۳-۳-۳- عدالت فرهنگی مهدوی
در عصر مهدوی ریشه فسادها و تباهی ها که همان نقص روحی و معنوی انسان است از بین می رود از این رو بشر در راه تکامل فکری و اخلاقی و معنوی پیش می رود. شهید مطهری این واقعیت را اینگونه بیان می کند: «آینده ای بس روشن و سعادت بخش که در آن شر و فساد از بیخ و بن کنده خواهد شد در انتظار بشریت است.»[۲۵۷] امام عصر با هدایت خویش و اجرای احکام الهی در عرصه فردی و اجتماعی جامعه اسلامی را به سوی سعادت رهنمون می سازد و مدینه فاضله اسلامی را تحقق خواهد بخشید.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
عظمت اسلام که با مدیریت فرهنگی امام عصر ، به یکباره نمایان میگردد، چنان جلوهای از دین الهی به نمایش میگذارد که در سراسر جهان با استقبال بینظیری مواجه میشود. بدین سان هر فرد از مردم جهان یک موحد مؤمن خواهد بود. در حکومت مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف مردم به گونهای بیسابقه به اسلام روی میآورند به گونه ای که اسلام در هر خانه، کوخ، و چادری رخنه میکند؛ چنان که سرما در آن نفوذ می کند.
بدین ترتیب فرهنگ مهدوی که یک فرهنگ دینی است و از قانون الهی الهام گرفته، به فراگیر شدن ارزشهای معنوی و انسانی و الهی بشارت میدهد. در آن دوران هدف حقیقی خلقت که همان «قرب الهی» و عبودیت حق تعالی است، محقق شده و انسانها به نهایت کمال خود – یعنی عبودیت و بندگی- دست می یابد.
در آن زمان تمدنی بر داشتن واقعی ساخته می شود و علم و حکمت مانند هوا در همه جا جریان می یابد، به گونه ای که زنان خانه دار بر طبق کتاب و سنت اجتهاد می کنند. تا آن زمان تنها کمتر از ۸% علوم ممکن برای بشر بر او مکشوف می شود، اما در زمان حضرت مهدی بیش از ۹۲% علوم برای مردم مکشوف می شود[۲۵۸] به همین دلیل است که قرآن، عصر فعلی را، عصر تاریکی و مرگ می نامد و زمان ایشان را عصر حیات و نور.[۲۵۹]
«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»؛[۲۶۰] امام باقر در تفسیر این آیه فرمودند: «که خداوند زمین را به وسیله قائم زنده می کند تا در آن عدالت ورزد و آن را با عدل حیات بخشد بعد از آن که با ظلم مرده باشد.»[۲۶۱]
نتیجه: مهم ترین بُعد عدالت اجتماعی در عصر مهدی بُعد عدالت فرهنگی است در عصر ظهور تمدنی بزرگ و شکوفا در جریان خواهد بود که ابعاد دیگر را تحت تاثطر خود قرار خواهد داد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
۳-۴- عدالت سیاسی مهدوی
مقدمه
عدالت، اساسیترین، استوارترین، بنیادیترین و شاملترین عنوان در مبانی سیاسی امام مهدی است؛ روزی موعود عدالت گستر خواهد آمد و سراسر گیتی را از عدل و داد پرخواهد کرد. مسلمانان به اتفاق، در این باره به روایت معروفی از پیامبر اسلام استناد می کنند.
«یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً؛ زمین را پر از قسط و عدل می سازد; همان طوری که از جور و ستم پر شده باشد.»[۲۶۲]
بی گمان پیغمبران و اولیاء الهی در پی صورت دادن به حکومت و نظام سیاسی بوده اند، تا از طریق تشکیل حکومت، عدالت را در عالم جریان دهند، و روح دادگری را در زندگی انسان ها زنده کنند. فرمانروایی صالحان بدون استقرار عدل و انصاف معنایی ندارد. نبودن ظلم از نشانه ها یا ارکان حکومت نیک مردان به شمار می رود. امیرمومنان علی پذیرش خلافت و زعامت خود را به عملی کردن عدالت در جامعه مستند می کند. ایشان در خطبه شقشقیه می فرمایند:
«اگر خداوند از علماء پیمان نگرفته بود که بر پرخوری و شکم پرستی ظالمان، و بر گرسنگی مظلومان، موافقت ننموده و آرام نگیرند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش میساختم.»[۲۶۳]
بی تردید پیگیری انبیاء و اولیاء در جریان دادن عدالت در جامعه سبب شد روزگاری از تاریخ حکومت عدالت برقرار باشد، اما با مخالفت و سنگ اندازیی سرکشان، فتنه جویان و دنیا طلبان دوامی پیدا نکند.
اما اراده خدا بر این تعلق گرفته که اداره جهان سرانجام به دست کسانی بیفتد که از ناحیه جباران و ظالمان در فشار و سختی بسر می برند.
«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْض وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِین؛ ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.»[۲۶۴]
حضرت علی در تفسیر آیه شریفه فوق می فرماید: «این گروه آل محمد هستند، خداوند مهدی آنها را بعد از زحمت و فشاری که بر آنان وارد می شود بر می انگیزد و به آنها عزت می دهد و دشمنانشان را ذلیل و خوار می کند.»[۲۶۵]
و در حدیثی دیگری فرموده اند: «دنیا به سوی ما بازگردد و مهربانی کند، همچون شتری بدخو و گازگیر که به بچهاش باز میگردد.»[۲۶۶] و به دنبال این سخن آیه مبارک فوق را تلاوت کردند.
با توجه به تطبیق «مستضعفین» بر اهل بیت در روایت اول و بازگشت دنیا به سوی آنها در روایت دوم، می توان نتیجه گرفت که منظور از امامت در آیه شریفه خلافت و زعامت ظاهری است. خصوصاً اینکه عزت و شوکت و خواری دشمنان از ویژگی های فرمانروایان قادر و تواناست.
سوالی که در اینجا ممکن است مطرح شود این است که «أئمه» ذکر شده در آیه شریفه جمع است و شامل جمیع آنها می شود به ویژه اینکه حضرت علی «مستضعفین» را بر گروه آل محمد تطبیق داده اند. پس چگونه می شود وعده داده شده را حمل بر حکومت حضرت مهدی کرد؟
پاسخ این است که تا قبل از ظهور حضرت مهدی حکومتی که جمعی از اهل بیت زمام دار آن باشند بر پا نشده است، پس شروع این حکومت با قیام امام زمان می باشد، و استمرار آن با اهلبیت علیهم السلام دیگر است، پس از آن که رجعت کنند.
علامه مجلسی با ذکر روایت دوم و احادیث دیگر از این قبیل در ذیل بابی بنام «الآیات المؤله بقیام القائم» آیه شریفه را حمل بر قیام حضرت قائم می کند.[۲۶۷] در نتیجه امام زمان با برپایی حکومت وارث زمین می شود[۲۶۸] و آن را از عدل داد پر می کند در حالی که قبل آن آکنده از ستم و جور شده است.[۲۶۹]
در این گفتار سعی شده پژوهشی پیرامون عدالت سیاسی مهدوی انجام گیرد، از این روی در صدد بر آمدیم تا عدالت سیاسی را تبیین، اهمیت آن را روشن و در آخر تصویری از عدالت سیاسی مهدوی ترسیم کنیم.
۳-۴-۱- تعریف عدالت سیاسی مهدوی
در تبیین عدالت سیاسی مهدوی، ابتدا لازم است پژوهشی پیرامون مفهوم سیاست داشته باشیم، بعد از آن به پی جوئی عدالت سیاسی بپردازیم و در آخر عدالت سیاسی مهدوی را بکاویم.
۳-۴-۱-۱- مفهوم سیاست
سیاست مفهومی است که در معانی متعدد به کار رفته است از جمله: «نگاه داشتن، پاس داشتن ملک، حکم راندن بر رعیت،[۲۷۰] حکومت، داوری،[۲۷۱] درایت.»[۲۷۲] فرهنگ لغت عمید واژه سیاست را به «اداره امور دخلی و خارجی کشور»[۲۷۳] معنا کرده است.
سیاست در اصطلاح نیز معانی متفاوتی دارد که اختلاف معناها به اختلاف مبانی، و کاربرد آن در حوزه های مختلف بر می گردد. بطور مثال بعضی سیاست را دانشی می دانند که از شهر (مدینه در عُرف فیلسوفان دوران اسلامی مانند فارابی) و مناسبات شهروندی (مدنی) بحث میکند.[۲۷۴] یا «سیاست فعالیتی اجتماعی است که با تضمین نظم در نبردهایی که از گوناگونی و ناهم گراییِ عقیده ها و منافع ناشی می شود، می خواهد به یاری زور- که اغلب بر حقوق متکی است – امنیت بیرونی و تفاهم درونیِ واحد سیاسی ویژه ای را تأمین کند.»[۲۷۵]
نظریهپردازان و سیاستمداران اسلامی، عموماً سیاست را به معنای «تمشیت امور» چه در امر دولت و چه غیر دولت آورده اند، چرا که سیاست در هر امری روان است. و تمشیت امور نیز در فرهنگ معین «روان کردن، راه انداختن و سامان دادن نیز آمده است»[۲۷۶] که مستلزم مصحلت اندیشی، دوراندیشی و اداره ی امور میباشد.[۲۷۷]
امام خمینی (ره) در تعریف سیاست می گویند: «سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه و تمامی ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را به طرف چیزی که صلاحشان هست هدایت کند.»[۲۷۸]
طبق این نظریه سیاست هم شامل مدیریت جامعه و افراد در اموری همچون تربیت، اخلاق و… می شود هم شامل مدیرت امور حکومتی و دولتی می شود. پس ما می توانیم سیاست مهدوی را به معنای عام آن در نظر بگیریم، اما با توجه به موضوع بحث، اگر نگوییم بررسی عدالت سیاسی مختص به امور حکومتی و دولتی است. ولی اذعان داریم بررسی عدالتِ بُعد حکومت اهمیتی بیشتری دارد. با توجه به اینکه با رهبری حکومت می توان اموری چون تربیت و اخلاق را نیز مدیریت کرد و تحقق عدالت را امکان پذیرتر نمود. اما عکس آن لازم نیست. پس سیاست به معنای اداره همه جانبه جامعه و افراد با عدالت مهدوی که از نظر دامنه و ژرفا گسترده است، نزدیکی بیشتری دارد.
۳-۴-۱-۲- عدالت سیاسی
اکنون که مفهوم سیاست هویدا شد سوال این است که عدالت سیاسی چیست؟ در واکنش به این سوال ابتدا باید گفت گروهی از نظریه پردازان قلمرو سیاست، عدالت را به گونه ای تعریف کرده اند که ناظر به بُعد سیاسی آن باشد، بعنوان نمونه عدالت را به معنای: «تعادل در… مدینه و سپردن راهبری … و مدینه به خرد و خردمندان،[۲۷۹] تأمین مصلحت عمومی به بهترین صورت ممکن و اصلی ترین مبنای تأمین عمران و امنیت»،[۲۸۰] تعریف کرده اند. و عده ای دیگر از پژوهش گران گفته اند: «منظور از عدالت سیاسی آن است که امور کشور به گونه ای شایسته اداره شود تا مردم در فضایی عادلانه به زندگی خود ادامه دهند. برخورداری از برابری، آزادی، امنیت و آسایش به عنوان حقوق طبیعی افراد جامعه، بیتردید تأمینکننده این فضای عادلانه خواهد بود.»[۲۸۱]
«جان راولز» به عنوان یکی از شاخص ترین فلاسفه سیاسی قرن بیستم معتقد است که عدالت، افزون بر آنکه متضمن مفهوم برابری سیاسی است، رعایت انصاف در تصمیم گیری های مربوط به روابط اجتماعی و در نتیجه عدالت اجتماعی حاصل از این تصمیم گیری ها را نیز شامل می شود.[۲۸۲]
در جمع بندی مفهوم شناسیِ عدالت سیاسی می توان گفت بازگشت تفاوت تعریف ها بخاطر توجه تعریف کننده ها به جنبه خاصی از تعریف می باشد. بعوان مثال در تعریف به «سپردن راهبری مدینه به خرد و خردمندان» تمرکز تعریف کننده بر روی رهبر و حکمران است که اجرای عدالت سیاسی محتاج حکمرانی خردمند است و در تعریف به «تأمین عمران و امنیت» به ثمره اجرای عدالت سیاسی توجه شده است. نکته دیگر اینکه معیار توصیف سیاست به عدالت در بعضی از تعاریف، شرطیت عدالت برای حکومت و زعامت است و در بعضی دیگر شاخص توصیف حکومتی به عدالت این است که غرض و مقصود از حکومت اجرای عدالت است. اگر خواسته باشیم با توجه به احادیث و روایات نکته مذبور را آشکارتر کنیم، می گوییم: حضرت علی با بیانِ روایت، «الملک یبقی بالعدل مع الکفر و لا یبقی الجور مع الإیمان؛ حکومت کفر با عدالت باقی می ماند ولی حکومت ایمان با ظلم بقایی ندارد.»[۲۸۳] در صدد بیان شرطیت عدالت برای بقا ملک و حکومت هستند و به هدف و مقصود زمام دار و فرمانروا کاری ندارند که به چه دلیلی می خواهد بر مردم حکومت کند؟ فقط استمرار حکومتش را مشروط به عدالت می دانند. اما با بیان روایت «اگر خداوند از علماء پیمان نگرفته بود که بر پرخوری و شکم پرستی ظالمان، و بر گرسنگی مظلومان، موافقت ننموده و آرام نگیرند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش میساختم.»[۲۸۴] در صدد بیان این هستند که غرض از حکومت کردن، اجرای عدالت است.
نکته جالب اینکه «جان راولز» هر دو معیار در توصیف سیاست به عدالت را در تعریف خود گنجانده است. زیرا همانطور که قبلا اشاره شد او در تعریف خود از عدالت سیاسی هم به رعایت انصاف در تصمیم گیری ها توجه کرده تا عدالت شرط حکومت داری باشد و هم غایت از حکومت داری را اجرای عدالت اجتماعی می داند.[۲۸۵]
۳-۴-۱-۳- عدالت سیاسی مهدوی
اولین سوالی که در این بخش مطرح می شود این است که منظور از عدالت سیاسی مهدوی چیست؟
در پاسخ باید گفت کارشناسان این حوزه تعریف هایی بیان نموده اند، بعضی می گویند: «منظور از عدالت سیاسی مهدوی، عدالتی است که آن حضرت بعد از ظهور در زمان حکومتش در مسائل اجتماعی و سیاسی برقرار خواهد کرد.»[۲۸۶] دکتر علی رضا صدرا در این باره چنین می گوید: «عدالت سیاسی مهدوی، عین اصلاح جهانی انسان و سازندگی انسانی جهان است. ضمن دفع و رفع یا کاهش خوف و حزن، یا ریشه کن سازی آن (لا خوف علیهم و لا هم یحزنون)،[۲۸۷] مانع ایجاد هرگونه تنگنا و تعارض، تشتت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میگردد.»[۲۸۸] با توجه به تعریف های عدالت سیاسی مهدوی چنین می توان جمع بندی کرد، هدایت اجتماع و افراد در دوره بعد از ظهور به سرپرستی امام عصر است. در عصر ظهور دولتی عدالت محور پایگذاری می شود و به سبب آن رفع و دفع ظلم حاصل می شود، و زمینه گسترش عدالت در عرصه های مختلف فراهم می گردد.
عکس مرتبط با اقتصاد
با توجه به موضوع آخری که در قسمت عدالت سیاسی مطرح شد که آیا عدالت شرط بقا حکومت است یا هدف آن؟ این سوال در مورد حکومت حضرت مهدی مطرح می شود که عدالت شرط فرمانروایی ایشان است یا غایت آن؟
جواب این سوال واضح است، هدف اصلی امام عصر از پی ریزی حکومت، اجرای عدالت در ابعاد گسترده فردی و اجتماعی است. ولی از آنجایی که عدالت، علت مبقیه هر حکم رانی است. و استمرار و استحکام فرمانروایی به آن بستگی دارد، می توان گفت رعایت شرط بقا هم مد نظر است.
اینک که عدالت سیاسی مهدوی شناخته شد، سوالی دیگر مطرح می شود که عدالت سیاسی مهدوی چه اهمیتی دارد؟ از این رو در بخش بعدی به ضروت آن می پردازیم.
۳-۴-۲- ضرورت عدالت سیاسی مهدوی
طبق معیار ارائه شده در توصیف حکومت به سیاست، می توان ضرورت عدالت سیاسی مهدوی را براساس هر یک از این دو مورد اثبات کرد.
۳-۴-۲-۱- اثبات ضرورت بر اساس شرطیت عدالت
مشکل اصلی حکومت های قبل از ظهور عدالت، خدا باوری یا انکار خدا نیست، آنچه دولتها را دچار بیماری و کاهش و فرسایش میگرداند و قدرت و توانایی ادامه حیات را از آنها می گیرد، ظلم است.[۲۸۹] بیدادگران ظالم به خاطر ستمی که به مردم روا داشته اند یکی یکی دستاورد های خود را به باد فنا داده[۲۹۰] و پایگاه های مردمی را از دست می دهند. از این روی سبب استمرار حکومت مهدوی در دوران ظهور دفع ظلم و رعایت عدالت است.
۳-۴-۲-۲- اثبات ضرورت بر اساس غایت
توسعه عدالت در ابعاد فرهنگی، اقتصادی، قضایی، امنیتی و… در درجه اول نیاز به پاسداری و سیاست دارد. در نتیجه پی ریزی حکومتی عدالت محور ضروری می نماید. از این روی پیامبران و اولیای الهی برای وسعت دادن عدالت در ابعاد مختلف در صدد بر پایی حکومتی صالح بودند و حضرت مهدی که جانشین انبیاء و اولیاء گذشته است با پایه گذاری حکومت و دولت به اهداف خود در توسعه عدالت در ابعاد مختلف اجتماعی می رسد. و به سبب آن سعادتمندی جامعه را فراهم می سازد.
مسئله دیگری که اهمیت اجرای عدالت سیاسی از ناحیه امام زمان را بارز می کند، ضرورت تغییر نظام جهانی از قدرت محوری به عدالت محوری است. مادامی که فرمانروایی جهان به دست افرادی غیر صالح باشد، هر که از قدرت بیشتری برخوردار باشد، در صدد تأمین منافع خود خواهد بود. و به سبب تأمین منافع عده ای خاص، گروهی از تحصیل حقوق خود باز می مانند. وضعیت کنونی جهان بهترین شاهد بر مدعای ماست. در توضیح این مطلب می توان اشاره ای به سازمان ملل موجود کرد. در واقع نظام بین الملل کنونی پس از جنگ جهانی اول توسط فاتحان جنگ تعریف و تأسیس شد و مؤسسات مورد نیاز آن از جمله سازمان ملل و در درون آن شورای امنیت با محوریت ۵ قدرت بزرگ جهانی و برخوردار از حق وتو و دیگر نهادهای آن نظیر مجمع عمومی، دادگاه لاهه، یونسکو، صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و غیره توسط فاتحان و قدرتمندان ایجاد گردید. از این رو مدیریت جهان در دستان قدرتمندان دنیا قرار گرفته و از طریق سازمان ملل برای آن مشروعیت ایجاد شده و تسلط قدرتمندان بر جهان قانونمند و ساختارمند شده است. از آن جا که قدرتمندان جهان، دنیا را بر محور منافع و امنیت خود مدیریت می کنند لذا ما شاهد حاکمیت قدرت و نه عدالت بر جهان هستیم.[۲۹۱] پس همانطور که اشاره شد تا مصلح بر جهان حکم نراند وضعیت به همین منوال خواهد بود. از این روی باید صالح ترین افراد که امام عصر در رأس آنها می باشد زمام امور جامعه جهانی را بدست بگیرند، تا ظلم به معنای واقعی کلمه، ریشه کن شود.
نتیجه: سیاست به معنای هدایت جامعه به طرف مصلحتش است که این مهم در غالب حکومت بهتر انجام می پذیرد. حضرت مهدی با در نظر گرفتن عدالت به عنوان مهمترین شاخصه برای حکومت دست به تشکیل حکومتی جهانی می زنند.
۳-۵- عدالت اقتصادی مهدوی
مقدمه
عدالت اقتصادی یکی از مهم ترین ابعاد عدالت اجتماعی است. و به جرأت میتوان گفت که بسیاری از تحولات و نهضت های اجتماعی، سیاسی که در طول تاریخ در جوامع مختلف رخ داده، به نوعی با این موضوع مرتبط بوده است. ولی باید دردمندانه اذعان داشت اگر چه انسان ها برای تحقق عدالت اقتصادی تلاش های فراوانی کردهاند، اما بخاطر حرص و طمع بعضی از صاحبان قدرت کمتر بدان دست یافته اند و جز در مقاطعی محدود از حیات بشری، عدالت اقتصادی بر جوامع، حاکم نبوده است.
ولی خداوند از علماء پیمان گرفته که بر پرخوری و شکم پرستی ظالمان، و بر گرسنگی مظلومان، موافقت ننموده و آرام نگیرند،[۲۹۲] از این روی پیامبران و جانشینان آنها بر تحقق و گسترش عدالت اهتمام زیاد ورزیند، اما آن کسی که به وعده حق الهی، عدالت اقتصادی را به بهترین شکل ممکن بین همه انسان ها و جوامع گسترش می دهد، نهمین فرزند از فرزندان امام حسین و هم نام نبی اکرم امام عصر است.
نکته قابل توجهی این است که در روایات پیش بینی کننده عصر ظهور، اجرای عدالت اقتصادی نقش پر رنگی از جهت کثرت و تعداد دفعات ذکر شده، دارد. که این خود نشانی بر اهمیت موضوع است.
پس بر ما که قصد توضیح زوایای قیام عدالت گستر جهان را داریم واجب است که تحقیقی پیرامون عدالت اقتصادی مهدوی داشته باشیم.
۳-۵-۱- تعریف عدالت اقتصادی مهدوی
برای تبیین موضوع این بخش لازم است ابتدا به تبیین واژه اقتصاد بپردازیم. سپس بدنبال ماهیت اقتصاد اسلامی باشیم تا عدالت اقتصادی مهدوی بر ما آشکار تر شود.
واژه اقتصاد به معنای: «میانه راه رفتن،[۲۹۳] میانه روی در هر کاری، رعایت اعتدال در دخل و خرج، میانه روی در هزینه ها، صرفه جویی»،[۲۹۴] به کار رفته است. جناب حسن عمید در فرهنگ لغت خود در تعریف اقتصاد می گوید: «دانش بررسی روش های کسب درآمد، مصرف کالاها و خدمات، روابط بازرگانی و سازمان دهی امور مالی برای بهره برداری بهینه از منابع تولید ثروت.»[۲۹۵]
تعاریف متفاوتی برای علم اقتصاد وجود دارد که برخی از تفاوتها بازتاب دهنده تفاوت دیدگاه ها درباره موضوع اقتصاد است. در فصل عدالت اجتماعی بخش مکاتب مدعی به نظریه بعضی مکاتب در باره اقتصاد پرداختیم. لذا از آوردن آن در اینجا پرهیز می کنیم. در آنجا گفته شد سیستم اقتصاد اسلامی بدلیل اینکه هم به فرد توجه دارد و هم اجتماع را مد نظر دارد، بهترین سیستم اقتصادی برای اجرای عدالت است. از این روی در اینجا ناگزیرم در پی ماهیت اقتصاد اسلامی باشیم.
شهید صدر در پاسخ این سوال که ماهیت اقتصاد اسلامی چیست؟ پاسخ می دهد؛ آن چه اسلام ارائه می دهد مذهب اقتصادی اسلام است؛ یعنی اقتصاد اسلامی ارائه دهنده روشی عادلانه جهت تنظیم زندگی اقتصادی است و هیچ گاه درپی اکتشافات علمی در حوزه اقتصاد نیست از باب مثال، اسلام در حجاز به دنبال کشف علل و عوامل ربا نبود، بلکه آن را ممنوع ساخت و نظام جدیدی بر اساس مضاربه، در عرصه فعالیت اقتصادی جایگزین نظام ربوی نمود. بنابراین اقتصاد اسلامی، تفسیر عینی از واقع نیست، بلکه انقلابی جهت دگرگون کردن واقع غیر مطلوب و تحول آن به سوی وضعیت مطلوب است.[۲۹۶]
منظور از تنظیم زندگی اقتصادی در این نظریه، رفع احتیاجات ابتدایی و مادی انسان هاست. همانگونه که شهید مطهری امور اقتصادی را احتیاجات مادی انسان در مقابل احتیاجات معنوی او می داند (گو که در این نظریه مناقشه است).[۲۹۷]
با توجه به ماهیت اقتصاد اسلامی می توانیم عدالت اجتماعی مهدوی را اینگونه بیان کنیم؛ تحقق إعمال روشی عادلانه در عصر ظهور جهت تنظیم زندگی اقتصادی مردم. بطوری که احتیاجات مادی انسان ها بطور کلی رفع شود. (لازمه رفع احتیاجات مدیریت صحیح ایجاد ثروت است) و در توزیع مایحتاج انسان ها، مساوات و استحقاق ها رعایت گردد.
۳-۵-۲- ضرورت عدالت اقتصادی مهدوی
هدف از زندگی در دنیا رسیدن به سعادت در جهان واپسین است. از دنیا در لسان روایات تعبیر به مقدمه آخرت، مزرعه[۲۹۸] و بازار شده است که انسان ها در آن مشغول به کشت و تجارت هستند، که سود حاصل از این کشت و کار و تجارت سعادتمندی اخروی است.[۲۹۹] از این رو دنیا و منافع مادی آن پله ترقی برای رسیدن به سعادت ابدی است. بدین جهت حصول زمینه سعادت برای همه افراد جامعه نیازمند عدالت اقتصادی است. بعنوان مثال یکی از نتایج حاصل از عدالت اقتصادی، رسیدن به رفاه اقتصادی است. حال اگر منظور از رفاه اقتصادی فقط پر کردن شکمها، نمایش دادن دارایی ها و غوطه ور شدن در یک زیست حیوانی باشد، نه تنها ارزش ندارد، که ضد ارزش است و اهانت به انسان و ضایع کردن عظمت های اوست. اما اگر این سامانه اقتصادی منجر به داد و ستد فکری و سازندگی روحی شود، مترقی و در خور تحسین و پل سازندگی و بال رستگاری ملت هاست.
لکن از طرفی هنوز عدالت اقتصادی به معنای واقعی کلمه در تمام جهان حکم فرما نشده است. و از طرف دیگر همه انسان ها قوه و پتانسیل سعادت مندی را دارند، از این رو ضروری است، عدالت اقتصادی به معنای واقعی کلمه در تمام جهان جریان پیدا کند، که وقوع این واقعه مهم از سوی حاملان وحی و گنجینه های علم الهی بشارت داده شد، که همان ظهور حضرت مهدی باشد. او که شایستگی اجرای تام و کامل عدالت در همه ابعاد را دارد از راه خواهد رسید و موانع جریان عدالت را برطرف خواهد ساخت.