• یادگیری تک حلقه ای- این نوع یادگیری سعی درحل مشکلات موجودورفع عدم تطابق وهماهنگی کارهاونتایج آنهابه صورت ساده ازطریق تغییردرکارها دارد. ازمشکلات بنیادین چشم پوشی میکند واهداف، استراتژی هاوارزش ها را صحیح نموده و سعی درحفظ وضع موجودمی نماید. درنهایت افراد و سازمان ها یاد میگیرند که چگونه وضع موجود و استانداردهای پذیرفته شده را حفظ و با شرایط خود تطبیق دهند.

 

  • یادگیری دوحلقهای– دراین نوع یادگیری افراد علاوه بر کشف و اصلاح خطاها، هنجارها، فرایندها، سیاست ها و اهداف را نیز مورد سوال قرار داده و به اصلاح آن می پردازند. این نوع یادگیری نه تنها واقعیت های قابل مشاهده، بلکه علت آنها وحقایق درپس آنها را نیز مورد سوال قرارمی دهد.

 

    • یادگیری سه حلقه ای- این نوع یادگیری رامی توان یادگیری یادگرفتن نامید. درواقع این نوع یادگیری درارتباط با توسعه ظرفیت سازمان برای حل مشکلات، طراحی مجددسیاستها، ساختارها، سیستم ها و تکنیک هایی در مواجهه با تغییر مداوم فرض ها در مورد خود و محیط است. این نوع یادگیری زمانی اتفاق می افتد که سازمان ها به خوبی یادبگیرند که چگونه یادگیری یک حلقه ای ودوحلقه ای را اجرا کنند (جمالزاده و دیگران، ۱۳۸۸).

پایان نامه - مقاله - پروژه

 

۲-۲-۴-۳)ابعاد یادگیری محوری
ابعاد یادگیری محوری شامل تعهد به یادگیری، چشم انداز مشترک (بینش مشترک) و روشن فکری (آزاد اندیشی)می باشد.

 

  • تعهد به یادگیری[۲۵]

 

تعهد سازمان به یادگیری ،به معنای تلاش سازمان در جهت کسب دانش جدید از طریق کارکنان است. به عبارت دیگر این متغیر، به میزانی که یک سازمان برای یادگیری ارزش قائل است و ان را ارتقاء می بخشد، اشاره می کند. تعهد سازمان به یادگیری، احتمال ایجاد جو یادگیری را در سازمان تقویت می کند. سازمانهایی که به یادگیری متعهدند آن را به عنوان یک سرمایه گذاری مهم که برای بقای آنها حیاتی است، می دانند. اگر سازمان توسعه دانش را تشویق نکند، کارکنان نیز انگیزه ای برای دنبال کردن فعالیتهای مرتبط با یادگیری نخواهند داشت. بنابراین هر چه سازمان برای یادگیری ارزش بیشتری قائل باشد، یادگیری بیشتری صورت می گیرد.

 

  • چشم انداز مشترک یا بینش مشترک [۲۶]

 

بینش مشترک عامل مهمی در یادگیری می باشد چرا که رهنمودهایی را به منظور یادگیری فراهم می آورد. بینش مشترک به تمرکز همه افراد سازمان روی یادگیری اشاره دارد. بدون وجود بینش مشترک، یادگیری افراد سازمان بی معنی خواهد بود به عبارت دیگر حتی اگر همه افراد برای یادگیری برانگیخته شده باشند، لازم است معلوم شود که چه چیزی باید یادگرفته شود؟ این در حالی است که یکی از مسائل شایع سازمانها این است که آنها بینش مشترک ندارند به همین دلیل بسیاری از ایده های نو و خلاق در سازمانها هرگز اجرا نمی شوند و ایده های با ارزش نیز در هنگام عملی شدن، به جهت وجود علایق متمایز در سازمان، با شکست مواجه می شوند. بنابراین وجود رهنمود های روشن برای یادگیری، احتمالا ایجاد نقاط قوت و یا حتی مزیت هایی رقابتی را در سازمان به همراه خواهد داشت.

 

  • روشن فکری یا آزاد اندیشی [۲۷]:

 

آزاد اندیشی به ارزیابی نقادانه عملیات روزمره سازمان و پذیرش ایده های جدید اشاره دارد. به عبارت دیگر، این متغیر به تمایل و گرایش سازمان به عدم یادگیری روش های تفکر موجود و تغییر در مدل ذهنی از محیط دلالت می کند بنگاهها باید از عهده تغییرات سریع فناوری و بازارهایی متلاطم برآیند. که این امر نیازمند توانایی در مدیریت تغییر می باشد. در دنیای امروز، همچنین نرخ منسوخ شدن دانش در اکثر بخش ها بالاست، لذا اگر با آزاد اندیشی به آنها نگاه شود درس های به دست آمده از گذشته می تواند بسیار آموزنده باشد.تفکر بازهم به دلیل کنار گذاشتن روش های سنتی و گذشته، وهم به دلیل تجدید و به روز کردن پایه های دانش، موضوعی حائز اهمیت است.
۲-۳)بخش دوم:پیشینه تحقیق:
۲-۳-۱) تحقیقات انجام شده در داخل کشور:
در داخل تحقیقی که به بررسی رابطه یادگیری محوری با ارزش مشتری بپردازد یافته نشد اما در مورد سایر متغیر های قابلیت سازمانی و ارتباط آن با ارزش مشتری می توان به تحقیقات ذیل اشاره کرد:
مصطفی کاظمی و سمیرا پور (۱۳۹۱) تحقیقی را تحت عنوان (بررسی تاثیرکارآفرینی و کسب و کار محوری بر نوآوری و ارزش مشتری) انجام دادند که دراین مطالعه با بهره گرفتن از روش تحقیق پیمایشی به بررسی اثرات بالقوه کارآفرینی وکسب و کار محوری “یادگیری محوری، بازارگرایی و شیوه های منابع انسانی” بر روی نوآوری و ارزش مشتری پرداخته شده است. جامعه آماری این مطالعه متشکل از شرکتهای فعال در صنایع غذایی شهر مشهد بودند که با استناد بر فرمول کوکران، ۸۳ مدیر ارشد از میان مدیران شرکتهای مورد مطالعه به عنوان نمونه تصادفی مطالعه در تحقیق مشارکت داشته اند. داده های به دست آمده به وسیله پرسشنامه های توزیع شده از طریق معادلات ساختاری و روش حداقل مربعات جزیی به کمک نرم افزار پی. ال. اس تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاصل از پردازش داده ها نشان داد که کارآفرینی و مدیریت منابع انسانی مهمترین محرکهای معنادار بر نوآوری و ارزش مشتری هستند. همچنین، یافته های تحقیق بر این نکته تاکید دارد که بازارگرایی یکپارچه نیز میتواند به عنوان پیشبینی کننده نوآوری و ارزش مشتری در نظر گرفته شود. بنابراین، توفیق در اجرای صحیح این عوامل موجب ارتقای نوآوری و ارائه ارزش برتر به مشتریان خواهد شد (کاظمی و پور، ۱۳۹۱).
علی منش(۱۳۹۱) تحقیقی را تحت عنوان “بررسی رابطه بین بازارگرایی، گرایش به یادگیری و نوآوری با عملکرد بازار شرکت های تولیدی کوچک و متوسط استان اصفهان” انجام دادند در این پژوهش ارتباط بین بازارگرایی، گرایش به یادگیری و نوآوری با عملکرد بازار شرکت های تولیدی کوچک و متوسط استان اصفهان بررسی شده است .روش تحقیق همبستگی و از نظر هدف کاربردی است. گردآوری داده ها به روش میدانی و توسط پرسشنامه از مدیران و کارشناسان شرکت های تولیدی کوچک و متوسط استان اصفهان صورت گرفته است. سرانجام بر اساس شاخص های آمار توصیفی و نیز آزمون فرضیه های تحقیق در قالب مدل یابی معادلات ساختاری، مشخص گردید که بازارگرایی می تواند عملکرد بازار شرکت ها را به صورت قابل قبول افزایش دهد، اما در مورد استراتژی نوآوری و گرایش به یادگیری بحث های جدی وجود خواهد داشت (منش، ۱۳۹۱).
حسینی و همکاران(۱۳۹۱) در تحقیقی با عنوان “طراحی الگوی ارتباط بازارمداری، یادگیری مداری، و نوآوری مداری و عملکرد شرکت های مواد غذایی در بورس” به بررسی، ارتباط بازارمداری، یادگیری مداری، و نوآوری مداری و عملکرد شرکت های مواد غذایی دربورس با بهره گرفتن از مدل معادلات ساختاری و نرم افزار لیزرل پرداخته است این تحقیق در بین ۲۹۱ مدیر و کارشناس شرکت های مواد غذایی در بورس کشور انجام گرفت. نتایج نشان می دهد که بازارمداری، یادگیری مداری و نوآوری مداری بر عملکرد شرکت ها تأثیر مثبت می گذارند. تأثیر بازارمداری بیشتر از سایر متغیرهاست که نشا ندهنده اهمیت بازارمداری برای شرکت هاست. همچنین مشخص شد که بازارمداری، از طریق متغیرهای میانجی یادگیری مداری و نوآوری مداری، بر عملکرد تأثیر می گذارد. در واقع، بخش عمده تأثیر بازارمداری بر عملکرد، به واسطه یادگیر یمداری و نوآوری مداری است. بازارمداری بر یادگیری مداری و یادگیری مداری بر نوآوری مداری و نوآوری مداری بر عملکرد تأثیر می گذارند (حسینی و همکاران، ۱۳۹۱).
نصرتی و دیگران(۱۳۹۱) در تحقیقی که در فدراسیون های منتخب انجام گردید مشخص گردید که بین انگیزه یادگیری، رضایت شغلی کارکنان و کیفیت خدمات داخلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد از این یافته چنین می توان استنتاج کرد که آگاهی مدیران از انگیزه ها و چرایی رفتار کارکنان و ایجاد شرایط مطلوب در جهت پاسخگویی به این انگیزه ها و ایجاد رضایت شغلی میتواند کارکنان را در راستای اهداف سازمان برانگیزاند (نصرتی و همکاران، ۱۳۹۱).
در پژوهشی که توسط عسگری و دیگران(۱۳۸۹) در دانشگاههای آزاد اسلامی غرب استان مازندران انجام گردید مشخص شد که بین یادگیری گروهی و سازمان یادگیرنده با کیفیت زندگی کاری و رضایت شغلی کارکنان رابطه وجود دارد و استقرار این مولفه ها موجب افزایش کیفیت زندگی کارکنان و افزایش رضایت شغلی و تعهد آنان به سازمان و بهبود در روحیه و انگیزه آنان می شود (عسگری و همکاران، ۱۳۸۹).
در مطالعه ای که توسط جواهری و کوثر نشان(۱۳۸۸) با عنوان بررسی رابطه بین رهبری، فرهنگ سازمانی، فعالیت سازمان یادگیرنده و رضایت شغلی انجام شد، مشخص گردید که فرهنگ یادگیری سازمانی که تاثیر قابل توجهی بر رضایت کارکنان و بالطبع مشتریان دارد (جواهری و کوثرنشان، ۱۳۸۸).
در تحقیقی که توسط بهنامی(۱۳۸۲) انجام گردید مشخص شد با یادگیری و تعهد مستمر به آن،سودسازمان افزایش یافته و افراد به جای نیروی کار تبدیل به سرمایه های سازمان می شوند و در صورت عدم یادگیری،سازمان هزینه های سنگین ندانستن یا دوباره کاری و عدم کارایی و به هدر دادن منابع و مهارتها را متحمل شده و شاهد از دست دادن اعتماد بنفس در افراد و کاهش درآمد و البته نارضایتی مشتریان به دلیل عدم نوآوری خواهد بود (بهنامی، ۱۳۸۲).
۲-۳-۲)تحقیقات انجام شده در خارج از کشور:
ناسوشن و ماوندا[۲۸] ( ۲۰۰۷) به بررسی تاثیر قابلیت‌های سازمانی بر ارزش مشتری پرداختند نتایج تحقیقات نشان داد در میان متغیرهای فرهنگی سازمان، کارافرینی و بازارگرایی به میزان قابل توجهی دارای ارتباط معناداری با ارزش مشتری هستند. وقابلیت های اجرایی، شیوه های منابع انسانی ونوآوری به میزان قابل توجهی دارای ارتباط معناداری با ارزش مشتری از دیدگاه مدیران است. این مطالعه نشان داد که مدیران باید چشم انداز مشتری را به عنوان یک راهنمای مفید برای بکارگیری منابع و یک منبع بالقوه برای ایجاد مزیت رقابتی پایدار اتخاذ نمایند. این امر سازمان ها را به سرمایه گذاری در توانایی هایی که برای مشتریان با ارزش است قادر می سازد (ناسوشن و ماوندا، ۲۰۰۷).
وانگ و احمد در تحقیقی به عنوان یادگیری محوری و نوآوری به عنوان الگوهای آتی برای موفقیت سازمانی، نشان دادند که سازمان ها نیاز به پیاده سازی بالاترین سطوح یادگیری ترکیبی با کیفیت خلاق و نوآوری ارزش دارند. یادگیری محوری روابط میان مشتریان را افزایش میدهد همانطور که سازمانها را در ایجاد فرایندهای پردازش اطلاعات و قابلیت‌های مورد نیاز برای درک نیازهای مشتریان یاری می رساند (وانگ و احمد، ۲۰۰۲).
لایو و ویو[۲۹] (۲۰۱۰) ضمن بررسی بازار اقتصادی تایوان به رابطه مثبت بین یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی تأکید نموده اند (لایو و ویو، ۲۰۱۰).
لین و همکاران[۳۰] ( ۲۰۰۸) با بررسی ۳۳۳ شرکت خلاق و نوآور در تایوان به رابطه مثبت بین بازارمحوری و یادگیری محوری اشاره نموده اند (لین و همکاران، ۲۰۰۸).
اسلاتر و نارور (۱۹۹۴) استدلال نمودند که بدون داشتن توانایی لازم به منظور یادگیری، بازارگرایی اثر مثبتی بر روی عملکرد نخواهد داشت. بنابراین، بازارگرایی میتواند یادگیری محوری را پس از بهبود عملکرد سازمانی ترویج نماید. این مطالعه براهمیت کارآفرینی و کسب و کار محوری (یادگیری محوری، بازارگرایی یکپارچه و شیوه های منابع انسانی ) مرتبط با نوآوری و ارزش مشتری تاکید دارد. از این رو به بررسی تاثیر کارآفرینی و کسب وکار محوری بر نوآوری و ارزش مشتری می پردازد (اسلاتر و نارور، ۱۹۹۴).
الیگری و ریکاردو (۲۰۱۳) در مقاله ای تحت عنوان “ارتباط جهت گیری کارافرینی و عملکرد شرکت: نقش یادگیری سازمانی، قابلیت و عملکرد نواوری” باپیشنهاد یک تصویر وسیع تر که شامل دو مرحله واسطه قابلیت یادگیری سازمانی (OLC) و عملکرد نواوری می شود، در عملکرد و جهت گیری کارافرینی مشارکت می نماید. این مطالعه همچنین توضیح تفاوتهای عملکرد شرکت درون صنعت به وسیله EO را فراهم می کند. از مدلسازی معادله ساختاری برای ازمودن فرضیه ها در مورد مجموعه داده روش های کاشی و سرامیک ایتالیا و اسپانیا استفاده می نماید. نتایج از مدل مفهومی حمایت می کند و این سودمندی را در توضیح تفاوتها در عملکرد شرکت درون صنعت شرح می دهد. یافته ها پیشنهاد می کند که OLC و عملکرد نواوری باید به منظور بالا بردن ارتباط عملکرد مثبت EO ، بوسیله مدیران ارتقا داده شود (الیگری و ریکاردو، ۲۰۱۳).
مارتلو و همکارانش[۳۱] (۲۰۱۳) در مقاله ای تحت عنوان “استفاده از قابلیت‌های سازمانی برای افزایش ارزش مشتری” به بررسی روی جهت گیری بازار، مدیریت دانش و مدیریت روابط مشتری میپردازد اهمیت نقش مشتری در مدیریت شرکت طی بیست سال اخیر افزایش یافته است. قابلیت‌های سازمانی شرکت، هم داخلی و هم خارجی ، برای افزایش ارزش مشتری ضروری است و هدف از این مطالعه همچنین تعیین ترکیبات احتمالی این قابلیت‌های سازمانی و مطرح کردن و تحلیل یک توالی است که امکان ایجاد ارزش مشتری برتر را فراهم نماید. بنابراین، نویسندگان بررسی خواهند نمود که شرکت چگونه قابلیت‌های فعلی خود را زمانی که مشتریان ارزش مشتری را در صنعت بانکداری اسپانیا تقاضا می نمایند، ترکیب می نماید. نتایج نشان می دهد که ترکیب خاص قابلیت‌های سازمانی می توواند ارزش مشتری را افزایش دهد (مارتلو و همکاران، ۲۰۱۳).
چیوا و همکاران[۳۲] (۲۰۱۳) در مقاله ای تحت عنوان “یادگیری سازمانی، نواوری و بین المللی شدن: مدل سیستم پیچیده” به بررسی روشن ساختن این روابط و پیشنهاد یک مدل نظری پویا است که علیت دو جانبه ای را در هسته خود دارد و بر اساس ایده های سرچشمه گرفته شده در تئوری پیچیدگی است، می پردازد. تحقیق در مورد یادگیری سازمانی و بین الملی شدن بصورت سنتی از طریق علیت خطی با توجه به اینکه هریک از انها به عنوان دلیلی برای دیگری می باشد، رویکردی که می تواند ایستا و متناقض در نظر گرفته شود، این مفاهیم را بهم مرتبط ساخته است. مدل نهایی از مطالعات موردی ۲ شرکت بخش پوشاک حاصل شد. نویسندگان فرض می کنند که سه مفهوم تشکیل دهنده یک سیستم پیچیده را می توان اتخاذ و ترقی داد زیرا هر تغییری می تواند سیستم را به لبه هرج و مرج بکشاند. سازگاری بوسیله تمرکز، بهبود و بحث پرورش داده می شود. برتری یافتن بوسیله توجه، گفتگو و تحقیق پرورش داده می شود. گامهای مختلف دو شرکت مطالعه موردی سیستمهایشان را به این دو مدل مختلف هدایت نمود: مدل سیستم افزایشی پیچیده تطبیقی و مدل سیستم تولیدی پیچیده جهانی؛ مدل افزایشی بوسیله یادگیری تطبیقی، نواوری افزایشی و بین المللی شدن پایین و سیستم جهانی بوسیله یادگیری تولیدی، نواوری رادیکال و بین المللی شدن جهانی توصیف می شود. این مقاله با مشخص ساختن کاربردهای دانشگاهی و مدیریتی مدل پایان می یابد (چیوا و همکاران، ۲۰۱۳).
بریتل و روتنبرگر(۲۰۱۳) در مقاله ای تحت عنوان “بررسی رابطه بین جهت گیری کارافرینی و فرایندهای یادگیری در موسسات کوچک و متوسط” به بررسی چگونگی یادگیری و تعیین نقشی که جهت گیری کارافرینی (EO) در چگونگی یادگیری انها ایفا می کند، می پردازد. با اتخاذ چشم اندازی چند سطحی در مورد یادگیری و نقش منحصر به فرد تیم مدیریت در SEMs، این مطالعه بصورت تجربی فرایند یادگیری پیش خور آغاز شده با درک مستقیم و تفسیر مدیران را بررسی می نماید که بوسیله یکپارچه سازی سطح تیم مدیریت ترقی یافته است و بوسیله نهادینه کردن به سطح سازمانی اورده شده است. همچنین EO در سطح شرکت را به عنوان یک سابقه برای این فرایند در مورد هر سه سطح سازمانی نعیین کرده است که ارتباط نواوری، کنشگری، ریسک پذیری را با توجه به SEMs برجسته ساخته است (بریتل و روتنبرگر، ۲۰۱۳).
پساماو همکاران[۳۳] (۲۰۱۳) در مقاله ای تحت عنوان “چگونه جهت گیری یادگیری روی محرکهای نواوری و عملکرد در ارائه خدمات تاثیر می گذارد” به بررسی نقش جهت گیری یادگیری به عنوان یک تعدیل کننده در مدل یکپارچه نواوری سازمانی می پردازد. تکیه بر نواوری سازمانی برای رشد بلند مدت و سوددهی، می تواند دشوار، زمان بر و گران باشد. در زمینه ارائه خدمات واحدهای کسب و کار استراتژیک (SBU) در صنعت بهداشت و درمان رژیم صهیونیستی تعدیل تاثیرات ریسک پذیری، خلاقیت، جهت گیری محک رقبا و فرصتهای محیطی روی نواوری را مشخص شده است. بعلاوه، تاثیر روی عملکرد اعلام شده برای SBUs مبتنی بر یادگیری بالا را نیز بررسی شده است. این مقاله نشان می دهد که جهت گیری یادگیری باید برای نواوری موثر در ارائه خدمات رقابتی مورد توجه قرار گیرد (پساما و همکاران، ۲۰۱۳).
سولیانتو و راهاب[۳۴] (۲۰۱۲) در مقاله ای تحت عنوان “نقش جهت گیری بازار و جهت گیری یادگیری در بهبود نواوری و عملکرد کسب و کارهای کوچک و متوسط” به بررسی شرح تناقض رابطه بین جهت گیری بازار نسبت به عملکرد سازمانی و فراهم کردن تحلیل کمی که در ان جهت گیری یادگیری، جهت گیری بازار، جهت گیری کارافرینی و نواوری به عنوان عوامل موفقیت اصلی در شرکتهای تکنولوژی فشرده عمل می کنند، می پردازد. نویسندگان مدل معادله ساختاری را فرمولبندی می نمایند تا رابطه بین این ساختها را بررسی کنند. برای ازمودن مدل، نویسندگان تحلیلهای ساختاری کوواریانس داده های جمع اوری شده از ۱۵۰ شرکت کوچک و متوسط را در بانیوماس انجام دادند. یافته مرکزی این است که جهت گیری یادگیری نقش تعدیل کننده ای را در رابطه بین جهت گیری بازار و نواوری ایفا می کند. نتایج نشان می دهد که نواوری روی عملکرد کاری تاثیر دارد. جهت گیری بازار می تواند جهت گیری یادگیری و نواوری را تقویت نماید. در موسسات معمولی کوچک اطلاعات بازار از مشتریان به دست می اید و رقبا به شرکتها کمک می نمایند تا بازار را تحت نظارت داشته باشند. برای مزایای رقابتی بهتر و عملکرد کاری، شرکتها باید قابلیت‌های یادگیری و هویت کارمندان با ماموریت سازمانی را داشته باشند. یافته ها نشان می دهند که شرکتها باید جهت گیری یادگیری و نواوریشان را برای عملکرد کاریشان بهبود بخشند (سولیانتو و رهاب، ۲۰۱۲).
فانگ و چو[۳۵] (۲۰۱۲) در مقاله ای تحت عنوان “افزایش نواوری از طریق یادگیری: نقش جهت گیری بازار و ذخایر دانش بین سازمانی” با تکیه بر نظریه یادگیریی سازمانی، به بررسی جهت گیری بازار را به عنوان یادگیری مبتنی بر بازار می پردازد و درصدد ارتقای بینشی در اینکه چگونه جهت گیری بازار و ذخایر دانش سازمانی به همراه هم روی انواع مختلف نواوری تاثیر می گذارد، می باشد. یافته های این مطالعه از یک نمونه شامل ۲۴۶ شرکت ساخت و تولید، شواهد حمایت کننده ای را برای تاثیرات مثبت جهت گیری بازار روی نواوری اکتشافی و استثمارگرایانه فراهم می کند. تاثیر جهت گیری بازار روی نواوری زمانی که شرکتها دانش بین سازمانی زیادی دارند، تقویت می شود، چیزی که اثر هم افزایی ایجاد شده بوسیله انواع مختلف یادگیری که کمتر شناخته شده است را شرح می دهد. از این رو، این مطالعه حوزه های تحت پژوهش مقالات تعامل بین فعالیتهای یادگیری مختلف و نقش دانش در منابع مختلف در مورد نواوری شرکت را روشن می سازد (فانگ و چو، ۲۰۱۲).
راهاب[۳۶] (۲۰۱۲) در مقاله ای تحت عنوان “مدل نواوری شرکتهای کوچک و متوسط بر اساس جهت گیری بازار و جهت گیری یادگیری: بررسی تاثیر تعدیل کننده حالت اجرایی کار” به بررسی تحلیل روابط داخلی بین جهت گیری بازار، جهت گیری یادگیری و نواوری می پردازد. شرکتها به هنگام تلاش برای تمرکز روی جهت گیری بازار با تاکید ویژه روی انعطاف پذیری و زمان پاسخگویی سریعتر، درصدد اجرای بهتر هستند. تاثیرات حالت اجرایی کار روی جهت گیری یادگیری و نواوری نیز مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعه نظر سنجی مبتنی بر پرسشنامه صاحبان شرکتهای کوچک- متوسط در حال کار در بانوماس را شامل می شود. مجموع ۱۴۹ پرسشنامه از SMEs دریافت شد. مدل معادله ساختاری به منظور بررسی رابطه مورد استفاده قرار گرفته است. مدل بوسیله تحلیل حداقل مربعات جزیی ازمایش شده است. نتایج نشان داده که نواوری شرکت تاثیر مثبتی را روی عملکرد شرکت دارد. جهت گیری یادگیری شرکت تاثیر مثبتی را روی نواوری دارد. جهت گیری بازار شرکت اثرات مثبتی را روی جهت گیری یادگیری شرکت دارد. جهت گیری یادگیری شرکت رابطه میان جهت گیری بازار شرکت و نواوری شرکت را تعدیل می کند. این مطالعه مشخص ساخت که مشارکت، رابطه بین جهت گیری بازار و جهت گیری یادگیری روی نواوری را تعدیل می کند (راهب، ۲۰۱۲).
ژوان، جوز وهمکاران[۳۷] (۲۰۱۲) در مقاله ای تحت عنوان “از جهت گیری کارافرینی و یادگیری تا عملکرد کاری: تحلیل نقش واسطه یادگیری سازمانی و تاثیرات تعدیل کننده اندازه سازمانی” با پیگیری نظریه یادگیری سازمانی و رویکرد نظریه مبتنی بر دانش، مشارکت مطالعه تاثیر جهت گیری سازمانی و یادگیری روی یادگیری سازمانی است که مورد اخر را به عنوان متغیر واسطه در رابطه بین متغیرهای فرهنگی پیشین و عملکرد کاری در نظر گرفته اند. همچنین نقش تعدیل کننده اندازه سازمانی را روی روابط قبلی تحلیل کرده اند. فرضیه مطرح شده در مدل تحقیقی این مطالعه، روی یک نمونه از ۱۴۰ شرکت صنعتی اسپانیایی ازمایش شده است که از مدلسازی معادله ساختاری مبتنی بر واریانس استفاده نموده است: حداقل مربعات جزیی. به منظور ارزیابی تاثیرات تعدیل کننده اندازه سازمانی، رویکرد چند گروهی را با بهره گرفتن از دو زیر نمونه با شرکتهای بزرگ و موسسات کوچک و متوسط اتخاذ کرده است. یافته ها نشان می دهد که یادگیری سازمانی تا حدودی رابطه بین جهت گیری کارافرینی و عملکرد و بصورت کامل رابطه بین جهت گیری یادگیری و عملکرد را وساطت می کند. در غیر اینصورت، نتایج آشکار می سازد که روابط ایجاد شده بین جهت گیری کارافرینی و یادگیری سازمانی برای گروهی از شرکتهای بزرگ به نسبت گروه های SEMs شدیدتر است. بعلاوه، تاثیر جهت گیری یادگیری روی یادگیری سازمانی در SEMs نسبت به شرکتهای بزرگ، بیشتر است (ژوان، جوز وهمکاران، ۲۰۱۲).
یانوپلوس وهمکاران[۳۸] (۲۰۱۲) در مقاله ای تحت عنوان “دستیابی به برازش بین جهت گیری یادگیری و بازار: کاربردها برای عملکرد محصول جدید” با تکیه بر مقالات جهت گیری یادگیری و بازار، به بررسی چگونگی تعامل جهت گیریهای بازار کنشگر و پاسخگو را با یادگیری استثمارگرایانه و اکتشافی برای اثر گذاری روی عملکرد محصول پرداخته است. علیرغم پیشرفتها در درک تمایزات بین انواع مختلف جهت گیری های یادگیری و بازار، با توجه به اینکه کدام انواع جهت گیری بازار به منظور بهبود عملکرد محصول جدید با یادگیری استثمار گرایانه و اکتشافی کار می کند، مدارک کمی وجود دارد. با بهره گرفتن از یک نمونه شامل۲۱۶ شرکت کانادایی با تکنولوژی بالا، نویسندگان دریافتند که عملکرد محصول جدید تنها زمانی که یادگیری اکتشافی با جهت گیری بازار کنشگر در ارتباط است، بالا می رود. عملکرد محصول جدید زمانی که یادگیری اکتشافی با جهت گیری بازار پاسخگو انجام می شد و زمانی که یادگیری استثمارگرایانه با جهت گیری بازار کنشگر اجرا می شد، مجاز بود (یانوپلوس وهمکاران، ۲۰۱۲).
اندرسون و همکاران[۳۹] (۲۰۱۲) در مقاله ای تحت عنوان “درک رابطه بین جهت گیری کارافرینی و قابلیت یادگیری راهبردی: بررسی تجربی” به بررسی رابطه بین قابلیت یادگیری راهبردی – مهارت شرکت در تولید و انگاه عمل روی دانش راهبردی-و جهت گیری کارافرینی(EO) می پردازد. در حالیکه نظریه، ناگزیری ساخت قابلیت یادگیری راهبردی را بصورت کارافرینانه رفتار کردن ثابت می کند، تحقیقات تجربی معدودی برای معتبر ساختن این پیشنهاد و حتی درک کمتری در مورد چگونگی و چرایی مشارکت EO در قابلیت یادگیری راهبردی وجود دارد. نتایج تجربی از ۱۱۰ شرکت ساخت و تولید تاثیر مستقیم EO را روی قابلیت یادگیری راهبردی تصدیق می نماید و برای سه ساخت – organicity ساختاری، نواوری بازار و حالت تشکیل راهبرد- که بصورت کامل رابطه قابلیت یادگیری را وساطت می کند، حمایتی را یافته است (اندرسون و همکاران، ۲۰۱۲).
سالج و ویرا (۲۰۱۲) در مقاله ای تحت عنوان “بهره گیری از نواوری بخش دولتی: نقش تعدیل کننده جهت گیری مشتری و یادگیری” به بررسی اینکه آیا پرداخت منفعت از مشارکت در نواوری در سطح سازمانی جهت گیری یادگیری و مشتری محتمل است یا خیر، می پردازد. نویسندگان پیشنهاد می کنند که فعالیت نواوری زمانی که سطح جهت گیری مشتری و یادگیری در درون سازمان کانونی بالاست، با کیفیت خدمات دولتی بالاتر در ارتباط است. انها با تکیه بر مجموعه داده های پنل جدید که همه سازمانهای بیمارستانی غیر تخصصی دولتی را در انگلستان، پوشش می دهد، این فرضیه را آزمودند. با بهره گرفتن از روش های براورد داده های پنل پویا، نویسندگان حمایتی قوی را برای رابطه مستقیم بین فعالیت نواوری و کیفیت خدمات دولتی و برای نقش تعدیل کننده جهت گیری مشتری و یادگیری می یابند. این یافته ها چشم انداز احتمالی در مورد نواوری بخش دولتی را ایجاب می کند و در صورتی که سازمانهای خدمات دولتی از فعالیتهای نواوریشان بصورت کامل سود ببرند، برخی از شرایط کرانی که نیازمند کار گذاشته شدن هستند را تعیین می کند (سالج و ویرا، ۲۰۱۲).
لام و لی[۴۰] (۲۰۱۱) در مقاله ای تحت عنوان “رابطه بین TQM، جهت گیری یادگیری و عملکرد بازار در سازمانهای خدماتی: تحلیل تجربی” به بررسی رابطه سه بعدی بین مدیریت کیفیت کل (TQM)، جهت گیری یادگیری و عملکرد بازار شرکتهای خدمات مالزیایی می پردازد که در ان TQM به عنوان پلت فرمی برای افزایش جهت گیری یادگیری و عملکرد بازار شرکت فرضیه سازی شده است. بعلاوه، این مقاله تجربی بررسی می نماید که آیا جهت گیری یادگیری موثر می تواند بهبود عملکرد بازار را به ارمغان اورد یا خیر. داده های نمونه از ۱۴۶ شرکت خدمات در مالزی جمع اوری شده است. برای بررسی رابطه بین TQM، جهت گیری یادگیری و عملکرد بازار سازمانهای خدمات در مالزی، تحلیل مدلسازی معادله ساختاری اجرا شد. شواهد نظرسنجی تعیین نمود که اتخاذ اقدامات TQM در سازمانهای خدمات، رابطه مثبت و معناداری را با جهت گیری یادگیری و عملکرد بازار دارد. هرچند، جهت گیری یادگیری هیچ رابطه معناداری را با عملکرد بازار شرکت نشان نداد که حاکی از ان است که جهت گیری یادگیری فرصتهای گسترده ای را برای سازمان خدمات به منظور نایل شدن به عملکرد بازار بالاتر فراهم نمی کند. مدیران شرکتهای خدمات که قصد دارند تا از طریق اجرای اقدامات TQM که از جهت گیری یادگیری شرکتشان حمایت می کند به برتری دست یابند و عملکرد بازار شان را افزایش دهند، قادر خواهند بود تا از این مقاله تحقیقی سود ببرند (لام و لی، ۲۰۱۱).
هوانگ و همکاران[۴۱] (۲۰۱۱) درمقاله ای تحت عنوان “جهت گیری کارافرینی، جهت گیری یادگیری، و نواوری در شرکتهای کوچک و متوسط” به بررسی ارزیابی تاثیر جهت گیری یادگیری روی روابط بین جهت گیری کارافرینی، جهت گیری بازار و متغیر عملکرد وابسته به شغل در سطح فردی، رفتارهای نواورانه کارمندان می پردازد. از چشم انداز مبتنی بر منابع، جهت گیری کار افرینی و جهت گیری بازار راهبردی جدا اما مکمل هستند که روی فلسفه کار و رفتار در محیط صنعتی تشخیص کنشگر تاکید می نمایند، چیزی که شامل جهت گیری بازار و راهبرد رقبا به منظور نواوری و پاسخگویی به موقع به نیازهای مشتریان می شود. مطالعات تجربی بصورت جداگانه متغیرهای جهت گیری کارافرینی و بازار را در رابطه با عملکرد نواوری در سطح شرکت مورد بحث قرار می دهد. هرچند، تحقیقات محدودی وجود دارد که بصورت همزمان اثر مستقیم جهت گیری کارافرینی و بازار را روی عملکرد نواوری و به ویژه عملکرد نواوری در سطح شرکت بررسی نماید؛ محققان پیشنهاد می کنند که تحقیقات اتی شاید اقدامات منابع انسانی راهبردی را برای مشخص ساختن اینکه ایا عوامل سازمانی جهت گیری کارافرینی روی نواوری را کاهش یا افزایش می دهد، بررسی نماید. جهت گیری کارافرینی و بازار نیازمند اقدامات یادگیری جهت تسهیل یادگیری سطح بالاتر و نواوری هستند. گرچه، محققان علاقمند به پیکربندی این هستند که ایا متغیرهای تعدیل کننده دیگر هم بصورت همزمان روی جهت گیری بازار و کارافرینی روی عملکرد شرکت تاثیر می گذارند یا خیر، تحقیقات محدودی در این مورد وجود دارد. سازمانی با درجات بالای جهت گیری کارافرینی و بازار هنوز هم نیازمند مکانیزمی جهت گیری یادگیری برای ایجاد محیطی که روابط مفید دو جانبه بین کارمندان و سازمانشان برای تسهیل یادگیری و نواورری ایجاد کند، می باشد. از اینرو، جهت گیری یادگیری ممکن است سازمان را بصورت موثری نواور سازد (هوانگ و همکاران، ۲۰۱۱).
ناسوشن و همکاران[۴۲] (۲۰۱۱) در مقاله ای تحت عنوان “کارافرینی: رابطه آن با بازارمداری و یادگیری مداری و به عنوان مقدمه ای برای نواوری و ارزش مشتری” به بررسی دو مساله پرداختند: اول،ارزیابی تاثیر مستقیم کارافرینی و جهت گیری های کاری یعنی یادگیری مداری، بازارمداری یکپارچه، و اقدامات منابع انسانی پیرامون نواوری و ارزش مشتری و دوم: بررسی اثر متقابل کارافرینی و جهت گیریهای کسب و کار روی نواوری و ارزش مشتری. داده ها از هتلهای کوچک و متوسط اندونزی جمع اوری و با بهره گرفتن از مدل معادله ساختاری تجزیه و تحلیل گردید. نتایج نشان داد که مدیریت منابع انسانی و کارافرینی مهمترین محرکهای نواوری و ارزش مشتری هستند. بعلاوه، این نتایج نشان داد که اثرمتقابل کارافرینی و بازارمداری یکپارچه به ترتیب تاثیر مهمی را روی ارزش مشتری و نواوری دارد (ناسوشن و همکاران، ۲۰۱۱).
پانتواکیز و بورانتا (۲۰۱۳) در تحقیقی که در بین پرسنل بخش خدماتی (بندر،سوپرمارکت و تعمیرگاه اتوموبیل) انجام شد، مشخص گردید که نقش واسطه رضایت شغلی بر فرهنگ یادگیری سازمانی و رضایت مشتریان مورد تایید می باشد.ضمنا اثر غیر مستقیم فرهنگ یادگیری سازمانی بر رضایت مشتریان از طریق رضایت شغلی کارکنان قوی تر خواهد شد (پانتواکیز و بورانتا، ۲۰۱۳).
لی و تسی[۴۳] در سال ۲۰۰۵ ضمن مطالعهی عملکرد شرکت های خدماتی در تایوان دریافتند که استراتژی های بازارمحوری و یادگیری محوری با عملکرد بازرگانی رابطه مستقیم دارند (لی و تسی، ۲۰۰۵).
جدول۲-۱ تحقیقات صورت گرفته توسط پژوهشگران داخلی و خارجی

 

نام محقق

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 03:36:00 ب.ظ ]