حالتی که کاربرد الزامات بافت را برآورده می­ کند.

در حالت اول، ساختار سلسله­مراتبی از گفتمان صورت ارجاعی را مشخص می­ کند و در حالت دوم، استفاده از یک صورت ارجاعی، یک الگوی ساختاری خاص از گفتمان را مشخص می­ کند. استدلال فاکس این است که ساختار سلسله­مراتبی، الگوی توزیع ارجاعی در انگلیسی را تعیین می­ کند. فاکس الگوی توزیع ارجاعی در انگلیسی را این­گونه بیان می­ کند:

 

 

در ذکر اول[۱۳] از یک مرجع در یک توالی، از گروه­اسمی کامل استفاده می­ شود.

بعد از ذکر اول یک مرجع، برای نشان دادن اینکه توالی بسته نشده‌است، از یک ضمیر استفاده می­ شود.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

یک گروه­اسمی کامل استفاده می­ شود تا بستن توالی قبلی که حامل ذکر­های قبلی از همان مرجع است نشان داده شود.

فاکس معتقد است که ضمیر در بخش دوم از یک جفت همجوار، در صورتی­که مرجع در بخش اول جفت همجوار استفاده شود به کار می­رود و این نشانه­ی فهم گوینده از زنجیره­ی سوالی است که بسته نشده‌است.
در یک نوبت‌گسترانی[۱۴]نوبت به نقطه اتمام می­رسد ولی به انتخاب خود گوینده بسته نمی‌شود و ادامه پیدا می­ کند. این تداوم زنجیره، توسط ضمیر رمزگذاری می­ شود. در موقعیتی که یک جفت همجوار به جفت همجوار دیگر متصل می­ شود، یعنی وقتی از یک جفت همجوار استفاده می­ شود که در بخش اول آن، از یک مرجع و در بخش دوم یک ضمیر استفاده شده و بعد از این جفت همجوار، جفت همجوار دیگری قرارگیرد، در بخش اول و دوم جفت همجوار دوم از ضمیر استفاده می­ شود. وقتی مرجع، قبل از شروع جفت همجوار مشخص شود و بعد از آن جفت همجوار استفاده شود، در بخش اول از جفت همجوار، از ضمیر استفاده می­ شود.
در یک نوبت‌گردانی [۱۵] جفت همجوار بلافاصله به یک جفت هم جوار پیشین گره نمی­خورد وقتی در این موقعیت، در جفت همجوار دوم از ضمیر استفاده می­ شود این نشان می­دهد که زنجیره سوال بسته نشده و ادامه دارد.
۲-۲-۱- هیندز[۱۶]
هیندز (۱۹۷۹،۱۹۷۸) به بررسی رمزگذاری ارجاعی در روایات ژاپنی یا به اصطلاح ساختار منقطع[۱۷] در گفتمان می ­پردازد. او معتقد است که انتخاب یک نوع ارجاعی بر دیگری در این زبان عمدتاً توسط ساختار سلسله­مراتبی از گفتمان مشخص شده‌است.
۲-۲-۲- لانگاکر[۱۸]
لانگاکر (۱۹۷۹) با بررسی‌هایی که در زبان‌هایی مانند گورانگ[۱۹] و سنیو- هیو[۲۰] انجام داده است به این نتیجه رسیده است که ضمیر‌های در مرز پاراگراف به کار برده نمی­شوند.
اشکال مدل سلسله­مراتبی از دیدگاه هوانگ به این صورت است که در این مدل به عنوان مثال، یکی از الگو­هایی که مطرح می‌­شود این است که در ذکر اول از یک مرجع در یک توالی، از گروه­اسمی کامل استفاده می­ شود. این الگو صحیح است ولی این ذکر اول بودن نیست که صورت ارجاعی را تعیین می­ کند بلکه وضعیت شناختی که در پس ذکر اول نهفته است، نوع صورت ارجاعی را مشخص می­ کند. هوانگ مواردی را که مدل سلسله­مراتبی قادر به پاسخ‌گویی نیست با توجه به مدل کاربرد شناختی خود توضیح می­دهد. در مدل سلسله­مراتبی، یکی از الگو‌های توزیع ارجاعی این است که در شروع گفتمان جدید، واحد ساختاری به وسیله گروه‌اسمی کامل رمزگذاری می­ شود. در حالی­که در ذکرهای بعدی در همان گفتمان واحد ساختاری به وسیله لفظ ارجاعی تخفیف­یافته رمزگذاری می­ شود. این مسئله با توجه به اصل اطلاع­مندی[۲۱] و کمیت[۲۲] این­گونه توضیح داده می­ شود که در گفتمان، پیوستگی بین واحد‌های ساختاری قوی است و در شروع گفتمان جدید، مرجع به دلیل عدم پیوستگی در جریان گفتمان تغییر می­ کند. پیوستگی­پذیری،[۲۳] به درک گوینده از درجه ارتباط بین بندها در گفتمان گفته می­ شود. این درجه ارتباط، در پیوستگی موضوعی و معنایی تعریف می­ شود زمانی که انقطاع پیوستگی موضوعی و معنایی اتفاق می­افتد پیوستگی­پذیری تحت تأثیر قرار می­گیرد. پیوستگی موضوعی با تغییر موضوع قطع می­ شود و پیوستگی معنایی با عامل­هایی مانند، تغییر اطلاعات پس­نگر به پیش­نگر یا برعکس، پرت شدن از موضوع، ضمیمه کردن قیود نقض­آمیز مکانی و زمانی و تغییر محاوره قطع می­ شود. در این موقعیت­ها که پیوستگی­پذیری پایین است از لفظ ارجاعی کمتر کمینه استفاده می­ شود. طبق مدل کاربرد شناختی در شروع گفتمان موجودیت در مقام برقراری ارجاع و گاهی در مقام تغییر ارجاع به دلیل تغییر موضوعیت قرار می­گیرد و توازن بین دو اصل کمیت و اطلاع­مندی برقرار می­ شود و از صورت گروه‌اسمی کامل استفاده می­ شود. در توجیه استفاده از صورت تخفیف­یافته در ذکر‌های بعدی از یک موجودیت طبق مدل کاربرد شناختی حفظ ارجاع روی داده و در این وضعیت توازن برقرار شده بین اصل کمیت و اطلاع‌مندی باعث شده از صورتی استفاده شود که شنونده با توجه به آن مرجع مورد نظر را تشخیص دهد و کمینه‌سازی نیز تحقق یابد. در این موقعیت نیز پیوستگی­پذیری بالاست و از صورت تخفیف­یافته به‌درستی استفاده می­ شود.
در مدل سلسله‌مراتبی طرفین محاوره از یک گروه­اسمی، به منظور بستن توالی که در آن ذکر قبلی از همان گروه­اسمی به صورت ضمیر رمزگذاری شده‌است، استفاده می­ کند. این به اصل شیوه[۲۴] نسبت داده می­ شود چون استفاده از گروه­اسمی، پیامی را که بوسیله ضمیر نمی‌تواند انتقال داده‌شود یعنی بستن توالی در این مورد انتقال خواهد داد. بنابراین درحالی که تکرار گروه­اسمی کامل در شروع مکالمه چینی به منظور برقراری موضوع مشترک بر اساس اصل شیوه است، تکرار گروه­اسمی کامل، در وسط مکالمه انگلیسی به منظور بستن توالی بر اساس اصل شیوه است.
۲-۳- مدل پیوستگی موضوعی[۲۵]
در مدل پیوستگی موضوعی که در اصل توسط گیون[۲۶] (۱۹۸۳، ۱۹۸۵، ۱۹۹۰) ارائه شده‌است، بحث اصلی این است که رمزگذاری ارجاعی در گفتمان به وسیله­ پیوستگی موضوعی مشخص می­ شود. پیوستگی موضوعی توسط عواملی مانند فاصله­ی خطی[۲۷]، تداخل ارجاعی[۲۸] و اطلاعات موضوعی[۲۹] اندازه ­گیری می­ شود. آن­چه این مدل پیش ­بینی می­ کند این است که هر چه فاصله­ی خطی کمتر باشد، مرجع­های رقیب کمتری وجود دارد و حالت موضوعی پایدارتر و پیوستگی موضوعی بیشتر می­ شود و وقتی پیوستگی موضوعی بیشتر می­ شود، بیشترین احتمال این است که لفظ ارجاعی تخفیف­یافته مورد استفاده قرارگیرد. در مدل پیوستگی موضوعی گیون، ارجاع صفر بیشترین پیوستگی و گروه­اسمی نکره، کمترین پیوستگی را دارند. به عبارتی طبق پیش‌بینی این مدل، وقتی مرجع متداخلی وجود ندارد از ضمیر‌صفر استفاده می­ شود و وقتی چنین مرجع متداخلی وجود دارد از گروه­اسمی استفاده می­ شود.
۲-۳-۱- تای[۳۰]
تای (۱۹۷۸) با بررسی ­داده ­ها در گفتمان روایی چینی، به این نتیجه رسیده است که هر گاه دو یا چند مرجع در گفتمان روایی چینی وجود دارد، این که از چه صورتی برای ارجاع به آن مرجع استفاده می­ شود به موضوع و غیر­موضوع بودن مرجع بستگی دارد. از صورت ارجاعی تخفیف­یافته برای ارجاع به موجودیتی که موضوع گفتمان است استفاده می­ شود. در حالی که صورت ارجاعی کمتر تخفیف­یافته یا تخفیف­نیافته، برای ارجاع به موجودیتی که موضوع گفتمان نیست به کار می­‌رود.
۲-۳-۲- کلنسی[۳۱]
کلنسی (۱۹۸۰) با بررسی داده ­ها به ارجاع گروه­اسمی می ­پردازد. هیند[۳۲] (۱۹۷۷ به نقل از کلنسی۱۲۷:۱۹۸۰) معتقد است که انتخاب گروه­اسمی یا ضمیر در زبان انگلیسی دلبخواه نیست و از اصولی پیروی می­ کند. این که گوینده در ارجاع از گروه­اسمی یا ضمیر استفاده کند بستگی به تمایز بین اطلاعات کهنه و نو دارد؛ بدین ترتیب که اطلاعات کهنه در مقایسه با اطلاعات نو معمولاً به صورت تخفیف­یافته، بدون تکیه و یا به شکل ضمیر در جمله ظاهر می‌شود. کلنسی به دنبال جواب این سوال است که با معرفی شدن یک مرجع در خود آگاه شنونده تا چه مدت شنونده این مرجع را اطلاعات کهنه به حساب می­آورد. در پاسخ به این سوال عواملی چون، تعداد جملات داخل شده بین اولین ذکر و دومین ذکر، تکرار مرجع و تآًثیر عناصر کلامی مانند تغییر صحنه را مطرح می­ کند. با عوض شدن صحنه تعداد زیادی از عناصر جدید وارد خودآگاه شنونده شده و عناصر کهنه به عقب رانده می­ شود. حال برای رسیدن به جواب قطعی در مورد مدت زمان باقی ماندن اطلاعات کهنه در ذهن، کلنسی به مقایسه بسامد وقوع گروه­های­اسمی و صورت­های تخفیف­یافته آن­ها مانند ضمیر­های و عناصر واژگانی محذوف می ­پردازد. به نظر وی اگر ذهن در یک زمان می ­تواند تنها تعداد محدودی از مراجع و مصداق­ها را در خود نگه دارد، این محدودیت عامل مهمی در تعیین نوع ارجاع به یک مصداق است. در این راستا کلنسی از بیست نفر انگلیسی زبان و ژاپنی زبان خواسته است تا داستان‌هایی را که خوانده­اند، بازگو کنند. او معتقد است که گوینده در نقل داستان، اطلاعات را به واحد­هایی به اندازه­ های مختلف دسته­بندی می­ کند و این نوع دسته­بندی، نشان­دهنده چگونگی طبقه ­بندی اطلاعات یادآوری شده در ذهن گوینده است. کلنسی در اولین قدم به بررسی بسامد استفاده از گزینه­ های پیش روی گوینده در ارجاع می ­پردازد و این گزینه‌ها را به ترتیب گروه­اسمی، ضمیر و حذف می­داند. در بررسی داده ­ها در این زبان­ها این نتیجه حاصل می­ شود که از تعداد موارد بررسی شده در انگلیسی ۸/۶۳ درصد از ضمیر، ۷/۱۵ درصد از گروه‌اسمی، ۵/۲۰ درصد از حذف در ارجاع استفاده شده‌است و به همین ترتیب در زبان ژاپنی شاهد استفاده از ۸/۲۶ درصد از گروه­اسمی و ۲/۷۳ درصد از حذف هستیم. پس در هر دو این زبان­ها استفاده از گونه­ های تخفیف­یافته یا همان اطلاعات کهنه بالاترین بسامد استفاده را در بین گونه­ های ارجاع دارند. از آن جا که اندازه ­گیری ثانیه یا میلی ثانیه بین دو مرجع مشابه در پاره‌گفتار کار دشواری است کلنسی از ساختار­های زبان­شناسی به عنوان ملاک اندازه ­گیری استفاده می­ کند. بنابراین او توزیع گونه­ های مختلف ارجاع را در سه تابع اندازه‌گیری مورد بررسی قرار می­دهد. این تابع­ها عبارتند از:
۱- تعداد بند­های موجود بین اولین بار و دومین بار حضور مرجع در گفتمان.
۲- تعداد جملات موجود بین اولین بار و دومین بار حضور مرجع در گفتمان.
۳- تعداد مرجع­ها که بین اولین بار و دومین بار حضور مرجع در گفتمان داخل شده ­اند.
نتیجه تحقیق در زبان انگلیسی و ژاپنی به این صورت است که در اولین فاصله، یعنی حضور یک بند بین اولین بار و دومین باری که گروه­اسمی تکرار می­ شود، بالاترین میزان وقوع استفاده از حذف در زبان انگلیسی روی داده‌است. با بیشتر شدن فاصله، درصد وقوع استفاده از حذف کم می­ شود چرا که با زیاد شدن تعداد بندها، مرجعی که بعد از اولین حضورش در ذهن به حالت فعال در آمده‌است به حالت نیمه فعال و حتی غیر­فعال در می ­آید و بدین دلیل، دوباره گروه­اسمی باید تکرار شود.
در اولین فاصله، یعنی در فاصله جمله­ای که اولین بار، مرجع گروه­اسمی در آن ظاهر شده، شاهد وقوع بالاترین درصد استفاده از حذف هستیم در این فاصله چون گروه­اسمی در ذهن گوینده دارای نمود فعال است، پس برای آن از ضمیرصفر استفاده می­ شود و هر چه فاصله بیشتر می­ شود از میزان فعال بودن آن کاسته شده و نیاز به حضور دوباره آن در جهت رفع ابهام بیشتر احساس می­ شود.
در بررسی سومین تابع اندازه ­گیری در اولین فاصله، یعنی آن جا که هیچ مرجعی وارد گفتمان نشده‌است، شاهد بیشترین درصد وقوع حذف هستیم. با زیاد شدن تعداد مرجع در گفتمان از میزان فعال بودن گروه­اسمی مورد نظر کاسته می­ شود و با وارد شدن بیشتر از دو مرجع، تقریباً درصد وقوع حذف به صفر می­رسد.
در زبان انگلیسی درصد حضور گروه­اسمی در مقایسه با حضور ضمیر و حذف عناصر در فاصله بند یا جمله بلافصل از مرجع بسیار کم است. البته در زبان­های مختلف بسامد استفاده از گزینه­ های پیش روی گوینده در ارجاع متفاوت است و این نکته با توجه به بسامد­های ارائه شده در مورد زبان ژاپنی قابل لمس است. از آن جا که توزیع گونه­ های مختلف ارجاع به وضوح در ارتباط مستقیم با تأثیر زمان و مراجعی است که وارد گفتمان شده ­اند، می­توان بسامد حضور گروه­اسمی را بر مبنای پاسخ گوینده به نیاز­های اطلاعاتی شنونده تفسیر کرد. در زبان­های انگلیسی و ژاپنی با زیاد شدن فاصله بین اولین و دومین بار حضور مرجع در گفتمان، میل گوینده برای استفاده از گروه­اسمی نیز زیاد می­ شود و با اضافه شدن تعداد مرجع وارد شده در گفتمان، گوینده گروه­اسمی که از قبل وارد گفتمان شده را دیگر اطلاعات کهنه فرض نمی­ کند.
پس حذف در نزدیک­ترین فاصله از مرجع (یعنی یک یا دو بند) استفاده می­ شود و با اضافه شدن مرجع‌های جدید بین اولین و دومین بار حضور مرجع در گفتمان، درصد وقوع حذف به طور چشمگیری کاهش می­یابد.
۲-۳-۳- چن[۳۳]
چن (۱۹۸۶) با بررسی داده ­ها در نثر چینی بیان می­دارد که مرجع­هایی که پیوستگی بالایی در گفتمان چینی دارند به صورت حذف رمز­گذاری می­شوند و همچنین از حذف برای رمز­گذاری مرجع­هایی که در فاصله­ی کوتاه هستند و مرجع متداخل وجود ندارد استفاده می­ شود.
اشکال این مدل از دیدگاه هوانگ این است که بر خلاف پیش ­بینی مدل، صورت ارجاعی تخفیف‌یافته ممکن است در فاصله­ی طولانی استفاده شود و گروه­اسمی در جایی که فاصله کوتاه است و مرجع متداخلی وجود ندارد استفاده شود. در این صورت مدل پیوستگی موضوعی قادر به توضیح چنین مواردی نیست. هوانگ الگوی تکرار در محاوره چینی را مطرح می­ کند که در الگوی تکرار در محاوره‌ی چینی یک گروه­اسمی واژگانی کامل در بخش دوم از یک جفت همجوار تکرار می­ شود و مرجعی را که در بخش اول جفت همجوار است رمزگذاری می­ کند. مثال زیر ترجمه­ی انگلیسی یک مثال چینی است.
A: What is his father doing
B: His father teaches in a university. (He) lectures on Classical Chinese
این الگو­ی تکرار به­وسیله مدل پیوستگی، غیرقابل توضیح است. چون طبق مدل پیوستگی باید از صورت تخفیف­یافته به جای گروه­اسمی کامل در بخش دوم استفاده شود. هوانگ با توجه به مدل کاربرد شناختی خود تکرار این گروه­اسمی را این گونه توضیح می­دهد که تکرار موضوع گوینده بوسیله مخاطب، رضایت[۳۴] مخاطب در قبول موضوع گوینده را نشان می­دهد و این موضوع مشترک[۳۵] برقرار می­ شود و از این پس از صورت ارجاعی تخفیف­یافته برای حفظ آن استفاده می­ شود.
در این موارد دو نکته مورد توجه است.
۱- بین اصل اطلاع­مندی و کمیت تعامل وجود دارد و یک جهت­گیری به سوی سازش همزمان تشخیص و کمینه­سازی وجود دارد.
۲- کمینه­سازی که بر اصل اطلاع­مندی دلالت می­ کند تا حدی توسط پیام‌های برقراری موضوع مشترک که بر اصل شیوه دلالت می­ کند لغو می­ شود.
۲-۴- مدل شناختی[۳۶]
گاندل، هدبرگ و زاخارسکی (۱۹۹۳) به بررسی وضعیت­های شناختی، در رابطه با صورت لفظ ارجاعی در گفتمان پرداخته­اند. آن­ها ادعا می­ کنند که آن‌چه گوینده و شنونده را قادر می­سازد که از یک صورت مناسب برای ارجاع به یک چیز خاص استفاده کند و آن­چه گوینده و شنونده را قادر می­سازد که ارجاع مورد نظر را شناسایی کند، تابع وضعیت شناختی است. در مدل شناختی، رمز­گذاری ارجاعی در گفتمان به وسیله­ روندهای شناختی مشخص می­ شود که این روندهای شناختی «فعال بودن و توجه» است. بحث کلی این مدل این است که انتخاب یک صورت برای اشاره به یک موجودیت در یک گفتمان، منوط به این است که آن موجودیت از لحاظ اطلاعاتی در چه وضعیت شناختی است.
ادعای این مدل این است که گروه­اسمی کامل، وقتی استفاده می­ شود که مرجع برای مخاطب فعال نیست، و ضمیر و حذف، زمانی استفاده می­ شود که مرجع، در ذهن مخاطب و گوینده فعال باشد.
به منظور دستیابی به رابطه­ بین صورت ارجاعی و وضعیت شناختی، سلسله‌مراتب­های گوناگونی مطرح شده که یکی از آن­ها، سلسله­مراتب کهنگی است. در سلسله­مراتب کهنگی، صورت لفظ­ ارجاعی به وضعیت شناختی مرجع وابسته است. این سلسله­مراتب توسط گاندل، هدبرگ و زاخارسکی (۱۹۹۳) مطرح شده‌است:
کانون> فعال> آشنا> قابل تشخیص در عالم گفتمان> ارجاعی> قابل تشخیص از لحاظ نوع
این وضعیت­ها­ی شناختی در رابطه با صورت­های ارجاعی دز زبان چینی، انگلیسی، ژاپنی، روسی و اسپانیایی است و نوع لفظ­ارجاعی در این زبان­ها متفاوت است. هر کدام از این وضعیت­ها، شرایط لازم و کافی را برای استفاده­ی صورت­های مختلف فراهم می­ کند و هر وضعیت، وضعیت پایین­تر را نیز شامل می­ شود ولی بر عکس آن صادق نیست. وقتی وضعیت شناختی مرجع، کانون باشد از صورت­های خاصی استفاده می­ شود و وقتی وضعیت شناختی تغییر کند صورت نیز تغییر می­ کند. بنابراین گوینده با توجه به وضعیت شناختی شنونده از صورت­های ارجاعی استفاده می­ کند. در زیر، این وضعیت­ها­ی شناختی در زبان انگلیسی و صورت­هایی که برای این وضعیت­ها استفاده می­ شود توضیح داده شده‌است.
قابل تشخیص از نظر نوع[۳۷]: مخاطب به نوع موضوعی دسترسی پیدا می­ کند که به بوسیله لفظ توصیف می­ شود. در این وضعیت، استفاده از لفظ اسمی ضروری است. این وضعیت، برای استفاده از حرف تعریفa در انگلیسی کافی است. مانند a dog
ارجاعی[۳۸]: گوینده قصد دارد به موضوع یا موضوع­های خاصی ارجاع دهد. این وضعیت برای استفاده مناسب از لفظ­های معرفه لازم است و برای استفاده از لفظ نکره در انگلیسی محاوره­ای لازم و کافی است مانند this dog در مثال زیر
I couldn’t sleep last night. this dog (next door) kept me awake.
در این مثال، گوینده قصد دارد چیزهایی در مورد یک سگ خاص (موضوع خاص) مطرح کند.
قابل تشخیص در عالم گفتمان[۳۹]: مخاطب مرجع مورد نظر گوینده را بر اساس صورتی استفاده می­ کند که گوینده تشخیص می­دهد. این وضعیت، شرط ضروری برای همه مرجع­های معرفه است و برای استفاده از the لازم و کافی است. قابل تشخیص در عالم گفتمان، به آشنایی قبلی اختصاص ندارد اگر محتوای توصیفی کافی در اسم رمزگذاری شده باشد.
در مثال زیر عبارت The dog next door عبارت مناسبی است حتی اگر مخاطب دانش قبلی راجع این که همسایه سگ دارد نداشته باشد.
I couldn’t sleep last night. The dog (next door) kept me awake.
آشنا[۴۰]: مخاطب قادر است مرجع مورد نظر را شناسایی کند زیرا نمودی از آن در ذهن دارد این وضعیت برای تمام ضمیر­های شخصی و ضمیرهای اشاره معرفه لازم است و برای نشانگر اشاره‌ای that کافی است.that dog
فعال[۴۱]: این وضعیت برای استفاده از صورت­های ضمیری و نشانگر اشاری معرفه لازم است. و برای استفاده از ضمیرهای اشاره و ضمیرهای شخصی تکیه­دارکافی است.this, that, this dog
کانون[۴۲]: این وضعیت برای استفاده از ضمیر­های بی­تکیه و صفر لازم است.
۲-۴-۱- تاملین و تاملین و پو[۴۳]
تاملین (۱۹۸۷) و تاملین و پو (۱۹۹۱) نشان می­ دهند که به ترتیب در گفتمان روایی در هر دو زبان انگلیسی و چینی، برای ارجاعاتی که در داخل حافظه فعال بوده ­اند به طور منظم از گروه‌های‌‍اسمی تخفیف­یافته استفاده می­ شود، در حالی که ارجاعاتی که به حافظه فعال منتقل شده ­اند به صورت گروه­اسمی کامل رمزگذاری می­شوند. پو (۱۹۹۵) نشان می­دهد که گویندگان انگلیسی و چینی به ساختار منقطع گفتمان روایی حساس هستند. آن­ها در مرز و شروع انقطاع، از گروه­اسمی کامل استفاده می­ کنند چون در چنین مکانی، توجه تغییر می­ کند. در داخل این ساختار، از صفر و ضمیر استفاده می­ کنند چون در چنین واحدی توجه تغییر نمی­ کند و مرجع فعال باقی می­ماند. بنابراین یک لفظ ارجاعی تخفیف­یافته برای رمزگذاری آن کافی است.
هوانگ اشاره می­ کند که رابطه­ بین مدل شناختی و صورت ارجاعی در دو جهت دچار نقصان می­ شود.

 

 

مواردی وجود دارد که گروه­اسمی برای مرجع­های فعال استفاده می­ شود و این زمانی است که دو یا چند مرجع فعال وجود داشته باشد. به عنوان مثال:

Ali jumped up. ‘Give me the wrench!’ he cried to the mechanic. The latter, with a trembling hand, pressed a small wrench into his hand. Ali went out onto the wing.’
در مثال بالا گروه­اسمی (Ali) به عنوان یک مرجع فعال در ذهن وجود دارد و طبق مدل شناختی برای ارجاع دادن به آن از صورت تخفیف­یافته استفاده می­ شود ولی چون علاوه بر گروه­اسمی (Ali) مرجع فعال دیگری مانند گروه­اسمی (mechanic) وجود دارد. برای تشخیص مرجع مورد نظر و رفع ابهام از گروه­اسمی استفاده شده‌است. هوانگ این مسئله را با توجه به مدل کاربرد شناختی خود این­گونه توضیح می­دهد که طبق اصل شیوه گوینده به دلیل وجود چند مرجع فعال در ذهن از صورت نشان­دار استفاده می­ کند.

 

 

مواردی وجود دارد که صورت تخفیف­یافته برای مرجع­های غیر­فعال استفاده می­ شود.

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:43:00 ق.ظ ]