- درک حضور خداوندی در زندگی معمولی ؛
- درک زیبایی های هنری و طبیعی و ایجاد حس قدردانی و تشکر
- داشتن ذوق عشق و عرفان که درآن عشق به وصال منشأ دانش است نه استدلال و قیاس ؛
- داشتن هوش شاعرانه که معنای نهفته در یک قطعه شعری را بفهمد ؛
- هوش معنوی باعث فهم بطون آیات قرآنی می شود و موجب می گردد افراد کلام انبیا را راحت تر و با عمق بیشتر درک نمایند ؛
- هوش معنوی در فهم داستان های متون مقدس و استنباط معنای نمادین این داستان ها کمک فراوانی می کند
- هوش معنوی که در قرآن در مورد صاحبان آن صفت اولوالالباب به کار رفته است ، باعث می شود افراد به جوهره ی حقیقت پی ببرند و از پرده های اوهام عبور نمایند .
هر چند عرفای اسلامی نیز این مولفه ها را ذکر نموده اند ، ولی از آنجا که این مولفه ها به انسان بینش می دهند و باعث افزایش سازگاری او با هستی می شوند ، می توان انها را جزء مولفه های معنوی قلمداد نمود .
سهرابی وناصری مؤلفه های هوش معنوی از دیدگاه اسلام رااینگونه بیان می کنند:
-ارتباط با خود: در مقوله ارتباط با خود می توان به برخی مؤلفه های هوش معنوی از منظر دین اسلام اشاره کرد که شامل داشتن معنا و هدف در زندگی، توکل و امید به خداوند، شکیبایی و شرح صدر (ظرفیت روانی)، می شود.
-ارتباط انسان با دنیای اطراف: در مقوله ارتباط انسان با دنیای اطراف نیکوکاری (سازگاری اجتماعی و نوع دوستی، محبت و مهربانی)، عفو و گذشت (بخشش) به مثابه مؤلفه های هوش معنوی قابل طرح هستند.
-ارتباط انسان با خدا: در مقوله ارتباط انسان با خدا، درک حضور خداوند، ایمان به خدا، سپاسگذاری (شکر)، دعا ویاد خدا و عبادت را می توان نشانه ای از معنویت و هوش معنوی قلمداد کرد. (سهرابی و ناصری، ۱۳۹۱، ص ۱۴۹).
عوامل موثر در هوش معنوی که در متون اسلامی تقوا و پرهیزگاری قلمداد شده است ، به همراه تمرینات روزمره از جمله تدبر در خلقت ، تدبر در آفاق و انفس ، روزه داری ، عبادات ، خواندن قرآن و تدبر صادقانه در آیات آن می توانند نقش اساسی در تقویت هوش معنوی داشته باشند .
تفحص در مورد هوش معنوی منجر به مطرح شدن عوامل زیر شده است :
درک حضور متعالی در زندگی ، درک پیام های حضور متعالی که هدایت گر هر انسانی از درون و بیرون است ، حس شگفتی و اعجاب در برابر امر قدسی ، حس خشیت و فروتنی در مقابل عظمت حضور متعالی ، توان گوش دادن به ندای ربوبی ، حفظ آرامش در هنگام آشفتگی و تناقض و دوگانگی ، تعهد ، فداکاری ، ایمان ، درک خردمندانه معنای عمقی کلام خداوندی ، سازگاری و درک فرمان و دستورات الهی و درک شناختی و عاطفی این دستورات ، درک وحدت در عین کثرت ، درک عشق در عین نقص در روابط ، درک عدالت در عین عمل ، درک معنا در رنج ها ، سختی ها و دشواری ها و توانایی عمل کردن به صورت مستقل .
همچنین دیدن وحدت در کثرت یکی از بعدهای اساسی معنویت است که در عرفان اسلامی نیز بدان تأکید شده است . چنانچه فخرالدین عراقی می گوید:
آفتابی در هزاران آبگینه تافته پس به رنگ هر یکی تابی عیان انداخته
جمله یک نور است لیکن رنگ های مختلف اختلافی در میان این و آن انداخته
بعضی از توانایی ها و کیفیت ها همانند خردمندی ، خلاقیت و دلسوزی با آگاهی معنوی رشد یافته ناشی از مذهب همراه است . به همین شکل حقایق قدیمی (مثلا قانون طلایی سقراط که بیان می دارد خودت را بشناس یا عبارت بقراط که می گوید ((آزار مرسان )) ، بعضی از ویژگی های افرادی را که از نظر معنوی باهوش هستند ، نشان می دهد . بودا ، مسیح ، محمد (ص) و مادر ترزا از جمله افراد بنامی می باشند که دارای چنین مهارتها و کیفیاتی هستند و در واقع هوش معنوی بالایی دارند . (مک هاوک ،۲۰۰۲ ؛ به نقل از :نازل، ۲۰۰۴
۲-۳۸- ارائه الگویی ساده برای ارتباط انواع هوش
برای بررسی انواع هوش های مطرح شده ، می توان الگویی ساده به دست داد که نشان دهنده ارتباط میان سطوح هوش باشد. به سخن دیگر ، برای درک و ارتباط بهتر برنامه درسی با پدیده هوش ، می توان از ساختاری هرمی کمک گرفت ، که در آن سطوح مختلف انواع هوش با یکدیگر تعاملی ویژه دارند.
SQ
EQ
IQ
PQ
نمودار (۲-۵) : الگوی ارتباطی سطوح هوش
ایده ی این الگو آن است که مانند نوزادان ، نخستین محور تمرکز انسان ، کنترل بدن (PQ) است. پس از آن ، مهارت های زبان شناختی و درکی گسترش می یابد (IQ) و نکات کلیدی برنامه درسی مدارس می شود. سپس ، مهارت های ارتباطی اولیه در فرد رشد می کند (EQ) ، اما برای بسیاری از افراد هوش هیجانی تنها پس از پدید آمدن نیاز به بهبود و پیشرفت در فعالیت هایشان مورد توجه قرار می گیرند.
هوش معنوی (SQ) نیز هنگامی مهم می شود که فرد به دنبال هدف و معنا است و از خود می پرسد که
(( این همه ی آن چیزی است که وجود دارد؟ )) – پرسشی که از زمان کودکی به شکل های گوناگون برای آدمی مطرح می شود و در جستجوی پاسخ به آن است. با توجه به سطوح مختلف هوش در بالا ، می توان دریافت که این سطوح تعاملی ویژه با یکدیگر دارند. برای نمونه ، فرد به بخش های مهم و بنیادی EQ نیاز دارد تا رشد معنوی او با موفقت آغاز شود. سازه های خودآگاهی هیجانی و هم دلی شالوده و پایه ای بسیار استوار برای ورود به هوش معنوی پی ریزی می کند. با این همه ، هنگامی که رشد معنوی آغاز شود ، برخورد مثبت آن تقویت مهارت های EQ است و در یک چرخه ، تقویت بیشتر EQ تقویت بیشتر SQ را در پی دارد. این پیوند دوسویه ، به رشد و پرورش هر دو سطح هوش در فرد کمک می کند. چنین تعاملی میان تمام سطوح هوش وجود دارد.
همچنان که پیشتر گفته شد ، معنویت تنها به فعالیت های زیست شناختی و عصب شناختی مربوط نیست ، بلکه معنویت به طور کلی برای انسان وجود دارد و یکی از والاترین نیازهای انسان است و نقشی بنیادی و محوری در سلسله مراتب انسان بازی می کند. بدین سان ، نگاه موجود به سلسله مراتب نیازهای انسان (نمودار ۲) به گونه ای دیگر در گفتار هوش معنوی مطرح می شود (نمودار ۳).
تعالی خود
خود تحققی
احترام به خود
وابستگی به دیگران
امنیت روانی و زیستی
نمودار (۲-۶) : سلسله مراتب نیازهای انسان از دیدگاه مزلو
تعالی خود
خود تحققی
احترام به خود
وابستگی به دیگران
امنیت زیستی و روانی
نمودار (۲-۷) : سلسله مراتب نیازهای انسان از دیدگاه هوش معنوی
نگاه آمده در نمودار ۲ ، نگاهی گمراه کننده به نیازهای انسان است . نیازهای روانی و زیستی ، بنیادی و بایسته ، ولی در حقیقت محدود است . یک فرد می تواند تا اندازه ای بخورد و بنوشد و تا اندازه ای نفس بکشد . به همین گونه ، در سطح بعدی ، می تواند تنها در یک زمان و در یک زمان مشخص زندگی کند . نیازهای امنیتی فرد و همچنین نیاز به وابستگی ، که فرد در یک زمان به شمار محدودی از افراد وابستگی دارد ، محدود است .
اما هر چه نیازهای فرد در این هرم به بالای ان نزدیک می شود ، مانند نیاز به خود تحققی و تعالی خود ، عمل هایی محدود کننده برایش وجود ندارد . به سخن دیگر ، نیازهای نوک هرم ، با آنکه در بالاترین سطح است ، نه تنها محدودیتی ندارد ، که دامنه ی آنها به گستردگی درک انها در فرد است .
با نگاهی دیگر ، انگاره ی نیازهای انسان را می توان چنان دید که در نمودار ۳ آمده است . بدین سان ، تربیت هوش معنوی در سازه های بالای هرم (خود تحققی و تعالی خود) می تواند نشانگر مطالب و مفاهیمی معنادار باشد که می تواند به لحاظ ارتباط و گسترششان نمودهایی متفاوت در رفتار افراد (به شمار آدمیان) داشته باشد . به سخن دیگر ، در اینجا محدودیت حاکم بر نیازهای سطوح پایین تر رنگ می بازد .(صمدی،۱۳۸۵،ص۱۱۴-۹۹). هوش معنوی ما را قادر به کنترل فکر درونی می کند که به تولید اقدام و رفتار انسان قابل مشاهده است.(عبدلله،۲۰۱۲)
۲-۳۹- ویژگی های هوش معنوی از نظر سانتوس
سانتوس معتقد است هوش معنوی در مورد ارتباط با آفریننده جهان است. وی این هوش را توانایی شناخت اصول زندگی (قوانین طبیعی و معنوی) و بنا نهادن زندگی براساس این قوانین تعریف کرده است. ولی اصول زیررا برای هوش معنوی عنوان کرده است.
شناخت و تصدیق هوش معنوی؛ یعنی باور داشتن به این مسأله که ما موجوداتی معنوی هستیم و زندگی جسمانی (در این جهان) موقتی است.
بازشناسی و باور یک موجود معنوی برتر (یعنی خداوند)
اگر خالقی هست و ما مخلوق هستیم، باید کتاب راهنمایی هم وجود داشته باشد.
لزوم شناسایی هدف زندگی (وجود چیزی که انسان را فرا خواند) و پذیرفتن این نکته که از نظر ژنتیکی بعضی از توانایی ها کدگذاری شده اند.
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:48:00 ب.ظ ]