جدول۴-۳- تحلیل کوواریانس تاثیر تدریس مبتنی برهوش چندگانه بریادگیری دانش‌آموزان……۵۰
جدول۴-۴- تحلیل کوواریانس برای بررسی تاثیر تدریس مبتنی برهوش چندگانه برنمرات بعد
دانش …………………………………………………………………………………………………………………………………………………۵۱
جدول۴-۵- تحلیل کوواریانس برای بررسی تاثیر تدریس مبتنی بر هوش چندگانه بر نمرات بعد
فهم…………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۵۲
جدول ۴-۶-تحلیل کوواریانس برای بررسی تاثیر تدریس مبتنی بر هوش چندگانه بر نمرات بعد
کاربرد…………………………………………………………………………………………………………………………………………………۵۳
جدول۴-۷- تحلیل کوواریانس برای بررسی تاثیر تدریس مبتنی بر هوش چندگانه بر نمرات بعد
تجزیه و تحلیل…………………………………………………………………………………………………………………………………..۵۴
جدول۴-۸-تحلیل کوواریانس برای بررسی تاثیر تدریس مبتنی بر هوش چندگانه بر نمرات بعد
ترکیب……………………………………………………………………………………………………………………………………………….۵۵
جدول۴-۹-تحلیل کوواریانس برای بررسی تاثیر تدریس مبتنی بر هوش چندگانه بر نمرات بعد
ارزشیابی……………………………………………………………………………………………………………………………………………۵۷
جدول۴-۱۰- تحلیل کوواریانس تاثیر تدریس مبتنی بر هوش‌های چندگانه بر نگرش نسبت به
درس علوم ………………………………………………………………………………………………………………………………………۵۹
جدول۴-۱۱- تحلیل کوواریانس برای بررسی تاثیر تدریس مبتنی بر هوش‌های چندگانه بر نمرات
بعد لذت از یادگیری درس علوم……………………………………………………………………………………………………..۶۰
جدول۴-۱۲- تحلیل کوواریانس برای بررسی تاثیر تدریس مبتنی بر هوش‌های چندگانه بر نمرات
بعد اضطراب علوم…………………………………………………………………………………………………………………………..۶۱
جدول۴-۱۳- تحلیل کوواریانس تاثیر تدریس مبتنی بر هوش‌های چندگانه بر بعد علاقه به
درس علوم……………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۳
جدول۴-۱۴-تحلیل کوواریانس تاثیر تدریس مبتنی بر هوش‌های چندگانه بر بعد لذت از آزمایش
علوم………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۶۴
فهرست نمودارها
نمودار۴-۱- مسیر تغییرات نمرات یادگیری از پیش آزمون تا پس آزمون………………………………………….۵۰
نمودار۴-۲- مسیر تغییرات نمرات بعد دانش از پیش آزمون تا پس آزمون………………………………………..۵۱
نمودار۴-۳- مسیر تغییرات نمرات بعد فهم از پیش آزمون تا پس آزمون…………………………………………..۵۲
نمودار۴-۴- مسیر تغییرات نمرات بعد کاربرد از پیش آزمون تا پس آزمون……………………………………….۵۴
نمودار۴-۵- مسیر تغییرات نمرات بعد تجزیه و تحلیل از پیش آزمون تا پس آزمون………………………….۵۵
نمودار۴-۶- مسیر تغییرات نمرات بعد ترکیب از پیش آزمون تا پس آزمون……………………………………….۵۶
نمودار۴-۷- مسیر تغییرات نمرات بعد ارزشیابی از پیش آزمون تا پس آزمون……………………………………۵۷
نمودار۴-۸- مسیر تغییرات نمرات نگرش نسبت به درس علوم از پیش آزمون تا پس آزمون……………۵۹
نمودار۴-۹- مسیر تغییرات نمرات لذت از یادگیری درس علوم از پیش آزمون تا پس آزمون…………..۶۱
نمودار۴-۱۰- مسیر تغییرات نمرات اضطراب درس علوم از پیش آزمون تا پس آزمون……………………..۶۲
نمودار۴-۱۱- مسیر تغییرات نمرات علاقه به درس علوم از پیش آزمون تا پس آزمون……………………..۶۳
نمودار۴-۱۲- مسیر تغییرات لذت از آزمایش درس علوم از پیش آزمون تا پس آزمون……………………..۶۵
مقایسه تأثیر آموزش مبتنی بر هوش‌های چندگانه و روش متداول بر یادگیری درس علوم دانش‌آموزان دختر ۸-۷ ساله مدارس ابتدایی شیراز درسال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲
به وسیله: مریم خلقاله
چکیده
این پژوهش به دنبال بررسی مقایسه اثربخشی راهبرد تدریس مبتنی بر هوش چندگانه وروش متداول، بریادگیریِ درس علوم دانش‌آموزان ۷-۸ ساله مدارس ابتدایی شیراز در سال تحصیلی ۹۳- ۱۳۹۲بوده است. پژوهش از نوع کاربردی با روش شبه آزمایشی می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانش‌آموزان دختر ۸-۷ ساله مدارس ناحیه ۴ شیراز بود؛ که تعداد آنها۵۵۰۰ نفربود؛ تعداد ۶۶ نفر در دو کلاس مختلف در پایه‌ی دوم ابتدایی در این پژوهش مشارکت داشتند که از طریق روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای انتخاب شدند و از این تعداد ۳۳ نفر در گروه آزمایش و ۳۳ نفر در گروه کنترل بودند. افراد گروه آزمایش از طریق راهبرد تدریس مبتنی بر هوش چندگانه آموزش دیدند و افراد گروه کنترل از طریق روش تدریس متداول یا روش سنتی. مدت این دوره هشت هفته بود. برای مشخص کردن اثربخشی راهبرد تدرس مبتنی بر هوش چندگانه در مقایسه با روش متداول، از یک آزمون معلم ساخته‌ی یادگیری شامل ۳۱ سؤال در پیش آزمون و۳۳ سوال در پس آزمون که پایایی آن براساس روش بازآزمایی برابر ۷۳/. بود، استفاده شد. همچنین پرسشنامه ۲۱ سوالی نگرش به یادگیری درس علوم (اکپینر و همکاران،۲۰۰۹) که پایایی آن بر اساس محاسبه ضریب آلفای کرونباخ برابر۸۹/. بود استفاده گردید. روایی هر دو پرسشنامه نیز به صورت صوری و با بهره گرفتن از نظر متخصصین تایید گردید. روش تحلیل داده های پژوهش،شامل آمار توصیفی متغیرهای تحقیق (میانگین،انحراف استاندارد) و جهت آزمون استنباطی فرضیه ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که دانش‌آموزانی که از طریق راهبرد تدریس مبتنی بر هوش چندگانه آموزش دیده اند، از نظر یادگیری کلی و همچنین در ابعاد سطوح شناختی دانش، کاربرد، ترکیب و ارزشیابی، میانگین بالاتری نسبت به گروه کنترل کسب کردند؛ ولی از نظر ابعاد فهم و تجزیه و تحلیل، بین دو گروه تفاوت معنی‌داری وجود نداشت.
کلمات کلیدی : هوش‌های چندگانه‌، علوم‌، آموزش‌، دبستان
فصل اول
کلیات تحقیق
۱-۱-مقدمه
نظام آموزشگاهی هر کشور دستگاهی است که آینده سازان آن کشور را می سازد، چرا که کودکان و نوجوانان به عنوان آینده سازان این کشور متفکران و فیلسوفان بالقوه ای هستند که در قالب نظام آموزشی ریخته می شوند و به تبع این قالب شکل می گیرند. در عصر صنعت و نیاز به نیروی انسانی کارآزموده و متخصص زمینه ی توسعه و تعمیق آموزشی فراهم و تعلیم و تربیت به صورت مدرسه ای و سیستماتیک فراگیر شد. هم اکنون میلیونها دانش‌آموز در مدارس کشور مشغول به تحصیل هستند و بخش زیادی از بار مسئولیت و شکوفایی فرزندان به عهده ی مدارس و آموزش و پرورش است. در نتیجه بررسی عوامل مؤثر بر یادگیری و رضایت از تحصیل یکی از مسائل بسیار مهم و قابل تعمیق در آموزش و پرورش است و شایسته است عوامل مرتبط با یادگیری و رضایت از تحصیل بیشتر شناخته شود.
تئوری هوش‌های چندگانه شیوه ای را از یادگیری و یاددهی اثربخش ایجاد می کند که می توان بوسیله آن نه تنها روش های تدریس دانش‌آموزان را بلکه شیوه ارزشیابی خود را با قرار دادن آنها در یک طرح درس خلاق و بهره برداری آموزشی از هشت مقوله هوشی و ذهنی متفاوت اثر‌بخش کرد. معلم ابتدایی باید بداند که روش های تدریس برخاسته از یک هوش روش معمولی و غیرخلاق است ولی اگر درآن روش تدریس از انواع هوش‌های چندگانه استفاده کند می تواند تاًثیر به سزایی بر بهبود عملکرد معلمان و در نتیجه در یادگیری بهتر دانش‌آموزان داشته باشد.
از عوامل دیگری که تصور می شود بکارگیری آموزش به شیوه هوش‌های چندگانه بتواند باعث افزایش آن شود، ایجاد نگرش مثبت بر رضایت از تحصیل در دانش‌آموزان می باشد، چرا که تحقیقات نشان داده است لذت از یادگیری می تواند در یادگیری بهتر دانش‌آموزان تاًثیر بسزایی داشته باشد.
۱-۲- بیان مسئله
سازگاری موفقیت آمیز در عصر اطلاعات و انفجار علم و فناوری مستلزم آن است که شخص برای جستجوی اطلاعات، تجزیه و تحلیل و به کاربستن آنها برای حل کردن مسائل و تصمیم گیری مناسب از توانایی و مهارتهای کافی برخوردار باشد. نسل آینده در دنیایی زندگی خواهد کرد که به شیوه تفکر دقیق و پیچیده تری نیاز خواهد داشت تا با برخورداری از سیالی اندیشه و مهارتهای اساسی، خود را با شرایط همواره متحول زمان، سازگار کند. مطالعات اخیر نشان داده است که نه تنها هوش و استعدادهای شناختی، بلکه ویژگیهای هیجانی (به ویژه هوش هیجانی) و مهارتهای اجتماعی نیز در سازمان دهی فرایند یادگیری نقش اساسی دارند. (کلنوسکی[۱]، ۲۰۰۲)
تصویر توضیحی برای هوش هیجانی
به اعتقاد گاردنر، نظریه ی بهره هوشی که در حدود یک قرن پیش برای پیش بینی چگونگی وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان مطرح شد، از طریق آزمون های هوش و استعداد به سنجش توانمندی های کلامی، منطقی _ ریاضی و گاه فضایی افراد می پردازد. مدرسه ها به طور سنتی بر مهارت های زبانی و ریاضی یعنی همان چیزی که آن آزمون ها می سنجند، تاًکید می کنند اما این آزمون ها هیچ نشانه ای از چگونگی سایر استعدادهای فرد به دست نمی دهند؛ مثلاً مشخص نمی کنند که فرد تا چه اندازه ذوق هنری دارد، خلاق است، تعهد شهروندی دارد و خود را به رعایت اصول اخلاقی ملزم می داند و شانس موفقیت وی در زندگی شخصی و حرفه‌ای اش چگونه است.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
بر خلاف دیدگاه سنتی درباره‌ی هوش، یادگیری تنها از راه به کارگیری توانایی های شناختی به دست نمی آید، بلکه دیگر انواع هوش نیز در فرایند یادگیری نقش اساسی دارند افراد در فرایند یادگیری، پردازش اطلاعات و حل کردن مسئله، برحسب نوع و سطح توانایی‌های هوشی خود از راهبردهای متفاوت استفاده می کنند. برای اینکه معلم بتواند برای دانش‌آموزان تجارب مناسب یادگیری فراهم کند، باید استعدادهای آنان را به درستی بسنجد، سپس آنان را راهنمایی کند تا با به کاربستن حداکثر ظرفیت هوش و استعداد خود در جهت هدفهای آموزشی بکوشند. دستیابی به این اصول مستلزم آن است که در سنجش پیشرفت و عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان به جای تأکید محض بر هوش کلامی زبانی و ریاضی منطقی که به سبب تفاوتهای فردی و گروهی دانش‌آموزان در الگوهای متفاوت هوش چندگانه گاردنر ناعادلانه است نیازها، الگوهای هوشی و راهبردهای یادگیری دانش‌آموزان بر اساس نظریه هوش چندگانه مورد توجه قرار نگیرد. (لزیر[۲] ۱۹۹۲؛ ۱۹۹۱)
امروزه روان شناسان نیز به مطالعه راهبردهای نمادی کردن تفکر مانند زبان، ریاضی، هنرهای تجسمی، حرکات بیانی۲۲ و دیگر نمادها علاقه مند شده اند. به نظر گاردنر عملیات ذهن در نظام نمادی مانند زبان با عملیات نمادی در موسیقی، حرکات بیانی، ریاضی و تصاویر تفاوت دارد. بنابراین برای پردازش اطلاعات شناختی تنها نمادهای زبانی و ریاضی، آن گونه که در آزمون‌های سنتی مورد تأکید است، کفایت نمی‌کند. گاردنر(۱۹۸۳) با این اعتقاد که استدلال، هوش، منطق و دانش معنای یکسان ندارند، دیدگاهی نو از هوش ارائه کرد که به سرعت مورد پذیرش بسیاری از برنامه ریزان آموزشی قرار گرفت. او مفهوم هوش را گذشته از توانایی کلامی و ریاضی به استعداد موسیقی، روابط فضایی، دانش درون فردی و … گسترش داد. از نظر گاردنر هوش عبارت است از: «استعداد حل کردن مسائل یا تولید محصولاتی که در یک یا چند فرهنگ با ارزش شمرده می شوند» (گاردنر و هتچ[۳]، ۱۹۸۹).
او پس از انجام دادن پژوهش های گسترده ای درباره مسائل بیولوژیکی و فرهنگی مرتبط با فرایندهای ذهنی، هفت نوع هوش را پیشنهاد کرد که با دیدگاه سنتی هوش که بیشتر بر توانایی های زبانی و ریاضی استوار است، تفاوت دارد. (مارنات[۴] ،۲۰۰۳)
مدارس امروزی فضایی برای تجربه های دانش‌آموزان که می تواند در عملکرد بهینه‌ی آنان در قرن بیست و یکم مثمر ثمر باشد، تدارک نمی بینند. جهت تحقق این امر علاوه بر ضرورت حمایت آموزش و پرورش، معلمان نیز باید تسلط کامل و عمیق به موضوع مورد آموزش داشته و از اینکه راه‌های زیادی برای یادگیری دانش‌آموزان وجود دارد، آگاه باشند و در طراحی روش های مختلف و نوین جهت تطبیق با نیازهای متنوع دانش‌آموزان و خلق تجربه هایی که موفقیت طولانی مدت آنها را در یادگیری تضمین می کنند، کوشا باشند . ( تیلی[۵]،۱۳۸۷)
گاردنر با اتکا به هوشهای چندگانه خود مخالف این عقیده است که تنها یک راه برای آموزش، یک راه برای علاقمندکردن شاگردان به یادگیری و یک راه برای پس دادن یادگیری های آنها وجود دارد. مطابق نظر گاردنر یادگیری واقعی هنگامی تحقق پیدا می کند که توانایی‌های منحصر به فرد تک تک دانش‌آموزان مورد توجه قرار گیرد و شرایط لازم برای ایجاد و پرورش هر یک از مقوله های هوشی فراهم باشد؛ شاید به همین خاطر است که تئوری هوش چندگانه بر یادگیری موقعیتی درمقابل کارآموزی تأکید می‌کند. (تینا[۶] و گاردنر ۱۹۹۰، ص ۳۴)
تدریس بر اساس هوش چندگانه می تواند موجب بالا بردن رضایت، بهبودپیشرفت تحصیلی، بهبود یادگیری و یاد سپاری شود. همچنین، بسیاری از معلمان و محققان این مطلب را اظهار یا تأیید می‌نمایند که آموزش مبتنی برهوش چندگانه، نگرش دانش‌آموزان را نسبت به یادگیری بهبود می‌بخشد. (اسماگورنسگی[۷]،۱۹۹۷؛کمپبل[۸]،۱۹۹۷،۱۹۹۹؛دیکنسون[۹]،۱۹۹۲؛امیگ[۱۰]،۱۹۹۵؛بل فالور[۱۱]، ۲۰۰۸
کاکسال ویل[۱۲]، ۲۰۰۷؛کسکانونالی[۱۳]،۱۹۹۸؛برمن[۱۴]،۲۰۰۱؛ کادیا وابنزر[۱۵]،۲۰۰۳؛ ماسن[۱۶]،۲۰۰۷) و این بهبود نگرش، خود، عاملی است که در موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان بسیار مؤثر می‌باشد (آزبورن[۱۷]،۲۰۰۳، سیمپسون والیور[۱۸]،۱۹۹۰). بر این اساس توجه به هوش‏های چندگانه از ابعاد گوناگون می‏تواند واجد اهمیت باشد و آشنایی با مفهوم هوش‏های چندگانه بر چگونگی نگاه ما به دنیا و دیگر مردمان ، از جمله دانش‏آموزان تأثیر می‏گذارد.
بنابراین این تحقیق با توجه به اهمیت نقش آموزش مبتنی بر هوش‌های چندگانه بر دانش و نگرش دانش‌آموزان به دنبال آن خواهد بود تا بررسی کند:
۱- آیا بین یادگیری درس علوم دانش‌آموزانی که با روش تدریس مبتنی بر هوش‌های چندگانه آموزش دیده اند با دانش‌آموزانی که به روش متداول آموزش دیده اند تفاوتی وجود دارد؟
۲-آیا نگرش به یادگیری درس علوم در میان دانش‌آموزانی که به روش تدریس مبتنی بر هوش چندگانه آموزش دیده اند با دانش‌آموزانی که به روش متداول آموزش دیده اند تفاوتی وجود دارد؟
بنابراین در این پژوهش تلاش می شود تا اثربخشی راهبرد تدریس مبتنی بر هوش چندگانه بر یادگیری به طورکلی و سهم آن در هر یک از سطوح حیطه شناختی (دانش، فهم، کاربرد، تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزشیابی) در مقایسه باروش تدریس متداول و رایج درکلاس درس علوم بررسی شود. و همچنین میزان اثربخشی راهبرد تدریس مبتنی بر هوش چندگانه در بهبود نگرش به یادگیری دانش‌آموزان در درس علوم مورد بررسی قرار گیرد.
۱-۳- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
پیشرفت دانش‌آموزان در طول تحصیل و در نهایت دستیابی به سطوح بالای تحصیل نه تنها باعث تأمین منافع برای فرد و خانواده وی می شود بلکه از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز می تواند فواید زیادی را برای کشور به همراه داشته باشد. از این رو به نظر می رسد بررسی متغیرهای تأثیر گذار بر تحصیل دانش‌آموزان از اهمیت بالایی برخوردار باشد و در نهایت بتواند پیش آگهی مناسبی از آینده‌ی فردی، خانوادگی و اجتماعی دانش‌آموزان مهیا کند .( آتش افروز،پاکدامن وعسکری،۱۳۸۷)
عکس مرتبط با اقتصاد
یادگیری برمبنای نظریه هشت هوش ،کلاس را در یادگیری فعال می کند و باعث می گردد معلم وشاگرد در فرایند یادگیری به صورت فعال، لذت بخش و مؤثر عمل کنند. در فراگیری و فرادهی بر مبنای نظریه هشت هوش، هر دو طرف یادگیری هم یاد می گیرند و هم یاد می دهند؛ بنابراین در فراگیری و فرادهی پویایی کلاس درچرخه‌ی آموختن و آموزش دادن است. شاگرد درچنین کلاسی به جای حفظ کردن می‌اندیشد و به جای خاموش بودن، شعله ورمی شود. پس خلاقیت، نوآوری، اکتشاف و کاوشگری از جمله فعالیت هایی است که درچنین کلاسی به صورت خودجوش درشاگرد و معلم بروز می کند. با چنین فرایندی، دانش‌آموز می تواند در جهت یادگیری مهارت های زندگی رشدی مناسب داشته باشد؛ مهارت هایی ازقبیل اعتماد به نفس، ابراز خویشتن، طراحی رفتارهای نوین و انعطاف پذیر، گسترش خزانه‌ی رفتاری اصیل و غیرتقلیدی، فعال سازی سیستم شناختی، گسترش انگاره‌های کاوشگری، توسعه و تعمیق یادگیری و در نهایت آمادگی روانی درجهت کنجکاوی دائمی درمورد مسائل گوناگون زیستی، اجتماعی، ذهنی و منطقی _ریاضی.به همین دلیل، یادگیری برمبنای هشت هوش زمینه ای درجهت تحول آموزش های بنیادی است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
شناخت و آشنایی معلمان با این نظریه به تسهیل یادگیری دانش‌آموزان و هموار کردن روش های تدریس آنان کمک می کند. زیرا در بدو امر، به ذهنیت های گوناگون بچه ها پی می برند و سپس به تناسب ذوق و هوش و تمایل آن ها، روش های خاصی را به کار می گیرند.
به علاوه آموزش مبتنی بر هوش‌های چندگانه به معلمان اجازه می دهد تا علاقه و نگرش به یادگیری را با تمرکز بر توانایی های هر دانش‌آموز تشویق کنند.
متأسفانه برنامه های درسی و آموزش کنونی، در همه سطوح یادگیری، اختصاص به توانایی های منطقی و زبانی پیدا کرده اند که این شیوه رویارویی با تربیت دانش‌آموزان، نیازهای متنوع آنان را در یک دنیای متغیر برآورده نمی کند. امید می رود که این پژوهش بتواند معلمان و مربیان کشور را در بسط دانش و نگرش در مورد آموزش مبتنی بر هوش‌های چندگانه کمک نماید.
۱-۴- اهداف پژوهش
اهداف علمی :

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

تعیین میزان تأثیر آموزش با روش هوش‌های چند گانه و یادگیری دانش‌آموز

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:51:00 ق.ظ ]