سخنگویان فارسی ببا افزودن چند واژه ی انگلیسی در گفتار خود آگاهانه سعی بر این دارند که به مخاطب یا مخاطبین خود نشان دهند که آنها به اصطلاح زبان انگلیسی را که یک زبان بین المللی است می داند و یا حداقل دارای تحصیلات عالیه دانشگاهی می باشند . استفاده از واژگانی چون discipline بجای « نظم و ترتیب» و یا contact به جای « برخورد» نمونه ای بارز از اینگونه به اصطلاح « فخر فروشی ها » است .
هر زبانی در حد برطرف ساختن نیاز اهل خود و سخنگویان آن زبان تواناست و از این نظر همه زبان ها ی بشری کامل و ارزشمندند . وجود چند واژه دخیل خارجی در یک زبان دلیلی بر ضعف آن زبان نمی باشد . به عبارت ساده تر ، وجود یک یا چند کلمه در یک زبان و فقدان آن در زبان دیگر دلیل برتری آن زبان نیست . زبان ، برخاسته از نیاز سخنگویان خود رشد می یابد و اگر در جامعه ای بعضی از عناصر فرهنگی وجود نداشته باشد واژه ی برابر آن در زبان آن جامعه وجود نخواهد داشت و در صورت ایجاد یا ورود آن عنصر فرهنگی به جامعه ، زبان هم با خلق واژه ی جدید و یا اقتباس آن از سایر زبان ها این نیاز را مرتفع خواهد ساخت .
این وظیفه ی اهل زبان است که با پرهیز از بکارگیری واژگان خارجی که معادل آنها در زبان مادری شان موجود است موجبات رشد و ئتکامل هر چه بیشتر و بهتر زبان فارسی را فراهم سازند . مسلما در ههر زبانی تمهیدات و روش هایی وجود دارد که می توان با توسل جستن به آنها در صورت نیاز کلماتی را تولید و به فهرست واژگان آن زبان افزود . به نظر می رسد که اشاره ای هر چند مختصر به این روش ها کمک برای فهم بهتر مطلب باشد .( مدرسی ،۱۳۶۸:ص۷۲-۶۹)
وامگیری زبانی
وامگیری زبانی : به معنای استفاده یک زبان از واژه ها و اصطلاحات زبان های دیگر است اصطلاح ها و ترکیب های بیگانه به دو صورت در زبان وارد می شوند یکب به صورت وام واژه است، صورت دیگر ورود اصطلاح ها و ترکیب های بیگانه به زبان ،گرته برداری است .
۱-وام واژه : که گونه ی نخست و آشکار و تقریبا آگاهانه وامگیری زبانی و به معنای به کارگیری واژه های دیگر زبان ها است ، مانند هزاران واژه ای که زبان فارسی در طی تاریخ شکل گیری و دگرگونی خود از ملل عرب زبان و دیگر ملت ها به امانت گرفته است . مانند مارت پستال ،کودتا،اولتیماتوم،پیک نیک و غیره که در برخی رشته های علوم – به ویژه شیمی – ورود وام واژه ها انبوه بوده است ، مانند کلروردوسدیم ، اسید سولفوریک و نیتروگلیسیرین در گذشته به وام واژه « الفاظ دخیل » می گفتند و به آن « واژه عاریتی » نیز می گویند .
۲-گرته برداری : در این وامگیری صورت ترکیبی اصطلاحات زبان بیگانه تجزیه می شود و به ازای هر یک از کلمات آن ، واژه ای قرار داده می شود . در حقیقت می توان گفت گرته برداری ترجمه لفظ به لفظ یک اصلاح بیگانه است که در زبان خودی معادلی ندارد و در عبارت بیگانه به حفظ ترتیب اجزای خود وارد زبان مقصد می شود . مانند .«سیب زمینی » که به ازای اصطلاح فرانسوی pomme de terre وضع شده است . دو واژه «سیب» و «زمینی» در فارسی وجود داشته است ، اما از ترکیب آنها معنای تازه ای برای نامیدن چیز تازه ای بدست آمده است و یا واژه های « آسمان خراش،راه آهن ،زیر دریایی ،ستون های زرهی ،پرده ی آهنین ،بادام زمینی و دهها ترکیب دیگر » که از گرته ، زبان های فرانسوی یا انگلیسی ساخته شده است . این ترکیب ها که بیشتر ساخته ی خود مردم، خبرگزاری ها و یا کاربران اینترنت است؛ از دیدن زبان شناسان و ادیبان نه تنها اشتباه نیست ، بلکه بهترین راه برای اخذ اصطلاح فنی جدید و حتی بهترین شیوه ی مبارزه با همجوم واژه های بیگانه است .
با این همه ، نمونه های دیگری وجود دارد که در درستی ساخت آنها و تاثیر آنان بر زبان خودی می توان تردید کرد . مانند«حمام گرفتن» و « درس گرفتن» ،که کاربرد فعل «گرفتن» با این کلمه ها از دید تداول فارسی زبانان درست نمی نماید ، بلکه اگر معنایی از آن برآید «در دست گرفتن» است . گذشته از این به جای این دو اصطلاح ، می توان «حمام کردن » (یا استحمام کردن ) و «درس آموختن » را به کار برد .( علیزاده ،۱۳۸۹، مقاله پژوهشی )
انواع گرته برداری
الف- گرته برداری معنایی
ترجمه دو یا چند معنای مختلف یک واژه ی بیگانه به یک واژه ی واحد در زبان خودی را گرته برداری معنایی گوین . برخی واژه ها در هر زبانیدارای معانی گوناگونی هستند و به ازای هر یک از این معانی نیز ، واژه های مستقل و متفاوتی در زبان های دیگر هست که مترجم در هر مورد باید یکی از آنها را که به منظور نویسنده نزدیکتر است . انتخاب و در ترجمه ی خود بیاورد .
برای مثال در فارسی ، پا هم به قسمتی از بدن که از لگن تا نوک انگشتان امتداد دارد گفته می شود و هم به آن قسمت از بدن که کفش آن را می پوشاند . اما در انگلیسی به قسمت اولی «leg» و به قسمت دومی «foot» می گویند . هنگامی مترجم برای برگرداندن این دو کلمه متفاوت به فاسی ، از یک واژه ( پا) استفاده می کند ،«گرته برداری معنایی» انجام داده است . به بیان دیگر در هر زبانی ، بعضی واژه ها چندین معنی دارند ، که ممکن است در زبانی دیگر چندین واژه برای این معانی وجود داشته باشد . در بسیاری از موارد برای انتقال مفاهیم از زبانی به زبان دیگر گرته برداری معنایی چاره ای نیست . مثلا کلمه ی «جبهه»(وام واژه عربی ) در زبان فارسی معنای «پیشانی» و در معنای وسیعتر به معنای « قسمت پیشین هر شیء نسبتاً بزرگ» به کار می رود و در این معنا برابر اسست با واژه «front« فرانسوی، که در عین حال به معنای دیگر نیز در این زبان به کار می رود : « صف مقدم سپاهیان در میدان جنگ» و توسعاً« منطقه ای که دو طرف متخاصم در حال جنگیدن هستند». معانی اخیر از سالیان پیش با همان کلمه ی «جبهه» به فارسی ترجمه شده است و اکنون رواج همگانی یافته است .
گرته برداری معنایی غالباً به روح زبان مقصد آسیب می رساند ، به ویژه در مواردی که واژه مناسب دیگری در زبان مقصد وجود داشته باشد . چون گرته برداری معنایی بیشتر به صورت پوشیده و تقریباً بی اطلاع اهل زبان صورت می گیرد ، گاهی ممکن است زیان های جبران ناپذیری به بار آورد . خطر آن را نباید کمتر از وام واژه ها دانست ، زیرا اگر دامنه ی نفوذ آن گسترش یابد ، ممکن است باعث آشفتگی مفاهیم شود و اهل زبان از فهم سخن یکدیگر ناتوان شوند ، چنانچه که امروزه از فهم بسیاری از نوشته های یکدیگر عاجزیم از حدود یک سده ی پیش که ترجمه زبان های اروپایی به فارسی رواج یافت ، برخی از گرته برداری های معنایی در زبان فارسی نفوذ کرده است کمتر کسی باشد که بداند این معانی جدید ، قبلاً در زبان نبوده است . برای نمونه فعل «بایستن» قابل توجه است این فعل در گذشته ، به معنای « موظف بوددن» و « ناچار بودن» و گاهی « شایسته بودن» به کار می رفته است . اما در فارسی امروز به معنای « احتمال » نیز به کار می رود ؛ مثلا جمله « بهروز باید اینجا باشد»، به معنای « بهروز ظاهراً اینجا است » ، می باشد . این معنای جدید «بایستن » که زبان های کشورهای غربی گرته برداری شده است ، در کنار معانی دیگز آن ایجاد ابهام می کند . (ناتل خانلری ،۱۳۴۹:و۱۸۳-۱۶۲)
ب- گرته برداری نحوی
ترجمه ی عینی جمله های زبان بیگانه به زبان دیگر ، به صورتی که نحو و ساخت آن جمله تغییر پیدا نکند را گرته برداری نحوی می گویند . مثلا جمله ی « تو مرا درک نمی کنی » از گرته ی زبان های اروپایی در سده اخی وارد زبان فارسی شده است و پیش از آن چنین جمله ای در فارسی نبوده است , و به جای آن گفته می شده است : « تو حال ( یا حرف ) مرا درک نمی کنی ». پایه ی زبان بر نحو است .هنگامی دو زبان را می توان از هم متمایز کرد که نحو آنها متفاوت باشد ، حتی اگر واژگانشان به یکدیگر شبیه باشد ( مانند فارسی و اردو ). بنابراین ، اگر تغییراتی در نحو زبان رخ دهد ، شالوده ی آن زبان تغییر می کند . گرته برداری نحوی ، در نحو زبان تغییراتی به وجود می آورد بر ساخت جمله وارد می شود و شیوه ی آن را دگرگون می کند . این دگرگونی ساختاری اگر ادامه یابد ، بیم آن است که به نامفهوم شدن زبان بیانجامد ؛ به ویژه آنکه گرته برداری نحوی نیز مانند گرته برداری معنایی ، غالبا به صورت پنهان و نا آگاهانه صورت می گیرد . امروز ه زیانبارترین تاثیر زبان های بیگانه را در نحو فارسی می توان دید . البته این تاثیر هنوز به جایی نرسیده است که در شالوده ی زان دگرگونی ها ی اساسی ایجاد کند ، ولی این موضوع خطری مهم برای زبان فارسی محسوب می شود . در صد سال گذشته ، به دلیل ترجمه های فراوان از زبان های اروپایی به فارسی ، گرته برداری نحوی بسیاری از این زبان ها صورت پذیرفته است و اگر همین روند ادامه پیدا کند به تغییر نحوی زبان فارسی و نامفهومی و تباهی آن می انجامد ، پس تا جای ممکن باید از گرته برداری نحوی خوداری کرد .( همان ،۱۳۴۹،و۱۸۵-۱۸۴)
نمونه هایی گرته برداری در زبان فارسی
جمله های زیر بر پایه ی گرته ی زبان های اروپایی ( به ویژه انگلیسی و فرانسوی) ساخته شده است و در رسانه ها دیده و شنیده می شود :
« فناوری می رود که چهره ی کره ی زمین را به کلی دگرگون کند » به جای « فناوری نزدیک است که چهره ی کره زمین …».
«تو مرا نمی فهمی» به جای « تو حال یا سخن مرا نمی فهمی».
« من روی این کار، خیلی وقت گذاشته ام » به جای « من برای این کار ، خیلی وقت صرف کرده ام ».
« به اندازه ی کافی کار دارم که فرصت دیدن او را مداشته باشم » به جای « آنقدر کار دارم که فرصت نمی کنم او را ببینم : و نمونه های فراوان دیگر . ( همان ،۱۸۷،۱۳۴۹)
فرایند نفوذ واژه های بیگانه
راه های ورود لغات و اصطلاحات بیگانه به زبان فارسی متعدد است و برسی مختصر هر کدام از آنها مفید می نماید :
الف)ترجمه های ناقص کتاب ها و مقالات بیگانه واشکلات آنها
کار ترجمه کم زحمت تر و کم ارزش تر از تألیف نیست البته ترجمه ای که در آن تسلط مترجم بر زبان بیگانه و فهم او از متنی که می خواهد ترجمه کند کامل باشد و همچنین شنناخت او را از زبان فارسی و دستور آن و نیز اشراف به متن های تخصصی رشته ای که به عنوان مترجم در آن کار می کند به تکاء تجربه ی موفق به اثبات رسیده باشد . مترجم باید قادر باشد به هر دو زبان فکر کند و آنچه را از یک زبان . می فهمد به زبن دیگر بفهماند ، نه آنکه فقط لغات و عبارات را برگردان کند مثلا اصطلاح پوینت آف ویو (point of view) رجمه شده است به « نقطه نظر » در حال در فارسی می گوییم : «نظر» یا « لحاظ»، و واژه ی پوینت یعنی نقطه را نیازی نیست در ترجمه وارد کنیم . یا ترجمه لغوی عبارات بویژه در متون ادبی ؛ مانند ضرب المثلی که به « کاتولیک تر از پاپ» ترجمه شده مثل معادب آن در فارسی « دایه ی دلسوز تر از مادر» است؛ خواننده ایرانی باید فرهنگ مسیحیت قرون وسطایی و مذهب کاتولیک و جایگاه پاپ در بین آنها را بشناسد تا بتواند ضرب المثل بیگانه را درک کند در حالی که مثل خودی آن بسیار ساده فهم است .
ب)بازگشت فرنگ رفته های خود باخته و فن سالاران نا آشنا به غنای زبان فارسی
عده ای از کسانی که به اروپا و مریکا سفر کرده اند یا سفر می کنند ، با دیدن بعضی مظاهر تمدن غرب گرفتار و به لحاظ اجتماعی شیفته ی آن می شوند ، آن چنان که احساس می کنند باید سراپا همچون فرنگیان شوند و حتی همچو تقی زاده از ابراز صریح آن نیز ابا ندارد . برای مثال آنها ، که همه چیز خود را باخته اند ، از دست دادن زبان فرع است و شاید ، اساساً به لحاظ تمایل به مشابهت هر چه بیشتر با غربی ها ، ضروری محسوب می شود اینها نمی توانند احساسات خود را به زبان بیگانه بیان نکنند . اصطلاحاتی نظیر مرسی ،گرل فرند و بوی فرند از این نوع اند .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
آن فن سالاران ،مهقور ابراز ها ، وسایل ، تجهیزات و فناوری غرب شدند و همانطور که راه را برای ورود غربی ها و شیوع استفاده از آن ابزار و وسایل و تجهیزات هموار کردند ، سیل واژگان وابسته بدانها نیز سرازیر شد . آنها از همان ابتدا می توانستند از فناوری جدید یبهره گیری کنند و برای تفهیم اصطلاحات فنی بیگانه از واژه های معادل فارسی استفاده کنند ولی ضعف دانش آنها و فراموشی ادبیات فارسی مانع چنان اقدامی شد . اگر از ابتدا هوشیاری نشان داده می شد امروز مواجه با تسلط واژه هایی فنی و نه اسم خاص نظیر رادیو ،تلویزیون ، سینما ، تلفن و غیره نبودیم تا ناچار شویم ادعا کنیم به دلیل گذشت زمان چنان واژه هایی تثبیت شده اند و برگردان آنها میسر نیست یا ضرورتی ندارد ، یا بدتر از آن ادعا کنیم به کارگیری آنها ضروری هم ندارد .
ج) عدم آشنایی کارشناسان با قابلیت های فارسی و غنای ادبیات ما
بیشتر واژه های تخصصی بیگانه را کارشناسان استعمال می کنند تا مقصود خود را در محیط های فنی و کارگاهی و اداری بیان کنند و بتوانند بفهمانند . متاسفانه تحصیلات دوران دبیرستان و دانشگاه کمک کافی به دانش آموزان و دانشجویان برای شناخت و به کارگیری قابلیت های زبان فارسی نمی کند و لذا اغلب فارغ التحصیلان رشته های فنی ، مهندسی ،کشاورزی و پزشکی از ذخیره سرشار این زبان در رشته های خود آگاه نیستند و ناگزیر به واژه های بیگانه از زبان های مختلف وی بیشتر به انگلیسی و فرانسه و آلمانی پناه می برند و امکانات گسترده ی زبان فارسی مانند استفاده از پسوندهای و پیشوندها نیز استفاده از مسترها در واژه گزینی بتدریج به فراموشی سپرده می شود .
د)باور نداشتن کارایی های زبان فارسی در رشته های غیر ادبی
این فقط فارسی و توانمندی های آن نیست که غریب مانده است بلکه مجموعه ی فعالیت های علمی ،فنی وهنری گذشتگان ما در طول تاریخ تمدن ایرانی برای نسل امروز ناشناخته است و قریب به اتفاق فارغ التحصیلان از سیر تحول لمی در کشورمان بی اطلاع اند و گمان نمی برند که نیاز های رشته ای مختلف علمی توانسته باشد به زبان فارسی تفهیم شود و بنابراین اعتقاد ندارند که بتوان به اتکای زبان فارسی امروز ، با رسای تمام ، مسایل آن رشته را مطرح کرد و فهماند ، چون خلع صلاح شده و درمانده اند براحتی به سراغ واژه های بیگانه می روند .
هـ- احساس حقارت در مقابل واژه های فرنگی وپدیده شیفتگی فنی
بسیاری از محصولات فنی تولیدی غرب در بیننده ای که خود دست اندرکار تولید و طراحی آنها نبوده ایجاد بهت و حیرت می کند و در او حالتی پدید می آورد شبیه تسلیم شدن کامل . وقتی مردمی در مقابل پیشرفت دیگران مقهور شدن و نسبت بدان احساس کوچکی کردند ، کمتر جرات می کنند نسبت به فرهنگ و زبان پیشینیان آن پیشرفت فنی ، تأمل کنند و یا ابراز وجود نمایند . گویی در به کا ر گرفتن واژه های بیگانه ، آنها نحوی رفع کردن ضعف فنی خود را جستجو می کنند و گمان می برند با ایجاد نوعی مشابهت فرهنگی و زبانی ، مشابهت فنی هم حاصل می شود و روحیه ی فنی همراه با واژگان بیگانه در آنها رسوخ می کند . وجه دیگر همین احساس کوچکی در انتخاب ناشیانه ی برخی از واژه ها نمود پیدا می کند چه با هدف اعتبار ویژه بخشیدن به موضوعی خاص انجام می گیرد ؛ گویی واژه ی فارسی اعتبار لازم را نداشته باشد ؛ مانند انتخاب نادرست واژه ی المپیاد به جای مسابقه .
و) عادت پیدا کردن به مفهوم واژه بیگانه
هجوم فرهنگی جلوه های گوناگون دارد . در زمینه های علمی ، فنی و هنری این هجوم بویژه برکسانی اثر می گذارد که آسیب پذیرند نظیر جوانان یا آنها که به لحاظ آشنایی با کاربردهای علمی زبان فارسی ضعیف تر و کم مایه ترند . واژه های بیگانه در زندگی روزمره ی آنها وارد می شود و کاربرد مکرر و بجا یا نابجا ی آن به عادت کردن با آن واژه ی بیگانه می انجامد به گونه ای که گاهی فراموش می شود که اصلا واژه خودی نیست ؛ یا پذیرفتن این که واژه ای فارسی بتواند همان مفهوم را به خوبی تداعی کند برایشان مشکل می شود . از این رو ، واژه هایی که مدت زمان بیشتری از عمر نفوذشان در زبان فارسی می گذرد رسوبات سخت تری در اذهان ایجاد می کند و خو گرفتن با مفهوم واژه ی فارسی معادل آن بسختی انجام م گیرد . از این نوع می توان واژه چک کردن به معنای بررسی کردن وو کنگره به معنای مجمع یا همایش را ذکر کرد که گاهی افرادی با واژه های چک یعنی برگه ی حواله و کنگره به معنی لبه بلندی ، که هر دو فارسی اند اشتباه می کنند .
ز) نامناسب بودن واژه های جایگزین پیشنهادی
در مقابل سلطه ی فنی و تبلیغات قاهر بیگانه ، باید از قدرت و زیبایی هنری زبان فارسی بهره گرفت و واژه های جایگزین را رواج داد. برای ایجاد تحول در زمینه ی مصون سازی زبان فارسی از گزند بیگانه گان توجه به روان شناسی اهمیت می یابد .
ای بسا واژه هایی که به لحاظ معادل یابی درست انتخاب شده اند ولی از ظرافت و طنین لازم برخوردار نیستند و بنابراین نمی توانند جایی باز کنند . از این قبیل بی سلیقگی ها در گذشته نه چندان دور ، نزد آنها که پاکسازی زبان فارسی از واژه های بیگانه را با ترد واژه های فارسی که ریشه عربی دارند ، اشتباه می گیرند ، وجود داشته و هنوز بعضاً وجود دارد . متقابلاً گاهی واژه ی جایگزین آنقدر خوب انتخاب می شود که مردم با رغبت و براحتی آن ر به کار مبی برند و حتی از ته دل آن را ترجیح می دهند مثل واژه دانشگاه و دانشکده ( به جای اونیورسیته و فکولته) که عمر شصت ساله دارد یا واژه نگارخانه ( به جای گالری) که عمری بیست و پنج ساله دارد و واژه های نمابر ( به جای فاکس ) و یارانه ( به جای سوپسید ) که اخیراً به کار می رود .( میر سلیم ،۱۳۸۲:و۱۸-۱۳)
بخش دوم)واژه های بیگانه درشعر
مهدی حمیدی شیرازی
«دکتر مهدی حمیدی از شاعران بنام و چهره های درخشان ادبیات معاصر ایران است. وی در سال ۱۲۹۳ شمسی در شیراز پا به عرصه وجود گذاشت. پدرش مرحوم سید محمد حسن ثقه الاعلام از بازرگانان معروف شیراز بود که در دوره های اول مجلس شورای ملی، از آن شهر به نمایندگی مجلس انتخاب گردید.مادرش بانوسکینه آغازی یکی از زنان دانشمند و تربیت شده و اصیل بودکه خود شاعره ای سخن سنج به شمار می رفت. وی در حدود چهل سال قبل که فرهنگ ایران و مخصوصاً تعلیم و تربیت دوشیزگان با مخالفتهای زیادی مواجه بود در شیراز به تأسیس مدرسه ای بنام “عفتیه “که در حقیقت مادر تمام مدارس دخترانه فارس محسوب می شود، همت گماشت. دکتر حمیدی بیش از دو سال و نیم نداشت که پدرش درگذشت و تربیت او به مادرش محول شد. تحصیلات ابتدایی رادر مدرسه شعاعیه و دوره متوسطه در دبیرستان سلطانی شیراز به پایان رسید و در سال ۱۳۱۳ برای ادامه تحصیلات به تهران آمد به دانشسرای عالی داخل شد و به سال ۱۳۱۶ در رشته ادبیات فارسی با رتبه اول به اخذ لیسانس نائل گردید.
حمیدی پس از اخذ لیسانس به کارمندی فرهنگ در آمد و برای انجام خدمت سربازی به تهران مراجعت کرد و به دانشکده افسری واردشد و یک سال بعد درجه ستوان دومی برای خدمت افسری به شیراز برگشت. او در سال ۱۳۲۵ از دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسى موفق به اخذ دکترا و در رشته الهیات به تدریس مشغول شد.» (یاحقی،۱۳۸۵:ص۱۸۰).
در دوران معلمى عاشق یکى از دانش‏آموزان خود شد و غزل معروف «گر تو شاه دخترانى من خداى شاعرانم» را سرود که نام حمیدى را بر سر زبان‏ها انداخت. این حادثه که منجر به ناکامی شد، کتابهای “عشق دربدر” و “اشک معشوق” را که محصول این عشق سوزان اوست به وجود آورد. کتابهای “پس از یکسال” و “سبکسریهای قلم”نیز در این مدت منتشر شد.
اولین مجموعه شعرش را در سال ۱۳۲۱ با عنوان «از یاد رفته» منتشر کرد که تماماً در قالب غزل بود. حمیدى شاعرى بود که در جبهه مخالف نیما یوشیج و نوگرایان ایستاد و در پایان سال ۱۳۲۱ دومین دفتر شعرش را به نام «عصیان» به دست چاپ سپرد.
حمیدى در سال ۱۳۲۴ قصیده «مصاحبه با نیما پیشواى نوپردازان» را منتشر کرده بود که در جبهه شعرای کلاسیک و مخالفان نیما یوشیجاو را در صف اول قرار داد. او بعد از شهریور ۲۰ با قصاید حماسى‏وار پیرامون شرایط نابسامان سیاسى و اجتماعى ایران و در حمله به اشغالگران بیگانه و جدایى خواهان آذربایجان، مورد توجه خاص و عام واقع شد و به او لقب «شاعر ملى» داده بودند.
در همین سال مجموعه اشعاری به نام “شکوفه ها” را انتشار داد و عده ای از شعر شناسان با انتشار این دیوان ظهور شاعری بزرگ را مژده داده اند. پس از آثار مزبور “شاعر در آسمان” و “فرشتگان زمین” و “عصیان” که در حقیقت متمم دیوان اشک معشوق است به وسیله دکتر حمیدی انتشار یافت. مجموعه این آثار که نظم و نثر را به منتها درجه دلفریبی و زیبایی رسانده بود از عموم نقاط ایران چشمها را به شیراز مهد سعدی و حافظ متوجه ساخت
شکوفه‏ ها و نغمه‏ هاى جدید» و «سال‏هاى سیاه» شامل اشعار وطنى و سیاسى- انتقادى، «پس از یک سال» و «اشک معشوق» شامل اشعار عاشقانه که همچنان تجدید چاپ مى‏شود، «ده فرمان» و «طلسم شکسته» عناوین بخشى از آثار اوست.
حمیدى در حوزه ترجمه نیز گاه گاهى فعال مى‏شد و حاصل آن قطعه «زمزمه بهشت» مجموعه شعرى از کنستانتین دینالد و رمان «ما و شش پنى» از سامرست موام بود، این اثر بعدها با عنوان «ماه و شش پشیز» توسط پرویز داریوش به فارسى برگردانده و منتشر شد.
دکتر حمیدى بعد از انقلاب اسلامى نیز کتاب‏هاى «شعر در عصر قاجار» و «فنون شعر و کالبدهاى پولادین آن» را منتشر کرد و کتاب «دریاى گوهر» سه مجلد از مجموعه بهترین شاعران و نویسندگان معاصر جهان را که در سال‏هاى قبل از انقلاب ترجمه و منتشر کرده بود، تجدید چاپ نمود.
دکتر حمیدى در تیرماه سال ۱۳۶۵ چشم از جهان فرو بست و در حافظیه شیراز به خاک سپرده شد.
واژه های بیگانه در دفتر اشعار حمیدی شیرازی
چو پشم قلم ها بـــه دستم شکست شکستــم ، ولـــی خـــوب آراستـــم
( حمیدی شیرازی – ص ۳۸)
قلم [ یونانی yalam] آلتی نئین با چوبین و یا فلزی که به وسیله آن با مرکب یا جوهر روی کاغذ نویسند .
امام خمینی
در روز بیستم جمادى الثانى ۱۳۲۰ هجرى قمرى مطابق با ۳۰ شهریـور ۱۲۸۱ هجرى شمسى ( ۲۱ سپتامپر ۱۹۰۲ میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها،روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد.
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجاء مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالیکه بیـش از ۵ مـاه ولادت روح الـلـه نمى گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به .تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش بانـو هاجرکه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش صاحبـه خانم که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن ۱۵ سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.
اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ ( نـوروز ۱۳۰۰ هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب ۱۳۴۰ هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا میـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى، و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سیـد عـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام برد.
پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیچـه رسیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه عـلمیـه عازم قـــم گـردیـد. در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و … همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب ۱۴ سال در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستیـن بار .مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.
پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( ۱۰ بهمـن ۱۳۱۵ ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى کرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمیـه قـم را آیات عـظـام :
سید محمد حجت، سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان، شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود کـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.
امام خمینـى که با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعیـت حـوزه ها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر کتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر بزرگانى همچون آیـه الـلـه مـدرس تکـمیل مى کرد دریافـته بـود که تـنها نقـطـه امیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى که پـس از شکست مشروطیت و بخصـوص پـس از روى کار آوردن رضا خان پدید آمده است، بیدارى حوزه هاى عـلمیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـى بـاشـد.
امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال ۱۳۲۸ طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهیـه کرد و بـه آیـه الـلـه بـروجردى ( ره) پیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرارگرفت .
اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود. لایحه انجـمـنـهاى ایالتى و ولایتى کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن، سوگـند به قرآن کریـم و مرد بـودن انـتخاب کـنـنـدگان و کاندیـداها تغییر مـى یافت در ۱۶ مهـر ۱۳۴۱ ه – ش به تصـویب کـابیـنـه امیـر اسـد الـلـه علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى دیگر بـود.
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزه هاى علمیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر وکارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـا سرگـشـاده اعـتـراض آمیز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگیخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمیـنـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود. در یکـى از ایـن تلگرافها آمده بـود :
بدیـن ترتیـب ماجراى انجـمنهاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران بـویژه از آنجهـت بـود کـه طى آن ویـژگیـهـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد که از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود. باو جـود شکست شـاه در ماجـراى انجـمـنها، فـشـار آمریکـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دیـماه ۱۳۴۱هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى دوباره فراخواند.
با پیشنهاد امام خمینى عیـد باسـتانـى نـوروز سـال ۱۳۴۲ در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفیـد شاه بـه انقـلاب سیـاه تعـبیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریکا و اسرائیل افـشا شده بود . از سـوى دیگـر، شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفیـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران می آمد.
امام خمیـنى در اجـتماع مردم، بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـمـپیـمان بـا اسـرائیـل یاد مـى کـرد و مـردم را بـه قیام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن ۱۳۴۲ شدیـدا از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود : امـروز سکـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( ۱۳ فروردیـن ۴۲ ) اعلامیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تاثیر شگـفت پیـام امام و کـلام امـام در روان مخاطـبیـنـش که تا مرز جانـبازى پیـش مـى رفت را بایـد در هـمیـن اصـالت انـدیشه، صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو کـرد .
سال ۱۳۴۲ با تحریـم مراسـم عیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریکـا اصـرار مـى ورزیـد و امام خـمیـنى بر آگاه کردن مردم و قیـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـریکـا و خیـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فروردیـن ۱۳۴۲ آیـه الله العظمـى حکیـم از نجف طـى تلگـرافـهـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد کـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما و کیان حـوزه ها مطرح شده بود.
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها، پاسخ تلگـراف آیـه الـلـه العـظـمى حکیـم را ارسال نمـوده و در آن تاکیـد کرده بـود کـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست.
با دستگیرى رهبـر نهـضـت و کـشتار وحشیانه مـردم در روز ۱۵ خـرداد ۴۲، قیام ظاهرا سرکوب شد. امـام خمینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـویان، با شهـامت و اعلام ایـنکه هیـئـت حاکمه در ایـران و قـوه قضائیه آنرا غیر قـانـونـى وفـاقـد صلاحیت مـى داند، اجتـناب ورزیـد. در شامگاه ۱۸ فـروردیـن سال ۱۳۴۳ بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گیرد وجشنهاى باشکـوهى در مـدرسه فیـضیـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى شـود . اولیـن سالگـرد قیام ۱۵خـرداد در سال ۱۳۴۳ با صـدور بیانیه مـشتـرک امام خمیـنـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیه هاى جداگانه حـوزه هاى علمیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمینـى در هـمیـن روز ( ۴ آبـان ۱۳۴۳ ) بیانیـه اى انقلابـى صادر کرد و درآن نـوشـت : دنیا بـدانـد که هر گرفـتارى اى کـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریکاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است … آمـریکـاست که از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى کنـد. آمریکاست که به اسرائیل قـدرت مـى دهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون، ایران را در آبان سـال ۴۳ در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد .

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:41:00 ب.ظ ]