هونگ و موریتا (۲۰۰۵) از دو گرانول نوع A و نوع B نشاسته گندم برای تولید نشاسته های هیدروکسی پروپیله و فسفریله استفاده کردند. نتایج نشان داد که گرانول های نوع A دارای محتوای آمیلوز بالاتری بودند و نسبت به گرانول های نوع B دارای دمای ژلاتینه شدن بیشتر و آنتالپی انتقالی[۶] کمتری بودند. میزان پذیرش استخلاف هیدروکسی پروپیل در گرانول های نوع A بیشتر از نوع دیگر بود. بر اساس نتایج گزارش شده توسط آن ها هیدروکسی پروپیله کردن نشاسته گندم سبب افزایش شفافیت ژل، قدرت تورم و ویسکوزیته خمیر شد، در حالی که عکس این نتایج در اثر فسفریله کردن نشاسته ها مشاهده شد.
ماندالا و بایاس (۲۰۰۴) اثر صمغ زانتان را بر قدرت تورم و شاخص میزان حلالیت نشاسته گندم مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که میزان قدرت تورم نشاسته و همچنین میزان نشت پلیمر های نشاسته (در دماهای کمتر از ۸۰ درجه سانتیگراد) در حضور صمغ زانتان افزایش یافت. در دماهای بالا میزان حلالیت نشاسته در حضور صمغ زانتان نسبت به نمونه های شاهد کاهش پیدا کرد. نتایج نشان داد که به نسبت محلول های آبی، در حضور زانتان میزان نسبت گرانول های بزرگ افزایش یافت.
آدیبووال و همکاران (۲۰۰۶) به مطالعه خصوصیات عملکردی و فیزیکوشیمیایی نشاسته های طبیعی و اصلاح شده (اکسید شده و استیله شده) لوبیای شمشیری پرداختند. نتایج SEM نشاسته های طبیعی نشان داد که شکل گرانول های این نشاسته بیضوی با مرکزی به حالت کمی شیاردار بود، در حالی که اکسید کردن و استیله کردن این نشاسته ها سبب شکست ۱۰ درصدی ساختار گرانول ها گردید. همچنین میزان ظرفیت جذب آب نمونه های اصلاح شده گندم بیشتر از نمونه های طبیعی بود و در این بین نشاسته استیله شده بیشترینِ این مقدار را دارا بود. میزان حلالیت نشاسته ها با افزایش دما افزایش یافت، به طوری که نشاسته اکسید شده دارای بالاترین میزان حلالیت بود.
سینگ و همکاران (۲۰۰۷) بیان کردند که سرعت رتروگراده شدن نشاسته ها در اثر فسفریله کردن آن ها کاهش، در حالی که دمای ژلاتینه شدن آن ها افزایش پیدا کرد. آن ها دلیل این مسئله را مربوط به کاهش تحرک زنجیره های آمورف موجود در ساختار گرانول، به دلیل وجود پل های بین مولکولی بیان کردند.
اولاینکا و همکاران (۲۰۰۸) نشاسته سورگوم سفید را در محدوده رطوبتی ۱۸ تا ۲۷ درصد، اصلاح حرارتی-رطوبتی کردند. نتایج نشان داد که این اصلاح سبب افزایش دمای نقطه شروع ژلاتینه شدن و کاهش میزان ویسکوزیته ماکزیمم گردید. همچنین در نتیجهی این اصلاح فیزیکی، میزان حلالیت و قدرت تورم نشاسته های اصلاح شده کاهش یافت. آنان همچنین بیان کردند که با افزایش pH (افزایش قلیائیت) میزان حلالیت و قدرت تورم هر دو نوع نشاسته طبیعی و اصلاح شده افزایش پیدا کرد.
ساندهو و همکاران (۲۰۰۸) با بهره گرفتن از سدیم هیپوکلرید، نشاسته اکسید شدهی ذرت معمولی و مومی تولید کردند و به مطالعه برخی خصوصیات فیزیکوشیمیایی آن ها پرداختند. نتایج آن ها نشان داد که محتوای کربوکسیل و کربونیل نشاسته های اکسید شدهی ذرت معمولی بیشتر از نشاسته های اکسید شدهی ذرت مومی بود. وجود گروه های کربوکسیل و کربونیل بیشتر در نشاسته ها، سبب کاهش میزان محتوای آمیلوز و قدرت تورم نشاسته ها گردید. هر دو جزء آمیلوز و آمیلوپکتین در اثر اصلاح اکسید و تجزیه شدند، اما آمیلوز حساس تر بود. همچنین نتایج نشان داد که اکسید کردن نشاسته های ذرت مومی و معمولی سبب تغییر در شکل ظاهری گرانول ها نشد.
هانگ و همکاران (۲۰۰۸) به بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی نشاسته های پرآمیلوز بدست آمده از گونه های مختلف گندم استرالیایی پرداختند. آن ها دریافتند که محتوای آمیلوز این گونه های پرآمیلوز بین ۲۸ تا ۹/۳۶ درصد بوده که این میزان بیشتر از گونه های معمولی (۶/۲۵ درصد) بود. دمای ژلاتینه شدن نشاسته های پرآمیلوز بیشتر از نشاسته های معمولی بود، در حالی که میزان آنتالپی انتقالی آن ها کمتر بود. همچنین نتایج افتراق سنجی اشعه ایکس نشان داد که الگوی کریستالی نشاسته های پرآمیلوز از نوع C می باشد.
میرمقتدایی و همکاران (۲۰۰۹) به بررسی خصوصیات نشاسته های استیله شده و فسفریله جو پرداختند. آن ها دریافتند که فسفریله کردن نشاسته جو سبب کاهش میزان قدرت تورم و افزایش میزان سینرسیس این نشاسته در مقایسه با نشاسته طبیعی جو گردید، در حالی که اثری بر دمای ژلاتینه شدن نداشت. همچنین استیله کردن نشاسته جو سبب افزایش قدرت تورم و کاهش دمای ژلاتینه شدن و میزان سینرسیس گردید.
مجذوبی و همکاران (۲۰۰۹) برخی خصوصیات فیزیکوشیمیایی نشاسته فسفریله شدهی گندم (فسفریله شده توسط فسفریل کلراید) را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج تصویر برداری با میکروسکوپ الکترونی (SEM) وجود نقاط تاول مانندی را بر روی سطح گرانول های نشاسته فسفریله شده نشان داد. تغییری در ساختار کریستالی نشاسته گندم در نتیجهی فسفریله شدن مشاهده نشد. نتایج آزمون DSC نشان داد که دمای پیک ژلاتینه شدن و میزان آنتالپی آن در اثر فسفریله کردن نشاسته گندم افزایش پیدا کرد.
کارمونا-گاریکا و همکاران (۲۰۰۹) دریافتند که فسفریله کردن نشاسته موز سبب کاهش محتوای چربی و پروتئین و افزایش خاکستر آن گردید. نتایج آن ها نشان داد که شکل ظاهری نشاسته ها زمانی که از مخلوط STMP، STPP و ایپی کلروهیدرین (EPI) در اصلاح سازی استفاده شود، بسیار بیشتر خواهد بود. مقدار تورم با افزایش میزان فسفریله شدن افزایش یافت و هنگامی که از مخلوط ذکر شده استفاده شد، در مقایسه با POCL3 مقدار این شاخص بیشتر افزایش پیدا کرد. بر عکس این نتیجه برای فاکتور حلالیت نمونه های فسفریله بدست آمد، به طوری که نمونه های فسفریله شده با POCL3 دارای حلالیت بالاتری بودند.
کو و همکاران (۲۰۱۰) به مطالعه خصوصیات فیزیکوشیمیایی نشاسته ذرت فسفریله شده به عنوان تابعی از درجه فسفریله شدن پرداختند. آن ها نتیجه گرفتند که با افزایش فسفریله کردن نشاسته ذرت میزان حلالیت، فاکتور قدرت تورم و شفافیت خمیر نشاسته ها کاهش یافت. نتایج نشان داد که بین فاکتور قدرت تورم و درجه فسفریله کردن نشاسته ذرت رابطه ای رگرسیونی با ضریب تبیین بالا (۸۷۸/۰ R2 =) برقرار است. آزمون افتراق اشعه ایکس تغییر مهمی را در ساختار کریستالی نشاسته ذرت در نتیجهی فسفریله شدن نشان نداد. نتایج میکروسکوپ الکترونی (SEM) وجود مناطق سیاه رنگی را بر روی گرانول های نشاسته فسفریله در مقایسه با نشاسته طبیعی ذرت نشان داد. آن ها همچنین دریافتند که فسفریله کردن نشاسته ذرت به وسیله STMP/STPP تا ۱۲ درصد تغییری در ساختار کریستالی این نشاسته ایجاد نمی کنند، به طوری که الگوی کریستالی A برای تمام نشاسته های فسفریله و طبیعی بدست آمد. آن ها دلیل این مسئله را فسفریله شدن قسمت های آمورف گرانول های نشاسته ذکر کردند که در نتیجه تغییری در الگوی کریستالی آن ها روی نداد.
بیلو-پرز و همکاران (۲۰۱۰) به بررسی تغییرات فیزیکوشیمیایی و ساختمانی نشاسته جو استیله شده در دو سطح کم استیله (درجه جانشینی ۹/۰) و پر استیله (درجه جانشینی ۷/۲) پرداختند. اتصال گرانول ها در نشاسته پر استیله سبب شد که پیک ژلاتینه شدن و دلیل افت این پیک، در نمودار ویسکوآمیلوگراف آن مشاهده نشود. پیک ژلاتینه شدن نشاسته کم استیله شده مشابه با نشاسته طبیعی بود. آنتالپی ژلاتینه شدن نشاسته جو پر استیله متفاوت با دو نوع دیگر بود که این امر بیانگر این موضوع بود که نواحی کریستاله شده در نشاسته پر استیله بیشتر از نواحی دو مارپیچه[۷] حفظ شده بود.
سانگ و همکاران (۲۰۱۰) با بهره گرفتن از سدیم تری متافسفات (STMP) و سدیم تری پلی فسفات (STPP) به تولید نشاسته فسفریله گندم پرداختند. آن ها برای بررسی مقاومت نشاسته های فسفریله شده به شرایط قلیایی، مخلوط ۴۰ درصد (وزنی/وزنی) این نشاسته را به مدت ۴ ساعت و در دمای ۴۰ درجه سانتیگراد در مجاورت pH های ۹، ۱۰، ۱۱ و ۱۲ قرار دادند. نتایج نشان داد که در pH، ۱۲ میزان کاهش محتوای فسفر بسیار بیشتر از بقیه pH ها بود، به طوری که بین آن ها تفاوت معنی داری برقرار نبود.
لوپز و همکاران (۲۰۱۰) به بررسی تغییرات فیزیکوشیمیایی نشاسته اصلاح شده ذرت پرداختند. برای این منظور آن ها از نشاسته های استیله شده، استیله-فسفریله، هیدروکسی پروپیله-فسفریله و اسیدی شده استفاده کردند. نتایج نشان داد که نشاسته های اصلاح شده دارای محتوای آمیلوز کمتری نسبت به نشاسته طبیعی ذرت بودند. میزان کریستاله بودن نشاسته های اصلاح شده کمتر از نشاسته طبیعی بوده و به جز درمورد نشاسته اسیدی، بقیه نشاسته های اصلاح شده دارای دمای ژلاتینه شدن پائین تری نسبت به نشاسته طبیعی بودند. قابلیت تورم نشاسته های اصلاح شده به طریق جانشین سازی، به طور معنی داری بیشتر از نشاسته های اسیدی و طبیعی بود.
گوزل و سایار (۲۰۱۰) دریافتند که پیرودکسترینه کردن، فسفریله کردن و اصلاح حرارتی-رطوبتی نشاسته های لوبیا سبب کاهش قدرت تورم آن ها در آب گردید. آن ها افزایش معنی داری را در میزان حلالیت بعد از پیرودکسترینه کردن و فسفریله کردن نشاسته ها مشاهده کردند، در حالی که آن ها کاهش در میزان حلالیت را برای نمونه های ژلاتینه-رتروگراده شده گزارش کردند. همچنین آن ها دریافتند که فسفریله کردن و اصلاح حرارتی-رطوبتی سبب افزایش دمای نقطه شروع ژلاتینه شدن گشته و آنتالپی ژلاتینه شدن را کاهش داد.
سینگ و نس (۲۰۱۱) به مطالعه خصوصیات فیزیکو شیمیایی نشاسته لوبیای پروانه[۸] فسفریله شده به وسیله فسفر اکسی کلراید (POCl3) پرداختند. نتایج آزمون افتراق اشعه ایکس (XRD) نشان داد که پس از فسفریله کردن این نشاسته میزان کریستالی بودن آن کاهش و در عوض میزان آمورفی بودن آن افزایش یافت. آن ها همچنین گزارش کردند که مقاومت حرارتی نشاسته فسفریله شده لوبیای پروانه بیشتر از نوع طبیعی آن بود.
لاوال (۲۰۱۱) به مطالعه خصوصیات فیزیکوشیمیایی نشاسته لوبیای کبوتری[۹] پرداخت. نتایج آن ها نشان داد که هیدروکسی پروپیله کردن این نشاسته تغییر خاصی را در شکل گرانول های آن ایجاد نکرد. نتایج افتراق اشعه ایکس الگوی کریستالی نوع A را برای این نشاسته نشان داد. در دماهای بین ۳۰ تا ۹۰ درجه سانتیگراد میزان حلالیت و قدرت تورم نشاسته هیدروکسی پروپیله بیشتر از نشاسته طبیعی بود. همچنین با افزایش میزان جانشینی گروه هیدروکسی پروپیل بر روی نشاسته طبیعی، میزان کدورت خمیر این نشاسته کاهش یافت.
جیرانونتاکول و همکاران (۲۰۱۱) دریافتند که اصلاح حرارتی-رطوبتی سبب تغییر اندازه، شکل و خصوصیات سطحی گرانول های نشاسته های ذرت و سیب زمینی نشد، ولی تا حدودی سبب تغییر خصوصیات سطحی نشاسته برنج گردید. نتایج آن ها نشان داد که در اثر این اصلاح فیزیکی الگوی کریستالی نشاسته معمولی و مومی سیب زمینی از ساختار B به C تغییر یافت. این فرایند اصلاح فیزیکی همچنین سبب کاهش در میزان کریستاله بودن نشاسته های معمولی و مومی برنج، معمولی و مومی ذرت و معمولی سیب زمینی شد، در حالی که تغییری در نشاسته مومی سیب زمینی ایجاد نکرد.
کیتی پونگ پاتانا و همکاران (۲۰۱۱) دریافتند که نشاسته های پیش ژلاتینه، هیدروکسی پروپیله و فسفریلهی جاک فروت در دمای اتاق در آب نامحلول و یا تا حدودی محلول بودند، در حالی که نشاستهی کربوکسی متیلهی جاک فروت در آب محلول بوده و میزان جذب بالایی را از خود نشان داد. نتایج آن ها نشان داد که نشاسته های پیش ژلاتینه و کربوکسی متیلهی جاک فروت دارای میزان کریستاله بودن کمتری هستند و شکل گرانول های آنان شکستگی هایی را نشان داد.
ساموتسری و سوفانتاریکا (۲۰۱۲) دریافتند که اضافه کردن نمک به مخلوط نشاسته برنج و صمغ زانتان سبب افزایش نقطه پیک، شکست، ویسکوزیته نهایی و دماهای خمیری شدن مخلوط گردیده، در حالی که برای مخلوط نشاسته برنج و صمغ گوار این مقادیر متفاوت بوده و به نوع یون بستگی داشت. نتایج آزمون DSC نشان داد که اضافه کردن نمک سبب افزایش دمای ژلاتینه شدن مخلوط های هر دو صمغ با نشاسته برنج شده، در حالی که میزان آنتالپی کمتر تحت تاثیر واقع گردید.
امبوگونگ و همکاران (۲۰۱۲) از نشاسته های طبیعی سیب زمینی و کاساوا، نشاسته های اصلاح شدهی استیله شده تولید کردند. نتایج آن ها نشان داد که درصد جانشینی گروه استیل برای نشاسته سیب زمینی بیشتر از نشاسته کاساوا بود. استیله کردن نمونه های نشاسته سبب افزایش ظرفیت نگهداری آب آن ها گردید. الگوی کریستالی نشاسته های استیله شده سیب زمینی و کاساوا، هر دو الگویی شبیه به نمونه های طبیعی خود، که همان ساختار کریستالی نوع B بود را نشان دادند.
کیم و همکاران (۲۰۱۲) به بررسی اثر تیمار فشار بسیار بالا (UHP) بر واکنش فسفریله شدن نشاسته ذرت به وسیله POCl3 پرداختند. فشار های استفاده شده در محدوده ۱/۰ تا ۴۰۰ مگاپاسکال بود. نتایج نشان داد که واکنش انجام شده در فشار بین ۱۰۰ تا ۴۰۰ مگاپاسکال، سبب کاهش خصوصیات ژلاتینه شدن و قدرت تورم در مقایسه با فشار ۱/۰ مگاپاسکال گردید. پروفیل تغییرات ویسکوزیته و خمیری شدن نشاسته فسفریله تولیدی تحت فشار بالا، مشابه روش رایج تولید این نشاسته اصلاح شده بود. نتایج نشان داد که پروفیل تغییرات ویسکوزیته و خمیری شدن نشاسته فسفریله تولیدی تحت فشار ۴۰۰ مگاپاسکال، شبیه ترین آن ها به این تغییرات برای نشاسته فسفریله تولیدی به روش رایج بود.
پریمو-مارتین (۲۰۱۲) به بررسی اثر ژلاتینه شدن نشاسته گندم در خمیر به کار رفته در غذاهای خمیری سرخ شده عمیق پرداختند. در خمیر های تولید شده با نسبت مشابه آب به مواد جامد، نشاسته فسفریله گندم سبب افزایش ویسکوزیته خمیر گردید. نتایج خصوصیات خمیری شدن نشاسته فسفریله شده نشان داد که هر چه مقدار فسفریله شدن بیشتر باشد، مقاومت به ژلاتینه شدن نیز بیشتر است. خمیر هایی که دارای مقادیر بالاتری از نشاسته فسفریله گندم بودند، افت آب بیشتری را در حین سرخ کردن نشان دادند. نشاسته های فسفریله شده دارای محتوای رطوبتی کمتری پس از نگهداری بودند و مقدار روغن کمتری در آن ها پس از فرایند سرخ کردن عمیق باقی ماند. همچنین نتایج نشان داد که میزان کریسپی بودن محصولی که در آن نشاسته فسفریله شده بیشتری وجود داشت، بیشتر بود.
سندهو و همکاران (۲۰۱۲) به بررسی اثر ازون بر خصوصیات نشاسته گندم پرداختند. نتایج آن ها نشان داد که ازونی کردن نشاسته گندم سبب افزایش گروه کربوکسیلیک و کاهش محتوای کل کربوهیدارتی در اجزای آمیلوپکتین گردید. نتایج DSC نشان داد که ازونی کردن این نشاسته سبب تغییر خاصی در دما های انتقال و آنتالپی نگردید. همچنین نتایج نشان داد که ازونی کردن نشاسته گندم سبب کاهش ویسکوزیته خمیر و افزایش قدرت تورم آن شد.
لیو و همکاران (۲۰۱۲) نشاسته سیب زمینی کربوکسی متیله شده را به دو روش رایج و با بهره گرفتن از مایکروویو تولید کرده و خصوصیات آن ها را مورد بررسی قرار دادند. نتایج بدست آمده از X-ray و DSC نشان داد که میزان کریستاله بودن نشاسته کربوکسی متیل شده به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. نتایج SEM نشان داد که سطح گرانول های نشاسته در طی فرایند کربوکسیله شدن تجزیه گردیده است.
ژانگ و همکاران (۲۰۱۳) به بررسی برخی خصوصیات نشاسته های معمولی و مومی گندم پرداختند. شکل ظاهری و جمعیت گرانول های دو نشاسته مشابه هم بود. آن ها بیان کردند که نشاسته های مومی گندم دارای جزء کمتری از گرانول های نوع B بودند و میزان ساختار کریستالی در آن ها بیشتر از نشاسته های معمولی بود. بر اساس نظریه آن ها این تفاوت ها سبب افزایش دمای ژلاتینه شدن، آنتالپی انتقالی، ویسکوزیته ماکزیمم و قدرت تورم نشاسته مومی گندم در مقایسه با نشاسته معمولی آن ها گردید. آن ها همچنین دریافتند که نشاسته های مومی گندم دارای خصوصیت رتروگراده شدن کمتر و ظرفیت نگهداری آب بالاتری بودند.
مائولانی و همکاران (۲۰۱۳) دو استخلاف توأم هیدروکسی پروپیل و فسفریله را بر روی نشاسته ریشه گیاه اروروت[۱۰] به منظور بهبود خواص صنعتی این نشاسته ایجاد کردند. نتایج نشان داد که محتوای آمیلوز و آمیلوپکتین نشاسته اصلاح شده متفاوت با نشاسته طبیعی آن بود. همچنین آن ها دریافتند که در نتیجهی این اصلاحات، خصوصیات مورفولوژیکی و کریستالی بودن این نشاسته تغییر پیدا کرد.
مجذوبی و بی پروا (۲۰۱۴) به بررسی میزان پایداری اسیدی نشاسته های طبیعی و فسفریله شدهی گندم، قبل و بعد از ژلاتینه شدن پرداختند. آن ها از دو نوع اسید شامل اسید لاکتیک و استیک به میزان ۱۵۰ میلی گرم بر کیلوگرم برای این منظور استفاده کردند. نتایج نشان داد که بعد از اضافه کردن اسید ها میزان حلالیت در آب گرانول های نشاسته افزایش ولی میزان جذب آب آن ها کاهش یافت. اضافه کردن اسید سبب کاهش دما و آنتالپی ژلاتینه شدن هر دو نوع نشاسته شد. همچنین نتایج نشان داد که نشاسته فسفریله شده به اسید مقاوم تر بوده، و همچنین حساسیت هر دو نوع نشاسته پس از ژلاتینه شدن به اسید بیشتر شد.
گانی و همکاران (۲۰۱۴) به بررسی اثر پرتودهی گاما بر روی خصوصیات دو نوع نشاسته سفید و قرمز سیب زمینی محلی هند پرداختند. نتایج آن ها نشان داد که با افزایش میزان قدرت پرتودهی میزان محتوای آمیلوز ظاهری، pH، رطوبت، قدرت تورم و میزان سینرسیس نمونه های نشاسته کاهش، در حالی که محتوای کربوکسیل، ظرفیت جذب آب و حلالیت آن ها افزایش یافت. نتایج SEM نشان داد که در اثر این پرتودهی شکاف های کوچکی بر روی سطح گرانول های نشاسته ایجاد گردیده که با افزایش قدرت پرتودهی افزایش یافتند. نتایج XRD نشان داد که الگوی کریستالی نشاسته ها ثابت مانده، ولی محتوای کریستالی بودن آن ها کاهش پیدا کرد.
لیو و همکاران (۲۰۱۴) برخی خصوصیات فیزیکوشیمیایی نشاسته های فسفریله، اکسید شده و فسفریلهی اکسید شده ذرت را مورد مطالعه قرار دادند. آن ها دریافتند که نشاسته فسفریله دارای بیشترین مقاومت در برابر سیکل های یخ زدن-آب شدن بودند. نتایج نشان داد که خصوصیات میزان عبور نور و رتروگراده شدن نشاسته فسفریلهی اکسید شده، بسیار بهتر از نشاسته طبیعی ذرت بود. همچنین آن ها بیان کردند که هر دو استخلاف ایجاد شده بر روی نشاسته ذرت در قسمت آمورف آن ایجاد شده بود.
دو و همکاران (۲۰۱۴) برخی خصوصیات بدست آمده از نشاسته های چند گونه رایج لوبیا را مطالعه کردند. آن ها بیان کردند که گرانول این نشاسته ها بیضوی و کروی هستند و میانگین آن ها بین ۳/۲۵ تا ۴/۲۷ میکرومتر بود. نتایج آن ها نشان داد که نشاسته لوبیای سیاه دارای بالاترین پیک ویسکوزیته و بالاترین ویسکوزیته نهایی بوده، در حالی که نشاسته لوبیای قرمز کمترین مقادیر را برای این مشخصه ها دارا بود.
ژو و همکاران (۲۰۱۴) گزارش کردند که اضافه کردن نمک های افزایش دهنده کیفیت حلال[۱۱] به طور معنی داری سبب افزایش حلالیت، قدرت تورم، شفافیت و اندازه ذرات نشاسته سیب زمینی گردید، در حالی که نمک های کاهش دهنده کیفیت حلال[۱۲] به طور معنی داری این مشخصه ها را کاهش داد. نتایج آزمون DSC نشان داد که نمک های افزایش دهنده کیفیت حلال سبب کاهش دما و آنتالپی ژلاتینه شدن گردیدند، در حالی که عکس این مطلب برای نمک های کاهش دهنده کیفیت حلال مشاهده شد.
لی و همکاران (۲۰۱۴) بیان کردند که استفاده از آسیاب گلوله ای، خشک کن غلطکی و تیمار های الکلی-قلیایی در اصلاح فیزیکی نشاسته گندم سیاه، سبب افزایش معنی داری در میزان حلالیت در آب و قدرت تورم گردید. نتایج آن ها نشان داد که روش های مختلف اصلاح فیزیکی اشاره شده سبب تغییرات متفاوتی در شکل ظاهری گرانول های نشاسته شد.
گول و همکاران (۲۰۱۴) به وسیله هیدروکلوئید های کربوکسی متیل سلولز (CMC) و سدیم آلژینات و حرارت دهی خشک، نشاستهی شاه بلوط آبی را اصلاح کردند. نتایج آن ها نشان داد که اصلاح حرارتی نشاسته مذکور چه در حضور هیدروکلوئید ها و یا در غیاب آن ها، سبب کاهش شفافیت، حلالیت و قدرت تورم گردید و این در حالی بود که ظرفیت نگهداری آب و روغن این نشاسته افزایش یافت. همچنین اصلاح حرارتی این نشاسته سبب افزایش پیک ویسکوزیته گردید، که در حضور CMC این پیک کاهش پیدا کرد.
پیترژیک و همکاران (۲۰۱۴) دریافتند که میزان اکسیده شدن نشاسته ذرت بر میزان پذیرش گروه استیل در تولید نشاسته اکسید شدهی استیله موثر است. نتایج آن ها نشان داد که نشاسته استیله شده دارای ظرفیت نگهداری آب و حلالیت در آب بیشتری در دماهای ۵۰ تا ۷۰ درجه سانتیگراد بود. همچنین استیله کردن نشاسته های طبیعی و اکسید شده توانایی آن ها را در تولید ژل کاهش داد و سبب کاهش حساسیت نشاسته ها به رتروگراده شدن در طی زمان نگهداری گردید.
سان و همکاران (۲۰۱۴) با بهره گرفتن از فرایند حرارتی-رطوبتی نشاسته و آرد سورگوم را در دو سطح رطوبتی ۲۰ و ۲۵ درصد اصلاح کردند. نتایج نشان داد که حلالیت و قدرت تورم نمونه های اصلاح شده کاهش یافت. ویسکوزیته ی خمیر بیشتر نمونه های اصلاح شده، کمتر از نمونه های طبیعی بود. همچنین دما و آنتالپی ژلاتینه شدن نمونه های اصلاح شده بیشتر از نمونه های بدون اصلاح بدست آمد. نتایج XRD نشان داد که میزان کریستاله بودن نمونه های اصلاح شده بیشتر بود.
میائو و همکاران (۲۰۱۴) به بررسی برخی خصوصیات فیزیکوشیمیایی نشاسته های اکتنیل سوکسینیک انهیدرید (OSA) تولید شده از ذرت شیرین و ذرت مومی پرداختند. نتایج آن ها نشان داد که درجه جانشینی این گروه به صورت خطی با افزایش مقدار OSA افزایش پیدا کرد، به طوری که درجه جانشینی برای نشاسته ذرت شیرین بیشتر از ذرت مومی بود. نتایج طیف سنجی مادون قرمز (FT-IR) نمونه های اصلاح شده، دو پیک جدید را در طول موج های ۱۷۲۵ و ۱۵۷۰ معکوس سانتیمتر نشان داد. پتانسیل زتا و فعالیت امولسیفایری نمونه های اصلاح شده، با افزایش درجه جانشینی افزایش یافت.
وانی و همکاران (۲۰۱۴) به وسیله پرتودهی گاما به اصلاح فیزیکی نشاسته شاه بلوط هندی پرداختند. آن ها گزارش کردند که با افزایش قدرت پرتودهی میزان ظرفیت نگهداری آب، محتوای کربوکسیل، حلالیت و مقاومت در برابر یخ زدگی-آب شدگی افزایش پیدا کرد. همچنین آن ها بیان کردند که شاخص های میزان سینرسیس و حداکثر ویسکوزیته نمونه ها در اثر پرتودهی کاهش یافتند. نتایج XRD نشان داد که در اثر پرتودهی تغییری در الگوی کریستالی نوع A نمونه های نشاسته مشاهده نشد.
ونگ ساگونسوپ و همکاران (۲۰۱۴) خصوصیات فیزیکوشیمیایی نشاسته فسفریله تاپیوکا را در سطوح مختلف فسفریله شدن مطالعه کردند. آن ها با بهره گرفتن از مخلوط ترکیبات STMP و STPP به نسبت ۹۹ به ۱ (وزنی/وزنی) و در غلظت های بین ۲۵/۰ تا ۶ درصد، نشاسته فسفریله شده را تولید کردند. نتایج نشان داد که میزان شفافیت خمیر نشاسته ها با با افزایش غلظت مخلوط ذکر شده کاهش یافت. همچنین میزان حلالیت و قدرت تورم نمونه های اصلاح شده با افزایش غلظت مخلوط افزایش پیدا کرد. آنالیز [۱۳]TGA نمونه های اصلاح شده نشان داد که در مقایسه با نمونه های طبیعی، میزان مقاومت حرارتی آن ها بیشتر بود.
فولادی و محمدی نفچی (۲۰۱۴) ابتدا نشاسته ساگو را هیدرولیز اسیدی کردند و سپس به وسیله پروپیلن اکسید آن را هیدروکسی پروپیله نمودند. نتایج آن ها نشان داد که هیدرولیز اسیدی نشاسته سبب کاهش وزن مولکولی نشاسته و به ویژه آمیلوپکتین گردید، در حالی که هیدروکسی پروپیله کردن اثری بر روی توزیع وزن مولکولی نشاسته ها نداشت. نشاسته های اصلاح شدهی اسیدی-هیدروکسی پروپیله شده که درجه جانشینی گروه هیدروکسیل در آن ها بیشتر از ۱/۰ بود، تا غلظت ۲۵ درصد کاملاً در آب محلول بودند. نتایج این مطالعه، اثر سینرژیستی هیدرولیز اسیدی (با اسید کلریدریک) و فرایند هیدروکسی پروپیله کردن نشاسته ساگو را به خوبی نشان داد.
کتال و ایبانوغلو (۲۰۱۴) سوسپانسیون های نشاسته گندم در آب را در دمای ۵ درجه سانتیگراد و در سه زمان مختلف، در معرض گاز ازون قرار دادند. نتایج نشان داد که دمای خمیری شدن نمونه های نشاسته ازونی شده به طور معنی داری کمتر از نمونه های نشاسته طبیعی بود. همچنین میزان تمایل نمونه های ازونی شده به رتروگراده شدن کمتر از نمونه های نشاسته طبیعی بود. نتایج نشان داد که درصد ژلاتینه شدن گرانول های نشاسته ازونی شده به طور معنی داری بیشتر از نمونه های شاهد بود که آن ها دلیل این مسئله را تضعیف پیوند های هیدروژنی بین مولکول های نشاسته و همچنین تجزیه ساختار پلیمری نشاسته در اثر فرایند ازونی شدن بیان کردند.
هو و همکاران (۲۰۱۴) اثر رتروگراده شدن ساده، دوگانه و سه گانه را بر خواص ساختاری نشاسته گندم مومی بررسی نمودند. نتایج آن ها نشان داد که محدوده دمای ژلاتینه شدن و آنتالپی ژلاتینه شدن نمونه های نشاسته رتروگراده شده دوگانه، دارای کمترین مقدار بودند. در مقایسه با نمونه طبیعی، الگوی پراش اشعه ایکس نشاسته های رتروگراده شده، از نوع A به نوع B تغییر یافت و میزان کریستاله بودن نسبی به طور معنی داری کاهش پیدا کرد. نتایج حاصل از تصویر برداری میکروسکوپ الکترونی نشان داد که در مقایسه با نمونه های رتروگراده شده ساده و سه گانه، تصاویر سطح نمونه های رتروگراده شده دوگانه، ساختاری شبکه مانند با تعداد زیادی فضای خالی را نشان داد.
هلال و همکاران (۲۰۱۵) ساختار، شکل ظاهری و عملکرد نشاسته های استیله شده و اکسید شده جو را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که با افزایش کاتالیست های استیله کننده، میزان این استخلاف در نشاسته استیله شده افزایش پیدا کرد. همچنین میزان گروه های کربونیل و کربوکسیل در نشاسته های اکسید شده با افزایش سطح کلرین فعال افزایش یافت. استیله کردن سبب افزایش خاصیت آبدوستی نشاسته ها شد و اکسید کردن نشاسته جو باعث کاهش رتروگراده شدن و ویسکوزیته گردید.
۲-۲٫ خصوصیات رئولوژیکی نشاسته های طبیعی و اصلاح شده
اوانس و هیسمن (۱۹۷۹) به مطالعه رئولوژی برشی پایای ژل نشاسته سیب زمینی پرداختند. آن ها دریافتند که نمودار جریان این نوع ژل در تنش های برشی پائین به خوبی با بهره گرفتن از مدل رئولوژیکی هرشل-بالکلی قابل بیان است.
عبدالرحیم و همکاران (۱۹۹۵) خصوصیات رئولوژیکی برشی پایای نشاسته ذرت مومی فسفریله شده را به عنوان تابعی از غلظت (۳ تا ۶ درصد) و دما (بین ۶۰ تا ۱۴۰ درجه سانتیگراد) مطالعه نمودند. نتایج نشان داد که ضریب قوام (k) و شاخص جریان (n)، هر دو تحت تاثیر غلظت و دما قرار گرفتند، به طوری که افزایش دما سبب کاهش ضریب قوام و افزایش شاخص جریان گردید و افزایش غلظت باعث افزایش ضریب قوام گردید، در حالی که اثر مشخصی بر شاخص جریان نداشت. همچنین نتایج نشان داد که در غلظت پائین (۳ درصد) مدل بینگهام برازش خوبی را با داده های آزمایشگاهی نشان داد، در حالی که در غلظت بالاتر (۶ درصد) مدل هرشل-بالکلی دارای نتایج بهتری بود.
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:56:00 ق.ظ ]