پردازش داده: سازماندهی، تفکیک، محاسبه، بازیابی، گزارش
پردازش اطلاعات: اجرا، سنجش کمی و کیفی، گردآوری، فراگیری و انتشار
کشف، استنتاج، ارزشها، قضاوت و شهود
شکل ۲-۱: داده، اطلاعات و دانش (منبع، نقل از اسپیگلر [۲۴]،۲۰۰۳)
۲-۱-۵٫ هرم دانش:
با توجه به تعایف فوق میتوان هرم دانش را مطابق شکل ۲-۲ ترسیم نمود. دادهها در پایینترین سطح و خرد در رأس هرم قرار دارد.
کم
الگوریتمیک
شکل ۲-۲: هرم دانش (اسپیگلر،۲۰۰۳)
۲-۲٫ نقش و اهمیت دانش
در دنیای امروز با رشد سریع اطلاعات و رقابتی بودن بازار، دانش به عنوان دارایی ارزشمند و استراتژیک به شمار میرود. بر اساس تقسیم بندی دراکر [۲۵] (۱۹۹۹) جایگاه دانش در این چرخش عظیم را، حول محورهای گوناگون به ترتیب زیر مطرح کرده است:
اقتصاد کشاورزی: بشر اولیه که در ابتدا با شکار ارتزاق میکرد، کشاورزی را کشف کرد و به این ترتیب، نخستین مرحله اقتصادی جوامع آن زمان شکل گرفت و پس از آن بود که تولید با کاشت و برداشت دانهها و نیز پرورش دام و طیور آغاز شد. در این مرحله بشر هنوز به دانش چندانی دست نیافته بود و تنها مزیت رقابتی آنان گسترش زمینهای کشاورزی و دام و طیور بود.
عکس مرتبط با اقتصاد
اقتصاد منابع طبیعی: در این دوره بشر منابع طبیعی را کشف و استخراج را آغاز نمود. در این میان، نقش مردم، تلاش برای تسهیل تبدیل منابع به کالاهای قابل فروش و آوردن آن ها به بازار بود. بنابراین بشر با تشکیل گروههای کاری کوچک مثل خیاطان، دانش را شناسایی داد.
انقلاب صنعتی: در قرنهای ۱۸ و ۱۹، تبدیل منابع طبیعی به محصول و تولید انبوه به شکل سازماندهی شده و مکانیزه آغاز شد. بنابراین بر ارائه محصولات با کیفیت و قیمت مناسب، لازم بود تا تکنولوژی خود را ارتقاء دهد. در این دوره دانش قابل دسترسی و اهمیت آن روشن شده بود و البته تنها در میان برخی از صاحب نظران مطرح شده بود.
انقلاب محصول: در نیمه اول قرن ۲۰، تولید کنندگان به موضوع تنوع محصولات و قیمت مناسبتر توجه نمودند. در این زمان مزیت رقابتی، ارائه محصولاتی بود که کاربرد و قیمت مناسبتری داشتند. لذا دانش فردی گسترش یافت و توجه به محصول بیش از پیش در سازمانها شکل گرفت.
انقلاب اطلاعات: در نیمه دوم قرن ۲۰، موضوعاتی چون بهینه سازی و توجه به محصول به همراه مزیت بازار و کاربردی تر مطرح شد. با پدیدآوری فناوری اطلاعات، جمع آوری گسترده اطلاعات و تبادل آن بین شرکتها و مشتریان و تأمینکنندگان بیش از پیش امکان پذیر شد، به گونه ای که نظام مدیریت جامع و ولید به هنگام و خودکنترلی و… شکل گرفت. بنابراین با بوجودآمدن کارتهای اعتباری، شکل معاملات تجاری تغییر یافت.
نتیجه تصویری درباره فناوری اطلاعات
انقلاب دانش: در دو دهه اخیر صاحبنظران اذعان داشتهاند که اساس رقابت در حال تغییر بوده و موفقیت سازمانها به سمت میزان تأکید و توجه آنان بر دانش مرتبط است. این مسئله باعث شد تا بسیاری از سازمانها دانش سازمان خود را مدیریت کرده و آن را بکار بگیرند. همچنین منابع انسانی، تولیدکنندگان به صورت ویژهای مورد توجه قرار گرفت (هاشمیان و افرازه،۱۳۸۲).
۲-۳٫ انواع دانش
اندیشمندان مختلف، از دیدگاههای متفاوتی دانش را تعریف کردهاند. برخی دانش را بر مبنای کارکرد تعریف کرده و برخی دیگر آنرا با توجه به چگونگی شکل گیری تعریف کردهاند. برخی دیگر با دیدگاههای دیگر، دانش را تعریف کردهاند. کارل سویبی[۲۶] یکی از مشاوران عمده مدیریت دانش، این اندیشمندان را تقسیم بندی کرده است:
گروه دانش-شیء: اینها دانش را برحسب نظریه اطلاعات تعریف میکنند. این گروه براین باورند که دانش اطلاعات مدار است و از طریق مدیریت اطلاعات تولید میشود.
گروه دانش فرایند: این گروه دانش را بر حسب فلسفه، روانشناسی و جامعه شناسی تعریف میکنند.
این دو گروه با هم همپوشانی ندارند. آن ها به مفهوم دانش از نقاط شروع متفاوت نزدیک میشوند (رادینگ،۱۳۸۳، ص ۱۶). حال به بررسی برخی از دسته بندیها میپردازیم:
۲-۳-۱٫ تقسیم بندی ارسطو:
این دسته بندی شامل:
دانش نظری: که غیت آن فهم و تبیین چه چیزی پدیدههاست.
دانش ساخت: دانستن چگونه ساختن و تولید اشیاء و پدیدههاست
دانش کارکردی: که مرتبط با نحوه استفاده و کارکردن با پدیدههاست (انتظاری،۱۳۸۵).
۲-۳-۲٫ دانش ضمنی و صریح:
پولانی[۲۷] در سال ۱۹۶۶ دانش بشری را به دودسته تقسیم بندی کرده است: داش صریح و دانش ضمنی. دانش صریح یا دانش کدگذاری شده، بیان کننده دانشی است که در قالب زبان نظاممند و رسمی، قابل انتقال است. از طرف دیگر دانش ضمنی است که دارای ویژگیهای فردی بوده و این امر موجب قاعدهمند کردن و انتقال آن میشود. آر نظر پولانی، دانش ضمنی در معرفت جامع ذهن و جسم بشر چای دارد. در حالی که دانش صریح میتواند در ذخایر کتابخانهها، آرشیوها و پایگاههای اطلاعاتی ذخیره شده و بر اساس یک مبنای متوالی ارزیابی شود. دانش صریح یک دانش گسترده است که میتواند به سادگی شکل دهی شود. دانش صریح، شامل چیزی است که یک سازمان یا فرد از قبل میداند و میتواند نسبتاً به سادگی با آن ارتباط برقرار کند. دانش ضمنی دانشی است که معمولاً به وسیله یک فرد نگهداری میشود و نتیجه تجربه خود اوست. دارنده چنین دانشی، در آن زمینه یک خبره است. اغلب اوقات، این دانش از طریق کلمات، به طور شفاهی با دیگر فرایندهای غیر رسمی به دیگران انتقال مییابد (انتظاری ۱۳۸۵).
۲-۳-۳٫ دانش شخصی و دانش سازمانی:
در یک طبقهبندی کلی، دانش شامل دانش فردی، و دانش سازمانی است. دانش فردی دانشی است که در ذهن افراد جای دارد. دانش سازمانی دانشی است که به واسطهٔ تعاملات میان فناوری، فنون و افراد در سازمان شکل میگیرد (بهات[۲۸]، ۲۰۰۱).
شماری از محققان همانند ویگ در سال ۱۹۷۸ و سایمون در سال ۱۹۷۶ بر این باورند که سازمانها قابلیتهای یادگیری ندارند و در سازمانها بیشتر افراد هستند که یاد میگیرند. با وجود این، برخی از محققان نظیر استاربوک در سال ۱۹۸۳، نلسون و وینتردر سال ۱۹۸۲ براین عقیدهاند که سازمانها ازطریق قابلیتهای یادگیری خود تکامل مییابند. سازمانها یاد میگیرند و دانش را ازطریق مستندات و برنامههای روزمره خود کسب میکنند که در سوابق سازمانی خاصی قرار دارند. روشی که ازطریق آن دانش مستندات و برنامههای روزمره مختلف با هم منسجم و هماهنگ و دانش جدید خلق میشود به وسیله سوابق و فرهنگ سازمانی شکل میگیرد (بارنی، ۱۹۹۱). در این دیدگاه ســـازمان به عنوان عنصری مواجه شونده با مسئله و حل کننده آن در نظر گرفته میشود. دانشی که سازمان برای حل مسائل پیش رو خلق میکند، دانش سازمانی است و دانشی که توسط افراد به طور فردی خلق میشود، دانش فردی نام دارد. مسلماً دانشی که به وسیله افراد به عنوان کل در قالب یک سازمان خلق میشود، چیزی بیشتر از مجموع دانش تک تک افراد است (خیر اندیش و افشارنژاد،۱۳۸۳). به عبارت دیگر، یادگیری موجود در سازمان به مقدار زیادی از پیچیدگی وظایف و محیط سازمانی آن تأثیر میپذیرد.
همان طوری که اشاره شد دانش شخصی و دانش سازمانی از همدیگر متمایز است با وجود این، هنوز به هم وابستهاند. اندازه تعاملات هر فرد با دیگران به فرهنگ سازمانی وابسته است. مـــا این دیدگاه را از این جهت میپذیریم که در محیط کنونی، افراد در درون سازمانها به منظور حل مشکلات مشتریان نیاز به اخذ تصمیمات سریع دارند. یعنی به جای استفاده از قوانین و مقررات به عنوان شکل هدایت شده سلسله مراتبی حل مسائل، کارکنان مجبور به ارائه راه حلهایی درجهت حل کارای مسائـــــل و مشکلات تجاری هستند (انتظاری ۱۳۸۵).
۲-۳-۴٫ تقسیم بندی کاربردی:
علاوه بر تقسیم بندی فوق، دانش میتواند بر اساس کارکردهایی که دارد تقسیمبندی شود. دانش میتواند کارکرد توصیفی داشته باشد و به بیان چه چیزی یک پدیده بپردازد، میتواند کارکرد فرایندی داشته باشد و چگونگی انجام واقعهای را توصیف کند یا میتواند کارکرد علت – معلولی داشته باشد و چرایی وقوع یک پدیده را تبیین سازد (زک [۲۹]،۱۹۹۹). این تقسیم بندی توسط کوئین و همکارانش [۳۰] در سال ۱۹۹۶، در مورد دانش حرفهای یک سازمان به کار گرفته شده است. ایشان دانش حرفهای در یک سازمـان، به ترتیب صعودی اهمیت در چهار سطح کارکردی تعریف کردهاند:
دانش درک یا دانستن چه چیزها[۳۱]: از طریق آموزش رسمــی به دست میآید. این سطح از دانش، برای سازمان ضروری است، لیکن برای موفقیت تجاری کافی نیست.
مهارت پیشرفته یا دانستن چگونگیها[۳۲]: تبدیل آموختههای کتابی به اجرای اثربخش. توانایی به کارگیری اصول علمی یک رشته در دنیای پیچیده واقعی. این سطح از دانش برای سازمان ارزش افزوده زیادی به دنبال میآورد.
فهم سیستمها یا دانستن چراها[۳۳]: دانش عمیق از چگونگی و روابط علت – معلولی یک رشته علمی. این دانش به افراد حرفه ای اجازه میدهد تا از سطح اجرای وظایف فراتر روند و به حل مسائل وسیع تر و پیچیدهتر بپردازند و ارزشی فوق العاده را برای سازمانها ایجاد کنند.
خلاقیت خودانگیخته یا توجه به چراها[۳۴]: شامل انگیزه، اشتیـاق و تطبیـق برای موفقیـت میشود. گروههایی که این خصوصیت را دارند معمولاً نتایج بهتری از گروههای با ســــرمایه فیزیکی بیشتر تولید میکنند. بدون این خصوصیت، دانش حرفهای سازمان ممکن است دچار رخوت شود و از تغییر و بهبود در جهت تطابق با الزامات محیط پیرامونی باز بماند.
کوئین اظهار میدارد که سه سطح اول دانش حرفهای میتواند در سیستمهای سازمان، پایگاههای داده یا فناوریهای عملیاتی موجود باشد؛ اما سطح چهارم مرتبط با فرهنگ سازمانی است. وی همچنین خاطرنشان میکند که اکثر سازمانها تمرکز آموزشی خود را روی سطح اول میگذارند و کمتر به سطوح بالاتر میپردازند.
۲-۴٫ منابع دانش
به طور کلی منابع دانش به دو سته ساختاریافته و ساختارنیافته طبقهبندی میشود:
دانش ساختاریافته: دانش استخراج شده از دادهها و منابع اطلاعاتی ساختاریافتهای چون پایگاههای دادهای، پایگاههای سدانش، انبارهای داده و مراکز تجاری دادهها میباشد.
دانش ساختار نایافته: دانش حاصل از منابع ساختار نایافتهای چون اسناد متونی، نمایههای گرافیکی، نمایههای سمعی و بصری، پستهای الکترونیکی و … میباشد
هدف اصلی مدیریت دانش فراهم آوردن ساختاری است برای مجموعه وسیع دانش ساختارنیافته و دانش بیدقت ساختاریافته. (رادینگ،۱۳۸۳).
۲-۵٫ تاریخچه ی مدیریت دانش
تاریخچه و تکامل مدیریت دانش به لحاظ اینکه از حوزههای مختلفی ظهور یافته است روشن و دقیق نیست. دانش برای تأمین نیازهای جوامع در دورههای تاریخی مختلفی، از جمله عصر کشاورزی و صنعت مورد استفاده قرار گرفت و مدیریت شد. از اینرو، مدیریت دانش مفهومی تازه در تاریخ رشد بشر محسوب نمیشود. این درحالی است که واژه مدیریت دانش بهتازگی اهمیت بیشتری یافته است و توجه ویژهای بدان شده است. گفته میشود تعدادی از نظریهپردازان مدیریت به تجلی مدیریت دانش کمک کردهاند اما نمیتوان از فناوری اطلاعات در این مقوله گذشت. در بین آن ها پیتر دراکر، استراسمن[۳۵]، پیتر سنگه[۳۶] در آمریکا از معروفترین پیشگامان هستند. دراکر و استراسمن به اهمیت رو به رشد اطلاعات و دانش صریح، به عنوان منابع سازمانی تاکید کردند. از طرف دیگر سنگه به بعد فرهنگی دانش یعنی سازمان یادگیرنده تمرکز کرده است. در سال ۱۹۷۹ حساب دار سوئدی بنام کارل سویبی که بعدها به عنوان یکی از بنیانگذاران علم مدیریت معرفی شد، پی به ارزش داراییهای فکری و ناملموس که در مستندات سازمان اشارهای نمیشود برد. تا سال ۱۹۹۰ تعدادی از شرکتهای مشاوره، برنامههای مدیریت دانش را شروع کردند و تعدادی از شرکتهای مشهور اروپایی، آمریکایی و ژاپنی برنامههای مدیریت دانش را که آن زمان بیشتر مفهوم مدیریت اطلاعات را داشت نهادینه کردند. با چاپ شدن مقالهای در مجله ی فورچن با عنوان قدرت مغز توسط تام استوارت مدیریت دانش پا به مطبوعات گذاشت. گستردهترین کار مطالعاتی را نیز نوناکو و تاکوچی انجام دادند.
مفهوم سیستم مدیریت دانش سازمانی میتواند درک کاملتری از مدیریت دانش، و عناصر اصلی آن بدست دهد. سیستم مدیریت دانش سازمانی، نظامی است که از طریق آسانسازی مبادله و نشر دانش (چه ضمنی و چه صریح) فرایند یادگیری سازمانی را بهبود و ارتقا میبخشد. (مسو [۳۷]،۲۰۰۰). این سیستم ترکیب پیچیدهای است از زیرساختهای تکنولوژیک، ساختارهای سازمانی، فرهنگ سازمانی، دانش و افراد. زیرساخت تکنولوژیک همان ابزارهای فناوری اطلاعات (شامل سختافزار، نرمافزار و پروتکلها).
۲-۶٫ تعاریف مدیریت دانش
با توجه به تعاریف فوق حال به تعریف مدیریت دانش میپردازیم. مدیریت دانش “تلاش استراتژیکی سازمان” دانسته شده که سعی میکند از راه کنترل و استفاده از داراییهای فکری که در نزد کارکنان و پشتیبان سازمان وجود دارد، در رقابت به برتری دست یابند. به دست آوردن، ذخیره کردن و توزیع دانش (مدیریت دانش) موجب میشود که کارکنان سازمان هوشمندتر کار کنند، از دوبارهکاری بکاهند، و در نهایت تولیدات و خدمات خلاقانهتری تولید کنند که نیاز مشتریان را بهتر بر آورند. از تعاریف بالا، نکات زیر را میتوان استنباط کرد:
نخست آنکه مدیریت دانش چیزی است که در محیط سازمانی رخ میدهد؛ دوم آنکه مواد کار آن دانش سازمانی یا سرمایه فکری یا دارایی فکری است. (زنجانی، ۱۳۸۳)
مدیریت دانش فرایندی نظاماند برای کسب مزایای رقابتی یا دستیابی به اهداف سازمانی است. خود دانش معمولاً در اسناد، فرایندهای اجرایی و معیارها گنجانده میشود. از آنجا که دانش منبعی رقابتی تلقی میشود سازمانهای اخذ دانش، ابتکار عمل مدیریت دانش را تعیین، اجرا و تقسیم میکنند و از داراییهای دانش بهره میجویند. این ابتکار عملها حاصل مدلسازی، فرایند تجاری یا باز مهندسی، مدیریت کیفیت و سازمانهای یادگیری هستند (کولیپ[۳۸]،۲۰۰۸، ص ۴۵).
مدیریت دانش را فرایند تسهیل امور مربوط به دانش مانند خلق، ضبط، انتقال و استفاده از دانش میدانند. دانش تنها به عنوان دارایی کلیدی در سازمانها مطرح نیست، بلکه به عنوان مهمترین عامل تعیین کننده رشد اقتصادی، شناخته میشود. وی همچنین اعتقاد دارد که از پیوند فناوریهای جدید با مهارتهای منحصر به فرد و تجربه کارکنان، منبعی از انرژی پدید میآید که مدیریت دانش را به پیش خواهد برد (غنی زاده،۱۳۸۵)
سه نوع مکتب را به مدیریت دانش نسبت میدهند که عبارتاند از مکتب اقتصادی، مکتب سازمانی و مکتب راهبردی.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
مکتب اقتصادی: این مکتب بر درآمد تمرکز دارد و هدف آن بهرهبرداری از داراییهای دانشی سازمان است. به عبارت واضحتر، این مکتب به طور صریح به حفظ و بهرهبرداری از داراییهای دانش یا فکری شرکت به منظور تولید درآمد میپردازد. که این داراییهای دانشی و فکری عبارتاند از: حق انحصاری اختراعات، علائم تجاری، حق انحصاری بهرهبرداری و دانش فنی. بنابراین این مکتب بیشتر به بهرهبرداری دانش توجه دارد تا خلق آن.
مکتب سازمانی: این مکتب استفاده از ساختارهای سازمانی یا شبکههای روابط را برای تسهیم یا ذخیرهسازی دانش مورد توجه قرار میدهد. در این مکتب از گروههای تسهیم تجربه استفاده میشود که شامل افراد درون یا بین سازمانی با یک هدف سازمانی مشخص. این گروهها به صورت غیررسمی در کنار یکدیگر به خلق و تبادل دانش و در طی آن به توسعه قابلیتهای اعضای خود میپردازند (وارد و پیارد[۳۹]،۲۰۰۷).
مکتب استراتژیک: این مکتب مدیریت دانش را به عنوان یک بعد استراتژی رقابتی در نظر میگیرد. در حقیقت در این مکتب مدیریت دانش به عنوان جوهره استراتژی شرکت در نظر گرفته میشود. این مکتب بر مزیت رقابتی تمرکز دارد که هدف در آن، شناسایی و بهرهبرداری و خلق قابلیتهای دانشی است (اینکپن،۱۹۹۸:۱۴۴۹) (زک،۱۹۹۹، ص ۱۲۵). هدف این مکتب تضمین عملکرد مؤثر است (دمارست[۴۰]،۱۹۹۷، ص ۳۷۴).
۲-۷٫ مدلهای مدیریت دانش:
به طور کلی مدلهای بسیاری در زمینه ی مدیریت دانش پیشنهاد شده است که هر کدام شرایط و فرایندهای متفاوتی دارند. به طور کلی دو دسته مدل بیان شده است: دسته اول زمینه ساز مدلها ست و دسته دیگر مراحل مدلها را ارائه می کند. حال به بررسی برخی از آن ها میپردازیم.
۲-۷-۱٫ مدل کلی ساختار نظامهای مدیریت دانش
این مدل نمای گستردهای از نظامهای مدیریت دانش ارائه و نشان دهنده وابستگی بالای این گونه نظامها بر تعاملات بین افراد است. بر اساس این مدل نظامهای مدیریت دانش به وسیله استراتژی سازمان شکل میگیرد، در نتیجه چگونگی تبدیل این استراتژیها به دانش سازمانی را تسهیل میکند. کاربران دانش خود را به نظام میافزایند و در مقابل، با تقویت دانش خود، از این نظام بهرهمند میشوند. علاوه بر این، نظامهای مزبور با دادن امکان دسترسی دانش، این مهم را برای کاربران فراهم میکنند که دسترسی به نظامهای فنی را نیز داشته باشند. دیگر نظامهای مرتبط با سیستم مدیریت دانش، از عملکردهای مهم سازمانی مانند نظامهای مالی و منابع انسانی برگرفته میشود. در چنین نظامهایی از مدیریت دانش، محتویات و اطلاعاتی که وارد میشود، مورد بررسی قرار میگیرد تا از صحت، امنیت و قابلیت دسترسی آن ها اطمینان حاصل شود. لذا آخرین خروجی و کاربرد نهایی نظامهای مدیریت دانش، حمایت کارآمد و اثربخش از گروه دانش است (دبوسکی[۴۱]،۲۰۰۶). این گروه دانش، عبارت است از کاربران نهایی نظام و اولویتهای کلی دانش سازمان. این نظامهای مدیریت دانش بدون توجه به جایگاه افراد در سازمان ارتباط تنگاتنگی بین آن ها ایجاد میکند.
۲-۷-۲٫ مدل راهبردی مدیریت دانش
این مدل بر عوامل مختلفی در مدیریت دانش تأکید دارد که منطبق بر فلسفه کلی دانش است. این مدل مبتنی است بر چهار عنصر اصلی: نفوذ دانش، مبانی دانش، کاربردهای دانش، ارتقاء و بازنگری دانش (دبوسکی،۲۰۰۶، ص ۳۳).
۲-۷-۳٫ مدل زنجیره دانش
بر طبق این مدل، هر یک از مراحل مدیریت دانش با شناخت یک نیاز، دانش آغاز شده است و تا زمانی که نیاز برطرف شود ادامه مییابد. مراحل مدیریت دانش میتوانند مستقل یا وابسته یاشند. هر یک از این مراحل مدیریت دانش میتواند مراحل دیگر را تحت تأثیر قرار دهد. مدل زنجیره دانش از یک هستی شناسی بوجود آمده است. این هستی شناسی، پنج طبقه فعالیتهای اولیه را به شرح ذیل تعریف میکند:
کسب دانش، انتخاب، تولید، جذب و دورنی سازی و انتشار. این فعالیتهای اولیه، دانش را در یک مرحله و چهار طبقه از فعالیتهای ثانویه که مراحل مدیریت دانش را هماهنگ میکنند، بوجود میآورند که شامل: اندازه گیری، کنترل، هماهنگی و رهبری میباشد (هالسوپل و جان[۴۲]،۲۰۰۵).
بر طبق این نظریه به کار گیری ترکیبی از فعالیتها در نه طبقه، منجر به یادگیری و تبلور سازمانی میشود. شیوههایی که فعالیتهای مدیریت دانش بکار گرفته میشوند، میتواند بر موقعیت رقابتی سازمان تأثیر گذارد. به بیان دیگر، بهرهوری، چالاکی، نوآوری، اعتبار، چهار جنبه رقابتی هستند که هر کدام از آن ها میتوانند سازمان را به نوعی از طریق انجام هر یک از نه فعالیت بیان شده، بهرهمند سازند (هالسوپل و جان،۲۰۰۵). در شکل ۲-۳ مدل رنچیره دانش نشان داده شده است.
تاثیرات منابع
چالاکی
رقابت
رهبری
هماهنگی
کنترل
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:06:00 ق.ظ ]