مدیریت هزینه[۵]: مدیریت هزینه به عنوان راهکاری برای شناخت تغییرات در شیوه های تولید و فروش و آثار آن بر ساختار هزینه ها و فراهم کردن اطلاعات مرتبط با هزینه ها می باشد(پاکمرام و همکاران، ۱۳۸۹).
سیستم مدیریت هزینه[۶]: شامل مجموعه ای از روش هایی است که جهت برنامه ریزی و کنترل فعالیت های هزینه زای یک سازمان برای رسیدن به اهداف آن سازمان تدوین شده است . این سیستم نوعی سیستم برنامه ریز ی و کنترل است که به بررسی بهینه سازی عملیات می پردازد( شباهنگ، ۱۳۸۱).
عملکرد مالی: عملکرد مالی، بیان کنندهی مقدار مازاد بازدهی است که شرکت توانسته نسبت به بازده بدون ریسک کسب کنند ( شارپ[۷]، ۱۹۹۶).
انعطافپذیری: انعطاف پذیری بر قابلیت شرکت برای بدست آوردن سرمایه از هر منبعی که بخواهد بهره برداری کند، اشاره دارد(احمدپور، ۱۳۸۶).
قابلیت سودآوری: یکی از مهمترین ملاحظاتی که در انتخاب شیوه های ممکن تامین مالی در شرکتها باید مورد توجه قرار گیرد، توجه به اثرات اهرم مالی، بر بازده حقوق صاحبان سهام و نیز التزام طرحهای تامین مالی بر سود هر سهم است. وقتی که سطح سود هر سهم پیش از بهره و مالیات پایین باشد، از دید سود هر سهم، تامین مالی از راه حقوق سهامداران مطلوبتر از تامین مالی از محل بدهی است. از سوی دیگر وقتی، وقتی که سطح سود پیش از بهره و مالیات بالا است، از دید سود هر سهم، تامین مالی از راه بدهی اقتصادیتر از تامین مالی از راه سهام عادی است(احمدپور، ۱۳۸۶).
عکس مرتبط با اقتصاد
۱-۱۵- خلاصه پژوهش
در این فصل پس از بیان مقدمهای مرتبط با موضوع پژوهش به تشریح و بیان مساله پژوهش، مروری بر چارچوب نظری پژوهش، اهمیت و ضرورت انجام پژوهش، اهداف پژوهش، اهداف علمی، اهداف کاربردی، پرسشهای پژوهش، تبیین فرضیه های پژوهش، نوآوری پژوهش، روش پژوهش، قلمرو پژوهش، جامعه آماری پژوهش، روش و ابزار گردآوری داده ها و اطلاعات پرداخته شده و در ادامه، روش تحلیل داده ها و در نهایت تعریف مفاهیم، واژه های اختصاصی و متغیرهای پژوهش بیان گردیده است.
۱-۱۶- ساختار کلی پژوهش
فصل اول به بیان موضوع، اهمیت و اهداف پژوهش اختصاص یافت و فرضیه ها و تعاریف متغیرهای پژوهش نیز ارائه شدند. در فصل دوم به مبانی نظری پژوهش پرداخته و سپس خلاصهای از پژوهشهای خارجی و داخلی انجام شده در این زمینه در پایان فصل ارائه شده است. در فصل سوم به موضوع و روششناسی پژوهش پرداخته و توضیحات لازم در مورد جامعه، نمونه و آزمونهای مربوط ارائه میشود، در فصل چهارم به تحلیل آماری اطلاعات پرداخته شده و نتایج مربوط به آزمون فرضیه ها ارائه میگردد و سرانجام در فصل پنجم ارزیابی نتایج آزمون فرضیه ها، نتیجهگیری کلی، پیشنهاد براساس نتایج پژوهش و پیشنهاد برای پژوهشهای آتی ارائه خواهد شد.
فصل دوم:
« ادبیات، چارچوب نظری و مروری بر پژوهشهای مربوط»

۲-۱- مقدمه
ﻧﺮخ ﺗﻐﻴﻴﺮات اﻗﺘﺼﺎدی و ﻓﻦآوری دﻧﻴﺎ ﺗﺎﻛﻨﻮن، ﺑﻪ اﻧﺪازه ﭼﻨﺪ دﻫﻪ اﺧﻴﺮ ﻧﺒﻮده اﺳﺖ. اﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮات، ﺗﻤﺎﻣﻲ وﺟﻮه‬ ﺣﻴﺎت ﻳﻚ ﺳﺎزﻣﺎن را ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮار داده اﺳﺖ. ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎی ﻣﻮﻓﻖ دﻧﻴﺎی اﻣﺮوز، ﺗﻐﻴﻴﺮات ﻣﺤﻴﻄﻲ ﭘﻴﺮاﻣﻮن ﺧﻮد را ﺑﻪ‬ ﺷﻴﻮهی ﺷﺎﻳﺴﺘﻪای ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. اﻣﺮوزه دﻧﻴﺎی ﺗﺠﺎرت، ﺑﺮ ﻧﻮآوری و ﻛﺴﺐ رﺿﺎﻳﺖ ﻣﺸﺘﺮی ﺗﺄﻛﻴﺪ دارد. اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع‬ ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ از ﻣﻨﻈﺮ ﺷﺨﺼﻲ ﻛﻪ در ﺑﻴﺮون ﺳﺎزﻣﺎن ﻗﺮار دارد، ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺳﺎزﻣﺎن ﺧﻮد ﺑﭙﺮدازد.‬
دهه اخیر تغییرات عمدهای را در حوزه حسابداری بهای تمام شده و حسابداری مدیریت شاهد بوده است. این تغییرات ناشی از محیط رقابتی، با رقابت فزاینده به سبب معرفی فناوریهای تولیدی و اطلاعاتی نوین، افزایش تمرکز بر روی مشتری و به اصطلاح مشتری مداری و رشد بازار جهانی است( الکلتی[۸]، ۲۰۰۶، ص ۳۶). مدیریت راهبردی شاخهای از مدیریت است که به دنبال بهبود موقعیت راهبردی شرکت است که در آن مزیت رقابتی به استمرار موفقیت منجر می شود. راهبرد مجموعهای از اهداف و برنامه های عملیاتی است که چنان بدانها نائل شود، مزیت رقابتی مدنظر حاصل خواهد شد. مدیریت راهبردی شامل شناسایی و اجرایی کردن این اهداف و برنامهها است (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۵۰).
حسابداری
اما مدیریت راهبردی هزینه رویکردی از مدیریت هزینه است که نشان دهنده تغییر نقش سنتی مدیریت هزینه به نقش راهبردی است. مدیریت راهبردی هزینه عبارت است از اجرای فنون مدیریت هزینه به نحوی که هزینه ها کاهش یابند و به طور همزمان موقعیت راهبردی شرکت ارتقا پیدا کند. یکی از شاخصهای مهم تعیینکننده موقعیت راهبردی شرکت، رضایت مشتری است که کاهش یا افزایش آن مستقیما و به تاًکید نظریهپردازان بر موقعیت راهبردی شرکت تاثیر خواهد گذاشت (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۵۰).
۲-۲- مبانی نظری
استراتژی مدیریت هزینه به عنوان یکی از پارامترهای هدفگذاری شرکت در جهتگیریهای شرکت مطرح میباشد، لذا در این بخش پژوهش، به بررسی مبانی نظری موضوع پژوهش مرتبط با متغیرهای پژوهش میپردازیم.
۲-۲-۱- هزینه و سود
در حسابداری مالی، اصطلاح هزینه اینگونه تعریف شده است؛ هزینه بعنوان یک معیار اندازه گیری قابل سنجش به پول، به عبارتی منابع استفاده شده برای بعضی از مقاصد است (شیم و سیقال، ۱۹۹۹، ۹). هیات تدوین استانداردهای حسابداری ایران (سازمان حسابرسی) در مبانی نظری حسابداری و گزارشگری مالی در ایران، هزینه را اینگونه تعریف نموده است؛ هزینه عبارت است از خروج وجه نقد و داراییهای دیگر از یک واحد انتفاعی، یا مصرف و استهلاک داراییهای موجود یا افزایش بدهیهای یک واحد و یا ترکیبی از آنها که در نتیجه اجرای فعالیتهای اصلی یا جانبی آن واحد شود (سازمان حسابرسی، ۱۳۷۶، ۶۹).
در حسابداری مدیریت هزینه اینگونه تعریف شده است؛ هزینه عبارت است از منابع استفاده شده در مقابل مقاصد مختلف و متنوع (شیم و سیقال، ۱۹۹۹، ۹).
از دیدگاه اطلاعاتی، مفهوم تحقق سود، نتیجه فعالیت حسابداری را بیان میکند. ولی به عنوان معیار اساسی اندازه گیری، همچنان مورد تردید قرار دارد. براساس مفروضات بازار کارای سرمایه، پژوهشهای تجربی موید این مطلب هستند که سود حسابداری دارای محتوای اطلاعاتی میباشد. البته حسابداران حرفهای، چه برای اندازه گیری سود و چه برای شناسایی اطلاعات انعکاس یافته در محاسبه سود حسابداری، همچنان بر نقش اندازه گیری سود تاکید ورزیده و تحلیل گران مالی نیز خواهان اندازه گیری و انتشار آن میباشند. به عنوان مثال، بیانیه شماره یک”FASB ” اظهار میدارد که مهمترین هدف گزارشگری مالی تهیه آن گونه اطلاعاتی است که با اندازه گیری سود و اجزای تشکیل دهنده آن فراهم شده و عملکرد واحد تجاری را نشان میدهد(بلکویی، ۱۳۸۱).
۲-۲-۲- مدیریت راهبردی هزینه و مدیریت سنتی هزینه
ریشه های مدیریت سنتی هزینه به زمانی باز میگردد که کانون توجه به کل زنجیره ارزش معطوف نبود. مدیریت سنتی هزینه در محیط کسب و کاری نه چندان چالشی و نه چندان پایدار، توسعه پیدا کرد که در آن تولید عامل اصلی رقابت محسوب میشد. وظیفه اصلی سیستم های هزینهای ثبت و گزارشدهی فعالیتهای گذشته با توجه به هزینه و سود (در قالب گزارشهای دورهای) بود( برلینر و بریمسون[۹]، ۱۹۸۸).
مطالعات بسیاری وجود دارد که نشان میدهد سیستمهای سنتی مدیریت هزینه برای نیازمندیهای محیط کسب و کار امروز ناکافی هستند. بر اساس نوشته جانسون و کاپلان[۱۰] (۱۹۹۱) سیستمهای مدیریت سنتی هزینه عمدتا بر هزینه های کوتاه مدت تمرکز دارند. برای کاهش اثرگذاری این هزینه ها، سیستمهای مدیریت هزینه هرچه بیشتر باید به هزینه های بلند مدت محصول متمرکز شوند. هزینه های بلند مدت محصول هزینه های طراحی، توسعه و مهندسی، همچنین هزینه هایی که از حوزه های خارج از شرکت نشات میگیرند (بازاریابی، توزیع، هزینه های خدمات) به علاوه هزینه های ثابت که با خروجی تولید مرتبط هستند، شامل میشود.
امروزه، اهمیت نسبت نیروی کار مستقیم و سربار تغییر کرده است و موضوع این گونه مطرح میشود که نه تنها سربار قسمتی فزاینده از هزینه کل را تشکیل میدهد، بلکه اکنون سربار تولید بیانگر چیزی در حدود یک سوم کل هزینه های ساخت در هر شرکت نوعی است؛ به علاوه سربار اداری (هزینه های فروش، عمومی و اداری) که بالغ بر ۳۰ تا ۵۰ درصد از کل هزینه های تولید است( الکلتی[۱۱]، ۲۰۰۶).
سیستمهای مدیریت هزینه باید تاثیری راهبردی بر هزینه ها داشته باشند. عموما بیشتر سیستمهای هزینه بر مرحله تولید از چرخه عمر محصول متمرکز شدهاند( تاتیکوندا[۱۲]، ۱۹۹۴). سیستمهای هزینه استاندارد نخستین مثالها از این نوع سیستم های هزینه هستند که توجه خود را بر فرایندهای تولید تمرکز میکنند.
سازمانها در حال حاضر دریافتهاند که باید بتوانند همگام با محیط متغیری که پیشرو دارند، حرکت کنند. در چنین وضعیتی سازمانها تولد رویکرد جدیدی از حسابداری را شاهد بودهاند که عبارت از «مدیریت راهبردی هزینه» است. برای تعریف این رویکرد ابتدا باید به ریشه های مفهومی آن در حسابداری و مدیریت بازگشت. اصطلاح «مدیریت هزینه» غالبا به اشتباه تعریف شده است. این موضوع بعید به نظر نمی رسد؛ زیرا «مدیریت هزینه» از دو مفهوم تشکیل شده است؛ «حسابداری بهای تمام شده» و «حسابداری مدیریت»، که خود بارها در معرض تفسیر نادرست قرار داشته اند( هانسن و موون[۱۳]، ۲۰۰۰).
مدیریت هزینه هم مفهوم حسابداری بهای تمام شده و هم مفهوم حسابداری مدیریت را در بر میگیرد. حسابداری بهای تمام شده حوزهای از حسابداری است که اطلاعات مرتبط با مقدار ارزش چیزهای مختلف را ثبت، اندازه گیری و گزارش میکند؛ اما حسابداری مدیریت، مباحثی همچون تحلیل سر به سر، مقادیر سفارش اقتصادی و محاسبه تغییرات میان هزینه های واقعی و هزینه های استاندارد را شامل میشود( کوپر و رجین، ۱۹۹۷).
مدیریت هزینه فراتر از تمام اینها، به استفاده از اطلاعات هزینه برای تصمیمگیری میپردازد. در محیط کسب و کار امروز، مدیریت هزینه برای بسیاری از سازمانها به مهارتی حیاتی برای بقا تبدیل شده است؛ اما اینکه به سادگی هزینه ها را کاهش داد، کافی نیست، بلکه به جای آن هزینه ها باید به طور راهبردی مدیریت شوند( کوپر و رجین، ۱۹۹۷).
بنابراین مدیریت راهبردی هزینه حوزه تمرکزی وسیعی دارد.این حوزه به کاهش مستمر هزینه ها و کنترل هزینه ها محدود نمی شود،بلکه فراتر از آن به استفاده مدیریت از اطلاعات هزینه برای تصمیم گیری باز می گردد. همچنین، مدیریت راهبردی هزینه به استفاده از فنون مدیریت هزینه برای تصمیم گیری باز میگردد. همچنین، مدیریت راهبردی هزینه به استفاده از فنون مدیریت هزینه که موقعیت راهبردی هر شرکت را بهبود می بخشد و هم زمان هزینه ها را کاهش می دهد، محدود نیست زیرا هزینه یگانه عامل مهم در توفیق شرکت نیست، بلکه ارزش و درآمد نیز عواملی حیاتی در موفقیت شرکتها به شمار میروند( مکنایر و همکاران[۱۴]، ۲۰۰۰).
مدیریت راهبردی هزینه بر کاهش هزینه به شیوه سنتی متمرکز نمی شود، بلکه لازمه آن حذف هزینه های غیر ضروری است. هنگامی که شرکت ها هزینه ها به شکل تصادفی قطع و حذف می کنند، در حقیقت، رشد و توسعه خود را به تاخیر انداخته اند.این فرایند می تواند به وجود آورنده تعارض داخلی عمدهای باشد به ارتباط با مشتریان آسیب وارد کند و خطر دست نیافتن به اهداف راهبردی کسب و کار را افزایش دهد ( الکلتی[۱۵]، ۲۰۰۶).
علاوه بر این مدیریت راهبردی هزینه اثربخش باید به شرکت در ایجاد و شناسایی راهبردهای برتر کمک کند که به خلق مزیت رقابتی پایدار منجر می شود.مزیت رقابتی عبارت است از خلق ارزشی بیشتر برای مشتری در ازای هزینه یکسان یا پایین تر از آنچه رقبا پیشنهاد میکنند یا خلق ارزشی یکسان در ازای هزینه ای پایین تر از آنچه رقبا عرضه میکنند.ارزش مشتری عبارت است از تفاوت میان آنچه هر مشتری دریافت می کند و آنچه از دست میدهد( انصاری و همکاران[۱۶]، ۱۹۹۷).
۲-۲-۳- مدیریت استراتژی و مدیریت هزینه استراتژیک
مدیریت راهبردی اثربخش، نقش مهمی در موفقیت شرکت یا سازمان دارد. افزایش سطح رقابت در عرصه بین المللی، فناوریهای جدید و تغییر در فرایند کسب و کار موجب شده تا مدیریت هزینه پویایی و اهمیت بیشتری نسبت به قبل پیدا کند. مدیران باید همیشه نگرش رقابتی داشته باشند و برای این منظور وجود استراتژی رقابتی در شرکت ضروری است.
نگرش استراتژیک باعث می شود مدیر به پیشبینی تغییرات بپردازد و محصولات و فرایند تولید آنها براساس تغییرات پیش بینی شده در تقاضا و نیازهای مشتریان طراحی شوند. در چنین محیطی انعطافپذیری اهمیت دارد. با توجه به تقاضای روز افزون برای استفاده از مفاهیم جدید مدیریتی (نظیر تجارت الکترونیک، سرعت و انعطاف پذیری تولید) توانایی شرکت برای انجام تغییرات سریع و همگامی با پیشرفتها از اهمیت بسزایی برخوردار کرده است. چرخه عمر محصول از زمان معرفی محصول جدید تا خروج آن از بازار بسیار کوتاه خواهد شد. دیگر موفقیتهای کوتاهمدت ضامن تداوم فعالیت موفق شرکت در آینده نخواهد بود.
تاکید بر استراتژی، مستلزم فکر خلاق و نگرشی یکپارچه است. منظور از نگرش یکپارچه یعنی توانایی برای شناسایی و حل مشکلات از چندین بعد با کمک پرسنل چندمهارته که خود را مسئول تنها یک کار نمی دانند. در این نگرش بجای اینکه مشکل در قالب یک وظیفه قرار گیرد (مثلا مشکل تولید، مشکل بازاریابی، یا مشکل تامین مالی و حسابداری و …) یک گروه چند وظیفهای با بهره گرفتن از رویکرد یکپارچه و ترکیب مهارتهای گوناگون بصورت همزمان سعی در برطرف نمودن مشکلات می کنند. چنین رویکرد یکپارچهای در یک محیط رقابتی و پویا ضروری است. تمرکز شرکت بر پاسخگویی و جلب رضایت مشتری نیازمند آن است که تمام پرسنل و منابع شرکت در جهت برآورده ساختن این هدف گام بردارند. از آنجا که بطور روزافزون اهمیت مباحث استراتژیک، برای مدیران بیشتر می شود، مدیریت هزینه نیز از یک نقش سنتی (تعیین بهای تمام شده محصولات و کنترل عملیات) بیرون آمده و تاکید خود را بر مدیریت بهای تمام شده استراتژیک قرار داده است. بنابراین، مدیریت هزینه استراتژیک عبارتاست از تهیه اطلاعات مدیریت هزینه به منظور تسهیل در انجام اولین و اصلی ترین وظیفه مدیر یعنی مدیریت استراتژیک (نیکبخت و دیانتی، ۱۳۹۰، ۲۷).
۲-۲-۴- هزینهابی هدف:
هزینهابی هدف تعاریف متعددی دارد اما تمامی آنها بر کاهش هزینه ها تاکید دارند. هورواث[۱۷] با در نظر گرفتن کل طول عمر محصول، هزینه یابی هدف را اینگونه تعریف می کند. هزینهابی هدف هر مجموعه روش های مدیریتی و ابزارهایی است برای هدایت هزینه ها، تعیین اهداف فعالیت ها، طراحی و برنامه ریزی محصول جدید، تامین کنترل های اولیه برای مرحله های بعدی عملیات و حصول اطمینان از اینکه این محصولات به اهداف سودآوری تعیین شده در طول عمر خود خواهند رسید(هورواث، ۱۹۹۳).
مزیت مشتری عبارت است از تفاوت میان آنچه هر مشتری دریافت میکند و آنچه از دست می دهد هزینهای پایینتر از آنچه رقبا عرضه میکنند. کوپر و اسلاگمولدر با تاکید بر منظرهای هزینه، کیفیت و عملکرد هزینه یابی هدف را به این صورت تعریف کرده اند: هزینه یابی هدف رویکردی ساختار یافته برای تعیین هزینه در طول عمر محصول است.به طوری که تعیین کند محصول مد نظر با چه شاخص های عملکردی و کیفیت باید تولید شود تا در هنگام فروش با قیمت پیش بینی شده به میزان سود دلخواه در طول عمر خود دست یابد( انصاری و آقایی، ۱۳۸۳).
روش سنتی برنامه ریزی سود که بسیاری از شرکتها استفاده میکنند، روش جمع هزینه نام دارد. این روش، در ابتدا هزینه های تولید را برآورد میکند؛ سپس سود لازم را برای بدست آوردن قیمت به آن میافزاید. اگر بازار برای پرداخت این قیمت رغبتی نشان ندهد، شرکت سعی می کند راه های کاهش قیمت را پیدا کند. هزینهابی هدف، از قیمت بازار و سود مورد نیاز شروع و هزینه مجاز محصول را تعیین می کند. طراحی محصول و فرایند برای کاهش هزینه محصول تا هزینه مجاز انجام میشود( انصاری و آقایی، ۱۳۸۳).
مثلث بقا سه محور دارد که هر محور از آن معرف یکی از ابعاد مهم محصول است که عبارتند از بهای تمام شده؛ قیمت فروش؛ کیفیت و کارکرد. فقط محصولاتی که در جهت ارزش های این سه بعد بیان کننده ارزش برای مشتری باشند، شانس موفقیت دارند. برای هر یک از این سه بعد دامنه ای تعیین میشود که با مشخص کردن حداقل و حداکثر ارزش ها از دیدگاه مشتری، این دامنه تعریف میشود. منطقهای که از اتصال نقاط حداکثر و حداقل ارزش ها برای هریک از دابعاد مذکور تعیین میشوند، به اصطلاح منطقه بقا مینامند. اگر منطقه بقای محصول وسیع باشد، انتخاب راهبرد پیش گامی هزینه و تمایز محصول موفقیت آمیز است. منطقه بقا وقتی وسیع است که اختلاف بین حداقل و حداکثر ارزش در هریک از ابعاد محصول وسیع باشد. وقتی موسسات بدون اتلاف رقابت میکنند، منطقه بقا خیلی تنگ میشود و تولید محصولی متمایز در زمان طولانیتر امکان ندارد( حجازی و البدوی، ۱۳۸۴).
فرایند هزینهابی هدف به سه مرحله عمده تقسیم میشود: اولین بخش هزینه مجاز هر محصول را معرفی میکند؛ این هزینهای است که محصول جدید باید با این قیمت ساخته شود تا حاشیه سود هدف آن با فروش محصول با قیمت فروش هدف تحصیل شود. دومین بخش، هزینه هدف سطح محصول را معرفی میکند که فقط در صورتی که طراحان محصول خلاقیت و تلاش چشمگیری به کار برند، دست یافتنی است. سومین بخش هزینه های هدف سطح قطعات است. از قطعه سازان و تامین کنندگان بنگاه اقتصادی انتظار میرود که راه حلهایی را برای انتقال قطعات به هزینه های هدف خود با تحصیل بازده های مناسب خود را پیدا کنند( انصاری و آقایی، ۱۳۸۳).
ﻫﺰﻳﻨﻪﻳﺎﺑﻲ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻫﺪف ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻜﻲ از روشﻫﺎی ﻣﺘﻨﻮع ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه ﻫﺪفﻫﺎی‬ راﻫﺒﺮدی و ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺪت ﺳﻮدآوری واﺣﺪ ﺗﺠﺎری ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻄﺮح ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻫﺰﻳﻨﻪﻳﺎﺑﻲ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻫﺪف، ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ زﻧﺠﻴﺮه ارزش‬ ﻳﻚ واﺣﺪ ﺗﻮﻟﻴﺪی را، ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮﺧﻮد ﻗﺮار ﻣﻲدﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﺪ از ﻃﺮﻳﻖ ﻛﻠﻴﻪ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻣﻮﺟﻮد در آن، ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻧﻴﺎزﻫﺎی‬ ﻣﺸﺘﺮی ﺑﭙﺮدازد و آن را در ﻃﺮاﺣﻲ ﻣﺤﺼﻮل وارد ﻛﻨﺪ و ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﻣﺤﺼﻮل دﻟﺨﻮاه ﻣﺸﺘﺮی را ﺑﺎ ﻗﻴﻤﺖ ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ او ﺗﻮﻟﻴﺪ و‬ ﺑﻪ ﺑﺎزار اراﺋﻪ ﻛﻨﺪ. و اﻣﺎ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻫﺰﻳﻨﻪ، ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻣﻨﻄﻖ و روﻳﻜﺮدی اﺳﺖ ﻛﻪ در آن، ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺑﺮﺧﻲ روشﻫﺎ، ﺳﻌﻲ ﻣﻲﺷﻮد،‬ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ارزش ﺑﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﻗﻴﻤﺖ ﺗﻤﺎم ﺷﺪه اﻳﺠﺎد ﺷﻮد. ﻫﻤﺎنﻃﻮر ﻛﻪ از ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺑﺎﻻ ﺑﺮ ﻣﻲآﻳﺪ، ﻣـﺪﻳﺮﻳﺖ ﻫﺰﻳﻨـﻪ ﺗﻨﻬـﺎ ﺑـﻪ‬ ﻣﻌﻨﺎی ﻛﺎﻫﺶ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻫﺪف آن، اﻳﺠﺎد ارزش ﺑﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﻫﺰﻳﻨﻪ اﺳﺖ؛ ﺑﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻲ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﺑﺎﻳـﺪ در ﺟـﺎﻳﻲ ﺻـﺮف‬ ﺷﻮد ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺪ ارزش ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﺰﻳﻨﻪﻳﺎﺑﻲ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻫﺪف ﻧﻴﺰ ﻳﻜﻲ از روشﻫﺎی ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻫﺰﻳﻨﻪ اﺳﺖ (اعتمادی و زارعی، ۱۳۸۴، ۳۲).
۲-۲-۵- هزینهابی بر مبنای فعالیت
یکی از ابزارهای مدیریتی برای ایجاد توانایی در تعیین هزینه های واقعی در ارتباط با تولید هر محصول یا خدمت فن «هزینه یابی فعالیت»[۱۸] است که کوپر[۱۹] و کاپلان[۲۰] و همکار آنان جانسون[۲۱] به وجود آوردند. هزینه یابی بر مبنای فعالیت[۲۲] صاحبان کار و فرایند را به سمت شناسایی و ردیابی هزینه های مستقیم و غیر مستقیم و تخصیص دقیق آن ها به فعالیت هایی که در فرایند تولید محصول یا خدمتی نقش دارند، هدایت می کند. این فن هنگامی شکل گرفت که مدیران متوجه شدند اطلاعات حسابداری سنتی که به صورت دفتر کل تهیه می شد، برای ارزیابی اثربخشی تصمیماتی که به تخصیص منابع مربوط است، دیگر مفید نیست، بلکه فقط برای حسابرسان و دیگر افراد خارج سازمان که به دنبال پاسخ گویی مالی خود بودند، رضایت بخش است. در سال ۱۹۸۸ کوپر و کاپلان بیان کردند که یکی از مشکلات جدی سازمان ها، در روش سنتی تخصیص هزینه های غیرمستقیم (سربار) است. نزدیک تر شدن به قرن ۲۱، به علت پیچیده تر شدن فرایند تولید محصولات و خدمات، بخش اعظم هزینه ها را متوجه هزینه های سربار میکرد. بنابراین دیگر امکان نداشت که هزینه های سربار را همچون گذشته به شکل یکنواخت و گاهی اختیاری روی همه محصولات یا خدمات سرشکن کرد (عزیزی، ۱۳۸۲، ۲۳).
تخصیص غلط هزینه های سربار میتواند باعث اشتباه در تخمینهای هزینهای تولید شود؛ در نتیجه، مدیران را دچار تصمیمگیریهای نادرست کند. کوپر و کاپلان شیوه هزینه یابی بر مبنای فعالیت موسوم به ABC را جایگزینی برای سیستمهای سنتی حسابداری معرفی کردند. بر اساس روش ABC، فرایند تولید محصول یا خدمت به صورت مجموعهای از فعالیتها دیده میشود. منابعی که این فعالیتها مصرف میکنند، تعیین میشود و سپس، فعالیتها به محصولات، خدمات و مشتریان تخصیص داده میشوند. هنگامی که رابطه بین فعالیت و محصول یا خدمت یا مشتری به دست آمد، آنگاه میتوان هزینه های غیر مستقیم (سربار) را به درستی به آن محصولات، خدمات یا مشتریان تخصیص داد. به بیان سادهتر، ابتدا باید دانست که چه فعالیتهایی باید برای تولید هر محصول یا خدمت انجام شود؛ سپس، هزینه های آن محصول یا خدمت محاسبه شود (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۰).
پیش از ایجاد مفاهیم هزینهابی فعالیت، هنگامی که هزینه های هر محصول یا خدمت بر اساس هزینه های مستقیم (هزینه مواد و دستمزد) محاسبه میشد، هزینه های غیرمستقیم به شکل یکنواخت روی همه محصولات یا خدمان سرشکن میشد و به این ترتیب، کل هزینه های تولید محصولات یا خدمات محاسبه میشد. اما با افزایش شکاف بین نسبت هزینه های مستقیم و غیرمستقیم، این شیوه محاسبه هزینه ها و تولید نیز کارایی خود را از دست داد (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۰).
برای اجرای هزینهابی بر مبنای فعالیت، دو رویکرد موجود است؛ در رویکرد اول، بخش حسابداری، هزینهابی بر مبنای فعالیت ABC را میتوان با جمع آوری و محاسبه مستقیم هزینه ها توسط ابزارABC انجام داد. رویکرد دوم که مبتنی بر «مدل سازی فعالیتهای» سازمان و تخصیص هزینه ها به آن فعالیت است، برای مدیران اثرگذارتر خواهد بود؛ زیرا به آنان اجازه میدهد تا هزینه های فعالیتهای خود را توسط تهیه مدلهای معنادار فعالیتهای سازمان و تهیه جزئیات ارتباطات بین این فعالیتها آغاز کنند؛ روش هزینهابی بر مبنای فعالیت، منابع مصرفی را به فعالیتهای در حال عمل در سازمان مرتبط میسازد و سپس، بین این فعالیتها و محصولات و خدمات تولید شده ارتباط مستقیم برقرار میگرداند (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۱).
روش هزینهابی بر مبنای فعالیت عوامل کمی (محرکهای هزینه یا عناصر هزینهساز[۲۳]) را در مرکز توجه خود قرار میدهد؛ یعنی عواملی که هر سازمان را متحمل هزینه میسازد. به عبارت دیگر، این روش عواملی را که باعث تخصیص هزینه ها از حسابی به حساب دیگر میشود، در نظر میگیرد. هنگامی که این عوامل شناسایی شدند، روش هزینه یابی بر مبنای فعالیت (ABC) از اطلاعات هزینهای سنتی برای تعیین اثر وقوع هر یک از آن عوامل استفاده میکند. سناریوها با هر یک از عناصر هزینه ساز ارزیابی شوند (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۱).
«فعالیتها»، «اقلام هزینه» را تولید میکنند و برای این کار از «منابع» مصرف میکنند. برای تعیین هزینه هر فعالیت، منابعی را که فعالیت مزبور از آنها استفاده میکند، باید شناسایی کرد. مسئله مهم روش هزینهابی بر مبنای فعالیت این است که منابعی که در ارتباط با هر فعالیت شناسایی میشوند، مانند زمانی که خریدار برای ارزیابی فروشندگان صرف میکند، در دفتر کل به عنوان هزینه ثبت نمیشود. منابعی که در دفتر کل شناسایی میشوند، فقط به حقوق دستمزد واحد خرید محدود میشود (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۲).
۲-۲-۶- هزینهابی کایزن
راهبرد کایزن، مهمترین مفهوم در مدیریت ژاپنی و رمز موفقیت رقابتی این کشور است. کایزن به معنای تغییر و بهبود مستمر و مداوم، توام با مشارکت همه افراد در شرکت یا سازمان (مدیریت ارشد، مدیران و کارگران) به کار گرفته میشود. در ژاپن، برای ایجاد آگاهی به کایزن در بین مدیران و کارگران، روش های بسیاری به کار گرفته شده است. کایزن وظیفهای همگانی است. کایزن راز ادراک تفاوتهای موجود میان روش های مدیریتی در ژاپن و غرب است. اساس راهبرد کایزن، وقوف و تاکید بر این نکته است که اگر قرار باشد شرکتی پایدار بماند و سود کسب کند، در وهله اول باید در صدد کسب رضایت مشتری و تحقق نیازهای او برآید. بنابراین، ایجاد بهبود در زمینه هایی همچون کیفیت، هزینه و برنامه ریزی (میزان تولید و زمان تحویل) به عاملی اساسی و عمده تبدیل میشود و کایزن راهبرد بهبود بر اساس نیازها و درخواستهای مشتری است. در کایزن، فرض بر این است که تمام فعالیتها باید به افزایش میزان رضایت مشتری منجر شود( حجازی و البدوی، ۱۳۸۴، ۸۷).
«هزینه یابی کایزن»، یعنی حفظ سطوح هزینه فعلی برای تولید محصولات در جریان ساخت و اجرای کار نظاممند برای کاهش هزینه ها تا سطح مطلوب( گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۳).
دو نوع هزینهابی کایزن وجود دارد:
۱- فعالیتهای هزینه یابی کایزن در کارخانه یا قسمت مشخص که برای هر کار زمان خواهد شد.
۲- فعالیتهای هزینهابی کایزن برای محصول مشخص که بهعنوان طرحهای مشخص، با تاکید بر « تجزیه و تحلیل ارزش» انجام میگیرند( گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۳).
هدف اصلی هزینهابی کایزن، پیگیری سرسختانه فعالیتهای کاهش هزینه در تمام مراحل ساخت، به منظور کمک به حداقل رساندن فاصله بین اهداف سود (سود مطرح شده در بودجه) و سود تخمینی است. این رویکرد هم از نظر مفهومی و هم از نظر روش اجرا با مدیریت هزینه که در سیستم هزینهابی استاندارد اعمال میشود، متفاوت است (گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۳).
هزینهابی کایزن در شرکتهای خودروسازی ژاپنی، خارج از سیستم هزینهابی استاندارد، بهعنوان بخشی از سیستم هزینه اجرا میشود. از نظر وجودی، هزینه واقعی هر اتومبیل، در آخرین دوره بودجه، هزینه کایزنی است که باید در دوره های بعد، به منظور رسیدن به سود هدف کاهش یابد. اعمال هزینه یابی کایزن دو نوع است؛ یکی، شامل اعمال اجرای کارایی واقعی کایزن است، در زمانی که تفاوت بین هزینه واقعی و هزینه هدف بعد از محصول جدید و بعد از سه ماه زیاد باشد و دیگری، شامل اعمال متوالی اجرای هر دوره برای کاهش تفاوت بین سود تخمینی و هدف است.
موضوع دوم هزینهابی کایزن، رسیدن به اهداف کاهش هزینه برای هر بخش به سبب طرح سود کوتاهمدت است. روش های دیگری به دلیل تفاوت بین هزینه های متنوع و ثابت ایجاد شده است؛ برای مثال، کاهش انواع هزینه های مواد مستقیم، پوشش انرژی و حقوق کارکنان با انجام هزینهابی کایزن در هر واحد انجام میشود(گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۳).
هزینهابی کایزن در مقایسه با هزینهابی استاندارد در بسیاری از موضوعات به کاهش بیشتر در هزینه ها کمک میکند. در نتیجه، ممکن است برای کارکنان و مدیران با فشار روانی همراه و مسئله ساز باشد. سیستم هزینهابی کایزن با گامهای آن در سه بخش زیر تشریح میشود:
۱- آمادهسازی و تهیه بودجه و تعیین مقدار هدف برای کاهش هزینه؛
۲- فعالیتهای کایزن با تمرکز بر کارخانه؛
۳- اندازه گیری و تجزیه و تحلیل فاصله بین اهداف هزینه و هزینه های واقعی ( گودرزی و رمضانپور نامقی، ۱۳۸۹، ۱۶۳).
۲-۲-۷- هزینهابی چرخه عمر
دوره عمر از مفاهیم مطرحی است که از دیدگاه های مختلف مانند دیدگاه بازاریابی، تولیدکنندگان، مشتریان و اجتماع بررسی میشود. دوره عمر محصول عبارت است از فاصله زمانی بین طراحی تا عرضه محصول جدید به بازار و توقف تولید آن به دلیل نبود تقاضای کافی برای آن در بازار. بنابراین چرخه عمر محصول تمام فعالیت های لازم از طراحی محصول و خرید مواد اولیه برای ساخت آن تا تحویل محصول ساخته شده و ارائه خدمات پس از فروش را در بر میگیرد ( امریاسرمی، ۱۳۸۴).
هزینهابی چرخه عمر محصول یکی از فنون مدیریت هزینه است که برای شناسایی و هدایت هزینه محصولات در طول چرخه عمر محصول استفاده میشود. منظور اصلی از هزینه یابی چرخه عمر محصول این است که باید قبل از ایجاد و تعهد هزینه های ظرفیت، آن را کنترل یا حذف کرد و این کار را نمیتوان بعد از ایجاد هزینه های ظرفیت و در طی فرایند اجرای عملیات تولید انجام داد ( ماهر[۲۴]، ۱۹۹۴).
هزینهابی چرخه عمر، باید به همراه روش های مفید طراحی، استفاده شود. برخلاف انتظار هزینهابی چرخه عمر و سایر فنون اندازه گیری عملکر فقط میتواند راهنما و نشان دهنده راه های بهبود باشند و نمیتوانند به خودی خود چیزی را اصلاح و بهبود بخشند. هزینه های طول چرخه عمر محصول اغلب به سه گروه زیر تقسیم میشوند:
۱- هزینه های مراحل قبل از ساخت شامل هزینه های پژوهش و توسعه، هزینه های طراحی، نمونه سازی، آزمایش و ایجاد کیفیت در محصولات
۲- هزینه های ساخت محصول، شامل هزینه های مستقیم و غیر مستقیم ساخت محصولات

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:35:00 ق.ظ ]