سیف فرغانی، ضمن تاختن به اوضاع و احوال روزگار و قدر ناشناسی دانش و دانشمند، در منظر صاحبان قدرت، آنان را تیره دلانی توصیف میکندکه هیچ رنجوری از قبل آنان به شفا نمیرسد و در این ضمن نیز به مقوله شعر و شاعری میتازد :
مـــــدح این قوم، دل روشن تو تیره کند همچــو رو را کلف و آینه را زنگـــــاری
آن جماعت کـه سخن از پی ایشان گفتند راست چـــون نامیه بستند گلی بر خاری
از چنین مرده دلان راحت جان چشم مدار چـــون ز رنجور شفا کسب کند بیماری؟
شــــاعر از خرمن این قوم به کاهی نرسد گر ازیــن نقد به یک جو بـدهد خرواری
شـاعری چیست که آزاده از آن گیرد نام؟ ننــگ خلقی گر ازین نام نداری عـاری
(فرغانی، ۱۳۸۷: ۱۳۲)
۵-۲-۵- نکوهش شعر وشاعری از باب دروغ پردازی در شعر
تعدادی از شاعران، خمیره و ذات شعر را دروغ توصیف کرده و از این منظر به نکوهش و مذمّت شعر و شاعری پرداخته و به آن تاختهاند. آنان معتقدند که جوهره‌ی شعر که تخیّل است و از قوّه‌ی خیال انسان مایه میگیرد، بر پایه دروغ، استوار است و شاعران، اساساً افرادی دروغ گو هستند. خاقانی شروانی در این باره میگوید:
چیــست تنجیم و فلـــــسفه تعطیل چیست اکسیر و شاعـــــری تزویر
کفر و کذب این دو راست خرمن کوب نحس و فقر آن دو راست دامنگیر
در تـــــرازوی شــرع و رســـتهٔ عقل فلـسفه فلس دان و شعر شعـــیر
(خاقانی، ۱۳۸۷: ج۲ : ۱۴۲)
خاقانی ضمن رد فلسفه و علم نجوم که آن دو را اسباب کفر مینامد، به شدّت به شعر میتازد و آن را محصول دروغ و دروغ پردازی توصیف میکند. محصولی که البته جزفقرو بیچارگی نیز حاصلی ندارد. هر چند واژه‌ی اکذب در شعر نظامی تعبیر به اغراق بکار برده شده است ولی او ضمن پند دادن فرزند برای دوری از شعر و شاعری میگوید:
پایان نامه - مقاله - پروژه
گـــر دل دهی ای پسر بدین پنـد از پند پـــــــــدر شوی برومند
گــــرچــــــه سر سروریت بینم و آییــــن سخنوریت بینــــــم
در شعر مپیـــچ و در فــــــن او چــون اکــذب اوست احسـن او
(نظامی۱۳۸۶: ۲۲۹)
نظامی در منظومه لیلی و مجنون، ضمن آن که فرزند خود را توصیه میکند که گرد شعر و شاعری به عنوان وسیلهای که باعث نامآوری و اشتهارش میگردد، دوری کند، شعر را مایه دروغ توصیف میکند و زیباترین شعر را دروغ ترین آن به شمار میآورد.
ناصر خسرو از دیگر شاعرانی است که به شدت به شاعران مدّاح میتازد. او معتقد است، چنین شاعرانی به ستایش افرادی دون پایه که هیچ اطلاع و آگاهی از دین و دانش ندارند، پرداخته و آنان را با دروغ ستایی، منزلتی عالی، آن چنان که درخور آن نیستند، داده و از افرادی حقیر، مردانی بزرگ میسازند و یا مردان بزرگ را با سخن خود خوار وکوچک میکنند:
بـــــه نظم اندر آری دروغی طمع را دروغ است ســـرمایه مـــر کافری را
به علم و به گوهر کنی مـدحت آن را که مایه است مر جهل و بد گوهری را
(ناصر خسرو، ۱۳۸۷ :۱۴۲)
ناصر خسرو ضمن آن که شعر را مایه طمع ورزی توصیف میکند معتقد است، طمع آدمی باعث میگردد که او به دروغگویی، روی آورد و دروغگویی نیز از منظر شرع و عقل باعث کفر و دوری از خداوند میشود.
سعدی شاعران را کسانی توصیف میکند که دروغهای شیرین و دل نشین میگویند. او از منظر شرع به این مسأله نگاه میکند و معتقد است در قیامت آنان به عقوبت این کارشان گرفتار خواهند آمد و او امیدوار است چون شاعری راست گفتار است به چنین سرنوشتی گرفتار نگردد:
جماعتی شــــعرای دروغ شیـــرین را اگر به روز قیامت بــــــود گرفتاری
مرا که شکر و ثنای تو گفته‌ام همه عمر مگر خدای نگیرد به راست گفتـاری
(سعدی، ۱۳۸۷: ۶۰۴)
سنایی، شاعران را افرادی توصیف میکند که به قول معروف یک رگ راست در بدنشان نیست غیر ازدروغگویی، گداخویی و منکری. او در این باره میگوید:
هرگز اندر طبع یک شاعر نبینی حذق و صدق جــز گـدایی و دروغ منکری و منکری
(سنایی غزنوی، ۱۳۷۵: ۳۱۹)
سنایی ضمن نشان دادن تشرع خود به شریعت اسلام، شرع را منشأ راستی و درستی بر میشمارد و آن را در مقابل شعر به عنوان سرسلسله دروغ و کذب، علم میکند:
گــر شعار تو شعر آمده شرع چــــه کنی صبح کاذب اشعار
روی بنمود صبح صادق شرع خاک زن بر جمال شعر و شعار
(همان: ۲۱۷)
شاید به خاطر ترس از همین دروغ پردازی هاست که نظامی معتقد است تا آدمی در شرع مشهور نشود نباید به شعر دست یازد.
تا نکند شرع تو را نامدار نامــزد شعر مشو زینهار
(نظامی، ۱۳۸۶: ۲۳۹)
عطّار، خود را شاعری راست گفتار توصیف میکند و با این تأکید میخواهد بگوید تعداد زیادی از شاعران راست گفتار نیستند و دروغ پردازی میکنند. او میگوید:
من سخن را راست گویم درجهان ز آنــــــکه دارم از ولای او نشــــان
مـــن نگویم هیچ در عرفان دروغ تو همی ریزی به مشکت همچـو دوغ
( عطار، ۱۳۸۶ : ۶۷)
مسعود سعد سلمان، ضمن ستودن توانایی خود در شعر و شاعری به قدرت شعر در وارونه کردن حقیقت و واقعیت اشاره میکند و میگوید، شعر این توانایی را دارد که باطلی را حق و یا حقی را باطل جلوه دهد. او معتقد است که با شعر میشود زیبایی را زشت تصویر کرد و یا چیزی زشت را زیبا نمایان ساخت:
باطلی گــر حق کنم عالم مرا گردد مقر ور حقی باطل کنـــم منکر نگردد کس مرا
گوهر ار در زیر پای آرم کنم سنگ سیاه خاک اگر در دست گیرم سازم از وی کیمیا
(مسعود سعد سلمان، ۱۳۸۴: ۴۷۵)
۵-۲-۶- نفی شعر مدحی و نکوهش شاعران مداح
موضوع دیگری که باعث شده است شاعران علیه شعر و شاعری برخیزند و نوعی شعر ستیزی در ادبیّات را پایه گذاری کنند، مذّمـت شاعران مدّاح و شعر مدحی است. برخی از آنان از نگاه شرع به این موضوع نگاه میکنند وبرخی دیگر نیز از منظر اخلاقی و بزرگداشت شأن انسانی و نفی تملّق گویی و ترویج صفت چاپلوسی در شعر به آن پرداختهاند.
عطّار نیشابوری به شعر مدحی اعتراض میکندو میگوید که دلش از این گونه اشعار ملول است. او ضمن نکوهش شاعران مدّاح، معتقد است که شاعر تنها باید به مدح خداوند روی آورد و از مدح امرا دوری جوید:
دلم سیاه شد از شعر و مدح بیهوده همی ز هر چه نه شرع است یارب استغفار
بزرگــــــوار خدایا تو را زیان نبود اگر ز فضل تـــــو سودی طلب کند عطار
( عطار، ۱۳۸۶ : ۶۷)

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 02:51:00 ب.ظ ]