال خواهد داد. بنابراین درحالی که تکرار گروهاسمی کامل در شروع مکالمه چینی به منظور برقراری موضوع مشترک بر اساس اصل شیوه است، تکرار گروهاسمی کامل، در وسط مکالمه انگلیسی به منظور بستن توالی بر اساس اصل شیوه است.
۲-۳- مدل پیوستگی موضوعی[۲۵]
در مدل پیوستگی موضوعی که در اصل توسط گیون[۲۶] (۱۹۸۳، ۱۹۸۵، ۱۹۹۰) ارائه شدهاست، بحث اصلی این است که رمزگذاری ارجاعی در گفتمان به وسیله پیوستگی موضوعی مشخص می شود. پیوستگی موضوعی توسط عواملی مانند فاصلهی خطی[۲۷]، تداخل ارجاعی[۲۸] و اطلاعات موضوعی[۲۹] اندازه گیری می شود. آنچه این مدل پیش بینی می کند این است که هر چه فاصلهی خطی کمتر باشد، مرجعهای رقیب کمتری وجود دارد و حالت موضوعی پایدارتر و پیوستگی موضوعی بیشتر می شود و وقتی پیوستگی موضوعی بیشتر می شود، بیشترین احتمال این است که لفظ ارجاعی تخفیفیافته مورد استفاده قرارگیرد. در مدل پیوستگی موضوعی گیون، ارجاع صفر بیشترین پیوستگی و گروهاسمی نکره، کمترین پیوستگی را دارند. به عبارتی طبق پیشبینی این مدل، وقتی مرجع متداخلی وجود ندارد از ضمیرصفر استفاده می شود و وقتی چنین مرجع متداخلی وجود دارد از گروهاسمی استفاده می شود.
۲-۳-۱- تای[۳۰]
تای (۱۹۷۸) با بررسی داده ها در گفتمان روایی چینی، به این نتیجه رسیده است که هر گاه دو یا چند مرجع در گفتمان روایی چینی وجود دارد، این که از چه صورتی برای ارجاع به آن مرجع استفاده می شود به موضوع و غیرموضوع بودن مرجع بستگی دارد. از صورت ارجاعی تخفیفیافته برای ارجاع به موجودیتی که موضوع گفتمان است استفاده می شود. در حالی که صورت ارجاعی کمتر تخفیفیافته یا تخفیفنیافته، برای ارجاع به موجودیتی که موضوع گفتمان نیست به کار میرود.
۲-۳-۲- کلنسی[۳۱]
کلنسی (۱۹۸۰) با بررسی داده ها به ارجاع گروهاسمی می پردازد. هیند[۳۲] (۱۹۷۷ به نقل از کلنسی۱۲۷:۱۹۸۰) معتقد است که انتخاب گروهاسمی یا ضمیر در زبان انگلیسی دلبخواه نیست و از اصولی پیروی می کند. این که گوینده در ارجاع از گروهاسمی یا ضمیر استفاده کند بستگی به تمایز بین اطلاعات کهنه و نو دارد؛ بدین ترتیب که اطلاعات کهنه در مقایسه با اطلاعات نو معمولاً به صورت تخفیفیافته، بدون تکیه و یا به شکل ضمیر در جمله ظاهر میشود. کلنسی به دنبال جواب این سوال است که با معرفی شدن یک مرجع در خود آگاه شنونده تا چه مدت شنونده این مرجع را اطلاعات کهنه به حساب میآورد. در پاسخ به این سوال عواملی چون، تعداد جملات داخل شده بین اولین ذکر و دومین ذکر، تکرار مرجع و تآًثیر عناصر کلامی مانند تغییر صحنه را مطرح می کند. با عوض شدن صحنه تعداد زیادی از عناصر جدید وارد خودآگاه شنونده شده و عناصر کهنه به عقب رانده می شود. حال برای رسیدن به جواب قطعی در مورد مدت زمان باقی ماندن اطلاعات کهنه در ذهن، کلنسی به مقایسه بسامد وقوع گروههایاسمی و صورتهای تخفیفیافته آنها مانند ضمیرهای و عناصر واژگانی محذوف می پردازد. به نظر وی اگر ذهن در یک زمان می تواند تنها تعداد محدودی از مراجع و مصداقها را در خود نگه دارد، این محدودیت عامل مهمی در تعیین نوع ارجاع به یک مصداق است. در این راستا کلنسی از بیست نفر انگلیسی زبان و ژاپنی زبان خواسته است تا داستانهایی را که خواندهاند، بازگو کنند. او معتقد است که گوینده در نقل داستان، اطلاعات را به واحدهایی به اندازه های مختلف دستهبندی می کند و این نوع دستهبندی، نشاندهنده چگونگی طبقه بندی اطلاعات یادآوری شده در ذهن گوینده است. کلنسی در اولین قدم به بررسی بسامد استفاده از گزینه های پیش روی گوینده در ارجاع می پردازد و این گزینهها را به ترتیب گروهاسمی، ضمیر و حذف میداند. در بررسی داده ها در این زبانها این نتیجه حاصل می شود که از تعداد موارد بررسی شده در انگلیسی ۸/۶۳ درصد از ضمیر، ۷/۱۵ درصد از گروهاسمی، ۵/۲۰ درصد از حذف در ارجاع استفاده شدهاست و به همین ترتیب در زبان ژاپنی شاهد استفاده از ۸/۲۶ درصد از گروهاسمی و ۲/۷۳ درصد از حذف هستیم. پس در هر دو این زبانها استفاده از گونه های تخفیفیافته یا همان اطلاعات کهنه بالاترین بسامد استفاده را در بین گونه های ارجاع دارند. از آن جا که اندازه گیری ثانیه یا میلی ثانیه بین دو مرجع مشابه در پارهگفتار کار دشواری است کلنسی از ساختارهای زبانشناسی به عنوان ملاک اندازه گیری استفاده می کند. بنابراین او توزیع گونه های مختلف ارجاع را در سه تابع اندازهگیری مورد بررسی قرار میدهد. این تابعها عبارتند از:
۱- تعداد بندهای موجود بین اولین بار و دومین بار حضور مرجع در گفتمان.
۲- تعداد جملات موجود بین اولین بار و دومین بار حضور مرجع در گفتمان.
۳- تعداد مرجعها که بین اولین بار و دومین بار حضور مرجع در گفتمان داخل شده اند.
نتیجه تحقیق در زبان انگلیسی و ژاپنی به این صورت است که در اولین فاصله، یعنی حضور یک بند بین اولین بار و دومین باری که گروهاسمی تکرار می شود، بالاترین میزان وقوع استفاده از حذف در زبان انگلیسی روی دادهاست. با بیشتر شدن فاصله، درصد وقوع استفاده از حذف کم می شود چرا که با زیاد شدن تعداد بندها، مرجعی که بعد از اولین حضورش در ذهن به حالت فعال در آمدهاست به حالت نیمه فعال و حتی غیرفعال در می آید و بدین دلیل، دوباره گروهاسمی باید تکرار شود.
در اولین فاصله، یعنی در فاصله جملهای که اولین بار، مرجع گروهاسمی در آن ظاهر شده، شاهد وقوع بالاترین درصد استفاده از حذف هستیم در این فاصله چون گروهاسمی در ذهن گوینده دارای نمود فعال است، پس برای آن از ضمیرصفر استفاده می شود و هر چه فاصله بیشتر می شود از میزان فعال بودن آن کاسته شده و نیاز به حضور دوباره آن در جهت رفع ابهام بیشتر احساس می شود.
در بررسی سومین تابع اندازه گیری در اولین فاصله، یعنی آن جا که هیچ مرجعی وارد گفتمان نشدهاست، شاهد بیشترین درصد وقوع حذف هستیم. با زیاد شدن تعداد مرجع در گفتمان از میزان فعال بودن گروهاسمی مورد نظر کاسته می شود و با وارد شدن بیشتر از دو مرجع، تقریباً درصد وقوع حذف به صفر میرسد.
در زبان انگلیسی درصد حضور گروهاسمی در مقایسه با حضور ضمیر و حذف عناصر در فاصله بند یا جمله بلافصل از مرجع بسیار کم است. البته در زبانهای مختلف بسامد استفاده از گزینه های پیش روی گوینده در ارجاع متفاوت است و این نکته با توجه به بسامدهای ارائه شده در مورد زبان ژاپنی قابل لمس است. از آن جا که توزیع گونه های مختلف ارجاع به وضوح در ارتباط مستقیم با تأثیر زمان و مراجعی است که وارد گفتمان شده اند، میتوان بسامد حضور گروهاسمی را بر مبنای پاسخ گوینده به نیازهای اطلاعاتی شنونده تفسیر کرد. در زبانهای انگلیسی و ژاپنی با زیاد شدن فاصله بین اولین و دومین بار حضور مرجع در گفتمان، میل گوینده برای استفاده از گروهاسمی نیز زیاد می شود و با اضافه شدن تعداد مرجع وارد شده در گفتمان، گوینده گروهاسمی که از قبل وارد گفتمان شده را دیگر اطلاعات کهنه فرض نمی کند.
پس حذف در نزدیکترین فاصله از مرجع (یعنی یک یا دو بند) استفاده می شود و با اضافه شدن مرجعهای جدید بین اولین و دومین بار حضور مرجع در گفتمان، درصد وقوع حذف به طور چشمگیری کاهش مییابد.
۲-۳-۳- چن[۳۳]
چن (۱۹۸۶) با بررسی داده ها در نثر چینی بیان میدارد که مرجعهایی که پیوستگی بالایی در گفتمان چینی دارند به صورت حذف رمزگذاری میشوند و همچنین از حذف برای رمزگذاری مرجعهایی که در فاصلهی کوتاه هستند و مرجع متداخل وجود ندارد استفاده می شود.
اشکال این مدل از دیدگاه هوانگ این است که بر خلاف پیش بینی مدل، صورت ارجاعی تخفیفیافته ممکن است در فاصلهی طولانی استفاده شود و گروهاسمی در جایی که فاصله کوتاه است و مرجع متداخلی وجود ندارد استفاده شود. در این صورت مدل پیوستگی موضوعی قادر به توضیح چنین مواردی نیست. هوانگ الگوی تکرار در محاوره چینی را مطرح می کند که در الگوی تکرار در محاورهی چینی یک گروهاسمی واژگانی کامل در بخش دوم از یک جفت همجوار تکرار می شود و مرجعی را که در بخش اول جفت همجوار است رمزگذاری می کند. مثال زیر ترجمهی انگلیسی یک مثال چینی است.
A: What is his father doing
B: His father teaches in a university. (He) lectures on Classical Chinese
این الگوی تکرار بهوسیله مدل پیوستگی، غیرقابل توضیح است. چون طبق مدل پیوستگی باید از صورت تخفیفیافته به جای گروهاسمی کامل در بخش دوم استفاده شود. هوانگ با توجه به مدل کاربرد شناختی خود تکرار این گروهاسمی را این گونه توضیح میدهد که تکرار موضوع گوینده بوسیله مخاطب، رضایت[۳۴] مخاطب در قبول موضوع گوینده را نشان میدهد و این موضوع مشترک[۳۵] برقرار می شود و از این پس از صورت ارجاعی تخفیفیافته برای حفظ آن استفاده می شود.
در این موارد دو نکته مورد توجه است.
۱- بین اصل اطلاعمندی و کمیت تعامل وجود دارد و یک جهتگیری به سوی سازش همزمان تشخیص و کمینهسازی وجود دارد.
۲- کمینهسازی که بر اصل اطلاعمندی دلالت می کند تا حدی توسط پیامهای برقراری موضوع مشترک که بر اصل شیوه دلالت می کند لغو می شود.
۲-۴- مدل شناختی[۳۶]
گاندل، هدبرگ و زاخارسکی (۱۹۹۳) به بررسی وضعیتهای شناختی، در رابطه با صورت لفظ ارجاعی در گفتمان پرداختهاند. آنها ادعا می کنند که آنچه گوینده و شنونده را قادر میسازد که از یک صورت مناسب برای ارجاع به یک چیز خاص استفاده کند و آنچه گوینده و شنونده را قادر میسازد که ارجاع مورد نظر را شناسایی کند، تابع وضعیت شناختی است. در مدل شناختی، رمزگذاری ارجاعی در گفتمان به وسیله روندهای شناختی مشخص می شود که این روندهای شناختی «فعال بودن و توجه» است. بحث کلی این مدل این است که انتخاب یک صورت برای اشاره به یک موجودیت در یک گفتمان، منوط به این است که آن موجودیت از لحاظ اطلاعاتی در چه وضعیت شناختی است.
ادعای این مدل این است که گروهاسمی کامل، وقتی استفاده می شود که مرجع برای مخاطب فعال نیست، و ضمیر و حذف، زمانی استفاده می شود که مرجع، در ذهن مخاطب و گوینده فعال باشد.
به منظور دستیابی به رابطه بین صورت ارجاعی و وضعیت شناختی، سلسلهمراتبهای گوناگونی مطرح شده که یکی از آنها، سلسلهمراتب کهنگی است. در سلسلهمراتب کهنگی، صورت لفظ ارجاعی به وضعیت شناختی مرجع وابسته است. این سلسلهمراتب توسط گاندل، هدبرگ و زاخارسکی (۱۹۹۳) مطرح شدهاست:
کانون> فعال> آشنا> قابل تشخیص در عالم گفتمان> ارجاعی> قابل تشخیص از لحاظ نوع
این وضعیتهای شناختی در رابطه با صورتهای ارجاعی دز زبان چینی، انگلیسی، ژاپنی، روسی و اسپانیایی است و نوع لفظارجاعی در این زبانها متفاوت است. هر کدام از این وضعیتها، شرایط لازم و کافی را برای استفادهی صورتهای مختلف فراهم می کند و هر وضعیت، وضعیت پایینتر را نیز شامل می شود ولی بر عکس آن صادق نیست. وقتی وضعیت شناختی مرجع، کانون باشد از صورتهای خاصی استفاده می شود و وقتی وضعیت شناختی تغییر کند صورت نیز تغییر می کند. بنابراین گوینده با توجه به وضعیت شناختی شنونده از صورتهای ارجاعی استفاده می کند. در زیر، این وضعیتهای شناختی در زبان انگلیسی و صورتهایی که برای این وضعیتها استفاده می شود توضیح داده شدهاست.
قابل تشخیص از نظر نوع[۳۷]: مخاطب به نوع موضوعی دسترسی پیدا می کند که به بوسیله لفظ توصیف می شود. در این وضعیت، استفاده از لفظ اسمی ضروری است. این وضعیت، برای استفاده از حرف تعریفa در انگلیسی کافی است. مانند a dog
ارجاعی[۳۸]: گوینده قصد دارد به موضوع یا موضوعهای خاصی ارجاع دهد. این وضعیت برای استفاده مناسب از لفظهای معرفه لازم است و برای استفاده از لفظ نکره در انگلیسی محاورهای لازم و کافی است مانند this dog در مثال زیر
I couldn’t sleep last night. this dog (next door) kept me awake.
در این مثال، گوینده قصد دارد چیزهایی در مورد یک سگ خاص (موضوع خاص) مطرح کند.
قابل تشخیص در عالم گفتمان[۳۹]: مخاطب مرجع مورد نظر گوینده را بر اساس صورتی استفاده می کند که گوینده تشخیص میدهد. این وضعیت، شرط ضروری برای همه مرجعهای معرفه است و برای استفاده از the لازم و کافی است. قابل تشخیص در عالم گفتمان، به آشنایی قبلی اختصاص ندارد اگر محتوای توصیفی کافی در اسم رمزگذاری شده باشد.
در مثال زیر عبارت The dog next door عبارت مناسبی است حتی اگر مخاطب دانش قبلی راجع این که همسایه سگ دارد نداشته باشد.
I couldn’t sleep last night. The dog (next door) kept me awake.
آشنا[۴۰]: مخاطب قادر است مرجع مورد نظر را شناسایی کند زیرا نمودی از آن در ذهن دارد این وضعیت برای تمام ضمیرهای شخصی و ضمیرهای اشاره معرفه لازم است و برای نشانگر اشارهای that کافی است.that dog
فعال[۴۱]: این وضعیت برای استفاده از صورتهای ضمیری و نشانگر اشاری معرفه لازم است. و برای استفاده از ضمیرهای اشاره و ضمیرهای شخصی تکیهدارکافی است.this, that, this dog
کانون[۴۲]: این وضعیت برای استفاده از ضمیرهای بیتکیه و صفر لازم است.
۲-۴-۱- تاملین و تاملین و پو[۴۳]
تاملین (۱۹۸۷) و تاملین و پو (۱۹۹۱) نشان می دهند که به ترتیب در گفتمان روایی در هر دو زبان انگلیسی و چینی، برای ارجاعاتی که در داخل حافظه فعال بوده اند به طور منظم از گروههایاسمی تخفیفیافته استفاده می شود، در حالی که ارجاعاتی که به حافظه فعال منتقل شده اند به صورت گروهاسمی کامل رمزگذاری میشوند. پو (۱۹۹۵) نشان میدهد که گویندگان انگلیسی و چینی به ساختار منقطع گفتمان روایی حساس هستند. آنها در مرز و شروع انقطاع، از گروهاسمی کامل استفاده می کنند چون در چنین مکانی، توجه تغییر می کند. در داخل این ساختار، از صفر و ضمیر استفاده می کنند چون در چنین واحدی توجه تغییر نمی کند و مرجع فعال باقی میماند. بنابراین یک لفظ ارجاعی تخفیفیافته برای رمزگذاری آن کافی است.
هوانگ اشاره می کند که رابطه بین مدل شناختی و صورت ارجاعی در دو جهت دچار نقصان می شود.
مواردی وجود دارد که گروهاسمی برای مرجعهای فعال استفاده می شود و این زمانی است که دو یا چند مرجع فعال وجود داشته باشد. به عنوان مثال:
Ali jumped up. ‘Give me the wrench!’ he cried to the mechanic. The latter, with a trembling hand, pressed a small wrench into his hand. Ali went out onto the wing.’
در مثال بالا گروهاسمی (Ali) به عنوان یک مرجع فعال در ذهن وجود دارد و طبق مدل شناختی برای ارجاع دادن به آن از صورت تخفیفیافته استفاده می شود ولی چون علاوه بر گروهاسمی (Ali) مرجع فعال دیگری مانند گروهاسمی (mechanic) وجود دارد. برای تشخیص مرجع مورد نظر و رفع ابهام از گروهاسمی استفاده شدهاست. هوانگ این مسئله را با توجه به مدل کاربرد شناختی خود اینگونه توضیح میدهد که طبق اصل شیوه گوینده به دلیل وجود چند مرجع فعال در ذهن از صورت نشاندار استفاده می کند.
مواردی وجود دارد که صورت تخفیفیافته برای مرجعهای غیرفعال استفاده می شود.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:43:00 ق.ظ ]