- هزینه های غیر مستقیم: که در واقع مربوط به فرصتهایی است که مادر به علت نگهداری طفل خویش از دست داده است. بدینگونه که فرزندان با نگه داشتن مادر در خانه، مانع بالفعل شدن درآمد بالقوهای هستند که مادر می تواند در بازار کار به دست آورد. این مسأله وقتی تشدید می شود که تحرک اجتماعی و مکانی مادر به هر تعداد که فرزندان بیشتر شوند، کاهش مییابد.
لیبنشتاین نتیجه میگیرد که اگر منافع اقتصادی حاصل از فرزند بیشتر از هزینه های دوگانه آن باشد، خانوار انگیزه پیدا می کند که فرزندان بیشتری داشته باشند (بهندا و کانتیکار[۵۷]، ۱۹۸۹).
اساس تمام نظریه های اقتصادی باروری این است که تغییر توازن بین هزینهها و فواید فرزندآوری، باعث کاهش درخواست والدین برای فرزند و در نتیجه کاهش باروری شده است (کللند و ویلسون[۵۸]، ۱۹۸۷).
۳-۱-۳-۲- نظریه بکر[۵۹]: بکر معتقد است کودکان مانند کالای مصرفی هستند و تحت شرایطی از نوسازی، هزینه های خالص داشتن فرزند افزایش مییابد. بر این اساس تعداد بچههایی که خانوادهها خواهند داشت، به واسطه درآمد تعیین می شود و در نتیجه خانوادههای متمول باید تعداد فرزندان بیشتری داشته باشند. اما شواهد تجربی نشان میدهد که چنین نیست. پاسخ بکر به این مسأله این است که یک متغیر مداخلهگر بنیادی وجود دارد که شامل دسترسی به تکنولوژی وسایل جلوگیری است. این عامل با درآمد رابطه مثبت دارد و رابطهای که بین درآمد و بعد خانواده وجود دارد از بین خواهد رفت (فریدمن[۶۰]، ۱۹۸۷).
۳-۱-۳-۳- نظریه جریان ثروت بین نسلی[۶۱]:
این نظریه توسط کالدول[۶۲] در سال ۱۹۷۶ مطرح شد. از دیدگاه نظریه جریان ثروت کالدول، مفهوم تقاضای اقتصادی برای فرزند با انتقال فرهنگی عقاید و ارزشهای غربی که نهایتاً به کاهش تقاضا منجر می شود پیوند میخورد. فرض اساسی کالدول این است که جوامع در هر سطحی از فرایند توسعه که باشند با توجه به ملاحظات اقتصادی و غیر اقتصادی، رفتار باروری آنان عقلانی است (اکتایی، ۱۳۸۴).
وی نظام باروری را به صورت دو قسمت باروری قبل از انتقال و بعد از انتقال در نظر میگیرد. وی درباره نظام تولیدی نیز دو نوع تقسیم بندی ارائه میدهد:
- نظام تولید خانوادگی با باروری بالا
- و نظام تولید سرمایهداری با باروری پایین.
وی خاطر نشان می کند که این دو نظام بر روی یک طیف قرار دارند و نظامهای این دو حد، متغیر و ناپایدار هستند. به نظر وی در باروری قبل از انتقال، فرزندان جزء منابع خالص والدین میباشند، اما در نظام یا مرحله بعد از انتقال، فرزندان جزء هزینه خالص محسوب میشوند (کالدول، ۱۹۸۲).
۳-۱-۴- تئوریهای اقتصادی- اجتماعی باروری[۶۳]:
فرض این تئوریها بر این است که برای بررسی باروری و رابطهی بین رشد جمعیت و رشد اقتصادی، میبایستی از طریق هماهنگی و برنامه ریزی اجتماعی و سیاسی که خود موجبات توسعه اقتصادی را فراهم می آورد، وارد شد. در کل، این تئوری بیان می کند که برای مطالعه رفتار مناسب باروری، میبایستی از یک چارچوب فکری از زمان گذشته و به کارگیری مفاهیم اصلی علومی مانند جامعه شناسی، جمعیتشناسی و اقتصاد، توأماً استفاده گردد، لذا تئوری مناسب جهت تبیین باروری، میباید ترکیبی از مجموع علوم اجتماعی باشد (رشیدی، ۱۳۷۹). از اندیشمندان در این زمینه میتوان به ریچارد ایسترلین[۶۴] اشاره کرد.
تئوری وی دارای متغیر وابستهی نهایی به نام فرزند متولد شده زندهای که یک زوج در طول زندگی مشترک زناشویی خود به دنیا میآورند، میباشد و این متغیر تحت تأثیر عواملی مانند تقاضا برای فرزند، ظرفیت تولید فرزند و هزینه های تنظیم خانواده (موانع و مخارج کنترل موالید) است.
ایسترلین معتقد است که آرزوها و امیال نیز بر روی رفتار باروری مؤثر میباشد. به اعتقاد وی اگر آرزوها زیادتر از درآمد باشد، شخص عملاً فقیر است و نمیتواند فرزند بیشتری داشته باشد. اگر آرزوها پایین و درآمد بالا باشد، درآمد می تواند در میزان بالا رفتن باروری مؤثر باشد. بنابراین میزان درآمد خانواده تنها عاملی نیست که بر میزان باروری تأثیر میگذارد، بلکه میزان آرزوها یا استانداردهای مورد انتظار زندگی و یا نسبت بین عامل درآمد و این عامل است که بر میزان باروری تأثیر می گذارد. از طرفی دیگر، زوجهای جوان آرزوها را از والدین خود و بعد از اینکه شرایط اقتصادی اطراف خود را دیدند، بدست میآورند. آرزوها نقش مهمی را در تصمیمات باروری ایفا می کند (شراستوا[۶۵]، ۱۹۹۴).
۳-۱-۵- تئوریهای اجتماعی- فرهنگی باروری[۶۶]:
این دسته از تئوریها عوامل فرهنگی، روانی و اجتماعی را در تبیین باروری لحاظ مینمایند که از جمله آنها میتوان تئوری ارتقای اجتماعی[۶۷]، تئوری تغییر و پاسخ[۶۸]، تئوری اشاعه و عقبافتادگی فرهنگی[۶۹]، تئوری برابری جنسیتی[۷۰] را نام برد. تئوری نوگرایی[۷۱] یکی دیگر از تئوریهای اجتماعی- فرهنگی باروری است و گویای این است که نوسازی و مدرن شدن سبک زندگی و تفکر افراد، باعث رشد تفکرات آیندهنگر و داشتن زندگی مرفهتر میباشد که باعث میگردد توجه انسان به خانواده ضعیف شود. نظریه پردازان در این گروه، طی مطالعاتی که انجام دادهاند نتیجه میگیرند که آن دسته از افراد که تحصیلات و سواد بیشتری دارند، شهرنشینتر بوده و عمدتاً از وسایل ارتباط جمعی بیشتری برخوردار هستند. در نتیجه دارای خصوصیات یک فرد مدرن هستند. به علاوه با توجه به گرایشها، ارزش و رفتارهایی که فرد در مدرسه میآموزد و در زندگی با آنها در تعامل بوده، در نتیجه گرایش کلی برای داشتن باروری کمتر را ایجاد می کند (آشفته تهرانی، ۱۳۷۲).
مورد خاصی که در این تئوری بیشتر مد نظر قرار گرفته، وضعیت تحصیلات در خانوادهها و نحوه آموزش جوامع میباشد که بر نوگرایی و اندیشهی نو، تأثیر خارجی را بر جای می گذارد، باعث نوسازی در اقتصاد، فرهنگ و اجتماع شده و روند باروری را تغییر میدهد. بنابراین هر اندازه که وضع اقتصادی جامعه و خانواده در سطح بالاتری از وضع معمول قرار گیرد و پایگاه اجتماعی افراد نیز روند صعودی خود را طی کند، میزان باروری روند معکوس را گذرانده و کاهش مییابد (پایدارفر، ۱۳۵۴).
۳-۱-۶- مدل متغیرهای بینابین[۷۲]:
بر مبنای چارچوب نظری کینگزلی دیویس[۷۳] و جودیس بلیک[۷۴]، عوامل مؤثر بر باروری به دو دستهی مستقیم (شامل: سن در اولین ازدواج، درصد زنان ازدواج کرده، فراوانی و نسبت طلاق، بیوگی و ازدواج و …) و غیرمستقیم (از جمله عوامل محیطی، اقتصادی- اجتماعی و بیولوژیکی) تقسیم میشوند (عباسی شوازی، ۱۳۸۰).
در مدل دیویس و بلیک، چنین فرض می شود که فرایند تولیدمثل از نظر اجتماعی مستلزم آن است که اول، آمیزش جنسی صورت بگیرد، در مرحله دوم، این آمیزش به حاملگی منجر و در آخر حاملگی به وضع حمل منتهی شود (هیر[۷۵]، ۱۳۸۰). متغیرهای اجتماعی تحت سه عنوان اصلی گروهبندی شده اند:
۱) عوامل مؤثر بر همبستری: سن ازدواج، اقدام به همخوابی، فراوانی مقاربت، تجرد دائمی زنان، مدت زمان بعد یا بین همبستری در دوره توالد و تناسل زنان، تعداد خودداری از همخوابی اختیاری و غیراختیاری و فراوانی همبستری را شامل می شود.
۲) عوامل مؤثر بر حاملگی: بارآوری یا نابارآوری اختیاری، به کار بردن یا به کار نبردن وسایل جلوگیری از حاملگی، بارآوری و نابارآوری غیراختیاری از طریق تدابیری مانند سترونی و درمان طبیعی.
۳) عوامل مؤثر بر جنین و وضع حمل: سقط جنین اختیاری و غیراختیاری (رانگ[۷۶]، ۱۳۴۹).
۳-۱-۷- مدل جامعهشناختی باروری[۷۷]:
در مدل جامعهشناختی، خصوصیات و ویژگیهای جامعه و نهادهای موجود در آن، تبیین کننده رفتار باروری هستند. چون نهادها، شیوه زندگی و مقررات حاکم بر رفتار انسان را در تمام ابعاد آن از جمله باروری تعیین می کنند. بدین ترتیب ساختار اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی از طریق مداخلهی متغیرهای واسطهای نظیر سن ازدواج، هنجارهای ابعاد مناسب خانواده، تعداد فرزندان مطلوب و … تا حد زیادی رفتار باروری زنان را معین مینمایند (سیفی، ۱۳۶۶). گسترش روزافزون شهرنشینی، تمایل افراد به ادامه تحصیل، ماشینی شدن کارها، واگذار شدن قسمتی از وظایف خانواده به نهادهای دیگر، عواملی هستند که روی باروری افراد تأثیر گذاشته است. در طی فرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی، این سلیقهی افراد است که جهت باروری را مشخص می کند (شایانی، ۱۳۸۳).
۳-۱-۸- تئوری رفتار برنامه ریزی شده[۷۸]:
پیش از آنکه آیزن[۷۹] نظریه رفتار برنامه ریزی شده خود را در سال ۱۹۸۵ ارائه کند، فیشباین[۸۰] و آیزن به ارائه نظریهای با عنوان «نظریه عمل منطقی[۸۱]» برای آزمون رابطه نگرش با رفتار پرداختند (فیشباین و آیزن، ۱۹۷۵). تئوری عمل منطقی نمایانگر مدلهایی برای پیش بینی قصد انجام رفتاری خاص و همچنین تصمیمهای شخص درباره عمل کردن یا نکردن رفتار مورد نظر میباشد. این تئوری را میتوان در جمعیتها و رفتارهای گوناگون مورد استفاده قرار داد.
این تئوری جهت توجیه هر رفتاری که فرد می تواند کنترل کند، قابل استفاده است. در این مدل فرض بر این است که قصد رفتار، تعیین کننده مستقیم رفتار است و بقیهی عواملی که بر رفتار تأثیر میگذارند غیر مستقیم میباشند. اندازه گیری قصد باید در رابطه های مستقیم با اندازه گیری رفتار در چارچوب عمل، هدف، موقعیت و زمان باشد تا بتوان رفتار را به درستی پیش بینی کرد.
قدرت قصد فرد برای انجام رفتاری خاص، حاصل کارکرد دو عامل است:
۱- گرایش[۸۲] در جهت رفتار؛
۲- تأثیر محیط اجتماعی یا هنجارهای ذهنی[۸۳] عام در رفتار.
گرایشها و هنجارهای ذهنی، هر کدام دارای دو جزء میباشند. گرایش نسبت به یک رفتار به وسیله اعتقاد شخص به نتیجه حاصل از رفتار و ارزیابی آن مشخص می شود. هنجار ذهنی براساس اعتقاد هنجاری فرد درباره این که دیگران چه فکر می کنند و انگیزه فرد در پیروی از خواسته های دیگران چیست، تعیین می شود (کارن[۸۴] و همکاران، ۱۳۷۶).
نگرشها و هنجارهای ذهنی، شاخص اصلی رفتار فرد محسوب میشـوند. این به آن معناست که فرد، نتایج رفتار خود را محاسبه می کند و تصمیم بـه انجـام یـا عـدم انجـام عملیات یا رفتاری خاص مـیگیـرد. بـا بسـط نظریـهی عمـل منطقـی، مقـدمات نظریـهی رفتـار برنامه ریزی شده «آیزن» شکل گرفت (آیزن، ۱۹۸۵). در نظریـهی جدیـد، آیـزن بـا افـزودن عنصر جدیدی با عنوان «کنترل رفتاری درک شده[۸۵]» تلاش کرد تا نشـان دهـد فـرد چگونـه فشارهای خارجی و داخلی را در رفتار خود ادراک و بر آن اساس اقدام به انجـام رفتـاری خاص می کند. بر مبنای این نظریه، انسـان بـرای هـر کـاری که انجام میدهد، قصد (نیت) یا هدف خاصی را دنبال مـیکنـد؛ ایـن قصـد ممکـن اسـت آشکار یا غیرآشکار باشد. بنابراین، هر یک از اعمال ما باید از علتی سرچشمه گرفته باشـد و معلول مشخصی را که پاداش تلاش است به ارمغـان آورد. در ایـن نظریـه، قصـد، عامـل مستقیم مؤثر بر رفتار فـرض شـده اسـت، لـیکن خـود قصـد مبتنـی بـر نگـرش و هنجارهـای اجتماعی و کنترل رفتاری درک شده است. همان طور که در بالا بیان شد، تئوری رفتار برنامه ریزی شده از نگرش، هنجارهای ذهنی، کنترل رفتاری درک شده، قصد و رفتار تشکیل شده است. در ذیل اجزای این تئوری به طور خلاصه شرح داده می شود.
۳-۳- اجزای تئوری رفتار برنامه ریزی شده:
۳-۳-۱- گرایش و نگرش نسبت به رفتار:
اولین عاملی که بر روی قصد افراد برای انجام و یا عدم انجام رفتار تأثیر دارد، نگرشها و گرایشها هستند که عامل شخصی نیز نامیده می شود. هدف از نگرش، ارزشیابی منفی و یا مثبت شخص درمورد انجام یا عدم انجام یک رفتار مشخص میباشد. ممکن است نگرش فرد برای انجام رفتاری مثبت باشد ولی نگرش فردی دیگر نسبت به آن رفتار منفی باشد. بر طبق این تئوری، نگرش فرد درباره یک شی، نتیجه عملکرد عقاید فرد درباره شی و ارزیابی نتایج در ارتباط با این عقاید میباشد. عقاید نسبت به یک شی، پایه اصلی برای شکل گیری نگرش نسبت به یک شی میباشند. به طور کلی، عقاید اشاره به احتمال قضاوت ذهنی شخص در ارتباط با بسیاری از جنبه های قابل تمیز جهان پیرامون شخص دارند. آنها با درک شخص از محیط پیرامون خویش در ارتباط میباشند. بدیهی است به منظور مشخص کردن علت شکل گیری و تغییر نگرش و قصد افراد، باید فرایند شکل گیری آنها بررسی شود (آیزن، ۱۹۸۷).
۳-۳-۲- هنجارهای ذهنی یا فشارهای اجتماعی:
دومین عاملی که بر روی قصد افراد برای انجام و یا عدم انجام رفتار تأثیر دارد، هنجارهای ذهنی هستند که مربوط به عامل اجتماعی میباشد. هنجارهای ذهنی با فهم یا درک شخص از فشارهای اجتماعی در ارتباط میباشد که بر شخص وارد می شود تا کاری را انجام بدهد یا انجام ندهد. هنجارهای اجتماعی تنظیم کننده استانداردهایی برای اجرا هستند که افراد میتوانند بپذیرند و یا آنها را رد کنند.
عقایدی که پایه و اساس هنجارهای ذهنی هستند، اصطلاحاً عقاید هنجاری نامیده میشوند. زمانی که یک فرد قصد انجام یک رفتار ویژه را داشته باشد هنگامی است که او درک کند که افرادی که برای وی مهم میباشند فکر می کنند که او باید آن رفتار را انجام دهد. افراد مهم برای یک فرد ممکن است همسر، دوستان، پزشکان یا افراد دیگر باشند. به طور کلی، هنجارهای ذهنی به تأثیر محیط اجتماعی افراد بر قصد رفتاری آنها اشاره دارند (آیزن و فیشباین، ۱۹۷۲).
۳-۳-۳- کنترل رفتاری درک شده:
سومین عاملی که بر روی قصد افراد برای انجام و یا عدم انجام رفتار تأثیر دارد، مربوط به کنترل رفتاری درک شده میباشد. در تئوری رفتار برنامه ریزی شده، کنترل رفتاری درک شده به عنوان ارزیابی فرد از سخت بودن یا آسان بودن یک رفتار تعریف می شود. کنترل رفتاری درک شده هنگامی تعیین کننده رفتار میباشد که منعکس کننده کنترل واقعی افراد بر روی رفتار مورد نظر باشد. تعدادی از عوامل محیطی و سازمانی وجود دارند که میتوانند انجام شدن رفتاری مشخص را آسانتر یا مشکلتر سازند. فرض بر این است که کنترل رفتاری درک شده منعکس کننده تجربه قبلی فرد و همچنین موانع پیش بینی شده انجام یک رفتار میباشد. به عنوان یک قاعدهی کلی، نگرش مطلوب و هنجارهای انتزاعی مطلوب و کنترل رفتاری درک شده بیشتر، باعث می شود که قصد انجام دادن رفتار توسط فرد بیشتر شود. کنترل رفتاری درک شده از دو قسمت تشکیل شده است:
- عقیدهی کنترلی[۸۶]: عقیده درباره اینکه عواملی وجود دارند که تسهیل کننده و یا مانع انجام یک رفتار مشخص میباشند.
- قدرت درک شده[۸۷]: قدرت درک شده برای کنترل هر یک از این عوامل تسهیل کننده و یا بازدارنده (آیزن، ۱۹۹۱).
۳-۳-۴- قصد رفتاری[۸۸]:
یک فاکتور اصلی در تئوری رفتار برنامه ریزی شده، قصد فرد برای انجام رفتاری مشخص میباشد. فرض بر این است که قصد، عوامل انگیزشی را که بر رفتار تأثیر میگذارند، تحت کنترل دارد. در تئوری رفتار برنامه ریزی شده و تئوری عمل منطقی، قصدها مهمترین پیش بینی کننده های رفتارها میباشند.
فرض معمول بر آن است که نگرش مطلوب فرد درباره بعضی اهداف باعث می شود که او قصد کند تا رفتارهای مثبت را انجام دهد و کمتر قصد می کند تا با توجه به هدف، رفتارهای منفی را انجام دهد. قصدهای رفتاری، ترکیبی از برنامه های مردم، شامل عمل و انگیزه افراد برای درگیر شدن در یک رفتار مشخص را به طور مختصر بیان می کند. بنابراین افرادی که برای انجام دادن یک رفتار برانگیخته شده اند احتمال بیشتری دارد که آن را به طور موفقیتآمیز انجام دهند. منشأ تئوری رفتار برنامه ریزی شده این ایده میباشد که انجام هر رفتار به وسیله دو عامل قصد رفتاری و کنترل رفتاری درک شده معین می شود.
در این تئوری، قصد برای انجام رفتار، بهتر از نگرش، هنجارهای انتزاعی و کنترل رفتاری درک شده می تواند رفتار را پیشگویی کند. به عبارت دیگر، تئوری رفتار برنامه ریزی شده و تئوری عمل منطقی با این دیدگاه که قصد رفتاری، پیشگویی کننده رفتار میباشد، شکل گرفت. قصدها در طی زمان میتوانند تغییر کنند. هر چه فاصلهی زمانی بین قصد و رفتار بیشتر باشد، احتمال رخ دادن حوادث پیش بینی نشدهای که باعث تغییرات در قصد انجام رفتار باشد، بیشتر میباشد.
به همین دلیل، آیزن و فیشباین نه تنها علاقهای به پیشگویی رفتار نداشتند، بلکه آنها بیشتر علاقمند به درک رفتار بودند (آیزن، ۱۹۸۰).
۳-۳-۵- رفتار[۸۹]:
در تئوری رفتار برنامه ریزی شده، به جز رفتار، سایر سازهها روانشناختی میباشند. این تئوری پیشنهاد می کند رفتار می تواند به وسیله مورد تأکید قرار دادن اوضاع در داخل مدل پیش بینی شود.
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:02:00 ب.ظ ]