۲-۱-۶ اهمیت خانواده=سلامت خانواده

انحرافات خانواده،عدم سلامت روانی خانواده، مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده از لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارد جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهد افراد پیوند میان خانواده و اجتماع هستند افراد پرورش یافته در خانواده وارد اجتماع می‌شوند و ویژگی‌های سالم یا ناسالم خود را که در خانواده دریافت کرده وارد اجتماع می‌کنند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانواده‌های آن وابسته است.
لامارک و لوپله و دیگران، خانواده را مهمترین کانونی ‌می‌دانند که جامعه از آن تغذیه می‌کند به این ترتیب فرد در کنار تأثیری که از اجتماع خود می‌پذیرد با توشه‌ای که از خانواده خود دریافت کرده است محیط پیرامون خود را تحت تأثیر قرار می‌دهد چنین تأثیراتی علاوه بر مسائل پیرامونی جزئی بلکه بر مسائل کلان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یک جامعه نیز نقش دارند به این ترتیب به نظر می‌رسد که اصلاح یک جامعه، پیشرفت و ترقی آن از جنبه‌های مختلف، تأثیر اصلاح خانواده، توجه افراد به اهمیت خانواده و آموزش آنهاست.
عکس مرتبط با اقتصاد

 

۲-۱-۶-۱ اهمیت خانواده:

خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار می‌گیرد دارای اهمیت شایان توجهی است. اولین تأثیرات محیطی که فرد دریافت می‌کند از محیط خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از سایر محیط‌ها می‌تواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد خانواده پایه‌گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعین سبک و خط مشی زندگی آینده، اخلاق، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد.
عواملی چون شخصیت والدین، سلامت جسمانی و روانی آن‌ ها، شیوه‌های تربیتی اعمال شده در داخل خانواده،شغل و تحصیلات والدین به وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده، محل سکونت خانواده، حجم و جمعیت خانواده، روابط اجتماعی خانواده و بی‌نهایت متغیر دیگر در خانواده وجود دارند، شخصیت فرزند، سلامت روانی و جسمانی او، آینده شغلی، تحصیلی، اقتصادی، سازگاری اجتماعی و فرهنگی، تشکیل خانواده او و غیره را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

 

۲-۱-۶-۲ خانواده و اهمیت آن در دوران کودکی:

نوزاد در خانواده به دنیا می‌آید و اولین تعاملات خود را با محیط آغاز می‌کند در این کانون اولیه اولین تأثیر و تأثرات متقابل آغاز می شود و کودک کم‌کم در فرایند رشد اجتماعی قرار می‌گیرد همان‌طور که روانشناسان معتقدند سال‌های اولیه کودکی نقش به سزایی در رشد شخصیت و آینده او دارد بیشتر طرحواره‌ها و شناخت‌های کودک از خود، اطرافیان و محیط در این دوران شکل می گیرد میزان سلامت جسمانی و روانی کودک بسته به ارتباطی است که خانواده با وی دارد و تا چه حد تلاش می‌کند نیازهای او را برآورده سازد.
کودکانی که در این سنین از لحاظ عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمی‌شوند به انواع مشکلات مبتلا می‌شوند.
مشکلات این کودکان اغلب با شیطنت‌ها، دروغگویی‌ها و حرف نشنیدن‌های ساده شروع می‌شود و با توجه به وضع نابسامان خانواده به بزهکاری‌ها و جنایات بزرگسالی منتهی می‌شود. سخت‌گیری زیاد والدین یا بی‌توجهی آنها یا ننر و لوس بار آوردن کودک و برآورده ساختن کلیه نیازهای منطقی و غیر‌منطقی او، شخصیت سالمی را به بار نخواهد آورد سلامت خود خانواده، تعادل شخصیتی والدین و آشنایی آنها به اصولی که می‌تواند محیط خانواده را سالم‌تر سازد بسیار حائز اهمیت است.

 

۲-۱-۶-۳ اهمیت خانواده در دوران نوجوانی:

نیازهای دوران نوجوانی دوران حساس است به طوری که در کنار سایر تحولات و تغییراتی که از جنبه‌های جسمانی و روانی در فرد اتفاق می‌افتد، ویژگی مشترک و مهم دیگر آن دوران، استقلال‌طلبی نوجوان در خانواده است نوجوان می‌خواهد به طریقی رشد استقلال خود را به خانواده ثابت کند و بر این اساس شروع به ایجاد فاصله بین خود و خانواده می‌کند و به گروه همسالان نزدیک می‌شود.

 

۲-۱-۷ کارکردهای خانواده:

خانواده با وجود اینکه به عنوان اولین واحد اجتماعی شناخته می‌شود، ولی دارای پیچیدگی‌های فراوانی است به طوری ‌که شناخت آن، اهمیت آن، و تأثیرات و کارکردهای آن بسیار مورد توجه صاحب‌نظران مختلف بوده است. بر این اساس هم‌چنان که تعاریف متعددی از آن ارائه شده است و به اهمیت آن در زمینه‌های مختلف فردی، اجتماعی و غیره تأکید شده است، کارکردهای متفاوتی نیز برای ان ارائه شده است به طوری‌که بسیار ساده‌انگارانه خواهد بود تنها یک یا دو کابرد برای آن معرفی می‌شود.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

۲-۱-۷-۱ کارکردزیستی و تولید مثل خانواده:

وجود فرزندان در خانواده موجب استحکام خانواده می‌شود شاید این کارکرد از جمله کارکردهایی است که تمام افراد چه صاحب‌نظر و غیره با آن آشنایی دارند زن و شوهری که ازدواج می‌کنند، دیر یا زود منتظر تولد فرزند خواهند بود هرچند ممکن است تفاوت‌هایی بین افراد مختلف، فرهنگ‌ها و جوامع مختلف از لحاظ زمان بچه دار شدن و تعداد فرزندان و فاصله‌ی سنی آنها تفاوت‌هایی وجود داشته باشد اما تولد فرزند به طور مشترک در تمامی فرهنگ‌ها، جوامع طبقات مختلف اقتصادی و اجتماعی مورد توجه است امروزه در برخی جوامع به دلایل متعدد از جمله تعلیم و تربیت، اقتصاد، بهداشت و ….. محدود کردن تعداد افراد خانواده را مورد تأکید قرار می‌دهند در جامعه‌ی ما موضوع کنترل موالید و تنظیم خانواده مورد توجه قرار گرفته و وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی به کمک وزارتخانه‌ها و سازمان‌های مختلف به تهیه و اجرای طرح‌های مناسب در این راستا اقدام کرده‌اند.

 

۲-۱-۷-۲ کارکردهای تربیتی و آموزشی خانواده:

یکی از وظایف اساسی خانواده علاوه بر به دنیا آوردن فرزندان، توجه به مسائل تربیتی آن‌ هاست خانواده با فراهم کردن محیط مناسب، امکانات و شرایط مناسب و نظارت بر تربیت و آموزش فرزندان چنین کارکردی را مهیا می‌سازند، در گذشته و قبل از تأسیس مکاتب و مدارس تمام وظایف تعلیمی و تربیتی و ایجاد مهارت‌های شغلی بر عهده خانواده بوده است، و کودکان و نوجوانان از طریق آموزش‌های غیر‌رسمی و نزد پدران و مادران و افراد بزرگسال خانواده با آداب اخلاقی، اجتماعی و هم‌چنین حرفه و مشاغل مختلف جامعه، آشنا می‌شوند. با توجه به شرایط فعلی زندگی به خصوص در جوامع پیشرفته و پیچیده مقداری از این کارکرد بر عهده مهدکودک‌ها،مدارس و دیگر موئسسات آموزشی و تربیتی گذاشته شده است.
با این حال توجه به این نکته ضروری است که هیچ یک از این موئسسات قادر نخواهند بود تأثیرات خانواده را به صورتی کامل داشته باشند. بر این اساس ضروریست خانواده‌ها سهم خود را در این وظیفه به خوبی رعایت نموده و بر اهمیت آن اذعان داشته باشند .

 

۲-۱-۷-۳ ارضاء و اقناع نیازهای جنسی به عنوان کارکرد خانواده:

در هر جامعه‌ای تلاش می‌شود که مسائل و احتیاجات جنسی به علت نیروی کششی زیادی که دارند به صورتی تحت نظارت قرار گیرند، هرچند شیوه‌های متفاوتی را می‌توان از بین جوامع مختلف برای چنین کنترلی مشاهده کرد در هر حال در تمامی جوامع نقش اساسی و عمیق تشکیل خانواده در تأمین نیازهای جنسی به شیوه‌ای سالم مورد تأئید است، خانواده با تأمین محیط سالم و مساعد و روابط مناسب، چنین نقشی را ایفا می‌کند و از بروز مشکلات مرتبط با نیاز طبیعی جنسی جلوگیری می نماید.

 

۲-۱-۷-۴ کارکرد خانواده به عنوان تأمین کننده سلامت جسمی و روانی اعضاء:

از وظایف مهم خانواده تأمین امنیت جسمی و روحی برای هر یک از اعضاء خانواده است تا از این طریق سلامت روحی آنها را تضمین کنند. تأمین غذا، بهداشت و جو مناسب عاطفی و روانی شرایط را بر رشد و شکوفایی افراد فراهم می‌سازد. بدیهی است در خانواده‌هایی که این کارکرد با مشکل روبرو است،عدم تأمین نیازهای تغذیه‌ای، عدم رسیدگی به وضعیت بهداشتی و جسمی، زمینه را برای ابتلاء به انواع بیماری‌ها فراهم می‌سازد از سوی دیگر عدم توجه به مسائل عاطفی افراد خانواده، از جمله تأمین نیازهای روانی آن‌ ها، اعمال شیوه‌های ارتباطی مناسب، آموزش شیوه‌های مواجه با مشکلات افرادی که از لحاظ روانی در وضع نامناسبی قرار گرفته‌اند، تحویل جامعه خواهد داد، به این جهت لازم است تک‌تک افراد ابتدا در زمان تشکیل خانواده و بعد از آن در طول زندگی مشترک به نیازهای عاطفی، روانی خود و بقیه افراد خانواده توجه داشته و به آموزش و کسب اطلاعات لازم در این زمینه‌ها رغبت نشان دهند.
تحقیقات نشان می‌دهد زوج‌هایی که سلامت روانی کافی ندارند، اغلب فرزندانی ناسازگار و ناسالم پرورش می‌دهند. مادران افسرده اغلب فرزندان افسرده دارند و افراد افسرده چه از لحاظ فردی و چه از لحاظ اجتماعی مواجه با مشکلات زیادی هستند. این مسأله تنها به افسردگی ختم نمی‌شود، کلیه ناراحتی‌های روحی چه ضعیف و چه خفیف در جو عاطفی خانواده انعکاس نامطلوبی دارد.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

 

۲-۱-۷-۵ کارکردهای اقتصادی و اجتماعی خانواده:

در اجتماعات سنتی خانواده این کارکرد خود را با کار و فعالیت اقتصادی مستقیم و آموزش و انتقال مستقیم مشاغل از والدین به فرزندان انجام می‌داد امروزه با صنعتی شدن جوامع، وضع به گونه‌ای تغییر یافته است و عمدتاً چنین کارکردی به صورت غیرمستقیم اعمال می‌شود. امروزه دیگر کمتر به چشم می‌خورد که مشاغل به صورت موروثی منتقل شوند، اما خانواده از لحاظ تأمین شرایط و امکانات لازم برای جوانان خود به شیوه فعالیت اقتصادی آن‌ ها و گزینش شغل آن‌ ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد هم‌چنین خانواده با آموزش‌های مستقیم و غیر‌مستقیم فرایند اجتماعی شدن فرزندان را فراهم ساخته، میزان موفقیت در امور اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهد خانواده‌های سالم معمولاً فرزندانی دارند که روابط اجتماعی مناسب‌تری دارند، فعالیت‌های مختلف اجتماعی دارند.

 

۲-۱-۸ دگرگونی در ساختار خانواده:

«سه عامل مهم، دگرگونی در شکل و ساختار خانواده در جوامع نوین صنعتی را سبب شده است.
الف- کوچک شدن حجم خانواده که به چند عامل بستگی دارد:
۱)دگرگونی در نقش فرزندان است که خود پیامد گذر از یک جامعه سنتی به یک جامعه‌ی صنعتی است در جامعه‌ی سنتی، داشتن فرزند برای کار در مزرعه نیازی ضروری بود، اما در جامعه‌ی شهری و صنعتی فرزندان بیشتر بار خاطرند تا یار شاطر.
۲) بالا رفتن سطح آموزش، جامعه‌شناسان کشف کرده‌اند که زوج‌هایی که تحصیلات بالایی دارند، در مقایسه با زوج‌هایی که تحصیلات کمتری دارند، کمتر به فرزندآوری گرایش دارند.
۳) دسترسی آسان به وسایل ضد‌بارداری، به افراد این مکان را داده است که بر تعداد فرزندان خود کنترل داشته باشند.
ب: تغییر نگرش به طلاق: این که طلاق برای پایان دادن به زندگی زناشویی به صورت روش پذیرفته شده و قابل دفاعی درآمده است، دگرگونی‌های در ساختار خانواده به وجود آورده است.
ج: تغییر نقش زنان و مردان، دگرگونی‌ د رنگاه به نقش زن و مرد (خصوصاً زن) عامل دگرگونی در ساختار خانواده شده است، روز به روز بر تعداد زنانی که کار می‌کنند و در درآمد زندگی سهیم‌اند و در خانواده اقتداری به هم می‌زنند رو به افزایش است و استقلال اقتصادی زنان، آستانه تحمل زنان را پائین می‌آورد » (درآمدی بر جامعه شناسی ص ۱۳۴)
توضیح این مطلب آنکه به دلیل اشتغال تمام وقت در خارج از منزل و کارهای متداول منزل زمان کافی جهت ارتباط فکری و روحی با همسر و فرزندان را ندارند، عدم وجود فرصت کافی برای استراحت و تفریح و ورزش و پرداختن به سلامتی خود، عدم مراقبت و فقدان نقش مثبت تربیتی برای فرزندان به دلیل ضیق وقت، عصبانیت، پرخاشگری،اضطراب، تضعیف روابط عاطفی میان همسران و بالاخره بروز شکاف و اختلاف در خانواده و ده‌ها مشکل دیگر است.

 

۲-۱-۹ تأثیر صنعتی شدن و شهر‌نشینی بر خانواده:

به تدریج که جامعه از الگوی کشاورزی به صنعتی تغییر می‌یابد، هم کارکردها و هم اقتدار خانواده، همراه با آن دگرگون می‌شود شاید عمده‌ترین پیامد و نتیجه‌‌ی حرکت از خانواده سنتی روستایی به سنت خانواده‌ی شهری و صنعتی جدید، تحول از نظام خویشاوندی گسترده به خانواده هسته‌ای غالب بوده است با تغییر کارکرد خانواده از حالت یک واحد تولیدی و مصرفی به یک واحد مصرفی صرف، دیگر نیازی به استفاده از تعداد بسیار فرزندان و اعضای دیگر خانواده‌ی وسیع وجود نداشت که در کار خانوادگی به طور دسته‌جمعی شرکت جویند در جوامع شهری یک خانواده پراولاد دشوارتر می‌تواند هزینه‌های کمرشکن زندگی را تحمل کند تا خانواده‌هایی که فرزند کمتری دارند.
خانواده در جامعه‌ی صنعتی، فقط یک واحد مصرف کننده‌ی تولیدات اقتصادی است، نه تولید کننده آنها، در جامعه‌ی شهری و صنعتی، خانواده بسیاری از کارکردهای خود را به دیگر نهاد‌های اجتماعی واگذار کرده است.
در این جامعه‌ها، به دلیل تخصصی شدن تقسیم کار، هر شخص ملزم به انجام یک وظیفه اقتصادی معین است، در نتیجه کارکرد اجتماعی کردن از وقتی که کودک به سن پنج، شش سالگی می‌رسد، از خانواده گرفته می‌شود و به مدرسه واگذار می‌شود هم‌چنین بسیاری از کارکردهای اقتصادی از واحد خانواده به جاهای دیگر منتقل شده است چنانکه دولت برای کسانی که توانایی ندارند، از طریق تأمین اجتماعی، برنامه‌های رفاهی، مسکن‌های عمومی و کمک‌های بهداشتی، نقش عمده‌ای در مسئولیت‌های اقتصادی این افراد ایفا می‌کند
نقش حمایتی خانواده را نیز دولت، مذهب و آموزش و پرورش، از طریق نهادهای تربیتی به عهده گرفته است به خصوص آموزش‌های مذهبی که در گذشته عمدتاً در دست خانواده بود و اکنون بر عهده نهادهای رسمی مذهبی گذاشته شده است.
در صورتی که خانواده در این دوران به کارکردهای اساسی خود آشنایی نداشته باشد و هم‌چنین با ویژگی‌های دوران نوجوانی آشنا نباشد نخواهد توانست عملکرد تربیتی خود را به نحو احسن ایفا نماید و چه بسا که اقدامات نادرست از سوی خانواده، فضای نامناسب موجود در خانواده و غیره، بیشتر و بیشتر نوجوان را از محیط خانواده دور ساخته و در صورتی که خانواده در گذشته نیز کارکرد تربیتی خود را به شیوه درست اعمال نکرده باشد و فرد از پختگی فکری کاملی برخوردار نباشد با گرایش به زمینه‌های ناسازگارانه مثل عضویت در گروه‌های افراطی و سایر زمینه‌ها مشکلات فردی و اجتماعی زیادی را به بار خواهد آورد.
سخت‌گیری زیاد والدین و خانواده در این دوران و هم‌چنین سهل‌گیری و آزاد‌گذاری آنان فرزند را موجودی سرکش، طغیانگرو متزلزل بار خواهند آورد از این گذشته این دوران، دوران الگوگیری و همانند سازی است و لازم است خانواده الگوهای مناسبی را برای نوجوان خود فراهم سازند، میزان حضور خانواده در اجتماع نیز در این امر اهمیت به سزایی دارد هابز معتقد است که بسیاری از نوجوانان پریشان حال و آشفته به خانواده‌هایی تعلق دارند که از زندگی اجتماعی مجزا و بیگانه‌اند خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است، مبنا و پایه هر اجتماع بزرگ است افراد سالم جامعه، افراد موفق و افراد فعال اجتماعی از داخل خانواده‌های سالم بیرون آمده‌اند و افراد ناسالم پرورش یافته خانواده‌های ناسالم هستند.

 

۲-۱-۱۰ تغییرات اجتماعی و تأثیر آن بر خانواده

یکی از مسائل اساسی جامعه شناسی تعیین کارکردهای عمومی خانواده هسته ای، بویژه در مقایسه با خانواده گسترده بود.
اگ برن و تی بیتز(ogburn and thbhtz) در سال ۱۹۳۴ شش کارکرد اساسی زیر را مطرح کردند:

 

 

تولید مثل

محافظت

اجتماعی کردن

تنظیم روابط جنسی

عاطفه و همراهی

پایگاه اجتماعی

جامعه شناسان دیگر با اندک تفاوتهایی همین کارکرد را در نظر گرفتند. مثلاً «ناید عارت» علاوه بر کارکردهای تولید مثل، اجتماعی کردن و تعیین پایگاه اجتماعی به کارکردهای محافظت روانی از اعضاء خانواده، کاهش و از میان بردن تنشها و همچنین خانه داری و گذران اوقات فراغت نیز تأکید کرده است. تأکید پارسنز بر دو کارکرد اجتماعی کردن کودکان و رشد و ثبات شخصیت بزرگسالان بود. جامعه شناسانی که خانواده را به عنوان یک سیستم، یک گروه و یا نهادی خاص در نظر می‌گیرند، بطور کلی خانواده را در برابر جامعه خشن با روابط رسمی می‌بیند و از آنجا که خانواده را گروهی کوچک می‌دانند که صمیمیت و محبت ویژگی اساسی و غیر قابل تفکیک آن است، از این رو خانواده را بهترین مکان برای یکی از مهم‌ترین کارکردها یعنی اجتماعی کردن نسل جوان در نظر می‌گیرند. آنان توجه اصلی خود را بر دگرگونی ساختاری خانواده معطوف کردند. و به این نتیجه رسیدند که با دگرگونی ساختاری خانواده برخی از کارکردهای اساسی آن از دست رفته یا کاهش یافته(کاهش کارکردها) و برخی دیگر جا به جا شده‌اند (جا به جایی کارکردها، انتقال کارکردها). آنها معتقدند با شروع صنعتی شدن، شهرنشینی و روند دموکراتیزه شدن سیاسی جوامع و با نظام تکثری از یکسو، هم چنین دگرگونیهای تولید اقتصادی که منجر به رفتار مصرفی شد از سوی دیگر، ضربه‌ای اساسی بر کارکردهای خانواده زده شد.
این دگرگونی‌ها شامل تغییراتی در ساختار اجتماع مانند جدایی میان محل تولید و محل مصرف بود، یعنی به جای تولید و مصرف کالا در خانه، کالاها در اماکن خاصی ساخته شده و در خانواده مصرف می شد، تولید کالاهای انبوه به کارخانجات منتقل شده و از طریق سیستم پخش بازار، برای مصرف به خانواده می‌رسد. زیرا دیگر تولیدهای ناچیز خانواده مقرون به صرفه نبوده بلکه نوع سودآور تولید با بهره گرفتن از ماشین آلات در اماکن خاص کارخانجات بود. دگرگونی ساختاری خانواده سبب انتقال کارکردها در خانواده شد (دگرگونی در محدوده کارکردهای خانوادگی)نظام جدیدی از پخش جایگزین نظام قدیم شد. و مشاغل جدیدی در ساختار اجتماعی بوجود آمد که سبب شد افراد شاغل دائماً در حال عوض کردن شغل خود باشند،زنان نیز به صورت نیروی کار مستقل و دستمزد بکیر به حیطه اقتصادی قدم گذاشتند، در این میان چون نقش زنان و مردان به هم شبیه می‌شود، الگوهای اقتدار پدرسالارانه در خانواده رنگ می‌بازد و در میان اعضاء خانواده تمایلات مشارکتی، بوجود می‌آید.
جدایی میان محل کار و خانه یکی از عوامل دگرگونی‌های خانواده بود. اما به طور کلی، صنعتی شدن مسبب دگرگونی‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و تفکر در جامعه بود. مانند دگرگونی در تفکر و نگرش نسبت به جهان که در رسیدن به شیوه‌های جدید زندگی و پیدایش جامعه صنعتی مؤثر بود، و احتمالاً از قرن هیجدهم آغاز شد و با فلاسفه و روشنگری و درک متفاوت این فلسفه از مفهوم زندگی مربوط بود. تفکر روشنگری انسان را از اندیشه‌های جزمی و روابط اقتداری و غیرمنطقی که در جامعه و خانواده وجود داشت، آزاد ساخت. در این تفکر فرد و طبیعت منبع و ضامن اصلی شناخت و پیشرفت انسان بودند. مسئولیت دنیوی، مفید بودن برای جامعه و سعی در رسیدن به خوشبختی مطرح بود. یکی از نتایج این تفکر پیدایش لیبرالیسم و دموکراسی در کلیه امور زندگی بود. و نتیجه دیگر آن رنگ باختگی ارزشها و هنجارهای سنتی بود، زیرا دلیلی برای پایبندی به آنها وجود نداشت. حتی اقتدار سنتی به لرزه افتاد. به این ترتیب تفکرات روشنگری و آزادیخواهانه نیز در دگرگونی خانواده مؤثر بود. زیرا بتدریج افکار عمومی با اقتدار پدر سالارانه مخالفت کرد و نوعی نرمش و مخالفت را جایگزین کرد. از طرف دیگر امکان انتخاب آزادانه شغل که به معنای جدایی از شغل پدر و همچنین به وجود آمدن تحرک اجتماعی افراد شد، در دگرگونی ساختاری و طبیعتاً دگرگونیهای کارکردی خانواده مؤثر افتاد،عقل گرایی روابط اجتماعی و نیاز به آزادی در ساختار اجتماعی بر محدوده زندگی تأثیر گذاشت. عوامل دیگری که سبب دگرگونی ساخت خانواده شدند عبارتند از: تقسیم کار و تخصصی شدن مشاغل در روند صنعتی شدن، همچنین پدیده های دیگر رشد سرمایه‌داری و رشد تکنولوژی، مانند پیدایش طبقه کارگر، دگرگونی در شهر و روستا، بوجود آمدن دیوانسالاری شهری و صنعتی و نظام ارزشی که به عملکرد افراد توجه داشت جملگی باعث دگرگونی خانواده شد. با دگرگونی ساختاری جامعه، نهادهای جدیدی بوجود آمدند که برخی از آنها به طور کامل کارکردهای خانواده را به خود اختصاص دادند و بعضی دیگر شریک کارکردهای خانواده شدند. به همین دلیل باز هم باید به کارکرهای جدید خانواده توجه کرد. در دوران صنعتی دیگر خانواده «مرکز زندگی» نیست، دگرگونی روابط تولیدی، سبب اضمحلال قدرت و همبستگی خویشاوندی، از طریق اماکن شغلی متفاوت، جدایی نسلها، تغییر شکل و مکان زندگی شد. بسیاری از کارکردهای محافظتی خانواده، بتدریج به نهادهای خصوصی یا دولتی واگذار شد. سازمان های تأمین اجتماعی در تهیه مسکن، مشکلات دوران پیری مثل بازنشستگی و دوران بیکاری، از افراد حمایت کردند. از آنجا که در مراکز اقتصادی بهره دهی مناسب، وابسته به وجود افراد متخصص بود، به ایجاد کارگاه ها و مراکز آموزشی خاص اقدام کردند. خانواده بتدریج در گذران اوقات فراغت خود با نهادهای اجتماعی چون،کلوبها، باشگاه‌هها،رسانه‌های گروهی و غیره شریک شد. مراکز مشاوره که در تصمیم‌گیری‌های شخصی و خانوادگی کمک و حمایت فکری ارائه می‌دهند، به سرعت رشد کردند و بخشی از فعالیت‌های تصمیم‌گیری خانواده را به عهده گرفتند.
بدین ترتیب با دگرگونی جامعه، هم ساختار روابط خانوادگی، هم کارکردهای خانواده دگرگون و جا به جا شدند یا کاهش یافتند.» (اعزازی،۱۳۸۶، ص ۱۷۰،۱۷۱)

 

۲-۱-۱۱ تغییر نقش کودکان در خانواده:

در جامعه‌ی امروزی کودکان نقش و اهمیت زیادی دارند در حالی‌که در دوران گذشته نبود کودکان مرکز توجه و رسیدگی مثل امروزه نبودند کودکان نه براساس میل والدین بلکه در نتیجه روابط جنسی متولد می‌شوند.
و چون بهداشت نبوده نوزادان در اثر اتفاقات طبیعی، بیماری‌ها و قحطی از بین می‌رفتند و به همین علت خانواده‌ها به این باور می‌رسند که مرگ امر طبیعی است و آنها قادر به جلوگیری از آن نیستند و در واقع با این طرز فکر به خودشان دلداری روانی می‌دادند و بنابراین هم روابط عاطفی بین والدین و فرزندان سرد بوده تا در صورت فوت فرزندانشان ضربه کمتری را احساس کنند (به طوری‌که بعدها با پیشرفت علوم پزشکی مرگ و میر فرزندان کم شد و روابط بین والدین و فرزندان تغییر یافت)
در گذشته به کودکان به چشم ابزار کار نگاه می‌شده که باید مثل یک بزرگسال نقش نان‌آوری داشته باشد و ارزش و توجه خاصی معطوف کودکان نمی‌شده فرزند اگر دختر بود که پابه‌پای مادران هم در خانه کار می‌کردند و وظیفه غذا پختن، لباس شستن، نگه‌داری بچه‌های کوچکتر از خودشان و …. را به عهده داشتند و این را به حساب آمادگی برای بزرگسالی می‌دانستند از طرفی سن ازدواج دختران بسیار پائین و این حاکی از عدم توجه به خردسالان است.
در پسران هم به همین منوال بوده پسران یا پا‌به‌پای پدرانشان روی زمین مزرعه یا به عنوان شاگرد کارآموز در مغازه‌ی پدر یا دیگری مشغول به کار بودند فرصت برای بازی‌های کودکانه نداشتند تحصیلات بسیار کم بوده یا اصلاً نبوده این اوصاف بسته به طبقه‌ی اجتماعی فرد که در ثروتمندان امکان ادامه‌ی تحصیل بیشتر فرزندان و آموزش زبان‌های خارجه و آداب معاشرت در مهمانی‌ها و از این جمله به آنان بود و این حتی در نوع لباس پوشاندن به کودکان نیز تأثیر داشته، لباس طوری نبوده که کودک در آن احساس راحتی داشته باشد و بتواند بازی کند بلکه با متد لباس بزرگسالان بود.
در طبقه متوسط امکان ادامه‌ی تحصیل وجود داشته ولی ندرتاً پیش می‌آمده که تحصیلات دانشگاهی هم داشته باشند و یاد گرفتن شغل پدر برای پسران و پیشه کردن به آن شغل در بزرگسالی و جمع‌ آوری سرمایه برای کار و در دختران وظایف خانه و گاهی دیده می‌شد که حتی تهیه‌ی جهیزیه نیز به عهده دختران بوده و در قشر فقیر که اوضاع بدتر بوده چون به ندرت پیش می‌آمد فرزندی سواد خواندن و نوشتن داشته باشد که البته در دختران کمتر از پسران بوده پسران پا‌به‌پای پدرانشان به بیگاری در زمین‌های ارباب رعیت مشغول کار بودند و دختران نیز چون مادران تمام وظایف خانه را انجام می‌دادند و بعد از آن یا در کنار پدر و برادرانشان در زمین ارباب به کار مشغول بودند یا در خانه‌های اشراف به نوکری برده می‌شدند و این نشان می‌دهد که میزان سن بزرگسالی در گذشته نسبت به امروز بسیار پائین بوده اگر به پای درد‌ و دل پدران و مادران خود بنشینیم از سختی‌ها و کمبودهای گذشته برایمان درد دل می‌کنند.
از اینجا خانواده سنتی تبدیل به خانواده مدرن شد چرا که کودکان را به کارهای سخت و طاقت‌فرسا وادار نمی‌کردند.
شواهد بسیاری حاکی از عدم توجه به کودکان به صرف کودک بودنشان در دست است.
«آریه در کتاب «تاریخ دوران کودکی» به نحوی زیبا، با بررسی تصاویر و نقاشی‌ها مشخص می‌کند که تا قرن هفدهم در آثار نقاشان تصویری از کودکان به چشم نمی‌خورد، مگر تصاویر مریم مقدس و حضرت عیسی در دوران کودکی، در معدود تصاویری هم که کشیده‌اند، کودکان به شکلی عجیب، یعنی به صورت بزرگسالان کوتوله نقاشی شده‌اند (aries,1980:93-94) و در حالی که کودکان از لحاظ ترکیب اندام‌های بدنی با بزرگسالان تفاوت‌های بسیاری دارند آریه معتقد است این پدیده به علت عدم توانایی نقاش نیست، زیرا آنها از لحاظ قواعد نقاشی قابلیت‌های کافی داشتند، بلکه نمایشگر و بازتابی از تفکر اجتماعی آن دوران نسبت به کودکان است زیرا همواره گمان بر این بود که کودک بزرگسالی است با اندام‌های کوچکتر و قوای بدنی کمتر، یا به عبارتی کودکان را مینیاتور بزرگسالی می‌دانستند» (اعزازی، ۱۳۷۵،۱۳۳)
یک قضیه‌ی جالب در گذشته این بوده که کودکان در محیطی خارج از محیط خانه زندگی می‌کردند بعضی از خانواده‌ها به خصوص ثروتمندان کودکان خود را به دلیل شرایط بد محیط زندگی به دایه‌هایی خارج از منطقه زندگی خود که عموماً در روستا بود می‌سپردند که این تا حدودی از مرگ و میر کودکان جلوگیری می‌کرد،حتی بعد از دوران شیرخوارگی نیز عقیده داشته‌اند که اگر رشد و تربیت کودک در محیطی جدای از منزل باشد بهتر است و فرزندان سال‌های زیادی به دور از خانواده خود بودند. در اقشار پائین هم همان‌طور که گفته شد به سبب یادگیری حرفه یا تأمین خوراک خود به دیگران سپرده می‌شدند این روند نشان می‌دهد که چقدر همبستگی اعضای خانواده با هم‌دیگر ضعیف و سرد بوده. تقریباً از زمانی که علم پزشکی قادر به تشخیص بیماری‌های کودکان شد و مرگ و میر کودکان کم شد خانواده‌ها توجه بیشتری به کودکان خود کردند.
بعد از شکل‌گیری مدارس و برچیده شدن مکتب‌ خانه‌هاو نیاز به شیوه‌های تدریس برای کودکان ضرورت شناخت کودکان مطرح شد.
و در واقع اساس توجه به کودکان رشد کرد در این قافله بوده که روانشناسان شروع به بررسی کودک، حالات روانی و رشد وی کردند و انواع نظریه‌ها در مورد کودکان و شیوه‌های تربیت آنان سر برآورد. به علت تغذیه نامناسب رشد کودکان دچار مشکلاتی شده بود که هم بر روی سلامت روان و هم جسم کودکان تأثیرات به شدت ناگواری بر جای گذاشت که از طریق توصیه به ورزش و تغذیه مناسب برای کودکان این موضوع یعنی توجه به کودکان و مسائل آنان به موضوعی خاص و مهم تبدیل شد.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:38:00 ق.ظ ]