با توجه به آیاتی که بر شخص موعود دلالت دارند و با توجه به اینکه اوصاف و کارکردهای آن شخص نیز توسط حضرت عیسی علیه السلام گفته شده، می‌توان نتیجه گرفت که این موضوع یکی از مهمترین دغدغه‌های پیامبری حضرت عیسی علیه السلام بوده که اینقدر درباره‌اش تذکر داده است.

 

اصلاح و هدایت بنی‌اسرائیل

یک پیامبر علاوه بر اعجاز، کارهای دیگری نیز در راستای پیامبری‌اش انجام می‌دهد. اصلاح انسان و جامعه یکی دیگر از مصادیق رفتارهای پیامبرانه است البته این به معنی آن نیست که غیر از پیامبران کس دیگری اصلاح انجام نمی‌دهد بلکه یک تفاوت اساسی در اینجا وجود دارد که قواعد اصلاح در پیامبر بوسیله وحی به او می‌رسد ولی مصلح غیر پیامبر این قواعد را مستند به منابع دیگر می‌کند از طرفی یک پیامبر در مسیر ابلاغ دستورات خدا طبیعتا به موانعی هم بر خواهد خورد که این موانع نیازمند به اصلاح هستند و پیامبر نیز به عنوان یک مصلح به هیچ وجه از دردهای فردی و اجتماعی جامعه خودش بی خیال عبور نمی‌کند بلکه نسبت به آنها احساس مسئولیت می‌کند. حضرت عیسی علیه السلام نیز در اعتراض به سخن فریسیان که به آن حضرت درباره معاشرت با گناهکاران اعتراض کرده بودند می‌گوید:
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
«عیسی در جواب ایشان گفت: تندرستان احتیاج به طبیب ندارند بلکه مریضان. و نیامده‌ام تا عادلان بلکه تا عاصیان را به توبه بخوانم».[۱۲۲]
اصلاح نه فقط یک بحث مربوط به فیزیک کار است بلکه مهمتر از آن اصلاح نگاه است که این امر شاید سخت‌ترین قسمت اصلاح باشد. اصلاح نگاه به دین، انسان، خدا و جهان امری است که حضرت عیسی علیه السلام بارها در اناجیل این کار را انجام داده است.
درجامعه‌ای که بنابر نقل عهد جدید نجات جان انسان در روز شنبه که حرمتهای خاص خود را دارد تخلف از قوانین و شریعت یهود محسوب می‌شود[۱۲۳] حضرت عیسی علیه السلام با بیان اینکه «پسر انسان مالک روز سبت نیز است»[۱۲۴] اعلام می‌دارد که به حسب مأموریتی که از خدا دارد و می‌گفت پدری که مرا فرستاد به من فرمان داد که چه بگویم و به چه چیز تکلّم کنم»[۱۲۵]، آمده است تا شریعت را تمام کند.[۱۲۶]
در واقعه ای که آن را انجیل متی نقل کرده فریسیان به چیدن و خوردن خوشه‌‌ها در روز شنبه اعتراض کردند اما حضرت عیسی علیه السلام به آنها می‌گوید:
«ایشانرا گفت: مگر نخوانده‌اید آنچه داود و رفیقانش کردند وقتی که گرسنه بودند؟ چطور به خانه خدا در آمده نانهای تَقدِمه را خورد که خوردن آن بر او و رفیقانش حلال نبود بلکه بر کاهنان فقط. یا در تورات نخوانده‌اید که در روزهای سبت کَهنَه در هیکل سبت را حرمت نمی‌دارند و بی‌گناه هستند؟ لیکن به شما می‌گویم که در اینجا شخصی بزرگتر از هیکل است‌! و اگر این معنی را درک می‌کردید که رحمت میخواهم نه قربانی‌ بی‌گناهان را مذمت نمی‌نمودید. زیرا که پسر انسان مالک روز سبت نیز است».[۱۲۷]
در این حین یهودیان متوجه شخص دست خشکیده‌ای شده و از او پرسیدند:
«آیا در روز سبت شفا دادن جایز است یا نه؟‌ تا اد‌ّعایی بر او وارد آورند. وی به ایشان گفت: کیست از شما که یک گوسفند داشته باشد و هرگاه آن در روز سبت به حفره‌ای افتد او را نخواهد گرفت و بیرون آورد؟ پس چقدر انسان از گوسفند افضل است. بنابراین در سبتها نیکویی کردن روا است».[۱۲۸]
اصلاح لازمه اش شناساندن راه درست است و هر پیامبری در کنار اینکه بدیها را به مردم می‌شناساند در مقابل خوبیها را نیز برای مردم بیان می‌کند و راه وصول به مقصد بدیها و خوبیها را نیز بیان می‌کند. در واقع همیشه وقتی از اصلاح بحث است لوازم اصلاح را نیز باید مد نظر داشت که از جمله لوازم اصلاح گاهی برخورد خشن و لزوما ارائه راه درست است.
یکی دیگر از وظایف پیامبران هدایت انسانها بسوی خداست و اگر این وظیفه در پیامبری یک پیامبر گنجانده نشود اساس نبوت او نیز باطل خواهد شد زیرا ارسال رسل بدون اینکه رسول پیام فرستنده را برساند کاری عبث و بیهوده است و چنین امری از خدای حکیم محال است.حضرت عیسی علیه السلام نیز به عنوان پیامبر این وظیفه را طلیعه دیگر وظایف نبوتی خویش می‌دانست. ایشان ابتدای مأموریت خود را هدایت بنی‌اسرائیل و انتهای آن را داوری در بین اسباط بیان می‌کند و از اولین روزهای رسالتش با سفر به شهرهای مختلف به این رسالت الهی عمل می‌کرد:
« و عیسی در تمام جلیل می‌گشت و در کنایس ایشان تعلیم داده به بشارت ملکوت موعظه همی‌نمود و هر مرض و هر درد قوم را شفا می‌داد. و اسم او در تمام سوریه شهرت یافت و جمیع مریضانی که به انواع امراض و دردها مبتلا بودند و دیوانگان و مصروعان و مفلوجان را نزد او آوردند و ایشانرا شفا بخشید. و گروهی بسیار از جلیل و دیکاپولِس و اورشلیم و یهودیه و آنطرف ا‌ُرد‌ُن در عقب او روانه شدند».[۱۲۹]
«و گروهی بسیار دیده برفراز کوه آمد و وقتی که او بنشست شاگردانش نزد او حاضر شدند. آنگاه دهان خود را گشوده ایشان را تعلیم داد»[۱۳۰]
در این آیه حضرت هدایت را نه برای همه انسانها و نه برای همه بنی‌اسرائیل بلکه فقط برای گمراهان از اسرائیل بیان می‌کند.
«این دوازده را عیسی فرستاده بدیشان وصیت کرده گفت: از راه امتها مروید و در بلَدی از سامریان داخل مشوید بلکه نزد گوسفندان گم‌شده اسرائیل بروید.»[۱۳۱]
«او در جواب گفت: فرستاده نشده‌ام مگر بجهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل».[۱۳۲]
در این فقره نیز در مقابل اصرار شاگردان بر شفا دادن به دختر زن کنعانیه آنها را متوجه این نکته می‌کند که او فقط به جهت بنی‌اسرائیل ارسال شده نه غیر آنها.
«عیسی ایشانرا گفت: هرآینه به شما می‌گویم شما که مرا متابعت نموده‌اید در معاد وقتی که پسر انسان بر کرسی جلال خود نشیند شما نیز به دوازده کرسی نشسته بر دوازده سبط اسرائیل داوری خواهید نمود».[۱۳۳]
در این فقره نیز حضرت داوری را محدود به اسباط بیان می‌کند و همین فقره بیان می‌دارد کسانی از خاندان اسرائیل که هدایت نیابند بر آنها داوری خواهد شد.
هر پیامبری حسب دایره قدرت و امکانات خود می‌تواند برای اینکه راهش بعد از خودش ره‌رو داشته باشد می‌تواند اشخاصی خاص را برگزیده و آنها را به عنوان مرجع دینی و اعتقادی خود قرار دهد. این امر را می‌توان در سیره حضرت عیسی علیه السلام نیز دید. ایشان با جمع کردن گروهی خاص از شاگردان آنها را در حضور خود به تبلیغ نیز ارسال می‌کرد و حتی معجزاتی نیز بدست آنها جاری می‌شد. حضرت از ابتدای رسالتشان و بعد از اینکه از وسوسه شیطان سربلند بیرون آمد اولین اقدامش جمع آوری شاگرد برای راهش بود. او هدف از این کار را تربیت کردن شاگردانی برای هدایت مردم گفته است:
«و چون عیسی به کناره دریای جلیل می‌خرامید‌ دو برادر یعنی شمعون مسمی به پطرس و برادرش اندریاس را دید که دامی در دریا می‌اندازند زیرا صیاد بودند. بدیشان گفت:‌ از عقب من آیید تا شما را صیاد مردم گردانم».[۱۳۴]

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

۱- شأن کهانتی

اناجیل بیانات مختلفی را از حضرت عیسی علیه السلام نقل کرده و بقیه عهد جدید نیز تقریبا بیانات متفاوتی درباره حضرت عیسی علیه السلام دارد. گاهی این تفاوت جنبه‌ها، ایجاب می‌کند که جنبه‌های مشابه هم را در زیر یک عنوان قرار داده تا درک واقع بینانه تری نسبت به شخصیت محوری عهد جدید داشته باشیم. عهد جدید علاوه بر اینکه حضرت عیسی علیه السلام را یک پیامبر تمام عیار معرفی کرده از طرفی بعضی از رفتارها و گفتارهای حضرت عیسی علیه السلام و همچنین تلقی‌ای که مردم عصر از ایشان داشتند ما را مجاب می‌کند که به این مسئله توجه کنیم که حضرت عیسی علیه السلام به عنوان یک کاهن تمام عیار یهودی عمل کرده است و لذا ما برای ایشان علاوه بر شأن پیامبری یک شأن دیگری بنام شأن کهانتی در نظر می‌گیریم که در این شأن حضرت عیسی علیه السلام به عنوان یک کاهن یهودی عمل کرده‌ است او به عنوان کاهن دین راست و درست را به مردم یاد می‌دهد بر عمل به احکام دین موسوی تاکید کرده و راه نجات را نشان می‌دهد.
حضرت عیسی علیه السلام بارها در عهد جدید بر عمل به تورات تأکید می‌کند و حتی نجات را نیز در عمل به تورات بیان می‌کند. ایشان همچنین ناقضان شریعت را تحقیر کرده و نسبت به یادگیری شریعت از زبان عالمان یهودی نیز ترغیب می‌کند.
«آن گاه عیسى آن جماعت و شاگردان خود را خطاب کرده، گفت کاتبان و فریسیان بر کرسى موسى نشسته‌اند؛ پس آنچه به شما گویند نگاه دارید و به جاى آورید»[۱۳۵]
ایشان علاوه بر تاکید برعمل به جزئیات شریعت ، ترک رذائل اخلاقی را نیز توصیه می‌کند و همچون یک کاهنی که به تمام زوایای دین توجه داشت به جنبه­ های اخلاقی دین نیز توجه داشتند:
«وای بر شما ای فریسیان که ده یک از نعناع و سداب و هر قسم سبزی را می‌دهید و از دادرسی و محبت خدا تجاوز می‌نمایید اینها را می‌باید بجا آورید و آنها را نیز ترک کنید».[۱۳۶]
ایشان بر اصل دین و آنچه که عالمان دین یهود می­گفتند صحه گذاشته و بر حجیت تعالیم عالمان نیز تاکید می‌کردند. این مطلب نشان دهنده این است که ایشان در باب تعلیم اصل دین حرف جدیدی برای گفتن نداشتند بلکه آنچه که به عنوان هشدار به شاگردان گوشزد کردند، پرهیز از بی اخلاقی و ادعای بدون عمل است.
آنگاه عیسی آن جماعت و شاگردان خود را خطاب کرده گفت: کاتبان و فریسیان بر کرسی موسی نشسته‌اند. پس آنچه به شما گویند نگاه دارید و بجا آورید لیکن مثل اعمال ایشان مکنید زیرا می‌گویند و نمی‌کنند».[۱۳۷]
ایشان در نهایت شدت و حدت بر عمل به شریعت همچون یک کاهن یهودی اصرار می‌ورزد و ثمره عمل به شریعت را نیز بزرگ می‌داند.
«اما شاگردان نزد عیسی آمده در خلوت از او پرسیدند: چرا ما نتوانستیم او را بیرون کنیم؟ عیسی ایشانرا گفت: به سبب بی‌ایمانی شما. زیرا هرآینه به شما می‌گویم اگر ایمان‌ِ به قدر دانه خردلی می‌داشتید بدین کوه می‌گفتید از اینجا بدانجا منتقل شو البته منتقل می‌شد و هیچ امری بر شما محال نمی‌بود. لیکن این جنس جز به دعا و روزه بیرون نمی‌رود».[۱۳۸]
ایشان علاوه بر تاکید بر شریعت، آنها را ابدی می‌داند و خود را نه تنها ناقض و باطل کننده شریعت نمی‌داند بلکه کسانی را که در صدد کم اهمیت کردن شریعت هستند، تخطئه می کند.
«گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات یا صُحف انبیاء را باطل سازم. نیامده‌ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. زیرا هرآینه به شما می‌گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هرکه یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. اما هرکه بعمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد».[۱۳۹]
به ظاهر تلقی بعضی از افراد آن زمان این بود که ایشان صرفا یک استاد هستند و این عنوان را هم شاگردان و هم عالمان یهودی برایشان بکار می‌بردند. زمانی این عنوان ما را به شأن کهانتی می‌رساند که می‌بینیم در انجیل متی فصل نه، ایشان از جایگاه یک کاهن با مردم سخن می‌گویند و به سوالاتشان درباره اعمال خوب ونجات پاسخ می‌دهد.

 

۲- شأن پادشاهی و حکومتی

یکی دیگر از شئون حضرت عیسی علیه السلام شأن پادشاهی آن حضرت است و مسیحیت پادشاهی را یک امر معنوی می‌داند اما در این پایان‌نامه منظور ما از پادشاهی، بعد این جهانی مسئله است که همراه با تشکیل حکومت و امر داوری و قضاوت است. آنچه از مجموع آیات دال بر این موضوع بر می‌آید این است که او قصد داشت تمام نظامات موجود را بر هم بریزد و طرحی نو در اندازد.
در این قسمت چند آیه که به بعد حکومتی و داوری حضرت عیسی علیه السلام اشاره دارند از عهد جدید می‌آوریم و در فصل چهارم به تحلیل این آیات و همچنین آیاتی که به ظاهر نافی امر حکومت و داوری مشعرند می‌پردازیم.
انجیل متی می‌گوید: حضرت عیسی علیه السلام هنگام ارسال شاگردان جهت برای امر تبلیغ، آنها را موعظه می‌کند و آنچه که لازم است برایشان مشخص می‌سازد. مصیبتهای راه را برایشان بازگو می‌کند و برایشان وعده و برای دشمنانشان وعید می‌دهد[۱۴۰] و به آنها می‌گوید که:
«پس هرکه مرا پیش مردم اقرار کند من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است او را اقرار خواهم کرد. اما هرکه مرا پیش مردم انکار نماید من هم در حضور پدر خود که در آسمان است او را انکار خواهم نمود».[۱۴۱]
و با این جملات می‌خواهد بیان کند که:
«گمان مبرید که آمده‌ام تا سلامتی بر زمین بگذارم، نیامده‌ام تا سلامتی بگذارم، بلکه شمشیر را؛ زیرا که آمده‌ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خویش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم. و دشمنان شخص، اهل خانه او خواهند بود. و هرکه پدر یا مادر را بیش از من دوست دارد لایق من نباشد و هرکه پسر یا دختر را از من زیاده دوست دارد لایق من نباشد. و هرکه صلیب خود را برنداشته از عقب من نیاید لایق من نباشد. هر که جان خود را دریابد آنرا هلاک سازد و هرکه جان خود را بخاطر من هلاک کرد آنرا خواهد دریافت. هر که شما را قبول کند مرا قبول کرده و کسی که مرا قبول کرده فرستنده مرا قبول کرده باشد. و آنکه نبی‌ای را به اسم نبی پذیرد اجرت نبی یابد و هرکه عادلی را به اسم عادلی پذیرفت مزد عادل را خواهد یافت. و هرکه یکی از این صغار را کاسه‌ای از آب سرد را محض نام شاگرد نوشاند هرآینه به شما می‌گویم اجر خود را ضایع نخواهد ساخت».[۱۴۲]
با این توضیحات مشخص می‌شود که حضرت عیسی علیه السلام تصمیم بر تشکیل حکومت دارد و حتی شاگردان خود را به رعایت مسائل امنیتی مثل عدم سکونت در خانه‌های غیر مطمئن و تحمل در شکنجه‌ها فرا می‌خواند.
از طرفی شاگردان خود را برای شهادت در راه خود آماده می‌کند و شهید را با این جمله « هرکه جان خود را بخاطر من هلاک کرد آنرا خواهد دریافت» آماده می‌کند و مقام شهید و اجر او را همسان با پیامبری می‌داند که از او تبعیت می‌کند.
در بیان دیگری او همچون یک انقلابی صحبت می‌کند که قصد دارد همه شاکله جامعه را در هم ریزد و طرحی نو در اندازد و حتی روابط اجتماعی را طبق جهان بینی خود ترسیم می کند و روابط گذشته انسانی را از بین خواهد برد. او می‌خواهد همچو آتشی باشد که تمام آثار هنجارهای گذشته را تبدیل به خاکسترکند. می‌گوید:.
«من آمدم تا آتشی در زمین افروزم پس چه می‌خواهم اگر الآن درگرفته است. اما مرا تعمیدی است که بیابم و چه بسیار در تنگی هستم تا وقتیکه آن بسر آید. آیا گمان می‌برید که من آمده‌ام تا سلامتی بر زمین بخشم؟ نی بلکه به شما می‌گویم تفریق را. زیرا بعد از این پنج نفر که در یک خانه باشند دو از سه و سه از دو جدا خواهند شد پدر از پسر و پسر از پدر و مادر از دختر و دختر از مادر و خارسو از عروس و عروس از خارسو مفارقت خواهند نمود».[۱۴۳]
بی شک شنا کردن بر خلاف مسیر آب، پر زحمت و همراه با دردسر و مشکلات عدیده خواهد بود و حضرت برای مردمی که دنبال او راه افتاده بودند هم خطرات را گوشزد می‌کند و هم به آینده‌ای روشن نوید می‌دهد. او خود را به عنوان یک انقلابی بنیان کن تمام عیار معرفی می‌کند که کارش تنها از بین بردن نیست بلکه ایجاد آرمانشهر مهمترین خواسته اوست. حضرت در اولین سخنرانی‌ عمومی‌اش به مردم نیازمند امید، آینده‌ای درخشان و باشکوه را می‌دهد:
«خوشابحال مسکینان در روح زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است. خوشابحال ماتمیان زیرا ایشان تسلّی خواهند یافت. خوشابحال حلیمان زیرا ایشان وارث زمین خواهند شد. خوشابحال گرسنگان و تشنگان عدالت زیرا ایشان سیر خواهند شد. خوشابحال رحم‌کنندگان زیرا بر ایشان رحم کرده خواهد شد. خوشابحال پاک‌دلان زیرا ایشان خدا را خواهند دید. خوشابحال صلح‌کنندگان زیرا ایشان پسران خدا خوانده خواهند شد. خوشابحال زحمتکشان برای عدالت زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است. خوشحال باشید چون شما را فحش گویند و جفا رسانند و بخاطر من هر سخن بدی بر شما کاذبانه گویند. خوش باشید و شادی عظیم نمایید زیرا اجر شما در آسمان عظیم است زیرا که به همینطور بر انبیاء قبل از شما جفا می‌رسانیدند».[۱۴۴]
حضرت عیسی علیه السلام در برخورد با حضرت یحیی، وقتی که برای تعمید آمده بود و حضرت یحیی می‌گوید که لایق نیست تا به او تعمید دهد، حضرت عیسی علیه السلام در جواب وی گفت:
«الآن بگذار زیرا که ما را همچنین مناسب است تا تمام عدالت را به کمال رسانیم».[۱۴۵]
این ماجرا نشان می‌دهد که یکی از شئون حضرت عیسی علیه السلام تمام عدالت را به کمال رساندن بود. و ثمره تکمیل عدالت دخول در ملکوت است:
«زیرا به شما می‌گویم تا عدالت شما بر عدالت کاتبان و فریسیان افزون نشود به ملکوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد».[۱۴۶]
ایشان با این کار می‌خواهد نظم نوینی را طرح ریزی کند زیرا همان طور که در فصل بعدی در بررسی بعد حکومتی حضرت خواهیم گفت او به هر شکلی با وضعیت فعلی مخالفت می‌کند و در تلاش است وضع موجود را بر هم بریزد. کسی که می‌خواهد چنین کند اگر برای وضع موجود جایگزین بهتری نداشته باشد کارش عبث خواهد بود.
یکی از مواردی که می‌تواند به دلالت التزامی بر شأن پادشاهی و حکومتی یا لااقل در اختیار داشتن قوه قهریه راهنما باشد مسئلۀ داوری است که حضرت چند بار نه تنها داوری را به خود اختصاص داده بلکه این کار را نیز یکی از رسالتهای خود بیان کرده است. اما این داوری نه فقط در این جهان بلکه در آخرت هم انجام خواهد یافت:
« زیرا که پدر بر هیچکس داوری نمیکند بلکه تمام داوری را به پسر سپرده است».[۱۴۷]
البته ایشان از داوری در این جهان منع کرده‌اند و شاگردان خود را از این کار بازداشته‌اند:
داوری مکنید تا بر شما داوری نشود و حکم مکنید تا بر شما حکم نشود و عفو کنید تا آمرزیده شوید.[۱۴۸]
ایشان خود را داور این جهان معرفی کرده‌اند و بی شک داور بدون داشتن قوه قهریه داور بودنش عبث خواهد بود:
« آنگاه عیسی گفت: من در این جهان بجهت داوری آمدم تا کوران بینا و بینایان کور شوند».[۱۴۹]

 

 

 

 

فصل سوم:

 

شئون رسالت عیسی علیه السلام در قرآن

یکی از پیامبرانی که در قرآن مطرح شده و جایگاه خاصی دارد حضرت عیسی علیه السلام است که خداوند نام مسیح را بر او نهاده تا کسی در مسیح بودن عیسی بن مریم شکی نداشته باشد و هیچ گاه از او یاد نکرد مگر به همراه بکار برده واژۀ مسیح. این تصریح درحالی است که در عهد جدید هیچ آیه‌ای که خدا عیسی را به نام مسیح خوانده باشد وجود ندارد و تنها نویسندگاه اناجیل و خود حضرت عیسی علیه السلام هستند که او را مسیح نامیده‌اند.
چون موضوع محوری این پایان‌نامه حضرت عیسی علیه السلام هستند لذا در ابتدای این فصل به سراغ قرآن می‌رویم و مقام و عنوان دینی ایشان را از قرآن بدست می‌آوریم.
با توجه به مفهوم عنوان پایان‌نامه به سراغ قرآن رفته و می‌خواهیم به این سوال پاسخ دهیم که حضرت عیسی علیه السلام با توجه به معنای شأن و رسالت که در فصل اول توضیح دادیم، دارای چه شئونی هستند؟ برای پاسخ به این سوال ما آیاتی را که در قرآن مربوط به حضرت عیسی علیه السلام بود احصاء کرده و در نهایت مجموع آیاتی را که به شأنی از شئون ایشان اشاره داشتند در ذیل دو عنوان تقسیم کردیم. آیاتی از قرآن به جنبه نبوتی و رسالتی[۱۵۰] ایشان توجه دارند که در این آیات ایشان به عنوان پیامبری که صاحب کتاب است، مطرح شده و به نام کتاب ایشان نیز تصریح شده است. در قرآن از ایشان به عنوان مسیح یاد شده که با توجه به اینکه معنی این کلمه در این کتاب کریم ذکر نشده و با توجه به اینکه این کلمه اصالتا واژه عبری است لذا ظاهرا فهم مخاطب یهودی و مسیحی از این کلمه قصد شده است. در فهم یهودی و مسیحی این واژه دارای بار معنایی خاصی است که از آن می‌توان پادشاهی و حکومت این دنیایی را نیز قصد کرد.
با این توضیح ما تنها دو شأن را در قرآن می‌توانیم برای ایشان بر شماریم یکی شأن نبوتی و رسالتی و دیگری شأن مسیحایی یا همان شأن حکومتی و پادشاهی. اکنون به سراغ آیات قرآن رفته و این دو شأن را بررسی می‌نمائیم.

 

۱- شأن نبوتی و رسالتی

با توجه به اینکه هم در قرآن و هم در عهدین در کنار واژه رسول واژه مهم دیگری به صورت تقریبا همتراز با رسول به نام نبی آمده، لذا بایستی اول تکلیف رابطه حضرت عیسی علیه السلام و این دو واژه را مشخص کرد بعد به سراغ شئون ایشان رفت لذا با توجه به اینکه ارتباط وثیقی بین نبی و رسول وجود دارد، بنابراین، فحص از معنای این دو واژه نیز در راستای کار این پایان‌نامه است و به همین جهت در این قسمت به بحث درباره رسالت و نبوت حضرت عیسی علیه السلام از دیدگاه قرآن می‌پردازیم.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:00:00 ق.ظ ]