۲-۱-مقدمه
سیستم ژوراسیک، به سن حدود ۶۰ میلیون سال، نام خود را از کوه‎های ژورا در مرز فرانسه و سویس گرفته و شامل سه زیر سیستم ژوراسیک پایینی (لیاس)، ژوراسیک میانی (دوگر) و ژوراسیک بالایی (مالم) است. سنگ‎های لیاس و اوایل دوگر ایران، پیوند نزدیکی با نهشته‎های تریاس بالا دارند. از سوی دیگر، سنگ‎های ژوراسیک بالایی ایران نیز به نوعی با نهشته‎های کرتاسه آغازی در ارتباط هستند. بررسی‎های دیرینه جغرافیای ژوراسیک ایران، گویای این است که در این زمان، سرزمین ایران شامل دو گستره مستقل بوده که در امتداد محل تقریبی راندگی اصلی زاگرس از یکدیگر جدا بوده‎اند (شکل۲- ۱) (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
نوع سنگ‎ها و زیستواران این دو گستره تفاوت آشکار دارد و لذا بررسی ژوراسیک ایران در دو صفحه ایران (البرز، ایران مرکزی، کپه‎داغ) و صفحه زاگرس، می‎تواند بیانگر ویژگی‎های چینه‎شناسی این سیستم باشد. بخشی از سنگ‎های ژوراسیک ایران خاستگاه ماگمایی دارد. سنگ‎های آتشفشانی ژوراسیک جایگاه چینه‎شناسی ثابتی ندارد و به نظر می‎رسد که بسیاری از گدازه‎های آتشفشانی منسوب به ژوراسیک، در واقع سن تریاس پسین د‎ارند. برخی از توده‎های نفوذی ایران مانند گرانیت‎های شیرکوه یزد، آیرکان انارک، کلاه قاضی اصفهان، شاه‎کوه لوت و …به سن ژوراسیک بالا دانسته شده‎اند ولی به تقریب در همه جا، این نفوذی ها تنها در سنگ‎های ژوراسیک پایینی – میانی تزریق شده‎اند و تاکنون نفوذ آنها در سنگ‎های ژوراسیک بالا گزارش نشده است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
جدا از جایگاه چینه‎شناسی، داده‎های پرتوسنجی نیز نشانگر سن ژوراسیک میانی است و نه ژوراسیک پسین. در پاره‎ای نقاط، به ویژه در زون سنندج – سیرجان و بلوک لوت، سنگ‎های ژوراسیک در رخساره شیست‎ سبز و به ندرت آمفیبولیت دگرگون شده‎اند. به طور عموم، فرایند دگرگونی به سن ژوراسیک پسین و نتیجه رخداد سیمرین پسین دانسته شده، ولی داده‎های گوناگون، مانند محدود بودن پدیده دگرگونی به سنگ‎های ژوراسیک پایینی – میانی، پوشیده شدن این دگرگونی‎ها با ردیف‎های دگرگون نشده ژوراسیک بالا و …بیشتر بر زمان ژوراسیک میانی و عملکرد سیمرین میانی تأکید دارد (آقانباتی،۱۳۸۳).
سنگ‎های ژوراسیک ایران دارای ذخایر غنی زغالسنگ، هیدروکربن و نشانه‎هایی از بوکسیت و لاتریت ‎است در ضمن بخشی از سنگ‎های این زمان، در صنایع ساختمانی و سیمان کاربرد دارند. تأثیر دو رویداد زمین‎ساختی بر حوضه‎های رسوبی ژوراسیک ایران درخور توجه است. به نخستین رویداد که تاکنون ناشناخته بوده و در اواسط دوگر (باژوسین – باتونین) روی داده ، سیمرین میانی نام داده شده است. پیامد تحولات زمین‎ساختی این رویداد، چین‎خوردگی، ماگماتیسم و دگرگونی است و به نوعی می‎توان آن را کوهزایی دانست که اثرات آن به ویژه در زون سنندج – سیرجان و بلوک لوت بیشترین مقدار است. دومین رویداد زمین‎ساختی ژوراسیک ایران، رویداد سیمرین پسین است. اگرچه زمان این رویداد را مرز ژوراسیک – کرتاسه و آن را نوعی کوهزایی همراه با چین‎خوردگی ماگماتیسم دانسته‎اند، ولی با تکیه بر داده‎های زمین‎شناسی جدید ژوراسیک ایران، می‎توان گفت که بر خلاف باور عموم این رویداد نه در مرز ژوراسیک – کرتاسه، که در زمان کرتاسه پیشین (پیش از بارمین) رخ داده است. در ضمن، این رویداد ماهیت خشکی‎زا داشته و بسیاری از تحولات زمین‎ساختی منسوب به زمان ژوراسیک پسین و رویداد سیمرین پسین، در واقع حاصل چین‎خوردگی و ماگمازایی سیمرین میانی است که تاکنون ناشناخته بوده است. جدا از دو رخداد گفته شده در سنگ‎های ژوراسیک بالای ایران شواهدی از یک ناپیوستگی رسوبی وجود دارد که به آن رخداد طبسین گفته شده است (آقاانباتی،۱۳۸۳).
شکل(۲- ۱) انتشار وهم ارزی واحدهای سنگ جینه ای ژوراسیک در دوسوی برامدگی شتری (اقتباس از؛ زمین شناسی ایران – آقانباتی، ۱۳۸۳)
۲-۲-ژوراسیک در زاگرس
سنگ‎های ژوراسیک صفحه زاگرس، به عنوان بخشی از نهشته‎های دریای تتیس جوان، در مقایسه با دیگر نواحی ایران، در شرایط رسوبی به طورکامل متفاوت بر جای گذاشته شده‎اند. به همین رو، رخساره سنگی – زیستی آنها متفاوت از سایر نواحی ایران است. با وجود این، در گستره وسیع زاگرس، سنگ‎های ژوراسیک در همه جا هم رخساره نیستند، به طوری که می‎توان این سنگ‎ها را به سه گروه مجزا با سه رخساره متفاوت زیر تقسیم کرد :
* رخساره‎های کم ژرفای تبخیری که به ویژه در لرستان و نزدیک مرز عراق نهشته شده‎اند، ولی رخنمون سطحی ندارند.
* رخساره‎های ژرف کربناتی که در زاگرس چین‎خورده به ویژه سکوی فارس بر جای گذاشته شده‎اند.
*رخساره‎های ژرف کربناتی – رادیولاریتی که معرف بخش‎های ژرف زاگرس رورانده است که به ویژه در دو ناحیه نیریز و کرمانشاه، به صورت فلس‎های رانده شده نا برجا رخنمون دارند. با توجه به سه رخساره گفته شده، سنگ‎های ژوراسیک زاگرس در سه ناحیه لرستان، فارس و زاگرس مرتفع قابل شناسایی است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
۲-۳-ژوراسیک در ناحیه لرستان
در لرستان و شمال فروافتادگی دزفول، سنگ‎های ژوراسیک پایین رخساره کم ژرفا و تبخیری دارند که با رسوب‎های ژوراسیک دیگر نواحی زاگرس تفاوت کلی دارند و بیشتر به رسوب‎های هم زمان در عراق شبیه هستند. به همین رو برای واحدهای سنگ‎چینه‎ای این زمان (ژوراسیک پایینی) از نام‎های معرفی شده در عراق استفاده شده است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
نهشته‎های تبخیری – کلوییدی ژوراسیک پایین لرستان که در چاه شماره یک تاقدیس امام حسن (خاور قصرشیرین) شناسایی شده‎اند، شامل سه سازند « عدایــه Adaiyah »، « مـوس Mus » و « علنAlan » است. رسوب‎های ژوراسیک میانی لرستان بیشتر از نوع شیل و سنگ‎آهک‎های رُسی متعلق به حوضه‎های رسوبی با ژرفای متوسط است که « سازند سرگَلو » نام دارد. همبری نهشته‎های ژوراسیک میانی (سازند سرگلو) با سنگ‎های ژوراسیک بالا، از نوع دگرشیبی زاویه‎دار است که نشانگر یک فاز فرسایش قاره‎ای است. در لرستان، با پیشروی دوباره دریای ژوراسیک بالا، ردیفی از سنگ‎های متورق جلبک ‎دار به نام « سازند نَجمه » بر جای گذاشته شده است. آخرین واحد سنگ‎چینــه‎ای ناحیه لرستان، نهشته‎های گچــی همراه با لایه‎هــای ناچیز از شیل خاکستـری به نام « سازند گوتنیا » است که برقراری حوضه‎های تبخیری و پسروی دریای ژوراسیک را نشان می‎دهد (شکل ۲-۲) (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
۲-۴-ژوراسیک در ناحیه فارس
در نواحی فارس و جنوب فروبار دزفول، رسوب‎های لیاس از نوع شیل‎های سیلتی – سنگ‎آهک و دولومیت به نام « سازند نیریز » است. وجود موج نقش، ترک‎های گلی، استروماتولیت‎های آهکی و انیدریت نشانگر محیط‎های رسوبی از نوع کم‎ژرفا و یا محیط‎های پهنه کشندی است. در ناحیه فارس، از اواخر لیاس و در زمان ژوراسیک میانی، نهشت ردیف‎های کربنـات دریایی به نــام « سازند سورمه » آغاز شده که به ظاهر، بدون هیچ‎گونه ایست رسوبی تا اوایل آشکوب تیتونین ادامه یافته است. در ژوراسیک پسین، ژرفای حوضه فارس به شدت کاهش یافته به سانی که رخساره‎های کربناتی سازند سورمه، با « انیدریت‎های هیث » پوشیده می‎شود. در اواخر ژوراسیک، یک چرخه خروج از آب با ظهور دگرشیبی در جنوب فارس مشخص است. ولی، در حوالی شیراز، رسوبگذاری کربناتی از منشأ دریایی ژرف، بدون انقطاع از ژوراسیک تا کرتاسه ادامه داشته است. سنگواره‎های این لایه گذر، به ویژه انواع کالپیونلیده، شباهت کامل به بخش جنوب خاوری پهنه سنندج – سیرجان حتی شمال البرز و پهنه کپه‎داغ دارد (آقانباتی،۱۳۸۳).
۲-۵-ژوراسیک در زاگرس مرتفع
در زاگرس مرتفع، سنگ‎های ژوراسیک، بخشی از یک مجموعه رسوبی ژرف با تغییرات سنی از تریاس تا کرتاسه پسین هستند. در ناحیه نیریز به این سنگ‎ها سازند پیچاکون (پیچَلون) گفته شده که مجموعه‎ای از رسوب‎های مارنی سیاه رنگ، سنگ‎آهک سیلیسی ائولیتی و رادیولاریت است. در ناحیه کرمانشاه، سنگ‎های موردنظر شامل رادیولاریت‎های کرمانشاه، سنگ‎آهک بیستون و افیولیت‎های صحنه – هرسین است. در هر دو ناحیه، سنگ‎های یاد شده به صورت فلس‎های رو رانده هستند. اگرچه تشکیل این سنگ‎ها، به احتمال در ژرفنای حاشیه شمال خاوری زاگرس (بلند زاگرس) بوده ولی تشکیل آنها در زون سنندج – سیرجان و رانده شدن آنها بر روی لبه صفحه زاگرس همچنان امکان‎پذیر است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .

شکل(۲- ۲)هم ارزی جانبی بین سنگ های ژوراسیک پهنه ی زاگرس در نواحی فارس و خوزستان و لرستان (اقتباس ازآقانباتی،۱۳۸۳).

۲-۶-ژوراسیک در البرز
ژوراسیک در ناحیه البرز شامل دو سیکل رسوبی میباشدگروه شمشک که نشان گر حوضه مردابی و رودخانه ای و دریایی کم عمق میباشد رسوبات زغال دار البرز را شامل میشود داده های زمین شناسی نشان میدهد که شرایط کولابی تریاس پسین تا اوایل ژوراسیک ادامه یافته است .درزمان لیاس با بالا آمدن سطح زمین و در نتیجه فرسایش آن ها ردیف های آواری وتورب ها به وجود آمد. درکل میتوان گفت سنگ های لیاس و دوگر البرز چند رخساره ای و از نوع قاره ای – دریاکناری هستند (خسروتهرانی ،۱۳۸۲).
سازند شمشک شاخص ترین سازند ایران است که دارای زغال سنگ و سنگواره های جانوری وگیاهی فراوان است که در برش الگو شامل چهار زون سنگی به ترتیب از پایین به بالا ماسه سنگ پایینی _ زغال دار پایینی_ماسه سنگ بالایی _ زغالدار بالایی میباشد (خسروتهرانی ،۱۳۸۲) .
سیکل دوم چرخه رسوبات دریایی است که شامل ردیف های مارنی- اهکی دریایی هستند که در همه جای البرز پراکندگی جغرافیایی یکسان ندارد و شامل دو بخش البرز شمالی و البرز جنوبی میباشد (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
۲-۷-ژوراسیک در ایران مرکزی
با نظری بر روابط زمین‎ساختی، چینه‎شناسی، نوع رخساره‎ها و نیز شرایط محیطی، سنگ‎های ژوراسیک ایران مرکزی تاریخچه سنگی و زیستی مشابه با کوه‎های البرز دارد، به گونه‎ای که به جز موارد استثنایی، تفکیک واحدهای سنگ‎چینه‎ای ژوراسیک در این دو پهنه (البرز و ایران مرکزی) چندان ضروری نبوده است. به سخن دیگر، همانند البرز، در ایران مرکزی هم می‎توان سنگ‎های زمان ژوراسیک را در دو چرخه رسوبی زغالدار (گروه شمشک) و چرخه رسوب‎های دریایی (گروه مگو) جای داد که مرزهای زیرین و بالایی آن منطبق بر رویدادهای زمین‎ساختی است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
سازند آب‎حاجی : تا پیش از سال ۱۳۵۴، در ایران مرکزی، به کلیه رسوب‎های شیلی ماسه‎سنگی، گاهی زغالدار زیر سنگ‎آهک بادامو (سازند بادامو)، سازند شمشک گفته می‎شد. با این وجود، در بعضی نقاط، به کمک سنگواره‎های موجود، بخش تریاس پسین (سازند نایبند) از رسوب‎های لیاس جدا می‎شد، ولی در بیشتر موارد چنین کاری نیز صورت نمی‎گرفت (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
رسوب‎های شیلی و ماسه‎سنگی زغالدار زیر سازند بادامو، از نگاه رخساره‎ای و سنی، تنها با بخش پایینی سازند شمشک (ماسه‎سنگ پایینی و سری زغالدار پایینی) همخوان است و نه با همه آن. از سال ۱۳۵۴، برای نهشته‎های میان دو سازند نایبند (تریاس پسین)، و سازند بادامو (توآرسین – باژوسین) نام « سازند آب‎حاجی » انتخاب شد که بیشتر از نوع نهشته‎های ماسه‎ سنگی و شیلی است و یک بخش ماسه‎ سنگ کوارتزی در پایه آن وجود دارد (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
بخش ماسه‎سنگ کوارتزی پایه، ردیف شاخصی به ستبرای ۲۰ تا ۱۸۰ متر از نوع ماسه‎ سنگ‎های کوارتزی و ماسه ‎سنگ‎های سفید با لایه‎بندی ستبر است که به طور معمول، بخش میانی آن کنگلومرایی است. رنگ عمومی این بخش، سفید است و در میان نهشته‎های سبز رنگ جای دارد و از این رو شناسایی آن حتی از فاصله‎های دور به سادگی امکان‎پذیر است. در بلوک کلمرد (اطراف رباط خان) افق‎های نسوز این بخش قابل استخراج و اقتصادی است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
عکس مرتبط با اقتصاد
بخش شیل بالایی، ۵۰ تا ۱۴۰ متر شیل و شیل‎های ماسه‎ای مایل به سبز با میان لایه‎هایی از ماسه‎سنگ آهکی، گاهی صدف سنگی است. هاگ‎های موجود در لایه‎های زغالی این بخش، سن لیاس (سینه‎مورین – آآلنین) دارد. سازند آب‎حاجی را می‎توان دست کم با سری زغالدار پایینی بُرش الگــوی شمشک در البرز درخور قیاس دانست. در ناحیه کرمان، واحد سنگی « طُغراجه » شامل دو بخش است. بخش پایینی طُغراجه، ضخامت متغیری از ماسه‎سنگ چندزادی روشن رنگ است که پس از یک ایست رسوبی، روی سنگ‎های رتین (واحد دره گُر) جای دارد. این آواری‎ها هم‎ارز ماسه‎سنگ‎های کوارتزی پایه سازند آب‎حاجی است. بخش بالایی طُغراجه از نوع آرژیلیت و سیلت سنگ‎های سبز رنگ با تناوب‎های ناچیز از ماسه‎سنگ سنگواره‎دار است که با توجه به شباهت‎های سنگی و سنی، معادل بخش شیلی سازند آب‎حاجی می‎باشد (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
جدا از ناحیه کرمان، ردیف‎های هم‎ارز سازند آب‎حاجی را با تغییرات ناچیز سنگ‎شناسی می‎توان در نواحی مزینو، جنوب کفه طبس و بلوک لوت دید (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
سازند آهکی بادامو : در نقاط بسیاری از ایران مرکزی، همانند البرز، در اواخر لیاس – اوایل دوگر، با پیشروی گسترده دریا، محیط‎های رسوبی دریایی حاکم شده است.
در ناحیه کرمان، به نهشته‎های کربناتی این دریای پیشرونده، « سازند بادامو » نام داده شده که به طور عمده، سنگ‎آهک‎های خاکستری تیره، ماسه‎ای، ائولیتی است که به داشتن آمونیت فراوان شاخص است. نام سازند بادامو از کوه و آبادی بادامو، در ۲۴ کیلومتری باختر کرمان، گرفته شده، ولی بُرش مطالعه شده در این محل، گسترش و ستبرای کافی ندارد. به همین‎رو برش اندازه‎گیری شده در کنارآبادی تیتو (۱۷ کیلومتری شمال خاوری زرند) به عنوان برش الگو دانسته شده است که دارای زون‎های زیستی توآرسین تا باژوسین میانی است. در این محل، سازند بادامو ۱۶۳ متر ستبرا دارد، ولی این ستبرا ثابت نیست. در ناودیس زرند، ۹۰ متر، در ناحیه هُجدک ۱۲ متر، در شمال ناودیس زرند ۲۰ تا ۵۰ متر است و گاهی نیز وجود ندارد (Seyed Emami ,1971).
سنگواره‎های جانوری سازند بادامو آشکارا نشانگر آن است که این سازند معمولا دریایی است. درصد بالای ماسه، برخی لایه‎های کنگلومرایی ولایه‎بندی چلیپایی نشانه محیط‎های رسوبی نزدیک به ساحل است. ائولیت‎های فراوان به تحرک و انرژی زیاد حوضه اشاره دارند و سرانجام وجود بریوزوآ و لوله‎های کرم موجود در روی صدف‎ها، همچنان به پایین بودن میزان رسوبگذاری نسبت داده شده است . (Seyed Emami ,1971)
مطالعات سید امامی (Seyed Emami ,1971)نشان می‎دهد که زون‎های زیستی این سازند بسیار فشرده و نزدیک به هم است، به گونه‎ای که تعداد زیادی آمونیت در واحدهای کم ستبرا جای دارند. در ضمن، آمونیت‎های سازند بادامو از هر جهت با انواع موجود در قفقاز و اروپای باختری تطابق دارند که گویای ارتباط همیشگی حوضه توآرسین- باژوسین صفحه ایران با دریای تتیس در شمال است. در بسیاری از نقاط کرمان، سازند آهکی بادامو، واحد سنگی مشخصی با نقش کلیدی است که توالی شیلی – ماسه‎ای ژوراسیک پایین – میانی ناحیه کرمان را از یکدیگر جدا می‎کند. در شمال کرمان، رخساره چیره آهک‎های ائولیتی سازند بادامو به انواع ماسه‎سنگی و شیلی تبدیل می‎شود. در چنین حالتی، سه سازند آب‎حاجی (در زیر) بادامو (در وسط) و هُجدک (در بالا) هم رخساره می‎شوند و تفکیک آنها از یکدیگر دشوار و ناممکن است. در این‎گونه نواحی است که کاربری گروه شمشک مفهوم بیشتری پیدا می‎کند.در نواحی طبس، شیرگشت، جام، لکرکوه و نایبندان، یک لایه راهنما از سنگ‎آهک را به عنوان سازند بادامو دانسته‎اند، در حالی که لایه منسوب به سازند بادامو در نواحی مذکور، واحد سنگی جوان‎تری به سن باتونین است که ارتباطی به سازند بادامو ندارد و بنا به تصویب کمیته ملی چینه‎شناسی، « سازند پروده » نامیده شده است .(Seyed Emami ,1971)
گفتنی است در نواحی زغال‎خیز کرمان، کارشناسان شرکت زغالسنگ کرمان به ردیف‎های توآرسین سازند بادامو، واحد « نیزار » و به واحدهای باژوسین آن، واحد « باب نیزو » نام داده‎اند. تغییرات سنی سازند بادامو، از توآرسین تا باژوسین میانی، نشان می‎دهد که دریای پیشرونده لیاس پایانی – دوگر پیشین ناحیه کرمان در مقایسه با البرز، پایدارتر بوده و است، به گونه‎ای که ماسه‎سنگ‎های بالایی (توآرسین – آآلنین) گروه شمشک البرز فقط با بخش زیرین سازند بادامو قابل قیاس است و بخش‎های انتهایی آهک بادامو، فاقد معادل دریایی در البرز است
.(Seyed Emami ,1971)
سازند آواری هُجدک : در بیشتر نقاط ایران مرکزی ، بر روی ردیف‎های دریایی سازند بادامو، توالی به نسبت ستبری از رسوب‎های آواری زغالدار وجود دارد که نشانگر برقراری دوباره شرایط کم ژرفای رسوبی است که یکی از مهم‎ترین نهشته‎های زغالسنگی ناحیه کرمان را در بر دارند. سری ماسه‎سنگ‎های سبز، سری گیاهدار ژوراسیک، ماسه‎سنگ‎های بالایی، سری زغالدار نام‎های قدیمی این نهشته‎هاست. در سال ۱۹۶۴، با اقتباس از دهکده و معادن زغال هُجدک، نام « سازند هُجــدک » به تصویب کمیته ملی چینه‎شناسی رسیده، هرچند کارشناسان شرکت فولاد از اسامی « خُمرود » و « دشت خاک » استفاده می‎کند. با وجود گستردگی و ستبرای زیاد، سازند هُجدک برش الگو ندارد (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
از نگاه سنگ‎شناسی سازند هُجدک تناوبی از ماسه‎سنگ‎های آرکوزی – کوارتزی و شیل‎های سبز و خاکستری تا قهوه‎ای است که به داشتن سنگال‎های رُسی – هماتیتی سُرخ‎رنگ لایه‎ها و عدسی‎های متعدد (حدود ۳۰ لایه) زغالسنگ شاخص است که در بین آنها لایه زغالی « D »، در فاصله ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر بالاتر از پایه این نهشته‎ها، از همه باارزش‎تر است. از ویژگی‎های دیگر سازند هُجدک، فراوانی سنگواره‎های دریایی است که تنها در تناوب‎های آهکی دیده می‎شود و نشانگر چیرگی محیط‎های دریایی کم ژرفاست . مرز پایینی سازند هُجدک، به سازند بادامو است که ظاهر تدریجی دارد. مرز بالایی این سازند در همه جا فرسایشی و نشانگر عملکرد رویداد سیمرین میانی است. سازند هُجدک دارای مجموعه‎ای غنی از سنگواره‎های جانوری، به ویژه دوکفه‎ای‎ها، و سنگواره‎های گیاهی است که به طور عموم سن باژوسین پسین – باتونین پیشین دارند. اگرچه به سن کالووین هم اشاره شده است، ولی جایگاه چینه‎شناسی هُجدک بین سازند بادامو (توآرسین – باژوسین میانی) و سنگ‎آهک پروده (باتونین پسین) سن کالووین سازند هُجدک را پرسش‎آمیز می‎سازد (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
یکی از ویژگی‎های بارز سازند هُجدک، داشتن شیل‎های زغالدار و به ویژه افق‎های زغالسنگی است. در ناحیه کرمان، افق زغالدار موسوم به زون « D » دارای حدود ۳۰ لایه زغالی است که از میان آنها ۶ – ۴ لایه ارزش اقتصادی دارند. زون دوم زغالدار سازند هُجدک، افق زغالی « E » است که شامل ۱۳ لایه زغالی با ۳ تا ۵ لایه اقتصادی است. ضخامت افق زغالی E ثابت نیست و پس از نازک شدن، به آرژیلیت زغالی تبدیل می‎شود. ذخایر زغالسنگی هُجدک، محدود به ناحیه کرمان نیست. در بلوک کلمرد، زغال‎های حرارتی از این سازند استخراج می‎شوند. نیروگاه حرارتی طبس – مزینو (در حال مطالعه) بر اساس ذخایر زغالسنگی هُجدک در بلوک کلمرد طراحی شده است (آقانباتی،۱۳۸۳) .
چرخه رسوب‎های دریایی ژوراسیک در ایران مرکزی : در ایران مرکزی، همانند البرز و کپه‎داغ، سنگ‎های ژوراسیک میانی – بالایی، ردیف‎های مارنی و سنگ‎آهک‎های دریایی هستند که با ردیف‎های آواری گاه ضخیم و یا نهشته‎های تبخیری ژوراسیک پسین – کرتاسه پیشین سرانجام می‎گیرند. در مرز پایینی این مجموعه به نسبت ستبر، شواهد وابسته به رویداد سیمرین میانی و در مرز بالایی آن نیز نشانه‎های آشکار رویداد سیمرین پسین را می‎توان دید. لذا، سنگ‎های موردنظر چرخه رسوبی بزرگی به نام « گروه مَگو » است که به دو رویداد زمین‎ساختی بزرگ محدود هستند. بیشتر سنگ‎های گروه مَگو از نوع مارن، سنگ‎آهک، ماسه‎سنگ‎های آهکی دریای باز هستند ولی پایان بخش این چرخه رسوبی، ردیف‎های آواری – تبخیری است. تغییرات زمانی و مکانی رخساره‎ها سبب می‎شود تا همه سنگ‎های این گروه به چند واحد سنگی تقسیم شوند (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
نخستین واحد سنگی گروه مَگو، ردیفی از سنگ‎آهک خاکستری رنگ است که با داشتن ترکیب سنگی و ستبرای کم و بیش پایدار، سیمای کلیدی دارد. اگر چه در پاره‎ای از گزارش‎های زمین‎شناسی ایران مرکزی (شیرگشت، شتری، نایبندان و لکرکوه) به این واحد سنگی «سنگ‎آهک بادامو» گفته شده ولی یافته‎های جدید ناحیـــه‎ای نشان می‎دهد که چنیـــن مقایسه‎ای نادرست بوده و از این رو به این واحد سنگی راهنمــا « سازند آهکی پروده » نام داده شده است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
واحد سنگی دوم گروه مَگو، بیشتر از نوع شیل، مارن‎های کمی سیلتی تا ماسه‎ای ریزدانه است که رنگ متمایل به سبز روشن دارد و به لحاظ زودفرسا بودن، بیشتر سیمای تپه ماهورهــای پشتـــه مانند و نـــام « سازند بَغَمشاه » دارد. در همه جای ایران مرکزی، مرز بالای سازند بَغَمشاه با یک ایست رسوبـــی و چـرخه‎های فرسایشی مشخص است که رویداد عامل، می‎تواند با رخـــداد جهانی « نوادین » درخور قیاس باشد که در این نوشتار به آن « رویداد طبسین » گفته شده است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
سنگ‎های ژوراسیک بالای ایران مرکزی در شرایط رسوبی متفاوت نهشته شده‎اند و به همین دلیل، رخساره همانند ندارند. در خاور کوه‎های شتری تا شمال خاوری بلوک لوت، رسوب‎های ژوراسیک بالا از نوع ماسه‎سنگ، شیل و سنگ‎آهک ائولیتــی – آواری نازک لایه است که رخساره جلـوی ریف و نام « سازند قلعه‎دختر‌» دارد. در کوه‎های شتری، سنگ‎های ژوراسیک بالا از نوع سنگ‎آهک‎های ریفـــی، توده‎ای روشن رنگ است که سیمــای کـــوه‎ساز، رخساره ریفـــی و نام « سنگ‎آهک اسفندیار » دارد. در باختر کوه‎های شتری (ناحیه کلمرد – کرمان)، سنگ‎های ژوراسیک بالا بیشتر سنگ‎آهک‎های لایه‎لایه با میان‎لایه‎هایی از مارن‎های آهکی است که به داشتن پکتن فراوان شاخص است و نشانگر رخساره‎های پشت ریف (ریف‎هـای اسفنـدیار) است. به دلیل فراوانی پکتـن، به این رخساره ژوراسیک بالایی ایران مرکـزی، « سنگ‎آهک پکتن‎دار » گفته شده است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
بین کلمرد و بهاباد، بر روی سنگ‎آهک پکتن‎دار، دو افق سنگ‎آهک میکریتی وجود داردکه با افقی از مارن‎های آهک‎دار از یکدیگر جدا شده‎اند. این واحد سنگی، « سازند آهکی نـار » خوانده می‎شود. از اواخر آشکوب کیمریجین، با آغاز حرکت‎های سیمرین پسین، شرایط تبخیری – قاره‎ای حاکم شد که با رسوب انباشته‎هـای گچـی به نام « گـچ مَگــو » و یا ردیف‎ آواری سُرخ‎رنگ به نام « لایه‎های سُرخ گَره‎دو » همراه است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
در بعضی نقاط ایران مرکزی مانند تفرش، محلات، اصفهان، اردستان و کاشان، ردیف‎های دریایی ژوراسیک میانی – بالایی (گروه مَگو) وجود ندارد. در این نواحی، ردیف‎های زغالدار تریاس بالا – ژوراسیک میانی در بیشتر جاها به طور دگرشیب با رسوب‎های آواری پیشرونده کرتاسه پایین پوشیده شده‎اند. نبود ردیف‎های گروه مَگو و به ویژه دگرشیبی زاویه‎دار، نشان می‎دهد که بخشی از ایران مرکزی در اثر رویداد سیمرین میانی، در زمان باژوسین – باتونین، چین‎خورده و پسروی دریا تا پیشروی آن در کرتاسه پایینی، ادامه داشته است. از طبس تا کرمان، سنگ‎های ژوراسیک میانی – بالایی، ضمن دریایی بودن، بیشتر رخساره آواری دارند، به گونه‎ای که تفکیک واحدهای سنگی گوناگون دشوار است. در شمال کرمان به مجموعه سنگ‎های ژوراسیک میانی – بالایی « سری بیدو » نام داده شده که معادل تمام سازندهای گروه مَگو است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
کارشناسان شرکت فولاد، به تمام سنگ‎های میان دو رویـداد سیمــرین میانـی – سیمرین پسیـن، در شمال کرمان « سازند اسدآباد » نام داده‎اند و با توجه به ناهمگن بودن نهشته‎ها، آنها را به سه بخش پایینی – میانی و بالایی تقسیم کرده‎اند. سازند اسدآباد، جایگاه چینه‎شناسی مشابه با واحدهای سنگـی « گروه مَگو » دارد. با نظری به روابط چینه‎شناسی و سنی، به ویژه نوع رخساره‎ها و شرایط رسوبی می‎توان چنین پنداشت که گستره‎های وسیعی از ایران مرکزی، شرایط رسوب‎گذاری و محیط‎های زیستی ژوراسیک میانی – بالایی، تفاوت چندان آشکاری ندارد. پیچیدگی‎های چینه‎شناسی موجود در پاره‎ای از گزارش‎ها، تنها به دلیل مطالعات ناحیه‎ای و استفاده از نام‎های جغرافیایی گوناگون است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
سازند آهکی پروده : سازند آهکی پروده، نخستین واحد سنگی‎ از دومین چرخه رسوبی نهشته‎های ژوراسیک ایران مرکزی است که پس از یک ایست رسوبی، برجای گذاشته شده است. در گستره وسیعی از طبس، شیرگشت، کلمرد، آبدوغی و راور این واحد سنگی به صورت لایه‎ای راهنما، جایگاه ثابتی میان ماسه‎سنگ‎های سازند هُجدک (در زیر) و مارن‎های بَغَمشاه (در بالا) دارد. از نگاه سنگ‎شناختی، به جز بخش آواری پایه، سازند آهکی پروده ردیف کم و بیش یکنواختی از سنگ‎آهک‎های خاکستری رنگ است که تفاوت چشم‎گیری با نهشته‎های شیلی و ماسه‎سنگی زیرین (گروه شمشک) و مارن‎های سبز – خاکستری بالایی (سازند بَغَمشاه) دارد، به گونه‎ای که به صورت ردیفی آشکار، دو واحد سنگی یاد شده را از یکدیگر جدا می‎کند. به دلیل یکنواخت بودن ترکیب سنگ‎شناسی، تقسیم‎بندی فیزیکی، شیمیایی و زیستی سازند ناممکن است. باوجود این، بالاترین بخش آن، رنگ روشن‎تر و نمای قلوه‎ای دارد.
نام این سازند از روستای پروده (جنوب کفه طبس) اقتباس شده ولی برش الگوی آن در شمال باختری طبس (خاور کوه اشلون)، به ضخامت ۴۶ متر اندازه‎گیری شده است که ۷ متر زیرین آن کنگلومرایی و بقیه سنگ‎آهک خاکستری تیره، متراکم، ضخره‎ساز با لایه‎بندی ستبر و به ندرت پیزولیتی است. از محل بُرش الگو به سمت جنوب، کنگلومرا و مارن‎های گچ‎دار بخش پایینی حذف و با افقی از سنگ‎آهک به شدت ماسه‎ای جایگزین می‎شود که دارای مرجان، دوکفه‎ای و بازوپا است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
در محل بُرش الگو، مرز زیرین سازند با حضور یک واحد کنگلومرایی به ستبرای ۷ متر و دگرشیبی خفیف مشخص است. در شمال بهاباد، آواری‎های پایه از نوع کنگلومرای کوارتزی است. در نواحی شتری، شیرگشت، ترود و جام، سنگ‎آهک پروده با سنگ‎های کهن‎تر از ژوراسیک همبر است. مرز بالای پروده همیشه به سازند بَغَمشاه است. این مرز به گونه‎ای آشکار، ناگهانی و همساز است. سنگواره‎های سازند پروده بیشتر در لایه‎های آغازین و به ویژه در مرز بالایی آن یافت می‎شوند که بیشتر از نوع مرجان، آمونیت و اندکی میکروفسیل ‎است (آقانباتی ،۱۳۸۳).
سازند بَغَمشاه : سازند بَغَمشاه یک واحد سنگی نرم و زود فرسا، به سن ژوراسیک میانی است که به ویژه در نواحی طبس، یزد، قاین، کلمرد، لکرکوه، نایبندان، شیرگشت و جام (خاور سمنان)، ستبرا و گسترش در خور توجه دارد .
بُرش الگوی این سازند، توسط (Estokelin ,1965)، در ناحیه‎ای به نام لَشت بَغَمشاه، در خاور شهرطبس، به ضخامت ۴۹۶ متر اندازه‎گیری شده و بیشتر از نوع شیل، مارن‎های کم و بیش شیلی به رنگ سبز روشن و مقدار کمی ماسه‎سنگ و سنگ‎آهک است که مقدار بسیار ناچیزی گچ، نمک، زغال و سنگال‎های رُسی – آهنی دارد. ترکیب مارنی این سازند به ویژه در پایین‎ترین بخش، سبب شده تا سیمای برونزدها، تپه ماهوری و در بسیاری از مناطق، با واریزه‎ پوشیده باشد. در شمال باختری طبس (کوه اشلون) سازند بَغَمشاه قابل تقسیم به سه عضو غیر رسمی است، عضو پایینی بیشتر مارن‎های سبز است. عضو میانی تناوب منظمی از مارن و سنگ‎آهک‎های آمونیت دار است و سرانجام، عضو بالایی سنگ‎آهک‎های ضخیم لایه و صخره ساز با گسترش کمی است که در نقشه طبس به نام « سنگ‎آهک اشلون » نامگذاری شده است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
تناوب‎های آهکی عضو میانی دارای آمونیت‎های کالووین پیشین است. از جنوب طبس تا شمال کرمان، سازند بَغَمشاه مقدار زیادی نهشته‎های آواری دارد و همانند بسیاری از ردیف‎های ژوراسیک، رخساره آواری بر رخساره مارنی چیر‎گی دارد. رخساره آواری سازند بَغَمشاه کرمان سبب شده تا این سازند در رخساره بیدو توصیف شود. در همه جا همبری زیرین سازند بَغَمشاه به سنگ‎آهک پروده و یا معادل‎های آواری آن است که به طور عموم، ناگهانی ولی همساز‎ هستند. مرز بالایی سازند بَغَمشاه، دست کم در ناحیه طبس (شتری، شیرگشت، کلمرد) معرف یک ایست رسوبی و سطحی فرسایشی است، ولی ردیف‎های جوان‎تر از بَغَمشاه در همه جا یکسان نیست. در حوضه جلوی ریف، کوه‎های شتری سازند قلعه‎دختر، در کوه‎های شتری سازند آهکی اسفندیار و در حوضه‎های پشت ریف کلمرد- کرمان، سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار در روی سطح فرسوده شده سازند بَغَمشاه قرار دارند. آمونیت، بازوپایان نوع ترابراتولا(Terebrutula) و دوکفه‎ای‎ها، فراوان‎ترین سنگواره‎های سازند بَغَمشاه ‎است که از میان آنها، آمونیت‎ها در تعیین سن بَغَمشاه بسیار کارساز بوده‎اند. در بیشتر برش‎ها، آمونیت‎های سازند بَغَمشاه، معرف آشکوب‎های باتونین بالایی تا کالووین بالایی است. ترکیب سنگی و جایگاه چینه‎شناسی سازند بَغشماه، به خوبی قابل قیاس با نهشته‎های سازند دلیچای در البرز و رسوب‎های مارنی دوگر درکپه داغ (سازند چمن بید) است. در این نواحی، یکسانی رخساره‎ها به اندازه‎ای است که شرایط رسوبی بسیار یکسان را تداعی می‎کند .
گفتنی است که اگرچه در پاره‎ای گزارش‎ها، سازند بَغَمشاه هم‎ارز جانبی سازند هُجدک دانسته شده، ولی این دو سازند جایگاه چینه‎شناسی مشابه و همزمان ندارند لذا این مقایسه نادرست است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
سازند قلعه دختر : در ناحیه طبس، سنگ‎های ژوراسیک بالا، به سن کالووین – کیمریجین سه رخساره متفاوت جلوی ریف (سازند قلعه دختر)، ریف (سازند آهکی اسفندیار) و پشت ریف (سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار) دارند. بررسی‎های ناحیه‎ای نشانگر جایگاه چینه‎شناسی مشابه دو سازند قلعه‎دختر و اسفندیار است، به گونه‎ای که در شمال کوه‎های شتری تبدیل جانبی این دو سازند بسیار روشن و آشکار است. ولی به دلیل پوشش آبرفتی دشت طبس، ارتباط رخساره‎های ریفی سازند اسفندیار با نهشته‎های پشت ریف سنگ‎آهک پکتن‎دار، قابل رؤیت نیست. بُرش الگوی سازند قلعه دختر، در ۷ کیلومتری شمال قلعه‎ای به همین نام، در باختر شهرستان بُشرویه، به ضخامت ۹۷۴ متر اندازه‎گیری شده است. در این برش، قلعه‎دختر ردیفی ناهمگن و قابل تقسیم به سه عضو جداگانه است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
« عضو ماسه‎سنگ پایینی »، با ۱۹۴ متر ستبرا، شامل ماسه‎سنگ‎های کوارتزی خاکستری یا قهوه‎ای با چینه‎بندی متقاطع است .
« عضو شیلی میانی »، ۴۵۸ متر شیل مارنی، ماسه‎ای و سیلیتی به رنگ سبز تا قهوه‎ای است که میان‎لایه‎هایی از سنگ‎آهک و ماسه‎سنگ دارد .
« عضو آهکی بالایی »، ۳۲۲ متر سنگ‎آهک نازک لایه و شیل‎های آهکی است که رنگ روشن دارند و به طور محلی، به دلیل دولومیتی شدن، قهوه‎ای رنگ هستند (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
گسترش جغرافیایی سازند قلعه‎دختر تنها محدود به نواحی قاین، فردوس، باختر بشرویه و ناحیه شیرگشت است. ولی حتی در این نواحی نیز تغییر رخساره تدریجی و جانبی این سازند در خور توجه است. برای نمونه در ناحیه شیرگشت (برخلاف بُرش الگو)، قلعه‎دختر دو عضو دارد و یا در ناحیه شیر گشت و نیز در کوه‎های شتری، دو سازند قلعه‎دختر و اسفندیار ارتباط جانبی بین انگشتی دارند (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
سازندهای اسفندیار، سنگ‎آهک‎ پکتن‎دار، سازند لار (البرز) قسمتی از سازند سورمه (زاگرس) و نیز سازند مزدوران رخساره‎های هتروپیک سازند قلعه‎دختر هستند (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
سازند آهکی اسفندیار : سازند آهکی اسفندیار نشانگر رخساره ریفی ژوراسیک بالایی ایران مرکزی است که بُرش الگوی آن در کوه اسفندیار (بخش جنوبی کوه‎های شتری) است در محل بُرش الگو، سازند اسفندیار حدود ۶۹۰ متر ستبرا دارد. توصیف لایه به لایه سازند اسفندیار، نشانگر دو قسمتی بودن بُرش الگو است. بدین‎سان که بیشتر آن شامل سنگ‎آهک‎های توده‎ای روشن‎رنگ با ساخت ریفی است ولی نزدیک به یک چهارم بخش پایینی آن از نوع ماسه‎سنگ، آهک‎های زیست‎آواری ماسه‎ای و نیز لایه‎های کنگلومرایی می‎باشد. سیمای کوه‎ساز این سازند مدیون رخساره ریفی – توده‎ای و نیز تراکم زیاد سنگ‎آهک‎ها است (آقانباتی،۱۳۸۳). در محل بُرش الگو، سازند اسفندیار بر روی سازند بَغَمشاه است. این مرز همساز ولی از نظر سنگ‎شناسی بسیار ناگهانی است. تغییر ناگهانی مارن‎های دریایی سازند بَغَمشاه به رخساره ماسه‎ای پایه اسفندیار، گویای کاهش ژرفا و به احتمال زیاد ایست رسوبی است. در خاور طبس، مرز بالایی سازند اسفندیار سطحی فرسایشی است که به طور همساز، با سنگ‎های پالئوسن – کرتاسه و یا رسوب‎های جوان‎تر، پوشیده شده است. ولی در شمال کوه‎های شتری و نیز در ناحیه شیرگشت، مرز بالایی سنگ‎آهک‎های اسفندیار به نهشته‎های سُرخ‎رنگ و آواری لایه‎های سرخ گره‎دو است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
اگرچه ارتباط دو سازند اسفندیار و گره‎دو هم شیب و حتی گاهی بین انگشتی دانسته شده، ولی قرارگیری سازند گره‎دو بر روی سنگ‎های گوناگون به سن‎های متفاوت، نشانگر یک چرخه فرسایشی پیش از گره‎دو است (آقانباتی ،۱۳۸۳) .
به طور کلی، جلبک‎ها و گاهی نیز مرجان‎ها، در ساخت ریف‎های اسفندیار سهم بسزایی دارند. افزون بر جلبک ، روزنه‎داران، اسفنج‎ها، دو کفه‎ای‎ها، شکم پایان و خارپوستان از دیگر سنگواره‎های این سازند می‎باشند که زمان ژوراسیک میانی تا ژوراسیک پسین را‎ نشان می‎دهند. در ناحیه ازبکوه، بالاترین بخش سنگ‎آهک اسفندیار از نوع سنگ‎آهک ماسه‎ای سُرخ‎رنگ، با سنگواره‎های ذره‎بینی آشکوب تیتونین است. سن تیتونین در ناحیه شیرگشت نیز گزارش شده است (آقانباتی ، ۱۳۸۳) .
گسترش جغرافیایی سازند اسفندیار، به طور عمده، محدود به پهلوی باختری و دامنه‎های شمالی کوه شتری است. جنوبی‎ترین رخنمون این سازند شامل برونزدهای باریک و کشیده‎ای است که به طور پراکنده و ناپیوسته در راستای گسل نایبند دیده می‎شود. سازند ریفی اسفندیار را می‎توان با سازند لار ( البرز) سازند مزدوران (کپه‎داغ) و بخش بالایی سازند سورمه (زاگرس) قیاس کرد که نشانگر شرایط رسوبی به نسبت یکسان در گستره‎های یاد شده است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .
سنگ‎آهک‎های پکتن‎دار – ژیپس : در گستره‎های طویلی از ایران مرکزی از شمال کرمان تا شمال کلمرد، ردیف‎های ژوراسیک بالا، ردیفی از سنگ‎آهک‎های روشن رنگ نازک لایه، مارن و ژیپس با مقدار در خور توجهی دوکفه‎ای به ویژه از نوع پکتن ‎است . به این رخساره استثنایــی ژوراسیک بالایی نواحــی کلمرد، آبدوغـی، بهاباد، راور و شمال کـرمان، «رخساره آهک پکتن‎دار – ژیپس» گفته‎اند. این سازند بدون بُرش الگو است (آقانباتی، ۱۳۸۳) .

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:22:00 ق.ظ ]