۲-۲-۳٫ عوامل تعیین‌کننده منزلت اجتماعی
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
وقتی عناصر یا عوامل تعیین‌کننده یک پایگاه یا پست صحبت می‌کنیم منظور این است که این عوامل یا عناصر خودشان پایگاه را می‌سازند.
به‌زعم نیک گهر (۱۳۸۳)، اشرفی بودن نیاکان و کلان بودن ثروت معیارهایی هستند که جامعه- شناس به کمک آن‌ ها به‌طور عینی پایگاه شخصی را تعیین می‌کند، اما این کار ممکن است دلیلش این باشد که اشخاص در جامعه با شیوه ارزیابی‌شان از این چیزها معنای خاصی به آن‌ ها داده‌اند. در زیر به برخی از عوامل تعیین‌کننده منزلت اجتماعی اشاره می‌شود.
الف) نیاکان یا اصل و نسب موقعیتی ممتاز یا معمولی به فرد می‌دهد، برای آنکه تولد در خانواده‌ای خوش‌نام یا بدنام جامعه، حتی در آزادمنش‌ترینشان، نوعی ارزش به‌حساب می‌آید. ارجمندی یا بی‌مقداری نیاکان بر چندین عامل مبتنی است، حسن شهرت خانوادگی، سابقه سکونت در محل، بومی بودن یا مهاجر بودن و …
ب) وضع تمکن، خوب یا بد، یکی از معیارهای اجتماعی منزلت اجتماعی را تشکیل می‌دهد. این معیار یکی از معتبرترین و عینی‌ترین معیارهاست برای آنکه اموال و دارایی‌های مادی اشیایی ملموس و قابل اندازه‌گیری هستند. منشأ ثروت هم‌ معنای اجتماعی دارد. ثروتی که نسل‌اندرنسل اندوخته شده و به ارث رسیده است از لحاظ اجتماعی شأن و منزلت عالی‌تری دارد تا ثروت جدید یا ثروتی که از راه‌های مشکوک تحصیل شده باشد.
ج) مفید بودن، کارآمد بودن عملی یک شخص معیار مهمی در تعیین منزلت اجتماعی است. شخص برحسب آنچه که «می‌کند» در جامعه رتبه‌بندی می‌شود و مراتب آن بستگی به ارج و مرتبه‌ای دارد که اشخاص برای مشاغل قائلند. در جامعه‌ای که نهاد اقتصاد نهاد برتر است، ارزیابی یک شخص عمدتاً بر مبنای مهارت‌های شغلی فایده‌ای که آن اشتغال برای جامعه دارد صورت می‌گیرد.
عکس مرتبط با اقتصاد
د) میزان نوع تحصیلاتی که شخص دارد در هر جامعه‌ای از عوامل تعیین‌کننده منزلت اجتماعی است به‌حکم عقل سلیم نیز در نظر، فارغ‌التحصیلان تحصیلات تکمیلی از منزلت والاتری برخوردارند.
ازجمله معیارهای دیگری که نقش تعیین‌کننده در منزلت اجتماعی دارند می‌توان به خصوصیات بیولوژیکی، سن، اشاره کرد.
۲-۲-۴٫ انواع پایگاه‌های اجتماعی
مفاهیم کمی بالاتر یا پایین‌تر، بیشتر یا کمتر، بهتر یا بدتر در مفهوم پایگاه اجتماعی حضور دارند بنابراین، تشخیص طبقه‌بندی اشخاص بر این مبنا به هوش و کاردانی خاصی نیاز دارند. درواقع، مفهوم طبقه و قشربندی اجتماعی چیزی جز موقعیت پایگاه اجتماعی یک فرد نسبت به پایگاه اجتماعی دیگران نیست. با این وصف جا دارد «پایگاه نهادی شده» یعنی موقعیت نسبی یک شخص در گروه‌های عمده نهادی شده جامعه را بشناسیم.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
گروه‌های عمده نهادی شده جامعه عبارت‌اند از: گروه‌های خانوادگی، آموزشی، اقتصادی، سیاسی، دینی، و تفریحی. این گروه‌ها باهم در ارتباط متقابل هستند یعنی «ساخت» دارند، اشخاص در درون آن‌ ها موقعیت نسبی گوناگونی دارند. لذا، می‌توانیم از پایگاه گروهی یک شخص صحبت کنیم، پایگاه خانوادگی، پایگاه اقتصادی، پایگاه علمی، پایگاه شغلی،. و.. (قنادان، ستوده و ناهید،۱۳۷۹)

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

پایگاه اجتماعی کلیدی

هر شخص به شمار گروه‌هایی که در آن عضو است پایگاه اجتماعی دارد، اما از میان آن‌ ها یکی پایگاه اصل شمرده می‌شود، که اصطلاحاً «پایگاه کلیدی» نامیده می‌شود تعیین این پایگاه کلیدی برای یک شخص تنها به پایگاهی که او با امکانات شخصی‌اش احراز کرده است بستگی ندارد بلکه و مخصوصاً به ارزش‌های جاری جامعه مربوط است. پایگاه کلیدی از مفاهیم جامعه‌شناختی بسیار مهمی است که در تحلیل شخصیت اجتماعی کلی بکار می‌آید. پایگاه کلیدی بزرگ‌ترین دریچه‌ای است که یک شخص درباره خودش رو به دنیای خارج باز می‌کند و از همین دریچه است که جامعه او را می‌بیند و پایگاه دیگرش را تعبیر و تفسیر می‌کند. در اهمیت آن همین بس که بگوییم هر آنچه شخص انجام می‌دهد یعنی نقش اجتماعی‌اش پیوستگی تنگاتنگی با پایگاه کلیدی‌اش دارد. گاهی گفته می‌شود، پایگاه اجتماعی آن چیزی است که مردم فکر می‌کنند شما هستید و نقش اجتماعی آن چیزی است که مردم فکر می‌کنند شما انجام می‌دهید. بنابراین، ارزیابی، سنجش و قضاوت دیگران در مفهوم نقش دخیل است همان‌طور که دیدیم در مفهوم پایگاه دخیل بود. البته جا دارد بین این دو مفهوم تمیزی قائل شد، هرچند که در وضعیت اجتماعی عینی آن دو از یکدیگر جدا نیستند. همان‌طور که فعالیت‌های اجتماعی یک شخص در تعیین و تثبیت پایگاه اجتماعی‌اش مؤثر است، بعضی از نقش‌ها هم موجبات ارتقای پایگاه اجتماعی را فراهم می‌آورند. پایگاه کلیدی یک شخص به نقشی که جامعه آن را پر معنادارتر از بقیه می‌داند بستگی دارد (کوین، ترجمه توسلی و فاضل، ۱۳۹۱).
۲-۲-۵٫ نظریات منزلت اجتماعی

 

۲-۲-۵-۱٫ نظریه آلبرت بندورا

درباره منزلت یا نقش اجتماعی آلبرت بندورا[۱۲](۱۹۷۷) در روانشناسی اجتماعی مفهوم خود- کارایی را مورد تأکید قرار می‌دهد. خود- کارایی عبارت است از انتظارات و بارهای فرد در مورد توانایی‌های خود در اجرای موفق رفتار یا رفتارها. به همین دلیل در بحث از خود- کارایی به باورهای خود –کارایی پرداخته می‌گردد. انتظارات و باورهای خود- کارایی به نظر می‌رسد بر انتخاب رفتارها، اجرا و تداوم عمل یا پشتکار افراد تأثیر قابل‌توجهی می‌گذارد. در همین رابطه، بندورا معتقد است که یکی از نقش‌های عمده مشاوران کمک به مراجعین درزمینه افزایش انتظارات خود- کارایی با توجه به رفتارهای بارز آن‌ ها است. بنابراین، برای افزایش این باور توصیه می‌کند مشاوران بایستی از منابع اطلاعاتی مربوط به خود- کارایی، که عبارت‌اند از میزان اجرای موفقیت‌آمیز، یادگیری‌های متنوع، میزان هیجان در اجرا اقناع کلامی و تشویق استفاده کنند.

 

۲-۲-۵-۲٫ نظریه مارکس

از نظر مارکس؛ مبنای نظام قشربندی اجتماعی همان مجموعه‌ای از انسان‌ها با ابزار تولید است (کوزر، ۱۳۸۵). از نظر وی دو عامل اساسی در تشکیل طبقه دخیل است: شیوه تولید (کشاورزی، پیشه‌وری، صنعتی) مناسبات تولید (تأمین، ۱۳۷۳). مارکس جامعه را به دو گروه «دارا» و «ندار» تقسیم می‌کرد (گرب، ۱۳۷۳). نهایت اینکه معیار گروه‌بندی‌های اجتماعی از نظر وی ثروت و به‌عبارتی بعد اقتصادی بوده است.

 

۲-۲-۵-۳٫ نظریه ماکس وبر

ماکس وبر، طبقه اجتماعی را مفهوم چندبعدی می‌داند و سه عامل اساسی را در ایجاد آن مؤثر می‌داند که عبارت‌اند از ثروت، قدرت، و حیثیت یا وجهه و منزلت اجتماعی. (قنادان و همکاران، ۱۳۷۹). در بعد ثروت، دارایی و سرمایه و درآمد مورد اشاره است و در بعد قدرت، توانائی اشخاص در تصمیم‌گیری‌های مهم و تأثیرگذار همچون تصمیم‌های حزبی و سیاسی موردتوجه است. و در بعد وجهه و منزلت، برخورداری از احترام مدنظر است. خلاصه این‌که وبر علاوه بر مفهوم طبقه، دو مفهوم دیگر یعنی پایگاه و حزب را در قشربندی اجتماعی تشخیص داد (ماکس وبر،۱۳۶۷).

 

۲-۲-۵-۴٫ نظریه دورکیم

دورکیم جوامع ماقبل صنعتی را دارای یک سری منزلت موروثی می‌دانست. درحالی که معتقد بود: در جامعه مدرن ثروت و قدرت به اهدافی فال نفسه بدل می‌شوند و اغلب مردم ناتوان از دستیابی به اعتبار و پرستیژ بالا، زندگی‌شان را در تضاد با هنجارهای اجتماعی می‌یابند چنین تضادی با ارزش‌ها، منجر به هنجار گسیختگی و اخلال در نظم می‌شود که خود وضعتی وخیم در جامعه صنعتی است (لهسایی زاده، ۱۳۷۴).

 

۲-۲-۵-۵٫ نظریه پارسونز

پارسونز نه‌تنها مباحث مورد نظر ماکس وبر را به تفسیر می‌کشاند بلکه نظریه مستقلی در این باره ارائه نموده است. پارسونز برای حل مسئله حفظ نظم اجتماعی اهمیت فوق‌العاده قائل بود. کلید نظرات پارسونز توجه به این دو نکته است: اول نظام فرهنگی و تأیید آن بر رفتار مردم، دوم، نیازهای کارکردی کل نظام اجتماعی (توسلی،۱۳۷۳). پارسونز نوع و درجه قشربندی اجتماعی را با سایر خصوصیات مسلط جامعه تبیین کرده و بر این اساس مجموعه‌ای از فرضیه‌های کلی با کاربرد خیلی وسیع تأمین می‌کند (تایمن، ۱۳۷۳). پارسونز علاوه بر تمایلش به بعد حیثیت، به جنبه قدرت در قشربندی اجتماعی نیز دلبستگی دارد. از نظر او قدرت یک پدیده اجتماعی مثبت و سازنده است زیرا قابلیتی برای حصول به اهدافی در نظام اجتماعی است نه اینکه پدیده‌ای صرف منفی باشد (لیپست،۱۳۸۱).

 

۲-۲-۵-۶٫ نظریات دارندرف، لنکسی، الین رایت و پارکین

دارندرف، لنسکی، الین رایت و پارکین از نویسندگان دوران معاصر می‌باشند که راجع به قشربندی اجتماعی سخن گفتند. هرکدام از این نویسندگان سعی در ارائه دیدگاه‌های ترکیبی نمودند به این معنی که همه آن‌ ها در دو دیدگاه تضاد و کارکردگرائی، کاستی‌ها و محاسنی را مشاهده نمودند و درصدد کاستی زدایی و ترکیب‌گرائی محاسن دو دیدگاه برآمدند. دارندرف در کل تحت تأثیر مارکس معتقد است که تضاد طبقاتی جزء لاینفک ساختار اجتماعی است ولی برخلاف مارکس معتقد است که در جامعه بعد از سرمایه‌داری، کشمکش و تضاد نهادی شده است و در مورد توجه قواعد بازی موافقت کرده و نهادهایی به وجود آورده‌اند که به فرایند تضاد نظم می‌بخشد (گرب،۱۳۷۳). یکی از ویژگی‌های اساسی دیدگاه لنسکی این است که نابرابری چندبعدی است و از نظر وی عواملی چون مالکیت دارائی، شغل، تحصیلات، دین، قومیت، جنسیت و سن در ایجاد سلسله‌مراتب اجتماعی مؤثر است (لنسکی،۱۹۹۶).
رایت، جامعه‌شناس آمریکائی است که ضمن توجه به دو نوع سرمایه‌داری انتزاعی و سرمایه- داری واقعی، گروه سومی را که دارای موقعیت مبهمی هستند نیز شناسایی نمود و آن را با عنوان «جایگاه‌های متناقض» می‌نامد زیرا افرادی که در این‌گونه جایگاه‌های طبقاتی قرار گرفتند نه سرمایه دارند و نه کارکردی و باوجوداین ویژگی‌های مشترکی را با هر یک از آن‌ ها دارند (گیدنز، ۱۳۷۶).
پارکین نیز از نویسندگان بریتانیائی است که متأثر از اندیشه وبر است و همانند مارکس وبر قائل است که مالکیت شالوده اصلی ساخت طبقاتی است ولی علاوه بر مالکیت و دارائی، ویژگی‌هایی همچون خاستگاه قومی، زبان و مذهب را در ارتباط با اختلافات پایگاهی مورد استفاده قرار می‌دهد . و خلاصه اینکه وی با پیروی از وبر سعی نموده است از تک بعدی بودن مارکسیست بپرهیزد و در کنار مالکیت و دارائی، ویژگی‌های قومی، زبان و مذهب و از همه مهم‌تر مدارک رسمی مثل مدارک تحصیلی را در ایجاد حصر اجتماعی شناسایی کند.). پارکین، ۱۹۷۹٫ به نقل از گرب، ۱۳۷۳ ). چلبی از نویسندگان ایرانی است که چهار نوع منبع ارزشمند برای ایجاد رتبه اجتماعی شناسایی می‌کند که عبارت‌اند از: دارائی اقتصادی، دارائی سازمانی، دارائی شهرت یا اعتبار اجتماعی و دارائی فرهنگی یا سرمایه فرهنگی. چلبی نقش‌های اجتماعی را به دو نقش افقی و عمودی تفکیک می‌کند در تفکیک افقی، نقش‌ها به اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تقسیم شوند و در تفکیک عمودی، نقش‌ها به راهبردی، بانفوذ، کمکی و عمودی تقسیم شده بودند. از نظر او معلمان دارای نقش کمکی در حوزه فرهنگی می‌باشند و ازلحاظ ساختار نظام قشربندی معاصر در طبقه، متوسط قرار می‌گیرند (چلبی، ۱۳۷۵).
گیدنز جامعه‌شناس انگلیسی عصر حاضر است که با ترکیب و اصلاح نظرات دانشمندان کلاسیک نظیر مارکس، دورکیم و وبر نظریه ساخت‌یابی را مطرح نموده است. او در تحلیل نظرات خود از قشربندی اجتماعی با تأثیرپذیری از وبر، به صورت انعطاف‌پذیرتر و دقیق‌تر با این مسئله برخورد نموده است او علاوه بر پذیرش ایده مارکس مبنی بر ماهیت دوگانه ساختار طبقه‌ای، مفهوم طبقه متوسط را وارد ساختار طبقه‌ای نموده و آن را از حالت ماهیت دوگانه خارج ساخته است (گیدنز، ۱۳۷۵). گیدنز استدلال می‌کند که سه حقوق، قدرت یا ظرفیت یعنی دارائی، آموزش یا مهارت و نیروی کار یدی، بنیان” ساختاری طبقاتی سه‌گانه‌ای” است که در تمام جوامع سرمایه‌داری یافت می‌شود ) گرب، ۱۳۷۳).
چنانچه از نظریات صاجبنظران منزلت اجتماعی مشخص است بعد از مارکس هر یک از جامعه-‌شناسان درصدد کاهش کاستی‌های نظریه مارکس و جامعه‌شناسان قبلی خود بودند تا جایی که جامعه‌شناسان معاصر کوشیدند تقلیل‌گرایی ایجاد شده در میان دو رویکرد کارکردگرائی و تضاد را از بین ببرند و با اتخاذ یک دید ترکیب‌گرایی از این حیطه تک‌بعدی و یا دوبعدی خارج شوند با این توصیف بعضی از این صاحب‌نظران همچنان گرایش خود به یکی از دو رویکرد مطرح کارکردگرائی و تضاد را حفظ نمودند به‌عنوان مثال دارندرف گرچه سعی نمود خود را با کارکردگرایان نزدیک نماید ولی با دوگانه دانستن ماهیت قدرت همچنان نزدیکی خود را با مارکس حفظ نمود یا روح تضادگرایی همچنان در نظرات لنسکی به طور شدید محسوس است. رایت و چلبی با وارد نمودن متغیر دارائی آموزشی، بعد عمودی قشربندی اجتماعی را توسعه داده‌اند اما گیدنز همین بعد را با وارد نمودن متغیر مهارت، توسعه بیشتری داده است.
۲-۳٫ سرمایه اجتماعی
۲-۳-۱٫ تعاریف
تلاش‌های آغازین برای تعریف سرمایه اجتماعی بر میزان استفاده از آن به‌عنوان منبعی در اختیار نفع عمومی با افراد تأکید داشتند. پوتنام[۱۳] می‌گوید سرمایه اجتماعی می‌تواند موجب تقویت همکاری و به‌طور همزمان گسترش روابط حمایتی دوجانبه در اجتماعات و ملت‌ها گردد و بنابراین می‌تواند ابزار ارزشمند برای مبارزه با بسیاری از نارسایی‌های اجتماعی و در جوامع مدرن، همچون جرائم، که جزء جدایی‌ناپذیر آن‌ ها هستند، باشد. برخلاف کسانی که بر منافع عمومی ناشی از شبکه روابط اجتماعی تأکید دارند (پوتنام، ۱۹۹۹).
اوزی[۱۴] و دانلپ[۱۵] سرمایه اجتماعی را ابزاری برای دستیابی به اطلاعات، تخصص و قدرت بیشتر می‌دانند. بر این اساس، افراد می‌توانند به‌جای استفاده از سرمایه اجتماعی در جهت نفع سازمان، از آن برای پیشرفت شغلی خود استفاده کنند (اوزی و دانلپ، ۲۰۰۵).
ناهاپیت و گوشال[۱۶] در تحقیقات خود پیرامون نقش سرمایه اجتماعی در ایجاد سرمایه معنوی، پیشنهاد می‌کنند که سرمایه اجتماعی در سه بخش باید مورد توجه قرار بگیرد: ساختاری، ارتباطی و شناختی (ناهاپیت و گوشال، ۱۹۹۸).
کارلوس گارسیا تیمون[۱۷] می‌گوید ابعاد ساختاری سرمایه اجتماعی مرتبط با توانایی فرد در برقراری پیوندهای ضعیف و قوی با دیگران در یک سیستم است. این بعد اساساً مربوط به منافع حاصل از ساختار شبکه‌های فردی و جمعی شخص عامل است. تفاوت بین پیوندهای ضعیف و قوی را گرانووتر[۱۸] تشریح کرده است (گرانووتر،۱۹۷۳).
جیمز جاکوب در کتاب «مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی» سرمایه اجتماعی را شبکه‌های اجتماعی فشرده‌ای می‌داند که محدوده‌های قدیمی شهری در ارتباط با حفظ نظافت، عدم جرم و جنایت خیابانی و دیگر تصمیمات در مورد بهبود کیفیت زندگی در مقایسه با عوامل نهادهای رسمی مانند نیروی حفاظتی پلیس و نیروی انتظامی، مسئولیت بیشتری از خود نشان می‌دهند. یک مثال عینی این تعریف را در دنیای امروزه می‌توان در تشکل‌های غیردولتی حمایت از محیط‌زیست یافت (مبشری، ۱۳۸۷).
به نظر پوتنام و گافمن، اندیشه اصلی سرمایه اجتماعی این است که خانواده، دوستان و همکاران دارایی بسیار مهمی را تشکیل می‌دهند که یک فرد می‌تواند در شرایط بحرانی آن‌ ها را به کار گیرد، از آن‌ ها بهره گیرد و یا برای منافع مادی استفاده کند. البته این مسئله برای گروه بیشتر صدق می‌کند. اجتماعاتی که از نعمت مجموعه گوناگونی از شبکه‌های اجتماعی و انجمن‌های مدنی برخوردار هستند، در یک وضعیت محکم‌تری در مواجهه با فقر، آسیب‌پذیری و حل منازعات قرار دارند و بهتر می‌توانند از فرصت‌های جدید بهره ببرند. (تاجبخش،۱۳۸۴)
پورتس[۱۹](۱۹۸۸) معتقد است که: این موضوع که مشارکت فرد در امور جمعی به نتایج مثبتی برای فرد و جامعه‌اش می‌ انجامد، از آغاز مورد توجه جامعه‌شناسان بوده است. اما وی قدرت نوآورانه و اکتشافاتی این مفهوم را در دو چیز می‌بیند: نخست آن‌که این مفهوم بر پیامدهای مثبت جامعه‌پذیری (معاشرت پذیری) متمرکز است و ویژگی‌های کمتر جالب‌توجه آن را کنار می‌گذارد. دوم آن‌که پیامدهای مثبت را در چارچوب فراخ‌تر سرمایه جای می‌دهد و توجه را به این نکته جلب می‌کند که چطور چنین اشکال غیر پولی، درست مثل حجم دارایی‌ها یا حساب بانکی می‌توانند سرچشمه مهم قدرت و اثربخشی باشند. قابلیت کارکردی بالقوه منابع متنوع سرمایه، فاصله میان جنبه‌های جامعه‌شناختی و اقتصادی را کاهش می‌دهد و هم‌زمان توجه سیاست‌گذاران را که دنبال راه ‌حل ‌های کم‌هزینه و غیراقتصادی برای مسائل اجتماعی هستند جلب می‌کند (توسلی و موسوی، ۱۳۸۴).
تعریف نان لین[۲۰] از سرمایه اجتماعی جنبه فردی بیشتری دارد “سرمایه‌گذاری در روابط اجتماعی با نیت بازگشت سود در عرصه دادوستد”. این تعریف تا حدودی دربرگیرنده نظرات دیگران همچون بوردیو، فلپ و اریکسون است. (نان لین، ۲۰۰۱).
“سرمایه اجتماعی” به‌عنوان جوهر و بنیان جامعه نوین از طریق فرایند ایجاد ارتباط و اعتماد در شبکه‌های ارتباطی در جامعه فردگرایی نوین مانع ذره‌ای شدن جامعه، ازخودبیگانگی و رشد فزاینده انحرافات اجتماعی گردیده، از طریق ایجاد ارتباط در میان افراد، کنش را تسهیل می‌بخشد (فصیحی،۱۳۸۶).
۲-۳-۲٫ تاریخچه سرمایه اجتماعی
اصطلاح سرمایه اجتماعی را تقریباً یک قرن پیش، هانی فان[۲۱]، مربی جوان اصلاح‌طلب اجتماعی بکار برد. هانی فان در اثری در سال ۱۹۱۶ بر اهمیت تجدید حیات تعهد اجتماعی برای حفظ دموکراسی و توسعه تأکید کرد و برای توضیح علت آن اصطلاح سرمایه اجتماعی را وضع کرد. در طول دوران باقی‌مانده قرن بیستم این اصطلاح دست‌کم شش بار بازآفریده شد. در دهه ۱۹۵۰ جامعه‌شناس کانادایی جان سیلی و همکارانش این اصطلاح را برای پیشرفت حاشیه‌نشینی بکار بردند (فیضی، ۱۳۸۴).
جین جاکوبز در دهه ۱۹۶۰ برای تأکید بر ارزش جمعی پیوندهای دوستانه غیررسمی در کلان‌شهرهای مدرن از این اصطلاح استفاده کرد. در دهه ۱۹۷۰ گلن لوری[۲۲] اقتصاددان از سرمایه اجتماعی برای روشن کردن علل عدم دستیابی آفریقایی- آمریکایی‌ها به پیوندهای اجتماعی وسیع‌تر، به‌عنوان یکی از موذیانه‌ترین میراث‌های برده‌داری و تبعیض نژادی بهره برد (پوتنام، ۲۰۰۲).
نظریه‌پرداز اجتماعی فرانسوی، پیر بوردیو در دهه ۱۹۸۰ سرمایه اجتماعی را به‌عنوان یکی از اشکال سرمایه اجتماعی مطرح کرد که از الزامات اجتماعی (پیوندها) ساخته‌شده و تحت شرایطی خاص به سرمایه اقتصادی تبدیل می‌شود (بوردیو،۱۹۸۶).
اقتصاددان آلمانی اکهارت شلیخت[۲۳] برای تأکید بر ارزش اقتصادی نظم سازمانی و اخلاقی در سال ۱۹۸۴ این اصطلاح را بکار برد و سرانجام جیمز کلمن[۲۴] این اصطلاح را در برنامه کار فکری خود در اواخر دهه ۱۹۸۰ قرار داد. و برای اولین بار این مفهوم را در آمریکای شمالی وارد عرصه سیاسی کرد. رابرت پوتنام دانشمند علوم سیاسی، بحثی قوی و پرشوری را در مورد نقش سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی در ایتالیا و آمریکا برانگیخت (فیضی،۱۳۸۴). به‌طور کلی در میان جامعه شناسان و اقتصاددانان بیشتر از همه پیر بوردیو و جیمز کلمن به سرمایه اجتماعی پرداخته‌اند. البته ذکر این نکته ضروری است که ریشه کار این تئوری‌پردازان را باید در تئوری‌های قدیمی‌تر به شمار آورد.
۲-۳-۳٫ نظریات سرمایه اجتماعی

 

۲-۳-۳-۱٫ پیر بوردیو[۲۵]

اولین تحلیل سامانمند از سرمایه اجتماعی به‌وسیله پیر بوردیو انجام شده است. از نظر بوردیو شبکه‌های اجتماعی موهبتی طبیعی نیستند و باید آن‌ ها را با انجام کنش‌های منطقی و هدفمند برای دستیابی به دیگر سرمایه‌ها و منابع پدید آورد. بوردیو سرمایه اجتماعی را چنین تعریف می‌کند: «مجموعه منابع بالقوه یا بالفعلی که درنتیجه تصرف و مالکیت شبکه بادوامی از روابط کم‌وبیش نهادینه‌شده بین افراد- آشنایی و شناخت متقابل-، یا به عبارتی ساده‌تر در یک گروه به وجود می‌آید که برای هریک از اعضای خود به پشتیبان سرمایه‌ای که مالکیت جمعی دارد، حمایت‌های اجتماعی فراهم می‌کند و آنان را مستحق اعتبار می‌سازد» (پوتنام،۱۳۸۴). در این تعریف بر شبکه‌های اجتماعی که دستیابی به منابع گروهی را فراهم می‌کند، تأکید شده است. پیامد این سرمایه اجتماعی نهایتاً پاداشی اقتصادی است که از طریق مشارکت مداوم در شبکه‌ها به دست می‌آید (صالحی هیکویی،۱۳۸۴).
در نگاه بوردیو سرمایه اجتماعی وابسته به سرمایه اقتصادی است و وجود و سودمندی سرمایه اجتماعی در افزایش سرمایه اقتصادی است. سرمایه اجتماعی حاصل استراتژی‌های سرمایه‌گذاری مردمی و جمعی است که آگاهانه یا ناآگاهانه موجب حفظ و بازتولید روابط اجتماعی می‌شود. این روابط می‌تواند در همسایگی، محل کار با بین خویشاوندان باشد (بوردیو،۱۹۸۶). از نظر او سرمایه سه شکل بنیادی دارد. “سرمایه اقتصادی[۲۶]” که قابل تبدیل شدن به پول است و به شکل حقوق مالکیت نهادینه می‌شود. “سرمایه فرهنگی[۲۷]” که تحت برخی شرایط به سرمایه اقتصادی تبدیل می‌شود و به شکل کیفیت آموزشی نهادینه می‌شود و”سرمایه اجتماعی” که از تعهدات اجتماعی ساخته‌شده است و تحت برخی شرایط قابل تبدیل شدن به سرمایه اقتصادی است. بودریو بر تبدیل‌پذیری اشکال مختلف سرمایه. بر تقلیل نهایی همه اشکال به سرمایه اقتصادی تأکید می‌کند. از نظر او سرمایه اقتصادی کار انسانی انباشته شده است. به این ترتیب می‌توان با بهره گرفتن از سرمایه اجتماعی به سرمایه اقتصادی یا فرهنگی دست یافت و به همین نحو برای دستیابی به سرمایه اجتماعی نیز باید سرمایه‌گذاری‌های هوشمندانه‌ای در منابع اقتصادی و فرهنگی انجام داد (بوردیو،۱۹۸۶).

 

۲-۳-۳-۲٫ جیمز کلمن

کلمن از مشهورترین جامعه‌شناسانی است که رواج اصطلاح سرمایه اجتماعی مدیون اوست او همانند بوردیو مفهوم سرمایه اجتماعی را از اقتصاد به جامعه‌شناسی آورد. رویکرد او بر اساس تئوری انتخاب عقلانی و توسعه‌یافته از کار پیشین در نظریه ” مبادله اجتماعی” است. کلمه اضافه می‌کند که این ساختار اجتماعی است که سرمایه اجتماعی را پدید می‌آورد و دست بابی به هدف‌هایی را که در نبود آن نمی‌توانست به دست آید یا با هزینه زیاد ممکن به دست آید، برای گروه تسهیل می‌کند. به‌زعم وی روابط میان اعضای یک گروه یا سازمان شکلی از سرمایه اجتماعی را ایجاد می‌کند که منبعی بالقوه برای افراد در به دست آوردن منفعتشان می‌باشد (کلمن،۱۳۷۷). وی مفهوم سرمایه اجتماعی را به‌عنوان پل بین اقتصاد و جامعه‌شناسی بکار برد. با توجه به جنبه تئوریکی کلمن و کار تجربی او، گریلی مدل کلمن (۱۹۸۸) را دقیق، استادانه و سودمند می‌داند و در ادامه می‌نویسد: از سرمایه اجتماعی تعاریف مختلفی ارائه شده، اما بسیاری از آن‌ ها به مظاهر و بازتاب‌های سرمایه اجتماعی باز می‌گردد تا به خود آن.
کلمن اشکال عمده سرمایه اجتماعی را تعهدات و انتظارات، ظرفیت بالقوه اطلاعات، هنجارها و ضمانت‌های اجرایی مؤثر، روابط اقتدار، سازمان‌های اجتماعی انطباق پذیر و سازمان تعهدی می‌داند (نقل در بیانی آهنگر،۱۳۸۵).

 

۲-۳-۳-۳٫ رابرت پوتنام[۲۸]

پوتنام از محققین اخیر سرمایه اجتماعی است. تأکید عمده وی به نحوه تأثیر سرمایه اجتماعی بر رژیم‌های سیاسی و نهادهای دموکراتیک مختلف است. پوتنام سرمایه اجتماعی را مجموعه‌ای از مفاهیمی مانند اعتماد، هنجارها و شبکه‌ها می‌داند که موجب ایجاد ارتباط و مشارکت بهینه اعضای یک اجتماع شده و درنهایت منافع متقابل آنان را تأمین خواهد کرد. از نظر وی اعتماد و ارتباط متقابل اعضا در شبکه، به‌عنوان منابعی هستند که در کنش‌های اعضای جامعه موجود است (پوتنام، ۲۰۰۰).
پوتنام، سرمایه اجتماعی را به‌عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به توسعه سیاسی و اجتماعی در سیستم‌های مختلف سیاسی می‌دانست. تأکید عمده وی بر مفهوم “اعتماد” بود و به‌زعم وی همین عامل بود که می‌توانست با جلب اعتماد میان مردم و دولت‌مردان و نخبگان سیاسی موجب توسعه سیاسی شود. بنابراین، منبع باارزشی از سرمایه محسوب می‌شود که اگر در حکومتی به میزان زیاد اعتماد وجود داشته باشد به همان اندازه رشد سیاسی و توسعه اجتماعی بیشتر خواهد بود (الوانی و نقوی، ۱۳۸۰).
تفاوت کار پوتنام با بوردیو و کلمن در مقیاس به‌کارگیری مفهوم سرمایه اجتماعی است. برخلاف آن دو، پوتنام سرمایه اجتماعی را در مقیاس کلان و در رژیم سیاسی حاکم بر جامعه مورد مطالعه قرار داد و به همین خاطر با مشکلات و پیچیدگی‌های خاص سیاسی و ملاحظات سیاسی روبه‌رو شد.

 

۲-۳-۳-۴٫ فرانسیس فوکویاما[۲۹]

مباحث و مطالعات فوکویاما پیرامون سرمایه اجتماعی نیز مانند پوتنام در سطح کلان دنبال شده است. او سرمایه اجتماعی را در سطح کشورها و در ارتباط با رشد و توسعه اقتصادی آن‌ ها موردبررسی قرار داده است. بنابراین تعریف او از سرمایه اجتماعی نیز طبعاً یک تعریف جمعی بوده و سرمایه اجتماعی به منزله دارایی گروه‌ها و جوامع تلقی می‌گردد (توسلی و موسوی، ۱۳۸۴). وی در تعریف سرمایه اجتماعی چنین می‌نویسد: «سرمایه اجتماعی را به‌سادگی می‌توان به‌عنوان مجموعه معینی از هنجارها یا ارزش‌های غیررسمی تعریف کرد که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجاز است در آن سهیم هستند. هنجارهایی که تولید سرمایه اجتماعی می‌کنند، اساساً باید شامل سجایایی از قبیل صداقت، ادای تعهدات و ارتباطات دوجانبه باشد» (فوکویاما، ۱۳۷۹).
فوکویاما در رابطه با سرمایه اجتماعی هنجارهای اجتماعی را به “هنجارهای مولد سرمایه اجتماعی” و “هنجارهای غیر مولد” تقسیم می‌کند. هنجارهای مولد سرمایه اجتماعی به ارتقای همکاری میان اعضای گروه منجر می‌شود. اما هنجارهای غیرمولد برخلاف هنجارهای مولد سرمایه اجتماعی کمکی به ارتقای همکاری میان اعضای گروه نخواهند کرد. پس ممکن است در جامعه‌ای سرمایه اجتماعی و اعتماد متقابل مشاهده شود اما هنجارهای اجتماعی قوی آن از نوع غیر مولد سرمایه اجتماعی باشند مانند عدم اعتماد به دیگران (فوکویاما،۱۹۹۹). وی همچنین برخلاف دیگر نظریه‌پردازان سرمایه اجتماعی صرفاً بر خصلت جمعی سرمایه اجتماعی تأکید می کند: «سرمایه- اجتماعی… زیرمجموعه سرمایه انسانی نیست چراکه این سرمایه متعلق به گروه‌هاست و نه افراد. هنجارهایی که شالوده سرمایه اجتماعی را تشکیل می‌دهند، در صورتی معنا دارند که بیش از یک فرد در آن سهیم باشد. گروهی که حامی سرمایه اجتماعی‌اند ممکن است به کوچکی دو دوست باشند که با یکدیگر تبادل اطلاعات می‌کنند و یا ممکن است در مقیاس بزرگ‌تری تمامی یک ملت باشد به همین دلیل کارکرد سرمایه اجتماعی در نظریات فوکویاما در سطح جامعه است، او معتقد است میزان بالای اعتماد در یک جامعه موجب پیدایش اقتصادی کاراتر می‌شود چراکه باعث حذف یا کاهش هزینه‌ها می‌گردد. او همچنین کارکرد دیگر سرمایه اجتماعی در سطح کلان را تقویت دموکراسی پایدار از طریق تقویت جامعه مدنی می‌داند: «جامعه مدنی که در سال‌های اخیر به‌طور قابل‌توجهی کانون توجه نظریه‌پردازی‌های مردم‌سالاری بوده است، در مقیاس وسیعی محصول سرمایه اجتماعی است» به این ترتیب فوکویاما در زمره کسانی نظیر کلمن و پوتنام قرار می‌گیرد که سرمایه اجتماعی را نوعی کالای عمومی یا به تعبیر نان لین دارایی جمعی قلمداد می‌کنند (توسلی و موسوی، ۱۳۸۴).

 

۲-۳-۳-۵٫ ناهاپلیت و گوشال

ناهاپلیت و گوشال (۱۹۹۸) به ایده بررسی سرمایه اجتماعی در سطح سازمان‌ها اشاره کرده‌اند. آن‌ ها سه بعد ساختاری[۳۰]، شناختی[۳۱] و رابطه‌ای[۳۲] را برای سرمایه اجتماعی در نظر گرفتند. بعد ساختاری شامل مؤلفه‌های پیوند شبکه‌ای، پیکربندی شبکه‌ای و سازمان انطباق پذیر است. بعد شناختی شامل رمزها و زبان مشترک و سرگذشت‌های مشترک و بعد رابطه‌ای شامل مؤلفه‌های اعتماد، هنجارها، تکالیف و احساس هویت است (علی نجفی، ۱۳۸۷).

 

۲-۳-۳-۶٫ آنتونی گیدنز

آنتونی گیدنز سرمایه اجتماعی را به معنی شبکه روابط، تعهد و اعتماد اجتماعی را در جوامع سنتی محدود و درون‌گروهی در جوامع مدرن وسیع و تعمیم‌یافته می‌داند. اعتماد عام به اصحاب تخصص یکی از مؤلفه‌های سرمایه اجتماعی جدید و نوظهور در جوامع مدرن است که پایه اصلی حیات اجتماعی است. گیدنز مدرنیته متأخر را با فرایند جهانی شدن و از جاکندگی و تهی شدن ظروف زمان و مکان در قالب مفهوم فضا زمینه‌ساز کنش‌های از راه دور، تعاملات گسترده و اعتماد انتزاعی و تعمیم‌یافته مطرح می‌کند. این امر مفهوم سرمایه اجتماعی را از سطوح محلی و ملی به سطح جهانی گسترش می‌دهد. او سرمایه اجتماعی جدید و قدیم را متفاوت می‌داند. در جامعه سنتی، زندگی مبتنی بر ایمان و قطعیت است و هیچ جز عامل خارجی آن را مختل نمی‌کند. ولی انسان مدرن زندگی‌اش بر احتمالات و عدم قطعیت استوار است و توأم با نوعی اضطراب و دلهره درونی است که ذات زندگی مدرن است (گیدنز ۱۹۹۲؛ نقل در آهنگر ۱۳۸۶).
۲-۳-۴٫ عناصر تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی
۲-۳-۴-۱٫ اعتماد: اعتماد مؤلفه کلیدی سرمایه اجتماعی است که ارتباط تنگاتنگ با احترام، اطمینان، جامعه‌پذیری و جامعه مدنی دارد که مشکل اصلی سیاست‌گذاری عمومی و برقراری و تداوم هماهنگی اجتماعی ارتباط دارد (نصوحیان، ۱۳۸۷). کلمن معتقد است که اعتماد قدرت عمل کردن در کنش‌های اجتماعی را تسهیل می‌کند این امر بخصوص در کنش‌های معطوف به آینده بیشتر نمود پیدا می‌کند (کلمن، ۱۳۷۷).
فوکویاما از اعتماد به‌عنوان عاملی که تسهیل‌کننده رشد و ثبات اجتماعی جامعه است یاد می‌کند و همچنین زتومکا، اعتماد را انتظار عمل صادقانه از طرف دیگران نسبت به خود می‌داند.
اعتماد حالت چرخ روان کننده‌ای دارد که تسهیل‌گر تعاملات و کنش‌های اجتماعی است درنتیجه می‌توان اعتماد را فاکتور تعیین‌کننده‌ای در حفظ ثبات اجتماعی تصور کرد (گروسی و همکارانش،۱۳۸۶).

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:50:00 ب.ظ ]